متن شناسی و تحلیل آموزههای تعلیمی و عرفانیِ ملاحتِ احمدی منظومه ای اخلاقی در مدح نبی (ص)
الموضوعات :سید امیر جهادی حسینی 1 , حمیدرضا خوارزمی 2
1 - دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان، ایران (نویسندۀ مسؤول)
2 - دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان، ایران
الکلمات المفتاحية: ادبیات تعلیمی, ادبیات آیینی, محمدکاظم صاحب, مسیح البیان, ملاحت احمدی,
ملخص المقالة :
محمد کاظم صاحب (قرن یازدهم قمری) متخلص به مسیح البیان از شاعران خوش قریحه و در عین حال کمتر شناخته شدۀ روزگار صفوی است که در برخی منابع نیز با شاعر دیگری اشتباه گرفته شده است. آثار وی مشتمل بر دیوان و مجموعه مثنوی هایی است به عناوین ملاحت احمدی، صباحت یوسفی، آینه خانه و پری خانه. دیوان وی را یکی از محققان در سال های گذشته تصحیح و طبع کرده است، اما مثنوی های صاحب هنوز تصحیح و منتشر نشده است. مسئلۀ پژوهش فعلی در ناشناخته ماندن مثنوی ملاحت احمدی و عدم توجه به ارزش های متنی و ادبی اثر است. در این نوشتار مثنوی ملاحت احمدی که از جمله منظومه های تعلیمی و آیینی ادب فارسی در عصر صفوی است، از منظر متن شناسی و با روش تحلیل و توصیف محتوای کیفی مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. ملاحت احمدی در بحر خفیف سروده شده است؛ کلیّت اثر به ستایش نبی مکرم اسلام (ص) اختصاص دارد. مهم ترین خصیصۀ اثر، جنبۀ آیینی منظومه است. ضمن متن حکایات کوتاه و بلند بسیاری که بعضاً رنگ و بوی واقعیت دارند نیز نقل شده است و شاعر گاه با زبانی صریح و مستقیم و گاه در خلال همین حکایات و تمثیلات آموزه های تعلیمی و عرفانی را با زبانی غیر مستقیم و با لحنی ساده و بی پیرایه برای مخاطبان تبیین می کند. از جمله عناصر تعلیمی پربسامد و مؤکد در منظومه؛ اهتمام شاعر نسبت به نفی اخلاق ذمیمه و ملکه ساختن فضایل معرفتی است؛ توضیح و تبیین مبانی و اصطلاحات عرفانی و مباحث تفسیری قرآن و حدیث را نیز وجهۀ همّت شاعر بوده است. سبک اثر تا حد زیادی متأثر از حدیقۀ سنایی است، زبان اثر نسبتاً روان و استوار است و گاهی لحن و رنگ و بوی غنایی نیز در شعر تنیده شده است.
1. أصلح (1346)، تذکرۀ شعرای کشمیر، بهتصحیح سیّد حسامالدین راشدی، لاهور: زرین ارت پریس.
2. بغدادی، اسماعیلپاشا (1951)، هدية العارفين، أسماء المؤلفين و آثار المصنفين، بیروت: دار إحياء التراث العربي.
3. تارنمای کتابخانۀ ملی ایران:https://opac.nlai.ir/opac prod/ search/briefListSearch.do? command =FULL _ VIEW&id = 1095621&pageStatus = 0&sortKeyValue1 = sortkey _ title&sortKeyValue2 = sortkey _ author
4. حزین لاهیجی، محّمدعلی (1375)، تذکرةالمعاصرین، با مقدمه و تصحیح و تعلیقات معصومه سالک و با مقدمة زینالعابدین قربانی لاهیجی، تهران: دفتر نشر ميراث مكتوب.
5. حیدری، مجید (1391)، تصحیح انتقادی دیوان محمدمسیح صاحب کاشانی، پایاننامۀ دانشجویی به راهنمایی فاطمه توکلی، دانشگاه پیام نور.
6. خوشگو (بندر ابن داس)، سفینۀ خوشگو، نسخه خطی کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی به شمارۀ ثبت ۱۸۴۶۹.
7. رستگار فسایی، منصور (1380)، انواع شعر فارسی، شیراز: نوید شیراز.
8. رحم علىخان ايمان (1386)، منتخب اللطائف، تصحیح و تحقیق حسين عليزاده و مهدى عليزاده، تهران: طهوری.
9. سرخوش، محمدافضل (1942)، کلماتالشعرا (تذکرۀ سرخوش)، چ سنگی، لاهور.
10. صاحب اصفهانی (مسیحالبیان) (بیتا)، نسخۀ خطی ملاحت احمدی در مجموعه مثنویهای مسیحالبیان، محفوظ در کتابخانۀ ملی ایران به شماره بازیابی نسخة ۵ـ۱۷۶۶۴.
11. صاحب اصفهانی، دیوان، نسخة خطی کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی به شمارۀ ثبت 2451.
12. صبا، محمدمظفر (1343)، تذکرۀ روز روشن، بهتصحیح محمدحسین رکنزادۀ آدمیّت، تهران: کتابخانۀ رازی.
13. صفا، ذبیحالله (1378)، تاریخ ادبیات در ایران، جلد 5 بخش اول، تهران: فردوس.
14. گلچین معانی، احمد (1359)، تذکرۀ پیمانه: در ذکر ساقینامهها و احوال ساقینامه سرایان، ذیل تذکرۀ میخانه، مشهد: دانشگاه مشهد.
15. گلچین معانی، احمد (1369)، کاروان هند، ج 1، مشهد: آستان قدس رضوی.
16. گوپاموی، محمدقدرت الله (1387)، تذکره نتایج الأفکار، قم: مجمع ذخایر اسلامی.
17. مدرّس تبریزی، محمدعلی (1326)، ریحانة الادب فی تراجم المعروفین بالکنیه او اللقب، جلد 3، تهران: کتابفروشی خیام.
18. نصرآبادی، محمدطاهر (1317)، تذکرۀ نصرآبادی، تصحیح وحید دستگردی، تهران: ارمغان.
19. هدایت، محمود (1353)، گلزار جاویدان، تهران: چاپخانه زیبا.
نشريه علمي پژوهشنامه ادبيات تعليمي سال چهاردهم، شمارة پنجاه و ششم، زمستان 1401 |
متنشناسی و تحلیل آموزههای تعلیمی و عرفانیِ ملاحتِ احمدی
منظومهای اخلاقی در مدح نبی (ص)
دكتر سید امیر جهادی حسینی -* دکتر حمیدرضا خوارزمی 1*
چکیده
محمدکاظم صاحب (قرن یازدهم قمری) متخلص به «مسیحالبیان» از شاعران خوشقریحه و در عین حال کمتر شناختهشدۀ روزگار صفوی است که در برخی منابع نیز با شاعر دیگری اشتباه گرفته شده است. آثار وی مشتمل بر دیوان و مجموعه مثنویهایی است؛ عنوان این مثنویها عبارت است از: ملاحت احمدی؛ صباحت یوسفی؛ آینهخانه؛ پریخانه. دیوان وی را یکی از محققان در سالهای گذشته تصحیح و چاپ کرده است؛ اما مثنویهای صاحب هنوز تصحیح و منتشر نشده است. مسئلۀ پژوهش فعلی در ناشناختهماندن مثنوی ملاحت احمدی و بیتوجهی به ارزشهای متنی و ادبی اثر است. در این نوشتار مثنوی ملاحت احمدی که ازجمله منظومههای تعلیمی و آیینی ادب فارسی در عصر صفوی است، ازنظر متنشناسی و با روش تحلیل و توصیف محتوای کیفی بحث و بررسی میشود. ملاحت احمدی در بحر خفیف سروده شده است؛ کلیّت اثر به ستایش نبی مکرم اسلام (ص) اختصاص دارد. مهمترین خصیصۀ اثر، جنبۀ آیینی منظومه است. ضمن متن، حکایات کوتاه و بلند بسیاری نقل شده است که گاهی رنگ و بوی واقعیت دارند و شاعر گاه با زبانی صریح و مستقیم و گاه در خلال همین حکایات و تمثیلات آموزههای تعلیمی و عرفانی را با زبانی غیرمستقیم و با لحنی ساده و بیپیرایه برای مخاطبان تبیین میکند. ازجمله عناصر تعلیمی پربسامد و مؤکد در منظومه، اهتمام شاعر نسبتبه نفی اخلاق ذمیمه و ملکهساختن فضایل معرفتی است؛ توضیح و تبیین مبانی و اصطلاحات عرفانی و مباحث تفسیری قرآن و حدیث نیز وجهۀ همّت شاعر بوده است. سبک اثر تا حد زیادی متأثر از حدیقۀ سنایی است، زبان اثر بهنسبت روان و استوار است و گاهی لحن و رنگ و بوی غنایی نیز در شعر تنیده میشود.
واژههای کلیدی
محمدکاظم صاحب؛ مسیح البیان؛ ملاحت احمدی؛ ادبیات آیینی؛ ادبیات تعلیمی
1ـ مقدمه
1ـ1 بیان مسئله
منظومهسرایی دینی با محوریّت اخلاق، عرفان، حکایات انبیا و اولیا و ذکر مناقب و مدح ایشان از دیرباز در ادب فارسی رواج داشته است. اینگونه اشعار را «شاعر به رضای خاطر و فرمان دل و از روی کمال اعتقاد و ایمان به نظم درآورده است... این قبیل اشعار پیش از حملۀ مغول چندان متداول نبوده است؛ اما پس از آن واقعه، بهخصوص از دورۀ صفویه رواجی فراوان یافته است» (رستگار فسایی، 1380: 170). از پیشگامان و اثرگذاران این حیطه، سنایی غزنوی است که با سرایش حدیقه این باب را گشاد و بسیاری از شاعران پس از وی چه از اندیشۀ او و چه از قالب و شیوۀ سرایش اثر متأثر شدهاند. در عصر صفوی «نظم حماسههای دینی در بیان منقبتها، معجزهها و پیروزیهای پیامبر اسلام و بزرگان مذهب شیعه از اوایل این عهد رایج بود و در این راه از همة خبرها و روایتها، خواه تاریخی و خواه داستانی، که رونقی بدینگونه منظومهها بخشد، استفاده میشده است» (صفا، 1378، ج 1/5: 584). ازجملۀ این گویندگان باید از محمدکاظم صاحب اصفهانی، متخلص به «مسیحالبیان» یاد کرد که علاوهبر دیوان، مجموعهای از مثنویهای آیینی نیز از او به یادگار مانده است. ملاحت احمدی که از شمار همین منظومههاست، یک مثنوی آیینی در مدح و منقبت رسول گرامی اسلام (ص) است که شاعر در بحر خفیف و بهشیوۀ حدیقۀ سنایی سروده است و در این نوشتار دستمایۀ تحلیل و متنشناسی نویسندگان قرار گرفته است.
در پژوهش حاضر، ساختار، محتوا، اندیشههای عرفانی و نیز برخی مسائل برجسته و مهم در اثر بهروش تحلیل و توصیف محتوای کیفی بحث و تحلیل میشود. پرسشهای محوری پژوهش حاضر عبارت است از: مهمترین ویژگیهای محتوایی و متنشناسانۀ اثر چیست؟ ملاحت احمدی ازمنظر تعلیمی، اخلاقی و عرفانی چه ویژگیهایی دارد؟ و در چه اموری از آثار و اشعار متقدمان اثر پذیرفته است؟
1ـ2 پیشینۀ پژوهش
دربارۀ موضوع پژوهش حاضر و معرفی منظومههای صاحب اصفهانی تاکنون نوشتار و تحقیقی منتشر نشده است، هر چند که دربارة منظومههای مذهبی مشابه، تحقیقات بسیاری انجام شده است. گفتنی است دیوان شاعر به همت یکی از محققان (مجید حیدری) در سال 1391 در دانشگاه پیام نور تهران در قالب پایاننامۀ کارشناسی ارشد تصحیح و در سال 1393 و براساس یک نسخه تصحیح و چاپ شده است. گفتنی است هیچیک از منظومههای مسیحالبیان تاکنون تصحیح و چاپ نشدهاند.
2ـ متن
نوشتار فعلی در دو بخش، منظومۀ ملاحت احمدی را نقد و بررسی کرده است؛ بخش نخست، تحلیل متنشناسانه و ساختاری اثر است و در بخش دوم نیز آموزههای تعلیمی مثنوی ملاحت احمدی شمرده و بررسی شده است.
2ـ1 متنشناسی اثر
2ـ1ـ1 نگاهی گذرا به احوال و آثار شاعر
در عموم منابع شناختهشدۀ تاریخ ادبیات و تذکرههای معاصر با مصنّف، مطلبی دربارۀ شاعر نگاشته نشده است. نگارندگان با بررسی منابع کهن و معاصر به شرحی که در ادامه میآید، مطالبی را دربارۀ وی گردآوری کردند که تاحدّی به روشنکردن احوال و مناسبات اجتماعی مصنّف یاری میرساند: تذکرۀ شعرای کشمیر، هديةالعارفين، أسماء المؤلفين و آثارالمصنفين، سفینۀ خوشگو، تذکرةالمعاصرین، کلماتالشعرا (تذکرۀ سرخوش)، تذکرۀ روز روشن، کاروان هند، تذکرۀ نتایجالافکار، ریحانة الأدب فی تراجم المعروفین بالکنیة او اللقب، تذکرۀ نصرآبادی، منتخب اللطائف و گلزار جاویدان.
نام شاعر حکیم محمدکاظم صاحب، ملقب به مسیحالبیان و متخلص به صاحب است (سرخوش، 1942، برگۀ 48). در آثاری دیگر نام وی بهصورت «كاظم بن عبد الله مسيح البيان الهندي الحكيم الشاعر» (بغدادی، 1951، ج 1: 837) و «مسیحای صاحب» (نصرآبادی، 1317: 175) نیز نگاشته شده است. در منتخباللطائف، نام شاعر بهصورت «حكيم كاظم كاشانى» و تخلص او نیز «صاحب و مسيح هر دو» ذکر شده است (ایمان، 1386: 402).
دربارۀ زادگاه صاحب در تذکرهها نظرهای گوناگونی ذکر شده است. برخی او را اصفهانی (رک. أصلح، 1346، ج 1: 186؛ گلچین معانی، 1369، ج 1: 670) ، برخی هندی (رک. هدایت، 1353، ج 2: 777؛ بغدادی، 1951، ج 1: 837؛ مدرس تبریزی، 1326، ج 3: 362) و برخی بهاشتباه کاشانی (رک. صبا، 1343: 456؛ نصرآبادی، 1317: 175؛ حزین، 1375: 121) ذکر کردهاند.
در باب وفات شاعر برخی تذکرهها مادهتاریخی برای صاحب ذکر کردهاند: «صاحب وفات یافت» (سرخوش، 1942: برگۀ 48) که به حساب ابجد سال 1076، درگذشت این شاعر فارسیزبان است. زمانهای دیگری هم در تذکرهها ذکر شده است: «در سال 1079 بیمار شد و به آن بیماری سفر آخرت گزید» (خوشگو، برگۀ شمارۀ 386)؛ «آخر الامر مأته الحادی عشر به دار خاموشان گرایید» (گوپاموی، 1387: 421)؛ بغدادی نیز نوشته است: «مات سنة عشر و مائة و الف، 1110» (1951، ج 1: 837) و «سال وفاتش به دست نيامد» (مدرس تبریزی، 1326، ج 4: 2911).
آنگونه که در تذکرهها و اشعار شاعر آمده است، وی از ارادتمندان مولانا محمد بلخی بود و این موضوع در منظومهها و دیوان وی نیز نمایان است. در تذکرهها حکایاتی از خودشیفتگی شاعر آمده است: «بر طبع و استادی خویش مغرور بود» (سرخوش، 1942: برگۀ 48)؛ در متن اصلی نوشتار به این درونمایۀ شعری، ذیل مقولۀ مفاخره پرداخته شده که البته در منظومۀ ملاحت احمدی بسامد بالایی هم دارد.
آثار مسیح مشتمل است بر «دیوانی ضخیم و مثنویات متعدده ترتیب داده» (گوپاموی، 1387: 419؛ خوشگو، ج 2: 376؛ سرخوش، 1942: برگۀ 48). صاحب «مثنویهای متعددی دارد هریکی را نام خوشی نهاده: آینهخانه، پریخانه، ملاحت احمدی، صباحت یوسفی، کمال محمدی؛ مجموعۀ کلیات را به انفاس مسیحی موسوم ساخته» است (همان؛ رک. بغدادی، 1951، ج 1: 837؛ ایمان، 1386: 402).
از برخی منابع مانند ریاضالشعرا نیز برمیآید که صاحب «در عهد عالمگیر پادشاه به هند آمد» (داغستانی، ج 2: 1204)؛ منظور نظر عالمگير شاه هندى (1118‑ 1077 ق.) بوده (مدرس تبریزی، 1326، ج 3: 362) و ملازمت آن شاه را اختیار كرده است. وی در عهد شاهجهان، داروغگی دارالشفای پادشاهی را بر عهده داشته است (خوشگو، ج 2: 376)؛ از قدیمالخدمتان عالمگیر پادشاه بود (سرخوش، 1942: برگۀ 48). در منتخب اللطائف نیز آمده است که صاحب «جامع علوم و فنون و صاحب شدّ و مدّ بود. در نظم عربى و فارسى قدرت تمام و در فنّ طبابت صداقت مالا كلام داشت. در عهد شاهجهان پادشاه در هندوستان آمده ترقّيات نمايان نمود» (ایمان، 1386: 402).
ازجمله مسائل مهم در شناخت شاعر، اشتباهگرفتن این شخصیت با شاعری دیگر است. در شناسنامۀ نسخۀ خطی دیوان مسیحالبیان و همچنین فهرستوارۀ دستنوشتهای ایران اثر مصطفی درایتی (رک. درایتی، 1389، ج 5: 243) چنین ذکر شده است: «دیوان صاحب کاشانی؛ محمد مسیح بن اسماعیل، متخلص به صاحب کاشانی (۱۲ ق.)»؛ در ابتدا این تردید پدید میآید که آیا صاحب کاشانی همان صاحب اصفهانی است؟ در دیوان با اشاراتی که به تخلّص شاعر وجود دارد، این فرضیه به ذهن متبادر میشود که دیوان متعلق به صاحب اصفهانی است و اینکه در آغاز نسخۀ خطی دیوان، صاحب کاشانی نامیده شده، با تأسی به چند تذکره در این زمینه است. یکسانی تخلص صاحب برای صاحب کاشانی و صاحب اصفهانی، باعث این سهو و لغزش شده است. این سهو و لغزش در پایاننامۀ تصحیح انتقادی نسخۀ خطی دیوان اشعار محمدمسیح صاحب کاشانی اثر مجید حیدری به راهنمایی فاطمه توکلی رستمی هم تکرار شده است (حیدری، 1391: 3 و 4). مصحّح محترم در چاپ پایاننامۀ خود متوجه این نادرستی و ناصوابی این انتساب شده است (رک. صاحب اصفهانی، 1393: 14). صبا، نصرآبادی و حزین لاهیجی به صاحب کاشی اشاره کردهاند (صبا، 1343: 456؛ نصرآبادی، 1317: 175؛ حزین، 1375/ ب: 123‑121). با توجه به چند مضمون مشترک که در دیوان و مثنویهای صاحب اصفهانی وجود دارد، تردیدی باقی نمیماند که دیوان متعلق به محمدکاظم مسیحالبیان است:
ندیده در سخنم کس به غیر مدح نبیبه اهل |
| گهر گرفته دل من نه شیشۀ چلبی
|
2ـ1ـ2 نسخهشناسی اثر
یکتا نسخۀ منظومههای مسیحالبیان به مشخصات ذیل محفوظ در کتابخانۀ ملی ایران است (لازم به توضیح است که در سایر فهارس نسخ خطی، اثری از نسخههای دیگر اثر به دست نیامد). ویژگیهای نسخۀ مزبور به شرح ذیل است:
شمارة بازیابی نسخه در کتابخانۀ ملی ایران ۵ـ۱۷۶۶۴ است. کاتب نسخه، ثابت کشمیری است.
آغاز: بسمله... مثنوی مسمی بملاحت احمدی ازجمله کتب انفاس مسیحی فی نعت النبی صلوات الله علیه قایله حکیم صاحب المخاطب بمسیح بیان .خامه گوهر فشاند چون دریا/ دل ثنای که میکند انشا.
انجام: سخن عاشقی بگو بسیار/ شمع روشن کن از در شهوار
امتیاز نسخۀ حاضر، منحصربهفردی آن است؛ بهگونهایکه در هیچیک از منابع داخل و خارج معرفی نشده است.
تاریخ کتابت اثر: [عاشر شهر رجب المرجب سنه ۱۰۷۲] (تصویر 420) (نقل با تغییر از تارنمای کتابخانۀ ملی ایران).
2ـ1ـ3 سبب نظم و نامگذاری کتاب
با توجه به اینکه نام کتاب ملاحت احمدی است، صاحب اصفهانی به واژۀ «نمک» در متن اثر بهویژه در بخش سبب نظم کتاب التزام جسته است و سبب نظم اثر را چنین روایت میکند:
نمک زخم و داغ دارم من |
| باش تا دل درآیدم به سخن |
باتوجهبه عنوان اثر (ملاحت احمدی) بسامد واژههایِ «نمک، ملح، ملاحت» و مترادفات آن مانند «شور و نمکدان» در متن اثر بالاست و همانطور که گفته شد، نوعی التزام شاعرانه است.
باتوجهبه اینکه بحر عروضی اثر خفیف است، شاعر بهگونهای، هم در وزن و هم در ساختار و شیوۀ روایتگری و نقل حکایات و تمثیلهای کوتاه تحت تأثیر حدیقۀ سنایی است. ساختار اثر مبتنی بر یک داستان یا روایت واحد نیست؛ بلکه شاعر کوشیده است بهمثابۀ شاعران عرفانی متقدّم نظیر سنایی، عطار و مولانا ضمن نقل حکایات کوتاه و تمثیلهای دلنشین، مبانی و مضامین عرفانی اثر را پیش چشم خوانندگان ترسیم کند. پس از بیان سبب نظم اثر، متن ملامت احمدی با نقل حکایات و تمثیلات آغاز میشود؛ تمثیلها در چند بیت آغازین نقل شده است و در پایان هم شاعر از برخی رموز و استعارات رمزگشایی میکند و فحوای عرفانی آن را نمایان کرده است. برخی تمثیلات هم با شخصیت «طفلک» آغاز میشود که بهنوعی نمادی از مرید مبتدی است و شخصیت پدر هم نشاندهندۀ مرید منتهی و کامل است: گُلکی دید طفلکی بر شاخ (صاحب اصفهانی، بیتا: 14)/ طفلکی شمع بهر نذر افروخت (همان: 17)/ طفلکی گفت من نمک دارم (همان: 18)/ طفلکی بر نمک زد انگشتی (همان: 20).
2ـ1ـ4 ساقینامهها
ساقینامه و مغنّینامه که اجزای یک منظومۀ مستقل را تشکیل میدهد، ابیاتی خطابی در بحر متقارب مثمن مقصور یا محذوف است که در آن، شاعر با خواستن باده از ساقی و تکلیفکردن سرودن و نواختن به مغنّی، مکنونات خاطر خود را دربارۀ دنیای فانی و بیاعتباری مقام و منصب ظاهری... و صفای اهل دل و مذمّت زاهدان ریایی و مانند اینها ظاهر و آشکار میکند و در ضمن بیان این مطالب، کلمات حکمتآمیز و نکات عبرتانگیز نیز بر آن میافزاید (گلچین معانی، 1359: 1). در اغراض شعری عصر صفوی، ساقینامهسرایی جایگاه ویژهای دارد. عدۀ بسیاری از گویندگان این عصر، بهویژه منظومهسرایان، در ضمن آثارشان به این نوع ادبی پرداختهاند. سرودن این قسم، در روزگار صفوی یکی از رسوم رایج شعری است. «از سدۀ دهم به بعد اين قسم از شعر رواج بيشترى يافت و ساقىنامهسازى از ركنهاى اصلى شاعرى و ساقىنامه از انواع مهم و معتبر شعر شمرده شد و كمتر كسى از شاعران بزرگ و كوچك را مىشناسيم كه در اين راه طبعآزمايى نكرده و ساقىنامهاى به استقلال و يا جزو منظومهاى كه معمولاً به بحر متقارب و به پيروى از فردوسى (شاهنامه) يا نظامى (اسكندرنامه) سروده مىشد، ترتيب نداده باشند» (صفا، 1378، ج 5: 615). ساقینامهسرایی از سنتهای متداول ادبی بهویژه در سبک هندی است و شاعران در قالب مثنوی بهویژه منظومههای حماسی مذهبی بهتکرار از این نوع ادبی خاص استفاده کردهاند. گفتنی است ساقینامههای سرودهشده در منظومههای این عصر بهلحاظ وزنی در همان بحرِ اصلی مثنوی است و این نوعی عدول از هنجار وزنی بحر متقارب در ساقینامهسرایی به شمار میرود.
در مثنوی ملاحت احمدی نیز شاعر در برخی بخشهای متن، ساقینامههایی نسبتاً کوتاه را سروده است. مسیحالبیان با نگاهی عرفانی و خواهشمندانه به ساقی نگریسته است. عنوانهای این ساقینامهها، خطاب به ساقی است. کاربرد این نوع ادبی در منظومۀ آیینی ملاحت احمدی نوعی تلطف غنایی و تغزلی را در متن ایجاد و احساسات شورانگیز سراینده را تصویرسازی کرده است. ساقینامهها در ملاحت احمدی از لحن طلبی و متضرعانه برخوردارند و گاه جنبۀ ملامتی نیز به خود میگیرند:
ای قدح بخش آفتاب بیا |
| ساقی برگ گل نقاب بیا
|
2ـ1ـ5 تأثیرپذیری از اشعار متقدمان
صاحب اصفهانی در منظومۀ ملاحت احمدی با اثرپذیری صریح و گاه غیرمستقیم از اشعار گویندگان کهن، معلومات و مطالعات ادبی خویش را نمایان کرده است. وی با نظرگاهی برخاسته از قرآن و حدیث، شعری را ارزشمند میداند که سرچشمهگرفته از دلی درداندود و عاشقپیشه باشد و بدینگونه است که شاعر رسالت قدسی و دینی خویش را انجام میدهد. در همین باره صاحب با نظری حاکی از تشویق و تأیید از مولوی یاد میکند و یکتا راه رسیدن به معرفت را دستشستن از اوراق علوم کسبی میداند، بهاختصار ابیاتی از این بخش نقل میشود:
... خازن گنج ها بود دل ما |
| شعرا را کلید داد خدا
|
تصویرسازی و مضامین برخی از ابیات منظومه نیز ناظر و بهنوعی در استقبال اشعار متقدمان است که در ادامه شواهدی نقل میشود:
از حافظ: با صبا در چمن لاله سحر میگفتم/ که شهیدان کهاند این همه خونینکفنان، و از باباطاهر: یکی برزیگری نالان در این دشت/ به چشم خونفشان آلاله میکشت:
پیر دهقان به دشت فصل بهار |
| لاله میکشت با دل خونبار
|
وی در ضمن تمثیلی مفاخرهگونه، ضمن یادکرد از مولوی، کلام خویش را با مولانا مقایسه کرده است و شعر مولوی را کلامی رایج در افواه مردم دانسته؛ حال آنکه شعر خویش را مخفی و جایگرفته در دلها به شمار آورده است:
بشنو از مولوی حدیث هزار |
| کو گرفته نقاب از رخ یار
|
تضمین از سنایی:
از سنایی شنو ز من مشنو |
| کو گرفته رکاب آن مه نو
|
محتوای برخی از تمثیلات هم متأثر از اشعار شاعران پیشین چون خیام و مولوی است؛ برای نمونه تمثیل کوزه که در ادامه بهاختصار نقل میشود، برخاسته از فحوای برخی از رباعیات خیام است:
کوزهگر کوزهای همیمیساخت |
| عشق با کوزه هر زمان میباخت
|
2ـ1ـ6 مناظره
با توجه به بافت روایی و نقل حکایات کوتاه و متوسط فراوان در اثر، نوع ادبی مناظره نیز در ضمن حکایات مکرّر نمود یافته است. نقل مناظره در ضمن تمثیلات نیز تأملبرانگیز است:
دستۀ گل به کوزهای دیدم |
| شرح گریه ز کوزه پرسیدم
|
غالب حکایات اثر نیز بر سبیل مناظره است و خود شاعر هم یکی از طرفین این مناظرات است:
در ره دل به خون نشسته کسی |
| داشت بر لب ز رنگ و بو نفسی
|
2ـ1ـ7 درج غزل در میان مثنوی
این امر بهنوعی عدول از هنجار مثنویسرایی به شمار میرود و در سبک هندی و در منظومهسرایی این عهد پیشینه دارد؛ البته شاید هدف شاعر نشاندادن قوۀ شاعری باشد و هم اینکه به مناسبت بحث و موضوعِ غنایی ـ عرفانیِ مثنوی به نقل غزل اقدام کرده است:
ای دل لالهها کبابِ شما |
| رنگ رخسارِ گل شراب شما
|
2ـ2 بررسی آموزههای تعلیمی و عرفانیِ ملاحت احمدی
2ـ2ـ1 بیان رموز، نمادها و اصطلاحات عرفانی
صاحب اصفهانی در بسیاری اوقات در انتهای مباحث و گاه در ضمن حکایات، رموز و نمادهای عرفانی را برای مخاطب بهسادگی و روشنی تبیین میکند. برای نمونه در ابیات زیر، مفهوم نمادین گل و سایر استعارههای عرفانی را تعبیر میکند:
آن نه گل عمر نورسی بودست |
| دلک نازکی کسی بودست
|
در ضمن تمثیلات شیوا ابیاتی تحت عنوان تشبیه آورده شده است که در آن، شاعر با زبانی عرفانی به بیان برخی رموز و مطالب عرفانی میپردازد:
هرچه بر روی کار دل باشد |
| همه پنهان به زیر گل باشد
|
در ضمنِ برخی حکایتها، جنبۀ رمزی و تأویل برخی نمادهای عرفانی مانند بت بیان شده است:
مدعا از صنم همان صمد است |
| الف الف اول احد است
|
برخی از اصطلاحات عرفانی با رویکردی آموزشی تبیین شده است. ازجمله تعریف اصطلاحی مقولۀ فنا در عرفان در ابیات زیر تأملبرانگیز است:
نیستی از خود فناشدن است |
| هست در عالم بقاشدن است
|
ازجمله سنن بدیعیِ بهکاررفته در اثر، آرایۀ حرفگرایی است. مسیحالبیان با نگاهی عارفانه و البته متأثر از برخی بزرگان عرفان در ضمن تشبیهاتی ناب، مضامین و درونمایههای عرفانی مدّنظرش را تصویرگری میکند:
سبزۀ من به شکل لا روید |
| نیست موجود جز خدا گوید
|
گسترۀ مفاهیم اخلاقی و درونمایههای تعلیمی در منظومۀ ملاحت احمدی بسیار تأملبرانگیز است. صاحب اصفهانی سعی دارد تا ضمن بیان مفاهیم بلند عرفانی، مخاطبان و پیروان خویش را در مرتبۀ نخست به تهذیب اخلاق و تزکیۀ نفس رهنمون کند. برخی اصطلاحات اخلاقی ـ عرفانی مانند صدق، اخلاص، صبر، رضا، شکر، قناعت، پرهیز از حرص و طمع از آموزههای پرتکرار تعلیمی ـ اخلاقی در اثر به شمار میروند. شیوۀ شاعر برای بیان این ویژگیها طرح پرسش در آغاز بحث است. به این شیوه ابتدا ذهن مخاطب بهنوعی با مسئلۀ محوری روبهرو میشود. شاعر در پس این پرسش بلافاصله و بیدرنگ تلقی خویش را از آموزۀ عرفانی مدّنظر بیان میکند.
صدق: شاعر با رویکردی عارفانه، صدق را مانند مصقلی دانسته است که زنگار را از صفحۀ آینهسان دل میزداید. در تعبیری دیگر نیز صدق به رهایی و وارستگی از تعیّنات مادّی و وجود مجازی و آراستگی به حلیۀ فقر تبیین شده است:
صدق دانی چه باشد ای دانا |
| صیقل آبگینۀ دلها
|
اخلاص: در ملاحت احمدی، اخلاص به معنای برونجستن و آزادگی از حجاب خویشتن است؛ خلوصی که به تزکیۀ فرد در کورۀ ریاضات میانجامد و سبب مزید توفیقات وی در مسیر معرفت میشود:
... چیست اخلاص از خودی رستن |
| به خلاصی میان جان بستن
|
صبر: صبر از مقامات محوری عرفان و از درونمایههای مؤکد و مکرّر در ملاحت احمدی است. شاعر شکیبایی بر سختیها و فراق را لازمۀ طریقت به شمار آورده است. براثر صبرْ ظفر و عنایت محبوب، دستگیر سالک میشود و شهد وصال جایگزین صبر تلخی خواهد شد که جانش را آزرده است. رویکرد شاعر به صبر، رویکردی مثبتنگرانه، ایجابی و از سرِ امیدواری است؛ در این منظر صبر راهگشای هر مشکلی و سببساز حل سختیهایی است که در نگاه اول ناگشودنی به نظر میرسیده است:
صبر باید به راه عشق یار |
| صبر بسیار باید و بسیار
|
رضا: ازجمله خصایص مهم تعلیمی اثر در ملاحت احمدی، تبیین مفاهیم عرفانی در بستر آموزههای ادبیات آیینی و شیعی است؛ برای نمونه در بیت زیر، شاعر برای نمودارکردن مقام عرفانیِ رضا، به واقعۀ کربلا نظری افکنده است و جایگاه این عنصر والا را بهزیبایی پیش چشم خواننده ترسیم میکند:
به رضا تن ده و شهادت جو |
| کربلای شهید طاقت جو...
|
شکر: شاعر با نگاهی به آیۀ «لَئِن شَكَرتُم لَأَزيدَنَّكُم» (ابراهیم: 7) به تبیین مفهوم اخلاقی شکر میپردازد:
شُکر شِکّر به کام جان ریزد |
| شیر و شِکّر در استخوان ریزد
|
قناعت: قناعت از مبانی محوری و توصیهشدۀ اخلاقی است که شاعر با رویکردی اقناعی و مثبت بدان نگریسته است؛ مسیحالبیان با ذکر تمثیلی قناعتپیشگی را سببساز شرافت فردِ قناعتپیشه میداند:
هرکه قانع به نان خشک شود |
| بر تنش خون تیره مشک شود
|
در ابیات بالا چنانکه دیده میشود، شاعر با شیوهای ایجابی و تأکیدی مخاطبان را با مفهوم مدّنظر آشنا کرده است و پیروی آن را برای ایشان تجویز میکند.
علم: زاویۀ دید شاعر در باب علم همراه با رویکردی تأویلی و باطنی است. ازنظر عرفانی، شاعر علمی را ارزشمند میداند که از گذرگاه عنایت ازلی حضرت حق بر روح و جان سالک تجلّی کرده باشد که البته مستغنی از حرف و صوت است. در تعبیری دیگر نیز علم، گوش هوشسپردن به کلام ایزدی است:
علم باید به یار بی گفتار |
| علم خواهد نه حرف و صوت آن یار
|
عشق و جایگاه آن: تعبیر شاعر دربارة عشق همراه با خصیصۀ اخلاقی یقظه و صبر است. صاحب به مخاطبانش توصیه میکند که ابتدا درپی آگاهی و دردمندی باشند و در مسیر رسیدن به حقیقت بر این درد شکیبایی بورزند. در بسیاری از تمثیلها در مثنوی ملاحت احمدی، مسئلۀ محوری «در بند عشق بودن و دردمندی» است و شاعر روی این مقوله بسیار تأمل کرده است:
درد باید که ناله بشناسی |
| لخت دل را ز لاله بشناسی
|
فاشنکردن اسرار عشق: حفظ اسرار و فاشنکردن آن بر نامحرمان از آموزههای مؤکد اخلاقی و عرفانی است. صاحب اصفهانی نیز با توجه به همین مقوله از بیان برخی رموز و شرح آنها چشمپوشی کرده است:
بیش از این نیست رخصتِ گفتن |
| گوهر راز عاشقی سفتن
|
2ـ3 ارزشهای تعلیمی و اخلاقی اثر
شاعر هرجا مجالی یافته است قطعات موعظه و تعلیمی را در میان تمثیلات آورده است. توصیههای وعظآمیز گاه جدای از حکایات و با زبانی مستقیم و ایجابی آورده شدهاند:
[1] * دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان، ایران (نویسندۀ مسؤول)
jahadi@uk.ac.ir
** دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان، ایران
hamidrezakharazmi@uk.ac.ir
تاريخ وصول5/4/1401 تاريخ پذيرش20/7/1401