رابطه هنر موسیقی و اراده از نظر شوپنهاور
الموضوعات : اندیشه های فلسفی و کلامیعلی حاجی موسائی 1 , مریم بختیاریان 2 , شهلا اسلامی 3
1 - دانشجوی کارشناسی ارشد فلسفه غرب دانشکده حقوق ، الهیات و علوم سیاسی واحد علوم و تحقیقات تهران
2 - استادیار گروه فلسفه غرب دانشکده حقوق ، الهیات و علوم سیاسی واحد علوم و تحقیقات تهران
3 - استادیار گروه فلسفه غرب دانشکده حقوق، الهیات و علوم سیاسی واحد علوم و تحقیقات تهران
الکلمات المفتاحية: اراده, فلسفه, موسیقی, هنر, شوپنهاور,
ملخص المقالة :
هنر، یکی از بارزترین جلوه های اسرارآمیز فرهنگ و تمدّن انسانی است که همواره بر حیات انسانی سایه افکنده است. در فلسفۀ شوپنهاور نیز هنر بسان جزئی از اجزاء این نظام، در بطن آن مطرح شده و جزء لاینفک نظام فلسفی اوست. پژوهش حاضر به روش کتابخانه ای و تحلیل محتوایی در صدد بررسی جایگاه هنر موسیقی در نظام فلسفی شوپنهاور می باشد. جهت رسیدن به این مطلوب، کلّ مقولۀ هنر از دیدگاه این فیلسوف، بررسی شده است. نتیجۀ مطالعات نشان داد که در فلسفۀ شوپنهاور دیگر هنر برای هنر مطرح نیست، بلکه وظیفه اش، حل مسألۀ وجود است و به عنوان دستاویز و مفرّی است برای نجات انسان از سلطۀ اراده به زندگی. شوپنهاور، معتقد است موسیقی جایگاهی مکانی و توهّمی ندارد. از این رو، ما را با نوعی واقعیّتِ عمیقِ خارج از مکان آشنا می سازد و نسبت به سایر هنرها، قدرت بیشتری در بالا بردن ما از این عالم نفسانی دارد. او موسیقی را برترین هنرها و معماری را پست ترین آن ها لحاظ می کند. زیرا، موسیقی نه تنها به ایده ها نزدیک است، بلکه خودِ اراده است و معماری چون دورترین جایگاه را به ایده ها دارد، پست ترین هنرهاست.