تحلیل هنجارگریزی معنایی در سورۀ یوسف(ع) بر مبنای رویکرد زبانشناسی شناختی
محورهای موضوعی : ادبیات فارسییعقوب سبحانی 1 , بهمن گرجیان 2 , حسین مطوری 3
1 - . دانشجوی دکتری زبان شناسی، گروه زبان شناسی، واحد اهواز، دانشگاه آزاد اسلامی، اهواز، ایران
2 - دانشیارگروه زبان انگیسی، واحد آبادان، دانشگاه آزاد اسلامی، آبادان، ایران
3 - استادیار گروه زبان شناسی، واحد خرمشهر، دانشگاه آزاد اسلامی، خرمشهر، ایران
کلید واژه: واژگان کلیدی: صورت¬گرایان, قرآنکریم, لیچ, هنجارگریزی, یوسف(ع). ,
چکیده مقاله :
هنجارگریزی از صورتهای رایج در بیان کلام و گفتمان است که با در¬هم ریختن ساختار معیارهای معنایی شکل میگیرد. این پژوهش به¬صورت توصیفی-تحلیلی انجام شده ¬است و عناصر هنجارگریزی شامل کنایه، استعاره، مجاز و تشبیه از دیدگاه زبانشناسی شناختی لیچ (1969) در آیات سورۀ مبارکۀ یوسف(ع) واکاوی شده ¬است. نتایج تحقیق نشان می¬دهد که گفتمان در این سوره از ¬طریق کنایه و استعاره انجام شده و شناخت مفاهیم بیشتر به¬صورت غیرمستقیم صورت گرفته ¬است. همچنین مشخص شد در انواع هنجارگریزی معنایی، کنایه و استعاره به ترتیب پر-تکرارترین و مجاز و تشبیه به¬عنوان ابزار ادبی از بسامد کمتر برخوردار بودند. نتایج نشان داد که بیان غیرمستقیم از-طریق هنجارگریزی معنایی می¬تواند موجب توجه بیشتر و درک مفاهیم عمیق آیات گردد. نتایج کاربردی این تحقیق در مطالعات زبانشناسی شناختی و واکاوی مصادیق هنجارگریزی در سوره¬های دیگر قرآن کارساز میباشد.
Semantic defamiliarization is a literary art that indicates the deviation stance of real phenomena. This beautiful linguistic feature in language can create and lead to wonder. In this feature, the creator makes his work stand out by violating the common forms in standard language. Leech (1969) considers defamiliarization as a tool for creating beauty in a language inspired by Russian formalists. They believe that the concept of defamiliarization is a general entity and divide it into eight areas. The design of this study is based on descriptive research of content analysis that uncovers semantic defamiliarization in Yusuf (A. S) Surah based on Leech’s cognitive linguistic approach. Semantic defamiliarization includes four features: simile, allegory, metaphor, and metonymy. The frequency of occurrence of each feature of semantic deviance was counted in the verses of Yusuf (A. S) Surah to compare the importance of using defamiliarized words in the Surah. Results indicated that the frequency of allegory, metaphor, metonymy, and simile respectively. The results showed that the frequency of all types of semantic deviations in Surah Yusuf (A. S) Surah is 49 items. Irony and metaphor are the most frequently used tools in creating semantic deviations in the Surah. The application of cognitive linguistics in deciphering the meanings of the Holy Quran and identifying defamiliarization has given priority to the cognitive conceptualization of irony and metaphor. In other words, the Surah discourse is indirect to some extent and raises the readers’ cognitive abilities to comprehend the meanings of verses.
فهرست منابع و مآخذ
الف) کتاب¬ها:
قرآن کریم، ترجمۀ مهدی الهی قمشه ¬ای، انتشارات اسوه.
ابن عاشور، محمدطاهر، تفسیر التحریر و التنویر، جلد 15و16، تونس: دار النشر التونسیه، 1984م.
المصری، ابن ابی الاصبع، شرح حفنی، محمدشرف بدیع القرآن، نهضه مصر، 2009 م.
امامی، نصرالله، مبانی و روش¬های نقد ادبی، تهران: چاپخانۀ دیبا، چاپ دوم، 1377.
بیآزار شیرازی، عبدالکریم، تفسیر سورۀ یوسف(ع) (از عمق چاه تا اوج ماه)، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ هشتم، 1381.
تسلیمی، علی، نقد ادبی روسیه، تهران: انتشارات سمت، 1395.
حمریط، هیثم، ظاهره الانزیاح اللغوی فی القرآن، جامعه العلوم العربیه، المسیله، الجزایر، 2017.
دین محمدی، غلامرضا، مبانی زبان¬شناسی در جهان اسلام، تهران: دانشگاه امام صادق، 1395.
روحی، محمد؛ فیاض بخش، محمدتقی، تفسیر واژگان قران کریم، تهران: انتشارات فردافر، 1392.
ستاری، جلال، درد عشق زلیخا، تهران: انتشارات طوس، 1372.
سکّاکی، یوسف بن أبیبکر، مفتاح العلوم، بیروت: دار الکُتُب العلم، 1995.
سوسور، فردینان، دورة زبان¬شناسی عمومی، ترجمة کوروش صفوی، تهران: نشرهرمس، چاپ هشتم،
1375.
شفیعی کدکنی، محمدرضا، رستاخیز کلمات درس گفتارهایی دربارۀ نظریۀ ادبی، تهران: انتشارات سخن، چاپ دوم، 1391.
صبحی، صالح، نهج البلاغه، قم: مؤسسة دار الهجرة، 1414ق.
صفوی، کورش، از زبان¬شناسی به ادبیات، جلد 1 نظم، تهران: انتشارات سورۀ مهر، چاپ دوم، 1383.
طباطبایی، محمدحسین، تفسیرالمیزان، تهران: بنیادعلمی و فکری علامه طباطبایی، چاپ دوازدهم، 1370.
قائمی، مرتضی؛ یوسفی، اسماعیل؛ محمدزاده، جواد، اسلوبیه الانزیاح فی سوره الحدید، اضاات محکمه، رقم24، 2016.
کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ترجمۀ جواد مصطفوی، تهران: کتابفروشی علمیه اسلامیه، 1369.
علوی مقدم، مهیار، نظریه¬های نقد ادبی معاصر، تهران: انتشارات سمت، 1377.
عمران، علی احمد، حجاجیه الصور البیانیه فی القرآن الکریم سوره یوسف نموذجا،، کلیه الاداب و العلوم،
الجامعه الاهلیه، البحرین، 2021.
محمد طاهر، خالد، خطاب الاخوه فی القران الکریم بین المقصدیه التداولیه و تشکیل صوره الفنیه سوره یوسف نموذجا، جامعه الازهر، قاهره، 2020.
محمدی، زهرا، نقد ادبی روسیه، تهران: انتشارات سمت، 1396.
ویسی، الخاص، هنجارگریزی زبانی در شعر، اهواز: انتشارات دانشگاه پیام نور استان خوزستان، 1395.
ب) مقالات و پایان¬نامه¬:
اناری بزچلوئی، ابراهیم؛ مقیاسی، حسن؛ فراهانی، سمیرا، «هنجارگریزی معنایی قرآن در شعر صلاح عبدالصبور»، دو فصلنامۀ علمی ـ پژوهشی نقد ادب معاصر عربی، دورۀ 5، شمارۀ پیاپی 8، 1394، صص 26 ـ 1.
باجلان، مریم، «آشنایی¬زدایی در جزء بیست و نه و سی»، پایان¬نامۀ کارشناسی ارشد، دانشکدۀ علوم انسانی، دانشگاه اراک، 1394.
ﺻﻴﺎدی ﻧژاد، روح اﷲ؛ طالبیان، منصوره، «هنجارگریزی معنایی در شعر اﺑﻦ فارض و ﻣﻮﻟﻮی»، پژوهش¬های نقد ادبی و سبک¬شناسی. سال 4، شمارۀ 17، 1393. ﺻﺺ 164-123.
میاح، راضی؛ شرفی، ساسان؛ شکرآمیز، منصوره، «مؤلفه¬های صحنه در ماجرای حضرت یوسف بر¬اساس زبان¬شناسی شناختی»، فصلنامۀ ذهن، سال 23، شمارۀ 1 (پیاپی 89)، 1401، صص 245 ـ 217.
میرزایی پرکلی، جعفر؛ مهدوی، زهرا، «بررسی هنجارگریزی معنایی در غزلیات حافظ». فصلنامة مطالعات زبان و گویشهای غرب ایران. سال 2، شمارۀ 6، 1393، صص 68 ـ 47.
Crystal, D. (1992). An encyclopedic dictionary of language and languages. Cambridge, MA: Blackwell.
Cuyckens, H. (2007). The Oxford handbook of cognitive linguistics. Oxford: Oxford University Press.
تحلیل هنجارگریزی معنایی در سورۀ یوسف(ع) بر مبنای رویکرد زبانشناسی شناختی
چکیده
هنجارگریزی از صورتهای رایج در بیان کلام و گفتمان است که با درهم ریختن ساختار معیارهای معنایی شکل میگیرد. این پژوهش بهصورت توصیفی-تحلیلی انجام شده است و عناصر هنجارگریزی شامل کنایه، استعاره، مجاز و تشبیه از دیدگاه زبانشناسی شناختی لیچ (1969) در آیات سورۀ مبارکۀ یوسف(ع) واکاوی شده است. نتایج تحقیق نشان میدهد که گفتمان در این سوره از طریق کنایه و استعاره انجام شده و شناخت مفاهیم بیشتر بهصورت غیرمستقیم صورت گرفته است. همچنین مشخص شد در انواع هنجارگریزی معنایی، کنایه و استعاره به ترتیب پرتکرارترین و مجاز و تشبیه بهعنوان ابزار ادبی از بسامد کمتر برخوردار بودند. نتایج نشان داد که بیان غیرمستقیم ازطریق هنجارگریزی معنایی میتواند موجب توجه بیشتر و درک مفاهیم عمیق آیات گردد. نتایج کاربردی این تحقیق در مطالعات زبانشناسی شناختی و واکاوی مصادیق هنجارگریزی در سورههای دیگر قرآن کارساز میباشد.
واژگان کلیدی: صورتگرایان، قرآنکریم، لیچ، هنجارگریزی، یوسف(ع).
اهمیت پژوهش و تحقیق در آیات قرآن کریم بهعنوان رساترین فریاد الهی در گوش بشر بهگونهای است که حضرت خاتم الرسل(ص) دربارۀ آن میفرماید: إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ مأْدُبَةُ اللَّهِ تَعَالَى، فَتَعَلَّمُوا مِنْ مَأْدُبَتِهِ مَا اسْتَطَعْتُمْ. بیگمان مطالعات زبانی در جهان اسلام از قرآن سرچشمه گرفته است. قرآن که کتاب مقدس مسلمانان و کلام خداست و از قرن هفتم میلادی به بعد در سراسر قلمرو اسلام مایۀ وحدت مسلمانان گردید. «وجود قرآن، سنتی را به وجود آورد که در فضای آن دانشمندان اسلامی رسالههای زبانشناختی بنویسند و بر آن رسالهها، شرح و حاشیهها بیفزایند.» (دین محمدی، 1395: 25) قرآن اقیانوس بیکرانی است که هیچ ابزاری توانایی رسیدن به عمق آن را نداشته و فوارۀ خروشانی است که در گذر تاریخ هرگز خشک نمیگردد. ولی صاحب قرآن، خود خالق کلام و اصل همۀ زیباییهاست و لذا آن حقایق ناب را در بهترین واژگان و زیباترین ترکیبهای ادبی و بلاغی، بر قلب مطهر خیرالبشر عرضه میدارد تا «این ظاهر انعکاسی شایسته از آن باطن، و آن باطن جلوهای تام در این ظاهر داشته باشد.» (روحی و فیاض بخش، 1392: 7) اعجاز و آفرینش بینظیر عبارات و آیات قرآنی بهگونهای است که نصّ صریح قرآنی میفرماید: وَإِنْ كُنْتُمْ فِی رَیبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ (بقره: 23) «آیات قرآن خزائن و مخزنهایی هستند برای علم، پس هر زمان که باز شدند، سزاوار است بر تو تا بنگری که در آن چیست و از آن علم آموزی.» (کلینی، 1369: ج 2 / 446)
علوم شناختی4 در دهۀ 1950 شکل گرفت و به بررسی موارد بین رشتهای شامل هوش، ذهن، روانشناسی، هوش مصنوعی، علوم اعصاب و مردمشناسی میپردازد. سازوکار این علوم در بازنمایی مفاهیم و ساخت طرحوارههای ذهنی و انتزاعی در انطباق با مصادیق فیزیکی در جهان خارج از ذهن میباشد. بازنمایی مفاهیم ذهنی در ساخت طرحوارههای فیزیکی است که در جهان خارج از ذهن انطباق معنایی5 پیدا میکنند. این مفاهیم، ساختاری استعاری دارند و قراردادی هستند. انطباق ذهن و جهان پیرامون براساس شباهتهای شکلی در یک زبان و فرهنگ مشترک بوده و توسط گویشوران آن زبان پذیرفته شده و بهصورت تقریباً یکسان مورد پذیرش است.
با توجه به اهمیت موضوع، این پژوهش قصد دارد که توسط چهارچوب زبانشناسی شناختی به بررسی سورۀ احسنالقصص (یوسف) پرداخته و یافتههای اعجاز و بلاغت قرآن مجید را از دیدگاهی علمی و زبانشناسی ارزیابی کند. نتایج این پژوهش میتواند ابزارهای هنجارگریزی و زیبای قرآن کریم را نشان دهد و از خلال آن مشعلهای فروزانی از معادن بیپایان مفاهیم قرآنی را فراهمگردد. در دانش زبانشناسی، مبانی نظری جدیدی به مطالعات زبانشناختی وارد شده و پژوهشهای سنتی محور رایج برای قرون متمادی در انزوا قرار گرفت و الگوهای زبانشناختی جدید در مرکز اهمیت مطالعات قرار گرفت. (ر.ک: کووچش، 2007، کریستال، 1992) همانطور که قبلاً اشاره شد و به اقرار قریب به اتفاق دانشمندان اسلامی و شیفتگان قرآن، سورۀ یوسف(ع) همواره گنج بیپایانی از زیباییهای معنایی و ادبی را در درون خود دارد و تلاوتکنندگان آن به هنگام تلاوت زیبایی و حلاوت کمنظیری را در الفاظ و آیات آن مییابند که بیگمان «هنجارگریزیهای معنایی در این سورۀ مبارکه نقش پررنگی در این زیبایی به عهده دارند.» (شفیعی کدکنی، 45: 1391) هدف تحقیق این است که با یاری طلبیدن از الگوی نوین زبانشناسی شناختی صورتگرایان روسی دریابیم که آیا هنجارگریزی معنایی در این سوره با تخطی از زبان معیار سبب اعجاب گشته است و آیا این تخطی منجر به زیباآفرینی کلامی گشته است؟ آیا همۀ هنجارگریزیهای معنایی در سورۀ یوسف(ع) از یک کالبد، شالوده و فراوانی مشابهای برخوردارند؟ بنابراین، تحقیق حاضر میتواند در رمزگشایی معانی و مضامین پیامهای قرآنی ازطریق هنجارگریزی معنایی در سورۀ یوسف(ع) مؤثر باشد.
پیشینۀ پژوهش
مطالعات زبانشناختی با محوریت بر پیکرۀ سورۀ یوسف(ع) و قائم بر اهداف گوناگون صورتهای زبانی در میان اندیشمندان و زبانشناسان اسلامی سابقۀ بسیار طولانی دارد. این سوره بهسبب محتوای جذاب، داستانی، و بههمپیوسته برخلاف دیگر داستانهای قرآنی همواره مورد توجه و مطالعۀ زبانشناسان ایرانی و غیرایرانی قرار گرفته است. این بخش به بررسی پیشینۀ ادبیات پژوهشهای زبانشناختی این پژوهش پرداخته است.
بیشتر این تحقیقات در اشعار و متون ادبی صورت گرفته است؛ مانند اشعارابن فارض که توسط ﺻﻴﺎدی ﻧژاد و طالبیان (1393) بررسی گردید و مصادیق هنجارگریزی یا آشنازدایی ادبی تحلیل گردید.
میرزایی پرکلی ومهدوی (1391) استفاده از هنجارگریزی معنایی را در یافتن مفاهیم متون ادبی بررسی کردهاند.
قائمی و همکاران (2016) پژوهشگران ایرانی در تحقیقی تحتِعنوان «اسلوبیه الانزیاح فی سوره الحدید المبارکه» به بحث در باب هنجارگریزی در سورۀ حدید پرداختند و نشان دادند که بیشترین بسامد وقوع هنجارگریزی در سورۀ الحدید، نحوی است.
باجلان (1394) بخشی از پایاننامۀ خود را تحتِعنوان «آشناییزدایی در جزء بیست و نهم و سی ام قرآن» که با روشی توصیفی ـ تحلیلی به رشتۀ تحریر در آمده، به شیوههای استعمال هنجارگریزی در اجزای آخر قرآن کریم اختصاص داده است.
میاح و همکاران (1402) در رسالۀ دکتری تحتِعنوان «مؤلفههای صحنه در ماجرای حضرت یوسف براساس زبانشناسی شناختی» به تحلیل و تفسیر ساختار تعبیر صحنه در سورۀ یوسف(ع) پرداختند و نتایج بررسی آنان نشان داد که تعبیر صحنۀ قصه در قصص قرآنی، با تعبیر صحنه در دیگر داستانهای ادبی متداول در محافل ادبی تفاوت درخور ملاحظهای دارد.
حمریط (2017) در رسالهای به نام «ظاهره الانزیاح اللغوی فی القرآن» با بررسی این سوره عنوان کرد که ترکیبات نحوی ظریف و نظاممندی به زیبایی در این سوره به کار گرفته شده است.
سورۀ یوسف(ع) یا احسن الاقصص
انتخاب سورۀ یوسف(ع) از میان یک صد و چهارده سورۀ در قرآنکریم به این دلیل بوده است که محتوای این سوره در قیاس با دیگر سورههای قرآن، سرگذشت بههمپیوسته از داستان زندگی پیامبری است که برخلاف داستان زندگی دیگر پیامبران همچون نوح و ابراهیم و عیسی(ع)، بهطور کامل در یک سوره نقل شده است. سورۀ یوسف(ع) براساس ماهیت داستانی خود پر از فراز، فرود، عزت و سقوط است و رنگینکمان واژگانش آنچنان زیبا رسم شده است که تلاوتکنندگان آن از همبستگی و هماهنگی الفاظ و آیاتش شگفتزده و متحیر میشوند. «دقت در آیات این سوره این واقعیت را برای انسان روشنتر میسازد که قرآن در تمام ابعادش معجزه است، چراکه قهرمانهایی که در داستان معرفی میکند قهرمانهای واقعی و نه پنداری، که هرکدام در نوع خود بینظیر هستند.» (طباطبایی، 1370: ج 9/ 293)
داستان یوسف(ع)، دارای چنان جوهری است که هربار بهشکل جدیدی میتوان آن را شرح و تفسیر نمود. دلیل وجود تعبیرات مختلف و گاه متضاد در مورد برخی حوادث و شخصیتهای این قصه، آن است که ساختار قصه، ساختاری است بسیار متحرک و پویا و ابداً ساکن نیست، بلکه بهسان موج دریا پیش میآید و باز پس میرود و در آن، «دولت یا نکبت چون به غایت رسید، به ضد خود برمیگردد و در سراسر قصه، دو حرکت بههمپیوسته چون برخاستن و فرونشستن یا پیشآمدن و پسرفتن موج به چشم میخورد.» (ستاری، 1372: 172) ازجمله ویژگیهای سورۀ یوسف(ع) که در قرآن از آن بهعنوان بهترین داستان ذکر شده از این قرار است که:
1. «این داستان برخلاف داستانهای دیگر که اساسی تخیلی و ساختگی دارند، یک داستان واقعی است.
2. گزارشدهندۀ آن خداوند تعالی است: نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیكَ (یوسف: 3)
3. واسطۀ آن پیامبر مصطفی(ص) است: نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیكَ (یوسف: 3)
4. قالب آن زیباترین حدیث و گفتار یعنی قرآن است: بِمَا أَوْحَینَا إِلَیكَ هَذَا الْقُرْآنَ (یوسف: 3)
5. ازنظر فنی بهترین خصوصیات هنری و فنون داستان نویسی است: أَحْسَنَ الْقَصَصِ
6. زبان داستان بهترین زبان یعنی زبان عربی قرآن است: إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیا.» (بی آزار شیرازی، 1381: 5 -4)
سورۀ یوسف(ع) بهدلیل ماهیت اعجاببرانگیزش از سور قرآنی است که تابهحال بسیار مورد پژوهش، تحقیق و کنکاش ادیبان، حکما، علما و زبانشناسان اسلامی قرارگرفته است؛ اما آنچنان از جوهرۀ مفهومی و ادبی پرباری برخوردار است که همواره گنجهای بیپایانی از معرفت، حکمت را برای علاقمندان به همراه داشته است.
چارچوب نظری تحقیق
صورتگرایی روسی یا فرمالیسم یکی از پرطرفدارترین الگوهای نقد ادبی در جهان است. صورتگرایان در تضاد با دیگر رویکردهای رایج در مطالعۀ ادبیات، که کنکاش در کالبد ادبیات را از زاویۀ چشم علوم متداولی همچون جامعهشناسی، تاریخ، کتب آسمانی و حتی روانشناسی بررسی میکرد، معتقد بر کالبدشکافی عناصر صورتهای زبان از دیدگاهی ادبی هستند. (ر.ک: تسلیمی، 1995) صورتگرایان در تحلیل متون بر عنصر صورت تأکید کرده و درصدد یافتن قوانین درونی زبان هستند.
اولین بار در سال 1917 اصطلاح هنجارگریزی در نقدهای ادبی در مکتب فرمالیستهای روسیه جهت نقدهای ادبی شکل گرفت. سپس چارچوبی جهت این نقدها ایجاد گردید که در آن عناصر متنی تعریف میشدند. نخستین زبانشناس ﺷﻜﻠﻮﻓﺴﻜﻲ بود که این نظریه را با توجه به کاربستهای ادبی مطرح نمود. او ارتباط آراﻳۀ هنجارگریزی و ﺑﻼﻏﺖ ادبی را تعریف کرد و بیان نمود که هنجارگریزی زمانی شکل میگیرد که ادیب چارچوبهای رایج را در هم میریزد و با زبان استعاری، مجاز، کنایه یا تشبیه حقایق ادبی و ساختاری را با سبک خاص خود نشان میدهد. این سبک با «شکستن مرزهای متداول ادبی، موضوعات را برجستهسازی کرده و تصویری هنری در ذهن خواننده ایجاد میکند و از خود خواننده انتظار میرود که مفاهیم و معانی را درک کرده و این کشف و شهود به خواننده لذت و زیباییشناسی ادبی میدهد.» (علویمقدم، 31: 1377)
ویکتور شکولفسکی با انتشار مقالهای تحتِعنوان «رستاخیز کلمات» به طرح و معرفی نظرات خود در صورتگرایی پرداخت و برای اولین بار از عنوان انحراف از معیارهای زبان هنجار سخن به میان آورد. در کنار استقلال مفاهیم ادبی از دیگر علوم مشابه و وابسته، مشهورترین رهآورد نگرش صورتگرایان روسی، برجستهسازی یا بهعبارتیدیگر هنجارگریزی بود. در واقع هنجارگریزی یک شگرد بسیار ظریفی است که خالق اثر از آن بهعنوان اکسیری برای جان بخشیدن به واژهها و زیبایی اثر خویش بهمنظور تحتِتأثیر قرار دادن و لذت بردن مخاطبان خود استفاده میکند. صورتگرایان معتقدند که «واژهها در ابداعات جدید معانی زبانی خود را از دست میدهند میتوانند به معنی یا معانی دیگری دلالت کنند مانند کاربرد نرگس به معنای چشم.» (ویسی، 1395: 4)
هنجارگریزی معنایی ریشه در مطالعات دوسوسور (1913 ـ 1857) بهعنوان زبانشناسی ساختارگرا دارد که توانست کمک شایانی به کشف معانی و مفاهیم در علوم معناشناسی شناختی نماید. او نشانه را تشکیلشده از دو وجه دال (تصویر صوتی) و مدلول (مفهومی که دال به آن دلالت میکند) میدانست. دال و مدلول عناصر جدا از هم نیستند، بلکه معنای هریک از آنها وابسته به وجود دیگری است. یک نشانه واجد هر دو اینهاست. بهِعبارتدیگر دال و مدلول تشکیل یک نشانه را میدهند. از دید سوسور نشانۀ زبانی رابطۀ بین یک چیز و یک نام نیست، بلکه رابطۀ میان یک مفهوم و یک الگوی صوتی است. تصویر صوتی جنبۀ فیزیکی ندارد و تنها جنبۀ مادیاش بازنمود دریافت حسی انسان است. مدلول برابر مصداق مادی در جهان خارج نیست، بلکه یک مفهوم ذهنی است. نشانهها اساساً غیرمادی هستند، وقتی ما در مورد افکار صحبت میکنیم با اشیا روبرو نیستیم، بلکه تنها تصوری از آنها داریم. برایناساس معنا چیزی است که ما در ذهن داریم. و یک متن نشانهای است از مفاهیم ذهنی که بر کاغذ شکل گرفتهاند. در واقع دال و مدلول به هم پیوستهاند و معنا را در ذهن خواننده شکل دادهاند. در واقع معنا در ذهن خواننده است تا اینکه در بیان نویسنده باشد. اگر بین دال و مدلول فاصلۀ معنایی ایجاد شود، هنجارگریزی شکل میگیرد. در واقع خواننده باید ازطریق فرایند فهم و درک خویش به معنا پی ببرد. معنا در استعاره، کنایه، مجاز، و تشبیه قرار دارد و خواننده باید آن را کشف کند. میتوان گفت که هنجارگریزی معنایی بهطور زیبایی چارچوب متداول دال و مدلول و رابطۀ آنها را در هم میریزد و از خواننده میخواهد این روابط معنایی را بازیابی و رمزگشایی6 کند. (ر.ک: صفوی، 1375)
هنجارگریزی معنایی ارتباط تنگاتنگی با علم بیان و صنایع ادبی بهکاررفته در آن دارد. استعاره و تشبیه در قرآن از بسامد بالایی برخوردار میباشند و قرآن کریم با آفرینش تشبیهات و استعارههای نو و بدیع سطح بلاغتش را افزوده است. مجاز مرسل و عقلی نیز از صنایع پرکاربرد در قرآن میباشد و نقش مهمی در برجستهسازی در کلام الهی ایفا میکند. هنجارگریزی نحوی نیز از سه مؤلفه برخوردار میباشد: تقدیم و تأخیر، حذف و التفات. تقدیم لفظ بر عامل، بیشتر باانگیزههایی همچون اختصاص، تأکید و گاه نیز برای رعایت فواصل صورت میگیرد. حذف چه از نوع اختصاری و چه از نوع اقتصاری، علاوهبر آهنگین کردن کلام، با معنی ارتباط تنگاتنگی دارد. التفات نیز بهعنوان یک هنجارگریزی نحوی، با دوری از استمرار یکنواخت و ملالآورکلام و ایجاد حساسیت در خواننده، از سهم بسزایی در برجستهسازی کلام برخوردار میباشد. در حوزۀ قاعدهافزایی در سطح آوایی نیز، تکرار واکهها و همخوانها در قرآن، با مضمون آیات هماهنگ بوده و معنای ثانویهای را القا نموده و درک هرچه بیشتر آن معانی را موجب میگردد.
روش پژوهش براساس رویکرد زبانشناختی لیچ
لیچ هنجارگریزی معنایی را ناشی از دو اصل معنایی میداند که آنها را در برجستهسازی بیان میکند:
1. قاعدهکاهی7 یا هنجارگریزی که به معنای انحراف از قواعد حاکم بر زبان است.
2. قاعدهافزایی8 که با افزودن قواعدی بر قواعد حاکم بر زبان خودکار انجام میشود.
صفوی (1383) برجستهسازی را دو نقطۀ متمایز در یک پیوستار میداند که در یک سو قاعدهکاهی (کاهش مصادیق معنایی از آنچه واقعاً وجود دارد). مثلاً برای کوچک نشان دادن ارزش انسان گناهکار ازنظر خداوند که در سورۀ اعراف آیۀ 179 میفرماید: أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ، بَلْ هُمْ أَضَلُّ. افراد غافل از ذکر خدا آنانی هستند که از حیوان پستترند. در جهت دیگر قاعدهافزایی (افزودن این مصادیق معنایی از آنچه باید باشد) شکل میگیرد. مثلاً درخصوص مجاهدان راه حق در سورۀ صف آیۀ4 میفرماید: إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الَّذِینَ یقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ. خداوند رزمندگانی را دوست دارد که در راه او مانند سدّی پولادین مقاومت میکنند.
قاعدهکاهی à برجسته سازی ß قاعدهافزایی
شکل 1. برجستهسازی از نگاه صفوی (48: 1383)
صورتگرایان بهدنبال ابزاری برای درک زیبایی یک اثر هنری و ادبی بودند و از این ابزار بهعنوان هنجارگریزی یاد میکنند. در اواسط قرن بیستم، لیچ (1969) زبانشناس انگلیسیتبار اقدام به دستهبندی انواع هنجارگریزی کرده است و هنجارگریزی را به هشت حوزه تقسیم میکند: واژگانی، نحوی، آوایی، زمانی، سبکی، گویشی، نوشتاری و معنایی.
واژگانی آوایی زمانی نحوی گویشی نوشتاری سبکی معنایی
شکل 2. هنجارگریزیها در الگوی لیچ (1969)
هنجارگریزی معنایی
هنجارگریزی معنایی9 «پربسامدترین سطح زبان در مقایسه با دیگر انواع هنجارگریزی است.» (لیچ، 1969: 48) در این نوع هنجارگریزی خالق اثر در محورهای جانشینی دست به چینش و انتخاب میزند تا ضمن برجسته ساختن اثر خود دست به زیباآفرینی ادبی بزند. بنابر ماهیت پویای خود، هنجارگریزی معنایی دارای مؤلفههای فراوانی است. در شکل 3 میتوان مؤلفههای ساخت را در قالب نمودار زیر نمایش داد:
هنجار
تجرید تجسم
جسم سیال جاندار
حیوان گیاه
انسان جانور
شکل 3. مؤلفههای هنجارگریزی معنایی (ویسی، 1396: 32)
از مهمترین عناصر هنجارگریزی معنایی میتوان به مجاز، تشبیه، کنایه، استعاره، تشخیص، حسآمیزی و پارادوکس اشاره کرد.
هنجارگریزی معنایی
برحسب ترکیب برحسب انتخاب
ایهام تشبیه استعاره پارادوکس
شکل 4. هنجارگریزی معنایی برحسب ترکیب یا انتخاب
یافتهها و بحث
هنجارگریزی معنایی ارتباط عمیقی با صنایع ادبی10 دارد و قرآن کریم همواره بهشکلی اعجابانگیز از ابداعات و نوآوریهای زبانی، مخاطبان را مجذوب خویش کرده است. هنجارگریزی معنایی در قرآن عمدتاً بهصورت تشبیهات زیبا، استعارههای ناب، تناقضنماهای چند وجهی، کنایههای بدیع، صحنهسازیهای هنری نمود پیدا کرده است. آیت اعجاز نه تنها از الفاظ متداول و ملالآور تخطی جسته است، بلکه با الفاظ و تعابیری ناب قبای هنری زیبایی بر چینش رایج کلام معیار افکنده است. در سورۀ یوسف(ع) محتوای مهیج داستانی وجود دارد که چندین زیرشاخه از هنجارگریزیهای معنایی را بهطور همزمان بیان میکنند. بهطور مثال سه نوع هنجارگریزی معنایی استعاره، کنایه و تشبیه در آیۀ 31 قابل مشاهده است:
فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَكْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَیهِنَّ وَأَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّكَأً وَآتَتْ كُلَّ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ سِكِّینًا وَقَالَتِ اخْرُجْ عَلَیهِنَّ فَلَمَّا رَأَینَهُ أَكْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَیدِیهُنَّ وَقُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا هَذَا بَشَرًا إِنْ هَذَا إِلَّا مَلَكٌ كَرِیمٌ ﴿۳۱﴾
الف) فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَكْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَیهِنَّ.. واژه بِمَكْرِهِنَّ استعارهای از سخن پنهانی است که در بین زنان طبقه اشراف در نقل دلباختگی همسر عزیز مصر متداول بوده است. در اینجا «مکر» استعارهای از سخن پنهان و موذیانه است (هنجارگریزی معنایی حوزۀ استعاره).
ب) أَرْسَلَتْ إِلَیهِنَّ وَأَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّكَأً در این واژه «مُتَّكَأً» کنایه از غذای لذیذ یا نوشیدنیهای گوارا است (هنجارگریزی معنایی حوزۀ کنایه).
ج) مَا هَذَا بَشَرًا إِنْ هَذَا إِلَّا مَلَكٌ كَرِیمٌ در این قسمت از آیۀ 31، زنان طبقه اشراف در محفل همسر عزیز مصر جمال و کمال حضرت یوسف(ع) را به فرشتگان تشبیه کردهاند (هنجارگریزی معنایی حوزۀ تشبیه).
تشبیه
تشبیه11 بهعبارتیدیگر همانند کردن شیء به شیء دیگر بهدلیل مشابهت است. در سورۀ یوسف(ع) بهدلیل محتوای داستانی و نقل حوادث در پیکرۀ داستانی آن، کمتر از صنعت تشبیه استفاده شده است. زنان اشراف مصر در تشبیه حضرت یوسف(ع) گفتند: مَا هَذَا بَشَرًا إِنْ هَذَا إِلَّا مَلَكٌ كَرِیمٌ (31). المصری در تعبیر این آیه مینویسد: «در نزد ملت عرب، یهودیان و مسیحیان اعلیترین مرتبۀ تشبیه، تشبیه انسان به فرشتگان الهی است؛ چراکه در باور و اعتقاد آنان فرشتگان سمبل پاکی، جمال و قرب الیالله هستند.» (المصری، 2009: 51)
استعاره
از نگاه اهل فن و قلم پررنگترین و ادبیترین زبان جمالآفرینی ادبی، زبان استعاره12 است و بالاترین جایگاه برجستهسازی را در هنجارگریزی معنایی به خود اختصاص میدهد. با کاوش در اعماق آیات موزون و الفاظ زیبای سورۀ یوسف(ع) درمییابیم که در این سوره، آیات فراوانی قبای استعاری بر تن داشته و درنتیجه این برجستهسازی منجر به خلق استعارههای بدیع و به دور از کهنگی گفتار هنجار گشتهاند. در این آیه پروردگار متعال میفرماید: إِذْ قَالَ یوسُفُ لِأَبِیهِ یا أَبَتِ إِنِّی رَأَیتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَیتُهُمْ لِی سَاجِدِینَ (آیه 4). «کوکب و شمس و قمر» اشیایی هستند بیجان و فاقد موهبت تعقل؛ اما در این آیه با توجه به سیاق بیان، آنها را ذوعقل به حساب آورده و بهجای ساجدات از صفت ساجدین استفاده شده است و در زبان عرب واضح است که ساجدین صفتی است که مختص انسان باشعور و ذوعقل است که در این آیه، استعاره از حضرت یعقوب و راحیل ـ مادر حضرت یوسف(ع) ـ و برادرانش میباشد.
در آیۀ: أَرْسِلْهُ مَعَنَا غَدًا یرْتَعْ وَیلْعَبْ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ (12). «رتع» در معنای لغوی به معنای خوردن علف در چهارپایان است. ابن عاشور در تفسیر این واژه میگوید: «مردم در هنگام شادی و بازی انرژی فراوانی صرف کرده و میل به خوردن غذا زیاد میشود درنتیجه «رتع» استعارهای برای خوردن بسیار زیاد است.» (ابن عاشور، 1984: 10/ 228)
در آیۀ: قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلَامٍ وَمَا نَحْنُ بِتَأْوِیلِ الْأَحْلَامِ بِعَالِمِینَ (44). در زبان عرب به گیاهان خشک و بیارزش «اضغاث» میگویند؛ اما در این لفظ قرآنی استعارهای است برای خوابهای آشفته و پریشان.
در آیۀ: فَلَمَّا رَأَینَهُ أَكْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَیدِیهُنَّ وَقُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا هَذَا بَشَرًا إِنْ هَذَا إِلَّا مَلَكٌ كَرِیمٌ. در این آیۀ «قطعن ایدیهن» استعارهای از زخم و یا جراحت است.
در آیات (4)، (18)، (48)، (52)، (84)، (87)، نیز استعارات زیبایی وجود دارد که نگارندگان این جستار بهمنظور جلوگیری از اطالۀ کلام فقط به اشاره کردن به آنها اکتفا نمودهاند. همانطور که مشاهده گردید هنجارگریزی معنایی فراوانی در این سوره وجود دارد و استعاره بهعنوان زیرمجموعهای از هنجارگریزی معنایی سهم بسزایی در این برجستهسازی دارد.
مجاز
مجاز13 یعنی بهکارگیری لفظی در معنای غیرحقیقی آن است. مجاز معمولاً همراه با مناسبتی به نام «علاقه» است. در تعریف علاقه میگویند: پلی است میان معنای نخست و معنای دوم. علاقه سبب میشود ذهن مخاطب به سوی معنای مجازی هدایت شود. در آیۀ:
وَدَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَیانِ قَالَ أَحَدُهُمَا إِنِّی أَرَانِی أَعْصِرُ خَمْرًا وَقَالَ الْآخَرُ إِنِّی أَرَانِی أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِی خُبْزًا تَأْكُلُ الطَّیرُ مِنْهُ نَبِّئْنَا بِتَأْوِیلِهِ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِینَ ﴿آیه36 ﴾.
در اینجا لفظ «خمر» یک مجاز و به تعبیری گناهی را عنوان میکند که توسط شخص فشاردهندۀ انگور صورت پذیرفته است. این چنین میتوان نتیجه گرفت که که خمر مایعی است که با فشار انگور ایجاد شده است؛
بنابراین خمر نمیتواند دوباره فشرده شود.
در آیۀ: وَاسْأَلِ الْقَرْیةَ الَّتِی كُنَّا فِیهَا وَالْعِیرَ الَّتِی أَقْبَلْنَا فِیهَا وَإِنَّا لَصَادِقُونَ (آیه 82). «القریه» در این آیه یکی از اقسام مجاز را، یعنی ذکر محل و ارادۀ حال بیان میدارد. «القریه» مجازی است از تمام انسانها، اشیا و هرآنچه در قریه موجود است.
در آیۀ: اقْتُلُوا یوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا یخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِیكُمْ وَتَكُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِینَ (آیۀ9). در این آیه نوعی از مجاز به کار رفته است که بهموجب آن ذکر جزء و ارادۀ کل مقصود است. «وَجْهُ أَبِیكُمْ» مجازی از التفات و توجه کامل حضرت یعقوب به فرزندان خویش است.
کنایه
«کنایه14 در لفظ به معنای ترک تصریح میباشد و در ادبیان بیانی غیرمستقیم است که هدف از آن، اشارهای به معنای دیگر است.» (سکّاکی، 1995: 170) در تعریف دیگری، ترفند کنایه به گویندهای اشاره دارد که براى بیان مقصود خویش، بهجاى استفاده از لفظى آشكار، از لفظ یا عبارتی بهره میبرد كه بهطور ضمنی یا تلویحی بر معناى موردِنظر دلالت داشته باشد. قرآن که همواره گنج بیپایانی از مفاهیم و علوم را در درون خود دارد از این صنعت ادبی زیبا و بهمنظور القای مفاهیم و ارسال پیامهای خداوند متعال پیوسته سود برده است.
در آیۀ وَجَاءُوا عَلَى قَمِیصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِیلٌ وَاللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ (آیۀ 18) وقتی برادران یوسف(ع) پیراهن خونی وی را نزد حضرت یعقوب آوردند، او گفت: نفس شما كارى بد را براى شما آراسته است؛ در واقع یعقوب پیامبر با بیان «سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْرًا» با زبان کنایه با آنان سخن گفته و قصدش این بود که بگوید این سخنان شما دروغی بیش نیست. در آیۀ فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَكْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَیهِنَّ وَأَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّكَأً (آیه 31) بهلحاظ صرف و نحو عربی واژۀ «مُتَّكَأً» اسم مفعول است و مقصود از آن غذای چرب و لذیذ است و این گفتار کنایی است. در آیۀ إِذْ قَالَ یوسُفُ لِأَبِیهِ یا أَبَتِ إِنِّی رَأَیتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَیتُهُمْ لِی سَاجِدِینَ ﴿آیه4﴾ در این آیه نامی از حضرت یعقوب و راحیل ـ مادر حضرت یوسف(ع) ـ و یازده برادرش برده نشده، بلکه با استفاده از الفاظ «الشَّمْسَ وَالْقَمَر» به کنایه از آنها نام برده شده است.
جدول شمارۀ 1. شمارۀ آیات و فراوانی هر حوزه از هنجارگریزی معنایی در سورۀ یوسف(ع)
تعداد فراوانی وقوع در تمام آیات سورۀ یوسف(ع) | نوع هنجارگریزی معنایی با توجه به الگوی لیچ | شمارۀ آیات شریفه |
19 | استعاره | 3-12-14-18-19-26-31-44-48-52-53-76-77-84-86-87-94-107 |
4 | تشبیه | 6- 18-31-64 |
21 | کنایه | 3-4-5-9-20-21-22-23-25-31-38-40-84-89-101 |
5 | مجاز | 6-9-14-36-81 |
نمودار 1. بسامد هنجارگریزی در سورۀ یوسف(ع)
در آیات (22)، (23)، (25)، (40)، (51)، (84) از سورۀ یوسف(ع) همچنین ازصنعت کنایه بهره برده شده است. ما بهمنظور جلوگیری از اطالۀ کلام و تکرار مکررات فقط به آیات موردِنظر اشاره داشته و از واکاوی آنها پرهیز میکنیم. در ادامه و بهمنظور تبیین هرچه بهتر نتایج حاصله از این جستار دادههای بهدستآمده را بهصورت نمودارهای آماری نمایش میدهیم.
نمودار شمارۀ 2. درصد مصادیق هنجارگریزی
نتایج تحقیق نشان داد که مصادیق هنجارگریزی معنایی از چهار منظر کنایه، مجاز، تشبیه و استعاره دارای بسامد مختلف بوده که در زیبایی نگارش سوره و شناخت مفاهیم مؤثر بوده است. نتایج همچنین نشان داد که در انواع هنجارگریزی معنایی، کنایه و استعاره بهترتیب پرتکرارترین و مجاز و تشبیه بهعنوان ابزار ادبی از بسامد کمتر برخوردار بودند. بیان غیرِمستقیم ازطریق هنجارگریزی معنایی کنایه و استعاره میتواند موجب توجه بیشتر و درک مفاهیم عمیق آیات گردد. این امر با کلام حضرت علی(ع) در خطبۀ 18 نهج البلاغه با وصف قرآن مطابقت دارد که میفرماید به راستیكه قرآنکریم ظاهرش زیباست و باطنش عمیق، عجایبش پایان ندارد، اسرار نهفتۀ آن پایان نمىپذیرد و تاریكىهاى جهل جز بهوسیلۀ آن رفع نخواهد شد. هنجارگریزی معنایی یکی از شگردهای هدفمند گریز از زبان معیار و برجستهسازی در کلام است. مهمترین هدف این پژوهش نمایاندن برخی از ویژگیهای منحصربهفرد سورۀ یوسف(ع) از دیدگاه زبانشناختی و ادبی در استفاده از هنجارگریزی معنایی برای انتقال مضامین و پیامهای ذات احدیت از خلال آیات قرآنی است. نتایج مهم این پژوهش زبانشناختی نشان داد که ازحیث مجموع تعداد فراوانی همۀ انواع هنجارگریزیهای معنایی در سورۀ یوسف(ع) بالغ بر 49 عدد است. با تکیه بر آمارهای بهدست آمده کنایه و استعاره بهترتیب پرتکرارترین ابزار مورد استفاده جهت زیباآفرینی و تخطی از زبان هنجار و آفرینش هنجارگریزی معنایی در آیات سورۀ یوسف(ع) میباشند. هنجارگریزی معنایی با بهکارگیری کنایه و استعاره، ظرافتهای خاصی را در این سوره به تصویر کشیده است. در سورۀ یوسف(ع)، صنایع استعاره و کنایه بهکاررفته، تنها کاربرد بخش کوچکی از زبان فرامتنی است که امکان تعمّق و غوص در لایههای بیشمار معانی و مفاهیم قرآنی را فراهم کرده است. هرچند هنجارگزینی معنایی با استفاده از مجاز و تشبیه با بسامد کمتر است، ولی در مقایسه با کنایهها و استعارههای کلامی ترکیب زیبای ادبی را به وجود آورده است.
نتایج پژوهش مقدمهای بر تحلیل هنجارگریزی معنایی در چهار مقولۀ استعاره، تشیبه، مجاز و کنایه است که میتواند راهگشای تحقیقات آینده در مؤلفههای دیگر هنجارگریزی مانند واژگانی، نحوی، آوایی، زمانی، سبکی، گویشی و نوشتاری گردد. پژوهشگران و دانشجویان گرایشهای ادبی، زبانشناسی و قرآنی میتوانند در سورههای دیگر قرآن کریم مصادیق هشتگانۀ هنجارگریزی از دیدگاه لیچ را واکاوی نمایند. مقایسۀ این مؤلفهها در سورههای قرآن تحقیقات دیگری را نیاز دارد. بیگمان این زیباییهای ادبی بهکاررفته در آیات قرآن همواره الهامبخش عاشقان این معجزۀ ماندگار الهی بوده است. این تحقیق از خلال غوص ادبی و بهرهگیری از کاربستهای زبانشناختی در «احسن القصص» نشان داد که چگونه با استفاده از شگردهای نوین زبانشناسی میتوان به دستآوردهای جدیدی از مفاهیم قرآنی دست یافت.
فهرست منابع و مآخذ
الف) کتابها:
قرآن کریم، ترجمۀ مهدی الهی قمشه ای، انتشارات اسوه.
ابن عاشور، محمدطاهر، تفسیر التحریر و التنویر، جلد 15و16، تونس: دار النشر التونسیه، 1984م.
المصری، ابن ابی الاصبع، شرح حفنی، محمدشرف بدیع القرآن، نهضه مصر، 2009 م.
امامی، نصرالله، مبانی و روشهای نقد ادبی، تهران: چاپخانۀ دیبا، چاپ دوم، 1377.
بیآزار شیرازی، عبدالکریم، تفسیر سورۀ یوسف(ع) (از عمق چاه تا اوج ماه)، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ هشتم، 1381.
تسلیمی، علی، نقد ادبی روسیه، تهران: انتشارات سمت، 1395.
حمریط، هیثم، ظاهره الانزیاح اللغوی فی القرآن، جامعه العلوم العربیه، المسیله، الجزایر، 2017.
دین محمدی، غلامرضا، مبانی زبانشناسی در جهان اسلام، تهران: دانشگاه امام صادق، 1395.
روحی، محمد؛ فیاض بخش، محمدتقی، تفسیر واژگان قران کریم، تهران: انتشارات فردافر، 1392.
ستاری، جلال، درد عشق زلیخا، تهران: انتشارات طوس، 1372.
سکّاکی، یوسف بن أبیبکر، مفتاح العلوم، بیروت: دار الکُتُب العلم، 1995.
سوسور، فردینان، دورة زبانشناسی عمومی، ترجمة کوروش صفوی، تهران: نشرهرمس، چاپ هشتم،
1375.
شفیعی کدکنی، محمدرضا، رستاخیز کلمات درس گفتارهایی دربارۀ نظریۀ ادبی، تهران: انتشارات سخن، چاپ دوم، 1391.
صبحی، صالح، نهج البلاغه، قم: مؤسسة دار الهجرة، 1414ق.
صفوی، کورش، از زبانشناسی به ادبیات، جلد 1 نظم، تهران: انتشارات سورۀ مهر، چاپ دوم، 1383.
طباطبایی، محمدحسین، تفسیرالمیزان، تهران: بنیادعلمی و فکری علامه طباطبایی، چاپ دوازدهم، 1370.
قائمی، مرتضی؛ یوسفی، اسماعیل؛ محمدزاده، جواد، اسلوبیه الانزیاح فی سوره الحدید، اضاات محکمه، رقم24، 2016.
کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ترجمۀ جواد مصطفوی، تهران: کتابفروشی علمیه اسلامیه، 1369.
علوی مقدم، مهیار، نظریههای نقد ادبی معاصر، تهران: انتشارات سمت، 1377.
عمران، علی احمد، حجاجیه الصور البیانیه فی القرآن الکریم سوره یوسف نموذجا،، کلیه الاداب و العلوم،
الجامعه الاهلیه، البحرین، 2021.
محمد طاهر، خالد، خطاب الاخوه فی القران الکریم بین المقصدیه التداولیه و تشکیل صوره الفنیه سوره یوسف نموذجا، جامعه الازهر، قاهره، 2020.
محمدی، زهرا، نقد ادبی روسیه، تهران: انتشارات سمت، 1396.
ویسی، الخاص، هنجارگریزی زبانی در شعر، اهواز: انتشارات دانشگاه پیام نور استان خوزستان، 1395.
ب) مقالات و پایاننامه:
اناری بزچلوئی، ابراهیم؛ مقیاسی، حسن؛ فراهانی، سمیرا، «هنجارگریزی معنایی قرآن در شعر صلاح عبدالصبور»، دو فصلنامۀ علمی ـ پژوهشی نقد ادب معاصر عربی، دورۀ 5، شمارۀ پیاپی 8، 1394، صص 26 ـ 1.
باجلان، مریم، «آشناییزدایی در جزء بیست و نه و سی»، پایاننامۀ کارشناسی ارشد، دانشکدۀ علوم انسانی، دانشگاه اراک، 1394.
ﺻﻴﺎدی ﻧژاد، روح اﷲ؛ طالبیان، منصوره، «هنجارگریزی معنایی در شعر اﺑﻦ فارض و ﻣﻮﻟﻮی»، پژوهشهای نقد ادبی و سبکشناسی. سال 4، شمارۀ 17، 1393. ﺻﺺ 164-123.
میاح، راضی؛ شرفی، ساسان؛ شکرآمیز، منصوره، «مؤلفههای صحنه در ماجرای حضرت یوسف براساس زبانشناسی شناختی»، فصلنامۀ ذهن، سال 23، شمارۀ 1 (پیاپی 89)، 1401، صص 245 ـ 217.
میرزایی پرکلی، جعفر؛ مهدوی، زهرا، «بررسی هنجارگریزی معنایی در غزلیات حافظ». فصلنامة مطالعات زبان و گویشهای غرب ایران. سال 2، شمارۀ 6، 1393، صص 68 ـ 47.
Crystal, D. (1992). An encyclopedic dictionary of language and languages. Cambridge, MA: Blackwell.
Cuyckens, H. (2007). The Oxford handbook of cognitive linguistics. Oxford: Oxford University Press.
Leech, G. N. (1969). A linguistic guide to English poetry. New York: Longman.
Analyzing Semantic Defamiliarization in Yusuf (A. S) Surah
from Cognitive Linguistics Perspectives
Yaghob Sobhani15, Bahman Gorjian Ph.D16*, Hossein Matori Ph.D17
Abstract
Semantic defamiliarization is a literary art that indicates the deviation stance of real phenomena. This beautiful linguistic feature in language can create and lead to wonder. In this feature, the creator makes his work stand out by violating the common forms in standard language. Leech (1969) considers defamiliarization as a tool for creating beauty in a language inspired by Russian formalists. They believe that the concept of defamiliarization is a general entity and divide it into eight areas. The design of this study is based on descriptive research of content analysis that uncovers semantic defamiliarization in Yusuf (A. S) Surah based on Leech’s cognitive linguistic approach. Semantic defamiliarization includes four features: simile, allegory, metaphor, and metonymy. The frequency of occurrence of each feature of semantic deviance was counted in the verses of Yusuf (A. S) Surah to compare the importance of using defamiliarized words in the Surah. Results indicated that the frequency of allegory, metaphor, metonymy, and simile respectively. The results showed that the frequency of all types of semantic deviations in Surah Yusuf (A. S) Surah is 49 items. Irony and metaphor are the most frequently used tools in creating semantic deviations in the Surah. The application of cognitive linguistics in deciphering the meanings of the Holy Quran and identifying defamiliarization has given priority to the cognitive conceptualization of irony and metaphor. In other words, the Surah discourse is indirect to some extent and raises the readers’ cognitive abilities to comprehend the meanings of verses.
Keywords: The Holy Quran, defamiliarization, Leach, Russian formalists, Yusuf (A.S) Surah.
[1] . دانشجوی دکتری زبانشناسی، گروه زبانشناسی، واحد اهواز، دانشگاه آزاد اسلامی، اهواز، ایران
Email: Sobhani@gmail.com
[2] . دانشیار گروه زبانشناسی، واحد آبادان، دانشگاه آزاد اسلامی، آبادان، ایران (نویسنده مسؤول)
Email: bahman.gorjian@iau.ac.ir
[3] . استادیار گروه زبانشناسی، واحد خرمشهر، دانشگاه آزاد اسلامی، خرمشهر، ایران
Email: hsn.matoori@gmail.com
تاریخ ارسال: 11/12/1402 | تاریخ پذیرش: 01/02/1403 |
[4] . Cognitive Sciences
[5] . Semantic Mapping
[6] . Decoding
[7] . Shklovsky
[8] . Metaphor
[9] . Semantic Deviation
[10] . Figures of Speech
[11] . Simile
[12] . Metaphor
[13] . Metonymy
[14] . Allegory
[15] . PhD Student of Linguistics, Ahvaz Branch, Islamic Azad University, Ahvaz, Iran
Email: sobhani@gmail.com
[16] . Associate professor, Department of Linguistics, Abadan Branch, Islamic Azad University, Abadan, Iran (Author)
Email: bahman.gorjian@iau.ac.ir
[17] . Assistant professor, Department of Linguistics, Khorramshahr Branch, Islamic Azad University, Khorramshahr, Iran
Email: hsn.matoori@gmail.com