سیمای مرگ در اشعار بدر شاکرسیّاب
الموضوعات : مطالعات نقد ادبیجمشید باقرزاده 1 , سمیه عباسی 2
1 - استادیار و عضوهیأت علمی دانشگاه آزاد کرمانشاه
2 - کارشناس ارشد زبان و ادبیات عرب
الکلمات المفتاحية: مرگ, زندگی, سیّاب, اندوه,
ملخص المقالة :
مرگ از مهمترین مسائلی است که فکر بشر را به خود مشغول کرده است. بدرشاکرسیاب یکی از شاعران معاصر عراقی است که بارها در دیوان خود به این مسأله پرداخته است. تردیدی نیست که زندگی سیّاب سراسر رنج و محنت بوده است. با وفات مادر و سپس مادربزرگ ، جدایی از پدر و گرایش های رمانتیک حاکم بر ذهن شاعر، مرگ در نزد او تصویری وحشتناک به خود می گیرد. مفهوم مرگ در نزد سیّاب در ابتدا در مرگ خود یا مادرش خلاصه می شد اما بعد از اینکه به حزب کمونیست پیوست، مرگ را عموماً در مرگ دیگران مشاهده می کرد. او در این مرحله از تسلیم در برابر مرگ خوداری می کرد و به رستاخیز و جاودانگی بعد از مرگ ایمان داشت. در مرحله ی آخر از زندگی اش به خاطر بیماری، اشعارش بیشر از هردوره ی دیگر بوی مرگ می داد.