بررسی تاثیر سنجش عملکرد کارکنان با استفاده از رویکردهای روانشناسی بر توسعه ظرفیتهای انسانی و استعدادیابی
الموضوعات :نوشین ایزد پناه 1 , حسین صفرزاده 2
1 - کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی دانشگاه ازاد اسلامی واحد تهران مرکزی
2 - عضو هئیت علمی دانشکده مدیریت دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی
الکلمات المفتاحية: مدیریت استعداد, نظریههای رفتاری, نظریههای شناختی, خودکارآمدی, ارزیابان,
ملخص المقالة :
مدیران منابع انسانی، برای تحقق اهداف خود در راستای برنامههای استراتژیک در حوزه منابع انسانی سازمان ها، راهی جز بهره گیری از روشها و رویکردهای مناسب ندارند. این حساسیت به اندازهای است که تقریبا همه شرکتها وسازمانهای موفق یا در جستجوی موفقیت را ترغیب کرده است که برنامههایی جدی و مستمر برای آموزش و پرورش کارکنان شایسته داشته باشند و این برنامهها را با جدیت پیگیری کنند. از سوی دیگر، سیستمهای استعدادیابی، امروزه معیارهای بیشتر و پیچیده تری را برای ارزیابی افراد به کار میگیرند. این معیارها علاوه بر ظرفیتهای رهبری افراد با ارزشها و هنجارهای سازمان نیز مرتبط است و شامل ظرفیت یادگیری و رشد افراد و همچنین نتایج حاصل از عملکرد آنها نیز میشود. شرکتهای موفق در شناسایی قابلیتها و شایستگیها اولا به اهداف و جهت گیریهای استراتژیک سازمانشان توجه جدی دارند و فهرست قابلیتها را بر اساس نیازمندیهای مربوط به این استراتژیها تدوین میکنند و ثانیا در ارزیابی قابلیتها هم بر عملکرد فعلی و هم بر پتانسیلهای آنان تاکید دارند. معیارهای مربوط به عملکرد معمولا شامل نحوه دستیابی به اهداف تعیین شده و التزام عملی به ارزشها و هنجارهای مورد توجه سازمان است در حالیکه پتانسیل به معنی تواناییهای فرد برای رهبری موفق در سطوح بالاتر است. تلاش این پژوهش، با استفاده از روش توصیفی پیمایشی با زمینه کاربردی ارائه فاکتورهایی برای ارزیابی واقعگرایانه و صحیح افراد با پتانسیل بالا میباشد. همچنین افزایش دقت و اعتبار ارزیابیها و قضاوتهای ذهنی با استفاده از رویکردهای نوین علم روانشناسی و فاکتورهای ارزشمند این رویکردها از دیگر اهداف این پژوهش میباشد. جامعه آماری این بررسی شرکتهای ارائه دهنده خدمات اینترنت میباشند که تعداد آنها در ایران 11 شرکت است. به عنوان ابزار انجام تحقیق از پرسشنامهای استفاده شد که روایی آن توسط کارشناسان و پایایی آن با استفاده از آلفای کرونباخ مورد سنجش قرار گرفته است. بر این اساس250 پرسشنامه بین کارشناسان رده سرپرستی به بالا توزیع شد. سه متغیر شناختی، رفتاری و محیطی در این پژوهش به عنوان فاکتورهای موثر در فرایند شناخت استعدادها در نظر گرفته شده که تاثیر این سه متغیر در مراحل مختلف فرایند استعدادیابی مورد بررسی قرار گرفته است. تحلیلهای آماری صورت پذیرفته نیز تاثیر عمیق این فاکتورها را تایید میکند. نتایج بیانگر این نکته است که حفظ استعدادها مهمترین متغیر تاثیر پذیر از متغیرهای رویکرد روانشناختانه نسبت به سنجش عملکرد در فرآیند مدیریت استعداد است. یعنی مهمترین نقش این متغیرها در حفظ استعدادها میباشد.