جلوههای فلسفه، سینما و ادبیات جهان در شعر حسین پناهی
محورهای موضوعی : فصلنامه تخصصی زبان و ادبیات فارسیمهران صادقی گوغری 1 , پوران یوسفی پورکرمانی 2 , هوشمند اسفندیار پور 3
1 - دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، واحد انار، دانشگاه آزاد اسلامی، انار، ایران.
2 - استادیار زبان و ادبیات فارسی، واحد انار، دانشگاه آزاد اسلامی، انار، ایران
3 - استادیار زبان و ادبیات فارسی، واحد بردسیر، دانشگاه آزاد اسلامی، بردسیر،ایران.
کلید واژه: فلسفه, شعر معاصر فارسی, ادبیات جهان, حسین پناهی, سینمای جهان,
چکیده مقاله :
حسین پناهی با توجه به محیط زندگی و تدبر و مطالعات فلسفی و نیز پیوندی که با هنر و سینما دارد توانسته است به موضوعات متعددی در شعر خود بپردازد. فلسفه از مهترین موضوعات شعر پناهی است و با نگاه هستیشناسانه سعی دارد نمودی از از این موضوعات را در شعر خویش بگنجاند. پناهی در اشعارش به لفظ فلسفه، و نیز نامها و اصطلاحات فلسفی و هنری بسیاری اشاره کرده است که هرکدام در تاریخ فرهنگ خود دارای شهرت بسیاریاند. بسامد بالای این اصطلاحات، نامها و مکاتب در آثار پناهی نشان از ارزش و جایگاه ارزنده این مفاهیم در تفکر و دیدگاه او دارد. این پژوهش، که به روش تحلیل محتوا با رویکرد توصیفی- تحلیلی و با ابزار مطالعۀ کتابخانهای انجام شده به دنبال پاسخی برای این پرسش است که چه مکاتب فلسفی و جهانهای هنری (عموما ادبی و سینمایی) در شعر او نمود یافته و رویکرد او به هر کدام چگونه است. به عبارت دیگر نقش هرکدام از این مفاهیم در تشکیل بنیادهای تفکر او چگونه است. این مسئله از این جهت حائز اهمیت است که میتوان با بررسی تلمیحهای مستقیم شاعر به جهانهای فلسفی و هنری چهارچوب فکری و فلسفی حسین پناهی را بازنمایی کنیم و بر اساس آن دیگر اشعارش را تفسیر کنیم. آنچه از مجموع مباحث مطروحه در این پژوهش بر میآید، این است که در شعر حسین پناهی سه گانۀ فلسفه، سینما و ادبیات جهان به موازات هم زیست دارند. در مقایسۀ این سه حوزه آشکار است که پناهی نسبت به ادبیات و سینمای روس و فلسفۀ شرق دیدگاه همدلانهای دارد. جهان شرق، از جمله هند، ایران و جهان اسلامی، در ذهن او جهان امید و آرامش است. حسین پناهی در جستجوی معنا در فلسفهها و جهانهای ادبی جهان در آخر به فرهنگ و باورهای اصیل شرقی و اسلامی باز میگردد و آرامش و امید از دست دادهاش را از باورهای خودش میگیرد