تربیت شهروندی از دیدگاه اسلام و پراگماتیسم
محورهای موضوعی : علوم اجتماعیحسین محمدی 1 , محمد مزیدی 2 , سعید بهشتی 3
1 - دانشجوی دکتری( فلسفه تعلیم و تربیت)، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی ،تهران.ایران
2 - دانشیار بخش مبانی تربیت اجتماعی. دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه شیراز. شیراز،ایران
3 - استاد گروه فلسفه تعلیم و تربیت، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران. ایران.
کلید واژه: اسلام", " پراگماتیسم", تعلیم و تربیت", "شهروند", " تربیت شهروندی,
چکیده مقاله :
انسان موجودی اجتماعی است و واقعیت زندگی اجتماعی او از زمان پیدایش آدم و حوا شروع و تا به امروز ادامه دارد. به نظر می رسد بدیهی ترین و ابتدایی ترین موضوع در زندگی اجتماعی بشر وجود قواعد، هنجارها، ضوابط، ساختارها، فرهنگ و نظاماتی است که او بتواند رفتار و اعمال خود را بر مبنای آنها تعریف کند. از این رو ضرورت تعلیم و تربیت و نظام تربیتی برای تربیت شهروندان ضرورتی محلی، ملی و جهانی است. با این حال و با وجود ضروری بودن تربیت شهروندی در گستره جهانی به نظر می رسد بین مکاتب موجود هماهنگی کاملی در این باره وجود نداشته باشد. به منظور تبیین وجوه اشتراک و یا افتراق بین مکاتب اسلام و پراگماتیسم در زمینه تربیت شهروندی ، مقاله حاضر به مقایسه تعلیم و تربیت شهروندی در دو مکتب مذکور پرداخته است. پژوهش حاضر از نوع پژوهش های کیفی است که با رعایت اصول موضوعه ی پارادایم کیفی به انجام رسیده است. داده های مورد نیاز به روش اسنادی، و با رعایت قاعده ی حداکثر تنوع در انتخاب اسناد مرتبط با موضوع پژوهش، گردآوری شدند. دادههای گردآوری شده، پس از اجرای قاعده ی سازواری داده های کیفی با استفاده از رویکرد توصیفی-تحلیلی مورد و تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتیجه این که اسلام و پراگماتیسم دارای وجوه افتراق هستند اما مشابهت های آنان در زمینه تعلیم و تربیت و از جمله تربیت شهروندی بیشتر است.
AbstractMan is a social being and the reality of his social life has begun since the advent of Adam and Eve and continues to this day. The apparent and primordial issue in human social life seems to be the existence of laws, criteria, structures, cultures, and systems that can define their actions based on them. Hence, the need for citizenship education is indispensable at local, national and global levels. Nevertheless, despite the need for universal citizenship education, there seems to be no full coordination between existing schools. In order to explain the contrasts or differences between Islamic schools and pragmatism in the field of citizenship education and its causes, in this paper, education and, in particular, citizenship education from the two schools mentioned have been compared. The present study is a type of qualitative research which has been carried out in accordance with the principles of qualitative paradigm. The required data were collected by documentary method and according to the principle of maximum diversity and the principle of saturation in selecting the documents related to the research topic. Data were analyzed by descriptive-analytical method. The result is that although Islam and pragmatism have distinct characteristics, their similarities in education, including citizenship education, are greater.
_||_