تحلیل حکایت" نورالدّین و شمس الدّین" از "هزار و یک شب" براساس نظریۀ" جوزف کمبپل"
محورهای موضوعی : فصلنامه تخصصی زبان و ادبیات فارسیمیترا حاجی زاده 1 , رضا اشرف زاده 2 , سید مجید تقوی بهبهانی 3
1 - زبان وادبیات فارسی ،علوم انسانی،آزاد مشهد،ایران
2 - استاد گروه زبان و ادبیات فارسی ،واحد مشهد،دانشگاه آزاد اسلامی ،مشهد،ایران
3 - زبان و ادبیات فارسی،دانشکده ادبیات ، دانشگاه آزاد مشهد ، مشهد ، ایران
کلید واژه: نورالدّين, شمس الدّين, هزار و يک شب, کمبپل, حسن, ستّ الحسن, طّبّ اخ,
چکیده مقاله :
"جوزف کمبپل" اسطوره شناس معروف، معتقد است که تمام روايت¬های اسطوره¬ای، ساختاری يکسان و واحد دارند. بنابراين، حکايت"نورالدّين و شمس الدّين" از" هزار و يک شب" انتخاب و با اين ساختار مطابقت داده شده است. قهرمان داستان پس از آغاز سفر و قبل از ورود به نخستین آستان، اعمالی مانند: به گرمابه رفتن و شستن تن، خلعت فاخر پوشیدن و شربت خوردن را انجام می¬دهد؛ اطرافیان بر روی او گلاب می¬افشانند و چهره قهرمان نورانی می¬شود؛ به¬طوری که اطرافیان را شگفت¬زده می¬کند. انجام اين اعمال به اين معناست که: وجود قهرمان ،هنگام عبور از نخستین آستان، مستلزم پاکی و زلالی است و بايد از هرگونه پلیدی که نشانۀ تعلّقات و وابستگی¬های دنیايی است؛ مبرّا باشد تا با لباس فاخر معنويّتی که بر تن می-کند؛ مجوّز عبور از آستان را بگیرد. در بعضی از حکايت¬ها در میانۀ راه سفر، قهرمان می¬میرد .اين به معنای پايان کار نیست؛ بلکه نشانۀ فرا رفتن و متحوّل شدن اوست، زيرا «ماجرای قهرمان، ماجرای زنده بودن است» (کمبپل 1394: 250). قهرمان اصلی و شخصی که بنا به وصیّت قهرمان راه سفر را ادامه می¬دهد؛ هرچند دارای دو جسم هستند، امّا يک روح دارند. جانشین قهرمان به سفر ادامه می¬دهد و با مشکلات مبارزه می¬کند تا به ملاقات خدابانو که همان کمال مطلق است، نايل شود.
"جوزف کمبپل" اسطوره شناس معروف، معتقد است که تمام روايت¬های اسطوره¬ای، ساختاری يکسان و واحد دارند. بنابراين، حکايت"نورالدّين و شمس الدّين" از" هزار و يک شب" انتخاب و با اين ساختار مطابقت داده شده است. قهرمان داستان پس از آغاز سفر و قبل از ورود به نخستین آستان، اعمالی مانند: به گرمابه رفتن و شستن تن، خلعت فاخر پوشیدن و شربت خوردن را انجام می¬دهد؛ اطرافیان بر روی او گلاب می¬افشانند و چهره قهرمان نورانی می¬شود؛ به¬طوری که اطرافیان را شگفت¬زده می¬کند. انجام اين اعمال به اين معناست که: وجود قهرمان ،هنگام عبور از نخستین آستان، مستلزم پاکی و زلالی است و بايد از هرگونه پلیدی که نشانۀ تعلّقات و وابستگی¬های دنیايی است؛ مبرّا باشد تا با لباس فاخر معنويّتی که بر تن می-کند؛ مجوّز عبور از آستان را بگیرد. در بعضی از حکايت¬ها در میانۀ راه سفر، قهرمان می¬میرد .اين به معنای پايان کار نیست؛ بلکه نشانۀ فرا رفتن و متحوّل شدن اوست، زيرا «ماجرای قهرمان، ماجرای زنده بودن است» (کمبپل 1394: 250). قهرمان اصلی و شخصی که بنا به وصیّت قهرمان راه سفر را ادامه می¬دهد؛ هرچند دارای دو جسم هستند، امّا يک روح دارند. جانشین قهرمان به سفر ادامه می¬دهد و با مشکلات مبارزه می¬کند تا به ملاقات خدابانو که همان کمال مطلق است، نايل شود.
1. طسوجی تبريزی، عبدالّطیف، (1394). هزار و يک شب، قم: آتیلا.
2. کمبپل، جوزف، (1387). قهرمان هزار چهره، برگردان شادی خسرو پناه، مشهد: گل آفتاب.
3. کمبپل، جوزف، (1394). قدرت اسطوره، برگردان عباس مخبر، تهران، نشر مرکز.
4. نعمت طاووسی، مريم، (1390). زايش اسطوره، تهران: جامی.
5. يونگ،کارل گوستاو، (1377). انسان و سمبولهايش، برگردان محمود سلطانیّه، تهران: جامی.
6. يونگ ،کارل گوستاو، (1382). روانشناسی و کیمیاگری، برگردان محمود بهفروزی، تهران: جامی.