بسط معنويت در جامعه با رویکرد هستيشناسي و معرفتشناسي مقايسهاي وين داير و مولوي
الموضوعات : مطالعات میان فرهنگیمحبوبه رحمانی خلیلی 1 , پرویز عباسی داکانی 2 , عبدالحسین طریفی 3
1 - دانشجوي دكتری، گروه اديان و عرفان، واحد تهران مركزی، دانشگاه آزاد اسلامي، تهران، ایران.
2 - استاديار گروه اديان و عرفان، واحد تهران مركزی، دانشگاه آزاد اسلامي، تهران، ایران
3 - استاديار گروه ادیان و عرفان، واحد تهران مركزی، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران.
الکلمات المفتاحية: هستيشناسي, معنويت, جامعهشناسي معرفت, بسط معنويت, عقلانيت, كنش انساني, خودياري, خود آگاهی, انديشه معطوف به حل مساله,
ملخص المقالة :
بسط معنويت در زمرة موضوعات بنيادين تفكر نظريهپردازاني است كه به ضرورتهايي همانند اخلاق اجتماعي، كنش همكاريجويانة انساني و عبور از بحرانهاي زمانه توجه دارند. وين داير و مولوي را ميتوان در زمره نظريهپردازاني دانست كه زمينه بسط معنويت را برای زیستن بهتر فراهم آوردند. مولوي و وین دایر در بسط معنويت از سازوكارهاي معرفتشناسانه و هستیشناسانه بهره گرفته و در صدد برآمدند تا آموزش را به همراه قالبهاي كنش رفتاري منعكس سازند. معنويت بهعنوان يكي از ضرورتهاي فراموششده انسان مدرن محسوب ميشود. مدرنيته محور اصلي رفتار انسانها را براساس ضرورتهاي زندگي مادي شكل داده است. فراموشي جامعه انسان معناگرا در ساختار مدرن را ميتوان در زمره چالشهاي اصلي زندگي اجتماعي عصر موجود دانست. در چنين شرايطي، بخش قابلتوجهي از فلاسفه عصر موجود تلاش دارند تا به موازات سازوكارهاي تامين عدالت، آزادي و حقوق عمومي شهروندان، و چگونگي سازوكارهاي مربوط به بسط معنويت را نيز مورد بررسي قرار دهند. پرسش اصلي مقاله آن است كه «در رویکرد هستيشناسي و معرفتشناسي وين داير و مولوي چه نشانهها و الگوهايي براي بسط معنويت در جامعه وجود داشته است؟» فرضية مقاله به اين موضوع اشاره دارد كه در انديشة وين داير؛ رواندرماني عامل پيوند دهندة قالبهاي زندگي اجتماعي، مباني تفكر فلسفي و كنش سازمانيافتة شهروندان محسوب ميشود. نگرش مولوي ماهيت عامگرايانه داشته و مبتني بر نشانههايي از پاسخگویی بسط معنويت تمامی افراد یک جامعه بوده است. در انديشة مولوي، كنش انسان بر اساس عقلانيت، تقوا و خويشتنداري شكل گرفته است. در تنظيم مقاله از روششناسي تحليل مقايسهاي استفاده شده است.
- اسمارت، نينيان (1383)، «تجربه ديني بشر»، مرتضي گودرزي، ج 1، تهران: سمت.
- اعتماد، جليل و ديگران (1394)، «پيش بيني شادكامي بر مبناي احساس شرم و گناه، بررسي نقش تعديلگري جنسيت»، مطالعات روانشناختي، شماره 2.
- بياني، شيرين (1382)، «مولانا جلال الدين و راز آفرينش؛ تحفههاي آن جهاني»، ويراستار علي دهباشي، تهران: انتشارات سخن.
- تیلور، چالز (1389)، «تنوع دین در روزگار ما»، مصطفی ملکیان، تهران: نشر شور.
- حسينپور، رسول (1396)، «واكاوي و نقد مباني انگارههاي وين داير (در متن روانشناسي مثبت و رواندرماني معنوي مذهبي)»، دوفصلنامه تخصصي مطالعات معنوي، سال 6، شماره 24، پاييز و زمستان، صص 31-7.
- داير، وين (1381)، «انديشههاي ماندگار»، ترجمه محمدرضاآل ياسين، تهران: انتشارات هامون.
- داير، وين (1382)، «مراقبه؛ روشي براي برقراري ارتباط آگاهانه با خداوند»، ترجمه سيما فرجي، تهران: انتشارات نسل نوانديش.
- داير، وين (1383)، «براي هر مشكلي راه حل معنوي وجود دارد»، ترجمه سيما فرجي، تهران: انتشارات نسل نوانديش.
- داير، وين (1384)، «قدرت قصد و نيت»، ترجمه رويا مخبر، تهران: انتشارات مهنا.
- داير، وين (1386)، «اعجاز واقعي»، ترجمه محمدرضا آل ياسين، تهران: انتشارات هامون.
- داير، وين (1394)، «خود مقدس شما»، مترجم، ناهید ایراننژاد، چاپ چهاردهم، تهران: انتشارات فصل نواندیش.
- داير، وين (1395)، «درمان با عرفان»، ترجمه جمال هاشمي، تهران: شركت سهامي انتشار.
- داير، وين (1397)، «نه اصل معنوي»، ترجمه امير كرماني، تهران: انتشارات پارسه، چاپ نهم.
- داير، وين، (1384)، «آيين سرنوشتسازي: 9 اصل براي كاميابي و شكوفايي آرزوها»، ترجمه جمال هاشمي، تهران: شركت سهامي انتشارات.
- ساعد، اميد و ديگران (1387)، «مكانيزمهاي اثر معنويت بر سلامت روان»، تازههاي رواندرماني، شماره 47 و 48.
- سعیدی، گل بابا (1387)، «فرهنگ جامع اصطلاحات ابن عربی»، تهران: نشر زوار.
- شريفيدوست، حمزه (1390)، نيم نگاهي به معنويت وين داير، ناشر عصر آگاهي.
- شيرمحمدي، ليلا و ديگران (1389)، «رابطه سخترويي، رضايت از زندگي و اميد با عملكرد تحصيلي دانشجويان»، پژوهشهاي نوين روانشناختي (روانشناسي دانشگاه تبريز)، شماره 20.
- قصير، نذير (1389)، «معنای زندگی از نگاه مولانا و اقبال»، ترجمه محمّد بقائی (ماکان)، چاپ اول، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
- مولوي، جلال الدين محمد (1380)، «مثنوي معنوي»، ويراستار نيكلسون، انتشارات نامك.
- همايي، جلال الدين (1374)، «مولوي نامه؛ مولوي چه ميگفت؟» تهران: انتشارات هما.
- Bagheri Noaparast, K. (2012), “Physical and spiritual education within the framework of pure life”, International journal of Childrens Spirituality, pp1-16.
- Erricker, J. (2001), “Spirituality and Notion of Citizenship in Education, In Spiritual; Cultural, Religious and Social Differences, new perspectives for the 21st century”, Brighton Portland: Sussex Academic press.
- Hill, P.C, K.I Pargament and others (2000), “Conceptualizing Religion and Spirituality: Points of Commonality”, points of Departure, Journal for the Theory of Social Behavior, Vol 30, No1, pp 51-77.