سیاست امنیتی ـ راهبردی چین در حوزه انرژی با ایران در حوزه خاورمیانه از دیدگاه نظریه نئوواقعگرایی والتز
الموضوعات :مریم داوری 1 , حسین ابوالفضلی کریزی 2 , علی صالحی فارسانی 3
1 - دکتری علوم سیاسی، گروه علوم سیاسی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد سمنان، سمنان، ایران
2 - استادیار گروه علوم سیاسی، واحد سمنان، دانشگاه آزاد اسلامی واحد سمنان، سمنان، ایران (نویسنده مسئول)
3 - استادیار گروه علوم سیاسی، گروه علوم سیاسی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد سمنان، سمنان، ایران
الکلمات المفتاحية: ", گفتمان امنیتی", , ", راهبردی", , ", ایران", , ", چین", , ", نئواقعگرایی", , ", والتز", ,
ملخص المقالة :
کشورهای مختلف جهت برخورداری از امنیت در حوزه بینالمللی، بهدنبال افزایش قدرت در کنار مذاکره با دولتهای هم دیدگاه خویش جهت افزایش قدرت و امنیت هستند. یکی از جلوه های ظهور چین در مقام یک قدرت جهانی، ماهیت سیاست خارجی این کشور است که تلاش میکند روابط دوجانبه خود را با مناطق مختلف توسعه دهد. یکی از مناطقی که چین تلاش کرده در آن نفوذ کند، منطقه خاورمیانه است. بنابراین در این پژوهش، به منظور تبیین سیاست گفتمانی امنیت ایران و چین در حوزه انرژی، مهمترین مفاهیم و مفروضات نظریه نئوواقعگرایی والتز مورد بررسی قرارگرفته است. نظریه نئوواقعگرایی والتز، موازنه قدرت را در نگاهی ساختاری، در جهان تحلیل میکند. از منظر این پژوهش، نظریه نئوواقعگرایی کنت والتز میتواند سیاست امنیتی – راهبردی چین در غرب آسیا با ایران مخصوصا در حوزه انرژی در سالهای اخیر را توجیه کند. در این پژوهش، باتوجه به متغیرهای دخیل در مدل نظری نئوواقعگرایی والتزی (رئالیسم ساختاری، در چارچوب تئوریک مناسب آن)، به بررسی تاثیر سیاست امنیتی- راهبردی ایران و چین در سیاست خاورمیانهای، پرداخته شدهاست. درنهایت، این پژوهش نتیجهگیری میکند که اهداف ملی قدرت نظامی که نئوواقع گرایان آن را مهمترین وسیله برمیشمارند؛ دلیل اصلی گفتمان ایران و چین است.