نقد گفتمان تعلیق در نمایشنامه هملت شکسپیر، خوانشی لاکانی
محورهای موضوعی : ادبیات فارسی
کلید واژه: هویت, Subject, دیگری, the Other, تمناطلبی, سوبژه, desire,
چکیده مقاله :
در تاریخ نقد ادبی، نمایشنامه هملت همواره به عنوان مرجع ادبی در زمینه تحلیل گفتمان روانشناختی تلقی شده است، در حالیکه به تعبیر زیگموند فروید موضوع استیصال در شخصیت پرنس هملت در هنگامه تصمیم و اقدام به انتقام از مرگ پدر ریشه در تمایلات ادیپی و سرکوب این گرایش در وجود او دارد. منتقد فرانسوی، ژاک لاکان، بر این باور است که نمیتوان به نمایه نمایشنامه شکسپیر را تنها محدود به تظاهرات ادیپی هملت دانست، چرا که به زعم لاکان درام زندگی و فرجام هملت را انعکاسی از دو ویژگی تفکیکناپذیر شخصیت او یعنی تمایل به تمناطلبی و سوبژه بودن او باید دانست. جستار حاضر تلاش دارد با ارایه تحلیلی گفتمانی، در هم آمیختگی این تمایلات در شخصیت پرنس هملت را به تصویر کشد. از منظر تحلیل گفتمانی لاکان، موقعیت دراماتیک هملت را باید متأثر از اغتشاش / درهمآشفتگی میان تمنای خود و تمنای دیگری دانست. تنها در پایان نمایش است که خواننده شاهد نوعی گشایش (catharsis) در وضعیت تراژیک هملت میشود و این مهم زمانی رخ میدهد که او از تیغ زهرآگین شمشیر کلودییس به شدت مجروح شده است، اتفاقی دراماتیک که کارکرد نشانهای آن حاکی از رهایی روحی روانی پرنس هملت از محاق دیگری بوده و به او میآموزاند که تابعیت هویت او به عنوان سوبژه در گرو سیروریت تمنا طلبی است نه انقیاد او در دیگری.
Traditionally, Shakespeare’s Hamlet has been regarded as a literary reference for psychoanalysis. In the light of Lacanian psychoanalysis, Hamlet is a tragedy of a man whose predicament is having lost the way of his desire as it is confused with the desire of the Other. The case study of prince Hamlet indicates that he is entangled within blocked desire whereof no escape seems probable. He mourns upon his dead father (that works as a sign of phallus in Lacan’s term), but it helps him no withdrawal from a loved one. Normally, it is accepted that when the work of mourning is complete, then the subject is free and able to direct his desire toward the other objects. Lacan argues that Hamlet is unable to mourn his father because his mother unexpectedly married the uncle, and so replaced the symbolic father. It is only at the end of the play, when fatally injured, that Hamlet finally distinguishes his position as a subject.
_||_