نسبت میان پرسش و آموزش معماری
الموضوعات : هنرسو
1 - jh
الکلمات المفتاحية: فهم از معماری, نیت از معماری, پرسش از معماری, روند آموزش, بُن مایه,
ملخص المقالة :
آموزش معماری در همه حال و در حال حاضر - اگرچه به¬نحوی نارَس- تلاشی در جهت برآوردن نیاز اصیل انسانی؛ یعنی حضور داشتن در عالم ¬زیست است, که به¬میزان زیادی متأثر از شناخت بنیادی از پسندیده¬ترین نحوه¬ی شکل زندگی انسانی است. آگاهی معماران از این مسئولیت که چگونگی اندیشیدن آن¬ها به زندگی و فهم از آن, میزان بهره¬مندی¬ و لبریزی¬شان از زندگی و اندازه¬ی گرایش و تمایل آن¬ها به زندگی مطلوب و پسندیده, می¬تواند به¬گـونه¬ای مستقیم در چگونـگی زندگی کردن و بودن دیگران به¬میانجی اثری که خلق می¬کنند تأثیرگذار باشد, وظیفه¬ی خطیر مدارس معماری است. امروزه فرض بر آن است که نیّت مدارس معماری بر چنین تعلیم و تربیتی استوار است و معماران دانش¬آموخته این مطلوب¬ترین شکل زندگی را می¬شناسند و در مقام مُدرس آن را به دانشجویان خود منتقل می¬کنند و بدین روش, هستـی آموزش و آموختن جریان می¬یابد. پس اکنون می¬توان چنین پُرسش کرد که چگونه چنین امری ممکن می-شود؟ چگونگی هر عملی در فرآیند انجام آن عمل شکل بیرونی می¬یابد. هر فرآیند اصیل مسیر خود را از میان پرسشی باز¬می¬جوید. در نگاه همگانی, پرسش گونه¬ای تمایل برای شناختن در رویارویی با ناشناخته¬ها معنا یافته است. اما, این حقیقت بنیادی به-فراموشی سپرده شده است که مورد پرسش چندان که در نظر می¬آید نا- شناخته و نا- آشنا نیست بلکه, ازآن رو که در جایگاه دل سپردن قرار گرفته, آشنا و شناسا شده به¬گونه¬ای که همان¬سان که انسان به پدیده¬ی مورد پرسش می¬پردازد مورد پروا نیز قرار می¬گیرد. لذا پرسش, جستجویی در مسیر دریافت پیوند انسان و سایر موجودات عالم با سرچشمه¬ی آن¬هاست و در این راه توجه به این امر بایسته است که ما تنها از آن چیزی پرسش می¬کنیم که خواهان پرسش¬گری است, چراکه پدیده¬ها آمادگی و توان آن را دارند که با پنهان کردن خود مورد پرسش قرار نگیرند. لذا دست یافتن به پرسش اصیل, بنیادی¬ترین مرحله¬ی هر روند آموزشی است و ناگفته پیداست که نهادینه کردن پرسش و پاسخ آن, در طول زمان دست یافتنی می¬شود و بدین¬شکل پایگاه و ارزش آموختن را معین می¬سازد. فرض این گفتار بر این استوار است که مسیر آموزش معماری با طرح پرسش آغاز می¬شود و بنا دارد تا نشان دهد که این پرسش, پرسشی است که سه رویکرد هم¬زمانِ چگونگی, چیستی و چرایی را مد نظر دارد. پاسخی که در منزل¬گاه نخست بر پایه¬ی این سه-گانه فراهم می¬آید بُن¬مایه¬ای است که در قلمروی غیرقابل اندازه گیری ها جای می گیرد و سپس دست-مایه ی سنجش اثر را در طول فرآیند طراح فراهـم می آورد. معماری تنها موضوع حل مسئله نیست بلکه, در مرحله ی نخست یک پرسش است؛ یافتن آنچه خودِ مساله به¬راستی هست, و این شیوه¬ی اندیشیدن است که باید آن را آموخت. این مقاله در دو بخش تدوین شده است. بخش نخست آن که در این شماره فصل¬نامه به نظر شما خواهد رسید شامل سه گفتار است. گفتار اول دیباچه¬ای است که در آن به بایستگی و ناگزیری پرسش مجدد از روند آموزش کنونی در مدارس معماری پرداخته شده است. گفتار دوم به مشاهده ای از شیوه ی آغاز آموزش معماری در کارگاه های طراحی اختصاص دارد و گفتار سوم چیستی پرسش را مد نظر قرار داده است.