سیر داستان پلیسی (جنایی) در ادبیات فارسی
محورهای موضوعی : فصلنامه تخصصی زبان و ادبیات فارسیمیثم احمدی 1 , یوسف کرمی چمه 2
1 - گروه زبان و ادبیات دانشگاه علوم انتظامی امین
2 - گروه زبان و ادبیات، دانشگاه علوم انتظامی امین
کلید واژه: داستان, داستان پلیسی (جنایی), ادبیات فارسی, ترجمه, پاورقی,
چکیده مقاله :
داستان پلیسی (جنایی) جزو گونه های ادبی محبوب در دوران معاصر است. بیش از 180 سال از پیدایش نخستین نمونه¬های تمام¬عیار داستان پلیسی (جنایی) در ادبیات جهان میگذرد؛ اما حدود دهۀ آخر سدۀ سیزدهم شمسی و از طریق ترجمه بود که این گونۀ ادبی برای نخستین بار وارد ایران شد. در این حیات صد و اندی ساله، داستان پلیسی (جنایی) در ایران شکل¬ها و دوره¬های گوناگونی را تجربه کرده است. در این مقاله، با استفاده از منابع کتابخانه¬ای و به شیوۀ توصیفی ـ تحلیل کوشش شده است تا میراث داستان پلیسی (جنایی) در ادبیات فارسی طبقه¬بندی شود. مطابق یافته¬های پژوهش، عناوینی نظیر ترجمه، پاورقی¬های پلیسی ـ جنایی، مستندنگاری و حادثه¬گویی (پلیسهای داستاننویس) و نویسندگان حرفه¬ای و آثار مستقل (داستاننویسان ژانر پلیسی) را برای بررسی سیر داستان پلیسی (جنایی) در ادبیات فارسی می¬توان درنظرگرفت. شناخت پیشینه و تاریخچۀ داستان¬های پلیسی (جنایی) در ادبیات فارسی یاریگر پژوهشگران بعدی در شناخت ویژگی¬ها و نقاط ضعف و قوّت این داستان¬هاست.
داستان پلیسی (جنایی) جزو گونه های ادبی محبوب در دوران معاصر است. بیش از 180 سال از پیدایش نخستین نمونه¬های تمام¬عیار داستان پلیسی (جنایی) در ادبیات جهان میگذرد؛ اما حدود دهۀ آخر سدۀ سیزدهم شمسی و از طریق ترجمه بود که این گونۀ ادبی برای نخستین بار وارد ایران شد. در این حیات صد و اندی ساله، داستان پلیسی (جنایی) در ایران شکل¬ها و دوره¬های گوناگونی را تجربه کرده است. در این مقاله، با استفاده از منابع کتابخانه¬ای و به شیوۀ توصیفی ـ تحلیل کوشش شده است تا میراث داستان پلیسی (جنایی) در ادبیات فارسی طبقه¬بندی شود. مطابق یافته¬های پژوهش، عناوینی نظیر ترجمه، پاورقی¬های پلیسی ـ جنایی، مستندنگاری و حادثه¬گویی (پلیسهای داستاننویس) و نویسندگان حرفه¬ای و آثار مستقل (داستاننویسان ژانر پلیسی) را برای بررسی سیر داستان پلیسی (جنایی) در ادبیات فارسی می¬توان درنظرگرفت. شناخت پیشینه و تاریخچۀ داستان¬های پلیسی (جنایی) در ادبیات فارسی یاریگر پژوهشگران بعدی در شناخت ویژگی¬ها و نقاط ضعف و قوّت این داستان¬هاست.
1- ـاسکاگز، جان. (1390). ادبیات جنایی، ترجمه در مؤسسۀ خط ممتد اندیشه زیرنظر حسین شیخ¬الاسلامی، تهران: نشانه، چاپ اول.
2- الهی، صدرالدین. (بهار 1378). «درآمدی بر مقولۀ پاورقی¬نویسی در ایران»، بخش 3 (ب)، ایران¬شناسی، سال یازدهم، شمارۀ 41، صص 101ـ124.
3- بوآلو، پی¬یر و توماس نارسژاک. (1372). نقد و بررسی رمان پلیسی، ترجمۀ خسرو سمیعی، تهران: قطره، چاپ اول.
4- ـتودورف، تزوتان. (1388). بوطيقاي نثر، ترجمۀ انوشيروان گنجي، تهران: نی، چاپ اول.
5- جزینی، محمدجواد. (1389). آشنایی با داستان¬های مینی¬¬مالیستی و پلیسی، تهران: نیلوفر سپید، اول.
6- داد، سیما. (1385). فرهنگ اصطلاحات ادبی، ویرایش جدید، تهران: مروارید، چاپ سوم.
7- ساعدی، غلامحسین. (مرداد 1383). «هنر داستان¬نویسی بهرام صادقی»، مجلۀ آزما، شمارۀ 31، صص 39 – 41.
8- سامپسون، آر.اچ. (1352)، «تکنیک رمان پلیسی»، ترجمۀ کامران فانی، مجلۀ الفبا، شمارۀ 2، صص 176 ـ180.
9- سپانلو، محمدعلی. (1376). نویسندگان پیشرو، تهران: سهیل، چاپ پنجم.
10- سوآپا، دروتا؛ و رحمانیان، داریوش. (1401). «شهربانی رضاشاهی (1320-1304) به روایتِ ادبیات داستانی فارسی». مطالعات تاریخ انتظامی، 9 (35)، 65ـ88.
11- فرخی، نیما. (1397). «اسطوره خصوصی¬سازی»، روزنامۀ شرق، شمارۀ 3121، ص 8.
12- قبادی، حسینعلی و همکاران. (بهار 1395). «تحلیل اسطوره¬ای رمان درد سیاوش با نگاه به تأثیر کودتای 28 مرداد1332 در بازتاب اسطوره¬ها»، مجله ادبیات عرفانی و اسطوره¬شناختی، سال دوازدهم، شمارۀ 42، صص 209 – 235.
13- میرصادقی، جمال. (1394). داستان¬های پلیسی، تهران: سخن، چاپ اول.
14- میرعابدینی، حسن. (1383). صد سال داستان¬نویسی ایران، تهران: نشر چشمه، چاپ سوم.
15- ____________. (1387). «نخستین رمان¬های پلیسی ایران»، مجله اندیشه و هنر، دوره دهم، شماره 13 و 14، صص 132 ـ137.
16- ولک، رنه و آوستین وارن. (1373). نظریه ادبیات، ترجمۀ ضیاء موحد و پرویز مهاجر، تهران: علمی و فرهنگی.
17- هزار و یک شب (1377). ترجمۀ عبداللطیف طسوجی تبریزی، ویراستار: میترا مهرآبادی، تهران: دنیای کتاب.
18- هویدا، فریدون. (1395). تاریخچۀ رمان پلیسی، ترجمۀ مهستی بحرینی، تهران: نیلوفر.
مجله ادبیات فارسی، دوره 19، شماره 34، زمستان 1402، صفحه 17-28
|
سیر داستان پلیسی (جنایی) در ادبیات فارسی
یوسف کرمی چمه1*، میثم احمدی 2
1 استادیار گروه زبان و ادبیات، دانشگاه جامع علوم انتظامی امین
2 استادیار گروه زبان و ادبیات، دانشگاه جامع علوم انتظامی امین
نویسنده مسئول : Email: ykaramicheme@yahoo.com
تاریخ دریافت: 20/06/1402 / تاریخ پذیرش: 05/12/1402
چکیده
داستان پلیسی (جنایی) جزو گونههای ادبی محبوب در دوران معاصر است. بیش از 180 سال از پیدایش نخستین نمونههای تمامعیار داستان پلیسی (جنایی) در ادبیات جهان میگذرد؛ اما حدود دهۀ آخر سدۀ سیزدهم شمسی و از طریق ترجمه بود که این گونۀ ادبی برای نخستین بار وارد ایران شد. در این حیات صد و اندی ساله، داستان پلیسی (جنایی) در ایران شکلها و دورههای گوناگونی را تجربه کرده است. در این مقاله، با استفاده از منابع کتابخانهای و به شیوۀ توصیفی ـ تحلیل کوشش شده است تا میراث داستان پلیسی (جنایی) در ادبیات فارسی طبقهبندی شود. مطابق یافتههای پژوهش، عناوینی نظیر ترجمه، پاورقیهای پلیسی ـ جنایی، مستندنگاری و حادثهگویی (پلیسهای داستاننویس) و نویسندگان حرفهای و آثار مستقل (داستاننویسان ژانر پلیسی) را برای بررسی سیر داستان پلیسی (جنایی) در ادبیات فارسی میتوان درنظرگرفت. شناخت پیشینه و تاریخچۀ داستانهای پلیسی (جنایی) در ادبیات فارسی یاریگر پژوهشگران بعدی در شناخت ویژگیها و نقاط ضعف و قوّت این داستانهاست.
کلیدواژه: داستان، داستان پلیسی (جنایی)، ادبیات فارسی، ترجمه، پاورقی.
1. مقدمه
داستان یکی از مهمترین قالبهای ادبی است. داستان یک روایت منثور بوده که پژوهشگران براساس معیارها و عناصر مختلف، دستهبندیهای متفاوتی برای آن ذکر کردهاند. از حیث محتوا و موضوع، داستان به انواع گوناگونی شامل علمی، اجتماعی، تاریخی، پلیسی و... تقسیم میشود. داستان پلیسی، روایتی مبتنی بر جرم و جنایت است که نویسنده سعی میکند از طریق کارآگاه یا پلیس، پرده از چهرۀ مجرم و جنایتکار بردارد.
امروزه داستان و رمان پلیسی در سطح جهان گسترش بسیاری یافته است و در اغلب زبانهای دنیا میتوان آثاری از این نوع را یافت. شاید بتوان گفت هیچ جای جهان نیست که داستان پلیسی چاپ و خوانده نشود؛ بنابراین، داستان جنایی ـ پلیسی را باید یک ژانر جهانیِ تمامعیار خواند. برای اثبات چنین ادعایی کافی است به فراوانیِ این گونۀ داستانی در فهرست همواره درحالِ گسترشِ کشورها و مناطق (ژاپن، کره جنوبی، سوئد، کشورهای اسکاندیناوی، دنیای عربزبان، آفریقای جنوبی، استرالیا، مکزیک، برزیل، ایران، و غیره) توجّه کرد. رمان پلیسی در زبان انگلیسی همچنان بیش از سایر زبانها رواج دارد. در آمریکا و کشورهای اروپایی، رمان پلیسی پیوند عمیقی با دنیای سینما و تصویر دارد و این امر موجب پیشرفت و تنوع در این ژانر شده است. در ایران نیز چند سالی است که بهسبب علاقۀ خوانندگان، داستانهای پلیسی با اقبالِ ناشران مواجه شده و آنها به چاپ ترجمۀ آثار پلیسی جهان و نیز رمانها و داستانهای پلیسی ایرانی توجه نشان دادهاند.
اهمیت خواندن و شناخت آثار جنایی برای نیروهای پلیس بر هیچکس پوشیده نیست و هیچ خواننده و منتقد منصفی، منکر نقش و جایگاه مهم و گرانسنگ مطالعۀ داستانهای پلیسی در مسائلی نظیر کشف و شناخت جرائم گوناگون، روشهای افشای جنایات و ردیابی مجرمان، آشنایی با ترفندهای خلافکاران، شناخت احوال و عواطف جنایتکاران، علل و انگیزههای مادی و اجتماعی جنایت و غیره نمیشود. بسیاری از پلیسها در سراسر دنیا با خواندن آثار جنایی با این مبانی آشنا میشوند تا جاییکه حتی مجرمان و مردم هم بسیاری از نکات پلیسی را از این آثار آموختهاند. به جرأت میتوان گفت که در دنیا کارآگاهی کارکشته و کارآزموده نیست که با داستانهای جنایی و پلیسی آشنا نباشد و آنها را نخوانده باشد، چرا که این خوانش، خود به نوعی سهیمشدن در دنیایی از تجارب و آگاهی و آموزههاست.
2.طرح مسأله
داستانهای پلیسی ـ جنایی در ایران نیز طرفداران زیادی دارد اما متأسفانه مطالب جدّی دربارۀ ادبیات پلیسی ـ جنایی در زبان فارسی کمتر نوشته شده است. تا مدتها به شکل تحقیرآمیزی از داستان پلیسی با عنوان «داستان عامهپسند» یاد میشد و این نوع ادبی جدی گرفته نمیشد(1)، اما امروزه تنها مردم عادی خوانندۀ داستانهای پلیسی نیستند و خوانندگان این داستانها، طیف وسیعی از افراد و سلایق و تخصصها را شامل میشوند و هیچ منتقد و پژوهشگر دقیقی، موفقیت این داستانها و رشد و کمالیافتگی آنها را ـ هم در محتوا و هم در فُرم ـ انکار نمیکند. تثبیت جایگاه داستانهای جنایی و پلیسی نزد کتابخوانهای ایرانی و علاقه و اشتیاق فراوان آنها به این ژانر که موجب روی آوردن نویسندگان ایرانی به تألیف داستانهای پلیسی شد، و نیز اشتهار و اهمیت این آثار در جوامع گوناگون، از عواملی است که پژوهش در این زمینه را ناگزیر میکند.
پژوهش حاضر از این جهت اهمیت دارد که اکنون ادبیات پلیسی ـ جنایی از نظر کمّی و کیفی (محتوا و فرم) رشد قابلتوجهی داشته است و تفاوتی با دیگر گونههای داستانی ندارد؛ همچنین داستان پلیسی جزو پرمخاطبترین و جذابترین آثار ادبی محسوب میشود و شناخت تاریخچه و پیشینۀ آن لازم و ضروری است تا بتوان از این رهگذر، گامی در جهت افزایش غنا و قوّت این گونه داستانها برداشت؛ بنابراین، هدف نویسندگان این جستار، بررسی سیر داستان پلیسی در ادبیات فارسی است.
3. سؤالهای پژوهش
- ترجمه چه نقشی در آشنایی ایرانیان با داستانهای پلیسی ـ جنایی داشت؟
- آیا تجربیات کارآگاهان و بازپرسها در داستانهای پلیسی ایرانی بازتاب یافته است؟
4. فرضیههای پژوهش
- داستانهای پلیسیِ ترجمهشده بهدلیل جنبۀ سرگرمکنندگی و عنصر کشش و تعلیق موجود در آنها، موجب علاقۀ مخاطبان ایرانی به این گونۀ ادبی شد.
- برخی از کارآگاهان و بازپرسهای جنایی، براساس تجربیات و خاطرات خود، اقدام به نگارش داستانهای پلیسی ـ جنایی کردهاند.
5. پیشینۀ تحقیق
دربارۀ رمان و داستان پلیسی در کشورهای دیگر ـ بهویژه آمریکا و بعضی کشورهای اروپایی ـ پژوهشهای نسبتاً زیادی انجام شده است. در برخي از این پژوهشها، تاریخچۀ این ژانر ادبی مدنظر بوده است و در برخی دیگر، با معرفی زیرشاخههای آن، یکی از خردهژانرهای آن بررسی و تفسیر شده است. برخی از منتقدان و محققان نیز داستانهای پلیسی یک دورۀ خاص را در یک مجموعه، گرد آوردهاند. نکتهای که دربارۀ بیشتر این پژوهشها صدق میکند، تأکید آنها بر ادبیات غرب و دنیای انگلیسیزبان و انگلوساکسون است؛ یعنی جایی که رمان و داستان جنایی ـ پلیسی از آنجا برخاسته است. متأسفانه در ایران مطالب جدی دربارۀ ادبیات پلیسی ـ جنایی کمتر نوشته شده است. برخی از آثاری که بهگونهای مرتبط با موضوع تحقیق است، عبارتاند از:
ـ بوآلو، و نارسژاک (1372) در کتاب نقد و بررسی رمان پلیسی، مطالب مفصلی دربارۀ پیدایش رمان پلیسی، خصوصیات و شخصیتهای این آثار نوشتهاند.
ـ تودوروف (1383) در مقالهای با عنوان «سنخشناسی رمان پلیسی(2)»، ترجمۀ انوشیروان گنجی موحد، مجلۀ زیباشناخت، به بررسی گونههای مختلف داستان پلیسی پرداخته است.
ـ میرعابدینی (1387 بهار و تابستان) در مقالۀ «نخستین رمانهای پلیسی ایران» دربارۀ ورود رمانهای پلیسی در قالب ترجمه به ایران و همچنین نخستین نمونههای ایرانی داستان پلیسی (داستانهای دورۀ پهلوی اول) سخن گفته است. تفاوت پژوهش حاضر با مقالۀ میرعابدینی در این است که ایشان، به آثار پلیسی متأخر اشارهای نکرده و به دستهبندی داستانها، چنانکه در مقالۀ حاضر دیده میشود، نیز نپرداخته است.
- اسکاگز (1390) در کتاب ادبیات جنایی، دربارۀ تاریخچۀ پیدایش و انواع گوناگون ادبیات جنایی نظیر ادبیات معمایی، داستان پلیسی، تریلر و... بحث کرده است.
ـ غفاری نمنک (1391 مرداد) در مقالۀ «گسترش رمان پلیسی در ایران»، دربارۀ ورود داستان پلیسی به ایران و گسترش آن بحث کرده است. وی در این مقالۀ دو صفحهای که در مجلۀ حافظ منتشر شده است، به ورود داستانهای پلیسی نویسندگان مشهور این ژانر نظیر ادگار آلن پو، آرتور کانن دویل، آگاتا کریستی، دَشیل هَمِت و... پرداخته و تنها در بخش پایانی مقاله، نام دو نویسندۀ ایرانی یعنی اسماعیل فصیح (کتابهای شراب خام؛ شهباز و جغدان) و قاسم هاشمینژاد (کتاب فیل در تاریکی) را ذکر میکند. این مقاله نیز مانند اکثر پژوهشهای مرتبط با داستان پلیسی، در سیطرۀ نویسندگان و آثار غیرایرانی گرفتار شده است.
- میرصادقی (1394) در کتاب داستانهای پلیسی، دربارۀ تاریخچه و خصوصیات داستانهای پلیسی و عناصر ادبی در این گونۀ ادبی بحث کرده و توصیههایی برای نویسندگان این حوزه ارائه کرده است. نویسندۀ کتاب وارد بحث دربارۀ پیشینۀ این ژانر در ادبیات فارسی نشده است.
- امنخانی و زواریان (1394) در مقالۀ «قدرت و ژانرهای ادبی (نگاهی تبارشناسانه به پیدایش داستانهای جنایی/ کارآگاهی در دورۀ معاصر)» از منظری فلسفی به گرایش نویسندگان و مخاطبان به داستانهای جنایی پرداختهاند.
- هویدا (1395) در کتاب تاریخچۀ رمان پلیسی، بهصورت دقیق و با جزئیات فراوان دربارۀ تاریخچه و گونههای مختلف رمان پلیسی بحث کرده است. نویسندۀ کتاب بهجز یکی دو اشاره به هزارویکشب، وارد بحث دربارۀ پیشینۀ این ژانر در ادبیات فارسی نشده است.
ـ آتشسودا و نکویی (تابستان 1396) در مقالهای با عنوان «بررسی برخی از مؤلفههای ادبیات کارآگاهی در ذکر بر دار کردن امیر حسنک وزیر»، در پی جستوجوی ویژگیهای داستان پلیسی در متنی کهن (تاریخ بیهقی) بودهاند.
ـ آرخی، خجسته و جمالی (1399) در مقالهای با عنوان «نظم یا سلطه: نگاهی به بازنمایی پلیس در ادبیات داستانی» بازنمایی نهاد پلیس در سه اثر داستانی که نماد سه جریان فکری متفاوت در تاریخ معاصر ایران هستند را بررسی کردهاند. این آثار که هیچکدام ذیل گونۀ داستان پلیسی قرار ندارد، عبارتاند از: رمان «تهران مخوف» از مرتضی مشفقکاظمی، داستان «گیله مرد» از بزرگ علوی و رمان «رازهای سرزمین من» از رضا براهنی.
ـ سوآپا و رحمانیان (1401) در مقالۀ «شهربانی رضاشاهی (1320-1304) به روایتِ ادبیات داستانی فارسی» با انتخاب دوازده اثر داستانی به بررسی بازنمایی عملکرد نیروهای شهربانی در متون ادبی مربوط به دورۀ رضاشاهی پرداختهاند. طبیعتاً بسیاری از آثار انتخابی پژوهشگران مانند آثار بزرگ علوی، ابراهیم گلستان وغیره، ذیل داستان پلیسی نمیگنجد. هدف این نویسندگان نیز دستهبندی داستانهای پلیسی (جنایی) نبوده است.
با توجه به پیشینۀ پژوهش، میتوان دریافت که تاکنون در هیچ پژوهشی، داستانهای پلیسی (جنایی) زبان فارسی دستهبندی نشده است و بنابراین، پژوهش حاضر از این حیث، نوآوری دارد.
7.روش تحقیق
هر موضوع یا رویکرد علمی، روش پژوهش ویژهای را میطلبد. در پژوهشهای ادبی، شیوۀ کسب آگاهی بر پایۀ نقل اقوال، آرا و اطلاعات استوار است. (فتوحی،139:1399). این پژوهش از نظر هدف، توسعهای و از نظر ماهیت دادهها جزو پژوهشهای کیفی بهشمار میرود. پژوهشگران با استفاده از منابع کتابخانهای مانند کتابهای تحقیقی و مقالههای معتبر دربارۀ داستانهای جنایی ـ پلیسی و مطالعۀ بسیاری از آثار پلیسینویسهایی مانند قاسم هاشمینژاد، مهرداد مراد، کاوه میرعباسی و... و به شیوۀ توصیفی ـ تحلیلی کوشش میکنند سیر داستان پلیسی را در ادبیات فارسی مورد بررسی قرار دهند.
8-مبانی نظری پژوهش
1- 8 .داستان
«لغت داستان در زبان فارسی به معنی قصه، حکایت، افسانه و سرگذشت بهکار رفته است و در ادبیات، اصلاحی عام بهشمار میآید که از یکسو شامل صوّر متنوع قصه میشود و از سوی دیگر انشعابات مختلف ادبیات داستانی از قبیل داستان کوتاه، رمان، داستان بلند و دیگر اقسام این شاخه از ادبیات خلّاق را در برمیگیرد.» (داد،212:1385).
2 -8 . داستان پلیسی
میرصادقی در کتاب «داستانهای پلیسی» این گونۀ ادبی را چنین تعریف کرده است: «داستانهای پلیسی، نوعی از نوشتار خلّاقۀ ادبی است که تعریف آن ساده نیست. بهطورکلّی میتوان آن را چنین تعریف کرد: مبارزۀ خوبی با بدی، خیر با شر و پیروزی خوبی بر بدی.» (میرصادقی،35:1394). وجه ممیز داستان پلیسی از دیگر داستانها، تأکید آن بر جرم و جنایت است. درواقع، حوادث داستان پلیسی حول دزدی و جنایت میچرخد و دو شخصیت اصلی کارآگاه (تعقیبکننده) و دزد یا قاتل (تعقیبشونده) دارد. رابطۀ این دو شخصیت و تعقیبوگریز موجود در ماجرا، موجب تعلیق در داستان میشود. در رمانهای پلیسی، جرمی پيش میآيد و كارآگاه طی فرایندی پیچیده و با نشانههايی كه بهدست میآورد، به چند نفر مظنون میشود تا به عامل اصلی برسد. «رمان پلیسی ممکن است داستانی بلند یا قصهای کوتاه باشد و بههرحال، زمانی واقعاً یک رمان پلیسی خوانده میشود که شامل نکات زیر باشد: جنایتی رخ دهد؛ احتمالاً این جنایت بهوسیلۀ یک یا چند شخص انجام گرفته باشد و سرآخر جنایت بهوسیلۀ کارآگاهی حرفهای یا آماتور کشف شود.» (سامپسون،176:1352).
داستان پليسي بر محور جرم و جنايتي شکل ميگیرد و معمولاً هويت قاتل یا مجرم نامعلوم است که کارآگاهي با جمعآوري و تفسير مدارک و شواهد و با کنشی جستوجوگرانه، هويت او را افشا میکند؛ بنابراین، ساختار معماوار و تعلیق و گرهافکنی از خصوصیات اصلی اینگونه داستانهاست. همچنین از نظر شخصیتپردازی باید گفت در داستان پلیسی، یک طرف ماجرا، یک پلیس قرار دارد و در سوی دیگر، جنایتکاری است و پایۀ داستان بر تقابلِ عمل، کردار و شخصیت آنها نهاده شده است.
جان اسکاگز، در کتاب ادبیات جنایی1، دربارۀ داستان پلیسی نوشته است: «خردهژانری از ادبیات جنایی که شیوههای واقعی و روند کار پلیسی را در تحقیق دربارۀ جنایتها برجسته میسازد. داستان پلیسی معمولاً تیمی از کارمندان پلیس را به تصویر میکشد که اغلب موارد متعددی از جنایتها را در یک زمان دنبال میکنند. در این خردهژانر روشهای کار پلیسی مدرن، مثل فناوری پزشکی قانونی، مصاحبه با مظنونین و جستوجو در آرشیوها مورد تأکید قرار میگیرد.» (اسکاگز،211:1390).
9. بحث و بررسی
1-9. تاریخچۀ داستان پلیسی
امروزه رمان و داستان جنایی ـ پلیسی در جهان گسترش یافته است و مخاطبان بسیاری دارد، اما بحث دربارۀ پیشینۀ آن، همچنان با پیچیدگی و ابهام و دشواری همراه است. برخی معتقدند مایههای داستان پلیسی از آغاز آفرینش وجود داشته است و برای نمونه از داستان آفرینش و ماجرای هابیل و قابیل سخن میگویند. از نظر اینان، آنجا که قابیل، هابیل را به قتل میرساند جرمی متناسب با فضای داستانهای پلیسی مرتکب میشود.
گروهی از پژوهشگران نیز قصهها و روایاتی را از فرهنگها و کتابهای مختلف، بهعنوان خاستگاه این ژانر معرفی میکنند. «دوروتی ال. سایرز، نویسندۀ رمانهای مجموعهایِ لرد پیتر ویمزی، در مقدمهای که در 1928م. بر کتاب داستانهای کوتاه برجستۀ کارآگاهی، معمایی و ترسناک2 نوشت، چهار قصه را به عنوان اسلاف این ژانر معرفی کرد: این چهار قصه، شامل دو قصه از عهد عتیق، از کتاب دانیال است که قدمتشان به قرن چهارم تا اول پیش از میلاد بازمیگردد، یک قصه از هرودت متعلق به قرن پنجم قبل از میلاد و یک قصه نیز از اساطیر هرکول است.»(اسکاگز،1390: 17و18).
این تحلیل و سخن ال. سایرز را دیگران نیز به گونههای مختلف نقل کرده و ريشههاي اين داستانها را حتي در قديميترين فولكلورهاي ملل جستوجو کردهاند. «نخستین روایتهای مربوط به این نوع ادبی، در نوشتههای یهودی، در تاریخ هرودت و در انهاید یافت میشود.» (هویدا،15:1395). در بعضی از آثار کلاسیک مانند اُدیپ3 شهریار اثر سوفوکل یا فصلی از کتاب انهاید4 اثر ویرژیل، آنجا که قصة کاکوس و هرکول نقل میگردد، کموبیش برخی از عناصر تشکیلدهندة داستان پلیسی را باز مییابیم. نمونههاي ديگر از لابهلاي نوشتههاي ازوپ، هردوت، سيسرون و نويسندگان كتاب مقدس ميتوان یافت (میرصادقی،457:1386)، اما در اساس این قصهها در چهارچوب تعریف داستان پلیسی نمیگنجد.
برخی محققان معتقدند این نوع ادبی نمیتواند جز در مغربزمین پدید آمده باشد، اما «وان گولیک، چینشناس برجستۀ هلندی که یک دستنوشتۀ ناشناختۀ چینی متعلق به آغاز قرن هجدهم را از بوتۀ فراموشی بیرون آورده و با الهامی کامل از آن، دست به انتشار (نتیجۀ سه تحقیق جنایی قاضی تی) زده، این نظر را قاطعانه رد کرده است.» (هویدا،11:1395). بر این اساس او، خاستگاه دیگری برای این داستانها ذکر میکند.
اگر بافت معماگونه و ساختار جستوجوگر را ویژگی اصلي ژانر جنایی ـ پليسي بهشمار آورد، فهرست آثاری که در دورههای گوناگون تاریخی، واجد عنوان «داستان جنایی ـ پلیسی» هستند، بسیار طولانی و مفصل خواهد شد، اما واقعیت این است که از نظر عناصر گوناگون داستان، تفاوت زیادی میان این قصهها و داستان جنایی ـ پلیسی وجود دارد؛ بنابراین، نظر برخی از پژوهشگران پذیرفتنیتر است که علیرغم پیشینۀ درخور توجه رگهها و مایههای داستان پلیسی در جهان و فرهنگهای گوناگون، این گونۀ ادبی را باید محصول قرن نوزدهم و اقتضائات آن دانست. از نظر اینان، صنعتیشدن جهان، گسترش شهرها، ازدحام جمعیت، بینظمی و ناامنی، تغییر الگوهای زندگی و... نیاز به پلیس و تشکیلات پلیسی را به دنبال داشت. تشکیل سازمان پلیس و پیشرفت و تغییر در شیوههای برخورد با مجرمان و کشف جرم، در پیدایش داستان پلیسی مؤثر بوده است. فرانسيس لاكاسن در كتاب «اسطوره رمان پليسي» بستر پيدايش ژانر پليسي در اروپای قرن نوزدهم را اينگونه توصيف ميكند: «شهر با ديوارهايي كه به دروغ اطمينانبخشاند، توده مردمي كه هر يك ممكن است جنايتكاري را در خود مخفي كرده باشد، خيابانهايي گشوده به روي تعقيبهاي جنونآسا، انبارهايي عظيم همچون قلعهها، نردههايي بسته به روي راز يا نيستي، نورهايي كه شب تهديدآميز را پاره پاره ميكند، هم همدست كارآگاه است، هم رقيبش است و هم همراهش...». (به نقل از: بوآلو و نارسژاک،13:1372).
در همین راستا، بیشتر منتقدان و پژوهشگران در فرهنگنامههاي ادبي و هنري و آثار پژوهشی، سال 1841 میلادی را نقطۀ آغاز «داستان پلیسی» و ادگار آلِن پو را کاشف این نوع ادبی میدانند. وی در سال 1841 میلادی، داستان «قتلهای کوچۀ مورگ5» را در مجله «گراهام» چاپ كرد. ساختاري که در این داستان به کار رفته است، بعدها به نام «داستان پليسي یا کارآگاهی» مشهور شد. آلِن پو، با این داستان، شخصیت مهم و تیپیکِ «کارآگاه» را به جهان داستان معرفی کرد. وی در آثار بعدی خود نیز همین ساختار را دنبال کرد. البته به زعم برخی (بوآلو ـ نارسژاک) ادگار آلنپو فقط از روی رمان پلیسی پرده برداشته و این نوع از قبل وجود داشته است. (بوآلو و نارسژاک،24:1372).
بههرحال، پس از چاپ داستانهای آلن پو، و چاپ ماجراهای شرلوک هولمز به قلم آرتور کانن دویل در مجلۀ «استراند»، بود که توجه به داستانهای پلیسی بیشتر شد و این داستانها، خوانندگان بسیاری یافتند. «در آستانۀ جنگ جهانی 1914، رمان پلیسی به یک نوع ادبی تثبیت شده با هواخواهانی روزافزون مبدل شد.» (هویدا،59:1395). بهطوریکه در کتابهای فراوانی با قاتلان، مقتولان، سارقان، کلاهبرداران، جاعلان، کارآگاهان خصوصی، مأموران پلیس، بازپرسها مواجه میشویم که حول یک قتل، سرقت، توطئه، راز یا معمایی گرد آمدهاند. امروزه برخی از شخصیتهای داستانهای پلیسی چنان مشهور شدهاند که بسیاری از مردم گمان میکنند این شخصیتها واقعاً وجود داشتهاند؛ از جمله میتوان هرکول پوآرو، شرلوک هولمز، آرسن لوپن و فانتوما را نام برد.
2-9. داستان پلیسی در ایران
داستان پلیسی در ادبیات فارسی پیشینۀ زیادی ندارد؛ اما دوران حضور و حیات این گونۀ ادبی را میتوان ذیل چند عنوان دستهبندی کرد. با توجه به اینکه داستان پلیسی خاستگاهی غیر از زبان فارسی دارد، نخستین دسته از آثار این ژانر را در ادبیات فارسی، ترجمهها تشکیل میدهند. پس از آشنایی با داستان پلیسی و ترجمۀ برخی از آثار نویسندگان غربی، و با توجه به کشش و جذابیت این گونۀ ادبی برای مخاطبان، عدهای از نویسندگان ایرانی به نوشتن داستانهایی در این ژانر تمایل یافتند.
10.ترجمه
این گونۀ ادبی که مدتها در سیطرۀ نویسندگان آمریکایی، انگلیسی و فرانسوی قرار داشت، به جهت ساختاری که دارد و نیز محتوای عامش ـ یعنی جرم و جنایت که در هر جغرافیایی ممکن است رخ دهد ـ از طریق ترجمه، وارد ایران و زبان فارسی نیز شد. درواقع، واسطۀ آشنايي ايرانيان با ژانر پليسي، ترجمههاي رمان و داستان بود. «ترجمۀ داستانهای پلیسی، که از اواخر دورۀ قاجار شروع شد، در تشویق نویسندگان ایرانی به خلق آثار پلیس ـ جنایی مؤثر بود. شاید بتوان پلیس لندن اثر «گونان دویلی» ترجمۀ عبدالحسین میرزا مؤیّدالدوله از عربی (1322ق/1283ش) را نخستین داستان پلیسی ترجمهشده دانست. سال بعد (1323ق) میراسمعیل (موسوی) عبداللهزاده، جلد اول کتاب شرلوک خومس را از منابع روسی ترجمه کرد؛ و در سال 1306 ش، محمدحسین میرزا جهانبانی مجموعهای با عنوان شرلوک هلمس به چاپ رساند.» (میرعابدینی،133:1387). از دیگر آثاری که حدود دهۀ آخر سدۀ سیزدهم شمسی ترجمه شد، داستان «پلیس سِرّی آمریکا» ترجمۀ میرزا اسحاق کرمانی، و داستان «مرد سابقهدار» ترجمۀ میرزا باقر معلم تبریزی را میتوان نام برد. ازجمله آثاری که در همان سالها ترجمه شد، رمان «پلیس ینگی دنیا» است که در سال 1322 یا 1324 منتشر شد(3).
با توجه به جایگاه روزنامهها و مجلات در آن دوران، داستانهای پلیسی ترجمهشده بهصورت پاورقی در نشریات چاپ میشد و کشش و جذابیت و سرگرمکنندگی این داستانها از عوامل علاقه و تمایل مخاطب به پیگیری ماجرا بود. ترجمۀ پاورقيها در سالهاي كمي قبل و بعد از انقلاب مشروطه اولين برخورد ايرانيان كتابخوان با داستانها و رمانهاي پليسي به حساب ميآيد. اولين رمانهاي اجتماعي كه اغلب تحت تأثير آثار غير فارسي (ادبيات فرانسه، انگلستان، و بعدها آمريكا) نوشته ميشد و حتي برخي از آثار، گرتهبرداري دقيقي از الگوهاي داستانها و فيلمهاي غربي بود، نشانههاي تأثير داستانهاي پليسي را هويدا كرد. هر چند در طول آن سالها اثر قابلتأملي پديد نيامد (جزینی،68:1389).
در دورههایی از تاریخ روزنامهنگاری در ایران، به داستانهای جنایی توجهی ویژه میشد. «در سالهای پس از 1300 شمسی، چاپ داستانهایی پلیسی در نشریات رونق چشمگیری مییابد. نصرالله فلسفی با ترجمۀ رمان موریس لوبلان، آرسن لوپن مجادله با شرلوک هلمز (در روزنامۀ مردِ آزادِ: 1302؛ علیاکبر داور، از نظریهپردازان ایدۀ نیاز جامعه به دیکتاتور عالم) و چند رمان دیگر او، گرایش رمان پلیسی فرانسوی را به خوانندگان ایرانی، که به سنت پلیسینویسی انگلیسی خو کرده بودند، معرفی میکند.» (میرعابدینی،133:1387). نصرالله فلسفی در سالهای 1302 تا 1306، پنج اثر او ـ مثل سَرِ تُنگ بلور، تودۀ طلا ـ را چاپ کرد. پس از او، مترجمانی همچون عنایتالله شکیباپور، عطاءالله دیهیمی، محمدعلی گلشائیان و رشید امانت را میتوان یاد کرد که تا 1310 بیش از ده رمان غالباً دو جلدیِ لوبلان را منتشر میکنند. اما ترجمۀ آثار لوبلان، در دهۀ 1310ـ1320 از رونق افتاد ـ تنها دو رمان او ترجمه شد ـ و انبوهی از آثار کمارزش پلیسی ـ جنایی با ترجمۀ ذبیحالله منصوری و دیگران جایگزین آن شد. مهمترین آثار پلیسی ترجمهشده، داستانهایی از ادگار آلِنپو است که به ترجمۀ مسعود فرزاد و پژمان بختیاری در گاهنامۀ افسانه چاپ شد. (همان: 133 و 134). در کنار اینها باید به ترجمۀ داستانهای جنایی در مجلۀ شهربانی نیز اشاره کرد که از آغاز فعالیت تا پایان عمر نشر آن، ادامه داشت.
11. پاورقیهای پلیسی ـ جنایی
داستان پلیسی در ایران با سنت پاورقینویسی گره خورده است. صدرالدین الهی، پاورقیهای فارسی را از جهت موضوع به انواعی تقسیم میکند: پاورقیهای تاریخی، پاورقیهای اجتماعی، پاورقیهای عاشقانه، پاورقیهای سیاسی، پاورقیهای مذهبی، پاورقیهای پلیسی و جنایی، پاورقیهای فُکاهی و طنز، پاورقیهای ماجراجویانه، پاورقیهای وحشت، پاورقیهای تخیلی، پاورقیهای مدرن و پاورقیهای تلفیقی با عنوان اقتباس و ترجمه (الهی، 1378: 102 ـ 107).
وی دربارۀ پاورقیهای پلیسی و جنایی نوشته است: «این پاورقیها که به تقلید از آثار نویسندگان اروپایی نوشته میشد در بین خوانندگان فارسیزبانی که به رمانهای پلیسی اروپایی و آمریکایی دسترسی نداشتند هوادار بسیار داشت. معروفترین نویسندۀ این گونه پاورقیها، امیر عشیری بود که کارهایش در مجلۀ اطلاعات هفتگی، آسیای جوان منتشر میگردید.» (الهی،105:1378).
افرادی مانند امیر عشیری (خالق شخصیت سروان رامین) و پرویز قاضی سعید (خالق کارآگاه لاوسون) با نوشتن پاورقیهای جنایی ـ عشقی در مجلهها، تألیف داستان پلیسی را در ایران با جدیت دنبال کردند. در داستانهای آنها، تقلید و الگوبرداری از آثار ترجمهشده دیده میشود. البته باید گفت الگوبرداری و یا تقلید از آثار ادبی و هنری مسئلۀ عجیب و تازهای نیست. دربارۀ بسیاری از مکاتب هنری و ادبی نیز همین اتفاق رخ داده است؛ مثلاً نیما یوشیج و بنیانگذاران شعر جدید فارسی، پس از آشنایی با تحولات ادبی در اروپا و بهویژه فرانسه پایهگذار ادبیات جدید و شعر نو شدند. نکتۀ مهم در این گونه تقلیدها، مسئلۀ بومیسازی یا سازگاری اقتباس با پسزمینههای ذهنی مخاطب است. ادبیات جنایی ـ پلیسی نخست در کشورهای انگلوساکسون مطرح شد و سپس در کشورهایی نظیر فرانسه نیز رواج یافت؛ بنابراین، طبیعی است که الگوهای اولیه، داستانها و رمانهای بعدی را تحت تأثیر قرار داده باشند.
علاوه بر تقلید و الگوگیری از داستانهای پیشگام، توسعۀ شهرها و تحولات ساختاری در نیروهای مجری نظم و امنیّت و پیدایش پلیس مدرن در رونق رمانهای پلیسی در سرتاسر دنیا نقش داشته است. گسترش و آوازۀ نیروی پلیس در پاریس سبب میشود تا آلِن پو داستانهای پلیسیاش را به فرانسه ببرد و از شخصیتی به نام شوالیه دوپن فرانسوی سخن بگوید.امیر عشیری در نخستین پاورقیاش که در سال 1328 چاپ شد، بهدلیل آنکه تهران را شهری مناسب برای پرداخت رمان پلیسی نمیدانست، مکان رخدادن حوادث داستان را «آلمان» قرار داد و با دقت وسواسگونهای مکان ماجرا را توصیف کرد. دربارۀ تمام داستانهای عشیری این دقت در توصیف مکان را میتوان دید؛ چه داستانهایی که در آلمان میگذرد چه آنهایی که در پاریس و تهران رخ میدهد.
صدرالدین الهی به نقل از اَرونقی کرمانی، سردبیر مجلۀ اطلاعات هفتگی دربارۀ امیر عشیری مینویسد: «امیر عشیری در قصههای خود به طور دقیق محل رفت و آمد قهرمانان را مینوشت فیالمثل اگر قهرمانان قصه راهشان به پاریس و یا هر شهر و دیاری میافتاد او از کوچهها، خیابانها و رستورانهای واقع در آن نام میبرد. غالباً هنگام نوشتن داستان، نقشۀ شهر محل گذر و سکونت قهرمان را پیش رو داشت و یادداشت میکرد. یک بار شهربانی مرکز از او دعوت کرد که کلاسی در شهربانی تشکیل دهد و مسائل پلیسی و جنایی را تدریس نماید.» (الهی،106:1378).
پاورقينويسان براي آنکه خوانندگان را برای پیگیری دنبالۀ داستان مجاب و بیتاب کنند، از هيجانآفرينيهاي جنايي و عشقي سود ميجستند. ابراهيم مدرسي در رمان «دلشاد خاتون» تجسسي پليسي را در بستر يك رمان پرحادثه خلق ميكند. آدمربايي، تعقيب و گريز، مرگهاي اسرارآميز و... اولين نمودهاي داستان پليسي را نويد ميدهد(جزینی،69:1389).
روزنامههای بسیاری پاورقیهای پلیسی را منتشر میکردند؛ «مثلاً در روزنامۀ گلشن (1296ش) رمانهایی چون مرد سابقهدار به ترجمۀ میرزاباقر معلم تبریزی چاپ میشود و در روزنامۀ صدای ایران (1295ش) پلیس سرّی آمریکا به ترجمۀ میرزا اسحاق کرمانی. روزنامۀ امید (1308ش) دوسیۀ نمرۀ یک پلیس آمریکا نات پنکرتون را به ترجمۀ عطاءالله دیهیمی منتشر میکند. سلطانعلی پارسا، مدیر ماهنامۀ شهربانی (1314) نیز سلسلهای از رمانهای پلیسی و جنایی را ترجمه میکند: مهمانخانۀ مرگ، دست جنایتکاران، شبح مرموز و...» (میرعابدینی،133:1387).
پاورقیهای پلیسی و جنایی زیادی نوشته شده است؛ از جمله میتوان به نامهای زیر اشاره کرد: رد پای یک زن، فرار به سوی هیچ، مردی که هرگز نبود، نبرد در ظلمت اثر امیر عشیری؛ اتاق کبود اثر ناصر نظمی؛ پنجههای پوسیده اثر صدرالدین الهی و جاسوسهای در برلین اثر پرویز قاضی سعید (الهی،122:1378).
امکان دسترسی به بسیاری از پاورقیهای پلیسی وجود ندارد و تنها میتوان به آثار اندکی از امیر عشیری، پرویز قاضی سعید، محمد دلجو و امیر مجاهد دست یافت. در برخی از مصاحبهها و آثار نیز به نام چند داستان پلیسی برمیخوریم که اکنون دسترسی به برخی از آنها وجود ندارد. «صدرالدین الهی در برشمردن معروفترین پاورقیهای پلیسی به دو عنوان «پنجههای پوسیده» نوشته خود و «اتاق کبود» نوشته ناصر نظمی اشاره میکند که هیچ جای دیگر اشارهای به آنها ندیدهام یا علیرضا محمودی در توضیح تلاش پلیسینویسان برای ایرانیزهکردن داستانهای پلیسی به دو مورد قابلتوجه استناد میکند؛ یکی شرلوک هولمز در ایران و عثمانی (1289) نوشتۀ میراسماعیل موسوی عبداللهزاده که در آن نویسنده ماجراهای شرلوک هولمز و دکتر واتسون را در ممالک محروسه ایران و دولت عثمانی بازسازی میکند و دیگری کتاب صادق ممقلی / داروغۀ اصفهان، شرلوک هلمز ایران (1304) که به ماجراهای هولمز در اصفهان میپردازد.» (فرخی،8:1397).
12. مستندنگاری و حادثهگویی (پلیسهای داستاننویس)
در این دسته، به نویسندگانی پرداخته میشود که در محاکم قضایی و انتظامی در مقام بازپرس یا مأمور تحقیق مشغول فعالیت بودهاند و داستانهایشان را براساس خاطرات و پروندههای خود نوشتهاند. در دوران پهلوی، برخی از مأموران و کارآگاهان و عوامل پلیس، در مجلۀ نامۀ شهربانی، داستانهای جنایی منتشر میکردند. بعد از انقلاب و بهویژه در دهۀ هفتاد، کارآگاهان و بازپرسهای جنایی، به نوشتن داستانهایی براساس تجربیات خود روی آوردند. از جمله افرادی که در ذیل این بخش قرار میگیرند، «احمد محققی و حمیدرضا گودرزی»، که از نویسندههای پرطرفدار ژانر پلیسی در دهۀ هفتاد بودند، و نیز «محمد شهریاری» نویسندۀ چند داستان پلیسی در دهۀ نود را باید نام برد. همۀ این نویسندگان، از بازپرسان ویژه قتل بودند که براساس پروندههای خود، شروع به نگارش آثار جنایی کردند.
احمد محققی، اولین بازپرس ویژۀ قتل، در دهۀ 60 دوشنبهها در مجلۀ جوانان، پاورقیهایی با عنوان «بازخوانی یک پرونده جنایی به قلم بازپرس ویژه قتل»، مینوشت که طرفداران زیادی داشت. محققی بیش از چهل کتاب نوشت و در آنها با زبانی ساده و به دور از پیچیدگی و با کمترین میزان از شخصیتپردازی دقیق، به بازآفرینی طرح سادهای از حوادث و پروندههای جنایی پرداخت. آثار وی عبارتاند از: آتش پاره (1372)، آتش عشق (1370)، آخرین شکار قاتل (1369)، سزای خیانت (1369)، از گلستان تا گورستان (1370)، افسانه (1370)، اعتراف (1372)، افسوس (1374)، انتقام(1373)، بازی روزگار (1377)، باند تکتازان (1370)، تبعیض (1373)، تعقیب (1371)، تلهگیر (1371)، تلکهگیر (1372)، جدایی (1371)، چشم روشنی (1371)، خاطرخواه (1372)، در دام محبت (1378)، در میان شعلهها (1377)، دُرنا (1376)، دلداده (1372)، رانده شده (1370)، سر نخ (1373)، سقوط (1372)، سنگ شیطان (1371)، سنگدل (1371)، سه ناخلف (1371)، سوختهدل (1372)، شلیک مار (1372)، شیدا (1372)، صاعقه (1372)، عروس بیگناه (1377)، عشق پنهان (1371)، عقد کرده (1372)، غروب عاطفهها (1378)، فتنه رمال (1370)، فرشته (1382)، قاتل کیست؟ (1371)، قصه عشق (1369)، مقصر کیست؟ (1370)، نفرین شده (1373)، نیلوفر (1372)، هوسباز (1371) و وسوسه (1371).
حمیدرضا گودرزی نیز در مقام بازپرس ویژۀ قتل، پروندههای جنایی بسیاری را بررسی کرده بود. وی نیز براساس تجربیات خود داستانهایی را به نگارش درآورد که ابتدا در هفتهنامۀ «حوادث» و سپس در قالب کتاب منتشر شدند. مهمترین شاخصۀ داستانهای گودرزی نیز همچون داستانهای محققی، زبان و ساختار داستانی ساده و زمینۀ عبرتآموز آنهاست. آثار حمیدرضا گودرزی عبارتاند از: آخرین دفاع (1374)، آهنگ قلبها (1372)، اثر انگشت (1373)، بغضی که با آینه گره خورد (1376)، پایان انتظار (1372)، پلهای شکسته (1373)، تا مرزهای جنون (1376)، دشنهها و کینهها (1376)، راز (1373)، روز پر اضطراب (1373)، زخمهای کینه (1373)، سابقهدار (1376)، شب حادثه (1373)، فانوس (1376)، قاتل در بخش مراقبتهای ویژه (1376)، گروگان (1372)، گلهای پرپر شده (1372)، گمشده (1377)، ملاقات با زن ناشناس (1377)، و عشق صدای فاصلههاست (1377)، کفش پاشنه فلزی (1374)، و کوچ (1376).
محمد شهریاری، قاضی ویژه قتل تهران و سرپرست دادسرای امور جنایی تهران، بر اساس پروندههایی که بررسی کرده، چند مجموعه داستان پلیسی نوشته است. داستانهای شهریاری که دربرگیرندة صحنههای قتلی است که در سالهای اخیر در تهران به وقوع پیوسته، با بنمایهای تعلیمی به نگارش درآمدهاند و برای مخاطبان جوان بسیار کاربردی است.آثار وی عبارتاند از: جنایت در دفترخانه (1393)، شبنشینی خونین در فیسبوک (1393)، قتل در آخرین ملاقات (1393)، جنایت در جنایت (1393)، شلیک در شب (1393)، قربانی توهم (1393)، دسیسه (1393) قتل در میدان کاج (1397) و سمفونی مرگ (1397).
در ارزیابی آثار این دسته، نکتهای که کاملاً به چشم میآید، ضعف تألیف و ایراد در طرح و پیرنگ و شخصیتپردازی داستان است؛ زیرا اینان نویسندۀ حرفهای نیستند و تنها خاطراتی از دوران خدمت خود را به نگارش درآورده و تنها به تجربیات مستقیم خود اتکا کردهاند؛ بنابراین، صرفاً مایۀ داستانی و مواد خام وجود دارد و عناصر گوناگون داستان بهویژه پیرنگ و شخصیتپردازی در آنها بهخوبی به کار گرفته نشده است و متن باورپذیر نیست؛ از همین رو، ساختار داستانها بسیار به هم شبیه است و پایان آن اغلب برای خواننده، آشکار.
13.نویسندگان حرفهای و آثار مستقل (داستاننویسان ژانر پلیسی)
در این دسته، آثار جنایی و پلیسی نویسندگان حرفهای قرار میگیرد؛ یعنی آثار نویسندگانی که در محاکم قضایی و انتظامی در مقام بازپرس یا مأمور تحقیق مشغول فعالیت نبودهاند. این نویسندگان، موضوع آثار خود را عمدتاً با مطالعۀ روزنامهها، تارنماها، آثار جنایی و پلیسی ترجمهشده و... بهدست آوردهاند.
الف) قبل از انقلاب
داستان پلیسی و جنایی در سالهای 1300 تا 1320 جزو انواع ادبی محبوب بود. «شاید بتوان توجه به این نوع ادبی را در حیطۀ ایدههای رایج در میان روشنفکران آن دوره گنجاند و میان فرارسیدن کارآگاه برای به کیفر رساندن تبهکاران و تبرئۀ بیگناهان ـ در قصۀ پلیسی ـ با انتظار ظهور منجی برای اصلاح اجتماع ـ در رمان تاریخی ـ به نوعی نظیرسازی دست زد.» (میرعابدینی،132:1387).
صادق ممقلی، داروغۀ اصفهان یا شرلوک هلمز ایران (1304) را میتوان مهمترین داستان پلیسی عصر رضاشاه دانست. نویسندۀ این داستان «ضمن بهره بردن از ساخت مدرن داستانهای کانن دویل، متأثر از قصههای ماجراییِ کهن است و ساختی تو در تو و قصه در قصه دارد. کاظم مستعانالسلطان «هوشی دریان» توانسته است در یک پیرنگ نَقلی، داستان پلیسی را در بافت شرقیِ قصه در قصه، و با حضور شخصیتهای ایرانی ـ داروغه، شبگرد و فراشباشی ـ جای دهد.» (همان: 134). در این داستان، تصویری از وضعیت اجتماعی دورۀ ناصری به دست داده میشود. «صادق ممقلی که در رمان او را ارباب خطاب میکنند، شخصیت تاریخی است که زمانی داروغۀ اصفهان بود و برای برقراری عدالتِ اجتماعی و پیدا کردن دزدها و آدمرباها تلاش میکرد.»(سوآپا و رحمانیان،75:1401).
از دیگر داستانهای پلیسی این دوره میتوان به خانم هندی (1309) اشاره کرد که یک داستان جنایی ـ دادگاهی است، چون لطفالله ترقی محور داستان را بر جستوجوی مستنطقین برای حل معمای قتل گذاشته است. پیرچاک هندی (1315) نوشتۀ عباس خلیلی هم از داستانهای جنایی پرفروش آن روزگار است. خلیلی نیز به تقلید از ترقی، مکان داستان خود را در هند قرار میدهد و میکوشد ماجرا را از چند نظرگاه روایت کند. بهجز اینان، نویسندگان دیگری نیز طبع خود را درزمینۀ نوشتن داستان پلیسی میآزمایند؛ از جمله محمد مسعود داستان جناییِ «قاتل کیست؟» (افسانه، 1309) را در سی و چند صفحه مینویسد و در آن از رمّالی و کیمیاگری هم سخن به میان میآورد. او به قتلی میپردازد که در هالهای از ابهام میرود و قتلهای دیگری برای پنهان نگهداشتن آن اتفاق میافتد. (نک: میرعابدینی،1387: 135 ـ 137).
در سالهای حکومت پهلوی دوم، داستان پلیسی صرف کمتر نوشته میشد. کتاب «شراب خام» که اولین رمان اسماعیل فصیح است و در سال 1347 منتشر شد را باید در اینجا ذکر کرد. این داستان دربارۀ هروئینیشدن و مرگ دو خواهر، یعنی مهین و زهرا حمیدی است. «بسیاری از رمانهای فصیح، در مجموع براساس الگوهای روایی داستانهای پلیسی و جنایی نوشته شده بودند. او حتی در کتاب شهباز و جغدان، دست به بازنویسی رمان ترکه مرد دشیل همت در فضایی ایرانی زد.» (غفاری نمنک،71:1391).
ب) بعد از انقلاب
در سالهای اولیۀ بعد از انقلاب، قاسم هاشمينژاد با رمان «فيل در تاريكي» كه در سال 1358 منتشر شد، جریان داستان پليسي را زنده نگه داشت. محمدعلی سپانلو دربارۀ «فیل در تاریکی» هاشمینژاد نوشته است: «میتوان در آینده چنین قصههایی [پلیسی] ساخت. با رنگ سیاسی و مثلاً با شرکت پلیس سیاسی برای افشای آنچه نباید تکرار شود. قالب جذاب رمان پلیسی هم خواننده را جلب میکند هم ظرفیت موضوع را دارد. گذشته از هر چیز مگر ما سالها در یک جامعۀ پلیسی زندگی نمیکنیم؟» (سپانلو،186:1376).
پس از اینکه در سالهای دهۀ شصت، هفتاد و هشتاد، داستانهای پلیسی مستقلی از نویسندگان حرفهای منتشر نشد، اکنون چند سالی است که داستان پلیسی با اقبال از سوی نویسندگان ایرانی مواجه شده است و آنها به نگارش رمانها و داستانهای پلیسی توجه نشان دادهاند. از پلیسینویسان این دوره میتوان به اسامی زیر اشاره کرد: مصطفی خرامان (با مجموعۀ سه جلدی ماجراهای پسر سرکار عبدی، چاپ 1377)، مهرداد مراد (با رمانهای مرا به فردا برسان، چاپ 1392؛ قلبهای بیتپش، چاپ 1393؛ الفبای مرگ، چاپ 1396؛ و رازهای شبانۀ من، چاپ 1398)، کاوه میرعباسی (با رمان سین مثل سودابه، چاپ 1393)، علیرضا محمودی (با رمان جنایت جردن، چاپ 1394)، رضیه انصاری (با رمان زنی با سنجاق مرواری نشان، چاپ 1395) و دانیال حقیقی (با رمان کارآگاهان خونسرد، چاپ 1396)، سامان نورایی (با رمان کاجها وارونهاند، چاپ 1396)، لیلا زارع (با رمان جمجمه جوان، چاپ 1396)، محمدحسن شهسواری (با رمان مرداد دیوانه، چاپ 1396؛ شهریور شعلهور، چاپ 1398)، شهریار وقفیپور (با رمان دستِ بد، چاپ 1396)، فرزانه کرمپور، آسیه مشکی و حامد معصومی (با رمان مشترک پنهان در تاریکی، چاپ 1397)، لاله زارع (با رمان بیتابوت، چاپ 1397)، ساناز زمانی (با رمان اقامت ابدی، چاپ 1397)، مصطفی انصافی (با رمان فرمان ششم، یا یک روایت دست اول، از سومشخص مقتول، چاپ 1398)، مجتبی هوشیار محبوب (با رمان امارت شر، چاپ 1398؛ خوابگرد قاتل، چاپ 1399)، رضا باباخانلو (با رمان من مینا را کشتم، چاپ 1399)، عباس اشرفی (با رمان کارآگاه آقای حشمتی، چاپ 1399).
علی میرمیرانی با نام مستعار ابراهیم رها نیز داستانهایی را با زاویۀ طنز و با نگاه نقادانه به مسائل اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ایران در دهۀ پنجاه نوشته و با استفاده از شخصیت شرلوک هولمز به آنها پیرنگی پلیسی ـ جنایی داده است. مجموعۀ او بناست در شش جلد منتشر شود که تاکنون چهار مورد آن انتشار یافته است: شرلوک هولمز وسط شاهنامه، چاپ 1401؛ شرلوک هولمز و قیصر، چاپ 1402؛ شرلوک هولمز، جونِ دل، چاپ 1402؛ شرلوک هولمز و ترانههای ممنوعه، چاپ 1402.
البته فهرست داستهای پلیسی ـ جنایی و نویسندگان این حوزه، همواره در حال گسترش است و هر سال نامهای تازهای به آن افزوده میشود.
سایۀ داستان پلیسی در آثار سایر نویسندگان
پس از آشنایی با داستان پلیسی و ویژگیهای آن، برخی از محققان کوشش کردند تا آن ویژگیها را با متون کهن ادبی تطبیق دهند. بهزعم این افراد، برخی عناصر داستان پلیسی را در بعضی از آثار کلاسیک مانند برخی حکایتهای هزار و یکشب(4)، حسین کرد شبستری و... میتوان دید؛ در این آثار نیز همانند داستانهای پلیسی نخستین، «داستان بر محور ماجرا میگذشت». گفتنی است «این ویژگی هنوز هم کمابیش در داستانهای پلیسی دیده میشود.» (میرصادقی،13:1394).
شگردهای پلیسی و تعقیب و گریز در برخی از رمانهای تاریخی مثل لازیکای حیدرعلی کمالی نیز به چشم میخورد. او داستان خود را بر مبنای دو دسیسۀ عاشقانه و سیاسی ـ پلیسی پیش میبرد و بخش عمدهای از آن را به کشمکش بهرام و فرشید اختصاص میدهد که مبیّن مبارزۀ روحانیون و سرکردگان نظامی است، و به نوعی کشمکش سیاسی ـ فرهنگی سالهای 1300 شمسی را هم بازتاب میدهد. در رمانهای اجتماعی نیز چنین گرایشی دیده میشود. ربیع انصاری، نویسندۀ رمان اجتماعی جنایات بشر یا آدمفروشان قرن بیستم (1308)، پیدایش گانگسترهای آدمربا را با وسعت شهرها و پیچیدهتر شدن زندگی شهری مقارن میداند؛ و انتقاد اجتماعی خود را ضمن توصیف اقدامات این گروهها بیان میکند. برخی از نویسندگان رمان اجتماعی، متأثر از آثاری چون اسرار پاریس اوژن سو، دلهرۀ خود از گسترش فساد و تباهی زندگی شهری را در قالب داستانهای پلیسی و جنایی بازتاب میدهند؛ و شهر را به عنوان محل رشد جرم و تبهکاری مطرح میکنند (میرعابدینی،132:1387).
همچنین برخی از پژوهشگران ادبیات معاصر، در آثار نویسندگانی همچون صادق هدایت، صادق چوبک، بزرگ علوی، احمد محمود، نادر ابراهیمی، اسماعیل فصیح و... عنصر جستوجو و هیجان پلیسی و ساخت معمایی را نشان دادند. شیوۀ داستاننویسی بزرگ علوی در «رقص مرگ»، «خائن»، «ميرزا»، «نامهها» و بهویژه «چشمهایش» مبتنی بر جستوجو برای کشف و ایجاد شک و تردید در خواننده است؛ شیوهای که این داستانها را به داستانهای پلیسی نزدیک میکند. اما نکتهای که دربارۀ اینگونه داستانها باید در نظر گرفت این است که «اغلب این داستانها حاوی عنصر جنایت نیستند که مشخصۀ اصلی داستان پلیسی است. اما شخص جستوجوگری که به کشف قضایا و نشاندادن علت رویدادها میپردازد، کارآگاه داستانهای پلیسی را به یاد میآورد.» (میرعابدینی،225:1383)؛ بنابراین، آثاری نظیر اینها و یا حکایتهای هزارویکشب را نباید داستان پلیسی به معنای متداول آن محسوب کرد.
«اسماعيل فصيح» كه در بسياري از آثارش جستوجو و راز و معماي پليسي وجود داشت، «درد سياوش» را در سال 1364 منتشر كرد. وی از بُنمایۀ ماجرای سیاوش در شاهنامه برای نوشتن کتاب خویش بهره گرفت. «نویسنده رمان با توجه به نوع شخصیت و تیپ فکریاش و همچنین متناسب با موقعیت خاص زمانی، به بازآفرینی شخصیتها، روایات و فضاهای اسطورهای کهن با تکیه بر روایت اسطورهای داستان سیاوش از شاهنامه دست زده است. هدف وی از انتخاب زمان مرگ سیاوش، قهرمان داستان، در 28 مرداد 1332 این بوده است که هم او را با مصدق همانند کند و هم با ارجاع به اسطوره سیاوش، قهرمانکُشی ایرانیها را نشان دهد؛ به عبارتی دیگر، فضای داستان را وسعت بخشد و آن را با کل تاریخ ایران مطابقت دهد.» (قبادی و همکاران،209:1395).
دهۀ چهل و پنجاه با آثار جديدي همچون «تنگسير» و «سنگ صبور» اثر صادق چوبك، داستان «پوكر روباز» از غ.داوودي، داستان «با نارنج و ترنج بر شاخ سيب» از غزاله عليزاده و داستان «به خدا كه ميكشم هركس كه كشتم» از بهرام حيدري، نمونههاي جديدتر از داستانهاي پليسي خلق شد. رمان «ملكوت» از بهرام صادقي و تعدادي از داستانهاي «سنگر و قمقمههاي خالي» و داستان «شب شك» و «مردي با كراوات سرخ» از هوشنگ گلشيري و همچنين داستان بلند «انسان، جنايت احتمال» از نادر ابراهيمي، راه را براي پختهتر شدن اين جريان گشود.
ساختار معمايي و عنصر تعقيب و گريز که نشانۀ تمايل نويسندگان به ژانر پلیسی است، در برخی آثار دیگر نیز مشاهده میشود. محمد كشاورز در داستانهاي «تيغ و آينه» و «طعمه» از مجموعۀ پایکوبی (چاپ 1375) و جواد مجابي در برخي از آثارش نوعي رمز را سامان میدهند كه خصوصاً در داستان «ابلق» از مجموعۀ از دل به کاغذ (چاپ 1371) اين تمايل جديتر است. اصغر عبداللهي در مجموعۀ «سايباني از حصير» (چاپ 1369)، رضا جولايي در مجموعۀ «جامه به خوناب» (چاپ 1368) و شهريار مندنيپور با چند داستان، خصوصاً «اگر فاخته را نكشته باشی» از مجموعۀ سایههای غار (چاپ 1380).
البته در قسمتهایی از برخی رمانهای سالهای گذشته نیز مقولۀ قتل و جنایت به صورت امری فرعی و نه محوری مطرح شده است که در نوع خود حائز اهمیت هستند که از مهمترین آنها میتوان به رمان «من از گورانیها میترسم» اثر بلقیس سلیمانی اشاره کرد که در اواخر سال ۱۳۹۳ منتشر شد. همچنین باید به رمان «با نوشته کشتن» نوشته محمدعلی سجادی نیز اشاره کرد که وی در این داستان با استفاده از تکنیکهای جدید ادبی و زاویۀ دید اول شخص، ماجرای زندگی یک نویسندۀ داستانهای جنایی و پلیسی را با برشی از زندگی یکی از شخصیتهای داستانهای این نویسنده (سرهنگ معتمدی) پیوند میزند و فضایی پست مدرنیستی ایجاد میکند.
14. نتیجهگیری
بحث دربارۀ داستان پلیسی دشواریهای خاص خود را دارد. اگر پرسش دربارۀ سابقۀ آن در ادبیات فارسی باشد، دشواری بحث بیشتر است، زیرا پاسخهای گوناگون و متناقضی به آن داده میشود. برخی از منتقدان و مترجمان آثار پلیسی، معتقدند در سنت داستاننویسی ایران، نویسندۀ پلیسی وجود نداشته است و نمیتوان نمونۀ کامل و تمامعیاری از داستان پلیسی در گذشتۀ ادبی ایران نشان داد، و تنها چند نمونۀ متأخر را میتوان در این زمینه برشمرد. در سوی دیگر برخی از نویسندگان نظیر امیر عشیری و پرویز قاضی سعید قرار دارند که آنچه نوشتهاند را «داستان پلیسی» نام نهادهاند. فارغ از هیاهوی منتقدان و نویسندگان، مخاطبان و عامۀ مردم قرار دارند که نوشتهها و پاورقیهای نویسندگان مذکور را نیز با نام «داستان پلیسی» میشناختند و با اشتیاق میخواندند.
بههرروی، با استناد به منابع و پژوهشهایی که در متن مقاله به آنها اشاره شده است، باید گفت که حدود دهۀ آخر سدۀ سیزدهم شمسی و از طریق ترجمه بود که داستان پلیسی برای نخستین بار وارد ایران شد و از آن زمان تا کنون، فراز و نشیب فراوان و دورههای گوناگونی را پس پشت نهاده است. تاریخچۀ داستان پلیسی در ادبیات فارسی را ذیل عناوین زیر میتوان دستهبندی کرد: ترجمه، پاورقیهای پلیسی ـ جنایی، مستندنگاری و حادثهگویی (پلیسهای داستاننویس) و نویسندگان حرفهای و آثار مستقل (داستاننویسان ژانر پلیسی).
البته چنانکه ملاحظه شد، پژوهشگران ایرانی همچنین هنگام سخن از وجود داستان پلیسی در زبان فارسی و بحث دربارۀ تاریخچۀ آن، به داستانهایی که جستوجوگرانه است و شگرد پلیسی دارد؛ اما زمینۀ آن پلیسی ـ جنایی نیست نیز اشاره کردهاند.
پینوشتها
1.روایتی که غلامحسین ساعدی در مقالۀ «هنر داستاننویسی بهرام صادقی» نقل کرده است، نشاندهندۀ این است که نمیتوان گفت تمام نویسندگان جدی و مهم، نسبت به ادبیات پلیسی بیتوجه بودهاند. «زماني قرار بود که «انتقاد کتاب» شمارة ويژهاي دربارة رمان و داستان پليسي منتشر کند. کار نشر «انتقاد کتاب» را من به عهده داشتم. عدهاي از آشنايان علاقهمند به اين شيوة کار دور هم جمع شدند. بدون حضور بهرام صادقي اين امر اگر نه ناممکن که ناقص از آب درميآمد. باهزار زحمت پيدايش کرديم و در خانة شاملو جمع شديم. شب بينظيري بود، تمام صحبتها ضبط ميشد، و هر وقت نوبت بهرام صادقي ميرسيد، نکتههاي بسيار ظريف و تازهاي را بيان ميکرد که بي استثناء همه، برداشتهاي خودش بود. نکاتي را که نه کسي جايي شنيده و نه جايي خوانده بود. يک نوع برداشت خاص بهرام صادقي با تلفيقي از دنياي خودش و ادبيات پليسي فرنگي و قصههاي عاميانة خودمان. انگار که راجع به ادبيات تطبيقي صحبت ميکند، گوشههايي را ميگرفت و باز ميکرد. که براي همه تازگي داشت، جلسات بعد حضور نداشت، و محور اصلي رنگها رنگ باخته بود. و بدينسان حيف و صد حيف که کار به پايان نرسيد و همچون بسياري از کارهاي انجام شده و نشده، معوق ماند و منتشر نگشت. او با عدم حضور خود در جلسات بعدي، نشان داد که پايان مهم نيست، مهمتر آنکه شب صحبت دربارة داستانهاي پليسي نبايد پايان و يا فرجامي به سبک رمان پليسي داشته باشد. جوهر بيشتر آثار او با چنين بينشي ساخته و پرداخته شده بود.» (ساعدی،40:1383).
2. این مقالۀ مهم را که در فصل اول کتاب بوطیقای نثر آمده است، کسان دیگری نیز به فارسی ترجمه کردهاند؛ از جمله فرزانه طاهری که آن را در سال 1372 و به ضمیمۀ کتاب ماجراهای خانم مارپل: قتل در خانه کشیش در انتشارات طرح نو چاپ کرد. همچنین مسعود قارداشپور، ترجمۀ این مقاله را در شمارۀ 79 (اردیبهشت1383) مجلۀ ادبیات داستانی منتشر کرد. همچنین کتاب بوطیقای نثر دو بار در ایران ترجمه شده است؛ یک بار انوشیروان گنجی، ترجمهای از آن را در سال 1388 و در نشر نی منتشر کرد و سپس، کتایون شهپرراد، آن را ترجمه و در سال 1397 در نشر نیلوفر چاپ کرد.
3. نویسندگان مقاله این رمان را تصحیح و آمادۀ چاپ کردهاند.
4. در کتاب هزار و یک شب، در ماجراهای شب هجدهم حکایتی است به نام «حکایت غلام دروغگو«. مطابق این حکایت، که برخی آن را نخستین داستان پلیسی در تاریخ ادبیات میدانند، خلیفۀ بغداد از سر لطف، صندوقی را از صیاد تهیدستی به صد دینار زر خرید؛ اما چون صندوق بشکستند، گلیمی یافتند درهمپیچیده، چون گلیم بگشودند چادری دیدند، چون چادر برداشتند دختری کشته یافتند که تنش به نقرۀ خام همیمانست. خلیفه چون این بدید، بگریست و گفت: ای وزیر بیتدبیر، چگونه من تحمل توانم کرد که به عهد من مردم را بکشند و به دجله بیندازند و بِزه آن بر من بماند. ناچار باید کشندۀ دختر را بکشم. به روح عباس بن عبدالمطلب سوگند! اگر کشندۀ دختر را پدید نیاوری همۀ آل برمک را بکشم...« ادامۀ داستان شرح تلاشهای نافرجام وزیر است. (هزار و یک شب، جلد اول، صص 82 تا 87). این کتاب، سرشار از قصههایی است که به ماجراهای شرلوک هولمز شباهت دارد. «برای مثال، پسران سلطان یمن که به دزدی متهم شدند، چون شتر گمشده را بهطور دقیق وصف کردند، درحالیکه توصیف آنها بر مبنای نشانههایی بود که در راه دیده بودند. شتر دُم نداشت؟ برای اینکه سِرگین او بهصورت تودههای کوچکی در راه، روی هم کپه شده بود حال آنکه بهطور عادی، حرکت دُمش آنها را پراکنده میکند. بار شتر در یکسو شیرینیجات و در سوی دیگر، ادویه بوده است؟ برای اینکه مگسها تنها در یک طرف جاده، آنجا که شتر زانو زده بود، گرد آمده بودند. شتر یک چشم داشت؟ برای اینکه تنها علفهای یک طرف جاده را چریده بود...» (هویدا،17:1395).
منابع
1- ـاسکاگز، جان. (1390). ادبیات جنایی، ترجمه در مؤسسۀ خط ممتد اندیشه زیرنظر حسین شیخالاسلامی، تهران: نشانه.
2- الهی، صدرالدین. (بهار 1378). «درآمدی بر مقولۀ پاورقینویسی در ایران»، بخش 3 (ب)، ایرانشناسی، سال یازدهم، شمارۀ 41، صص 101ـ124.
3- بوآلو، پییر و توماس نارسژاک. (1372). نقد و بررسی رمان پلیسی، ترجمۀ خسرو سمیعی، تهران: قطره.
4- ـتودورف، تزوتان. (1388). بوطيقاي نثر، ترجمۀ انوشيروان گنجي، تهران: نی.
5- جزینی، محمدجواد. (1389). آشنایی با داستانهای مینیمالیستی و پلیسی، تهران: نیلوفر سپید.
6- داد، سیما. (1385). فرهنگ اصطلاحات ادبی، ویرایش جدید، چاپ سوم ،تهران: مروارید.
7- ساعدی، غلامحسین. (مرداد 1383). «هنر داستاننویسی بهرام صادقی»، مجلۀ آزما، شمارۀ 31، صص 39 – 41.
8- سامپسون، آر.اچ. (1352)، «تکنیک رمان پلیسی»، ترجمۀ کامران فانی، مجلۀ الفبا، شمارۀ 2، صص 176 ـ180.
9- سپانلو، محمدعلی. (1376). نویسندگان پیشرو، چاپ پنجم ،تهران: سهیل.
10- سوآپا، دروتا؛ و رحمانیان، داریوش. (1401). «شهربانی رضاشاهی (1320-1304) به روایتِ ادبیات داستانی فارسی». مطالعات تاریخ انتظامی، 9 (35)، 65ـ88.
11- فرخی، نیما. (1397). «اسطوره خصوصیسازی»، روزنامۀ شرق، شمارۀ 3121، ص 8.
12- قبادی، حسینعلی و همکاران. (بهار 1395). «تحلیل اسطورهای رمان درد سیاوش با نگاه به تأثیر کودتای 28 مرداد1332 در بازتاب اسطورهها»، مجله ادبیات عرفانی و اسطورهشناختی، سال دوازدهم، شمارۀ 42، صص 209 – 235.
13- میرصادقی، جمال. (1394). داستانهای پلیسی، تهران: سخن.
14- میرعابدینی، حسن. (1383). صد سال داستاننویسی ایران، چاپ سوم ،تهران: نشر چشم.
15- ____،____. (1387). «نخستین رمانهای پلیسی ایران»، مجله اندیشه و هنر، دوره دهم، شماره 13 و 14، صص 132 ـ137.
16- ولک، رنه و آوستین وارن. (1373). نظریه ادبیات، ترجمۀ ضیاء موحد و پرویز مهاجر، تهران: علمی و فرهنگی.
17- هزار و یک شب (1377). ترجمۀ عبداللطیف طسوجی تبریزی، ویراستار: میترا مهرآبادی، تهران: دنیای کتاب.
18- هویدا، فریدون. (1395). تاریخچۀ رمان پلیسی، ترجمۀ مهستی بحرینی، تهران: نیلوفر.
Yousef Karami Chemeh (corresponding author)
Assistant Professor, Department of Language and Literature ,Amin Police University. (corresponding author).
Email: ykaramicheme@yahoo.com
Meisam Ahmadi
Assistant Professor, Department of Language and Literature ,Amin Police University.
Abstract:
The police (criminal) story is one of the popular literary genres in the contemporary era. More than 180 years have passed since the emergence of the first complete examples of police (criminal) stories in world literature; But it was around the last decade of the 13th century and through translation that this literary form entered Iran for the first time. In this century and a half, the police (criminal) story in Iran has experienced various forms and periods. In this article, an attempt has been made to classify the legacy of the police (criminal) story in Persian literature by using library sources and in a descriptive-analytical way. According to the findings of the research, titles such as translation, police-crime footnotes, Documentary and story-telling (storyteller police) and professional writers and independent works (police fiction writers) can be considered for investigating the history of police stories in Persian literature. Knowing the background and history of police (criminal) stories in Persian literature helps future researchers in knowing the characteristics, weaknesses and strengths of these stories.
Keywords: police (criminal) story, Persian literature, translation, footnote.
[1] Crime Fiction
[2] Great Short Stories of Detection, Mystery, and Horror
[3] Oedipus
[4] Aeneid
[5] The Murders in the Rue Morgue