روش فازی در پژوهش، پلی ما بین روشهای کمی و کیفی پژوهش
محورهای موضوعی : روش ها و مدل های روانشناختی
کلید واژه: منطق فازی, منطق دو ارزشی, متغیرهای زبانی, روش کمی, روش کیفی,
چکیده مقاله :
منطق فازی[1] یک نوع منطق چندارزشی است که ریشه در افکار افلاطون و فلسفه شرقی دارد، اما نخستین بار در سال 1965 میلادی، دانشمند ایرانیالاصل و استاد دانشگاه برکلی(پروفسور لطفعلی عسگرزاده) ملقب به پروفسور«زاده»[2]، منطق فازی را مطرح کرد. برخلاف منطق دو ارزشی ارسطویی که بهدنبال پاسخ آری و یا نه برای تعمیم به تمام پدیدهها میباشد(همچون پوزیتیویسم)، منطق فازی جهان را همانگونه که هست معرفی میکند. منطق فازی با طبیعت، سرشت و فطرت انسان قرینتر بوده و به فلسفهی شرقی و ادیان نزدیکتر است. با وجود منفعتهای زیاد منطق فازی(بهدلیل نقش برجسته ریاضیات در آن)، مشکل عمدهی این منطق ریاضی این است که تولیدکنندهی الگوهای فکری بشری نیست. زیرا الگوهای فکری بشری اغلب شهودی هستند و ریاضیات از درک پیچیدگیهای آن عاجز است. در روش فازی، رویکرد کمی و کیفی حضور همزمان دارند و این روش پلی بین روش کمی و کیفی برقرار میسازد.
“Fuzzy logic” is a multi-value logic rooted in Plato and eastern philosophy. An Iranian scientist, professor of Berkley University, “Professor Lotfali Asgarzade” (1965) called professor “L.A zadeh” raised fuzzy logic for the first time. Despite Aristotle two – valued logic finding yes or no response to generalize to all phenomena (e.g. positivism), fuzzy logic introduces the world as it is. Fuzzy logic is close to nature of human being and it is similar to eastern philosophy and religions. Despite great benefits of fuzzy logic (due to the important role of math in it), the major problem of math logic is that it doesn’t produce intellectual models of human being as intellectual models of people are mostly intuitional and math cannot perceive its complexities. In fuzzy method, both quantitative and qualitative approaches exist together and this method is a bridge between qualitative and quantitative method.