نقد مقوله یأس در اشعار اخوان ثالث با رویکرد قرآن و احادیث ائمه اطهار
الموضوعات : فصلنامه تخصصی زبان و ادبیات فارسیعذرا حاتمی 1 , سید مجید تقوی بهبهانی 2 , پروین دخت مشهور 3
1 - زبان و ادبیات فارسی،دانشگاه آزاد اسلامی مشهد
2 - زبان و ادبیات فارسی،دانشکده ادبیات ، دانشگاه آزاد مشهد ، مشهد ، ایران
3 - استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد نیشابور
الکلمات المفتاحية: قرآن, احادیث, یأس و ناامیدی, پوچگرا, اخوان ثالث.,
ملخص المقالة :
در این پژوهش که به شیوه کتابخانهای و با روش توصیفی – تحلیلی نوشته شده است، در صدد است که ضمن اشاره به واژه یأس و ناامیدی و این¬که ریشه آن در تفکرات غربی (نیهیلیسم) میباشد؛ به این پرسش پاسخ دهد که آیا ناامیدی در اشعار اخوان ثالث ناشی از تفکرات نیهیلیستی میباشد یا خیر؟ یاس و ناامیدی در ادبیات معاصر بعد از 1320 ش آغاز میشود و با کودتای 28 مرداد 1332 ش به اوج میرسد. در همین زمان جامعه، به دلایل سیاسی و اجتماعی تاثیر زیادی بر شعر شاعران این دوره نهاد. نوعی ناامیدی که پس از کودتای 28 مرداد بر اشعار شاعران این دوره با توجه به برهه زمانی که داشت در اشعار اخوان ثالث نیز بیتاثیر نبوده است و موجبات غلبه یاس و ناامیدی و تاثیرات آن در اشعارش، باعث شد که او به بیان احساسات خود در این زمینه بپردازد. این پژوهش بر آن است به معرفی کلمۀ یأس از منظر علم ریشهشناسی بپردازد و مفاهیم گوناگون این کلمه را از دیدگاه اسلامی، ادبی و فلسفی بیان کند. سپس به نقد اشعار یأسآلود مهدی اخوان پرداخته و از آن¬جا که ریشۀ تفکر پوچگرایی از مکاتب غربی نشأت گرفته است با بررسی دیدگاه دو فیلسوف پوچگرای غرب، اسپینوزا و نیچه، دیدگاه این فلاسفه را بیان کرده و تأثیر این دیدگاه را در اشعار اخوان بیابد. راهکار اساسی مقاله به دین مقدس اسلام اشاره گردیده که با احادیث و روایات ائمه اطهار و آیات قرآنی راه سعادت و خوشبختی انسان را در پیرامون قرآن و حدیث جستجو میکند. بیتردید مطالب مطرح شده در قرآن و حدیث میتواند اصلیترین معیار در این نقادی برای ما باشد.
1ـ « قرآن کریم»، ترجمۀ مکارم شیرازی.
2ـ علی ابن ابی طالب، (1385). «نهج البلاغه»، ترجمه محمد دشتی، قم: غرفت الاسلام.
3ـ اخوان ثالث، مهدی، (1370). «آخر شاهنامه»، تهران: مروارید. صص147ـ135.
4ـ --------، ----، (1370)، «ارغنون»، تهران: مروارید.
5ـ --------، -----، (1360)، «از این اوستا»، تهران: مروارید.
6ـ -------، -----، (1348)، « بهترین امید» : روزن.
7ـ -------، -----، (1368)، «در حیات کوچک پاییز در زندان»، تهران: بزرگمهر.
8ـ ------، ------، (1370)، «زمستان»، تهران: مروارید.
9ـ ------، ------، (1357)، «زندگی می¬گوید اما باید زیست»، تهران: توکا.
10ـ پاپکین ریچارد هنری، آوروم استرول، (1923)، «کلیات فلسفه»، ترجمه: جلال الدین مجتبوی، تهران: حکمت.
11ـ تقوی بهبهانی، سید نعمت، (1391)، « ناصر خسرو و کلام آلامی»، مشهد: دستور.
12ـ حسینی بهاران چی، سید محمد، (1385)، «محرمات اسلام»: عطر عترت.
13ـ کریمی نسب، خداداد، (1401)، «کتاب یاس و امید در اشعار مهدی اخوان ثالث»: سنجش و دانش.
14_ کریمی نسب، خداداد، (1398)، «تحلیل مفهوم و شاخصه¬های یاس در اشعار مهدی اخوان ثالث ارایه شده»، سومین کنفراس بین¬الملی ادبیات و زبان¬شناسی: تهران کریمی.
15_ نسب، خداداد، (1398)، «تحلیل مفهوم و شاخصه¬های امید در اشعار مهدی اخوان ثالث ارایه شده»، سومین کنفراس بین¬الملی ادبیات و زبان¬شناسی: تهران.
16_ خمینی، روح الله، (1321)، «شرح حدیث جنود عقل و جهل»، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
17_ دستغیب، عبدالحسین، (1375)، «گناهان کبیره»، ج1: غدیر.
18_ دهخدا، محمد، (1377)، «فرهنگ لغت فارسی»، تهران: دانشگاه تهران.
19_ سبزواری، حاج ملاهادی، (1360)، «شرح منظومه»، به اهتمام مهدی محقق و ایزتسو، تهران: لاله تهران.
20_ سجادی، جعفر، (1362)، «فرهنگ معارف اسلامی»، تهران: مؤلفان و مترجمان ایران.
21_ شفیعی کدکنی، محمد رضا، (1380)، «ادوار شعر فارسی»، تهران: سخن.
22_ شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، (1409)، «وسایل الشیعه»، ج9، قم: مؤسسه آل البیت لاحیای التراث.
23_ طاهباز، سیروس، (1370)، «مجموعه کامل اشعار نیما یوشیج»، تهران: نگاه.
24_ طباطبایی، محمد حسین، (1371)، «ترجمه تفسیر المیزان»، جلد 4، قم: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
25_ فروزانفر، بدیع الزمان، (1361)، «احادیث معنوی»، تهران: دانشگاه تهران.
26_ گلزاده غفوری، علی، (1356)، «یادداشتهایی درباره نیهیلیسم»: فرهنگ اسلامی.
27_ لاهیجی، شیخ محمد، (1337)، «شرح گلشن راز شبستری»، با مقدمه کیوان سمیعی، تهران: محمودی.
28_ مجلسی، محمد باقر، (1394)، «بحار الانوار موضوع احادیث ائمه»، تهران: دار الکتب الاسلامیه.
29_ مختاری، محمد، (1372)، «انسان در شعر معاصر»، تهران: توس.
30_ مطهری، مرتضی، (1373)، «آشنایی با قرآن»، قم: صدرا.
31_ مکارم شیرازی، ناصر، (1374)، «تفسیر نمونه»، ج13، تهران: دارالکتب السلامیه.
32- مصطفوی، حسن، (1360)، «التحقیق فی کلمات القرآن الکریم»، ج14: ترجمه و نشر کتاب.
33-نیچه، فریدریش ویلهلم، (1377)، «اراده معطوف به قدرت»، ترجمه مجید شریف: تهران: جامی.
34_ نیچه، فریدریش ویلهلم، (1394) ، «انسانی بسیار انسانی»، ترجمه سعید فیروز آبادی، تهران: جامی.
35._ نیچه ، فریدریش ویلهلم، (1352)، «چنین گفت زرتشت»، ترجمه داریوش آشوری، تهران: نیلی.
36_ یوشیج، نیما ، (1370)، «مجموعه اشعار»، تهران: نگاه.
مجله ادبیات فارسی، دوره 20، شماره 37، بهار1403، صفحه 69-77 |
نقد مقوله یأس در اشعار اخوان ثالث با رویکرد قرآن و احادیث ائمه اطهار
عذرا حاتمی1، سید مجید تقوی بهبهانی2، پروین دخت مشهور 3
1دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، واحد مشهد، دانشگاه آزاد اسلامی، مشهد، ایران.
2 استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد مشهد، دانشگاه آزاد اسلامی اسلامی، مشهد، ایران.
3 استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد نیشابور، دانشگاه آزاد اسلامی، نیشابور، ایران.
نویسنده مسئول: Email: smt@gmail.com
تاریخ دریافت: 14/11/1402 / تاریخ پذیرش: 30/03/1403
چکیده
در این پژوهش که به شیوه کتابخانهای و با روش توصیفی – تحلیلی نوشته شده است، در صدد است که ضمن اشاره به واژه یأس و ناامیدی و اینکه ریشه آن در تفکرات غربی (نیهیلیسم) میباشد؛ به این پرسش پاسخ دهد که آیا ناامیدی در اشعار اخوان ثالث ناشی از تفکرات نیهیلیستی میباشد یا خیر؟ یاس و ناامیدی در ادبیات معاصر بعد از 1320 ش آغاز میشود و با کودتای 28 مرداد 1332 ش به اوج میرسد. در همین زمان جامعه، به دلایل سیاسی و اجتماعی تاثیر زیادی بر شعر شاعران این دوره نهاد. نوعی ناامیدی که پس از کودتای 28 مرداد بر اشعار شاعران این دوره با توجه به برهه زمانی که داشت در اشعار اخوان ثالث نیز بیتاثیر نبوده است و موجبات غلبه یاس و ناامیدی و تاثیرات آن در اشعارش، باعث شد که او به بیان احساسات خود در این زمینه بپردازد. این پژوهش بر آن است به معرفی کلمۀ یأس از منظر علم ریشهشناسی بپردازد و مفاهیم گوناگون این کلمه را از دیدگاه اسلامی، ادبی و فلسفی بیان کند. سپس به نقد اشعار یأسآلود مهدی اخوان پرداخته و از آنجا که ریشۀ تفکر پوچگرایی از مکاتب غربی نشأت گرفته است با بررسی دیدگاه دو فیلسوف پوچگرای غرب، اسپینوزا و نیچه، دیدگاه این فلاسفه را بیان کرده و تأثیر این دیدگاه را در اشعار اخوان بیابد. راهکار اساسی مقاله به دین مقدس اسلام اشاره گردیده که با احادیث و روایات ائمه اطهار و آیات قرآنی راه سعادت و خوشبختی انسان را در پیرامون قرآن و حدیث جستجو میکند. بیتردید مطالب مطرح شده در قرآن و حدیث میتواند اصلیترین معیار در این نقادی برای ما باشد.
کلیدواژه: قرآن، احادیث، یأس و ناامیدی، پوچگرا، اخوان ثالث.
1- مقدمه
از دیرباز، باور به یافتن حقیقت، سر منشأ شکلگیری دو دیدگاه گردیده است. دیدگاه اول، دیدگاه افرادی است که به حقیقت و منشأ آن باور دارند و در نتیجه، در برابر مشکلات و سختیهای روزگار با تمسک به آیۀ: «أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»، آرامش مییابند. آنها به امید رسیدن به هدفی والا، از تاریکیهای ناامیدی و پوچی عبور کرده و با توسل به ایمان و امید، راه خود را به روشنایی و حقیقت میگشایند. دیدگاه دوم، دیدگاه افرادی است که سرگردان و ناامید از یافتن حقیقت، به پوچی و نومیدی میگرایند و در نتیجه، در منجلاب تاریکی و گمراهی غرق میشوند. ناامیدی، ستم کردن بر خویشتن، خودکشی تدریجی است و ناامیدی مطلق، مرگ است. یأس و ناامیدی برخاسته از فکر و اندیشه است که هر نوع ارزشی را از بین میبرد و فرد پوچگرا رسیدن به هر هدفی را بی معنا مییابد. این طرز تفکر، عواقب و آثار زیانبار فردی و اجتماعی فراوانی را به دنبال دارد. پیدایش و شکلگیری مقولۀ یأس و ناامیدی در ادبیات معاصر، بعد از سال 1320ش آغاز شد و با کودتای 1332ش به اوج خود رسید. در این زمان، جامعه به دلایل سیاسی به ناامیدی گرایید. در کتاب « ادوار شعر فارسی» در بیان درون مایههای شعری بعد از کودتای 28 مرداد، بیان میدارد: «درون مایهای که در قلمرو شعر این دوره عرضه میشود ،کم و بیش عبارتند از مسالۀ مرگ و یأس و ناامیدی عجیبی که بر شعر این دوره حاکم است. غالبا شعرا به مرگ میاندیشند و اصولا یکی از درون مایههای اصلی شعر در این دوره اندیشیدن به مرگ و حتی ستایش ناامیدی عجیب و غریبی است» (شفیعی کدکنی،1380: 61). ناامیدی و یأس آمیز بودن شعر معاصر، علتهای متفاوتی در پی دارد؛ همانطور که در شعر شاعران معاصر مشاهده میکنیم بر خلاف اشعار کهن، با شعر زندگی میکنند و همه حالات و روحیات زندگی انسان در شعرش جلوهگر است. در اشعار مهدی اخوان ثالث، یأس و ناامیدی از بسامد بسیار بالایی برخوردار است؛ تا جایی که از او به عنوان شاعری پوچگرا یاد میشود. پیامهایی که در اغلب اشعار او به خواننده منتقل میشود، نشان از نگرانی، ناامیدی، حزن، اندوه ،اضطراب، ترس، عدم اطمینان و ناامیدی شاعر است. بسامد بسیار بالای پیامهای آوایی آه و سکوت در اشعارش نشان میدهد دو روییها، ناراستیها و تزویرها، فضای فکری اخوان ثالث را مملو از اندوه و ناامیدی کرده است.
2- سوالات تحقیق
1- یاس و ناامیدی اخوان ثالث ناشی از چیست؟
2-تاثیر یاس و ناامیدی اخوان ثالث در اشعارش به وضوح مشاهده میشود؟
3- فرضیههای تحقیق
1- ناامیدی و یأس آمیز بودن شعر اخوان به این علت است که شعر او بازتاب اوضاع اجتماعی و سیاسی دوره زندگی وی است.
2- یأس و ناامیدی، عامل تغییر دیدگاه شاعر نسبت به خود، اطرافیان و جامعه گردیده است و بازتاب آن را در اشعار اخوان به وضوح میتوان دید.
4- پیشینۀ تحقیق
در مورد شاعران معاصر و مخصوصا مهدی اخوان ثالث، مقالات و پژوهشهای بسیاری انجام شده است. از جمله:
1ــ قیامتی، علیرضا، ( 1396)، « بررسی ناامیدی در شعر اخوان ثالث». در این مقاله زوایا و انگیزههای ناامیدی در شعر مهدی اخوان ثالث بررسی شده است .
2ــ شکوری، ناصر، (1391)، « این شکسته چنگ بی قانون». در این پژوهش، نویسنده با توجه به اوضاع فرهنگی و اندیشۀ غربی و نمایندگان این اندیشه، تأثیر آن را بر اشعار این شاعر بزرگ بررسی کرده است .
3ــ میرزایی، محمد، (1388) ، « ناامیدیهای م. امید مهدی اخوان ثالث». در این مقاله نویسنده به بررسی دلایلی پرداخته است که سبب شده بیشتر اشعار اخوان ثالث با مضامین یأس و ناامیدی آمیخته باشد .
4ــ حیدری، رسول، (1400)، « بررسی دگردیسی معرفتی مهدی اخوان ثالث در نگاه به مکتب». این تحقیق درموردِ تبیین چگونگی و چرایی دگردیسی اعتقادی مهدی اخوان ثالث به جایگاه امام رضا (ع) و دلایل این دگردیسی است .
5ــ حیدری، رسول ، (1393)، « تأملات فلسفی و هستی شناسانه در شعر مهدی اخوان ثالث». در این مقاله نویسنده با تأمل در اشعار اخوان ثالث، وی را از زمره شاعران اندیشمندی میداند که مقولات دینی و تأملات هستی شناسانه از اصلیترین دل مشغولیهای او در طول حیاتش بوده است .
6- کریمی نسب، خداداد، (1401)، « کتاب یاس و امید در اشعار مهدی اخوان ثالث».
7- کریمی نسب، خداداد، (1398)، « تحلیل مفهوم و شاخصههای امید در اشعار مهدی اخوان ثالث». در این تحقیق به تحلیل مفهوم و شاخصههای یاس در اشعار مهدی اخوان ثالث پرداخته شده است.
8ــ صیادکوه، اکبر، شایگان فر، هادی، تیموری، توحید، محمدی، رسول، (1392)، «بودن یا نبودن: نگاهی بینامتنی بر ویلیام شکسپیر، احمد شاملو و مهدی اخوان ثالث». در این پژوهش نویسنده با بررسی شرایط سیاسی و اجتماعی حاکم بر عصر شکسپیر در انگلستان و جو حاکم بر ایران در زمان احمد شاملو و اخوان ثالث پرداخته و اشتراکات حاکم بر فضای شعری و آثار این نویسندگان و شاعران را مورد بررسی قرار داده است.
9.ــ مرادی، فرشاد، پارسا، سیداحمد، (1396)، « مقایسۀ سمبولیسم اجتماعی در سرودههای نیما یوشیج و مهدی اخوان ثالث پس از کودتای 28 مرداد 1332 ». این پژوهش مقایسۀ تطبیقی میزان نمود ویژگیهای اصلی سمبولیسم اجتماعی در سرودههای نیما یوشیج و مهدی اخوان ثالث است.
نقد مقوله یأس در اشعار اخوان ثالث با رویکرد قرآن و احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام)، موضوعی است که تاکنون بررسی نشده است.
5- تبیین و تحلیل مبانی نظری پژوهش
یأس در معنای ناامیدی، بیچارگی و درماندگی به کار رفته است که خلاف آن، امیدواری و امیدوار بودن میباشد. نومیدی، نمیدی، حرمان، قنوط و خیبت از دیگر معانی است که برای واژۀ یأس به کار گرفته شده است (دهخدا، 1377: ذیل واژۀ یأس). یأس، مقابل طمع است و در لغت به معنای انقطاع و توقع انسان از رسیدن چیزی، به خود است (مصطفوی،1360: ج 4/ 223). در اصطلاح اخلاقی، یأس عبارت از حالتی است که در مقام عجز و ناتوانی در نفس انسان پدید میآید و به طور کلی قطع امید از کاری را یأس میگویند. ناامیدی از لغزشهای اخلاقی به شمار میرود؛ زیرا به معنای ستم کردن بر خویشتن و خودکشی تدریجی است و ناامیدی مطلق، مرگ است (سجادی ،1373: ج/ 2192).
در آیات قرآنی و روایات اسلامی دربارۀ یأس میتوان به این موارد اشاره کرد: «تنها کافران از رحمت خدا مأیوس میشوند». (هود/ 9). کافر به خدا، یا منکر وجود حق است یا منکر قدرت او یا منکر عنایات او است. بر هرکس که ایمان به خدا دارد، لازم است به این معنا معتقد شود که خدا هر چه بخواهد، انجام میدهد و به هر چه اراده کند، حکم مینماید و هیچ مؤمنی نمیتواند از خدا مأیوس، و از رحمتش ناامید شود؛ زیرا یأس از روح (رحمت) خدا در حقیقت محدود کردن قدرت او، در معنای کفر به احاطه وسعۀ رحمت اوست (طباطبایی،1371: ج10/ 233). خداوند در قرآن آورده است: «بالاترین بلا، یأس و ناامیدی است» (یوسف /87).
از جمله مواردی که انسان مأیوس شده و ناامیدی وجودش را فرا میگیرد:
1. کفر: اگر انسان به خداوند و رحمت و قدرت او در انجام کاری اعتقاد نداشته باشد و اسباب خیر و آسایش خود را به چیز دیگری بداند؛ در حالی که تمام اسباب خیر در دست توانای خدای متعال است (دستغیب، 1375: ج1/ 77).
2. غفلت: انسان موحد پس از این که به خدای عالم ایمان آورد، اگر در امری از امور به واسطه غفلت از فرج و رحمت پروردگارش مأیوس باشد، در آن حال به صفت ذمیمهای از صفات کافران متصف میگردد (همان: 78).
3. جهل و نا امیدی 4. وسوسۀ شیطان و 5. توجه به حکمت دشواری زندگی.
یأس و ناامیدی در ادبیات معاصر ایران بعد از 1320 ش ظهور مییابد و ادامه مییابد و با کودتای 28 مرداد 1332 ش به اوج خود میرسد. در این دوره جامعه به دلایل سیاسی، اجتماعی به ناامیدی گرایش مییابد. در کتاب «ادوار شعر فارسی» در بیان بن مایههای شعری بعد از کودتای 28 مرداد مینویسد: «درون مایههای تازهای که در قلمروی شعر این دوره عرضه میشود، بیش و کم عبارتند از: مساله مرگ و یأس و ناامیدی عجیبی که بر شعر این دوره حاکم است. غالبا شعرا به مرگ میاندیشند و اصولا یکی از درون مایههای اصلی شعر در این دوره اندیشیدن به مرگ و حتی ستایش مرگ و ناامیدی عجیب و غریبی است» (شفیعی کدکنی،1380: 61). حقیقت این است در شعر نو ایران که با نیما یوشیج آغاز میشود، انبوهی از یأس وجود دارد که شاعر را به کنج تنهایی و انزوا فرا میخواند. شاعران اغلب ناامیدند. نیما که سردمدار شعر نو ایران است در شعر « افسانه» میگوید:
ای دریغا، ای دریغا، ای دریغا! که همه فصلها هست تیره/ از گذشته چو یاد آورم من/ ولی ببیند چشمم خیر خیر/ پر ز حیرانی و ناگواری (یوشیج،1370 :51).
روحیۀ شکست، حسرت، فرو رفتن در تنهایی و گریستن، بعد از نیما در شاعران پیرو او آشکارتر میشود. نمونۀ بارز، مهدی اخوان ثالث است که بارها اندوه و حزنش را در شعر بیان کرده است. او در شعر « قاصدک» میگوید: قاصدک! ابرهای همه عالم شب و روزدر دلم میگریند ( اخوان ثالث، 1371: 127). ناامیدی و یأسآمیز بودن شعر معاصر علتهای متفاوتی دارد. مهمترین علت این است که شعر شاعر معاصر از لحظه لحظههای زندگیاش سرچشمه میگیرد. بر خلاف شعر کهن که شاعران به ندرت دربارۀ زندگی خود سخن میگویند، شاعران این دوره، تجربههای شخصی خود را در شعر به سهولت بیان میکنند: بس که همپایش غم و ادبار میآید فرود/ بر سر من عید چون آوار میآید فرود/ میدهم خود را نوید سال بهتر/ سالهاست گر چه هر سالم بَـتَر از پار میآید فرود (اخوان،1357: 77).
1ـ5ـ مکتب نیهیلیسم
نیهیلیسم از بارزترین مکاتب پوچگرایی در غرب است که مترادف ریشه لاتین(Grande larovsse) به معنی «هیچ» است. در کتابهای لغت فرانسه (Nihil) لفظ نیهیل است. بنا بر این، نیهیلیسم که در اصطلاح فارسی میتوان آن را (Nothings) و مترادف انگلیسی آن (Reia) به فارسی کلمه «نیستگرایی»، «هیچگرایی و بیگرایشی» نامید، روشی است که موضوعات تحلیل شده بر اندیشههای بشری را به نوعی نفی میکند. این نفی، هم از جهات فلسفی؛ یعنی چراییها و چگونگیها «معتبر شناخته شده» و هم از جنبههای اجتماعی، و شامل قراردادهای تحمیلی دست و پاگیر است که اساسا نیهیلیسم آن را مطرود میشمارد» (غفوری، 1356: 37). واژۀ نیهیلیسم یا نیستانگاری به این معناست که «برترین ارزشها» ارزش خویش را از دست میدهند یا چرایی را پاسخی نیست (نیچه ،1377: 64). در نیهیلیسم اساسا ارزشی باقی نمیماند، یا بدین جهت که دلیلی ندارد یا انگیزهای برای آدمی باقی نمیماند که به آن ارزشها دل ببندد و آنها را اجرایی کند. نیهیلیسم در حوزههای اخلاقی و معرفتی در واقع هرگاه معیارهای داوری آدمی در حوزۀ هست و بایستها فرو بریزد آدمی مبتلا به نیهیلیسم میشود ؛ یعنی آدمی معیارهای خود را از دست میدهد و نمیتواند یک گزینۀ اخلاقی و معرفتی را بر گزینۀ دیگر ترجیح دهد. در این صورت آدمی«در هر عملی که انجام میدهد، بیهدفی نهایی بشر را پیش روی خود میبیند و تمامی اعمالش در سرشت و ذات، بیهوده مییابد. از این منظر، زندگی آدمی توأم با درد و رنج و مرگ و تغییرات است، از هرگونه معنا و هدفی خالی میماند؛ یعنی وقتی آدمی از خویش میپرسد که آیا زندگی کردن بر زندگی نکردن رجحان دارد یا نه، نمیتواند هیچ پاسخی برای آن مهیا کند و پاسخ به این پرسشها ناممکن میشود؛ چرا که هیچ دلیل موجهی برای انتخاب و رجحان یکی بر دیگری وجود ندارد (نیچه،1394:80).
2ـ5ـ فلسفه اسپینوزا
از جمله فلاسفه پوچگرا اسپینوزا است. او چون از گروه مسیحیانی که وی را منکر خدا (ملحد) میپنداشتند، در بیم و هراس زندگی خود را در تهیدستی و بینوایی گذراند و برای امرار معاش به کار تراش و نصب عدسی عینک مشغول بود. گویند: در زندگی شخصیاش بیش از هر فیلسوف بزرگ دیگر به قدیسان شباهت داشت و در روز مرگ خود آرام بود و از مرگ ترس نداشت و هرگز از جملات کنایهآمیز و بد خواهیهایی که به او شد، خشمگین نشد و خلق و خوی معقول خود را از دست نداد. اسپینوزا مینویسد: «به تجربه دریافتم که همۀ امور عادی که مردم در زندگی دنبال آنند بیهوده و پوچ است و هیچ یک از اشیائی که مرا میترسانند در خود آنها چیزی خوب یا بد نیست و فقط فکر و ذهن تحت تأثیر آنها است. تصمیم گرفتم تحقیق کنم که آیا چیزی هست که واقعا خوب باشد و بتواند نیکی را منتقل سازد و فکر را تنها تحت تأثیر خود قرار دهد و هرچیزی از آن وا رهاند؟ راستی آیا چیزی میتواند که کشف و نیل به آن مرا قادر به برخورداری از سعادت پایدار، برین و جاویدان سازد؟ از آن جهت تصمیم من دربارۀ نظر غیرعاقلانه و دور از احتیاط مینمود که آنچه را مورد اطمینان است برای آنچه مورد اطمینان نیست از دست بدهد و نیز آگاه بودم که اگر خود را جدا وقف جستجوی چیزی غیر از اینها کنم، مجبور خواهم بود از آن فواید و منافع چشم بپوشم. بر من معلوم بود که اگر سعادت حقیقی اتفاقا در شهرت و ثروت باشد، ناگزیر آن را از دست خواهم داد؛ در حالی که اگر برعکس سعادت در شهرت و ثروت نباشد و من توجه خود را در آن صرف کرده باشم به همان پایه دچار ناکامی خواهم شد» (ر.ک. پاپکین، 1923: 85).
3ـ5ـ زندگی از نگاه نیچه
نیچه زندگی را چنین تصویر میکند: «آموختاری پدید آمده و باوری در کنار آنکه همه چیز تهی است، همه چیز یکسان است، همه چیز به پایان آمده است. از تمام تپهها پژواک آمد: همه چیز تهی است و همه چیز یکسان است، همه چیز به پایان آمده است.
درست است که خرمن کردهایم و اما چرا میوههایمان تباه و سیاه شده است؟ دوش از ماه شریر چه فرو افتاده؟ کارمان همه بیهوده بوده و شرابمان زهر گشته و چشم بد بر کشتها و دلهایمان داغ زردی زده است. ما همه خشکیدهایم و اگر آتش در ما افتد خاکستر خواهیم شد. آری، ما آتش را نیز به تنگ آوردهایم. چشمهایمان همه خشکیده است ( نیچه، 1352: 78). «نیچه نیست انگاری سازش ناپذیر را اعتقادی میداند که در آن وجود، مطلقا غیر قابل دفاع است؛ زمانی که آن را با والاترین ارزشهایی که میشناسیم، مقایسه میکنیم، علاوه بر این، تشخیص این امر است که ما به هیچ روی حق نداریم برای اشیاء یک «ماورا» یا یک «در ذات خویش» قائل گردیم که «خدایی» یا اخلاق مجسم باشد» (نیچه، 1377، 26).
4ـ5ـ افکار، اشعار و گرایشهای شعری اخوان ثالث
اخوان ثالث در بحرانیترین دورۀ جنبشهای سیاسی که بعد از کودتا 28 مرداد 1332 ه. ش است همچون وضعیت جامعه خود در معرض بسیاری از نوسانها قرار میگیرد. برای ادراک ذهنیت اخوان به خصوص گرویدن او به انسان باید، اشعار او را در دورههای مختلف مورد بررسی قرار داد و اجزای آن را باز شناخت. همچنین با دورهبندی گرایش اندیشۀ او، مفاهیم و اجزای ذهنی ذهنی او را طبقهبندی کرد تا در مجموع بتوان به چگونگی شکلگیری گرایشهای او را در دل حوادث سیاسی اجتماعی پی برد. گرایشهای این شاعر را به دو دوره تقسیم کرد: 1- گرایش دورۀ پیش از شکست. 2- گرایش دورۀ پس از شکست.
گرایش اول که مربوط به سرنوشت انسان است و قابل تاویل به یک احساس اجتماعی عدالتخواهانه رمانتیک میباشد. دورۀ آغازین برای شعر «م .امید» انسان و مبارزۀ او برای عدالتخواهی است؛ ولی هنوز از استقلال و تنوع موضوعی چون دورۀ بعد برخوردار نیست. در اشعار او احساسات شورانگیزی که نمودار روشنترین ادراک حس اجتماعی او با توجه به رومانیسم انقلابی است، پدیدار میباشد (ر.ک. شفیعی کدکنی،1380: 63).
نه از رومم، نه از زنگم، همان بیرنگ بیرنگم/ بیا بگشای در، بگشای، دلتنگم/ حریفا! میزبانا! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج میلرزد / تگرگی نیست، مرگی نیست / صدایی گر شنیدی، صحبت سرما و دندان است ...
در اشعار اخوان ثالث میتوان ناامیدی فردی و اجتماعی و حتی مغلوب شدن در برابر طبیعت را مشاهده کرد. دلیل این ناامیدی گاهی دو روییها، ناراستیها و تزویرهای مردم و اجتماع اطراف اوست که فضای فکری اخوان ثالث را مملو از اندوه و ناامیدی کرده است: الا، مردم! الا، مردم!/ به تنگ آمد دلم ــ دیوانه ــ یا مردم! / دلم میترکد از این وحشت و میگوید از اینجا فرود آیم/ کجا بایست بگریزم؟ کجا مردم؟/ دلم میگوید، اما من نمیخواهم/ دریغا، نفرتا، راهی ندارم جز که در پیش شما، مردم! (اخوان، 1357: 21). اخوان در صحنۀ زندگی، خود را مات شده و تمام راههای رهایی را به روی خود بسته میبیند و در نتیجه، نومیدی و خستگی بر او غالب میشود: چو شاه شطرنج، وقتی که از هر طرف میرود راه بسته است. دلمرده و خسته و مات/ نهم انتظار امیدی/ نه نیز افسوس و هیهات (همان:41). در دین اسلام، اعتقاد به دنیایی حقیقی و جاوید غیر از این دنیای گذرا، سبب میشود که انسان از رنجها و سختیهای زندگی دچار یأس و ناامیدی نگردد. همچنان که خداوند در قرآن آورده است: «وَ مَا هَذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ». این زندگی دنیا جز سرگرمی و بازیچه نیست، و زندگی حقیقی همانا سرای آخرت است؛ ای کاش میدانستند (عنکبوت/64). اخوان ثالث، گاهی در برههای از زندگی دچار ناامیدی و تردید میگردد و این نومیدی، دل مردگی و یأس را به نوع بشر تعمیم میدهد:
«چه با خشم و اسف نومیدی از ایمان!/ نه امروز و نه فردا پس کی آخر؟ آه! / اسفبارست و خشمانگیز، این نومیدی، ای انسان!» (اخوان، 1357:45). در دین اسلام، انسان اگر محبُّت به دنیا نداشته باشد، هیچ وابستگی به آن ندارد که در نتیجۀ آن احساس نومیدی میکند؛ اما شیفته دنیا باشد در انتظار رسیدن به خواستههای دنیوی است و اگر به این خواستهها نرسد احساس ناامیدی میکند و تمام تلاشش را میکند که داشتههای مادی خود را از دست ندهد و هنگام جدایی از آنها حسرت فراوان می خورد. حضرت علی (ع) میفرماید: « مَن كانتِ الدنيا هِمَّتَهُ اشتَدَّتْ حَسرَتُهُ عِند فِراقِها». کسی که دنیا همت او باشد، به هنگام مرگ زیاد حسرت میخورد (بحارالأنوار، ج74: 378). اخوان، گاهی خلقت و آفرینش و تقدیر خود را بیهوده و پوچ میداند و در این تفکر، فلسفۀ اسپینوزایی را به وضوح میتوان مشاهده کرد: ز خاکم برگرفت و میدهد بر باد ناکامی/ مگر طفل است، یا دیوانه، این تقدیر بیپیرم؟/ نه پروازی، نه آب و دانهای، نه شوق آوازی/ به دام زندگی امید گوئی مرغ تصویرم (اخوان، 1357: 63). با توجُه به اینکه دنیا پستترین عالم است، زیرا خداوند در هیچ عالمی (نه در عوالم قبل از دنیا و نه در عوالم بعد از دنیا) معصیت نمیشود و تنها در این دنیا معصیت می شود (نهج البلاغه، خطبه 185/ 57). بنا بر این یکی از عواملی که موجب نسیان و فراموشی خداوند میشود، تعلُّق و وابستگی به آن است. انسانی که وابسته به دنیا شد، دیگر به توحید و فضائل توحیدی راه نمیبرد و به همین دلیل، دنیا بزرگترین مانع شکوفائی فطرت اوست. خداوند انبیاء و رسولان را فرستاد تا پرده دنیاگرایی را از جلوی چشم جامعه کنار بزنند و فطرت انسان را بیدار نگه دارند، تا غافل از یاد خدا نباشند .حضرت علی (ع) در این باره در نهج البلاغه میفرمایند: «خداوند مخلوقاتش را در دنیا اِسکان داد و رسولش را به سوی جنُّ و إنس مبعوث کرده تا پرده از چهره زشت دنیا برگیرند و آنها را از زیانهایش بر حذر دارند.» (همان/183). او حزن و اندوهی بی پایان را در تمام موجودات مشاهده میکند:
بیاویز این قفس را از میان پنجره، مادر!/ و در آن روشنِ آئینهای بگذار/ که با تصویر خود سرگرم باشد غمگنک مایا/ درین تنهاییِ تاریک روح آزار/ و جام کوچکش را از زلال اشک من پر کن/ و بیتی چند ــ مشتی حنظل ــ از دیوانِ من بردار/ به ظرف چینه دانش ریز (اخوان، 1357: 83). «م. امید» زندگی و دنیا را پوچ و بیارزش می داند و این حقیقتی انکار ناپذیر است. این تفکر در شاعران بسیاری در قرنهای مختلف وجود داشته و دارد. چنین تفکری اگر ریشه در بیاعتقادی و انکار این حقیقت باشد که دنیایی دیگر وجود دارد که میتوان در آن به حقیقت و آرامش رسید، تفکری پوچ گرایانه است:
بلی، ای غمگنِ تنها/ همان هیچ است و دیگر هیچ/ و گر جز هیچ باشد پوچ / و بیهوده است از زندان به زندان کوچ (همان:98). پیام پیامبران چنین بوده است که طبیعتِ زندگی این جهان مادی، فناء و نابودی است. محکمترین بناها و بادوامترین حکومتها و قویترین انسانها و هر چیز که از آن مستحکمتر نباشد، سرانجام کهنه و فرسوده، سپس نابود میشود. اما اگر بتوان این موجودات را به نحوی با ذات پاک خداوند پیوند داد و برای او و در راه او به کار انداخت، رنگ جاودانگی به خود میگیرد، چون که ذات پاکش ابدی است. اخوان، بارها در اشعارش به دلمردگی و خستگی ناشی از یأس و ناامیدی اشاره کرده است:
از بس که ملول از دل دل مردۀ خویشم/ هم خستۀ بیگانه هم آزردۀ خویشم (اخوان، 1360: 5). در جایی دیگر به ناامیدی حاصل از تردید و سرگشتی خود اشاره میکند. اما به این حقیقت که بازگشت همه انسانها به سوی خداوند است، باور دارد:
دانم این که بایدم سوی تو آمد لیک/ کاش این را نیز میدانستم ای نشناختۀ منزل! / که از این بیغوله تا آنجا کدامین راه یا/ کدام است آن که بیراه است/ (همان:7). در جایی دیگر میگوید:
غم دل با تو گویم غار!/ بگو آیا مرا دیگر امید رستگاری نیست؟ / صدا نالنده پاسخ داد: «آری نیست؟ (اخوان،1360: 25).
و در این بندها به بیهودگی و بیهوده بودن زندگی اشاره دارد:
قصه تا اینجاش ،اینجایی که من خواندم، قصۀ بیهودهتر بیهودگیها بود (اخوان، 1357: 3). این سبک تفکر، چنان که پیشتر اشاره شد ، برگرفته از تفکر نیهیلیسم است که چرایی را پاسخی نیست و آدمی در هر عملی که انجام میدهد، بیهدفی نهایی بشر را پیش روی خود میبیند و تمامی اعمالش در سرشت و ذات، بیهوده مییابد. در قرآن بارها تأکید شده است که « أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ». آیا گمان کردید که شما را بیهوده آفریدهایم و شما به سوی ما باز نمیگردید؟ (مؤمنون / 115).
او در حزن و اندوه و ناامیدی پدیدههای طبیعت و طبیعت را با خود همسو میبیند و به هر جا مینگرد فقط تاریکی، غم و حزن مشاهده میکند. چنانکه در بندهای ذیل، شبهای پاییز را با خود همدرد میداند:
شب از شبهای پاییزی ست / از آن همدرد و با من مهربان شبهای شکآور / ملول و خسته دل، گریان و طولانی / شبی که در گمانم من که آیا بر شبم گرید، چنین همدرد و یا بر بامدادم گرید، از من نیز پنهانی (اخوان،1360: 59). در بندهای ذیل نیز ابرهای شبگیر اسفندی را با خود هم سوگ و همدرد میبیند:
کدامین سوگ میگریاندت ای ابر شبگیران اسفندی؟ / اگر دوریم، اگر نزدیک/ بیا با هم بگرییم ای چو من تاریک (همان: 68). و یا در بندهای ذیل، برای بیان نومیدی و دلمردگی خود از پدیدههای طبیعت، چون سیل، مرداب، ابر استفاده کرده است: نه زورقی و نه سیلی، نه سایۀ ابری/ تهی است آیینۀ مرداب انزوای مرا / خوش آنکه سر رسدم روز و سردمهر سپهر/ شبی دو گرم به شیون کند سرای مرا (از این اوستا، 1360: 69). در بندهای ذیل نیز شاعر امیدی به بهبود آینده و فرداها ندارد؛ دیدگاهی که در اسپینوزا و نیچه میتوان مشاهده کرد. شاعر برای بیان این ناامیدی از آینده از طبیعت بهره بسیاری برده است:
خشکید و کویر لوت شد دریامان/ امروز بد و از آن بدتر فردامان (اخوان،1360: 90).
تکرار این مضمون را به کرات در اشعار اخوان میتوان دید:
چون سبویی است پر از خون، دل بی کینۀ من/ این که قندیل غم آویخته در سینۀ من/ ندهد طفل مرا شادی و غم راحت و رنج/ پر تفاوت نکند شنبه و آدینۀ من ( همان:87).
در بندهای ذیل نیز عناصر طبیعت را میتوان در آمیختگی با اندوه مشاهده کرد:
ای تکیهگاه و پناه/ غمگینترین لحظههای کنون بینگاهت تهی مانده از نور در کوچه باغ گل تیره و تلخ اندوه/ در کوچههای چه شبها که اکنون همه کور (همان: 75). گاه در اشعار «م. امید»، حزن و اندوه او حاصل تنهایی و انزوای اوست:
کیستم؟ یک تکه تنهائی/ ترستان بیهوده است از من ،آری، آری تک و تنهایم/ در همین خاموشیِ تاریکتر از ترس (اخوان،1357: 59).
در برخی از اشعار اخوان تسلیم شدن او به اندوه و ناامیدی را میتوان دید: «قاصدک! هان چه خبر آوردی/ از کجا وز که خبر آوردی/ خوش خبر باشی، اما / گرد بام و در من بی ثمر میگردی/ انتظار خبری نیست مرا نه ز یاری نه دیاری/ باری برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس/ برو آنجا که تو را منتظرند (اخوان،1360: 148). در برخی از اشعار اخوان ثالث میتوان بارقههایی از امید را دید. امید به گشایش راه که مستلزم جد و جهد است: «رشته امید بیحاصل گسستن، بهتر از بیهوده دل بستن/ هم پذیرم این که از بن بست مطلق بگسلی پیوند تا/ مگر شاید بار دیگر جد و جهد و کند وکاوت، جزم / از مسیر دیگری راهیت بگشاید» (خوان، 1357: 121). بنابراین، در اغلب اشعار اخوان، یأس او حاصل یک ناامیدی سیاه و تاریک است که ریشه در اندیشههای او دارد و اینها حاکی از سرخوردگی و تن دادن او به قضا میباشد: الا پت پت رنجور شمعی در جوار مرگ/ ملول و با سحر نزدیک و دستش گرم کار مرگ / ز آن سو میرود بیرون، به سوی غرقهای دیگر به/ امیدی که نو شد از هوای تازۀ آزاد / ولی آنجا حدیث ننگ و افیون است/ از اعطای درویش که میخواند: جهان پیر است و بی بنیاد/ از این فرهاد کش فریاد ...» (خوان ،1370: 45). اخوان با مجموعه زمستان ناامیدی خود را بهطور روشن به گوش شنوندگان میرساند. به قول آشوری: «در این کتاب اخوان نالۀ درد آلودی دارد». محتوای مجموعۀ شعری زمستان بازتاب حالت نفرتی است که او از پیمان شکنیها و دو رنگیهای یاران دغل پیشه احساس میکند. منم من میهمان هر شبت/ لولی وش مغموم منم من/ سنگ تیپا خورده رنجور منم/ دشنام پست آفرینش، نغمۀ ناجور / نه از روحم نه از زنگم، همان بیرنگ بیرنگم (اخوان، 1370: 78). نهایت ناامیدی و غم سنگین غربت در اینجا از زبان اخوان بازگو میشود. زمزمههای او با جملاتی کوتاه و آهنگین که بیانگر غمگین بودن از فریبها و ابلیسهای به ظاهر درست، و اظهار بیرنگیها بیان میشود؛ به سان مادری فرزند مرده که آهنگ غم خود را در زیر لب زمزمه میکند و خود را با حرکت دادن آرام میکند. اخوان در نهایت از آفرینش خود هم شکایت میکند و هستی را زیر سوال میبرد که نغمه ناجور آفرینش منم.
تگرگی نیست/ مرگی نیست/ صدایی گر شنیدی/ صحبت سرما و دندان است/ من امشب آمد هستم وام بگذارم/ حسابت را کنار جام بگذارم (همان:79). اخوان در اینجا اظهار میدارد که حتی مرگی هم پیش نمیآید. طنین صدایش اوج میگیرد. جملات را محکمتر و طولانیتر بیان میکند؛ بدون اینکه کسی به او چیزی بگوید یا منعی در کار باشد. با توجه به مطالب بالا و اشاراتی که راجع به یأس و پیامدهای آن شده، میتوان نتیجه گرفت که یأس و ناامیدی خود عامل عوض شدن دید انسان نسبت به خود، اطرافیان و جامعه است. چه بسا که فرد نومید نسبت به کمبینی خود، جامعه را از لون دیگری مشاهده کند، بسا که این کمبینی بر تمام زندگی سیطره گستراند و چون شخص، اعتقادات و باورهای خود را از منظر دیگری میبیند، این حالات و رفتارها مخالف با اصل اسلام و احادیث و قرآن مجید باشد، با تن و جان عجین شود و انسان ناگزیر میشود به قهقرای پوچگرایی کشیده شود و صفاتی که شایستۀ یک انسان معناگرا میباشد از او سلب شود و در برهه بیهودهگویی و پوچی و بیمعنایی قدم نهد.
6ـ راهکار درمانی قرآن و حدیث
یکی از راههای نجات از یأس و ناامیدی پیبردن به رحمت الهی و امید به فضل پروردگار است. در چهار مورد از خداوند طلب رحمت شده است که سه مورد آن از طرف پیامبران و دیگری از سوی بندگان خالص الهی است (بقره / 286؛ اعراف /151 و 155؛ مؤمنون /109). واژه الرحمن در سراسر قرآن 157 مرتبه و واژگان الرحیم و رحیم و رحیما جمعا 166 مرتبه تکرار شده است و در آیۀ 128 سورۀ توبه نیز کلمه رحیم در وصف پیامبر اکرم (ص) آمده است. همچنین پیامهای الهی که حاکی از رحمت پروردگار است: در آیه: «وَرَبُّكَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ». پروردگار شما بخشنده و دارای رحمت است (کهف/58). «و َرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ». و رحمت الهی واسع است و شامل هر چیزی میشود (اعراف/156). « كَتَبَ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ». خداوند رحمت را بر خویش واجب فرموده است (انعام/12 و 52 ). امام محمد باقر (ع) در مورد فضل و رحمت الهی میفرماید: «إنّهُ لَيس مِن عَبدٍ مؤمنٍ إلاّ و في قَلْبهِ نُورانِنورُ خِيفَةٍ و نورُ رَجاءٍ ، لَو وُزِنَ هذا لَم يَزِدْ على هذا ، و لَو وُزِنَ هذا لَم يَزِدْ على هذا». «هیچ بندۀ مؤمنی نیست، جز آنکه در ضمیرش دو نور تابان است (خوف) نسبت به کردههای پیشین و فرجام پسین و (نور امید) به فضل و رحمت پروردگار که اگر هر یک با دیگری سنجیده شود، هیچ یک فزونی نخواهد یافت.» (وسائل الشیعه، 1357/ ج2 :488). سورۀ یوسف نیز حاکی از رحمت واسعه الهی است.« وَلَا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لَا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ». ای پسرانم! بار دیگر به مصر بروید و از یوسف و برادرش جستجو کنید و از رحمت خداوند مأیوس نشوید. حق این است که جز گروه کافران، از رحمت خداوندی مأیوس نمیشوند» (یوسف/87).
نتیجهگیری
یکی از موضوعات مهم در میان متفکران، مساله هدفداری عالم هستی است. سوال مهم این است که آیا عالم هستی به دنبال هدفی است یا نه؟ موحدان به دلیل اینکه هیچ موجود خردمندی، فعل بیهودهای را انجام نمیدهد، بر این باورند که حتی عالم هستی هدفدار است پس موجودات عالم از جمله انسان در خلقت خود هدفی را دنبال میکنند. آنهایی که اهل بصیرت هستند از جزئیترین تا کلیترین مخلوقات را هدفدار میدانند. مسئله مهم چگونه زیستن نیست بلکه چرا زیستن است. فرهنگ بشری جدا شده از وحی، انسان را موجودی مادی محض میداند که تصادفا از دستگاهی فاقد شعور آفریده شده است. چند صباحی در این دنیا زیست میکند و سپس راهی دیار عدم میشود. پیدایش بحرانهای اجتماعی و مکاتبی مانند نیهیلیسم زاییده این نگرش به حقی است، تنها در مکتب وحی میتوان به این پرسش پاسخ داد که چرا به عالم هستی آمدهایم؟ متکلمان مسلمان، هدف از خلقت جهان را خارج از ذات حق میدانند و میگویند که خداوند موجودات را آفریده است تا آنها را در سیر کمالی که استحقاق آن را دارند هدایت کند و به کمال مطلوب برساند. در اینباره خداوند بزرگ میفرماید جز این نیست که خلق را آفریدم تا از من بهرهگیرند و سود ببرند.
آنها را نیافریدیم تا از آفرینش آنها سود ببرم. همچنین: « يقولُ اللّه ُتعالى: يا بنَ آدمَ ، لَم أخلُقْكَ لِأربَحَ علَيكَ ، إنّما خَلقتُكَ لِتربَحَ علَيَّ فاتّخِذْني بَدلاً مِن كلِّ شيءٍ فإنّي ناصرٌ لكَ مِن كلِّ شيءٍ» همین احادیث قدسی را مولانا جلالالدین به شیوایی بیان کرده است: من نکردم خلق تا سودی کنم / بلکه تا بر بندگان جودی کنم. ممکنات در انجام کارهایشان تلاش میکنند تا نقص موجود در خود را کامل کنند اما خداوند که نقصی در ذات خود ندارد نمیتواند در کارهایش به دنبال کمال شخصی خود باشد بلکه هدفش از خلقت، کمال مخلوقات است. در حقیقت خداوند از کارهایش، هدف فعلی دارد نه هدف فاعلی. یعنی میخواهد فعل خود را کمال ببخشد نه خود را. زیرا اگر از هدفش سودی را برای خود میخواست، مستلزم نقص در ذات خداوند بود. همانطور که پیداست، آثار متنوعی از اخوان ثالث (م. امید) مطرح شد که در مواجهه با آنها میتوان به دو رویکرد اشاره کرد: رویکرد اول ظواهر شعری شاعر که چشم هر بیننده را به خود معطوف میسازد و همدلی و همزبانی بین شاعر و خواننده برقرار میشود. رویکرد دوم : عمق شاعرانه اخوان ثالث را حمل بر معانی دیگری کرد و آن را متناسب با احوال شخصی و زندگی طاقت فرسا و سایر عوامل فکری شاعر در نظر گرفت. در بین اشعار اخوان ثالث به یاس و ناامیدی و شکایت از زمانه در قالب پوچگرایی که ناشی از فریاد او از سینه پر اندوه است، مشاهده میشود. در قصه شهر سنگستان آنجا که شهزاده این شهر، همه راههای نجات و امید را طی کرده اما حاصلی جز ناامیدی و خموشی نمییابد؛ چارهای جز رنج روحی و سرخوردگی در این قصه نمیتوان یافت. در این مقاله برآنیم تا استعانت از آیات و احادیث روح همیشه پر تلاطم خود را قدری با بارقههای نور، آرام کنیم. یکی از دلایل گرایش فلاسفه غربی به پوچگرایی، کفر و پوشاندن حقیقت است. پوشاندن حقیقت بر جنبههای سلبی و نیهیلیستی فلسفه مدرن مانند انکار وجود جهان مستقل از ذهن صادق است. توحید، پیام محوری قرآن است و قرآن با شیوهها و دلایل متعددی از توحید در خالقیت دفاع میکند. یکی دیگر از دلایل گرایش فلاسفه غربی به پوچگرایی، بد گمانی نسبت به خداوند است نه تنها به خداوند بلکه بد گمانی به تمام هستی دارند. در رد این تفکر، از بیانات دینی کمک گرفتهایم. قرآن کریم میفرماید «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى» هرکسی از توجه و یاد من روی برگرداند ، زندگیای تنگ و پر از فشار خواهد داشت. آری، ایمان است که زندگی را در درون جان ما بر ما وسعت میبخشد و مانع فشار عوامل روحی میشود. نتیجه آن که با عنایت به آثار اخوان ثالث و زندگینامه که در خلال اشعارش نقل شده است، نمیتوان اخوان را پوچگرا و نیهیلیست به حساب آورد، هر چند تأثیر فلسفۀ نیهیلیست را نمیتوان در اشعار او کتمان کرد. اما با توجه به برهۀ زمانی شاعر، افکار پوچ و یأسآلود در اشعار شاعر را نمیتوان دور از انتظار دانست. در قرآن، احادیث و روایات اسلامی، راههای رهایی و نجات از اندیشههای یأسآلود و نومیدانه وجود دارد که با تکیه و با به کار بستن این رهنمودها، میتوان از غم و اندوه حاصل از رنجهای روزگار و زمانه رهایی یافت.
منابع
1ـ « قرآن کریم»، ترجمۀ مکارم شیرازی.
2ـ علی ابن ابی طالب، (1385). «نهج البلاغه»، ترجمه محمد دشتی، قم: غرفت الاسلام.
3ـ اخوان ثالث، مهدی، (1370). «آخر شاهنامه»، تهران: مروارید. صص147ـ135.
4ـ --------، ----، (1370)، «ارغنون»، تهران: مروارید.
5ـ --------، -----، (1360)، «از این اوستا»، تهران: مروارید.
6ـ -------، -----، (1348)، « بهترین امید» : روزن.
7ـ -------، -----، (1368)، «در حیات کوچک پاییز در زندان»، تهران: بزرگمهر.
8ـ ------، ------، (1370)، «زمستان»، تهران: مروارید.
9ـ ------، ------، (1357)، «زندگی میگوید اما باید زیست»، تهران: توکا.
10ـ پاپکین ریچارد هنری، آوروم استرول، (1923)، «کلیات فلسفه»، ترجمه: جلال الدین مجتبوی، تهران: حکمت.
11ـ تقوی بهبهانی، سید نعمت، (1391)، « ناصر خسرو و کلام آلامی»، مشهد: دستور.
12ـ حسینی بهاران چی، سید محمد، (1385)، «محرمات اسلام»: عطر عترت.
13ـ کریمی نسب، خداداد، (1401)، «کتاب یاس و امید در اشعار مهدی اخوان ثالث»: سنجش و دانش.
14_ کریمی نسب، خداداد، (1398)، «تحلیل مفهوم و شاخصههای یاس در اشعار مهدی اخوان ثالث ارایه شده»، سومین کنفراس بینالملی ادبیات و زبانشناسی: تهران کریمی.
15_ نسب، خداداد، (1398)، «تحلیل مفهوم و شاخصههای امید در اشعار مهدی اخوان ثالث ارایه شده»، سومین کنفراس بینالملی ادبیات و زبانشناسی: تهران.
16_ خمینی، روح الله، (1321)، «شرح حدیث جنود عقل و جهل»، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
17_ دستغیب، عبدالحسین، (1375)، «گناهان کبیره»، ج1: غدیر.
18_ دهخدا، محمد، (1377)، «فرهنگ لغت فارسی»، تهران: دانشگاه تهران.
19_ سبزواری، حاج ملاهادی، (1360)، «شرح منظومه»، به اهتمام مهدی محقق و ایزتسو، تهران: لاله تهران.
20_ سجادی، جعفر، (1362)، «فرهنگ معارف اسلامی»، تهران: مؤلفان و مترجمان ایران.
21_ شفیعی کدکنی، محمد رضا، (1380)، «ادوار شعر فارسی»، تهران: سخن.
22_ شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، (1409)، «وسایل الشیعه»، ج9، قم: مؤسسه آل البیت لاحیای التراث.
23_ طاهباز، سیروس، (1370)، «مجموعه کامل اشعار نیما یوشیج»، تهران: نگاه.
24_ طباطبایی، محمد حسین، (1371)، «ترجمه تفسیر المیزان»، جلد 4، قم: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
25_ فروزانفر، بدیع الزمان، (1361)، «احادیث معنوی»، تهران: دانشگاه تهران.
26_ گلزاده غفوری، علی، (1356)، «یادداشتهایی درباره نیهیلیسم»: فرهنگ اسلامی.
27_ لاهیجی، شیخ محمد، (1337)، «شرح گلشن راز شبستری»، با مقدمه کیوان سمیعی، تهران: محمودی.
28_ مجلسی، محمد باقر، (1394)، «بحار الانوار موضوع احادیث ائمه»، تهران: دار الکتب الاسلامیه.
29_ مختاری، محمد، (1372)، «انسان در شعر معاصر»، تهران: توس.
30_ مطهری، مرتضی، (1373)، «آشنایی با قرآن»، قم: صدرا.
31_ مکارم شیرازی، ناصر، (1374)، «تفسیر نمونه»، ج13، تهران: دارالکتب السلامیه.
32- مصطفوی، حسن، (1360)، «التحقیق فی کلمات القرآن الکریم»، ج14: ترجمه و نشر کتاب.
33-نیچه، فریدریش ویلهلم، (1377)، «اراده معطوف به قدرت»، ترجمه مجید شریف: تهران: جامی.
34_ نیچه، فریدریش ویلهلم، (1394) ، «انسانی بسیار انسانی»، ترجمه سعید فیروز آبادی، تهران: جامی.
35._ نیچه ، فریدریش ویلهلم، (1352)، «چنین گفت زرتشت»، ترجمه داریوش آشوری، تهران: نیلی.
36_ یوشیج، نیما ، (1370)، «مجموعه اشعار»، تهران: نگاه.
Criticism of the category of despair in the poems of the Third Brotherhood with the approach of the Qur'an and the hadiths of the imams of purification
Ozra Hatami1, Seyed Majid Tagvi Behbahani*2, Parveen Dokht Mashor3
1PhD student of Persian language and literature, Mashhad Branch, Islamic Azad University, Mashhad, Iran.
2 Assistant Professor, Department of Persian Language and Literature, Mashhad Branch, Islamic Azad University, Mashhad, Iran.
Email: smt@gmail.com
3Assistant Professor, Department of Persian Language and Literature, Neyshabur Branch, Islamic Azad University, Neyshabor, Iran.
Abstract
In this research, which is written in a library style and with a descriptive-analytical method, it is intended to point out the word despair and hopelessness and that its roots are in Western thinking (nihilism); Answer the question whether the despair in the poems of the Third Brotherhood is caused by nihilistic thoughts or not? Despair in contemporary literature begins after 1320 AH and reaches its peak with the coup d'etat of August 28, 1332 AH. At the same time, the society had a great impact on the poetry of the poets of this period due to political and social reasons. A kind of despair that after the August 28 coup on the poems of the poets of this period, according to the period of time, has not been unaffected in the poems of the Third Brotherhood, and the causes of despair and hopelessness and its effects in his poems, caused him to express his feelings in this pay the ground This research aims to introduce the word despair from the point of view of etymology and express the various concepts of this word from the Islamic, literary and philosophical point of view. Then he criticizes the despairing poems of Mahdi Akhwan and since the root of nihilistic thought originates from Western schools, by examining the views of two Western nihilistic philosophers, Spinoza and Nietzsche, he expresses the view of these philosophers and finds the influence of this view in the poems of Akhwan. . The basic solution of the article is pointed to the holy religion of Islam, which searches for the way of happiness and happiness of man around the Qur'an and Hadith with the hadiths and traditions of the imams of purification and Quranic verses. Undoubtedly, the content presented in the Quran and Hadith can be the main criterion for us in this criticism.
Keywords: Quran, hadiths, despair and hopelessness, nihilist, third brotherhood.