بازتاب تمایزات رویکرد عقلگرا و نقلگرا در تحلیل انگارۀ بداء: بازخوانی دو شرح کافی کلینی در عصر صفوی
محورهای موضوعی : دیگر موضوعاتمحمدمهدی فرهی 1 , روح الله شهیدی 2 , محمد کاظم رحمان ستایش 3
1 - دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث، دانشگاه تهران، تهران، ایران.
2 - استادیار گروه علوم قرآن و حدیث، پردیس فارابی، دانشگاه تهران، قم، ایران.
3 - دانشیار گروه علوم قرآن وحدیث، دانشگاه قم، قم،ایران.
کلید واژه: ملاصدرا, بداء, عقلگرایی فلسفی, نقلگرایی, محمدتقی مجلسی,
چکیده مقاله :
اندیشمندان با رویکردهای متفاوتی با روایات و گزارههای دینی مواجه شدهاند. از آنجا که هر رویکردی آثار و تبعات متفاوتی از خود بر جای میگذارد لازم است برای شناخت رویکردهای گوناگون آنها را بررسی کنیم. دو رویکرد عمده در رویارویی با روایات و گزارههای دینی رویکرد عقلگرایی فلسفی و رویکرد نقلگرایی است. در این مطالعه میخواهیم با روش مقایسهای به بررسی و تطبیق رویکرد ملاصدرا همچون نمایندۀ مکتب عقلگرایی فلسفی و رویکرد مجلسی همچون نمایندۀ مکتب نقلگرایی در باب بداء در بخش اصول از کتاب کافی بپردازیم. میخواهیم از این رهگذر به فهم و درک بهتر هر یک از این دو رویکرد دست یابیم و تفاوتها و تمایزات آنها را بازنماییم. این دو اندیشمند در عصر صفویه میزیستهاند و سوگیریهای نظری آنها حاکی از تقابل فکری دو جریان عقلگرایی و نقلگرایی در آن دوره است. فرضیۀ مطالعه آن است که این دو رویکرد در شاخصههایی چون نحوۀ تبیین آموزههای دینی، نوع بسط مسئله، گرایش به قطعیت در بیان یا احتیاطگرایی، و چگونگی برخورد با روایات غامض اختلاف دارند. بااینحال، میتوان اشتراکاتی را نیز در شیوۀ صاحبان دو رویکرد در رویارویی با روایات مشاهده کرد؛ اشتراکاتی همچون پرهیز از رد و انکار روایات، تمسک به تأویل، و رویارویی با روایات با تکیه بر پیشفرضها.
Thinkers have taken different approaches to religious narratives and propositions. Since each approach has different effects and consequences, it is necessary to examine them and to identify their different consequences. The two main approaches in dealing with religious narratives and propositions are the philosophical rationalist approach and the narrative approach. In this study, we want to use a comparative method to examine and implement Mulla Sadra’s approach as a representative of the school of philosophical rationalism and the Majlesi’s approach as the representative of the school of narrative about the concept of ‘Badā’’ in the book of Usul-e Kāfi. In this way, we want to gain a better understanding of each of these two approaches and to highlight their differences and distinctions. These two thinkers lived in the Safavid era, and their theoretical approaches indicate the intellectual confrontation between the two currents of rationalism and narrativeism in that period. The study hypothesis is that these two approaches differ in components such as how to explain religious teachings, how to expand the problem, how to be sure of expression or caution, and how to deal with confusing narratives. However, one can also see commonalities between the owners of the two approaches in confronting narratives; similarities such as avoiding the denial of narrations, relying on Ta’wil, and confronting narrations based on presuppositions.
_||_