نشانهشناسی پساساختارگرا از شاخصهای هویتی نما در معماری مسکونی پهلوی دوم
محورهای موضوعی :مریم امجدی 1 , مهرداد متین 2 * , وحید شالی امینی 3
1 -
2 - دانشکده معماری و شهرسازی
3 - عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز
کلید واژه: نشانهشناسی, پساساختارگرایی, شاخص هویتی, نمای مسکونی, پهلوی دوم,
چکیده مقاله :
بررسی هویت و معنای نماسازی خانههای مسکونی در تهران بهویژه در دوره پهلوی دوم باهدف روشن شدن چالشهای موجود در نماسازی و هویت معماری ایران از بدو آغاز مدرنیزاسیون بناهای مسکونی در ایران، مسئله اصلی این پژوهش است. هدف شناسایی و تحلیل نشانههای هویتی در نمای ساختمانها است که میتواند به درک بهتر از تحولات معماری معاصر ایران کمک کند. عدم ظهور سیر تحول هویتی متناسب با تحول معنا برای مخاطب شهرنشین ایرانی، ضرورت انجام این پژوهش را آشکار میکند. بهگونهای که باوجود سالها تغییرات معماری، هنوز هم شاهد ناهماهنگی در نماسازیها هستیم که نیاز به بررسی دقیقتری دارد. عدم تطابق میان هویت فرهنگی و نشانههای معماری در نمای ساختمانهای مسکونی ایران مسئلهای است که باید از ریشههای آن در بدو ورود مدرنیته به معماری مسکونی در ایران موردبررسی قرار گیرد. این امر بهخصوص در دنیای معاصر که هویت و معنای فضاهای زندگی اهمیت بیشتری یافتهاند، حائز اهمیت است. شناسایی و تحلیل نشانههای هویتی در پژوهش از طریق ارائه مدل نشانهشناسی پساساختارگرایانه در قالب¬های مادی، کالبدی، اجتماعی و تاریخی در عملکرد معنایی¬ انجامشده است. نوآوری پژوهش علاوه بر توجه به مبادی تحولات منجر به بیهویتی نمای مسکونی در ایران، استفاده از تحلیل نرمافزاری (Max QDA) در انجام پژوهش کیفی با روش تحلیلی-توصیفی با تکیهبر نشانهشناسی به همراه پیمایش و راهبرد تاریخی است که برای حدود 70 نمونه نما از منطقه شش تهران انجامشده است. بر اساس نتایج، چهار ترکیب نما در نمونهها استخراجشده که با استفاده از نشانهشناسی پساساختارگرا و خوانش مخاطبین، ترکیبهای معنادار و فاقد معنای شناساییشدهاند. ترکیبهای معنادار دارای ساختارمندی حاصل از تعامل و برهم نشینی سه سویه کارکرد، زیباییشناسی و فرهنگ بودهاند. بر این اساس دو وجه هویتساز و هویت زدا در ترکیبها استخراج شد که نشان از بدعتی است که مدرنیسم در ایجاد دوگانه ساخت معنا در نماهای شهری در ایران ایجاد کرده است. با استفاده از الگوها و مدلهای ارائهشده میتوان به طراحی نماهایی پرداخت که هم ازنظر زیباییشناختی و هم ازنظر هویتی با نیازهای جامعه همخوانی داشته باشند.
Investigating the identity and meaning of the facades of residential buildings in Tehran, especially during the second Pahlavi period, with the aim of clarifying the challenges in the facades and identity of Iranian architecture since the beginning of the modernization of residential buildings in Iran, is the main issue of this research. The aim is to identify and analyze the identity signs in the facades of buildings that can help to better understand the developments in contemporary Iranian architecture. The lack of emergence of a process of identity evolution commensurate with the evolution of meaning for the Iranian urban audience reveals the necessity of conducting this research. In such a way that despite years of architectural changes, we still witness inconsistency in facades that requires a more detailed examination. The inconsistency between cultural identity and architectural signs in the facades of Iranian residential buildings is an issue that must be examined from its roots at the beginning of the entry of modernity into residential architecture in Iran. This is especially important in the contemporary world, where the identity and meaning of living spaces have become more important. Identification and analysis of identity signs in the research was carried out by presenting a post-structuralist semiotic model in material, physical, social and historical formats in semantic function. The innovation of the research, in addition to paying attention to the principles of developments leading to the identitylessness of residential facades in Iran, is the use of software analysis (Max QDA) in conducting qualitative research with an analytical-descriptive method relying on semiotics along with a survey and historical strategy, which was carried out for about 70 facade samples from Tehran's sixth district. Based on the results, four facade combinations were extracted in the samples, and meaningful and meaningless combinations were identified using post-structuralist semiotics and audience reading. Meaningful combinations had a structure resulting from the interaction and convergence of the three aspects of function, aesthetics and culture. Accordingly, two identity-creating and identity-destructive aspects were extracted in the combinations, which shows the innovation that modernism has created in creating the duality of meaning construction in urban facades in Iran. Using the provided patterns and models, it is possible to design facades that are in line with the needs of society both aesthetically and in terms of identity
دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران غرب زمستان 1403 |
نشانهشناسی پساساختارگرا از شاخصهای هویتی نما در معماری مسکونی پهلوی دوم
مریم امجدی 1، مهرداد متین*2 ،وحید شالی امین3
تاریخ دریافت: 07/09/1403 تاریخ پذیریش: 29/10/1403
چکیده:
بررسی هویت و معنای نماسازی خانههای مسکونی در تهران بهویژه در دوره پهلوی دوم باهدف روشن شدن چالشهای موجود در نماسازی و هویت معماری ایران از بدو آغاز مدرنیزاسیون بناهای مسکونی در ایران، مسئله اصلی این پژوهش است. هدف شناسایی و تحلیل نشانههای هویتی در نمای ساختمانها است که میتواند به درک بهتر از تحولات معماری معاصر ایران کمک کند. عدم ظهور سیر تحول هویتی متناسب با تحول معنا برای مخاطب شهرنشین ایرانی، ضرورت انجام این پژوهش را آشکار میکند. بهگونهای که باوجود سالها تغییرات معماری، هنوز هم شاهد ناهماهنگی در نماسازیها هستیم که نیاز به بررسی دقیقتری دارد. عدم تطابق میان هویت فرهنگی و نشانههای معماری در نمای ساختمانهای مسکونی ایران مسئلهای است که باید از ریشههای آن در بدو ورود مدرنیته به معماری مسکونی در ایران موردبررسی قرار گیرد. این امر بهخصوص در دنیای معاصر که هویت و معنای فضاهای زندگی اهمیت بیشتری یافتهاند، حائز اهمیت است. شناسایی و تحلیل نشانههای هویتی در پژوهش از طریق ارائه مدل نشانهشناسی پساساختارگرایانه در قالبهای مادی، کالبدی، اجتماعی و تاریخی در عملکرد معنایی انجامشده است. نوآوری پژوهش علاوه بر توجه به مبادی تحولات منجر به بیهویتی نمای مسکونی در ایران، استفاده از تحلیل نرمافزاری (Max QDA) در انجام پژوهش کیفی با روش تحلیلی-توصیفی با تکیهبر نشانهشناسی به همراه پیمایش و راهبرد تاریخی است که برای حدود 70 نمونه نما از منطقه شش تهران انجامشده است. بر اساس نتایج، چهار ترکیب نما در نمونهها استخراجشده که با استفاده از نشانهشناسی پساساختارگرا و خوانش مخاطبین، ترکیبهای معنادار و فاقد معنای شناساییشدهاند. ترکیبهای معنادار دارای ساختارمندی حاصل از تعامل و برهم نشینی سه سویه کارکرد، زیباییشناسی1 و فرهنگ بودهاند. بر این اساس دو وجه هویتساز و هویت زدا در ترکیبها استخراج شد که نشان از بدعتی است که مدرنیسم در ایجاد دوگانه ساخت معنا در نماهای شهری در ایران ایجاد کرده است. با استفاده از الگوها و مدلهای ارائهشده میتوان به طراحی نماهایی پرداخت که هم ازنظر زیباییشناختی و هم ازنظر هویتی با نیازهای جامعه همخوانی داشته باشند.
کلمات کلیدی : نشانهشناسی، پساساختارگرایی، شاخص هویتی، نمای مسکونی، پهلوی دوم
پژوهش تلاش دارد تا چگونگی بازنمایی هویت در عناصر معماری نما در بناهای مسکونی مورد مطالعه از پهلوی دوم را دریافته و از طریق دانش نشانهشناسی، عوامل سازنده هویت (برهمکنش درونمایه و کالبد) در نمای مسکونی پهلوی دوم را تعریف نماید. درنهایت میتوان الگوی هویت2 نمای بناهای مسکونی پهلوی دوم بهعنوان دوره ورود مدرنیسم به ایران را بر اساس تأثیر درونمایه معنا بر وجوه کالبدی نما (برآیند هویتی از نما) را مشخص نمود. بدین ترتیب امکان بهتری برای کشف معنای هویتی نماسازی خانههای مسکونی و تفسیر تحول نشانههای آن، در شهرهای ایران و بهخصوص پایتخت، با توجه به معضلاتی که در این زمینه بهخصوص ازنظر آرامش بصری و هماهنگی وجود دارد، ایجاد میشود. آگاهی از این امر که سرچشمه و آغاز تحولات نمای مسکونی به شیوه معاصر، از دوران پهلوی آغازشده، توجه را بهسوی تحولات هویتی در معماری این دوره جلب مینماید. در معماری پهلوی اول توجه به معماری مدرن تحت تأثیر تاریخگرایی رواج دارد (بانی مسعود 1388، 273). بدین ترتیب اثرگذاری مکتب معماری مدرن و ظهور برداشتی ایرانی از آن، گونهای از معماری که نخست در تهران پدیدار گشت و سپس در شهرستانها رشد و توسعه پیدا کرد را به وجود آورد (کیانی 1382، 6). این امر بهخصوص در مورد نمونههای پهلوی و با فراوانی بیشتر از پهلوی دوم، در منطقه 6 تهران که نمونههای قابل توجهی را همچنان در خود جایداده است، قابل مطالعه و تأمل مینماید. ازاینرو با دغدغه شناخت تحولات مربوط به شاخصهای هویتی نما در معماری مسکونی پهلوی دوم، جهت فراهم نمودن بستر مناسب مطالعات تکمیلی درزمینه نمای مسکونی در معماری معاصر ایران، پژوهش حاضر نمونههایی از نمای مسکونی در منطقه شش تهران را مورد مطالعه و تحلیل قرار داده است.
بررسیهای انجامشده نشان میدهد که در دوران پهلوی اول، معماری تحت تأثیر تاریخگرایی قرار داشت و این رویکرد در دوره دوم با ورود فارغالتحصیلان رشته معماری از غرب و تأسیس دانشگاه تهران تغییر کرد. در این دوره، سادگی و مدرنیسم بهعنوان اصول حاکم بر طراحی ساختمانها مطرح شدند (بانی مسعود 1388؛ زرکش 1391).با افزایش نیاز به مسکن ارزانقیمت و گرانی زمین شهری، معماران به طراحی بناهایی ساده و مقرونبهصرفه روی آوردند. گونههای جدید مسکن تهران در این دوره، کاملاً بر اساس الگوهای مسکن غربی برونگرا بوده است. اساس تحول بنیادین معماری مسکن در تهران از این دوره آغاز میگردد (جانی پور 1379، 52). همچنین باید به عوامل پسزمینه تحولات معماری پهلوی دوم توجه داشت (حسن پور، سلطانزاده 1395). مقارن با دوره پهلوی دوم تحولات اجتماعی، پیشرفت تکنولوژی، تغییر هویت جنسیتی زن و تغییر سبک زندگی از سنت به مدرنیته، به بروز تحولاتی در معماری مسکونی منجر شد و باعث کاهش نقش معیشتی و تعدد فضاهای خانه سنتی شد (کانی شیرازی 13397) نقش معماران در بازآفرینی معماري معاصر و ازجمله نمای معماری مسکونی از طریق بررسی مصادیق عینی آن نیز اهمیت دارد (معینی 1394؛ معرفت، سیدی، وثوقی خزائی 1375). این تحولات نه تنها بر جنبههای کالبدی بلکه بر هویت فرهنگی و اجتماعی نمای ساختمانها نیز تأثیر گذاشت. در این راستا، ورود تکنولوژیهای جدید و مصالح ساختمانی نوین، امکان طراحی پلانهای متنوع و ساخت سریعتر بناها را فراهم کرد (دیبا، داراب و دیگران. 1377).
پژوهشهای مورداشاره در موضوع مورد نظر، نشان دادهاند که با وجود سالها تحول در معماری مسکونی ایران، هنوز هم شاهد عدم ظهور سیر تحول هویتی متناسب با تغییرات معنایی برای مخاطب شهرنشین هستیم (کیانی 1382). ازآنجاییکه پژوهش حاضر تلاش دارد تا مسئله پیش رو را از طریق بازخوانی هویت و تأویل معماری از مسیر نشانهشناسی پساساختارگرا4 (ماجدي، زرابادي 1389) (جنکز 2015) مورد توجه قرار دهد، علاوه بر موارد بالا، توجه به پژوهشهایی مرتبط در موضوعات نشانهشناسی معماری (رضازاده و همکاران 1393) (طلایی و همکاران 1397)، (شاهحسینی، شالی امینی، دباغ، ایرانی بهبهانی، 1401) نیز اهمیت داشته است.
بنابراین و در مقایسه با پژوهشهای پیشین، این مطالعه باهدف شناسایی و تحلیل نشانههای هویتی در نمای مسکونی، ازآنجهت ضرورت دارد که همچنان و باوجود سالها تحول پس از ورود سبک3 مدرن به معماری بنای مسکونی ایرانی، شاهد عدم ظهور سیر تحول هویتی و متناسب با تحول معنا برای مخاطب شهرنشین ایرانی، در نماسازی بنای مسکونی هستیم. این امر ضرورت ارائه الگو و مدلی برای امکان ارزیابی وضعیت را نشان داده و اعمال مدل در نمونههای مرتبط با پیشینه اولیه مسئله، امکان فهم بهتر ازآنچه رویداده است را برای محققان فراهم خواهد نمود. مطالعات محدود پیشین جهت شناخت معماری مسکن نیمه دوم پهلوی نیز بیشتر حالت گزارشی دارند تا تحلیلی. دلیل انتخاب منطقه شش تهران جهت برداشت نمونه نماهای مسکونی، پیشینه اجتماعی، طبقاتی خاص آن در دوران مورد بحث است. بهعلاوه منطقهای که اکنون بهعنوان قلب اداری تهران شناخته میشود، حاوی نمونههای شاخص مسکن معماران مطرح این دوران و نیز خانههایی شاخص از افراد مطرح اجتماع آن دوران است. بهعلاوه انواع مسکن ازجمله تیپسازی، مجمتع و برج مسکونی و حتی مسکن ارزانقیمت را نیز میتوان از دوران پهلوی دوم در آن یافت. چنین ویژگی در شرایط کنونی، در مناطق دیگر تهران قابل مشاهده نیست. با استفاده از رویکرد نشانهشناسی و تحلیل کیفی، تلاش میشود تا عوامل سازنده هویت در نمای مسکونی پهلوی دوم تعریف شود.درنهایت، این تحقیق با ارائه مدلی تحلیلی مبتنی بر یکپارچگی متغیرهای هویتساز دوران مدرنیسم، میتواند به فهم بهتر از تحولات هویتی در معماری معاصر ایران کمک کند. همچنین استفاده از ابزارهای نوین برای تحلیل کیفی نماهای مسکونی، از ویژگیهای خاص این پژوهش محسوب میشود.
نوآوری پژوهش را میتوان در این دید که بر اساس آن مدلی تحلیلی مبتنی بر یکپارچگی متغیرهای هویتساز دوران مدرنیسم در قالب نگاهی همزمان به آنها (نما، هویت، نشانهشناسی، ساختارگرایی و معماری پهلوی دوم) ارائه میشود. استفاده از ابزارهای نوین رایانشی مبتنی بر تحلیل کیفی نماهای مسکونی دوران پهلوی دوم برای حصول بهدقت و سرعت در تحلیل کیفی نمونههای موردی با تعداد بالا، از ویژگیهای خاص پژوهش محسوب میشود. پژوهش حاضر از نوع کیفی و روش آن تحلیلی-توصیفی با تکیهبر نشانهشناسی است. همچنین روش توصیفی و پیمایشی (پرسشنامه) مدنظر بوده است. بر اساس اطلاعات و تحلیل پرسشنامهای مخاطبان که بر مبنای کدهای تحلیلی کالبدی و محتوایی نشانههای نمای مسکونی طراحیشده است، امکان تحلیل نشانههای نمونههای برداشتشده از دیدگاه مخاطبان (دارای اهمیت در رویکرد پساساختارگرایانه دانش نشانهشناسی) به چهار گروه اصلی نمای مسکونی فراهم گشته است. امکان سنجش و مقایسه بسترهای نشانهشناسی و تحلیل نهایی نویسندگان از طریق تبیین نگاه مخاطبان در این چهار دسته کلی نما میسر گشته است.
نشانهشناسی و پساساختارگرایی در تفسیر هویت معماری
سمیوتیکس5 (چارلز سندرز پیرس6) و سمیولوژی7 (فردیناند دو سوسور8) به زبان بهعنوان نظامی از نشانهها با ابعاد ساختاری و معنایی نزدیک میشود؛ این نشانهها از طریق روابط ساختاری و نحوی به یکدیگر متصل میشوند و در این راستا، پژوهشهای اولیه این دو متفکر، اصول نشانهشناسی را پایهگذاری کردند (چندلر، 1387؛ بشیریه، 1379؛ سوسور، 1382). بارت (1370: 12) نخستین بار نشانهشناسی تصویری را مطرح کرد و اومبرتو اکو به تحلیل نظامهای نشانهای پرداخت Eco, 1986)) که نظریات او به دلیل تأکید بر مشارکت مخاطب در تحلیل، در تفسیر هنر و معماری کاربرد دارد(Greimas & Courtés, 1979). پساساختارگرایان مانند دریدا (Derrida,1985, 32) و فوکو با تغییر الگوهای ثابت نشانهشناسی، به مطالعه اجتماعی نشانهها پرداختند و نشان دادند که معنا بهطور مستقیم در نشانه حضور ندارد (نزبیت، 1396). این رویکردها در معماری پستمدرن به بررسی موقعیت سوژه و زبان او پرداخته و مفهوم هویت را به چالش میکشند(Foster, 1983). بدین ترتیب، نشانهشناسی پساساختارگرا بسترهایی فراتر از نشانههای ملموس را در نظر گرفته و به دنبال دلالتهای ضمنی است که میتواند به تحلیل هویت در معماری کمک کند.درنهایت روشی برای خوانش معماری بهعنوان رشتهای که دانش تولید میکند، پیدا شد و انواع رمزگان و نشانهها در معماری تعریف گردید (Porphyrios 1998, 41).
شکل 1-بسترهای چهارگانه رمزگان در معماری، منبع: (نگارندگان با استفاده از دباغ 1394، 20-22)
مخاطب همواره در دریافت معنا اولویت دارد و وادار به بازتولید متن جدید میشود. میتوان روشی برای تحلیل هویت در معماری دستیافت:
شکل 2-روش نشانهشناسی در ادراک هویت معماری، منبع: (نگارندگان)
روش تحقیق
همانگونه که پیشتر اشاره شد، پژوهش از نوع کیفی و روش آن تحلیلی-توصیفی با تکیهبر نشانهشناسی به همراه پیمایش (پرسشنامه) است. زیرا مخاطب در نشانهشناسی پساساختارگرا نقشی کلیدی در درک معنا دارد.
شکل 3-طبقهبندی جامع نوع پژوهش، منبع: (نگارندگان)
همچنین از راهبرد تاریخی برای کسب اطلاعات مورد نیاز تحلیلی استفادهشده است. تکنیک تحلیل محتوا در این پژوهش کمک میکند تا اطلاعات جمعآوریشده از طریق مشاهده و مطالعه موارد موردی، نتایج مورد انتظار در رابطه با تشخیص هویت نمای بناهای معماری مسکن پهلوی دوم در منطقه شش تهران را در اختیار بگذارد. بدین منظور با استفاده از نرمافزار Max QDA و کدگذاری ارزشهای شناساییشده در نمونهها به تحلیل نهایی و برآورد اهداف اقدام شده است. نمونه نماهای مورد تحلیل از دوره پهلوی دوم، با توجه به دلایلی که در مقدمه ذکر شد، از منطقه شش تهران بوده و بهغیراز موارد مربوط به معماران سرشناس و یا مالکیت افراد سرشناس در دوره پهلوی، بهصورت تصادفی انتخابشده و بیش از 70 نمونه را شامل میشود.
متغیر اصلی در این مطالعه، عناصر کالبدی نما با خاصیت نشانگی است که میتواند در تحلیلی از هویت نما در دوره موردنظر کاربرد داشته باشد. روش گردآوری و تجزیهوتحلیل اطلاعات در شکل زیر بیانشده است:
شکل 4-روش گردآوری و تجزیهوتحلیل اطلاعات، منبع: (نگارندگان)
بهصورت خلاصه برای درک هویت نما، لازم است ابتدا معنایابی در این زمینه انجام شود. این معنایابی در نگاه کلی در این مطالعه در مراحل زیر صورت پذیرفته است:
جدول1- روش بررسی معنا در نمای بناهای پهلوی دوم، منبع: (نگارندگان)
روش بررسی معنا در نمای بناهای پهلوی دوم | ||
1-ویژگیهای نمای بنای گزینششده از دوره پهلوی مورد بحث قرار میگیرد (درک زیبایی شناسانه در مرحله حسی) | 2-توجه به درونمایههای آفرینش نما مانند زمینههای اجتماعی، سیاسی و تاریخی (درک منطقی) (نشانهشناسی ساختارگرا) | 3-تأویل نما از طریق توجه به درونمایههای بررسیشده در مرحله قبل به همراه تحلیل از درک زیبایی شناسانه آن توسط مؤلف |
چهار گام اصلی در پیشبرد مراحل پژوهش مدنظر بوده است. پس از مرحله مطالعات نظری و پیشینه، نخستین گام عملیاتی، جمعآوری نمونهها بوده است. در گام دوم، بهعنوان نخستین مرحله تبیین، کدهای شاخص کالبدی و محتوایی استخراجشدهاند.
شکل 5- استخراج کدهای شاخص کالبدی و محتوایی در گام دوم پژوهش، منبع: (نگارندگان)
در این خانهها مواردی چون ورودی (سر در)، ایوان (تراس)، در، پنجره، بازشوها، ورودی، پلان، پنجره، طبقات، تزئینات نما و نرده و همچنین تأثیر مصالح ساختمانی مورد توجه بوده است. نمونهای از جداول مربوط به تحلیل نمونههای موردمطالعه در گام دوم، در جداول زیر ارائهشده است:
جدول2- نمونهای از تحلیل نمونههای مورد مطالعه در گام دوم، منبع: (نگارندگان)
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
در گام سوم کدها در نرمافزار کیفی مورد نظر تعریفشدهاند:
شکل 6-تعریف کدهای مطالعاتی در نرمافزار کیفی MAX QDA، منبع: (نگارندگان)
- کدهای استخراجشده جهت تحلیل محتوای خانههای برداشتشده در دودسته بندی قابلبررسی است: کالبدی و غیر کالبدی (محتوا و معنا)
- تحلیل محتوای تصاویر (تصویر هر یک از بناها شامل: نما، حجم، مصالح، کارایی، طراح، سبک و اجزای کالبدی) بر اساس کدها و شاخصههای استخراجشده از ادبیات شامل:
جدول 3-کدهای استخراجشده جهت تحلیل محتوای خانههای برداشتشده، منبع: (نگارندگان)
شاخصههای کالبدی | -کدها و شاخصههای معنایی و محتوایی ( درونمایه معنا و تاریخ) |
1. (تاریخی) 2. (زیبایی شناسانه) 3. (زیستمحیطی) 4. (کالبدی در نما ، تزیینات،رنگ و ... | 1. ریشههای فکری معمار 2. متأثر از دانشگاه تحصیل معمار 3. متأثر از جامعه فرهنگ سیاست اقتصاد 4. سبک، الگو 5. مفاهیم زیبایی شناسانه 6. شعار مدرنیسم4 |
کدهای بازنمایی شاخصههای فوق | کدهای بازنمایی شاخصههای فوق |
· ملاحظات فرمی · عملکردی · ساخت و تکنولوژی · قدمت بنا (تاریخی) · هویت بنا: تمایز، وحدت یا تحول کالبدی و کارکردی بنا در عصر معاصر خود (تاریخی) · مفاهیم مورد استفاده در طرح و حجم- کانسپت ها (تاریخی) · هماهنگی با محیط(زیبایی شناسانه) · کارایی فضایی بنا(زیبایی شناسانه) · جذابیت طرح(زیبایی شناسانه) · استفاده از گونههای گیاهی(زیست محیطی) · طراحی فضاهای باز و نیمهباز(زیستمحیطی) · تبلور ملاحظات اقلیمی (زیستمحیطی) · جنس مصالح استفادهشده (کالبدی) · رنگ و بافت مصالح (کالبدی) · تعداد طبقات (کالبدی) · استفاده از قوسهای غیر سازهای (کالبدی) · تغییرات و ویژگیهای سازهای (کالبدی) · بررسیهای سبک طراحی پنجرهها (کالبدی) · بررسیهای سبک طراحی بالکنها(کالبدی) · بررسیهای سبک طراحی ورودی ها(کالبدی) · بررسیهای سبک طراحی حجم بنا(کالبدی) | · شناسایی معمار سازنده و طراح( فرهنگی- اجتماعی) · کاربران شاخص (فرهنگی، اجتماعی، سیاسی) · ندرت طراحی بنا (تخصیص) · تکرارپذیری و خاطرهانگیزی طرح بنا (تخصیص) · نمایندگی بنا در سبک یا پیامی نو در طرح ( الگو و تخصیص) · خلاقیت در طراحی(مفاهیم زیبایی شناسانه) · شعار مدرنیسم ( فرهنگی- اجتماعی) · سبک و الگو ( فرهنگی- اجتماعی) · ریشههای فکری معمار شاخص (تخصیص) · اثرات دانشگاه و بستر تحصیلی معمار شاخص · اثرات اقتصاد، سیاست و فرهنگ بر معمار شاخص · تبعیت از اثر و سبک معمار شاخص · متأثر از جو سیاسی و اجتماعی
|
برخی خروجیهای تحلیلی نرمافزاری نماهای مورد مطالعه بهصورت زیر نمایش دادهشده است:
شکل7- نحوه نمایش کدها در تصاویر برداشتهشده (منبع: نگارندگان با استفاده از نرمافزار)
در دومین مرحله از تبیین با الهام از رویکرد اکو و بارت، سه دسته رمزگان با عبور از دو بستر نظاممند و فرآیندی استخراج شد. این یافتهها در کنار نتایج تحقیق پیمایشی، به تأویل نهایی در دو بخش معنایافتگی و فقدان معنا جهت استنباط نهایی مفهوم هویت در نماهای بررسیشده، منجر شده است.
شکل 8-چگونگی دستیابی به تأویل نهایی در پژوهش، منبع: (نگارندگان)
همانگونه که در نمودار بالا مشاهده میشود و با توجه به اهمیت مخاطبان در معنادهی به متن در نشانهشناسی پساساختارگرا، با طرح پرسشنامهای، تلاش شده است تا مؤلفههای نشانهشناسی مورد نظر در نماهای مورد مطالعه، با مصاحبه ساختاریافته از 30 نفر در محل ساختمانهای مورد مطالعه ارزیابی شود. نمونه پرسشنامه به شرح زیر است:
جدول4-پرسشنامه ارزیابی دریافت مخاطبان از نماهای مورد مطالعه، منبع: (نگارندگان)
قابل ذکر است که روایی پرسشنامه با استفاده از نظرات کارشناسان و بررسی تطابق محتوای سؤالات با اهداف تحقیق سنجیده میشود. تحلیل محتوای پرسشنامه و کدگذاری دادهها در نرمافزار Max QDA به اعتباربخشی و تحلیل دقیقتر نتایج پرسشنامه کمک کرده است. تأثیر مشارکت مخاطب در دریافت معنا و تفسیر نتایج نیز به تقویت معناداری و قابلیت اعتماد دادهها کمک میکند. بدین ترتیب طی سه مرحله بسیار جامع تلاش میشود تا پژوهش به تعریفی از هویت در نمای مسکونی خانههای پهلوی دوم در منطقه شش تهران دست یابد.
در گام چهارم، از نتایج حاصل از تحلیل نرمافزاری، دستهبندیهایی در نمونههای موردمطالعه استنباط گردید. ویژگیهای هر یک از این دستهبندیها شامل ترکیبهای 1 و 2و 3و 4 در بخش یافتههای پژوهش ارائهشده است.
یافتههای پژوهش
همانگونه که در مقدمه مقاله نیز اشاره شد، جریانات معماری متداول پهلوی اول، در دوره پهلوی دوم یعنی بین سالهای 1320 تا 1357، به یک جریان غالب و تأثیرگذار معماری مدرن تبدیل میشود9 و عمدتاً از مجرای کارهای معماران و اندیشههای جریان ساز اروپا ازجمله سبک بینالمللی و مدرسه باهاوس حمایت میشد. ماحصل آن معماری «شبه مدرنیستی» در ایران است. تعداد زیادی ساختمانهای دولتی و تجاری و واحد مسکونی بدون توجه به شخصیت محلی یا شرایط اقلیمی در ایران ساخته شد (حبیبی 1385، 76). سبکهای معماری پهلوی دوم شامل آرت دکو، بینالمللی، تندیس گرایی، بروتالیسم و مینیمالیسم هستند (ﻗﺒﺎدﯾﺎن 1392، 258 و سروشیانی، دانیل و شافعی 1387،43). در مجموع وجوه کالبدی معماری مسکن در دوان مورد مطالعه بهصورت زیر است:
جدول 5-مشخصات وجوه کالبدی معماری مسکن پهلوی دوم، منبع: نگارندگان با استفاده از (حبیبی 1385، 43 و باور 1388، 53 و قبادیان 1392، 29)
دوره | مشخصات | |||||
نما | دهه 30 | عدم تقارن، طراحی آزاد، کشیدگی افقی، سطوح صاف و ایجاد قاب، عدم توجه به نما در مسکن انبوه و ارزان | ||||
دهه 40 | عدم تقارن و نظم هندسی، تأکید بر ایجاد نمای واحد و متمایز با نمای جانبی، نمایانی تیرهای فولادی و بتن در نما، قابهای بتی یا فلزی با حرکات مدور، | |||||
دهه 50 | نماهایی با سطوح صیقلی از سنگ، استفاده وسیع از مصالح با رنگهای مختلف (اغلب سفید)، اوج ابتذال نما در مسکن بسازوبفروش، پوشش نماهای خارجی (جنوبی) با سرامیک و کاشی ریز، عدم توجه به اقلیم و زاویه تابش | |||||
حجم | دهه 30 | کمپوزیسیون با ترکیب احجام مکعبی و استوانهای | ||||
دهه 40 | قفسه پله دارای نقش محوری و تراسها بهصورت متقارن در اطراف آن | |||||
دهه 50 | حداقل جلوآمدگی و تورفتگی بیشتر از طریق تراس و پلکان به شکل کنسول، میل به مکعب شدن کامل بنا، | |||||
پنجره | دهه 30 | پنجره بزرگ برای پذیرایی و پنجرههای کوچک و کوچکتر برای اتاق خواب و سرویسهای بهداشتی، پنجرهها بهصورت افقی | ||||
دهه 40 | پنجرههای دایرهای در نماهای ویلایی، استفاده از شیوههای ساده آهنگری و کاربرد لوله آب | |||||
دهه 50 | سطوح زیر پنجره برجستهتر و پوشیده از سنگ تیشهای | |||||
تراس | دهه 30 | ایجاد خطوط افقی بهوسیله تراس، اغلب رو به حیاط، تراسهای بزرگ سراسری و وسیع، وفور ایوان جنوبی به دلایل اقلیمی | ||||
دهه 40 | تراسها بهصورت متقارن در دو طرف قفسه پله، تراسهای کنسول شده بدون ستون، اغلب رو به خیابان، وفور ایوان جنوبی به دلایل اقلیمی | |||||
دهه 50 | تراسهای کوچک برای واحدهای آپارتمانی و جایگزین حیاط، اغلب رو به خیابان | |||||
سقف | دهه 30 | سقف تخت با استفاده از تیرهای چوبی | ||||
دهه 40 | سقف شیروانی با دیوار باربر در طبقه اول | |||||
دهه 50 | سقف مسطح و وسیع با تیرهای آهنی | |||||
ورودی | دهه 30 | تورفتگی 45 درجه جهت ورود بهتر نور، اغلب با سنگ ازاره سیاه | ||||
دهه 40 | تورفتگی 45 درجه جهت ورود بهتر نور، ورود فضای نیمهباز و طاق حصیری | |||||
دهه 50 | شکستگی و سنگ سردر ورودی، وفور ورودیها و فرورفتگی از لب نما | |||||
طبقات | اغلب یک طبقه و بهتدریج تا انتهای پهلوی دوم رواج دو و سهطبقه و تعداد بیشتر طبقات در مجتمعهای مسکونی | |||||
بازشوها | اغلب در شمال و جنوب بنا | |||||
پله | اغلب پله جنوب و جنوب شرقی به دلایل اقلیمی، افزایش عرض پلهها با توجه به تکنولوژی ساخت | |||||
پلان | پلان و نحوه تقسيم فضايي آزاد، کشیدگی پلان شرقی-غربی و شمالی-جنوبی (مستطیلی) جهت استفاده از نور شمال و جنوب | |||||
برونگرایی | غلبه برونگرایی باوجود هر سه فضای باز، نیمهباز و بسته |
روند تحول معماری مسکونی پهلوی دوم در جهت افزایش آپارتمانسازی بهجای ساخت خانههای ویلایی به دلیل افزایش جمعیت تهران و گرانی زمین بود و برای ارزانتر ساختن مسکن تا حد امکان از بازیهای حجمی زیبای معماری اوایل دوره پهلوی دوم کاست و سبب سادگی نردهها و پنجرههایی شد که در اوایل با سبک آرت دکو تزئین میشدند. نماهای مسطح و یکنواخت بهجای نماهایی با فرورفتگی و برجستگی و حتی تنوع مصالح بهتدریج رایج گشت. حتی ابعاد پنجرهها جهت سرعت بخشیدن به ساخت واحدهای آپارتمانی ابعادی وسیع و اغلب از کف تا سقف داشت (شافعی، سروشیانی، دانیل 1397). البته نمونههای شاخصی از معماران مطرح در تمامی دوران پهلوی دوم وجود دارد که در بسیاری از خانههایی با معماران کمتر شناختهشده نیز مورد تقلید قرار میگرفتند. این امر علاوه بر خانههای ویلایی در مسکن آپارتمانی نیز نمونههای شاخصی را در برمیگیرد. از تحلیل نمونههای مورد مطالعه پژوهش در منطقه 6 تهران، همانگونه که در روش پژوهش نیز مورد اشاره قرار گرفت، بر اساس تحلیل کیفی نرمافزاری، 4 ترکیب کلی به دست آمد. تفکیک شاخصهای کالبدی و معنایی هر ترکیب و تحلیل نشانهشناسانه بسترهای معنایی هر یک بهصورت زیر آمده است:
شکل 9-ترکیب 1، شاخصهای کالبدی و معنایی و ویژگی بسترهای نظاممند در ترکیب، منبع: (نگارندگان)
این ترکیب دارای مفاهیم پیچیدهتری نسبت به سایر ترکیبات در خوانش مخاطبین و نگاه تخصصی قرار دارد. عناصر نما با نمایش دیرهنگام مفهوم خود در نگاه اول آن را به سمت تأویل پیچیده سوق میدهد.
همانگونه که در بالا مشاهده میشود و با توجه به ویژگیهای نشانهشناسی پساساختارگرا، تقسیمبندی دوتایی شاخصهای کالبدی و معنایی میتوانند دو جنبه از واقعیت را در مورد نما مورد تحلیل قرار دهند. این رویکرد به بررسی چگونگی وجود معانی مختلف در یک متن یا نشانه میپردازد و نشان میدهد که چگونه همزمان میتوان به کثرت معانی و وحدت ساختاری دستیافت (نزبیت، 1396؛ فروغمند اعرابی، 1394). در ادامه مابقی ترکیبهای استنتاج شده حاصل از تحلیل نرمافزاری پرسشنامهها آمده است:
شکل 10-ترکیب 2، شاخصهای کالبدی و معنایی و ویژگی بسترهای نظاممند در ترکیب، منبع: (نگارندگان)
در این ترکیب نسبت به دسته اول تأویل سادهتر و نسبت به دودسته دیگر پیچیدهتر است. عناصر نما نسبت به دسته اول دارای مفاهیم گویاتر و نسبت به دودسته دیگر پیچیدهتر است.
شکل 11-ترکیب 3، شاخصهای کالبدی و معنایی و ویژگی بسترهای نظاممند در ترکیب، منبع: (نگارندگان)
این ترکیب نسبت به دودسته اول تأویل سادهتر و نسبت به دسته بعدی پیچیدگی بیشتری دارد. عناصر با گویایی ظاهری خود خبر مفهوم درونی را برای مخاطب سهل مینماید.
شکل 12-ترکیب 4، شاخصهای کالبدی و معنایی و ویژگی بسترهای نظاممند در ترکیب، منبع: (نگارندگان)
ترکیب آخر در آشکارسازی مفاهیم در نگاه اولیه، نسبت به سایر دستهها تأویل سادهتری را منجر میشود. عناصر در ظاهر و باطن به هم نزدیک بوده و تأویل صورت گرفته فاصله اندکی با درک اولیه از متن نما را خواهد داشت.
نتایج حاصل از این تحلیل کیفی نرمافزاری در ترکیب با نتایج پرسشنامه بهصورت زیر، نشاندهنده میزان گرایش ذهنی مخاطبان به تأویل و خوانش هر یک از ترکیبها درزمینههای مختلف دارد:
شکل 13-ترکیب تحلیل کیفی نرمافزاری با نتایج پرسشنامه، منبع: (نگارندگان)
بر این اساس از میان چهار بستر نشانهشناسی هرمنوتیک، زیباییشناسی، فرهنگی و کارکردی میتوان تحلیلهای زیر را از مخاطبین به دست آورد:
در ترکیب 1 و 2 ازنظر مخاطبان تمامی ویژگیهای بستر زیبایی شناسانه دارای خوانش تطبیقی و وضعیت همنشینی بودند. بقیه بسترها ازنظر مخاطبین در این ترکیب قابل درک نبودند. تنها با این تفاوت که در ترکیب 2 خوانش تطبیقی بین بستر کارکردی و زیبایی شناسانه برقرار نبود.
در ترکیب 3 در محدوده رمزگان نحوی، بستر زیبایی شناسانه و کارکردی با بستر فرهنگی و بستر هرمنوتیک با بستر فرهنگی دارای خوانش تطبیقی هستند. اما محور همنشینی در هیچکدام از بسترها مشاهده نشد.
در ترکیب4 بستر کارکردی و فرهنگی دارای خوانش تطبیقی هستند. بقیه بسترها نه خوانش تطبیقی و نه همنشینی را دارا نبودند.
بحث و نتیجهگیری
نتیجه حاصل از خوانش متون (نماها) از نگاه مخاطبین در بسترهای نظاممند برای هر ترکیب تفسیر شده است: