بررسی و نقد اطناب در مثنوی مولوی با تکیه بر ابیات دفتر اول و دوم
الموضوعات : مطالعات نقد ادبیمهناز جعفریه 1 , نیره منتظری 2
1 - استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه ازاد اسلامی واحد تهران مرکزی
2 - دانش آموخته کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی
الکلمات المفتاحية: مثنوی, اطناب, ایغال, مسائل حکمی, تتمیم, تمثیل, مترادف,
ملخص المقالة :
مولوی از جمله شعرایی است که شعر را وسیلهای برای بیان مطالب حکمی و تعلیمی خویش قرارداده و به اقتضای هر مطلب، کلام خود را مختصر یا مفصل آورده است. این مقاله به بحث اطناب در سخن مولوی اختصاص داده شده است. مثنوی بطور کلی به دو دلیل دارای اطناب شده: 1-مولوی برای تفهیم اندیشهی خود به شنونده – بدون توجه به اطالهی کلام – به تمثیل و آوردن حکایات و داستانهایی در ضمن داستان اصلی، اقدام میکند، به عنوان مثال: در داستان شیر و نخجیران، برای تبیین کامل هر مطلب، حکایتی آورده شده که به طولانی شدن این داستان انجامیده است. 2-گاهی یک کلمه یا یک مطلب، ذهن او را به خود مشغول میدارد و او را به آوردن مطالبی در آن زمینه وادار میکند که در نتیجهی خارج شدن از موضوع اصلی داستان دچار اطناب میشود. به عنوان مثال در پایان داستان کنیزک و پادشاه برای تبیین واژهی "قیاس" و روشن نمودن معنای پرهیز از قیاس کردن بیدلیل، حکایت طوطی و بقال ذکر میشود و یا در همان داستان هنگامی که به کلمه عشق میرسد آن را با طول و تفصیل بسیار بیان میکند. اما اطناب که ابزار اصلی نقد و بررسی این مقاله است، یکی از مهمترین صنایعی است که کلام را بلیغ، رسا و موثر میسازد و آن را به مقتضای حال مخاطب و مناسب با احوال او و درخور موضوع بحث بسط میدهد. اطناب به طور کلی به دو نوع تقسیم میشود: اطناب مخل و اطناب ملیح. اطناب مخل فصاحت یا ممل، آن است که آنقدر در اطناب یا دراز سخنی افراط شود که موجب ملالت و دلزدگی خواننده یا شنونده باشد. اطناب ملیح یعنی گسترش و بسط سخن با زبانی ادبی به شرط اینکه موجب بیهوده گویی نشود و موجب زیبایی کلام و تأثیر بیشتر سخن در شنونده باشد.