درک معماری در تطبیق روش شناسی تفسیر و مراتب وجود
سیامک پناهی
1
(
گروه معماری، واحد ابهر، دانشگاه آزاد اسلامی، ابهر، ایران
)
رویا صدیقی
2
(
گروه معماری، دانشکده فنی و مهندسی، دانشگاه آزاد اسلامی، کرج، ایران
)
منوچهر فروتن
3
(
گروه معماری، واحد همدان، دانشگاه آزاد اسلامی، همدان، ایران
)
سید موسی دیباج
4
(
روه فلسفه، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه تهران، تهران، ایران
)
الکلمات المفتاحية: تفسیر, روش شناسی, مراتب وجود, شناخت معماری,
ملخص المقالة :
این پژوهش به شناخت معماری در تطبیق روش شناسی تفسیر و مراتب وجود برگرفته از حکمت صدرایی پرداخته است. با اندیشیدن در قالب پارادایم انسانی که در آن بشر به پهنای بشریت و روش به پهنای روشمندی و ارزشها به گستردگی ذات انسان در قلمروی سراسری او بدون نیاز به مرزهای قراردادی معرفت تعریف میشود. روش تحقیق، استدلال منطقی در پارادایم تفسیرگرا با رویکرد کیفی و شیوه گردآوری دادهها، اسنادی-کتابخانهای است. با فرض این که درک معماری متکی بر تجربههای موجود و نظام معانی برساختهای اجتماعی، از تفسیر دستوری تا بازسازی فرآیندهای ذهنی و روانشناسی دروننگرانه، و از تأملهای جامعهشناسانه به سوی تفسیر محصولهای فرهنگی متناظر با سطح معرفت مخاطب قابل شناسایی است؛ نشان میدهد معرفت تشکیکی در انسان که بنا به آموزههای حکمت صدرا ناشی از مرتبه وجودی اوست روشهای متفاوتی را در شناخت معماری ایجاب میکند. همه راهبردها به طور غیرمستقیم ناگزیر در مراحل و سطوحی از بررسی پدیده مشاهده پذیر یا مشاهده ناپذیر دارای ارتباطی نسبی با هم هستند که سبب تداخل مرزهای پارادایمی میشوند. بنابراین بسته به آنچه که در فهم معماری جستجو میکنیم به روشهای متناسب با هدف تعیین شده تمسک جسته و معماری را معنا میکنیم.