موانع و فرصت های همگرایی با نظام جهانی براساس نظریه آشوب ( مطالعه موردی؛ حکمرانی در جمهوری اسلامی ایران )
محورهای موضوعی : مجله پژوهش های سیاسی و بین المللیرضا فضلعلی 1 , حسینعلی نوذری 2 , رضا شیرزادی 3
1 - دانشجوی دکتری علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج
2 - استادیارگروه علوم سیاسی و هیات علمی تمام وقت، دانشگاه آزاد اسلامی کرج.
3 - استادیار گروه علوم سیاسی، واحد کرج، دانشگاه آزاد اسلامی، کرج، ایران
کلید واژه: آشوب, ایدئولوژی, ایران, حاکمیت, توسعه و سیاست.,
چکیده مقاله :
نقش دولت در توسعه، بستگی به کارآمدی یا ناکارآمدی آن دارد. ملت ایران به دلیل اعتقادی، ارتباطی عمیق با کارگزاران سیاسی خود دارند. زیرا برای جلوگیری از آسیب و استمرار این نقش، نیازمند پویايي است. با اين فرضيه که ایران بدنبال همگرایی با همسایگان در محیط بینالمللی و در جغرافیای خاص منطقه با منابع فراوان قرار دارد. سوال اصلی این است که رفتار بازیگران چه تأثیری در کشور و دیدگاه دیگر بازیگران و ملتها داشته و میزان موفقیت و توانایی آن چه مقدار بوده است؟ در سطح نظري با کمک از نظریه آشوب جیمز روزنا، به نظر می رسد جامعه ایران با ملاحظه متغیرهای کارآمدی نهادی، افزایش جمعیت، فاصله طبقاتی، اگر تا به امروز نتوانسته به عنوان حکمران خوب در جایگاه واقعی خود قرار بگیرد، بایستی با ایجاد نهادها و احزاب قوی، مدیریت پاسخگو، شفافیت و برنامهریزی کارآمد، بدنبال اتحاد و انسجام ملی و در جهت منافع ملی و تقویت قدرت ملی قدم بردارد.
Undoubtedly, the government's role in development depends on its efficiency or inefficiency, Iranian people have a deep relationship with their political agents because of their belief. Because this role requires dynamism to prevent damage and continuity. With the hypothesis that despite having many resources, Iran seeks convergence with its neighbors in the international space and in the specific geography of the region. The main question is, what effect did the actors' behavior have on the country and the views of other actors and nations, and what was their level of success and ability? At the theoretical level, with the help of James Rosena's theory of chaos, it seems that the Iranian society has not been able to achieve its real position as a good ruler due to the variables of institutional efficiency, population growth and class distance. Based on this, political actors in Iran should seek national unity and cohesion by creating strong institutions and parties, responsible management, transparency and efficient planning,and take steps in line with national interests and strengthening national power.
فصلنامه پژوهش های سیاسی و بین المللی دوره 14، شماره 57، شماره پیاپی (57)، زمستان 1402، ص 15 ـ 01 |
مقاله پژوهشی
موانع و فرصتهای همگرایی با نظام جهانی بر اساس نظریه آشوب ( مطالعه موردی؛ حکمرانی در جمهوری اسلامی ایران )
رضا فضلعلي 1، حسينعلي نوذري * 2رضا شیرزادی3
تاریخ دریافت: 09/05/1401 تاریخ پذیرش: 08/12/1401
واژگان اصلی: آشوب، ایدئولوژی، ایران، حامیت، توسعه و سیاست.
مقدمه
خاورمیانه منظقهای همواره کشمکشزا بین بازیگران منطقهای و بینالمللی است. از یک سو قدرتهای جهانی تلاش میکنند با دخالت و نقش آفرینی منافع خود را تأمین کنند و از سوی دیگر به دلیل چالشهای منطقهای بین بازیگران داخل خاورمیانه شاهد رقابت، جنگ، تنش های ژئوپلتیک، انرژی و از سویی نیز منازعات ارضی، مرزی و محیط زیستی به این پیچیدگی با سیاستگذاریها و ائتلافهای مختلف دامن میزنند. تنش در ترکیه، آذربایجان، ارمنستان، افغانستان، بحرین، عراق، عربستان، یمن، لبنان، و حتی ایران و جديدا قزاقستان نمونههای مختلف بحران در خاورمیانه هستند. بحران و آشوب شامل مراحل«پيدايش» (دوره ماقبل بحران)، «گسترش» (اوج و وخامت بحران)، «کاهش»(پايان بحران)و«تاثير بحران» (مابعدبحران) است (واعظي،1395: 311). تحولات گوناگون درسالهاي اخيرنشان از تلاطمي در جهان دارد که درصدد است تا در اوج قانونگرايي، همگرايي، وابستگي متقابل درجهان امروز، همراه با پيشرفتهاي علمي، اطلاعاتي و صنعتي در هوا، دريا و خشکي؛ هيچ قانوني حاکم نباشد. آشوب میتواند در درون خود به نظم بینجامد و نظم به طور موضعی از بی نظمی در جایی دیگر جوانه میزند و بهار دگرگونی چنین آغاز میشود. زمانی که ساختاری ظریف و تو در تو مشاهده میکنیم شایسته نیست، فوراً نتیجه بگیریم که پیامد یک طراحی است چه بسا که نتيجه رديفي از مراحل باشد، هريک بيهدف و پرسه زنان به سوي سرنوشت خود، در حالی که جهان در آشوب فرو میغلتد. بنابراين بسیاری از دگرگونی ها پیامد کارکردهای بی هدف آشوب میتواند باشد. آشوب، آشکارسازی میان سادگی و پیچیدگی بین نظم و تصادف، حتي نوعی ادراک از جهان و پیشبینی آینده در سطوح مختلف نیز میتواند باشد. آیا آشوب از قدرت میآید؟ زبان آشوب برپایی، تغییر با نظمی در عین بی نظمی است؟ رفتاری پایدار و یا ناپایدار است؟ بازخوردهای احتمالی آن چه میتواند باشد؟ آشوب وقوع غیرتناوبی رویدادهای به ظاهر تصادفی است. درآشوب، نظم وجود دارد و در نظم، آشوب نهفته است، این دو بیشتر از آنچه فکر کنیم به هم مرتبط هستند (سردار، 1389: 28).
پیشینه مقاله
کتاب «بحران در سیاست جهان، ظهور و سقوط بحرانها» اثر مایکل برچر(1396) از مراحل بحران و سطوح داخلی و بینالمللی و الگوی رفتاری و روش برخورد با بحران قبل، بعد و همچنین در زمان گسترش و کنترل و کاهش آن مینویسد. او معتقد است که شرایط اوج و فرود بحرانها به عواملی مانند: تنوع تصمیمات، رفتار و احساس تهدید بازیگران در سطوح خُرد و کلان دارد. محمدرضا مجیدی و همکاران در کتاب «غرب آسیا، نظام بینالملل و همگرایی منطقهای» (1387) با توجه به ظرفیتهای ژئوپلتیکی پیشنهاد همکاری سازمانی منطقهای در اقتصاد، سیاست، فرهنگ، توسعه، امنیت را با کارکردی جهانی عنوان میکند. لیکن عابد اکبری و همکارانش در «سیاست همسایگی جمهوری اسلامی ایران» (1400) نیز به علت بی ثباتی سیاسی و ورشکستگی اقتصادی برخی کشورهای غرب آسیا معتقد است که این کشورها هزینه امنیتی ایران را بالا میبرند و جایگاه ایران در بلند مدت احتمالاً آسیب خواهد دید، به همین علت اولویت اصلی در عمل و نه در شعار، دیپلماسی عقلانی و سیاست خارجی بر مبنای منافع ملی ایران باید باشد. سید جلال دهقانی فیروز آبادی نیز در «نظریه های همگرایی منطقهای و رژیمهای بینالمللی» (1394) همگرایی را بازتاب قدرت و منافع میداند که نباید انتظار رفتار عادلانه را همیشه داشت. همگرایی دستخوش تغییر و تحول در طول زمان معنی پیدا میکند و به هیچ عنوان خنثی و بی طرف نمیباشد. در کتاب «تحول مفهوم حاکمیت در سازمان ملل متحد» (1373) اثر سعید میرزایی ینگجه نیز در ابتدا حاکمیت را از نگاه افراد و حتی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و سپس سازمان ملل متحد را خوش بینانه، بدبینانه و واقع بینانه بررسی کرده و نتیجه میگیرد وجود قانون (بد یا ناقص) بهتر از نبود آن است. حسین کچویان در کتاب نظریههای جهانیشدن« پیامد چالشهای فرهنگ و دین» (1389) اذعان میدارد برای پیدایی یک ساختار اجتماعی تازه تجمع افراد،گروهها و اقوام در مکان- زمان جغرافیایی واحد شرط کافی و لازم نیست، بلکه لازمه آن ایجاد فضا- زمان اجتماعی واحد است که با منطقی اجتماعی، تعلق یا عدم تعلق را مشروط به فرد و گروهی خاص نمیکند. لذا ما با گسترش جهانیشدن با وضعیتی روبرو هستیم که قدرت و اجبار مادی در حال تبدیل به عامل نظم بخشی و سامان دهنده میباشد و طبیعی است که نا آرامی، آشوب، ستیز و خشونت وجه بارز و رو به رشد آن باشد. نویسنده پیدایش و ظهور یک نظم تازۀ اجتماعی، تاریخی که بتواند پدیدهها و رخدادها را درک نماید و از فرو پاشی نظمهای اجتماعی موجود خبر دهد را واجب میداند. فصلنامه پژوهشهای سیاسی جهان اسلام (1399) در مقاله «پیچیدگی سیاست خارجی در خاورمیانه، ارتقاء در نظم آشوب» نوشته محمد جواد عسکرخانی و همکاران از تعامل در فرصتها و تهدیدات میان بازیگران در تحولات سیاسی و درک و مدیریت و تصمیم عقلانی در شرایط آشوب امروزه خاورمیانه مینویسد. ایشان شرایط بحران را فقط ایدئولوژیک نمیدانند، بلکه ریشهای اکتسابی و ساختگی از دخالت بازیگران مختلف دولتی و غیر دولتی میدانند و راه را در مذاکره، تعهدات منطقهای، عدم دخالت در امور دیگران و جلوگیری از اختلافات جزئی و عادی عنوان میکنند.
چارچوب نظري مقاله
آشوب از بیرون تحریک میشود، اختلال بوجود میآید و آنگاه از داخل تشدید میشود و در این وضعیت هر اتفاق کوچک میتواند اثرات عمیقی داشته باشد. موجی کوتاه مانند بال زدن یک پروانه در یک مکان معین هر چند بظاهر بی اهمیت باعث ایجاد حرکتی پویا در سطحی نامشخص با بازخوردی به ظاهر نامشخصتر میشود. تعادل اگر نباشد، مدیریت اگر دو سویه نباشد، مقاومت خواهد بود و شروع یک آشوب را به همراه خواهد داشت. درک پیام تصویر و برداشت از خرد و کلان به علت تنوع در ارتباط با پیچیدگیها و آشوبها لازمۀ پیشرفت است.
پیچیدگیهای عرصه سیاست براساس تئوری آشوب4 چندان شناخته شده نیست. پرشماری عوامل و عناصر تأثیرپذیر و تأثیرگذار بر تصمیمها واقدامات سیاسی و ژئوپولتیک باعث شده است برخی اندیشمندان مانند جیمز روزنا5 عصرجدید را عصر آشوب در سیاست جهان بنامند (اکوانی، موسی نژاد، 1392: 185). آشفتگی وآشوبناکی عرصه سیاست، پیچیدگی وصفناپذیری به پدیدههای سیاسی و ژئوپولتیک بخشیده است. از این منظر، نظریههای پیچیدگی و مباحث مربوط به نظامهای پویا و غیر خطی و آشوبگونه، امکان جدیدی برای شناخت پدیدههای ژئوپلٌیتیک و فهم آنها فراهم کرده است. آشوب و آشوبناکی به سیستمهایی اشاره دارد که ضمن نشان دادن بینظمی، حاوی نوعی نظم نهفته درون خود هستند و بیانگر رفتارهای نامنظم، و غیر خطی و پیشبینیناپذیر و پیچیدهاند. نظریه آشوب قائل به وجود یک الگوی نظم غایی در تمام این بی نظمیهاست (شورجه، 1393: 191). نظريه آشوب با گذار از مفروضهاي نيوتني و با تکيه بر مبناي فيزيک کوانتومي اين اصل را بيان ميکند که در سيستمي پيچيده نميتوان گفت يک اتفاق دقيقاً دوبار تکرار خواهد شد، بلکه درست در نقطه مقابل در اين گونه سيستمها نظم و بينظمي مکمل همديگر هستند (Palacios,2001,69-70). ادوارد لورنتس6 بنیانگذار تئوري آشوب کـه با نظريه وابسـتگیِ تحریک پـذیر روي شرایط اولیه، در هواشناسی به نام« اثر پروانهاي» مشهور شده است؛ معتقد بر این اسـتعاره است کـه حرکت بال پروانه و تکان هوا در امـروز شـهر پکـن میتوانـد، در ترکیـب بـا سـایر عوامـل، موجب دگرگونیهاي قابل توجه در قدرت باد و جریانات سیستمهاي آب و هوایی سراسـر دنیا، به طوفانی در ماه دیگر در نیویورك منجر شود. آشوب معاني متفاوتي دارد، براي گروهي رفتار بسيار پيچيده، درحالي که براي عدهاي نيز تاثير بال زدن يک پروانه را توضـیح مـیدهد که چگونه دگرگونیهاي بسیار کوچک اولیـه، میتوانند بـر سیستمهـاي عظـیم و پیچیـده هـمچـون الگوهای آب و هوایی و موارد ديگر مانند سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي، سازماني موثر واقع شوند 7(Gleick,1978 , 32).
جیمزروزنا از واعضان نظریه آشوب برای تشریح نظامی آشوبناک و دلایل این آشوب از گسترش فناوریهای ارتباطات، تغییر در مهارتهای تحلیلی افراد، افزایش و تعدد گروهها، خرده گروهها و بازیگران، کاهش اقتدار رهبران گروههای سیاسی، اجتماعی و تعدد نقشهای افراد، برجستهتر از سایر مفاهیم، جهانی شدن اقتصادهای ملی و پیدایش روز افزون مسائل وابستگی متقابل، تجدید ساختار وفاداریها، گسترش گرسنگی و فقر در خاورمیانه ميباشد. به باور روزنا، کنش و واکنش این متغیرها در تعامل با هم موجب شکلگیری نظمی درون بینظمی در جهان کنونی میشود.
از نظر تاریخی تا قبل از آغاز و تشدید فرآیند جهانیشدن، حکومت و به طورکلی سیاست در محدوده ملی و تا حدود زیادی منحصر به نقش آفرینی دولتها تعریف میشد. ليکن امروزه تأثیرات فراملی مانند پیشرفت فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی و شرکتها و سازمانهای چند ملیتی نشان میدهدکه حکومتها دیگر نمیتوانند وظیفه اداره جوامع پیچیده را به سبک قدیم ادامه دهند. لذا بازاندیشی در نقش، کار ویژهها و مختصات مجموعهای بزرگ از بخش خصوصی و عمومی به بازتاب اندیشهای منجر شده که «حکمرانی» به تدریج جایگزین «حکومت» میشود (هی وود، 1396: 12). ایده حکمرانی تنها در مورد دستگاهها یا بازیگران نمیباشد، بلکه کیفیت عملکرد حکومت است که شاخصها و ابعادسازی متفاوتی را تشریح میکند (مقیمی، 1388: 110).
حاکمیت
حکمرانی روش اعمال قدرت بین بخشهای مختلف جامعه با منافع مختلف است، به گونه ای که آزادي های مرسوم فراهم شود. تجارت رونق گیرد، فرهنگ و هنرهای مختلف امکان رشد پیدا کنند. منابع و فرصت ها در دسترس همه باشد و .... لذا حکمرانی خوب باید منجر به نتایج اقتصادی و سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دلخواه اکثریت شهروندان شود. ساختارها و روابط نهادی، نه فقط در درون دولت، بلکه بین دولتها و سایر بخشهای جامعه، میتوانند تأثیری تعیین کننده روی پیامدها و نتایج داشته باشند (صانع، 1385: 304). شاخصهای حکمرانی خوب را میتوان در حق اظهارنظر، پاسخگویی، ثبات سیاسی، اقتصادی، عدم خشونت، و کارآیی و اثربخشی دولت، کیفیت قوانین و مقررات حاکمیت قانون و مشروعيت دانست. به تعبير روسو: مقتدرترين فرد هم هيچگاه تا بدان حد قوي نيست که بتواند براي هميشه آقا و فرمانروا باشد مگر اين که زور را به حق بدل کند و اطاعت را به وظيفه تبديل نمايد (هانتيگتون،1374: 14). مشروعيت و ميزان آن ميتواند مبتني بر ديدگاه الهي يا غير آن باشد. براي نمونه: افلاطون مشروعيت حکومت را در تصدي فيلسوفان؛ ارسطو در رعايت مصالح و خير عمومي؛ سيسرون(رومي) درقانونيت؛ سنت اگوستين در اجراي عدالت و امنيت و نظم تلقي مي کردند. انديشمنداني هم با برپا کردن يک سري قرار دادهاي اجتماعي و شرايطي مانند توماس هابز، جان لاک، ژان ژاک روسو، مشروعيت را براي حکومت قائل بودند. ماکس وبر عوامل عقلان: قانون، سنت و کاريزما را معتقد است. در تفکر دموکراسي منشاء مشروعيت احترام به اکثريت و مشارکت عمومي (انتخابات) است (حاتمي،1392: 78-34). ليکن علاوه بر نظريات فوق در ايران اسلامي با اعتقادات شيعه (عصر غيبت) مشروعيت حاکم تا حدود زيادي متفاوت است. عقلگرايي، اکثريت، قانون، انتخابات، مشارکت و... در زير سايه ولايت و البته با فهم و برداشت هاي متفاوت در نگاه علماي ديني معنايي ديگر پيدا ميکند. فراموش نکنیم ایران در غرب آسیا یک کشور با ویژگیهای خاص میباشد که از نظر زبان، مذهب، ملیت و هویت شبیه هیچ یک از کشورهای منطقه نیست به این معنی که دارای چالش کهن تنهایی استراتژیکی و ژئوپلیتیکی در ادوار مختلف میباشد. در نتیجه امکان اتحاد و ائتلاف سازی با کشورهای منطقه، برای ایران کمرنگ و در مقابل تصور اتحاد همسایگان بر علیه ایران محتمل است. تا زمان وقوع انقلاب اسلامی، حکومت های ایران برای حل مشکل تنها بودن در منطقه به اتحاد با قدرتهای جهانی مبادرت میکردند (حسن خانی، اخباری، حیدری،1399: 80). اما پس از انقلاب اسلامی بخصوص پس از واقعه 11 سپتامبر 2001، عملاً منطقه شاهد یک جنگ سرد نوین و ایجاد ائتلافی منطقهای و فرامنطقهای شد.
در جهانیشدن مرزها شیشهای شد و دیگر اغلب دولتها به تنهایی نمیتوانند کارکردهای خود را به انجام رسانند. لذا مشارکت با دیگران اجتناب ناپذیر شد. حکمران خوب به جای دخالتهای بیش از حد باید در کنار بخشهای دیگر به عنوان یک شریک حرکت کند. چرا که ضعف و قدرت بیش از حد تعادل را بر هم خواهد زد. ایجاد ارتباط عقلانی، تعادل و تفکیک وظایف و الزام به پاسخگویی به عملکردها امکان بهتر زیستن در یک جامعه مطلوب را فراهم خواهد ساخت. این تعادل زمانی امکان خواهد داشت که بازیگران و تصمیمگیرندگان منافع عمومی را بر منافع سازمانی و فردی ترجیح دهند. آشوب و بحرانهای بوجود آمده را عقلانی در زماني مناسب مدیریت کنند، انتقال قدرت به هر دلیلی آرام در سطوح بالا انجام پذیرد، توانایی دولت در سیاستگذاری، قانونگذاری، داوری، عدالت و مدیریت کارآمد باشد. در تمامی مراحل بیان شده اقتدار و مشروعیت مهمترین رکن در جهت رابطه بین دولت- ملت و یک حکمرانی خوب میباشد، تا شکافهای طبقاتی، اقتدارگرایی، تنش و بحران، مهاجرت داخلی و فراملی، پیشبینی ناپذیری جامعه و فروپاشی و جمع شدن منابع قدرت و ثروت در اختیار فرد یا گروهی در جامعه با عدم مشارکت واقعی مردم، عدم تحرک اقتصادی در جامعه دیده نشود که حاصل آن شفافیت امور، پاسخگویی، حفظ قدرت رقابت، استمرار اصلاحات و پویایی در جامعه، کیفیت انجام امور به جای کمیت، کوچک کردن دولت و واگذاری نهادها و شرکتها به بخش خصوصی، استفاده از سرمایههای خارجی در ایجاد زیرساختها، ارتقای سطح سواد و آگاهی، بهداشت، رفاه عمومی، حفظ محیط زیست، برابری، حقوق اقلیتها و زنان، دیده شدن و شنیده شدن صدای اقوام و قومیتهای مختلف با هر زبان و مذهب و اعتقادی، کاهش بی ثباتی، فساد و رانت، بیکاری، بحران؛ مسلما افزایش انسجام اجتماعی را خواهد داشت. در جهان پر آشوب کنونی نشانههای یک حاکمیت خوب تا حدودی مشخص است. امروزه که جهان را نه میتوان گفت تک قطبی و نه چند قطبی، با پیشرفت علم و ارتباطات که نام «دهکده جهانی» بر این کره خاکی گذاشته شده، البته براین باوریم که دیگر «جهان دهکده» میباشد.
اگر بخواهیم جامعه مدنی توسعه یافته بر مبنای باورهای دینی و سنتی داشته باشیم، حکومتداری باید پارامترهایی همچون حاکمیت قانون، اصل تفکیک قوا، اصل نظارت و تعادل، مسئولیتپذیری، پاسخگویی، کارآیی، کارآمدی، امنیت قضایی، ضمانت حقوق بنیادین، آزادیهای اساسی مردم، استقرار نظام منطقی اقتصادی و اداری بر پایه مردم سالاری عقلانی و مشروعیت را در عمل و نه در حد شعار پیاده شود.
مورگنتا "منافع ملی را معیار و عنصر اصلی اقدام در سیاست خارجی و ارزیابی آن میداند و آنرا با قدرت پیوند میدهد و میزان قدرت ملی را تعیین کننده منافع ملی کشورها بیان میکند که در سیاست داخلی نیز تأثیرگذار است". به تعبيري منافع ملی يعني دولتها در یک برهه زمانی خاص در شرایط سیاسی، فرهنگی و اقتصادی با اتخاذ سیاستی مشخص در پی رسیدن به اهداف خود در روابط با سایر کشورها قدم بردارند (مورگنتا، 1397: 24-1). در نتیجه سیاست خارجی که در جهت منافع ملی یک استراتژی با یک رشته اعمال از پیش طرحریزی شده توسط تصمیم گیرندگان حکومتی برای دستیابی به اهدافی معین در محیط بینالملل است که از طرف دولتها با ابتکار عمل در واکنش به یک کنش دولت دیگر است (هدایتی، 1393: 8-7). در این نظام هرج و مرج گونه بینالمللی کشورها برای اثرگذاری و اثرپذیری لزوماً به تأسیس نهادهای جنگ، صلح و همکاری اقدام میکنند، تا بتوانند منزلت و جایگاه خود را در نظام حفظ و یا ارتقاء بخشند تا کاملترین شِمای شکلگیری و ساختار قدرت را با یک سری قواعد جوهری خاص خود (مورتون کاپلان) بر روند عملکرد ساختار قدرت در محیط داخلی و خارجی آشکار سازد (سیف زاده، 1398: 291- 290).
هانریدر8سه هدف را «حفظ وضع مطلوب»، «نیل به وضع مطلوب» و «استقرار مجدد وضع مطلوب» را با ارجحیت به مقتضای زمان و هدف بیان میکند (سیف زاده، 1398: 203- 202). اینکه دولتمردان چگونه تصمیم میگیرند و چه عواملی، تصمیم و اندیشه آنان را هدایت میکند بسیار پیچیده است. البته کشورهایی که دارای ساختارهای غنی اجتماعی، سیاسی، قدرت منطقی- سیاسی و قانون مداری هستند کمتر دچار آسیب میشوند، کشورهای در حال توسعه ساختارهای فوق را ندارند، یا ضعیف و یا بسیار ضعیف هستند (سریع القلم ،1379: 9).
يادآوري تفاوت بين حقوق انساني و حقوق بشر، حقوق مدني و جمعي شهروندان؛ حقوقي که با ابتکار انسانها وضع شده و حقوقي که طبيعي و از خلقت آدم ضروري است. حقوق بشر از سياستزدگي و مصلحت انديشي دور است؛ نگاه ابزاري و در چنگال قدرتهاي بينالمللي نيز آزاد بايستي باشد (نگهداري، 1394: 140). در يک حکومت خوب حقوق بشر قابل تعطيلي نيست. در ضمن ميدانیم که اساس قانون جمهوری اسلامی بر اهدافی مانند ایجاد وحدت میان مسلمانان، تبلیغ اسلام و افشای ماهیت استکبار جهانی، دفاع از حقوق و منافع مسلمین، نفی سلطهگری و سلطهپذیری، حمایت از مبارزات حقطلبانه مستضعفین در برابر مستکبرین، عدم روابط صلحآمیز با دولتهای محارب، تقدم و ترجیح روابط با کشورهای اسلامی بر غیر اسلامی، عدم اتکاء به قدرتهای جهانی که در سیاست نه شرقی و نه غربی تجلی نموده، دعوت به مبانی و ارزشهای توحیدی و مبارزه راهبردی با اسرائیل میباشد.
ایران با پانزده کشور همسایه روبروست که بیشتر آنها ضعیف و در حال رشد و البته با انواع بحران درگير هستند. تاریخ نشان داده که ایران در دراز مدت به دلیل ویژگیهای فرهنگی، جغرافیایی و سیاسی نتوانسته است با برخی از همسایگان خود در دراز مدت ائتلاف کند و با شرایط خاص، بیشتر این کشورها به ایران بدبین هستند و در قالبهای مختلف سیاسی مقابله میکنند. لذا جمهوري اسلامي مجبور است برای امنیت و رفع تهدیدات احتمالی و حفظ هویت ملی و سیاسی خود هزینههای فراوانی را متحمل شود. با توجه به موقعیت جغرافیایی و نزدیکی به اوراسیا، سواحل طولانی در خلیج فارس و عمان و در اختیار داشتن تنگه هرمز و منافع عظیم انرژی و وابسته بودن به درآمد نفتی و رویکرد اصلی استفاده از انرژی در جهان، امروزه ایران چارهای جز تعامل با دیگران ندارد.
بدون تردید یکی از مسائل جدی در سیاست خارجی، توجه به ایدئولوژی شیعه حاکم بر ایران است. ایدئولوژی را می توان به منزله ترجمان جهان بینی یک طبقه یا جامعه تلقی کرد. رسالت قانون اساسی این است که زمینههای اعتقادی نهضت را امنیت بخشد و شرایطی را به وجود آوردکه در آن انسان والا و جهان شمول اسلامی پرورش یابد و با جنبشهای اسلامی و مردمی برای تشکیل امت واحد جهانی رابطه برقرار کند (ستوده، 1386: 96).
از اینرو جمهوری اسلامی واحد تحلیل خود را جهانی و نه معطوف به مرزهای کشوری میداند زيرا ایده دولت واحد جهانی را رسالت خود میداند. به همین علت، جهان را در دو طبقه ظالم و مظلوم؛ مستکبر و مستضعف میبیند. توجیه دولت اسلامی دستیابی به اهداف کوتاه مدت نیست بلکه به دنبال راهبرد اتحاد مستضعفان در مقابل مستکبران است. استقرار جمهوری اسلامی ایران در زمان وجود ساختار دو قطبی بود که در آن زمان تمامی مشکلات ایران را ناشی از بیگانگان تصور میکردند.
براساس تفکر مورگنتا باید "بین آنچه که هست و آنچه که باید باشد، تفکیک باشد، قواعد بازی در سیاست داخلی و سیاست بینالمللی متفاوت" است. بدون شک یکی از مسائل جدی در سیاست ایران حل و فصل موضوع غرب است. غرب فلسفی، علمی، سیاسی و جغرافیایی با هم متفاوت است. ما به علت وابستگی به فروش منابع زیرزمینی و نیاز به واردات بسیای از کالاهای ضروری در ا بتدای امر در حوزه اقتصاد، تکنولوژی، فنی و علمی برای بهبود کیفیت و یک زندگی مطلوب و به نفع مردم و در جهت منافع ملی اولین قدم مسلماً اقتصادی و سپس سیاسی است. برای فهم آن نیز چاره ای جز گفتمان و رفت و آمد فکری نداریم. امروزه امنیت بین کشورها به ارتباطات منطقی و قاعدهمند بستگی دارد. برای سامان داخلی هم نیازمند یک ارتباط چندسویه کارآمد با محیط فرا داخلی کاملاً مشهود است. (رايت، 1396: 119).
جیمز روزنا، همانطور که ذکر شد، از تحولات وقوع یافته در سیاست جهان، با عنوان «آشوب در جهان سیاست» نام می برد. وي عوامل زمینهساز بروز این آشوب را اینگونه برميشمارد: «ضرورت»، مادر اختراع است و زمانی ایجاد میشود که جامعه نیازی تحقق نایافته دارد. هنگامي ميتوان از بحران و آشوب صحبت کرد که اعضاي جامعه تغييرات ساختارياي را از سر بگذرانند که براي ادامه موجوديت آنها جنبه حياتي داشته باشد و اين احساس به آنها دست دهد که هويت اجتماعي آنان در معرض تهديد قرار دارد. اختلال در زمينه يکپارچه سازي نظام تنها زماني موجوديت نظام را دستخوش خطر ميکند که موضوع همبستگی اجتماعي در ميان باشد، بشکلي که ساختارهاي هنجاري چنان آسيب ببينند که جامعه به حالت بي هنجاري9 گرفتار شود (هابرماس، 1397: 53). بحران زمانی در جامعه شکل میگیرد که نیازی در آن حس میشود، صدایی شنیده نمیشود، افراد دیده نمیشوند، عدهای هستند، اما انگار نیستند. با اندکی توجه به اختراعات به این باور میرسیم که اکثر مخترعین در ابتدا مدل ابداعی آنها بسیار ضعیف و غیرقابل باور به نظر میرسید و بتدریج با صرف وقت و هزینه به تکامل بیشتری رسید. امروزه در جهان هر ساله اختراعات زیادی ثبت میشود ولی بسیار اندک از آنها به مرحله تکمیل و تولید و کاربردی راه پیدا میکند. جهان امروز بسیاری قوانین و دستوراتی بشکل دستوری یا غیردستوری جهت رفاه و آرامش انسانها نوشته و تصویب میشود ولی در همان حد بیشتر جلو نمیرود و هیچگاه در عمل مشاهده نميشود.
جهانی شدن
پایان جنگ سرد بیانگر عصر جدیدی در موازنه قدرت جهانی بود که آثار آن هنوز هم طنینانداز است. عصر جهانیشدن همانگونه که برای عدهای امید و آینده را نوید داد، برای عدهای بیزاری و دشمني را به ارمغان آورد. ظاهراً جهانیشدن در ابتدای کار فقط جنبه اقتصادی داشت، لیکن این سیل ویرانگر حق حاکمیت دولتها را تهدید کرد. اقتصادهای کوچک ملی و منطقهای را ویران کرد، فاصله طبقاتی در کشورها و حتی فاصله رفاه درکشورهای مختلف هر روز بیشتر شد؛ هویت، سنت، فرهنگ و ارزشهای جوامع هدف، همراه با پیشرفت علم، صنعت و ارتباطات در معرض انواع تهاجم برای توسعه طلبی و قدرت طلبی بیشتر و مصرف کالاهایی که سود بیشتری داشت قرار گرفت. لذا بايد قبول داشت که جهانیشدن تحمیلگر است (روزنا، 1378: مقاله دوم). بنابر عقيده منتقدان جهانیشدن «استعمار فرانو» (مشیری، 1395: 11) بسیار ترسناکتر و منفیتر از استعمارهای قبلی در تجارت و توسعه ناموزون خود را نشان داد. بطور کلي شرایط آشوب در جهان، بالقوه ایجاد سازشی خلاق میان برابر نهادهای بزرگ سیاست- تعارض میان نظم و آزادی، میان اراده اکثریت و خودمختاری اقلیتها، میان نیازهای فردی و رفاه اجتماعی، میان نوآوری در فناوری و تمامیت فرهنگی، میان رشد و ثبات و میان تغییر و تداوم است (روزنا، 1384: 611).
آشوب زمانی رخ میدهد که تعداد زیادی اقدامات خُرد به ظاهر بی اهمیت منجر به نتایج کلانی شود که بیرون از کارکردهای نظام قرار گیرد که حاصل تعاملات خُرد و کلان است. سیاستهای موجود مجال مانور را از حکومتها گرفته است و اگر بحرانهای جهانی مانند بحران مرجعیت و اقتدار همچنان تنشها را تشدید کنند، شاید حتی سیاستهای جاافتاده را نتوان به راحتی حفظ نمود. ائتلافهای شکننده، جابجایی مکرر رأی دهندگان، رسواییهای فرهنگی، اقتصادی، نظامی مختلف، تشکیل کابینههای اقلیتی و به بنبست کشیدن سیاستهای موجود دلیلی بر این نظرات میباشد. باید توجه داشت که اگر حاکمیتی در شرایط غیردموکراتیک قرار گیرد، خواه ناخواه بحران در ایدئولوژی و دستگاه مشروعیت را به همراه خواهد داشت، در حقیقت ایدئولوژی رقیب با بسیج افکار عمومی بتدریج بر گرد آن، در مقابل ایدئولوژی مسلط و ضعف مشروعیت حاکم حتي از نظر ايدئولوژي و مدیریت مسلط، پیوند نزدیکی با عدم کارآمدی دولت را نزد افکار عموم آشکارتر خواهد ساخت. امروزه معيار آزادي بيان، تحکيم دموکراسي و مشارکت، حاکميت قانون، پاسخگويي و کارآمدي و سودمندي بعنوان معيارهاي حکومت خوب با اصل رضايت و مشروعيت مشخص شده و رضايت و مشروعيت ميان جامعه و حکومت نوعي رابطه دو طرفه و در واقع لازم و ملزوم يکديگر است (سياحي،1398: 106).
تشديد آشوب را با عدم همبستگی، حل منازعه، تطبیق سازوکار جامعه و دولت با شرایط جدید، از دسترس دور بودن به آرمانها و اهداف توزیع نامناسب قدرت، ثروت و افزایش تنش و کشمکش را مشاهده میکنیم. در عصر جدید فرآیندهای اقتصادی اساساً بنیادی سیاسی یافتهاند و نظام سیاسی به عنوان حلقه پیوند حامیان نظام اقتصادی و جامعه عمل میکند. لازمه تداوم در کارکرد عمومی دولت، کنترل عقلانی سیستم اقتصادی، تداوم انباشت سرمایه، توزیع نسبتاً عادلانه منابع و جلب وفاداری و حمایت عامه برای نظام سیاسی (بروکر، 1383: 17) در جهت منافع ملي است! در عین حال بحران همبستگی در طبقه حاکم و نخبگان یا پیدایش شکاف و چند دستگی از عوامل عمده تضعیف و فروپاشی حاکمیتها و تشدید بحران مشروعیت موثر است و چارهای جز قهر، سرکوب و استفاده از نیروهای امنیتی و نظامی برای جلوگیری از مخالفت و مقاومت در برابر خود ندارد. معمولاً در این شرایط احتمال ائتلاف جناح میانهرو یا آزادیخواه با مخالفان رژیم بسیار افزایش مییابد. نارضایتیها، ضعف در سازوکارها در امور گوناگون، شیوع ایدئولوژیهای ناکجاآبادی با انگیزه مخالف و هویت گمشده در گذار از جامعه سنتی به جامعه مدرن باعث افزایش شکاف در طبقات جامعه و حتی ساختار حاکمیت میگردد. امکانات و رفاه عمومی کاهش و به ازای آن، افزایش توقعات و انتظارات مردم را شاهد خواهیم بود. حکومت غیردموکراتیک (به معنای عام آن نه غربی) امروزه میتواند نظامی، حزبی یا شخصی باشد. متغیرهایی که باعث افزايش افراطیگری و آشوب گردید: الف) فروپاشی بلوک شرق، فروپاشی بزرگترین و آخرین امپراطوری خاورمیانه (عثمانی)؛ ب) پایان جنگ جهانی و مشکلات خرابي و ویرانی برای کشورهای درگیر جنگ و ایجاد و گسترش اتحادیههاي ملی منطقه ای؛ ج) جهانیشدن ، منفعتطلبي و عدم مشروعيت و توانایی کشورها در کنترل و اعمال حاکمیتها را میتوانیم بیان کنیم. بطور کلی آشوب و بي نظمي برفضاي جهان امروز از چند بعُد داخلي، منطقهاي و فرا منطقهاي (خلاء مشروعيت، استبداد، قدرتطلبي، نارضايتي، رانت و فساد و عدم پاسخگوي حاکميتها، هويتطلبي، ناحیهگرايي، قومیتگرايي، واگرايي، تجزيه طلبي، سرکوب و مبارزه، رقابت خصمانه، جنگ نيابتي، فراخواني مناقشات، تقابلات ايدئولوژيک، پيوند استراتژيک با قدرتهاي فرا منطقهاي) در کنار سرکوب و کنترل مقطعي قابل بررسي است.
در این آشوب جهانیشدن، همانگونه که جوامع ملی انسجام و یکپارچگی خود را از دست دادهاند، جامعه جهانی نیز به شدت ناهمگون، از هم گسیخته و سیال شده است. در عصر پیش از جهانیشدن و در هنگامه غلبه مدرنیته فرهنگ غرب بعنوان یک فرا روایت، فرهنگ غالب بود، اکنون در عصر جهانیشدن، فرهنگ غرب تنها یک روایت در میان دیگر روایتها میباشد. رژيمهاي غيرمشروع شالودهاي از دموکراسي، بيثباتي، عدم توسعه اقتصادي و سياسي همراه با تحريف البته تا حدي تناقضآميز (نوعي استدلال اهريمني) در حمايت از عملکرد خويش نیز دارند.ایران در پیامد همگرایی با فرصت ها و تهدیدات گوناگون روبروست. طبیعی است که هنر یا بی هنری سیاست داخلی و خارجی در بهرهگیری از فرصتها و مدیریت تهدیدات میتواند بروز یابد. یادآوری این نکته ضروری است که بهرهگیری از فرصتهای همگرایی، بدون تردید نیازمند پیش شرط اساسی گذر از تنشهای استراتژیک به سطح اختلاف سیاسی است، تا فشار بازیگران خارجی بر کشور کاهش یابد.
نتيجه
انقلاب اسلامی با تمسک به عنصر دین و نقش آن در سیاست، در سطح داخلی موضوع« استبداد» و در سطح بینالمللی،«استعمار» را در جهان به چالش طلبید و با تفکر لیبرال دموکراسی و مظاهر غربی آن به مبارزه پرداخت. انقلاب اسلامی باعث سرنگونی و مشروعیتزدایی حکومت پادشاهی گردید، که تحت عنوان «صدور انقلاب» میتوانست خطری برای حیات حکومتهای منطقه باشد. چالش «ایران هراسی» نیز پا به عرصه ظهور گذاشت. غرب هم با تحریک به فرقهگرایی شیعه و ایران هراسی، و از طرفی صدور انقلاب، بیداری اسلامی و هلال شیعی ایران سعی در مدیریت وضع مورد علاقه در جهت منافع قدرت هژمون خود بوده و میباشد. در عصری که جنگ سرد با پیشرفت علم، فناوری، ارتباطات با شکل و ابعاد وسیع در عرصه فرهنگ، اقتصاد، سیاست مطرح شده و جهانی که در ذات خود آشوب و بی نظمی را در عین نظم در خود جای داده است؛ بازیگران و حاکمان علاوه بر رفاه عمومی موضوع هویت افراد را باید در نظر بگیرند. ایران اسلامی باید با مدیریت و برنامهریزیهای مسئولیتپذیر و واقع بینانه کوتاه مدت و بلند مدت در جهت آرامش داخلی جامعه با اتخاذ همگرایی کارآمد و عقلاني در سیاست خارجی کوشش نماید. بایستی براي رسیدن و توجه به نقاط مشترک در عین اعتقاد به مسائل هویتی و دینی در جهت صلح پایدار و دوری از تنش با کشورهای منطقه و جهان با رفع سوء تفاهمها و بیاعتمادیها بر اثر اجرای تصمیمات اشتباه گذشته و اولویت قرار دادن منافع ملی کشور با توجه به حق استقلال خود و دیگران قدم بردارد. تا از شدت ریشههای واگرایی که بعضی از آنها ریشههای تاریخی دارد کاهش یابد.
فهرست منابع:
اکوانی، س. موسوی نژاد، س. (1392)، "نظریه آشوب؛ مدلی برای تحلیل پیچیدگی فضای سیاسی ایران"، پژوهشنامه علوم سیاسی. سال هشتم. بهار. شماره 2.
بروکر، پ. (1397). رژيمهاي غير دموکراتيک (نظريهها، سياست و حکومت)، چاپ سوم. ترجمه: عليرضا سميعي اصفهاني. تهران: کوير.
جاويد، م. شاهمرادي، ع. (1396). حقوق شهروندي در نظام قضايي، تهران: خرسندي.
حاتمي، م. (1392). مباني مشروعيت حکومت در انديشه سياسي شيعه، چاپ دوم. تهران: مجد.
حسن خانی، س. اخباری، م. حیدری، غ. (1399)، "راهکارهای بیشینهسازی قدرت منطقهای جمهوری اسلامی ایران در دوره گذار ژئوپلیتیکی در غرب آسیا"، فصلنامه پژوهشهای سیاسی و بینالمللی. سال یازدهم، ویژهنامه زمستان، شماره 45.
رايت، ا. (1396)، طبقه، بحران و دولت، ترجمه: ناصر هاديان. فرزاد کلبعلي. تهران: دفتر مطالعات سياسي.
روزنا، ج. (1384)، آشوب در سیاست جهان، ترجمه: علیرضا طیب، تهران: روزنه.
-------(1378)، "پیچیدگیها و تناقضهای جهانیشدن"، ترجمه: احمد صادقی، فصلنامه سیاست خارجی. سال سیزدهم، شماره4.
ستوده، م. (َ1389)، تحولات نظام بینالملل و سیاست خارجی ج. ا. ایران، قم: بوستان کتاب.
سردار، ض. (1389)، آشنایی با آشوب، ترجمه: مهدی سجادی، تهران: سرای دانش.
سریع القلم، م. (1379)، سیاست خارجی ج. ا. ایران، بازبینی نظری و پارادایم ائتلاف، تهران: مرکز تحقیقات استراتژیک.
سعيد، و ديگران. (1389)، چالشهاي حقوق بشر، ترجمه: فروغ پورياوري، تهران: آگاه.
سياحي، ح. (1398)، "تآثير حکمراني خوب بر جلب رضايت جامعه نسبت به حکومت"، ماهنامه بينالمللي پژوهش ملل. آبان، دوره چهارم، شماره 47.
سیف زاده، ح. (1398)، نظریهپردازی در روابط بینالملل: مبانی و قالبهای فکری، چاپ سیزدهم. تهران: سمت.
شورجه، م. (1393)، دیدگاههای نو در سیستمهای شهری، چ 1. تهران: مدیر امروز.
صانعی، م. (1385)، "حکمرانی خوب مفهومی نو در مدیریت دولتی"، ماهنامه تدبیر. شماره 178.
فکوهي، ن. (1378)، خشونت سياسي، نظريات مباحث، اشکال و راهکارها، تهران: قطره.
مشیری، م. (1395)، اسلام و جهانی شدن، تهران: علمی و فرهنگی.
مقیمی، س. اعلایه اردکانی، م. (1388)، دولت الکترونیک کلید حکمرانی خوب، تهران: عترت نو.
مورگنتا، ه. (1397)، سیاست میان دولتها (تلاش در راه قدرت و صلح)، ترجمه: حمیرا مشیرزاده. تهران: وزارت امور خارجه.
نگهداري، ب. (1394)، پوزيتيويسم حقوقي و حقوق طبيعي (با مطالعه موردي قانونگذاري جمهوري اسلامي ايران)، تهران: مخاطب.
واعظي، م. (1396)، بحرانهاي بينالمللي: تحليل نظري و مطالعه موردي، تهران: دفتر مطالعات سياسي و بينالمللي وزارت امور خارجه.
هابرماس، ي. (1397)، بحران مشروعيت، چاپ سوم. ترجمه: جهانگير معيني، تهران: گام نو.
هانتيگتون، س. (1374)، "اقتدارگرايي و زوال مشروعيت"، مجله فرهنگ و توسعه، مرداد و شهريور74 ،شماره 19.
هی وود، ا. (1396)، سیاست، ترجمه: عبدالرحمن عالم، تهران: نی.
English Resources
Gleick، James. "National Book Awards - 1987". Chaos: Making a New Science. National Book Foundation. Retrieved 28 May 2011: Penguim Books.
Washington: The word Bank, Policy Research working , Paper 2196, oktober.
Palacios, Soledad Alvarado (2001), Théorie du chaos et vision politique Birkbeck, University of London.
[1] دانشجو دکتری گروه علوم سیاسی، واحد کرج، دانشگاه آزاد اسلامی، کرج، ایران.
[2] گروه علوم سیاسی، واحد کرج، دانشگاه آزاد اسلامی، کرج، ایران(نویسنده مسئول).
[3] گروه علوم سیاسی، واحد کرج، دانشگاه آزاد اسلامی، کرج، ایران.
[4] . Chaos Theory
[5] . James N Rosenau
[6] . Edward Lorenz
[7] . James Gleick
[8] 13.Wolfram Hanrieder
Anomic.