جایگاه عشق در مبانی سنتهای اول و دوم عرفانی
الموضوعات :سیدعلی اصغر میرباقری فرد 1 , راضیه حجتی زاده 2
1 - استاد گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان
2 - دانشجوی دکتری رشد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان
الکلمات المفتاحية: عشق, عبهرالعاشقین, سنت اول و دوم, مبانی عرفانی, فصوصالحکم,
ملخص المقالة :
هرچند تاکنون جریان عرفان اسلامی، متناسب با هر عصر و روزگاری به اشکال گوناگونی، چه به لحاظ سبکشناختی و چه از جهت ادوار تاریخی، رویدادها، آثار، پیشگامان و بنیانگذاران سرشناس فرقههای عرفانی تقسیم شده است، شاید تقسیم آن به دو سنت اول و دوم که یکی از آغاز تا سده هفتم هجری و دیگری از سده هفتم با ظهور ابن عربی تا دوران حاضر را در برمیگیرد، از شمول بیشتری برخوردار باشد. هدف از بررسی موضوع عشق در دو سنت عرفانی، شناخت چگونگی تعامل قوه نظری و عملی در دو سنت عرفانی مذکور و تبیین این واقعیت است که چگونه مبانی فکری سنت دوم که مراد از آن مکتب مبتنی بر وحدت وجود ابن عربی است، توانست با تبیین و تشریح اصولی شالودههای علمی و نظری خود، قوه عملی را نیز تحکیم و تعمیق بخشد. برای روشنتر شدن این موضوع، عشق را که هم از مضامین پرکاربرد و هم از کلیدواژههای این دو سنت به شمار میآید، از خلال دو اثر منتخب، یعنی عبهرالعاشقین روزبهان بقلی و فصوصالحکم شیخ اکبر برگزیدهایم تا با مطالعه دیدگاههای هر یک در خصوص عشق، نتایج و بازخوردهایی را که با تکیه بر این مبانی در این هر دو سنت حاصل آمده است، بررسی کنیم.