مقایسه حس مشترک در فلسفه اسلامی با نواحی همگرایی در علوم اعصاب
محورهای موضوعی : کاوش های عقلی"زهره سلحشور سفیدسنگی 1 , فاطمه زاهدی 2
1 - دانشکده الهیات دانشگاه فردوسی مشهد، گروه فلسفه و حکمت
2 - دانشجوی دکتری بیوشیمی، گروه زیستشناسی، دانشکده علوم، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
کلید واژه: صور حسی, ", نواحی همگرایی", مغز", ادراک", حس مشترک",
چکیده مقاله :
یکی از مهمترین و پیچیدهترین حواس باطنی انسان، حس مشترک است. حس مشترک اطلاعاتی مانند تصویر، طعم، صدا و امثال آن را در اشیا بهوسیلهی حواس پنجگانه درمییابد و این اطلاعات را با یکدیگر ترکیب میکند. تعریف این حس در فلسفه اسلامی و علوم اعصاب تعریف مشترکی است. لکن علوم اعصاب از این حس با عنوان نواحی همگرایی یاد میکند. تخصص نواحی همگرایی در این است که میان اطلاعاتی که از طریق حواس پنجگانه در مورد یک شیء به دست میآید پیوند برقرار میکند. بنابراین گرچه نامی متفاوت برای ترکیب اطلاعات حواس در علوم اعصاب و فلسفه اسلامی وجود دارد اما تعریف و کارکرد آن مشترک است. البته جهت اشتراک صرفاً به تعریف محدود نمیشود، و ادلهی اثبات وجود حس مشترک در فلسفه نیز مورد تأیید علوم اعصاب میباشد. اما در فلسفه اسلامی یافتههای علوم اعصاب صرفا بعد مادی ادراکات حس مشترک را تبیین میکند. بر این اساس سوالی که در این پژوهش مطرح است این است که با توجه به یافته های علوم اعصاب آیا میتوان از نظریات فلسفه اسلامی در مورد ادراکات حس مشترک استفاده کرد. بنابراین در این نوشتار سعی بر این است با روش توصیفی تحلیلی استحکام نظریات فلسفه اسلامی در مورد حس مشترک با یافتههای علوم اعصاب مقایسه و بررسی شود.
One of the most important and complex inner human senses is common sense. The common sense perceives information such as image, taste, sound and the like in objects through the five senses and combines this information with each other. The definition of this feeling in Islamic philosophy and neuroscience is a common definition. However, neuroscience refers to this sense as convergence zones. The specialization of convergence areas is that it establishes a link between the information obtained through the five senses about an object. Therefore, although there is a different name for combining the information of the senses in neuroscience and Islamic philosophy, but its definition and function are common. Of course, the direction of sharing is not limited to a mere definition, because the arguments of Islamic philosophers to prove the existence of common sense are still valid and neuroscience also confirms it despite the progress made in these sciences.Also, from the point of view of Islamic philosophy, the explanations of neuroscience about the areas of convergence are acceptable, but according to this philosophy, the findings of neuroscience only explain the material dimension of common sense perceptions. Because according to this philosophy, perception is not only a material phenomenon, but also an immaterial matter. Therefore, from the point of view of Islamic philosophy, especially Mullah Sadra's philosophy, although these explanations are acceptable, but perception happens after these stages, by the soul.
1. آشتیانی، سید جلالالدین، (1370)، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم، تهران: امیرکبیر.
2. ابن¬سینا، (1404ق)، الشفاء (الطبيعيات)، قم: مكتبة آية الله المرعشى.
3. ابن¬سینا، (1379)، النجاة من الغرق فى بحر الضلالات، مقـدمه و تصحيـح از محـمد تقى دانش پژوه، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم.
4. ایروانی، محمود، خداپناهی، محمد کریم، (1384)، روانشناسی احساس و ادراک، تهران: سمت.
5. باطنی، محمدرضا، (1378)، «شالوده¬های عصب¬شناختی زبان»، تازه¬های علوم شناختی، سال اول، شماره چهارم.
6. بهشتی، احمد، نجاتی، محمد، (1389)، «تبیین وجودی و معرفتی حس مشترک در فلسفه اسلامی»، معرفت فلسفی، سال هشتم، شماره دوم، 71-93.
7. جوانمرد، غلامحسین، (1390)، «مقایسه فعالیت امواج نواحی خلفی مغز در بیماران اسکیزوفرنیا و افراد سالم»، پزشکی ارومیه، دوره 22، شماره3، 176-190.
8. رازی، فخرالدین محمد بن عمر، (1411 ق)، المباحث المشرقیة فی العلم الهیات و طبیعیات، قم: انتشارات بیدار، چاپ دوم.
9. شکیبامنش، مریم، عاطفی، مریم، (1394)، «جایگاه وجودشناختی و معرفت¬شناختی حس مشترک در نفس¬شناسی فارابی»، اندیشه دینی دانشگاه شیراز، دوره15، شماره 1، 65-78.
10. صادق¬زاده قمصری، فاطمه، (1388)، «حس مشترک و نقش¬های ادراکی آن نزد ارسطو و ابن-سینا»، حکمت و فلسفه، 33-51.
11. صدرالمتألهین، (1981م)، الحكمــة المتعاليــة فـى الاسفــار العقليـة الاربعـة، بیــروت: دار احيــاء التراث.
12. صدرالمتألهین، (1382)، الشواهد الربوبیة فی المناهج السلوکیة، به تصحيح سيد جلال الدين آشتيان قم: بوستان کتاب.
13. صدرالمتألهین، (1354)، المبدأ و المعاد، تهران: انجمن حكمت و فلسفه ايران.
14. طوسی، خواجه نصیرالدین، (1375)، شرح الاشارات و التنبيهات مع المحاكمات، قم: نشر البلاغ.
15. فارابی، ابونصر، (1405ق)، الجمع بين رأى الحكيمين، مقدمه و تعليق از دكتر البير نصرى ناد،تهران: انتشارات الزهراء، چاپ دوم.
16. فارابی، ابونصر، (1405)، فصوص الحكم، بتحقيق الشيخ محمدحسن آل ياسين، قـم: بيدار، چـاپ دوم.
17. فیاض صابری، عزیزالله، (1380)، علم و عالم و معلوم، چاپ اول، مشهد: عروج اندیشه.
18. کیوان¬فرد، فرزانه، (1398)، «آنالیز توام اتصالات کارکردی و ساختاری مغز در بیماران اسکیزوفرنی با رویکرد شبکه¬ای»، مهندسی پزشکی زیستی، دوره13، شماره2، 147-158.
19. گایتون، آرتور، هال، جان ادوارد، (1386)، درسنامهی فیزیولوژی پزشکی، ترجمهی غلامعباس دهقان و دیگران، تهران: انتشارات ارجمند، ویراست یازدهم.
20. Bear, M.F. Connors, B.W, Paradiso, Michael A, (2007), Neuroscience, Exploring the Brain, 3rd edition, USA: Lippincott William & Wilkins.
21. Greenberg, D.A. Aminoff, M.J. Simon, R.P. (2009), Clinical Neurology, 7th Edition, New York: Mc Graw Hill.
22. Gur, R.E. and Gur, R.C. (2010), “The application of functional magnetic resonance imaging in neuroscience research Functional magnetic resonance imaging in schizophrenia,” Dialogues Clinical Neuroscience, V12, 333-343.
23. Hamilton K. L, Altshuler L.S, Townsend L. L, Bookheimer S. Y, Phillips O.R, Fischer J, Woods R.P, Mazziotta J.C, Toga A.W, Nuechterlein K. H, Narr K.L, (2009), “Alterations in Functional Activation in Euthymic Bipolar Disorder and Schizophrenia During a Working Memory Task,” Brain, vol, 30, No, 12, 3958–3969.
24. Meyer K, Damasio A, (2009), Convergence and divergence in a neural architecture for recognition and memory, Trends in Neurosciences Vol.32 No.7: 376-382.
25. Rechtschaffen A, Siegel J, (2000), Sleep and Dreaming, In: Principles of Neural Science, Kandel E. R, Schwartz, J.H, Jessell, T.M, 4th edition, US: McGraw-Hill.
26. Romanski LM, (2012), Convergence of Auditory, Visual, and Somatosensory Information in Ventral Prefrontal Cortex, In: Murray MM, Wallace MT, editors, The Neural Bases of Multisensory Processes, Boca Raton (FL): CRC Press/Taylor & Francis.