تمایل به روی آوری زنان بر مدیریت بدن: رویکردهای فرهنگی، علل و چالش مورد مطالعه : زنان مناطق 1 و17 تهران
الموضوعات :مریم وهاب 1 , مهرداد نوابخش 2 , سروش فتحی 3
1 -
2 - استاد دانشگاه آزاد
3 - معاونت دانشجویی دانشگاه آزاد واحد تهران غرب
الکلمات المفتاحية: مدیریت بدن, اعتقادات مذهبی , مصرف رسانه ای , تبلیغات تجاری ,
ملخص المقالة :
ین مطالعه به بررسی عوامل فرهنگی مؤثر بر روی آوری زنان به مدیریت بدن می پردازد. همچنین رویکردها و چالش های موجود را برسی می نماید. هدف اصلی تحقیق نیز تبیین جامعه شناختی علل و عوامل فرهنگی مؤثر بر روی آوری زنان به مدیریت بدن در چند دهه اخیر در ایران است .گروه هدف این مطالعه موردی، زنان مناطق 1 و 17 شهر تهران بوده است. روش تحقیق پیمایشی می باشد. داده ها با استفاده از پرسشنامه بر روی نمونه ای 400 نفره از پاسخگویانی که از میان جمعیت دو منطقه 1 و 17 با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شده بودند جمع آوری گردید. یافته ها ی بدست آمده نشان دادند متغیرهای فرهنگی اعتقادات مذهبی، مصرف رسانه ای و تبلیغات تجاری(0.001 Pvalue≤ ) بر رویآوری زنان بر مدیریت بدن مؤثر است. تأثیرگذارترین متغیرهای فرهنگی بر گرایش زنان به مدیریت بدن از بین متغیرهای پیشبین فرهنگی مربوط به متغیر مصرف رسانهای، تبلیغات تجاری و اعتقادات مذهبی است.بهنظر می رسد متغیرهای مؤثر نیز در یک برهمکنش اثر فزایندگی بر تغییرات فرهنگی امروز ما دارند و بصورت بسیار مؤثری بر جنبههای مختلف زیست ما و از جمله بر نگرش زنان بر مدیریت بدن تأثیر دارند.
- آزاد ارمکی، تقی، چاوشیان تبریزی، حسن(1381)، بدن به مثابه رسانه هویت، مجله جامعه شناسی ایران، دوره چهارم، شماره 4.
- توسلی، غلامعباس؛ نظریههای جامعهشناسی، تهران، سمت، 1385، چاپ هشتم، ص92.
- رضایی،ا(1389)، مدیریت بدن و ارتباط آن با عوامل اجتماعی در بین دختران دانشگاه مازندران، مطالعات راهبردی زنان( کتاب زنان)، سال دوازدهم، شماره 47.
- سفیری، خدیجه، سید میرزایی، س، م، آزادی، ح(1393). بررسی جامعه شناختی مقایسه مدیریت بدن بین زنان و مردان، فصلنامه علمی- پژوهشی زن و جامعه، سال چهارم، شماره 3.
- صدیق سروستانی،رحمت الله، هاشمی، سید ضیاء(1381)،گروه های مرجع در جامعه شناسی و روان شناسی اجتماعی با تاکید برنظریه های مرتن و فستینگر، نامه علوم اجتماعی، شماره 20.
- فاضلی، نعمت الله ( 1393)، تاريخ فرهنگی ايران مدرن، تهران :پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی.
- فوکو، ميشل(1382)،مراقبت و تنبيه: تولد زندان، ترجمه ي نيکو سرخوش و افشين جهانديده، تهران: نشر ني.
- قادرزاده امید، قادرزاده هیرش و حسن پناه حسین (1391)، »تأثیر مصرف رسانه های جمعی بر مدیریت بدن زنان«، زن و جامعه، سال 3 ،ش 3.
- گیدنز، جان آر و بوریمر(1381)، سیاست پست مدرنیته، ترجمه:منصور انصاری، تهران: نشر گام نو.
- لو بروتون، داويد ( 1392 )، جامعه شناسي بدن، ترجمة ناصر فكوهي، چاپ دوم، تهران: ثالث.
-
Featherstone,M. “Consumer Culture and Postmodernism”, London Journal of Sociology, vol 85, No 9 (1991).
پژوهشهای جامعه شناختی، سال هجدهم/شماره سوم / پاییز ۱۴۰۳
Journal of Sociological Researches, 2024 (Autumn), Vol.18, No.3
.............................................................................23
DOI: 10.71854/soc.2024-1127414
The tendency of women to turn to body management: cultural approaches, causes and challenges: "Study case: women of districts 1 and 17 of Tehran
Maryam Vahab
PhD Candidate of Sociology. Science and Researches Branch, Islamic Azad University, Tehran, Iran
Mehrdad Navabakhsh1
Department of Sociology. Science and Researches Branch. Islamic Azad University, Tehran, Iran
Soroush Fathi
Department of Sociology, West Tehran Branch, Islamic Azad University, Tehran, Iran
Abstract
This study investigates cultural factors affecting women's approach to body management. It also examines the existing techniques and challenges. The target group of this case study was the women of districts 1 and 17 of Tehran. The research method is a survey. The data was collected using a questionnaire on a sample of 400 respondents selected from the population of regions 1 and 17 with a multi-stage cluster sampling method. The findings showed that the cultural variables of religious beliefs, media consumption, and commercial advertisements (Pvalue ≤ 0.001) are effective in women's approach to body management. Among the pre-intercultural variables, media consumption, commercial advertisements, and religious beliefs are the most influential cultural variables on women's tendency toward body management. It seems that the influential variables also have an increasing effect on our cultural changes in an interaction. They effectively affect various aspects of our lives, including women's attitudes toward body management.
Keywords: body management, religious beliefs, media consumption, commercial advertising
تمایل به روی آوری زنان بر مدیریت بدن: رویکردهای فرهنگی، علل و چالش
مورد مطالعه : زنان مناطق 1 و17 تهران
مریم وهاب
1- دانشجوی دکتری رشته جامعه شناسی فرهنگی، واحد علوم و تحقیقات ، دانشگاه آزاد اسلامی ، تهران ، ایران
مهرداد نوابخش2
استاد گروه علوم اجتماعی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه ازاد اسلامی، تهران، ایران
سروش فتحی
دانشیار گروه علوم اجتماعی، واحد تهران غرب، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
تاریخ ارسال: ۶/۵/۱۴۰۳ تاریخ پذیرش: ۵/۶/۱۴۰۳
چکیده
کلیدواژگان : مدیریت بدن، اعتقادات مذهبی ، مصرف رسانه ای ، تبلیغات تجاری
مقدمه و طرح مسأله
مفهوم ومعنای بدن را می توان در گذر تاريخ، و آنهم از طریق تغيير ذائقه جامعه بشري مورد شناخت قرار داد. در حالی که برخی از محققان معتقدند بدن به عنوان نوعی تابوي اجتماعی، کمتر مورد توجه است. وقتی از رویکرد به بدن بحث می شود، اشاره به تجاربی است که رابطه مستقيمی با نگرش دارد، لذا میتوان با تأمل بر بدن و نگرشهاي حاکم بر مديريت آن، ايدههاي اساسیاي را که درباره ابعاد اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی آن وجود دارد، آشکار ساخت. بدن را بايد محوري دانست که امکان درک نسبت به جهان را بهوسيله انسان ممکن میکند. از خلال بدن است که فرد جوهر هستی خود را بنا بر شرايط اجتماعی و فرهنگی، سن، جنسيت و شخصيت خود، در اختيار میگيرد و آن را به ديگران منتقل میکند. (لوبروتون، ۱۳۹۲)
درکشور ما با وجود آنکه ورود به دنياي مدرن را تجربه کردهایم، هنوز هم مبحث بدن، وضعيت سنتی خود را از دست ندادهاست. از سوی دیگرتوجه به این رویکرد، یعنی خروج بدن از چارچوب نگاه طبيعتگرايانه و قرارگرفتن آن در چارچوب فناوري، همچنین وجود ارزشها و نگرشهاي مدرن سبب شدهاست که بدن ايرانی در دنياي جديد با تبديل شدن به امري خودآگاه، با مسائل گوناگون درگير شود. (فاضلی، ۱۳۹۳: ۳۹۱)
گو اين که در روزگار ما، افراد آزادي عمل بيشتري در مديريت بدن خويش دارند، هرچند نمیتوان فشار دنیای سرمایهداری، تبلیغات، تأثیرگروههاي فشار، آگهیهاي تجاري، امکانات اجتماعی و اقتصادي و انگارههاي فرهنگی، که بيشتر در جهت استاندارد سازي قدم بر میدارند، را ناديده گرفت. در این بین نظام سرمايهداري با سازوکارهای خود، به ابزارهايی متوسل شده که قويترين اين ابزارها، وسايل ارتباط جمعی است.( قادرزاده، هیرش و حسن پناه : ۱۳۹۱ )
مطالعات نشان می دهند، بهطور تاریخی، زنان در مقایسه با مردان نسبت به وضعیت زیبایی و ظاهر خود و آنچه به چشم میآید، دقت نظر بیشتری داشته وحساسیت و توجه بیشتری نشان دادهاند. در دورههای اخیر در ایران، بهویژه در برخی از مناطق شهری مانند تهران و سایر شهرهای بزرگ، توجه به بدن از نظر زیبایی، سلامتی و خود توجهی بیشتر شدهاست. تا آنجا که بهنظر میرسدگاهی این توجه به رفتارها،که بهمنظور مطابقت دادن ویژگی های بدن با الگوهای فرهنگی، زیبایی چهره و اندام صورت می گیرد، افراطی است و بعضاً تبعات سوئی بهبار میآوردند. از این رو امروزه در جامعه در حال تحول، مدیریت بدن بهدنبال آن است که تأثیر جامعه بر بدن و بدن بر جامعه را مورد مطالعه قرار دهد تا بتوانند این روند دامن گستر را در مسیر مطلوبی قرار دهند و از پیامدهای نامطلوب آن پیشگیری کند( سید میرزایی و همکاران، ۱۳۹۲).
بهنظر می رسد در دوره جدید با تحولات جهانی شدن، بیش از حد به مسأله بدن توجه میشود و پارهای ازعوامل اجتماعی و فرهنگی، بدن را تحت تاثیر خود قراردادهاند از جمله؛ سیاسی کردن بدن توسط فمنیستها، عوامل جمعیت شناختی، رشد فرهنگ مصرفی، پیدایش تکنولوژی جدید و حرکت به سوی مدرنیته( رضایی، ۱۳۸۹: ۱۲).
از منظرفرهنگی بدن دارای اهمیت ویژهای است چراکه تحولات ایجاد شده در حوزههای گوناگون، جامعه ما را با تغییرات جدی و گذار از جامعه سنتی به سمت جامعه مدرن روبرو کردهاست. تحولات فرهنگی از محصولات جامعه مدرن است، در این میان بدن به عنوان واضحترین و آشکارترین حامل خود، جایگاه خاصی پیدا کردهاست. توجه مجدد به بدن و رواج آن بهویژه در دو دهه اخیر، مباحث گستردهای حول محور موضوعاتی نظیر هویت، مصرف، سبک زندگی و زیبایی در نظریه پردازیهای اجتماعی برانگیخته است و الگوهای دخیل در مدیریت بدن را همچون سایر حوزههای زندگی آدمی تحت سلطه قرار دادهاست بهطوریکه می توان از جامعه بدنی و یا عصر بدن سخن گفت. بدین ترتیب، فرهنگ بدن بیانگر اهمیت فزایندهای است که در آن بدن، به کانونی برای تعامل و بازاندیشی فرد نسبت به خویش بدل شدهاست( سفیری و همکاران، ۱۳۹۲: ۴۵).
در دهههای اخیر اهمیت به تناسب اندام، بهعنوان معیار زیبایی، مورد توجه جدی دختران و زنان قرارگرفتهاست و اقدام برای رعایت رژیم غذایی برای دستیابی به تناسب اندام، موجب دغدغه برخی از دختران و زنان ایرانی شدهاست. این امر موجب پیامدهای جدی است که سلامت روانی و جسمانی آنان را به خطر انداخته است. آنان از یکسو در معرض تبلیغات از سوی رسانهها قرار دارند و از سویی دیگر برای کسب وزن ایدهال بهدنبال رژیمهای سخت غذایی هستند. قرار گرفتن در این وضعیت موجب شدهاست، بسیاری از آنان در حساسترین برهه از زندگی خویش، با مشکلات جدی تغدیهای روبهرو باشند؛ بنابراین در بحث مدیریت بدن، سوال اصلی در این تحقیق این است که : عوامل فرهنگی مؤثر بر مدیریت بدن زنان، کدامند و کدام ابعاد فرهنگی، گرایش زنان به مدیریت بدن را تحت تأثیر قرارمیدهد؟
هدف اصلی تحقیق، تبیین جامعه شناختی علل و عوامل فرهنگی مؤثر بر رویآوری زنان به مدیریت بدن درچند دهه اخیر در ایران است و شناخت تأثیر متغیرهای فرهنگی مانند اعتقادات مذهبی، تبلیغات تجاری، مصرف رسانهای و قومیت بر رویآوری زنان به مدیریت بدن نیز از اهداف فرعی پژوهش بهشمار میرود.
مبانی و چارچوب نظری
انسانشناسی فرهنگی به مطالعه فرهنگ و جامعه انسانی میپردازد. در انسانشناسی فرهنگی، تفاوتها و شباهتهای اجتماعی و فرهنگی جامعههای گوناگون بررسی میشود.انسانشناسی هم به بررسی جوامع بشری خاص معاصر میپردازد و هم الگوهای مسلط بر فرهنگ بشری را مطالعه میکند و جوامع خاص بشری را به منظور فهم دلایل همانندیها و ناهمانندیهای آنها توصیف و تحلیل میکند. مردمنگاری و قومشناسی به ترتیب این دو جنبه از کار انسانشناسی فرهنگی را انجام میدهند(فاضلی، ۱۳۹۳).
مارگارت مید بیان میدارد: ما بهوسیله جوامع خود آموزش می یابیم تا بدنهایمان را خارج از ذهنمان نگاه داریم. مید در کتاب «الگوهای فرهنگی و تغییر فنی» (۱۹۵۵) به شرح تأثیر پیشرفتهای فنی مدرن بر زندگی سنتی در اجتماع میپردازد. او بر ضرورت فهم ارزشها و ساختارهای سنتی، بهویژه آنهایی که با بدن در ارتباطند،تأکید میکند. این کتاب شاید یکی از نخستین تلاشهای حرفه ای باشد که بر این امر پافشاری میکند که ارزشهای فرهنگهای دیگر ممکن است متضاد با ارزش های غرب باشند و لذا باید با یکدلی در متن فرهنگ خودشان فهم شوند(فاتحی و خالصی، ۱۳۸۹ ).
شپرهیوج و لاک (۱۹۸۷)سه چشم انداز نسبت به بدنمندی در انسان شناسی فرهنگی و اجتماعی معرفی میکنند:
۱. پدیدارشناسی (بدن فردی) که بر بدن زیسته بهعنوان تجربه خویشتن تمرکز میکند . مارسل موس اولین کسی بود که از این دیدگاه با مفهوم فنون بدن، که بستری برای تجربه فرهنگی برمیساخت، بهره برد. همچنین خاستگاه این نگرش نسبت به بدن را میتوان در مطالعات مرلوپونتی یافت .
۲. ساختارگرایی و نمادگرایی (بدن اجتماعی) که در کارهای ترنر و داگلاس قابل شناسایی است. تحقیقات آنها بر بدن انسان بهعنوان خاستگاه نمادگرایی تمرکز دارد، بدین طریق به برسی طبیعت، فرهنگ و جامعه می پردازند
۳. پساساختارگرایی که بدن را بهعنوان مکانی برای کنشهای تنظیم کننده اجتماعی در نظر میگیرد .در اینجا به تنظیم، نظارت و کنترل بدنها (شخصی و جمعی) در تولیدمثل و تمایلات جنسی، در کار و فراغت، در بیماری و شکلهای دیگر تفاوتهای انسانی میپردازد.کارها و مطالعات فوکو را میتوان در این قسمت مورد ملاحظه قرار داد.
درحالی که داگلاس از خاستگاه بدنی بازنمایی و فوکو از بدن بهعنوان محصول بازنمایی صحبت میکنند، پدیدارشناسی از یک فرایند بهجای بدن بهعنوان یک ابژه صحبت میکند.
نگرش های پدیدارشناختی به بدن در انسان شناسی نه تنها آن را موضوعی برای تحقیق و تحلیل در نظر میگیرد بلکه، در جستجوی توسعه یک چارچوب تحقیق پویاتر هم هستند که سعی میکند به دیدگاهی نسبت به بدن و جهان، در همه بی واسطگیها و واسطهگراییهایش، دست یابد.
رویکردهای فمینیستی جامعهشناختی بهرغم تنوع، از وجه مشترک اساسی برخوردارند. بهطوری که زمینهها، تصویر و ارزیابی زنان از اندام خود در متن مشکلات آنها در جامعه و فرهنگ ، نظام معنایی و یا موقعیت زبانی دیده میشود. از این منظر نظام اجتماعی سرمایه داری غربی که به شکلی افراطی مصرفی است، ترویج دهنده نارضایتی در بین زنان از بدن خویش و هزینهکرد برای خرید کالا ها و خدماتی است که این نقیصه را جبران کند. هرچند این فشار از طریق رسانه و تبلیغات بر مردان و زنان جامعه است اما، فشار بر زنان بیشتر است و این همان عامل جنسیتی است که زنان در این بین بیشتر تحمل میکنند. در این نگاه زنان با مصرف بیشتر، نه تنها به خالی کردن جیبشان میپردازند بلکه از استعدادهای بالقوه خود هم دور می شوند. رویکردهای فمینیستی نیز بر مبنای رویکردهای متأخر و بر مبنای مکاتب فرهنگی تبیین می شود. (توسلی،۱۳۸۵: ۹۲).
رابرت کی مرتن در طرح نظریه گروه مرجع، بر این موضوع تأکید میکند که انسانها در رفتارها و ارزیابیهای خود، جهتگیریهایشان را متناسب با گروههایی که بهعنوان چارچوب مرجع بر میگزینند، تنظیم میکنند. وی انواع کارکردهای گروههای مرجع را تحت عنوان گروههای «مرجع هنجاری و تطبیقی» معرفی میکند و تأمین استانداردهای ارزشهای پذیرفته شده و چارچوب مقایسه زمینه ارزیابی موقعیت لازم برای افراد را، کارکردهای اصلی آنها تلقی میکند. وی سپس مفهوم گروه را تعریف میکند و ملاکهای عضویت و عدم عضویت در یک گروه را مشخص میسازد: « مفهوم جامعه شناختی گروه به معنی تعدادی از افراد است که بر اساس الگوهای مشخص با یکدیگر تعامل دارند». بنابراین ملاک عضویت در یک گروه، عبارت است از کنش متقابل الگودار، احساس عضویت درگروه و پذیرش عضویت توسط سایرین. البته با توجه به پویایی ساختارها و تغییر شرایط عینی و ذهنی در جامعه، یک فرد ممکن است در شرایط مختلف و نیز از جهات مختلف، عضو گروههای متفاوت تلقی شود. از طرف دیگر کسانی که عضو یک گروه نیستند، وضعیت و شرایط متفاوتی دارند. عدم عضویت در گروه حالات گوناگونی دارد. کسی که عضو گروه نیست، ممکن است شرایط و قابلیت عضویت در گروه را داشته یا نداشته باشد. همچنین با فرض بهرهمندی از شرایط عضویت ممکن است نسبت به گروه، موضع مثبت، منفی یا خنثی داشتهباشد. این حالات و نسبتها، روابط گوناگونی بین فرد و گروه برقرار میکند که رویکرد فرد را برای انتخاب گروه به عنوان چارچوب مرجع تحت تأثیر قرار میدهد. همین طور ویژگی گروه از حیث بسته یا باز و انعطاف پذیر بودن نسبت به پذیرش اعضای جدید، قابلیت آن را برای تبدیل شدن به گروه مرجع، تحت تأثیر قرار می دهد. بنابراین در صورتی که فرد تمایل به عضویت در یک گروه داشته باشد و گروه نیز نسبت به پذیرش اعضاء جدید انعطاف پذیر باشد، بیشترین احتمال برای جامعه پذیری و تأثیر پذیری فرد از هنجارها و ویژگی های گروه مزبور و احیاناً تحرک اجتماعی وی به وجودمی آید»(صدیق سروستانی و هاشمی، ۱۳۸۱: ۱۶۷-۱۴۹).
گافمن معتقد است: از آنجاییکه در زندگی روزمره و رویاروییها، تأثیرگذاریهای اولیه مهم هستند، ظاهر که برای خود شخص و برای دیگران قابل رؤیت و نمایش است، میتواند بهعنوان نشانهای برای تفسیر کنش بهکارگرفته شود و در نتیجه " بدن فقط نه تنها موجودیتی ساده، بلکه وسیلهای عملی برای کنار آمدن با اوضاع و احوال بیرونی است و حالات چهره و حرکات بدن، محتوای اساسی نشانههایی است که ارتباطات روزمره ما مشروط به آنها است و برای آنکه بتوانیم با دیگران در تولید و بازتولید روابط اجتماعی و هویت شخصی خود شریک شویم، باید بتوانیم نظارتی مداوم و موفق بر چهره و بدن خود اعمال کنیم" (آزاد ارمکی و چاوشیان، ۱۳۸۱: ۶۱).
فدرستون با تشریح تأثیرات مدرنیته یا پسامدرنیسم، علاقه بیشتر مردم را نسبت به کامل جلوه کردن، خلاق و فریبنده بودن، کنترل داشتن بر بدن، خلاقیت افراد نسبت به سبک زندگی خویش و مصرف سبک های متغیر را از ویژگیهای تکامل اجتماعی و اقتصادی جوامع میداند. او فرهنگ مصرفی حفاظت و نگهداری از بدن را به خود فرد میسپارد و او را تشویق میکند تا از راهبردهای ابزاری برای مبارزه با افول وفساد بدن خویش استفاده کند و این ایدئولوژی را ترویج میکندکه، بدن انتقال دهنده لذت و نوعی ابزار است(Featherston 1991: 170).
روش تحقیق
این تحقیق از نوع پیمایشی است و برای جمعآوری دادهها، از پرسشنامه خودساخته استفاده شدهاست. سوالات پرسشنامه بهشکل مشخص، واضح وگویا، شامل طیف های مختلف، سوالات بسته و چندگزینهای است. به منظور استاندارد سازی این پرسشنامه، پس از تهیه و بررسی پایایی آن، به تعداد ۳۰ عدد تکثیرشد و آزمون مقدماتی تهیه گردید. برای بررسی میزان روایی نیز از اعتبار صوری استفاده شد و از نظر متخصصین درحوزه جامعه شناسی و مطالعات فرهنگی در این زمینه کمک حاصل گردید. پس از اصلاحات، پرسشنامه نهایی آماده شد و بهوسیله آن جمع آوری دادهها انجام شد. روش نمونهگیری منتخب برای دست یابی به نمونه پژوهشی، معرف به تعداد ۳۸۴ نفر، نمونه گیری خوشه ای چند مرحلهای است که از بین مناطق مختلف ۱و ۱۷ حجم نمونه انتخاب شد. در این مطالعه نیز حجم نمونه آماری با استفاده از فرمول نمونهگیری کوکران به دست آمدهاست. در این فرمول با جمعیت ۱۱۸۸۸۱۱نفر، دقت احتمالی حدود ۵٪ و با فرض بیشترین پراکندگی صفات مورد مطالعه، حجم نمونه برابر ۳۸۴ نفر برآورد شدهاست. با پیشبینی خطای برآورد و ریزش احتمالی نمونه ۱۶ نفر به اندازه نمونه افزوده شده و نهایت ۴۰۰ نفر به عنوان نمونه اصلی تحقیق تعیین شدهاست.
تجزیه و تحلیل اطلاعات، پس ازگردآوری پرسشنامه و کدگذاری و استخراج آنها توسط کامپیوتر با نرم افزار SPSS و ورژن 25 انجام گردید و بر اساس فرضیات، تحلیل مورد نظر صورت گرفت و در ادامه، یافتههای تحقیق به دو شکل توصیفی و استنباطی مورد بررسی قرارگرفت. در سطح توصیفی، از جداول فراوانی و درصدها و محاسبه میانگین و نما و در سطح استنباطی از آزمونهای مختلف و با توجه به سطح سنجش متغیرها استفاده شد.
یافته ها
جدول شماره ۱: بررسی آمارهای توصیفی متغیرهای تحقیق
متغیرها | تعداد | میانگین | انحراف معیار | کمترین | بیشترین |
مصرف رسانه ای | 400 | 21/59 | 08/10 | 39 | 78 |
تبلیغات تجاری | 400 | 84/9 | 17/3 | 3 | 16 |
اعتقادات مذهبی | 400 | 70/25 | 97/5 | 11 | 42 |
مدیریت بدن | 400 | 07/33 | 4/6 | 15 | 48 |
جدول شماره ۲: نتایج ضرایب رگرسیون خطی ساده مصرف رسانه ای با روی آوری زنان به مديريت بدن
متغیر پیش بین | R | R2 | R2 ad | F | سطح معنی داری | B | β | T | سطح معنی داری آزمون |
مصرف رسانه ای | 661/0 | 438/0 | 436/0 | 56/309 | 001/0 | 420/0 | 661/0 | 594/17 | 001/0 |
برای سنجش فرضیه، از تحلیل رگرسیون خطی ساده استفاده شدهاست. در این پژوهش رویآوری زنان به مديريت بدن بهعنوان متغير ملاک و مصرف رسانهای، بهعنوان متغیر پیشبین ایفای نقش میکند.
بر اساس اطلاعات این جدول ، شدت همبستگی بر اساس مقدار ضریب همبستگی برابر با 661/0 میباشد. مجذور R تعدیلشده برابر 436/0 است، که نشان میدهد حدود 44 درصد از تغییرات متغير ملاک یعنی رویآوری زنان به مديريت بدن، میتواند توسط متغير مصرف رسانه ای تبیین شود.
چنانچه در این جدول ملاحظـه میگردد، سطـح معنی داری آزمون رگرسیون برابر 001/0 مـی باشد. میتوان چنین ادعا نمود که آزمون فـوق در سطـح اطمینـان 99/0 معنـی دار مـیباشد. اين نتيجه كه حاصل تحليل رگرسيون از راه تحليل واریانس(ANOVA) است نشان دهنده آن است كه فرضیه تحقیق تأیید میشود( 001/0=sig. و 56/309= F). این بدین معنی است که مدل انتخاب شده در قالب متغیر پیش بین مصرف رسانهای معنادار است.
یافتههای تحلیل رگرسیون در خصوص فرضیه تحقیق نشان میدهد که متغیر مصرف رسانهای بهگونهای معنادار میتواندگرایش زنان به مدیریت بدن (05/0≥p-value) را پیشبینی نمایند بهطوریکه این اثرگذاری، مثبت و معنی دار برآورد شدهاست.
جدول شماره ۳: نتایج ضرایب رگرسیون چندگانه مؤلفه های تبلیغات تجاری با روی آوری زنان به مديريت بدن
متغیرهای پیش بین | R | R2 | R2 ad | دوربین واتسون | F | سطح معنی داری | B | Β | t | سطح معنی داری آزمون |
تبلیغات رسانه ای | 571/0 | 326/0 | 319/0 | 543/1 | 744/47 | 001/0 | 61/1 | 291/0 | 004/6 | 001/0 |
تبلیغات خارجی | 387/1 | 258/0 | 079/5 | 001/0 | ||||||
تبلیغات داخلی | 888/0 | 165/0 | 279/3 | 001/0 | ||||||
تبلیغات محیطی | 232/0- | 035/0- | 827/0- | 409/0 |
برای سنجش این فرضیه از تحلیل رگرسیون چند متغیری به روش همزمان استفاده شدهاست. در این پژوهش روی آوری زنان به مديريت بدن بهعنوان متغير ملاک و تبلیغات تجاری شامل تبلیغات رسانهای، تبلیغات خارجی، تبلیغات داخلی و تبلیغات محیطی بهعنوان مؤلفههای پیشبین ایفای نقش میکند.
بر اساس اطلاعات جدول شماره 3، شدت همبستگی بر اساس مقدار ضریب همبستگی چندگانه برابر با 571/0 میباشد. مجذور R تعدیلشده برابر 319/0 میباشد، که نشان میدهد حدود 32 درصد از تغییرات متغير ملاک یعنی روی آوری زنان به مديريت بدن، میتواند توسط مؤلفههای تبلیغات تجاری (تبلیغات رسانهای، تبلیغات خارجی، تبلیغات داخلی و تبلیغات محیطی) تبیین شود. همچنین آمار دوربین واتسون بین اعداد 5/1 تا 5/2 محاسبهشدهاست، لذا احتمال خودهمبستگی بین باقیماندهها رد میشود و باقیماندهها مستقل از یکدیگر بوده و میزان باقیمانده یک مورد، در میزان باقیمانده مورد بعد ازآن تأثیری ندارد.
چنانچه در جدول شماره 3 ملاحظـه میگردد، سطـح معنی داری آزمون رگرسیون برابر 001/0 مـی باشد، می توان چنین ادعا نمود که آزمون فـوق در سطـح اطمینـان 99/0 معنادار میباشد. اين نتيجه كه حاصل تحليل رگرسيون از راه تحليل واریانس(ANOVA) است، نشان دهنده آن است كه فرضیه تحقیق تأیید می شود( 001/0=sig. و 74/47= F). این بدین معنی است که مدل انتخاب شده در قالب متغیرهای پیش بین تبلیغات تجاری معنادار است.
یافتههای تحلیل رگرسیون درخصوص فرضیه تحقیق نشان میدهدکه مؤلفههای تبلیغات تجاری بهگونهای معنادار میتوانند گرایش زنان به مدیریت بدن (05/0≥p-value) را پیشبینی نمایند بهطوریکه، این اثرگذاری برای سه مؤلفه تبلیغات رسانهای، تبلیغات خارجی و تبلیغات داخلی، مثبت و معنادار برآورد شدهاست ولی برای مؤلفه تبلیغات محیطی، معنادار نشدهاست (05/0<P-Value).
نتیجهی نهایی آنالیز رگرسیون انجامشده، به همراه ضرایب استاندارد مؤلفههای مؤثر در مدل بهصورت زیر خواهد بود:
(تبلیغات داخلی × 165/0)+ (تبلیغات خارجی × 258/0)+ (تبلیغات رسانه ای × 291/0) = مدیریت بدن
بنابراین، به عنوان مثال اگر مؤلفه تبلیغات رسانهای به اندازه یک انحراف استاندارد افزایش یابد، میتوانیم پیشبینی کنیم که گرایش زنان به مدیریت بدن بهاندازه 291/0 انحراف استاندارد افزایش خواهد یافت.
درکل بر اساس یافتههای مشاهده شده میتوان چنین گفت که تأثیرگذارترین مؤلفه تبلیغات تجاری بر گرایش زنان به مدیریت بدن، مربوط به تبلیغات رسانهای می باشد و بعد از آن مؤلفههای تبلیغات خارجی و تبلیغات داخلی در رتبه دوم و سوم تأثیر قرار دارند.
جدول شماره ۴: نتایج ضرایب رگرسیون خطی ساده اعتقادات مذهبی با روی آوری زنان به مديريت بدن
متغیر پیش بین | R | R2 | R2 ad | F | سطح معنی داری | B | β | t | سطح معنی داری آزمون |
اعتقادات مذهبی | 403/0 | 162/0 | 160/0 | 047/77 | 001/0 | 432/0- | 403/0- | 778/8- | 001/0 |
برای سنجش این فرضیه از تحلیل رگرسیون خطی ساده استفاده شدهاست. در این پژوهش رویآوری زنان به مديريت بدن بهعنوان متغير ملاک و اعتقادات مذهبی بهعنوان متغیر پیشبین ایفای نقش میکند.
بر اساس اطلاعات جدول 4 شدت همبستگی بر اساس مقدار ضریب همبستگی برابر با 403/0 میباشد. مجذور R تعدیلشده برابر 160/0 میباشد، که نشان میدهد حدود 16 درصد از تغییرات متغير ملاک یعنی روی آوری زنان به مديريت بدن، میتواند توسط متغير اعتقادات مذهبی تبیین شود.
چنانچه در جدول ملاحظـه میگردد، سطـح معنی داری آزمون رگرسیون برابر 001/0 مـی باشد. میتوان چنین ادعا نمود که آزمون فـوق در سطـح اطمینـان 99/0 معنـادار مـیباشد. اين نتيجه كه حاصل تحليل رگرسيون از راه تحليل واریانس(ANOVA) است نشان دهنده آن است كه فرضیه فرعی تحقیق تأیید می شود( 001/0=sig. و 047/77= F). این بدین معنی است که مدل انتخاب شده در قالب متغیر پیش بین اعتقادات مذهبی معنی دار است.
یافتههای تحلیل رگرسیون در خصوص فرضیه تحقیق نشان میدهد که متغیر اعتقادات مذهبی بهگونهای معنادار میتواند گرایش زنان به مدیریت بدن (05/0≥p-value) را پیشبینی نماید بهطوریکه این اثرگذاری منفی و معنیدار برآورد شدهاست.
بنابراین، اگر مؤلفه اعتقادات مذهبی بهاندازه یک انحراف استاندارد افزایش یابد، میتوانیم پیشبینی کنیم که گرایش زنان به مدیریت بدن، به اندازه ی 403/0 انحراف استاندارد کاهش خواهد یافت.
بحث و نتیجه گیری
در یکی دو دهه اخیر، در تمام دنیا بدن به عنوان امر مهم در نظر گرفته شدهاست. گويی مهمترين وظيفه آن ايجاد نوعی تشخص و يا منزلت اجتماعی است. در واقع توجه به بدن، نه يک انتخاب بلکه يک الزام اجتماعی در نظر گرفته میشود که بايد بهصورت يک عادتواره درآيد تا فرد بتواند در خود احساس همنوايی و در نهايت احساس امنيت را پديد آورد. اگر در گذشته اهميت بدن با توانايیها و قابليتهاي کاربردي آن مرتبط بود، امروزه اين بدن است که در خدمت فرد قرار میگيرد و بايد بهعنوان منبعی براي توليد لذت و هيجان و بهعنوان يک پايگاه يا پرچم و نماد براي بيان ارزشهاي فرد باشد. مدیریت بدن در دوران مدرن اهمیت بیشتری پیدا کردهاست و رفتارهای گوناگون بهداشتی نظیر بدنسازی، رژیم غذایی، تجهیزات ورزشی و آرایشی مختلف برای مراقبت از بدن پدید آمدهاست.
در مورد یافتههای جدول ۲ میتوان گفت مطابق با آراء و نظرات نئومان نمیتوان نقش ارتباطات جمعی در شکل گیری افکار عمومی را نادیده گرفت. اثرات رسانهها بر افکار عمومی بسیار قوی و قدرتمند است، چراکه سه ویژگی ارتباط جمعی یعنی تراکم، همهجایی بودن و همصدایی، در ایجاد اثرهای قوی بر افکار عمومی با هم ترکیب میشوند و به موازات انتشار و توزیع افکار و عقاید توسط رسانههای جمعی بهعنوان عقاید غالب و مسلط دارد که حمایت میان فردی از عقیده اقلیت به مرور ضعیف میشود و لذا تعداد افرادی که آشکارا عقیده اقلیت را بیان نمیکنند و یا به عقیده اکثریت گرایش پیدا میکنند، روزبهروز بیشتر میشود. به اصطلاح «مارپیچ سکوت» شکل میگیرد و یک عقیده بهعنوان عقیده فراگیر تثبیت میشود. بهعبارت دیگر قدرت و ضریب مضاعف تکرار آگهیهای تبلیغاتی، بهخصوص از نوع سیاسی آن قدر قوی است که اگر تبلیغات رسانههای حجم سنگین و بمباران تبلیغاتی بخواهد عقیده خاصی را تبلیغ کند، مقاومت در برابر آن برای مخاطب کار بسیار دشواری خواهد بود. نظریه پردازان متأخر هم تأکید میکنند رسانههای جمعی بهعنوان عامل اثرگذار در مدیریت بدن مهم هستند. با رشد و پیشرفت فناوریها در امر تغذیه، سلامت و ورزش، درکنار اهمیت یافتن عاملیت، استقلال عمل و مصرف گرایی شدید؛ علاقه به بدنهای جوان و زیبا، که خود از فرهنگ عامهپسند رسانههای نو تأثیرمیپذیرد، افزایش یافتهاست. این رسانههاي جمعي هستند که در این امر پیشگاماند و مدام به مزاياي آرايش بدن تأكيد ميكنند. آنان از تصاوير بدنهاي زيبای ستارگان و افراد مشهوراستفاده میکنند.شبکههای اجتماعی که مهد تمدنها و فرهنگهای مختلف بشری به حساب میآیند. اینستاگرام بهعنوان یک بستر ارتباطی جدید از ترکیب فناوریهای دیجیتال، تلفنهای هوشمند و اینترنت شکل گرفتهاست و فرصت تولید و اشتراک گذاری عکس را در اختیار کاربران قرار داده و سهم مهمی در روند تحولات گونههای مختلف عکاسی بهویژه عکاسی شخصی و بهاشتراک گذاردن عکسها را برای کاربران فراهم کردهاست. ( گیدنز : ۱۳۸۶)
در جدول ۳ و یافته های حاصل از آن، بدون شک تبلیغات تجاری بر گرایش زنان به مدیریت بدن مؤثر است. مطابق با آراء ژان بودریار، مصرف همیشه نشانهای نمادین است. در سرمایهداری مدرن، حوزه نمادین بر حوزههای دیگر تفوق یافته و تملک یا مصرف برخی کالاهای خاص، علاوه بر ارزش مصرفی آنها، یک عنصر نیرومند تعریف کننده منزلت، پیدا کردهاست. افراد حس چه کسی بودن را از طریق آنچه که مصرف میکنند، تولید می نمایند. عنصر اساسی در این چرخش، از نظر بوردیار میل است. فرد از طریق مصرف اقلام معینی از کالاها میکوشد کسی و چیزی باشد که میل دارد. مهمترین عامل در این فرآیند، رسانههای جمعی هستند. رسانهها با تبلیغ کردن برنامههای از پیش تعیین شده به فرآیندی دامن میزنند که بودریار آنرا درونپاشی فرهنگی مینامد. فرآیندی که طی آن مرزهای میان حوزههای متفاوت ناپدید شده و در نتیجه نشانهها از تبلیغات، به سرگرمی و اخبار و مانند آن و از آنجا به فضاهای زندگی روزمره، شناور شده و منجر به تشدید نمادین شدن و پایان ناپذیری مصرف میشوند. آنچه که برای مصرفکنندگانی که تحت تاثیر تبلیغات قرار گرفتهاند، مصرف کالاهایی است که تبلیغ شدهاند و در آنها میل به استفاده بهوجود آوردهاست و الزاماً در میل به مصرف کالاها و یا خدمات و یا ایجاد انگیزه برای مدیریت کردن بدن خود، تفکری حاکم نبودهاست. ( گیدنز : ۱۳۸۶ )
فوکو نیز به تصویری که رسانهها از زن ارائه میدهند، زنی جوان و زیبا با اندامی متناسب، اشاره میکند. زنی که یا خواننده است و یا ستاره سینما یا مانکنی است که در شوی لباس یا تبلیغات کالاهای تجاری نشان داده میشود. این تبلیغات اغلب پیام روشنی دارند: زن موفق و شاد، زنی جذاب، جوان و با الگوی اندامی خاص است. زنان نه تنها باید لاغر باشند، بلکه باید اندامی عالی داشته باشند با اندازههای بدنی خاص. درحالی که جذابیت و زیبایی با معیارهای خاصی ارائه میشود که غالب افراد فاقد آن هستند. کالاهای بازار سرمایهداری برای دست یافتن افراد به زیبایی و جوانی، به کمک ایشان میآیند. در این رویکرد، جوانی و زیبایی اموری ذاتی و ارثی نیستند بلکه ویژگیهایی ساختنی هستند که در صورتیکه فرد قادر به خرید آن باشد، میتواند به آن دست یابد. وسایل آرایشی گوناگون، جراحیهای زیبایی، کلاسهای ورزشی و زیبایی اندام، همگی خدماتی هستند که در اختیار کسانی قرار میگیرند که بخواهند به این الگوها نزدیک شوند. ( فوکو : ۱۳۸۲ )
در مورد یافته های جدول 4 میتوان گفت: مطابق با آراء و نظرات گلارک و استارک منظور از اعتقاد مذهبی اشاره به باورهایی است که، افراد به آن اعتقاد داشته باشند و در مناسک، عواطف و دانش و فکر دینی، خود را در زندگی روزمره آنان نشان دهد. به عبارت دیگر با بالارفتن اعتقادات مذهبی افراد، گرایش زنان به مدیریت بدن کاهش مییابد. یافتههای تحقیق نیز مؤید این نظریات است. ( گیدنز و بوریمر : ۱۳۸۱ )
در آخر میتوان گفت، تأثیرگذارترین متغیرهای فرهنگی بر گرایش زنان به مدیریت بدن از بین متغیرهای پیشبین فرهنگی، مربوط به متغیر مصرف رسانهای، تبلیغات تجاری و اعتقادات مذهبی است.
به نظر میرسد متغیرهای مؤثر نیز در یک بر همکنش، اثر فزایندهای بر تغییرات فرهنگی امروز ما دارند و بهصورت بسیار مؤثری بر جنبههای مختلف زیست ما، از جمله بر نگرش زنان به مدیریت بدن، تأثیر میگذارند.
منابع و مآخذ
- آزاد ارمکی، تقی، چاوشیان تبریزی، حسن(1381)، بدن به مثابه رسانه هویت، مجله جامعه شناسی ایران، دوره چهارم، شماره 4.
- توسلی، غلامعباس؛ نظریههای جامعهشناسی، تهران، سمت، 1385، چاپ هشتم، ص92.
- رضایی،ا(1389)، مدیریت بدن و ارتباط آن با عوامل اجتماعی در بین دختران دانشگاه مازندران، مطالعات راهبردی زنان( کتاب زنان)، سال دوازدهم، شماره 47.
- سفیری، خدیجه، سید میرزایی، س، م، آزادی، ح(1393). بررسی جامعه شناختی مقایسه مدیریت بدن بین زنان و مردان، فصلنامه علمی- پژوهشی زن و جامعه، سال چهارم، شماره 3.
- صدیق سروستانی،رحمت الله، هاشمی، سید ضیاء(1381)،گروه های مرجع در جامعه شناسی و روان شناسی اجتماعی با تاکید برنظریه های مرتن و فستینگر، نامه علوم اجتماعی، شماره 20.
- فاضلی، نعمت الله ( 1393)، تاريخ فرهنگی ايران مدرن، تهران :پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی.
- فوکو، ميشل(1382)،مراقبت و تنبيه: تولد زندان، ترجمه ي نيکو سرخوش و افشين جهانديده، تهران: نشر ني.
- قادرزاده امید، قادرزاده هیرش و حسن پناه حسین (1391)، «تأثیر مصرف رسانه های جمعی بر مدیریت بدن زنان»، زن و جامعه، سال 3 ،ش 3.
- گیدنز، جان آر و بوریمر(1381)، سیاست پست مدرنیته، ترجمه:منصور انصاری، تهران: نشر گام نو
- لو بروتون، داويد ( 1392 )، جامعه شناسي بدن، ترجمة ناصر فكوهي، چاپ دوم، تهران: ثالث.
- Featherstone,M. “Consumer Culture and Postmodernism”, London Journal of Sociology, vol 85, No 9 (1991).
[1] Corresponding Author: navabakhsh@srbiau.ac.ir
[2] .نویسنده مسئول: navabakhsh@srbiau.ac.ir