نقدی بر جایگاه فطرت در حکمت متعالیه
جواد خادم زاده مقدم
1
(
هیات علمی
)
مریم نورمحمدی
2
(
دانشکده الهیات دانشگاه بین المللی امام خمینی قزوین
)
لیلا مقدم
3
(
دانشگاه کاشان
)
کلید واژه:
چکیده مقاله :
تبیین هستی شناختی فطرت ارتباط مستقیمی با مسئلهی اصالت وجود یا ماهیت دارد. بهگونهای که متأثر از هرکدام نقش آن در تکامل انسان و تحقق معنای انسانیت متفاوت است. بسیاری از فلاسفهی اسلامی پس از سهروردی بنا را بر اصالت وجود گذاشتند. ملاصدرا در این بحث پیشگام است.و مبنای اصلی حکمت متعایه بر اصالت وجود و اعتباریت ماهیت قرار گرفته است. اگر ماهیت اعتباری و ساختهوپرداختهی ذهن است و اگر فطرت انسان همان ماهیت انسان است فلذا طبق مبانی اصالت وجود نمیتوان برای فطرت اصالتی قائل شد؛ بنابراین یا باید از اصالت وجود دست کشید یا فطرت را انکار کرد و یا راهحلی ارائه داد که میان ماهیت و فطرت اثبات تغایر کرد.از فطرت نمیتوان دست کشید و اثبات تغایر نیز ممکن نیست پس در هر صورت بر اساس مبانی فلسفی حکمت متعایه هیچ تبیین معقول وجود شناختی از فطرت نمیتوان ارایه داد و باید در این مبانی تجدید نظر شود.
چکیده انگلیسی :
The ontological explanation of nature is directly related to the question of the originality of existence or nature. In a way, each of them is affected by its role in human evolution and the realization of the meaning of humanity. Many Islamic philosophers after Suhrawardi based their existence on originality. Mulla Sadra is a pioneer in this discussion. And the main basis of the wisdom is based on the originality of existence and the validity of nature. If the nature is the credit and fabrication of the mind, and if human nature is the nature of man, then according to the principles of originality of existence, originality can not be considered; Therefore, one must either abandon the originality of existence or deny nature, or offer a solution that changes the nature between proving nature. Nature can not be abandoned and proof of change is not possible, so in any case, based on the philosophical foundations of the corresponding wisdom, no rational ontological explanation of nature can be offered and these principles must be reconsidered.