اخلاق حرفهای لشکریان در روضه العقول
الموضوعات :معصومه بویری 1 , مریم محمودی 2 , پریسا داوری 3
1 - دانشجوی گروه دکتری زبان و ادبیات فارسی، واحد دهاقان، دانشگاه آزاد اسلامی، دهاقان، ایران
2 - دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد دهاقان، دانشگاه آزاد اسلامی، دهاقان، ایران (نویسندة مسئول)
3 - استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد دهاقان، دانشگاه آزاد اسلامی، دهاقان، ایران
الکلمات المفتاحية: متون نثر, روضهالعقول, اخلاق حرفهای, لشکر,
ملخص المقالة :
اخلاق حرفهای را از شعبههای جدید اخلاق است که با مبانی ارزشی و اعتقادی، ارتباط نزدیکی دارد. هر شغل و حرفهای متناسب با خود، مسئولیتهای اخلاقی خاصی ایجاد میکند و اخلاق حرفهای با توجه به راهکارهای سالمسازی ارتباطات این زمینه نقش مهمی دارد. این مقاله با هدف بررسی اخلاق حرفهای لشکریان در روضهالعقول و با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی نوشته شده است. روضه-العقول از جمله کتب نثر فارسی و تحریر دیگری از مرزباننامه است که محمد بن غازی ملطیوی در قرن ششم به رشته تحریر درآورده است. یکی از موضوعاتی که در این کتاب به روشنی تبیین شده جایگاه و اهمیت لشکر و نیروهای لشکری در حکومت و بین طبقات مختلف جامعه است که میتوان اخلاق حرفهای این قشر از جامعه آن روزگار را از آن استخراج کرد. پرسشهای اصلی این تحقیق این است که؛ لشکر و لشکریان در روضهالعقول چه جایگاهی دارند و به کدامیک از مولفههای اخلاق حرفهای لشکریان در روضهالعقول اشاره شده است؟ یافتههای این پژوهش حاکی از آن است که صلح-طلبی و پیشی نگرفتن در جنگ، داشتن تعهد و تخصص، صبر و استقامت و تحمل شدائد، رعایت سلسله مراتب و اطاعت از مافوق، آگاهی و آمادگی در برابر دشمن، یاریگری، وفاداری، شجاعت، پرهیز از شبیخون زدن و پرهیز از غارت از جمله اصولی است که در اخلاق حرفهای لشکریان در روضهالعقول مورد توجه قرار گرفته است.
نشريه علمي پژوهشنامه ادبيات تعليمي سال شانزدهم، شمارة شصت و یکم، بهار 1403، ص 39-17 |
اخلاق حرفهای لشکریان در روضة العقول
معصومه بویری،1 مریم محمودی،2* پریسا داوری3**
چکیده
اخلاق حرفهای رشتهای جدید از علم اخلاق است كه با مبانی ارزشی و اعتقادی، ارتباط نزدیکی دارد. هر شغل و حرفهای متناسب با خود، مسئولیتهای اخلاقی خاصی ایجاد میکند و اخلاق حرفهای با توجه به راهکارهای سالمسازی ارتباطات این زمینه نقش مهمی دارد. این مقاله با هدف بررسی اخلاق حرفهای لشکریان در روضة العقول و با استفاده از روش توصیفیتحلیلی نوشته شده است. روضة العقول ازجمله کتب نثر فارسی و تحریر دیگری از مرزباننامه است که محمد بن غازی ملطیوی در قرن ششم تألیف کرده است. یکی از موضوعاتی که در این کتاب بهروشنی تبیین شده، جایگاه و اهمیت لشکر و نیروهای لشکری در حکومت و بین طبقات مختلف جامعه است که میتوان اخلاق حرفهای این قشر از جامعۀ آن روزگار را از آن استخراج کرد. پرسشهای اصلی این تحقیق این است که لشکر و لشکریان در روضة العقول چه جایگاهی دارند و به کدامیک از مؤلفههای اخلاق حرفهای لشکریان در آن اشاره شده است؟ یافتههای این پژوهش حاکی از آن است که صلحطلبی و پیشی نگرفتن در جنگ، داشتن تعهد و تخصص، صبر و استقامت و تحمل شدائد، رعایت سلسلهمراتب و اطاعت از مافوق، آگاهی و آمادگی در برابر دشمن، یاریگری، وفاداری، شجاعت، پرهیز از شبیخون زدن و پرهیز از غارت، ازجمله اصولی است که در اخلاق حرفهای لشکریان در روضة العقول مورد توجه قرار گرفته است.
واژههای کلیدی: متون نثر، روضة العقول، اخلاق حرفهای، لشکر.
1. مقدمه
اخلاق جمع کلمۀ «خلق» در اصل، «ملکاتی است که در نفس انسان حاصل میشود و بر سلوک و رفتار او تأثیر میگذارد؛ یعنی به اعمال انسان در زندگی جهت میدهد. اخلاق، حالتی درونی است که آن را از کردار و رفتار فرد کشف میکنیم» (زمانی فریزهندی، 1381: 71). اخلاق را به انواعی تقسیم کردهاند؛ ازجمله: اخلاق فردی، اخلاق اجتماعی، اخلاق خانواده و اخلاق حرفهای. این تقسیمات اخلاق، متناسب با ارتباطات و موقعیتهای مختلف انسان است. او در ارتباط با افراد و شرایط مختلف، در خانه، در جامعه و یا در موقعیتِ شغلی خود، رفتار و سلوک متفاوت دارد.
پیوند اخلاق و حرفه قدمت زیادی دارد و همۀ اندیشمندان و فیلسوفان و حکیمان بر آن تأکید کردهاند. علم اخلاق قرنها قبل از میلاد مسیح در مشاغل و حرفههای گوناگون وارد شده است. اولین قانون تدوینشده درزمینۀ اخلاق حرفهای به سوگندنامۀ پزشکی بقراط در یونان باستان برمیگردد که در آن وظایف و مسئولیتهای اخلاقی پزشکان مشخص شده بود (حسینیان، 1399: 12). اخلاقیات والا و مثبت، باعث ایفای نقش سازنده و مثبت در شغل و حرفۀ افراد میشود و در برابر بروز اخلاقیات منفی همچون بخل، طمع، بیانصافی، تحقیر دیگران و غرور و تکبر، تعهد و مسئولیت حرفهای رنگ میبازد.
اخلاق حرفهای «Ethics Work» یا »Ethics Professional» بهمعنای اخلاق كار و اخلاق مشاغل به چالشها و معضلات اخلاقی شاغلان در یک حرفه اختصاص دارد. «نخستین و مهمترین وظیفۀ اخلاق حرفهای، رشد و توسعۀ قوانینی مبتنیبر اخلاق در شغل مورد نظر است» (همان: 24). در واقع اخلاق حرفهای در پی «تبیین مبانی، الزامات و مسئولیتهای اهل حرف و صنایع است؛ مسئولیتهای فرد در قبال خود و دیگران در زندگی شخصی، مسئولیتهای فرد در قبال خود و دیگران در زندگی شغلی و همچنین، مسئولیتهای فرد در قبال صنف و سازمان در قبال محیط بیرونی» (قراملکی، 1388: 137). بدینترتیب میتوان گفت اخلاق حرفهای مجموعۀ قوانین اخلاقی است که «در وهلۀ اول، از ماهیت حرفه یا شغل به دست آمده است. اخلاق حرفهای، مسئولیت اخلاقی فرد ازحیث شغل است. پزشک بهعنوان شخص حقیقی، مسئولیتهای اخلاقی دارد. مسئولیتهای اخلاقی او برخاسته از شغلی است که بر دوش گرفته است؛ بهگونهای که اگر شغل دیگری میپذیرفت، مسئولیتهای اخلاقی وی تغییر میکرد. هر شغلی بهاقتضای حرفهای، مسئولیتهای اخلاقی خاصی میآفریند. اخلاق در این مفهوم، شغل وابسته است که برحسب تنوع مشاغل، اخلاقیات خاصی را موجب میشود» (همان: 172). ژکس اخلاق حرفهای را از شعبههای جدید اخلاق میداند كه میكوشد به مسائل اخلاقی حرفههای گوناگون پاسخ دهد و برای آن، اصولی خاص متصور است. ازسوی دیگر این اخلاق دربرگیرندۀ مجموعهای از احكام ارزشی، تكلیفهای رفتار و سلوك و دستورهایی برای اجرای آنهاست (ژكس، 1355: 92). بنابراین اخلاق حرفهای متضمن موفقیت و پیشرفت در امور مربوط بدان حرفه است. دررابطهبا پیوند عمیق اخلاق و موفقیت امام علی(ع) فرمودهاند: «لَوْ کُنّا لا نَرْجُو جَنَّۀ وَلا نَخْشى نارا وَلا ثَوابا وَلا عِقابا لَکانَ ینْبَغى لَنا اَنْ نُطالِبَ بِمَکارِمِ الاَخْلاقِ فَاِنَّها مِمّا تَدُلُّ عَلَى سَبیلِ النَّجاحِ»؛ اگر ما امیدى به بهشت و ترسى از دوزخ و انتظار ثواب و عقاب نمىداشتیم، شایسته بود به سراغ فضایل اخلاقى برویم؛ چراکه آنها راهنماى رستگارى هستند (نوری، 1408ق، ج1: 193).
در تمدن ایرانی-اسلامی آثار بسیاری وجود دارد که با پشتوانۀ فرهنگی و دینی بسیار قوی در آنها، به آداب و سنن و اخلاق حرفهای مشاغل پرداخته شده است؛ فتوتنامهها از این قبیلاند. در فتوتنامهها «از آمیزش ضروریات و تجربیات فرهنگی چندهزارسالۀ ایران و اسلام، در آیین فتوت پیشهوران ایرانی، مکتبی جامع به وجود آمده است که ازنظر ارج نهادن به کار، نوعدوستی و طبیعتدوستی و همکاری، قابل مقایسه با هیچ مکتب و مسلکی درزمینۀ کار و تقدم منافع جمع و جامعه بر فرد و دلخواستههایش نیست؛ مکتبی که به کار تنها از منظر اقتصاد و اقتصاد سیاسی نگاه نمیکند، بلکه بهدنبال اقتصاد اجتماعی و اقتصاد روانی و زیباییشناسی و اخلاق و تبلور دینداری در کار نیز هست» (فرهادی، 1390: 6).
1ـ1. پیشینۀ تحقیق
کتاب روضة العقول با وجود ارزش و اهمیت متأسفانه چندان مورد نظر نویسندگان و پژوهشگران نبوده و مقالات و کتابهای در ارتباط با این کتاب نوشته نشده است. آنچه نوشته شده نیز در ارتباط با موضوع این مقاله، یعنی اخلاق حرفهای، نیست. برخی از این مقالات عبارتاند از:
ـ «بررسی مؤلفههای عدالت اجتماعی و نگرش به زنان در کتابهای سیاستنامه، روضة العقول، سندبادنامه و فرائد السلوک» (جمالی و همکاران، 1400)؛
ـ «اتحاد دین و سیاست از نظرگاه روضة العقول (مرزباننامۀ بزرگ ساسانی» (جمالی و همکاران، 1398)؛
ـ «بررسی و مقایسۀ کیفیت آموزههای تعلیمی در حکایتِ "مناظرۀ دیو گاوپای با مرد دینی" از روضة العقول با حکایتِ "دیو گاوپای و دانای دینی" از مرزباننامه» (حاجیپور، 1398).
دربارۀ اخلاق حرفهای در متون ادبی تحقیقات زیادی انجام نشده است و با توجه به بررسی انجامشده فقط میتوان به مقالۀ «سنایی و اخلاق حرفهای» (موسوی سیرجانی و منصوری، ۱۳۹۵) اشاره کرد که در آن، نویسندگان به اخلاق حرفهای عرفا و ابعاد گوناگون آن از دیدگاه سنایی در حدیقة الحقیقه پرداخته و به این نتیجه رسیدهاند که سنایی تأکید میکند که خداوند متعال برترین زیبایی و مشخصکنندۀ ملاک نهایی اخلاق است. در این نظام روشنیبخش، تقرب به خدا و کسب رضایت او، دستیابی به عدالت فراگیر اجتماعی، آزادی و حرمت انسان، آرمان اخلاق است. بیشترین سود برای بیشترین کسان نیز ازجمله اهداف زندگی اجتماعی در ساحتهای فردی، شغلی و اجتماعی است.
1ـ2. روش تحقیق
این پژوهش به روش توصیفیتحلیلی و جمعآوری دادهها با استفاده از اطلاعات کتابخانهای انجام میشود.
2. بحث و بررسی
۲ـ۱. معرفی کتاب روضة العقول
روضة العقول ازجمله کتب نثر فارسی است که از کلیله و دمنه تأثیر پذیرفته و در سال 598ق محمد بن غازی ملطیوی، منشی و وزیر سلطان رکنالدین سلیمان بن قلیج ارسلان، از سلاجقۀ روم، آن را به نثر مصنوع نوشته است. اصل این کتاب به زبان طبری بوده است که سعدالدین وراوینی با نام مرزباننامه و محمد بن غازی ملطیوی با نام روضة العقول آن را به فارسی دری ترجمه و بازنویسی کردند. این کتاب در سیزده باب نگارش شده است. در باب آغازین، نویسنده به القاب ركنالدین سلیمانشاه و به آغاز كار خاندان سلجوقى اشاره کرده و در باب دوم با عنوان «باب احوال من صنع هذا الكتاب» به شرح زندگی خود پرداخته است. یازده باب دیگر به بیان ۹۱ حكایت و داستان اختصاص دارد و مطالب آن از زبان آدمیان و وحوش و طیور و دیو و پری بیان شده است. در نگارش این کتاب تكلّف و تصنّع بسیار مشهود است. استفادۀ فراوان از واژگان عربی ویژگی سبکی روضة العقول است که در مقایسه با کتابهای همطراز آن بهویژه مرزباننامه چشمگیر است. «ارزش واقعی این اثر، آنگاه آشكارتر خواهد شد كه در كنار مرزباننامۀ سعدالدین وراوینی قرار گیرد؛ چه از این طریق است كه اهل تحقیق میتوانند به میزان دخل و تصرفاتی كه هركدام از این دو منشی (سعدالدین وراوینی و محمد بن غازی ملطیوی) در اصل مرزباننامه كردهاند، پی برند» (نظری، 1379: 136).
روضة العقول بنا به خواست ابوالفتح سلیمانشاه بن قلج ارسلان بن مسعود بن قلج ارسلان به نام او نوشته شده است. رکن الدین سلیمانشاه «بر شهر توقات و نواحی اطراف آن حکم میراند، علاوهبر گرامیداشت مقدم ادبا و فضلا، خود نیز طبع شعر داشت و اشعاری از وی باقی مانده است» (روستا، 1394 : 111). داستانهایی که در روضة العقول آمده، عرصهای برای بیان مسائل مختلف دینی، اخلاقی و اجتماعی است. نویسنده در این کتاب مانند کتابهای مشابه، نکات پندآموز اخلاقی را در قالب قصه ارائه کرده است.
2ـ2. اهمیت لشکر و لشکریان در روضة العقول
یکی از موضوعاتی که در روضة العقول بهروشنی تبیین شده، جایگاه و اهمیت لشکر و نیروهای لشکری در حکومت و بین طبقات مختلف جامعه است. واژۀ لشکر و لشکریان با فراوانی 140 در سراسر کتاب به کار رفته است.
نظام ممالک و امن رعیت و قوام حکومت و قهر اعادی و نصر موالی و دفع شر خصوم و منع تطاول اغیار، از مهمترین کارکردهای لشکر است (غازی ملطیوی، 1383: 35). در ایران، همواره لشکریان و نیروهای نظامی اهمیت بسیار داشتهاند. موقعیت جغرافیایی ایران و وجود قدرتهای بزرگ در همسایگی این کشور، اهمیت وجود این تشکیلات را توجیه میکند. پس از ورود اسلام به ایران هم بر اهمیت نیروهای نظامی تأکید شد. هر پادشاه باید شهری محکم و استوار داشته باشد که «اندر او درویش و کاهل نباشد بلکه از تجار متمول و اطبای حاذق و منجمان ماهر و لشکر شجاع با آلت و عدت تمام موشح بود» (همان: 113). اجرای قوانین و برخورد با مخالفان بدون وجود لشکریان قدرتمند امکانپذیر نیست؛ در تأیید و تأکید بر این مهم در قسمت دیگری از کتاب آمده است: «گفتهاند که کرم، شیمت فضلاست و شجاعت سیرت لشکریان و سخاوت عادت دهقانان و این طوایف در ملک حشمت زیادت گردانند و در پادشاهی نظام به کمال رسانند» (همان: 131) و در ادامه، این سه طبقه را شریفترین خلایق گفته است. رجحان پادشاه بر پادشاه به کثرت لشکر و فزونی اعوان و انصار اوست (همان: 470). «نظام دولت و قوام حضرت به لشکر تعلق دارد» (همان: 364). اهمیت لشکر تا آنجاست که آن را از عوامل رجحان حکومتها دانستهاند: «و پادشاه را که بر پادشاه رجحان باشد، به چهار چیز تواند بود: یکی آنکه به نفس خود شجاع عاقل و مبارز کامل بود؛ و دوم که به یمن رای و حسن تدبیر مشهور باشد؛ و سیم آنکه به کثرت لشکر و فزونی انصار و اعوان موصوف بود؛ و چهارم به آلت و عدت» (همان: 470).
وضعیت اقتصادی لشکریان و توجه و رسیدگی به معیشت آنان ازجمله اموری است که در روضة العقول به آن توجه بسیار شده است. ازآنجاکه بیشتر جنگجویان، سپاهیگری را شغل و منبع درآمد خود میدانستهاند، توصیههای فراوانی برای رعایت حقوق مادی آنها در کتب مختلف شده است. از قول انوشیروان در روضة العقول میخوانیم: «سلطنت به لشکر است و لشکر به مال و مال از عمارت ولایت و عمارت ولایت از کمال معدلت و وفور انصاف و شمول سیاست و اطلاع بر عجر و بجر رعایا» (همان: 85). بر همین نکته بازهم تأکید شده است: «بدان که کثرت سپاه به مال تعلق دارد و مال به بندگان کافی و عمارت ولایت» (همان: 47). همواره باید سهم بزرگی از ثروت و عایدات مملکت به امور لشکر و لشکریان اختصاص یابد «تا چون دشمن مستظهر شود؛ و چون معاند معتضد گردد، به دفاین و خزاین شرار اشرار از خود دفع کند؛ از آنکه تیغ پولاد به زره پولاد مدفوع شود، و از این سبب گفتهاند: رد الحجر من حیث اتاک فان الشر لایدفعهُ الا الشر» (همان: 470). پادشاه همچون کشاورزی است که دانه را از جهت سود و زیادتی در زمین میپاشد نه از سر غرور و سرمستی؛ پس در توصیه به پادشاه گفته شده است که «چون وقت بذل و منایح لشکر آید، در آن به طبع و طوع سماحت را تقدیم دار و سخاوت را امام ساز، از آنکه مال پادشاه را چون آلت است محترف را» (همان: 109). وقتی لشکریان مطمئن باشند که خانوادهشان از مال و امکانات کافی برخوردارند، مشغول خانه و خانواده نمیشوند و ناراحتی و دغدغههای مالی مانع تلاش آنها در عرصۀ جنگ نمیگردد. تأمین مالی از اصلیترین زمینههای اخلاق حرفهای است؛ زیرا دغدغۀ معاش، زمینههای تحقق اخلاق حرفهای را دشوار میکند. توجه به امور لشکر، فقط جنبۀ مالی و اقتصادی ندارد؛ گاهی لطف و عنایت پادشاه و فرمانده تنها کلامی و احساسی است: «اگر حالی در تشریف لشکر زیادتی تعطیف نرود و احساس ایشان را چنانکه لایق حضرت جلت است تقدیم نیفتد، به مناغات زبان و مراعات بیان ایشان را مرفه دار و مگذار که جهت علف در اطراف بلاد وتر جای دشمن متفرق شوند» (همان: 109). بررسی عملکرد کارگزاران و نظارت دقیق و کامل بر کار و رفتار آنان، و حل معضلات و مشکلات آنها، از مهمترین عوامل زمینهساز و پایدارکنندۀ اخلاق حرفهای به شمار میآید.
فرماندهان جنگها برای گردآوری و نظم و ترتیب سپاهیان خود نیاز به درایت و دانش دارند؛ زیرا تجهیزات نظامی در میدان جنگ بسیار مهم است. بنابراین ضرورت آگاهی با فنون و مهارت سپاهداری و رعایت قواعد و ضوابط در این زمینه و نظم تجهیزات و همینطور ایجاد انگیزه در نیروی جنگجو و آماده ساختن شرایط جسمانی نیروها، تقویت روحیه و تشویق نیروها برای شرکت در جنگ و برقراری ارتباط مؤثر بین نیروها بسیار مورد توجه است. هر فرماندهای که از نقاط قوت و ضعف سپاهیانش بیخبر باشد، سرانجامی جز شکست ندارد. پادشاه که شوکت لشکر خود و صولت ایشان چنانکه هست نداند، مانند آن است که از گربه صید آهو طلبد (همان: 366). عرض دادن لشکر ازجمله کارهای مهم پادشاه و فرماندهان است؛ زیرا عرض دادن: «منظم حال و مقوم احوال لشکر است، و تمدید اسباب را راید و تحریض عدد را محرض» (همان: 120).
از دیگر لوازم اساسی و مهم لشکرداری که حائز اهمیت است، نظارت و ارزشیابی عادلانه و تشویق و ترفیع زیردستان و خدم و حشم است. امام علی(ع) به مالک اشتر فرمود: «مبادا که نکوکار و بدکار در نزدت یکسان باشند، که آن رغبت نکوکار را در نیکی کم کند و بدکار را به بدی وادار نماید، و دربارۀ هریک از آنان آن را عهدهدار باش که او بر عهدۀ خود گرفت» (نهج البلاغه، نامۀ 53). در روضة العقول نیز آمده است: «هرکه در مصاف مجروح گردد، در اندمال او جِد فرمای و هرکه شجاعت کند، او را تبجیل کرامت کن و غرض او به نجاز رسان، و پیشانی مبارک از تجهم صیانت فرمای که عبوس پادشاه سبب تنفر طباع است. و به وقت حرکت لشکر را از مکامن دشمن نگاه دار» (غازی ملطیوی، 1383: 383).
مدارا کردن و توجه به زیردستان و سربازان نشاندهندۀ عقل و خرد سیاسی است. اگر زیردستان از پاداش و حقوق و عدالت برخوردار باشند، مملکت در امان میماند. «لشکر را به ارعا و ارفاق نصیبی وافر و حظی متکاثر کرامت کنید و هریک را علیحده استمالت و استنامت ارزانی دارید که نظام ممالک و امن رعیت و قوام حضرت و قهر اعادی و نصر موالی و دفع شرّ خصوم و منع تطاول اغیار بدیشان تعلق دارد» (همان: 35). وزیر کاردان و باکفایت نیز باید که «اقعام خزائن و اعتاب لشکر و عمارت ولایت صیانت کند، نه آنکه ایسار پادشاه در اعسار لشکر داند، و ابتغای مرضات لشکر بر عمارت ولایت ترجیح نهد» (همان: 92). به نظرِ فیلد مارشال مونتگمری، سربازان زمانی در بهترین حالت خود قرار میگیرند که از آنان خواسته شود با وضع دشوار مقابله نمایند. آنها اگر بدانند که فرماندهشان برای بهبود وضع هر کاری میکند، با بیشترین ناراحتیها و محرومیتها خواهند ساخت (ریچارد سون، 1365: 51).
پادشاهان و فرماندهان به امور اقتصادی لشکریان باید آنچنان اهتمام داشته باشند که حد اعتدال را رعایت کنند؛ بهگونهای که آنها از فقر و غنا و فراغ دور باشند؛ زیرا «عوز مکنت و بطر نعمت راید استکبار و مقدم تمرد است» (غازی ملطیوی، 1383: 117). در روضة العقول بر این نکته اصرار شده است که لشکریان باید عزیز باشند نه متمول؛ زیرا «چون لشکر املاک و عقار سازند، دهقانطبع شوند و به وقت مصاف، همت بر هزیمت مصروف و نهمت بر فرار موقوف دارند، و نیز از آن تخریب ولایت و تعذیب رعیت حاصل شود» (همان: 128). در دوران صلح و آرامش نیز لشکریان باید به خدمات دیگر مشغول باشند نه ثروتاندوزی؛ «اگر از مصارحت دشمن و مصاحرت خصم فراغی باشد لشکر را بر خدمات دیگر تحریض دهی و نگذاری که املاک سازند و عقار و ضیاع خرند و بدان مباهات نمایند؛ بلکه باید که افتخار به شجاعت و اجتهار به مبارزت کنند» (همان: 118).
3ـ2. اخلاق حرفهای لشکریان
۳ـ۲ـ۱. صلحطلبی و پیشی نگرفتن در جنگ
یکی از مسائل مورد نظر بشر در ادوار مختلف تاریخ، مسئلۀ جنگ و صلح و برتری یکی بر دیگری است. خداوند متعال پیوسته مؤمنان را به صلح و رفتار مسالمتآمیز در برابر دشمنان دعوت کرده و از جنگ و قتال برحذر داشته است: «وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ» (انفال: 61)؛ (و اگر دشمنان به صلح و مسالمت تمایل داشتند تو نیز مایل به صلح باش و کار خود به خدا واگذار که خدا شنوا و داناست.)
امام علی(ع) نیز با تأکید فراوان بر کرامت انسانی، پیوسته همۀ انسانها را به پرهیز از جنگ فرامیخواند: «و لاتَدفَعَنَّ صُلحا دَعاكَ إلَیهِ عَدُوُّكَ و لِلّهِ فیهِ رِضىً؛ فَإنَّ فِی الصُّلحِ دَعَۀ لِجُنودِكَ و راحَۀ من هُمومِكَ و أمنا لِبِلادِكَ» (اگر دشمن، تو را به صلح فراخواند و خشنودى خدا در آن بود، آن را ردّ مكن؛ زیرا صلح مایۀ آسایش سپاهیان تو و راحتى خودت از اندوهها و ایمنى سرزمین توست) (نهج البلاغه، نامۀ 53). در روضة العقول نیز پیشی گرفتن در جنگ مذموم دانسته شده است؛ جنگ فتنهای است که پایان خوشی ندارد. «مسابقت نمودن جهت مقاومت محمود نیست که محاربت فتنه است و استقبال فتنه کردن عاقبت وخیم و خاتمت ذمیم دارد» (غازی ملطیوی، 1383: 365). در صلح فوایدی همچون حفـظ قـوای نظامی و آسایش فكر و فراغ بال آنان وجود دارد؛ به همین دلیل در باب شاه شیران با شاه پیلان، هنج از مشاوران فیلشاه، او را از آغاز کردن جنگ علیه شیرشاه منع میکند و استمالت لشکر را مفیدتر از مناقشت بیوجه و مقاتلت بیفایده میداند (همان: 351).
۳ـ۲ـ۲. داشتن تعهد و تخصص
تعهد عاملی است که سبب میشود فرد بهدلیل انگیزهای درونی و بدون وجود کنترلکنندۀ خارجی، به بهترین شکل ممکن کار خود را انجام دهد. تعهد داشتن بهمعنی «احترام به اخلاق و ارزشهای حرفهای و رعایت همگی و همیشگی آنها و درك و رعایت اصول و رموز انسانی و حرفهای است» (قراملكی، 1388: 137). داشتن حس تعهد باعث میشود فرد خود را در قبال خود و اهدافش و نیز دیگران مسئول بداند؛ این امر موجب رفتار صادقانهتر و قابل اعتمادتر میشود.
تخصص در واقع، بیانگر مجموعهای از معلومات، مهارتها، دانش، اطلاعات و آگاهیها و روزآمد كردن آنهاست كه باعث بهرهوری بیشتر و نتیجهگیری بهتر میشود (همان: 137). تخصص و تعهد لازم و ملزوم یکدیگرند. امام صادق(ع) فرمودهاند: «كُلُّ ذِی صَناعَۀ مُضطَرٌّ إلى ثَلاثِ خِصالٍ یجتَلِبُ بِهَا المَكسَبَ و هُوَ أن یكونَ حاذِقا بِعَمَلِهِ مُؤَدِّیا لِلأمانَۀ فِیهِ مُستَمیلاً لِمَن استَعمَلَهُ» (هر صنعتگر از سه خصلت گزیر ندارد تا با آنها كسبش را رونق بخشد: در كارش زبردست باشد، امانتدار باشد و نظر كارفرماى خود را [تأمین و] به خود جلب كند) (مجلسی، 1363، ج40: 236).
در روضة العقول اطاعت و انقیاد لشکریان از پادشاه مصداق تعهد آنان است؛ با وجود لشکریانی مطیع و منقاد، پیروزی بر دشمنان آسان و حتمی خواهد بود: «هرگاه که لشکر خواطر را مغرس ولا و محط هوای تو دارند و صلاح خود بر نجاح تو ترجیح ننهند، قهر دشمن به سهولت میسر گردد» (غازی ملطیوی، 1383: 376). یکی از سه شرطی که هنج، مشاور فیلشاه، برای تسلط بر دشمن برمیشمارد، وجود لشکر «به شجاعت معروف و محاربت را به طبع جویان و با خدوم خویش در سرا و ضرا موافق» است (همان: 347). این لشکریان همواره و همهجا یار و یاریگر فرمانده (پادشاه) هستند، در نظر آنها رد و قبول و اعنا و اسنای پادشاه برابر است. آنان با صفع و رفع منافق و موافق نمیشوند و اعسار و ایسار را تحمل میکنند و اگر احسانی ببینند، منت دارند (همان: 141). نظامیان متعهد کسانی هستند که در برابر وطن و هموطنانشان نیز احساس مسئولیت میکنند و برای حفظ حریم آنها در برابر حملۀ دشمن وارد عرصۀ کارزار میشوند. آنان در میدان جنگ برای صیانت از مرزهای کشور و دفاع از ناموسشان به دور از حیا و خشم آمادۀ مقابله با دشمنان میشوند: «از بهر منشأ و مولد و تعصب اطفال و عیال جهد مبذول دارید؛ و جهت نظام دولت و قضای حقوق نعمت و از بیم جلا و صعوبت تفرق اقریا و خوف تجرع مرارت تشتت اودا و لسع خاطر از بعد اضراب و زهوق ضمیر از مقاومت اخوان و شین استحواذ اراذل و تحمل تغطرف مشتی وغد ثبات را میان بندید و حیا و تفکر و خشم را از خاطر دور دارید» (همان: 386). لشکریان باید جنگ را جنگ خودشان بدانند و خود را مسئول مستقیم دفع تجاوز دشمن تلقی کنند. این همان جنگ بدون تفکر است که در بالا به آن اشاره شد؛ همچنانکه در قسمتی دیگر از کتاب میخوانیم: «محاربت دشمن و مکافحت اعدا هیچکس از سر تفکر نکند الا از سر قوّت دل و بسطت ذات» (همان: 355).
ازسوی دیگر لشکریان متعهد، در امور مربوط به خود متخصص نیز هستند. آنها توان بهکارگیری انواع سلاح را آموخته و مهابت سواری و قدرت پیادگی را توأمان دارند (همان: 355). در روضة العقول با تأکید بر این نکته به پادشاه تذکر داده شده است: «باید که پادشاه لشکر خود را به کار بستن انواع سلاح ماهر گردانیده باشد تا به وقت کار، به هر سلاح که اختیار افتد، کار کند» (همان: 376). وجود تخصص باعث میشود که فرماندهان در توزیع نیروها با فراغ بال عمل کنند. هر گروه از لشکریان متناسب با مهارت و تخصص خود عهدهدار وظیفهای میشوند که مناسب و درخور آنهاست: «و باید که از لشکر طایفهای که شجاعت موصوف و به حماست معروف باشند، مقام بر اطراف شهر سازند و هر روز به خدمت حضرت مبادرت نمایند. و از ایشان بعضی باید که در حفظ خزانه و زرادخانه استبداد کنند و بعضی دیگر ملازم خدمت باشند. اما ایشان را باید که مقام محمود و محل مشهود باشد و تغافل و تجاهل را از خود دور دارد» (همان: 92). چنانکه مشخص است در جملات مذکور، بر دو اصل تعهد و تخصص برای لشکریان تأکید شده است.
3ـ۲ـ۳. صبر و استقامت و تحمل شدائد
در قرآن کریم آمده است: «إِنْ یكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ یغْلِبُوا مِائَتَینِ وَإِنْ یكُنْ مِنْكُمْ مِائَۀ یغْلِبُوا أَلْفًا مِنَ الَّذِینَ كَفَرُوا» (انفال: 8)؛ (اگر بیست نفر از شما صبور و پایدار باشند بر دویست نفر غالب خواهند شد و اگر صد نفر بوده، بر هزار نفر از کافران غلبه خواهند کرد.) در آیۀ دیگر آمده است: «کَم مِّن فِئَۀ قَلِیلَۀ غَلَبَتْ فِئَۀ کَثِیرَۀ بِإِذْنِ اللّهِ وَاللّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ» (بقره: 249)؛ (چه بسیار گروه اندکی که به یاری و اذن خدا بر گروه بسیاری غلبه کرده است و خداوند با صابران است.) با تأمل در این آیات مشخص میشود که در جهاد با دشمن، تعداد نفرات اهمیت ندارد؛ بلکه ایمان به خدا و صبر در برابر مشکلات است که نتیجه را تضمین میکند. صبری که در جنگ مورد نظر است، صبر بر سختیها و مصیبتها و نداشتن اضطراب و پریشانی در مقابل آنها یا به تعبیر دیگر صبر بر مکروهات است. نقطۀ مقابل این صبر جزع و فزع و بیقراری است. یکی از نتایج صبر آن است که نفس را از مسئولیتگریزی در برابر عقل و شرع باز داشته و آن را وادار به پایبندی به وظایفش میکند. به همین دلیل در روضة العقول تحمل سختیها عامل پیروزی بر دشمن دانسته شده است: «بدانید که قهر دشمن و قمع اعدا از تحمل شدائد و ثبوت قدم و احراز مصالح یکدیگر در وقت شدت حاصل آید» (همان: 386 )؛ این صبر منتج به شجاعت و ثبات قدم میشود. استقامت یا ثبات قدم از ارزشهای والای انسانی و اسلامی است که توأم شدن آن با صبر دستیابی به فتح و ظفر را میسر میکند. در قرآن هم ثبات قدم از مفاهیمی است که در ارتباط با استقامت و پایداری آمده است: «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ ینْصُرْكُمْ وَیثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ» (محمد: 7)؛ (اگر خدا را یاری کنید [یعنی دین و پیغمبر خدا را] خدا هم شما را یاری کند و ثابتقدم گرداند.)
برای رسیدن به اهداف باید متناسب با آن سختیها و مشکلات را تحمل کرد. دستیابی به آرامش و پیروزی بدون عبور از خطرات و دشواریها ممکن نیست. یکی از نشانههای لشکر موافق صبر و بردباری و تحمل نوائب و تجرع شوائب است (همان: 375). به برخی از مصادیق صبر و بردباری لشکریان در روضة العقول اشاره شده است: «تحمل شدائد مجاعت و تکفل شدت تعب و اصطبار ظما و طاقت سهر و قدرت احتمال برودت هوا و زفرۀ قیظ» (همان: 355).
3ـ۲ـ۴. رعایت سلسلهمراتب و اطاعت از مافوق
رعایت سلسلهمراتب و اطاعت از آن از مهمترین روشها و اخلاق حرفهای در بین لشکریان است. «سلسلهمراتب گونهای از چیدمان اجزا (اشیا، نامها، ارزشها، طبقهبندیها و...) است که در آن هرکدام از اجزا بهشکل بالا و پایین و یا همسطح اجزای دیگر نمایش داده میشوند» (رضایی و کریمی خویگانی، 1399: 180). هرچه نظام و ارتباط اهداف و نگرشها در بین اجزای سلسلهمراتب منسجمتر و یکپارچهتر باشد، تصمیمات و عملیات هماهنگ بهتر و بیشتر شکل میگیرد. در امر لشکرداری تعیین فرمانده یکی از نکات مهم و دقیق است. «اگر همۀ لشکر تحت فرمان فرماندهی واحدی باشد و در کارزار، افسران و افراد به بهترین وجه از خود مایه بگذارند، برای مقاومت در برابر چنین لشکری، هیچ دشمنی کافی و نیرومند نیست» (جمالی و رستمی، 1380: 28). در باب زیرک و زروی میخوانیم که چون زروی مورد عنایت زیرک قرار گرفت و از جانب او به رسالت و فرماندهی سباع درآمد، از زیرک خواست تا در ابتدا موقعیت و جایگاه او را تبیین و مستحکم نماید و خواستهاش را چنین بیان میکند: «چون مرا به جلباب توفیر تلفع نباشد و به لبس تبجیل تدرع نبود، میان لشکر مرا وقار ممکن نگردد. و هیچکس به وقت اخبار اخبار و احکام احکام سخن مرا اصغا نکند و به جانب من التفات ننماید. بدین سبب مهمات مهمل گردد و اختلال به احوال راه یابد و چون کارها مختل شود، آن اذلال به عرض عزیز سرایت کند و بعد از آنکه تزلزل حضرت تضعضع دولت شایع شد، دست تدارک به آن نرسد» (غازی ملطیوی، 1383: 301).
یکی از ویژگیهایی که باید فرماندهان به آن موصوف باشند، غرور نداشتن است (همان: 118). ویژگیهای دیگری برای فرماندهان برشمرده شده است؛ ازجمله: «شخصی باشد به شجاعت معروف و به حماست موصوف و به رای متین و فکر مبین مشهور، و در تانق و تنوق مذکور. واقف بر تعبیۀ لشکر، قادر بر کرّوفر. مطلع بر وقت اقدام و احجام» (همانجا). در بخش دیگری از روضة العقول، حد و حدود فرماندهان و سرلشکران معین شده است: «چون او را برلشکر سالار و در نیابت خویش اشتهار ارزانی داری، بنیان اعلای او چنان مرصوص گردان که اوامر و نواهی او در مصالح دولت و مناظم مملکت از خوف تعفیر و بیم تعزیر تو، نه از تهدید و تشدید او بر اطلاق نفاذ یابد، تا لشکر شکر و شکایت او ممنوع و مؤثر دانند و مکافات تواضع و مجازات تخاضع خویش از تو توقع دارند» (همان: 118).
فرماندهی و فرمانبری لازم و ملزوماند. فرماندهان خوب نیازمند فرمانبران خوب هستند تا در اطاعت از مافوق خود چونوچرا نکنند؛ چنانکه در روضة العقول آمده است: «نظام ملک در مشاورت امراست با یکدیگر تا تقریر نهضت و تمهید اقامت به استصواب یکدیگر کنند و لشکر را بر ایشان اعتراض و از اشارت ایشان اعراض نباشد» (همان: 120).
از زمانهای گذشته تاکنون لباس مردم در طبقات مختلف اجتماعی با یکدیگر تفاوت داشته است. پادشاهان، درباریان، نظامیان، روحانیون، دهقانان و اقشار دیگر با پوشش خاص خود در جامعه ظاهر میشدند. بهطورکلی، لباس و نوع تزیین و پارچۀ آن عاملی برای تمایز میان سلسلهمراتب اجتماعی افراد تلقی میشده است. وبلن معتقد است لباس ضرورتی اجتماعی است و لباس پوشیدن لازمۀ حضور در هر جمعی است. این ضرورت اجتماعی نماد جایگاه و سلسلهمراتب اجتماعی فرد است (Warde, 2017: 35). بر همین اساس در روضة العقول میخوانیم: «پوشش پادشاه باید که بهخلاف پوشش لشکر باشد، و کسوت لشکر بهخلاف لبس رعیت» (غازی ملطیوی، 1383: 117).
3ـ۲ـ۵. آگاهی و آمادگی در برابر دشمن
ارزیابی دشمن باید دقیق و واقعی باشد. هیچ دشمنی را نباید خرد و حقیر و کمتوجه به شمار آورد. به حکم عقل انسان باید همیشه و درهرحال متناسب با تجهیزات دشمن خود را مجهز نماید. آمادگی نظامی این امکان را ایجاد میکند که در هر زمان و مکان در برابر حملات احتمالی دشمنان آماده باشند. بیداری در برابر دشمن، وقتشناسی در جنگ و غافل نبودن از موقعیت دشمن، مصادیقی از آمادگی و تجهیز در برابر دشمن است که در روضة العقول به آنها اشاره شده است: «نصر و ظفر و فوز و تأیید به تحفظ اوقات و صون هنگام منوط آمد و چنانکه در مصالح خویش تیقظ شرط است، در مفاسد دشمن تنوق از مواجب باید شمرد، همچنانکه شطرنجباز که اگرچه همت بر بازی خویش مقصور میدارد، اما نهمت بر بازی خصم موکول گرداند» (همان: 371).
اركان لشکر عبارتاند از: میمنه، میسره، قلب سپاه و مقدمه و ساقه. ساقه قسمت انتهایی لشکر و محل نگهداری آذوقه و سلاح و مهمات لشکر است. بهواقع چون این بخش از لشکر عهدهدار تأمین نیازهای اساسی لشکریان بوده، اهمیت بسیاری داشته است. در روضة العقول در باب شاه شیران با شاه پیلان، روباه، مشاور شیر به او توصیه میکند که باید «ساقۀ لشکر به اصحاب حماست و ارباب فراست سپاری تا لشکر را از ایشان استظهار فزاید» (همان: 378). هنج نیز به شاه فیلان دربارۀ بیداری و تیقظ در این بخش از سپاه هشدار میدهد: «ساقۀ لشکر باید که مردم متیقظ باشند» (همان: 383).
3ـ۲ـ۶. یاریگری
تعاون، همکاری، همیاری و همدلی در بین لشکریان در عرصۀ کارزار بسیار بااهمیت و راهبردی است. امام علی(ع) در جنگ صفین به یارانش فرمود: «هریک از شما که هنگام روبهرو شدن و دیدار با دشمن، در دل خود احساس قوّت قلب کند و از یکی از برادران خویش، ترس و ناتوانی ببیند، باید به فضیلت دلاوری خویش که از آن روی بر برادر خود برتری دارد، از برادر خود همانگونه دفاع کند که از نفس خویش دفاع میکند. اگر خدا میخواست او را نیز در دلیری مانند وی میآفرید» (نهج البلاغه، خطبۀ 123). در روضة العقول با توجه به اهمیت این مسئله گفته شده است: «جای مصاف و موضع مطاف چنان باشد که جمله لشکر یکدیگر را صیانت توانند کرد و در تظفیر یکدیگر قیام توانند نمود و مشرف حال و راقب احوال یکدیگر توانند بودن» (غازی ملطیوی، 1383: 375). در باب شاه شیران با شاه پیلان هم شیر خطاب به لشکریانش چنین میگوید: «اول صلاح در صیانت خویش دانید، بعد از آن به دفع اذیت دشمن جد نمایید» (همان: 386).
در تشکیل سپاه دو نظریه وجود دارد: نظریۀ اول ایجاد لشکر با ترکیب جمعیتی و قومی متنوع است که به عقیدۀ صاحبنظران، باعث برقراری تعادل و ضامن حفظ وضعیت موجود است. در سیاستنامه میخوانیم: «چون لشکر همه از یک جنس باشند، از آن خطر خیزد و سختکوش نباشند و تخلیط کنند. باید که از هر جنس، لشکر بود؛ چنانکه دو هزار مرد دیلم و خراسانی باید که مقیم به درگاه باشند؛ آنچه هستند بدارند و باقی راست کنند. و اگر بعضی گرجیان باشند و شبانکاران پارس باشند، روا بود که دینِ چنین مردم همه نیک بود. عادت سلطان محمود چنان بودی که از چند جنس لشکر داشتی، چون ترك و خراسانی و عرب و هندی و دیلمی و غوری» (خواجه نظامالملک، 1344: 119). براساس نظریۀ دوم یک جنس بودن سپاه موجب انسجام در فرماندهی و فرمانبری است و همدلی و همزبانی لشکریان را در پی دارد. در باب شاه شیران با شاه پیلان زنج، مشاور شاه فیلان، معتقد به یکدستی و ترکیبی نبودن لشکر است و در توجیه نظر خود میگوید: «در مصاف دلها یکی گردد، اگرچه در مهمات دیگر مخالف باشند و نیز اگر یکی در میان افتد و دیگری به کنار سعی هر دو جهت صیانت یکدیگر باید دانست و از لشکری که در ایشان ملل مختلف و مذاهب فراوان و انواع حیوانات باشد، تظافر و تظاهر ایشان ممکن نگردد؛ و لشکر ما یک نوعاند، تصون یکدیگر از فرایض دانند» (غازی ملطیوی، 1383: 355). چنانکه ملاحظه میشود یاری و پشتیبانی لشکریان از یکدیگر ازجمله مهمترین عواملی است که یکدست بودن لشکر را توجیه میکند.
3ـ۲ـ۷. وفاداری
دلبستگی، علاقه، عشقورزی، انگیزه و روحیۀ حرفهای باعث پویایی، شادابی، امیدواری، امیدآفرینی، بالندگی و برازندگی میشود و بزرگترین نیروها را برای تحول در حرفه ایجاد میکند (ر.ک: قراملكی، 1388: 137). در امور لشکرداری تعارض ناشی از تحزب و چنددستگی لشکر تعارض ساختاری را به دنبال دارد. این تعارض باعث گسست بنیادین در لشکر و ناکارآمدی آن میشود. در چنین لشکری هرکدام از گروهها اهداف و روشهای خود را دنبال میکنند که این امر، اصول و اهداف اصلی را تحتالشعاع قرار میدهد. به همین سبب در روضة العقول یکی از اسباب نابودی حکومت «تحزب لشکر» گفته شده است (غازی ملطیوی، 1383: 111) و یکی از وظایف پادشاه بهعنوان فرمانده کل سپاه حفظ اتحاد و یکپارچگی در لشکر و از میان بردن اختلافات است و باید دربارۀ این امر کاملاً محتاط باشد: «پادشاه از تغیر عوام و تحزب لشکر احتیاط کرد» (همان: 103). لشکریان متحد به فرمانده خود وفادارند و برای پیشبرد اهداف ازپیشتعیینشده تا پای جان میکوشند.
3ـ۲ـ۸. شجاعت
شجاعت را بهمعنای استقامت و اعتدال در قوۀ غضبیه دانستهاند؛ به این معنا که انسان تحت فرمان عقل از انحراف به دو سوی افراط یعنی تهور و تفریط یعنی ترس مصون باشد. براساس این تعریف انسان شجاع کسی است که در عین داشتن قدرت روحی و قوّت دل، خشم و غضب خود را با نیروی عقل مهار میکند (ابنمسکویه، بیتا، ج1: 120). شجاعت در کنار حکمت، عدالت و عفت از فضایل چهارگانۀ اخلاقی است که شایسته است همۀ انسانها به آن متخلق باشند. اما میدان نبرد با دشمن بهترین صحنهای است که شجاع را از ترسو مینمایاند؛ به همین دلیل یکی از صفاتی که لشکریان باید بدان آراسته باشند شجاعت است؛ چنانکه در روضة العقول میخوانیم: «قوّت بیجرئت و حسن بیملاحت و شجاعت بیمجاهدت و نسب بیفضیلت مفید نیست» (غازی ملطیوی، 1383: 93). در این کتاب بارها صفت شجاع در کنار نام لشکر استفاده شده است: «اندر او درویش و کاهل نباشد؛ بلکه از تجار متمول و اطبای حاذق و منجمان ماهر و لشکر شجاع با آلت و عدت تمام موشح بود» (همان: 113؛ نیز ر.ک: 131، 347، 359، 384).
3ـ۲ـ۹. پرهیز از شبیخون زدن
مرزبندیهای رزمی و جوانمردی ازجمله اخلاق حرفهای نیروهای نظامی است. نیروهای نظامی باید بدانند چرا نبرد میکنند و نباید از موازین اخلاقی سرپیچی کنند و از حیلتهای ناجوانمردانه مانند شبیخون زدن که بهصورت ناگهانی بر دشمن حمله میشود بپرهیزند. شبیخون بهمعنای شبخون است و آن تاخت بردن باشد بر سر دشمن چنانکه غافل و بیخبر باشد (برهان قاطع: ذیل واژه).
هرچند شبیخون یک شیوۀ راهبردی در جنگ محسوب میشود، چندان مقبول و پسندیده نیست. «نکتۀ جالبی که از سرودههای حماسی برمیآید، این است که بیشتر حماسهسرایان شبیخون را عملی ناجوانمردانه و ناپسند میدانند» (حسنزاده، 1390: 122). در روضة العقول گفته شده شبیخون زدن دستاویز انسانهای ناتوان و ضعیف است: «شبیخون تمسک عاجزان است، و هجوم در تاریکی شب عروۀ ضعیفان» (غازی ملطیوی، 1383: ۳۶۷). این نظر نشاندهندۀ باور ایرانیان باستان و یادآور ابیات زیر است:
شبیخون بود پیشۀ بددلان |
| ازین ننگ دارند جنگی یلان |
|
| (اسدی طوسی، 1354: 253) |
کسی کو بلا جست، گرد آن بود |
| شبیخون نه کردار مردان بود
|
شبیخون نسازند گندآوران |
| کسی کو گراید به گرز گران |
|
| (فردوسی، 1373، ج4: 91)
|
فرخی سیستانی در مدح مسعود غزنوی سروده است:
از شبیخون و کمین ننگ آید او را روز جنگ |
| دوست دارد جنگ لیکن بیشبیخون و کمین |
|
| (فرخی سیستانی، 1400: 135)
|
3ـ۲ـ۱۰. پرهیز از غارت
هرچند در روزگاران گذشته غنیمت و غارت یکی از انگیزههای اصلی برای جنگ بوده است، همواره سفارشهایی دربارۀ منع تعرض به اموال غیرنظامیان و رعایت حقوق مالی آنها در متون دینی و غیردینی دیده میشود. در آیۀ 94 سورۀ نسا آمده است: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَتَبَینُوا وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَیكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیاۀ الدُّنْیا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغَانِمُ كَثِیرَۀ كَذَلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیكُمْ فَتَبَینُوا إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرًا» (ای اهل ایمان، چون در راه خدا [برای جهاد با کفّار] بیرون روید [در کار دشمن] تحقیق و جستجو کنید و به آن کس که اظهار اسلام کند و به شما سر تسلیم فرود آورد نسبت کفر مدهید تا [مال و جانش را بر خود حلال کنید و] از متاع ناچیز دنیا چیزی غنیمت برید، که غنایم بیشمار نزد خداست. اسلام شما هم اول امر همچنین اظهار و تسلیمی بیش نبود تا وقتیکه خدا بر شما منّت گذاشت، پس اکنون باید تحقیق کنید که خدا به هر چه کنید آگاه است.)
دقت در این آیه نشان میدهد که انگیزۀ مادی نباید عامل ایجاد جنگ باشد. در روضة العقول ضمن آنکه پادشاه به رعایت حقوق مردم در جنگ فراخوانده شده، عواقب شوم وحشیگری و تخریب و تحقیر یادآور شده است: «هر پادشاه که به استیحاش لشکر و تخریب ولایت و تحقیر فضلا و تعنیف امثال و قبح سیرت راضی شد، روزگار به اندک مدت صورت نباهت و نقش رفاهت از صحیفۀ اقبال او محو گرداند» (غازی ملطیوی، 1383: 128). دربارۀ غارت نیز شیر در باب شاه شیران با شاه پیلان، با صراحت لشکریان خود را از آن برحذر داشته شده است: «از نهب و غارت تحزر نمایید، که بسیار فترت سبب غارت افتاده است» (همان: 386). بدینترتیب مشخص است که آنچه در روضة العقول تأکید شده کاملاً اخلاقگراست و حقوق مردمان بهویژه غیرنظامیان مغلوب در آن لحاظ شده که عاقبت بیتوجهی به آن وخیم و جبراننشدنی است.
3. نتیجهگیری
گرایش به ارزشهای اخلاقی در نهاد آدمـی وجـود دارد. متون ادب فارسی با توجه به این گرایش فطری و اصیل گنجینهای سرشار از اخلاقیات محسوب میشوند و روضة العقول، کتاب منثور قرن ششم، ازجملۀ آنهاست. روضة العقول اثری داستانی با محتوای اندرزی و تعلیمی است. این کتاب در ردیف مرزباننامه و کلیله و دمنه ازنظر داستانپردازی و بیان مسائل اخلاقی و اندرزی قرار میگیرد. بررسی این کتاب نشان میدهد که لشکریان جایگاه و اهمیت ویژهای در حکومت و بین طبقات مختلف جامعه داشتهاند و بر رسیدگی به امور آنان بسیار تأکید شده است. ازسوی دیگر، برخورداری از صفات اخلاقی بهعنوان عاملی اساسی در بهبود عملکرد لشکریان در این کتاب به شکل برجستهای مورد توجه قرار گرفته است. نتایج بهدستآمده نشان داد اخلاق حرفهای لشکریان در روضة العقول دارای نُه مؤلفۀ اساسی است که عبارتاند از: صلحطلبی و پیشی نگرفتن در جنگ، داشتن تعهد و تخصص، صبر و استقامت و تحمل شدائد، رعایت سلسلهمراتب و اطاعت از مافوق، آگاهی و آمادگی در برابر دشمن، یاریگری، وفاداری، شجاعت، پرهیز از شبیخون زدن و پرهیز از غارت.
منابع
1. قرآن کریم. (1358). ترجمۀ مهدی الهی قمشهای. تهران: جمهوری.
2. نهج البلاغه. (1379). ترجمۀ علی دشتی. قم: مشهور.
3. اسدی طوسی، علی بن احمد. (1354). گرشاسبنامه. به اهتمام حبیب یغمایی. تهران: کتابخانۀ طهوری.
4. ابنمسکویه، احمد بن محمد. (بیتا). تهذیب الاخلاق. بیروت: مکتبۀ الثقافۀ الدینیۀ.
5. برهان، محمدحسین بن خلف. (1391). برهان قاطع. تصحیح محمد معین. تهران: امیرکبیر.
6. جمالی، شهروز، ولیان، لیلا، و صادقی شهپر، رضا. (۱۴۰۰). بررسی مؤلفههای عدالت اجتماعی و نگرش به زنان در کتابهای سیاستنامه، روضة العقول، سندبادنامه و فرائد السلوک. سبکشناسی نظم و نثر فارسی، شمارۀ ۵۹، ۱۴۰ـ۱۵۷.
7. جمالی، شهروز، ولیان، لیلا، و صادقی شهپر، رضا. (۱۳۹۸). اتحاد دین و سیاست از نظرگاه روضة العقول (مرزباننامۀ بزرگ ساسانی). مطالعات هنر اسلامی، شمارۀ ۳۶، ۱ـ۲۲.
8. جمالی، علیاصغر، و رستمی، محمود. (۱۳۸۰). تاریخ نظامی جهان و هنر جنگ. تهران: نشر امام علی(ع).
9. حاجیپور، حبیب. (۱۳۹۸). بررسی و مقایسۀ کیفیت آموزههای تعلیمی در حکایتِ «مناظرۀ دیو گاوپای با مرد دینی» از روضة العقول با حکایتِ «دیو گاوپای و دانای دینی» از مرزباننامه. جستارنامۀ ادبیات تطبیقی، شمارۀ ۹، ۷۵ـ۱۰۰.
10. حسنزاده، محمدحسین. (1390). شبیخون در شاهنامه. فصلنامۀ کاوشنامه، ۱۲(22)، 105ـ130.
11. حسینیان، سیمین. (1399). اخلاق حرفهای در مشاوره. تهران: کمال تربیت.
12. خواجه نظام الملک. (1344). سیاستنامه. تصحیح مرتضی مدرسی چهاردهی. تهران: زوار.
13. رضایی، صادق، و کریمی خویگانی، روحالله. (1380). نگرشی تحلیلی به چرایی سلسلهمراتب و اطاعتپذیری در آموزشهای نظامی. فصلنامۀ پژوهشهای دانش انتظامی، 22(3)، 175ـ203.
14. روستا، جمشید. (1394). بررسی زمینههای تاریخی ورود زبان و ادب فارسی به قلمرو سلاجقۀ روم. نشریۀ ادب و زبان، 18(37)، 103ـ126.
15. ریچارد سون، اف. ام. (1365). روحیۀ جنگی؛ عوامل روانی در جنگ. ترجمۀ پیروز ایزدی. تهران: دانشگاه امام حسین(ع).
16. زمانی فریزهندی، منوچه. (1381). اخلاق کارگزاران اسلامی و تطبیق آن با اخلاق کارگزاران سیستم بانکی. فصلنامۀ بانک صادرات ایران، 20(4)، 70ـ۷۶.
17. ژكس. (1355). فلسفۀ اخلاق: حكمت عملی. ترجمۀ ابوالقاسم پورحسینی. تهران: سیمرغ.
18. غازی ملطیوی، محمد بن غازی. (1383). روضة العقول. تصحیح محمد روشن و ابوالقاسم جلیلپور. تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی.
19. فرخی سیستانی، ابوالحسن علی بن جولوغ. (1400). دیوان. تصحیح محمد دبیرسیاقی. تهران: زوار.
20. فردوسی، ابوالقاسم. (1373). شاهنامه براساس چاپ مسکو. به کوشش سعید حمیدیان. تهران: قطره.
21. فرهادی، مرتضی. (1390). کار در فتوتنامهها (مرامنامههای صنفی- طریقتیِ، خودانگیخته و خودپذیرفتۀ پیشهوران ایرانی). مجلۀ برنامهریزی رفاه و توسعۀ اجتماعی، 2(8)، 1ـ36.
22. قراملکی، احد فرامرز. (1388). درآمدی بر اخلاق حرفهای. چ۲. تهران: انتشارات سرآمد.
23. ماکسول، جان. (بیتا). اخلاق حرفهای در مدیریت. ترجمۀ شمس آفاق یاوری. بیجا: بینا.
24. مجلسی، محمدباقر. (1363). ترجمۀ بحار الانوار. ج40. تهران: کتابخانۀ مسجد حضرت ولیعصر(عج).
25. موسوی سیرجانی، سهیلا، و منصوری، مهدیه. (۱۳۹۵). سنایی و اخلاق حرفهای. ادبیات عرفانی و اسطورهشناختی (زبان و ادبیات فارسی)، ۱۲(۴۲)، ۲۵۷ـ۳۰۰.
26. نظری، جلیل. (1379). آثار ادبی پارسی در روم شرقی تا قرن هفتم. مجلۀ كتاب ماه ادبیات و فلسفه، شمارۀ 39، 28ـ33.
27. نوری، حسین. (1408ق). مستدرک الوسائل. بیروت: مؤسسۀ آل البیت الحیاء التراث.
26. Warde, A. (2017). Consumption: A Sociological Analysis. London, UK: Palgrave Macmillan.
[1] * دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد دهاقان، دهاقان، ایران
masoumeh.boveyri@gmail.com
[2] ** دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد دهاقان، دهاقان، ایران. (نویسندة مسئول)
[3] *** استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد دهاقان، دهاقان، ایران
Parisa.davarii@gmail.com
تاریخ وصول: 11/9/1402 تاریخ پذیرش:23/2/1403