راهبردهاي تحول سیاسی - اجتماعی در چارچوب الگوي قرآن کریم
محورهای موضوعی : مجله پژوهش های سیاسی و بین المللی
1 - فارغ التحصیل دکتری قرآن و علوم، گرایش علوم سیاسی، جامعه المصطفی العالمیه.، قم، ایران.
کلید واژه: تحول سیاسی, تحول اجتماعی, الگوی قرآنی, راهبرد, تحول مطلوب قرآن کریم,
چکیده مقاله :
هدف این مطالعه، تبیین راهبردهای تحول سیاسی اجتماعی مطلوب در چهارچوب الگوی قرآنی است و در این راستا تلاش شده تا با بهره گیری از روش توصیفی - تحلیلی توأم با رویکرد تفسیر موضوعی (روش استنطاقی)، پس از بررسی آیات سیاسی اجتماعی قرآن کریم که مرتبط با موضوع تحول اجتماعی است، به تبیین و تشریح راهبردهای قرآنیِ تحول سیاسی اجتماعی بپردازد، لذا آنچه این مطالعه بدان دستیافته است، نشان میدهد که قرآن کریم برای ایجاد تحول در جامعه و در نهادهای سیاسی اجتماعی، بر موضوعاتی نظیر تحول در باورها و افکار مردم، تأکید بر گسترش علم و آگاهی در جامعه، نکوهش جهل و توصیه بر تعقل و تدبر، توصیه بر تذکر و موعظه حسنه (راهبرد آموزشی - تربیتی)، توصیه بر همکاری و تعاون اجتماعی، توصیه بر احسان و انفاق جهت رفع فقر و گسترش همدلیِ اجتماعی، تأکید بر اقامه امربهمعروف و نهی از منکر جهت پالایش رفتار اجتماعی، (راهبرد انگیزشی - رفتاری)، اقامه قسط و گسترش عدالت اجتماعی، تأکید بر اقامهی جهاد و تلاش همهجانبه در راستای بهبود زندگی، تأکید بر مشورت و همفکری جمعی (راهبرد کارکردی - ارزشی)، بهعنوان راهبردهای اصلی ایجاد تحول در عرصه جامعه و سیاست تأکید میورزد.
The purpose of this study is to explain the strategies of desirable social political transformation within the framework of the Quranic model, and in this regard, an attempt has been made to use the descriptive-analytical method combined with the thematic interpretation approach (inferential method), after examining the social political verses of the Holy Quran that are related to The subject of social transformation is to explain and explain the Quranic strategies of political and social transformation, Therefore, what this study has achieved shows that the Holy Quran, in order to create change in society and social political institutions, focuses on issues such as change in people's beliefs and thoughts, emphasizing the expansion of science and awareness in society, condemning ignorance and recommending rationality and Thoughtfulness, advice on admonition and good preaching (educational strategy), Recommendation on social cooperation and cooperation, recommendation on beneficence and charity in order to eliminate poverty and expand social empathy, emphasis on establishing good and forbidding evil in order to refine social behavior (motivational-behavioral strategy), establishing installments and spreading social justice, emphasizing on establishing Jihad and all-out effort in order to improve life, emphasis on consultation and collective thinking (functional-value strategy), as the main strategies for creating transformation in the field of society and politics, it hits.
قرآن کریم
1) ابن شعبه حرانى، حسن بن على، (1404ق). تحف العقول، قم: جامعه مدرسین.
2) ابن فارس، احمد، (1404ق). معجم مقاییس اللغۀ، ج 5، قم: مکتب الاعلام الاسلامی.
3) بصیرت، محمد یاسین، (1402). تأمل در توسعه علمگرایی بر پایه عقلانیت وحیانی از منظر قرآن، فصلنامه علمی پژوهشی قرآن و علوم اجتماعی، سال سوم، شماره 1.
4) حر عاملی، محمدحسن (1414ق). وسائل الشیعه، ج 16، قم: مؤسسه انتشاراتی آل البیت.
5) حیدری، محمدجواد، (1402). رساله دکتری با عنوان: الگوی تغییر سیاسی از منظر قرآن کریم، جامعه المصطفی العالمیه، بدون چاپ.
6) حیدری، محمدجواد، (1403). گونهها و شیوههای تحول سیاسی اجتماعی مطلوب در چهارچوب الگوی متعالی قرآن کریم، فصلنامه علمی پژوهشی قرآن و علوم اجتماعی، شماره 1.
7) دهخدا، علیاکبر، (1377). لغتنامه دهخدا، ج5، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم.
8) راغب اصفهانی، حسین بن محمد (1412ق). مفردات الفاظ القرآن، بیروت، دار القلم، چاپ اول.
9) روشندل، جلیل، (1370). تحول در مفهوم استراتژی، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه، چاپ اول.
10) سورین، ورنر و تانکارد، جیمز، (1386). نظریههای ارتباطات، ترجمه علیرضا دهقان، انتشارات دانشگاه تهران.
11) طباطبایی، محمدحسین (1374). تفسیر المیزان، ج1، قم: جامعه مدرسين، چاپ پنجم.
12) طباطبایی، محمدحسین، (1417ق). تفسیر المیزان، ج2، قم: مؤسسه النشر الاسلامی.
13) فراهیدی، خلیل بن احمد (1409ق). «العین»، ج 8، قم: هجرت.
14) کلینی، محمدبن یعقوب (1429ق). الکافی، ج5، قم: دار الحديث.
15) گل محمدی، احمد (1392). «چیستی، تحول و چشمانداز دولت»، تهران: نی.
16) گولد، جولیوس و همکاران (1376). فرهنگ علوم اجتماعی، گروه مترجمان، تهران: مازیار.
17) گی. روشه (1381). «تغییرات اجتماعی»، ترجمه منصور وثوقی، تهران: «نی».
18) مجلسی، محمدباقر، (1403ق). بحار الأنوار، ج31، بیروت: دار إحياء التراث العربي.
19) مکارم شیرازی، (1371ش). تفسیر نمونه، ج20، تهران: دار الكتب الإسلاميه، چاپ دهم.
فصلنامه پژوهش های سیاسی و بین المللی، دوره 16، شماره 63، شماره پیاپی (63)، تابستان 1404، ص 137 ـ 117 |
مقاله پژوهشی
راهبردهای تحول سیاسی- اجتماعی در چارچوب الگوی قرآن کریم
محمد جواد حیدری1
تاریخ دریافت: 11/11/1403 تاریخ پذیرش: 24/04/1404
چکیده: هدف این مطالعه، تبیین راهبردهای تحول سیاسی اجتماعی مطلوب در چهارچوب الگوی قرآنی است و در این راستا تلاش شده تا با بهرهگیری از روش توصیفی - تحلیلی توأم با رویکرد تفسیر موضوعی (روش استنطاقی)، پس از بررسی آیات سیاسی اجتماعی قرآن کریم که مرتبط با موضوع تحول اجتماعی است، به تبیین و تشریح راهبردهای قرآنیِ تحول سیاسی اجتماعی بپردازد، لذا آنچه این مطالعه بدان دستیافته است، نشان میدهد که قرآن کریم برای ایجاد تحول در جامعه و در نهادهای سیاسی اجتماعی، بر موضوعاتی نظیر تحول در باورها و افکار مردم، تأکید بر گسترش علم و آگاهی در جامعه، نکوهش جهل و توصیه بر تعقل و تدبر، توصیه بر تذکر و موعظه حسنه (راهبرد آموزشی - تربیتی)، توصیه بر همکاری و تعاون اجتماعی، توصیه بر احسان و انفاق جهت رفع فقر و گسترش همدلیِ اجتماعی، تأکید بر اقامه امربهمعروف و نهی از منکر جهت پالایش رفتار اجتماعی، (راهبرد انگیزشی - رفتاری)، اقامه قسط و گسترش عدالت اجتماعی، تأکید بر اقامهی جهاد و تلاش همهجانبه در راستای بهبود زندگی، تأکید بر مشورت و همفکری جمعی (راهبرد کارکردی - ارزشی)، بهعنوان راهبردهای اصلی ایجاد تحول در عرصه جامعه و سیاست تأکید میورزد.
واژگان کلیدی: تحول سیاسی، تحول اجتماعی، الگوی قرآنی، راهبرد، تحول مطلوب قرآن کریم.
مقدمه
قرآن کریم برای ایجاد تحول و دگرگونی در ساختارهای فکری، فرهنگی و اعتقادی جامعه راهبردهایی را پیشنهاد میکند که به مدد آنها امکان طرح یک جامعه مطلوب و مدینه فاضله به وجود میآید. منتها دستیابی به آرمانهای قرآنی مانند دیگر ایدههای آرمانی، کار آسانی نیست و اساساً ایدهها بهگونهای هستند که شاید هیچگاه بهطور صددرصدی شانس تحقق و عملی شدن نیابند، اما بااینحال، بهصورت نسبی همواره ایدهها قابلیت تحقق داشته و در برآوردن آمال و آرزوهای ملتهای خواهان تغییر و دگرگونی، بسیار هم تأثیرگذار بودهاند.
ایدههای قرآنی نیز در کلیت تاریخ 14 قرن و اندی که از تأسیس آیین مبین اسلام و نزول قرآن میگذرد، هرچند که هیچگاه بهصورت کامل تحقق نیافته و حتی هیچگاه شانسی با درصد بالایی را هم نداشته است که محقق شود، اما درهرصورت، در برهههایی از تاریخ اسلام بهویژه در آغاز دوران تمدن اسلامی، تجلیگاههایی داشته است و مدینه فاضلهی زمان پیامبر گرامی (ص) اسلام نمونه عینی و عالی این برههها و تجلیگاهها به شمار میرود.
درهرحال، آنچه ما به دنبال بحث از آن هستیم صرفاً امکانهای نظری است که در لابهلای این امکانها، از امکان وقوع تغییر و دگرگونی سیاسی بر اساس دیدگاه قرآن کریم سخن بگوییم و آنچه را که ذیلاً بحث خواهیم کرد، اجمالی از طرح راهبردهای تحول سیاسی - اجتماعی از منظر قرآن و در چهارچوب الگوی قرآنی است.
پیشینه بحث
درباره موضوعاتی مرتبط با «تغییر»، «تحول» و مفاهیم مانند اینها، آثار زیادی را میتوان یافت که هرکدام از یک منظر به این مسئله پرداخته است؛ اما در خصوص اینکه راهبردهای قرآنیِ «تحقق تحول» در اجتماع و سیاست چگونه بوده و با چه روش و محتوایی دنبال شده است، شاید آثار کمی را بتوان یافت که درخور توجه باشند. ازجملهی بهترین آثاری که درزمینة «تحول سیاسی - اجتماعی با رویکرد قرآنی» وجود دارد، آثار مرحوم شهید صدر (ره) بهویژه کتاب ارزشمند «سنتهای تاریخ در قرآن» ایشان است. این کتاب با تحلیل عمیق سنتهای الهی – تاریخی، به تبیین خاصی از تغییرات اجتماعی و تحولات سیاسی در اعصار پیشین میپردازد. دیگر آثاری که در قالب کتاب و مقاله در راستای تبیین رویکرد قرآن کریم در خصوص تحولات اجتماعی نگاشته شدهاند در عین آنکه زیادند؛ اما با نگرشهای مختلفی بر تشریح دیدگاه قرآن در خصوص مسائل سیاسی - اجتماعی پرداختهاند. مقالهای با عنوان: «راهبردهای مدیریت تحول از نظر قرآن کریم»، نوشته آقای محمد بشیر احمدی در نشریه «معارف اسلامی و مدیریت» شماره 14، زمستان 1401، از کارهای مشابهی است که در این زمینه انجام گرفته؛ اما رویکردی بر مقاله حاکم است رویکرد مدیریتی است. ضمن آنکه نویسنده گرامی درصدد طرح این بحث در چارچوب الگوی قرآن کریم نبوده است. یعنی صرفاً به دنبال ارائه تبیین مبتنی بر نگاه قرآن در خصوص بحث تحول بوده است؛ که دقیقاً همین نکته موجب تفاوت و افتراق مقاله با تحقیق حاضر میگردد. زیرا ما در این تحقیق به دنبال طرح و بررسی راهبردهای قرآنیِ تحول سیاسی - اجتماعی در ذیل الگوی قرآن کریم هستیم.
مقالهای دیگر با عنوان «تحلیل فرایند مدیریت تحول سازمانی از منظر قرآن»، نوشته آقای نعیم عظیمی در نشریه «مطالعات قرآن و علوم»، شماره 13، بهار و تابستان 1402، است که بازهم باید گفت دارای رویکرد مدیریتی بوده و ضمن آنکه درصدد ارائه راهبردهای قرآنی در این بحث نیست.
مقالهای دیگر با عنوان: «مدیریت تحول در قرآن» نوشته آقای محمدتقی نوروزی، منتشرشده در نشریه «اسلام و پژوهشهای مدیریتی» شماره 4، بهار 1391، میباشد که نیز تا حدودی به لحاظ مباحث مطروحه در آن با تحقیق حاضر مشابهت دارد، اما درعین آنکه این مقاله هم دارای رویکرد مدیریتی است، درصدد ارائه الگویی برای راهبردهای قرآنی در این زمینه نیست.
شاید کارهای پژوهشی دیگری را نیز بتوان یافت که در این زمینه انجام گرفته ولی از دید این مطالعه پنهان مانده باشد.
بهطورکلی، وجه تمایز تحقیق حاضر از آثار یادشده در آن است که مقاله بنا دارد راهبردهای قرآنی تحول سیاسی - اجتماعی را با رویکرد تفسیری - سیاسی در چارچوب الگوی قرآنی، مورد واکاوی قرار دهد. بنابراین تحلیل تغییرات اجتماعی در چارچوب الگوی قرآنی از یکسو و تبیین راهبردهای قرآن کریم در جهت ایجاد تحول سیاسی - اجتماعی از سوی دیگر، موارد امتیاز مقاله است که آن را از دیگر مطالعات انجامشده تفکیک میکند.
بررسی مفهومی
1 – تحول
واژه «تحول» از نظر لغوی، به معناي دگرگون کردن، چيزي را به شکل و حالت ديگر درآوردن، از حالي به حال ديگر برگرداندن است (فراهیدی، 1409ق: 45). و به معنای دگرگونی «صورت چیزی بدون تغییر ذات آن، و تبدیل به غیر»، نیز آمده است (راغب اصفهانی، 1412ق: ۶۱۹).
تحول بهعنوان پدیده یک اجتماعی، همواره در بستر جامعه و سیاست واقع میشود (روشه، 1381: 28). اما اینکه چگونه واقع میشود بستگی به وجود متغیرهای متعددی بهعنوان زمینه و بستر وقوع آن دارد. هنگامیکه بستر تغییر و تحول (بهعنوان امر اجتماعی) فراهم شود وقوع آن در عرصه سیاسی نیز حتمی است. تحولات سیاسی - اجتماعی نوعاً از الگوهای مختلفی پیروی میکند. این الگوها ممکن است وقوع تحول را بهصورت پیوسته نشان دهند و یا در اشکال ناپیوسته و نوسانی (گل محمدی، 1390: 127). به هر صورت، آنچه واقع میشود محصول تغییر در عرصه سیاست و اجتماع است که به اشکال مختلف (اعم از خشن و انقلابی یا آرام و بهصورت تغییرات فرهنگی) واقع میشود. برآیند تحول هرچه باشد از سرشت سیاسی و اجتماعی آن کاسته نمیشود. بنابراین، تحول سیاسی اجتماعی پدیدهای است که در گسترة وسیعی (یعنی در عرصه اجتماع و سیاست) اتفاق میافتد. و تمامی ابعاد آن، وقتی روشن میشود که آن را در رابطه با مسائل سیاسی و اجتماعی یک جامعه مد نظر قرار دهیم.
تحول مطلوب قرآن، تحولی است که مبتنی بر نگاه قرآن و متخذ از آموزههای وحیانی این کتاب میباشد. از منظر جهانبینی توحیدی و آموزههای قرآنی، چیزی مطلوبیت دارد که سنتهای الهی را پاس بدارد. تحول برخاسته از الگوی قرآنی، همراه با مفهوم هدایتگری و نقش آن در جهتدهی به سمت تصمیمسازی برتر و مطلوب در عرصههای مدیریت کلان اجتماعی در چهارچوب ساختارهای اجتماعی قابلتعریف میباشد. چنین تحولی به لحاظ عملی، در نحوة جهانبینی خاص یک انسان الهی و تربیت شده در ظل آموزههای قرآنی قابل بازخوانی است.
براساس آنچه از قرآن میدانیم، تحول مطلوب از نظر قرآن، از نفس شخص آغاز میشود، و هنگامی که این تحول تحقق یابد زمینه تغییرات گستردهتری را فراهم میکند و تحول در ساختار سیاسی اجتماعی یک ملت، از آن جمله است. چنین تحولی از نظر قرآن، از تغییر در اراده جمعی شروع میشود: «... إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ..» (رعد/ 11).
در سوره مبارک انفال نیز آنجا که خداوند از تغییر و تبدُّل نعمتهایش سخن میگوید باز آن را منوط به اراده و خواست انسانها میداند: «ذَلِكَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ یَكُ مُغَیِّرًا نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ وَأَنَّ اللّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ» (انفال/ 53).
2 – راهبرد
راهبرد، واژه یونانی «استراتجیا»، به معنای فرماندهی و رهبری است. همچنین این واژه، به معنی الگو و طرح عملیاتی نیز بوده و به معنای طرحی که دربردارنده روشهایی کلی است، میباشد. برخلاف واژه «تاکتیک»، که خرده هدفها را در نظر دارد (افتخاری، 1385: 1 - 18). پس، استراتژی، طرح کلان عملیاتی برای سامان دادن به امور، جهت رسیدن به اهداف است (سیدباقری، 1392: 7 - 28).
بر اساس دانش نشانهشناسی، واژه استراتژی مشتق از کلمهی یونانی «استراتگوس» و مرکب از دو لغت «اتسراتوس»، یعنی قشون و «آگاگوس»، یعنی راهنما و به معنای فرمانده است. این واژه در فارسی با کلمهی «راهبرد» معادلسازی شده است. راهبرد در اصل به معنای حیلهها و نقشهها و تدابیر نظامی بوده است. این اصطلاح در طول زمان، به دو گونه معرفت، یعنی دانش طرحها و نقشههای نظامی و دیگری به معنای دانش حرکات و تاکتیک نظامی اطلاق میگردید؛ ولی بهتدریج در معنای اولی اختصاص یافت و از همین رو، در نخستین تصور از راهبرد، آن را شیوهای برای مدیریت صحنه نبرد و غلبه نظامی بر دشمن تلقی میکردند. اما درگذر زمان، کلاوزویتس تا حدودی حوزه و گستره کاربرد راهبرد را موسعتر نمود و آن را فن هدایت نیرو، تطبیق و هماهنگ ساختن نیروها جهت نیل به هدفهای بزرگ، تعریف کرد (روشندل، 1370: 242).
به هر صورت، معنای راهبرد قبلاً هرچه بوده، فعلاً آن را در معنای برنامهها و طرحهای کلی و اساسی برای دستیابی به یک هدف یا اهداف معینی میدانند که در صورت استفاده درست از آن، تأمین آن اهداف را تضمین میکند.
3 – الگوی قرآنی
واژه «الگو»، در معانی متعددی بهکار رفته است. در تعریفی ساده، الگو به معنای نمونه و مدل، نمایشی نظری و سادهشده از جهان واقعی است (ورنر و تانکارد، 1386: 65). اصطلاح «الگو» را انسانشناسان، حداقل از سال 1871م به مفهومی چندجانبه بهکار بردهاند. این کاربرد آزاد تاکنون ادامه دارد. بر همین مبنا از الگو، گاهی در توجه به کیفیتهای رفتاری، الگوهای آرمانی و رفتاری و گاهی در توجّه به اصول فرهنگها یاد شده است (جولیوس و همکاران، 1392: 91). از نظر لغوی، الگو همان مدل، سرمشق، مقتدی، اسوه، قدوه، مثال، نمونه، (دهخدا، 1377: 6836) است.
الگوی قرآنی (مقتدای وحیانی) بر الگویی اطلاق میشود که مبتنی است بر هدایت و رستگاری انسان به سوی زندگی پاکیزه و عاری از هرگونه آلودگی به شرک و طاغوت (به تعبیر قرآن: حیات طیبه). چنین حیاتی از نظر قرآن در پرتو ایمان و عمل صالح محقق میشود: «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً...» (نحل/ 97). طبعاً یکی از ملزومات حیات طیبه، زیستن در امنیت روحی روانی و امنیت فیزیکی است که آنهم برآیند ایمان به ارزشهای الهی است. چنان که قرآن میفرماید: «يَهْدِي بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ وَيُخْرِجُهُم مِّنِ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ» (مائده/ 16). همچنین خداوند در سوره اسراء به این حقیقت اشاره میکند که قرآن به راهی استوار و محکمی هدایت میکند که در آن خواری و خفتی نباشد: «إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يِهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَيُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا كَبِيرًا» (اسراء/ 9).
از سیاق مجموع این آیات قرآن میتوان این استفاده را برد که الگوی متعالیِ قرآنی بر ایمان، صلاح، رستگاری و عملکردی توأم با زندگی پاکیزه و عاری از مظاهر شرک استوار است، و این چیزی است که کلیت آموزههای این کتاب آسمانی را شکل و صورت میدهد.
روش پژوهش
در این تحقیق با بهرهگیری از روش «تفسیری - استنطاقی» (به نطق درآوردن قرآن) که نوعی روش تفسیر موضوعی در تفسیر قرآن کریم است، به تبیین رویکرد قرآن کریم در باره تحول سیاسی اجتماعی پرداخته شده است. روش استنطاقی چنانکه از ظاهر کلمة «استنطاق» هم برداشت میشود به معنای طلب سخن از پیشگاه قرآن کریم در خصوص یک موضوع مشخص است. شهید صدر (ره) نیز تفسیر استنطاقی را به تفسیر موضوعی تعبیر کرده است که در این روش، موضوعات «از درون جامعه اخذ میشود و به قرآن عرضه میشود و با دریافت پاسخ قرآنی در خصوص آن موضوعات، تفسیر موضوعی با شیوه استنطاقی انجام میشود» (بصیرت، 1402، 94 - 114).
استنطاق، مصدر باب استفعال، و به معناي درخواست سخن از طرف مقابل و اصرار در سؤال و گرفتن پاسخ از آن است. این بهطور ضمنی به این نکته اشاره دارد که گویا سؤال شونده، ساکت است و به راحتی سخن نمیگوید و لذا باید با سؤالهاي مهم و با پافشاري، مطالب را از وي بیرون کشید (ابن فارس، 1404ق: 353). به نطق درآوردن کلام الهی (قرآن کریم)، که کتابی صامت است، در اصطلاح علم تفسیر، استنطاق نامیده میشود (طباطبائی، 1374: 65). در این معنی از «استنطاق» اختلافی وجود ندارد، اما در اینکه تفاوت آن با استنباط و تفسیر (اعم از موضوعی و ترتیبی) چیست، و نیز اینکه چه کسی میتواند قرآن را به نطق درآورد، علمای علم تفسیر متفق القول نیستند. به هر صورت، آنچه روشن است معنای استنطاق و مقبولیت روش استنطاقی در نزد اهل تحقیق است که بهعنوان یک روش علمی و معتبر در تفسیر قرآن کاربرد دارد و تحقیقات زیادی نیز با این روش در موضوعات مختلف اجتماعی با مراجعه به قرآن کریم انجام گرفته است.
این تحقیق درصدد است که با مراجعه به مجموعه آیاتی که مرتبط با موضوع است، روش و دیدگاه قرآن را از آنها استنطاق و استفسار نماید.
تبیین راهبردهای قرآنی
الف) راهبرد آموزشی و تربیتی
1 – تأکید بر گسترش علم و آگاهی در جامعه
قرآن کریم در راستای ایجاد تغییر در جامعه و تأسیس یک ساختار عادلانه و نظام سیاسی مبتنی بر رشد و توسعه، انسانها را به علمآموزی و گسترش آگاهی توصیه میکند و در این راستا آیاتی بسیار از قرآن را میتوان یافت که بر فضیلت علم و عالم تأکید کرده است (حیدری، 1403: 58 - 83). و علم و دانایی را همواره بر نادانی و فقر آگاهی ترجیح داده و جایگاه عالمان و غیر عالمان را همیشه دو جایگاه متضاد و غیرقابل مقایسه دانسته است. جایگاه عالم جایگاه رفیع از نظر قرآن و جایگاه غیر عالم (بیسواد) جایگاه ناستودنی است (زمر/ 9).
علم و توانایی بهطورکلی، یکی از معیارهای اساسی برای شایستگی انسان در نگاه قرآن کریم به شمار میرود. این معیار قرآنی مانند سایر معیارهای برتری از نظر قرآن، یکی از امور عقلائی بوده و لذا یک فضیلت انسانی است؛ یعنی در میان تمامیِ جوامع انسانی اعم از دینی و غیردینی، میتوان بهطور حتم اذعان کرد که معیار گزینش و برتری میباشد. جوامع پیشرفته امروزی را هم اگر در نظر بگیریم قطعاً بر فضیلتِ توانایی علمی اهمیت زیادی قائلاند. اساساً رمز توسعه و پیشرفت جوامع انسانی در دنیای امروزی، همان توانایی علمی است و این جوامع به دلیل درک اهمیت این شاخصه برتری، به کسانی که از توانایی در هر زمینهای برخوردار بودهاند میدان دادهاند و از توانایی آنها بهره گرفته و از رهگذر آن، به توسعه و بالندگی دست یافتهاند. قرآن کریم در وصف طالوت میفرماید:
«... قَالَ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ...». این فقره، قسمت دوم آیه 247 سوره بقره، و در پاسخ کسانی از بنی اسرائیل است که پرسیدند طالوت از کجا بر ما فرمانروایی میکند درحالی که ما از او بهتریم: «قَالُوَاْ أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ ...» (بقره/ 247).
همچنین قرآن کریم در موارد بسیاری دیگر بر افضلیت عالمان و بر غیر عالمان تأکید کرده است که یک نمونه آن این آیه مبارکه است: «... قُل هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ... » (زمر/ 9). قرآن در این آیه، با طرح پرسشی انکاری از برابری جایگاه کسانی که عالم و اهل آگاهیاند با کسانی که از علم و معرفت بهرهای نبردهاند، بر تفاوت و تفارق آنان از یکدیگر تأکید میورزد. و از برتری عالمان بر غیر عالمان سخن میگوید.
2 – نکوهش جهل و توصیه بر تعقل و تدبر
جهل و نادانی خصیصهای است که قرآن در نکوهش آن بسیار سخن گفته است. جهل یکبار در برابر علم به معنای آگاعی علمی و برخورداری از سواد بهکار میرود که در این صورت، چندان نمیتوان مدعی شد که قرآن غیر عالمان و بیسوادان را نکوهش کرده است؛ زیرا بیسوادی و فقر آگاهی، نقیصهای مهلکی نیست، هرچند که آنهم نباید وجود داشته باشد. اما بار دیگر مفهوم جهل در برابر تعقل و خردورزی و تشخیص حق از باطل بهکار میرود که در این معنی از جهل، قرآن بر جاهلان یعنی بیخردان و کسانی که بهرهای از عقل و فکر صحیح ندارند، تاخته است (حیدری، 1402: 180). در موارد بسیاری قرآن کسانی را که تعقل نمیکنند و در راه تشخیص حقیقت از غیر حقیقت از خرد خودشان استفاده نمیکنند مورد سرزنش و مؤاخذه قرار داده است.
خداوند در جایی از سوره اعراف در نکوهش کسانی در جهل و لجاجت در برابر حق غوطهورند میفرماید آنها کسانی هستند که از فکر خودشان برای ادراک حقیقت استفاده نمیکنند و از چشمهای شان برای دیدن حقایق بهره نمیگیرند و از گوشهایشان برای شنیدن سخن حق استفاده نمیکنند آنها مانند چهارپایان هستند و یا پست تر از آنها: «... لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَئِكَ كَالاْنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ» (اعراف/ 179).
همچنین خداوند در نکوهش جاهلان یعنی کسانی که گوشی برای شنیدن حق نداشتند، میفرماید آنها در دوزخ خواهند بود و خود آنان معترفند که ما چون گوشی برای شنیدن حقیقت نداشتیم و یا عقل مان را برای تشخیص حقیقت بهکار نگرفتیم، فذا از دوزخیان گردیدیم: «وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِى أَصْحَابِ السَّعِيرِ...» (مُلک/ 10)
از مجموع آیات قرآن کریم که در این راستا سخن گفتهاند این نتیجه بهدست میآید که قرآن برای تعقل و زدودن جهل از میان جامعه، شأنی بس ارزنده و خطیر قائل است. و تغییری که بنیادین باشد و نهادها و ساختارهای سیاسی - اجتماعی را دگرگون نماید بایستی مبتنی بر تعقل، خردورزی و متکی به عقل - به عنوان رسول درونی خداوند - باشد، تا آنکه تحول و دگرگونی اساسی در جامعه به وجود بیاید.
3 – توصیه بر تذکر، بیان و موعظه حسنه
راهبرد دیگری که در راستای اجرای برنامههای تحول در جامعه میتواند سازنده و کارساز باشد تذکر و موعظه نیک است. قرآن کریم در این خصوص بیانات روشنی دارد و در آیات فراوان این عنصر ارزشمند فرهنگی را بازگو کرده و بدان تذکر داده است، بهطور نمونه این آیه: «وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنفَعُ الْمُؤْمِنِينَ» (ذاریات/ 55)، یکی از مواردی است که خداوند در آن از پیامبرش میخواهد که به مؤمنان تذکر بدهد؛ چراکه تذکر و یادآوری الطاف خداوند برای بندگان او، نافع و مفید است، چنانکه این مطلب را در آیه یازدهم سوره ضحی نیز آورده است: «وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ» (ضحی/ 11).
کلمه «ذکر» (یادآوری) و دیگر مشتقات آن 291 بار در قرآن آمده است که نشاندهندة اهمیت و ارزشمندی این سجیهی اخلاقی و انسانی است. ذکر (یادآوری)، از دیدگاه قرآن دارای چنان اهمیتی است که در آیه ۱۴ سوره «طه» بهعنوان یکی از حکمتهای نماز (مهمترین عبادت خداوند) معرفی شده است. و کلمهی «تذکر» که از همین ماده است نیز به معنای یادآوری کردن و به یاد درآوردن است. این عنصر کلامی دارای جایگاه فرهنگیِ مهمی در عرف جامعه اسلامی است. و این اهمیت، ریشه در همان فرمایشات ارزشمند قرآن کریم دارد.
آیه فوق هرچند که میتواند خطاب به مردم عادی نیز باشد و بهعنوان یک راهکار (تاکتیک) برای ترویج ارزشهای الهی در جامعه کاربرد داشته باشد، و اساساً «تذکر» و «موعظة حسنه» مصداق بارز «امر به معروف و نهی از منکر» به شمار میرود. بلکه فراتر از آن، بهترین شیوه اجرای آن نیز به شمار میرود؛ اما این سنت الهی نیز مانند دیگر آموزههای قرآنی، بخصوص مانند «امربهمعروف و نهی از منکر»، شأن حاکمیتی دارد و همانطور که در مسئله «امربهمعروف و نهی از منکر» گفتیم که علاوه بر تکلیف همگانی بودن آن، یک قاعده حکومتی است، در این خصوص (تذکر و موعظه) نیز این قاعده جاری است. یعنی بهعلاوة آنکه هر فرد مؤمن بایستی به موعظه حسنه و تذکر دیگران تا آنجا که شرایط اجازه میدهد بپردازند، حکومت و نظام سیاسی نیز این وظیفه را به عهده دارد. یعنی حکومت در راستای اجرای تحول سیاسی، مدیریتی، فرهنگی، اجتماعی و غیره، باید از این روش نیک قرآنی بهره بگیرد و تغییرات و تحول مورد نظر قرآن کریم را با تأسی به همین روشها عملی نماید.
همچنین خداوند در سورة نحل نیز بر تذکر و موعظة حسنه به پیامبرش دستور میدهد و از او میخواهد که در امر دعوت مردم بهسوی خداپرستی از «حکمت» (استدلال) و «موعظه حسنه» کار بگیرد: «ادْعُ إِلِى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ» (نحل/ 125). و حتی درصورتیکه مخالفان امر الهی تسلیم استدلال پیامبر نشدند از جدال احسن (گفتگوی نیک) استفاده نماید.
در آیه 138 سوره آلعمران، خداوند قرآن را بهعنوان بیان و موعظه برای مردم معرفی میکند: «هَذَا بَيَانٌ لِّلنَّاسِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةٌ لِّلْمُتَّقِينَ»؛ که خود این توصیف از قرآن، نشاندهنده اهمیت و ارزشمندی این سنت حسنه الهی است. و در سوره هود نیز از جایگاه متعالی موعظه و یادآوری برای مؤمنان یاد میکند: «وَكُلاًّ نَّقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنبَاء الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَكَ وَجَاءَكَ فِي هَذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِكْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ» (هود/ 120).
خلاصه آنکه آیات بسیاری در قرآن کریم وجود دارند که بر موعظه، بیان حقایق و تذکر نیک دلالت میکنند و یا بهطور مستقیم بدان فرمان میدهند که آیات فوق چمد نمونه از آنها است. مجموع این آیات، اگر با نگاه جامعهشناختی مورد تحلیل قرار بگیرند مهمترین برآیند آن، یکچیز خواهد بود: اهمیت راهبرد فرهنگی مفاهیم فوق؛ و کارساز بودن آن در راستای ایجاد تغییرات و تحولات فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، مدیریتی و... در جامعه اسلامی.
ب) راهبرد انگیزشی و رفتاری
1. توصیه بر همکاری و تعاون افراد جامعه
یک راهبرد یا سازوکاری که قرآن کریم بهمنظور تحقق تغییر در ساختار نظام سیاسی و تأسیس جامعه عادل، پیشنهاد میکند همکاری افراد جامعه برای انجام کارهای خیر و شایسته و در راه پرهیزگاری است؛ آنجا که مؤمنان را مخاطب قرار میدهد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ ... وَتَعَاوَنُواْ عَلَى الْبرِّ وَالتَّقْوَى وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ...» (مائده/ 2). همکاری و تعاون اجتماعی در مسیر نیکیها، کمک میکند تا بستری فراهم شود که به مدد آن، نظام سیاسی دینی بتواند با سهولت بیشتری برنامههای تربیتی و توسعهای که از آموزههای قرآن کریم سرچشمه گرفتهاند را دنبال و اجرایی نماید. در آیهی فوق خداوند مؤمنان را بر راهبردی که مبتنی بر «تقوا» و «نیکی» است توصیه نموده و از همکاری در مسیر گناه و دشمنی بر حذر میدارد.
تعاون و همکاری در راه خدا و نیکیها یک امر فرهنگی است؛ یعنی میتواند یک راهبرد فرهنگی مهم باشد تا بدان وسیله جامعه را به سمت همدلی و اتحاد که نتیجه همکاری در نیکیهاست سوق داد. قرآن کریم جامعهای را که دچار اختلاف، نزاعها و درگیریهای بیمورد است با این راهکار فرهنگی به یگانگی و رشد و بالندگی فرامیخواند.
خداوند متعال در آیهای از سوره بقره از مصادیق «بِر - نیکی» سخن میگوید و در آنجا بهروشنی بیان میکند که چه چیزهایی مصداق نیکی است: «لَّيْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلآئِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّآئِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاء والضَّرَّاء وَحِينَ الْبَأْسِ أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ» (بقره/ 177).
بنابراین، آنچه از نظر قرآن مصادیق نیکی برشمرده میشود این امور است: «ایمان به خدا، آخرت، ملائکه، کتاب (آسمانی)، انبیا و انفاق به خویشاوندان، یتیمان، مساکین، در راه ماندگان، سائلان و برپایی نماز و پرداخت زکات و وفای به عهد و صبر در سختیها و زیانها.
مجموعه این ارزشهای الهی، همان چیزی است که باید نظام سیاسیِ مبتنی بر آموزههای قرآنی در تحقق و نهادینهسازی آنها بکوشد. زمانی که این ارزشها در جامعه محقق شوند، نتیجة آن، پالایش ساختارهای قدرت سیاسی از آلودگیهای استکباری و شیطانی است.
پیامبر گرامی اسلام نیز در بیان ارزشمندی میفرماید: «لايَزالُ النّاسُ بِخَيرٍ ما أمَرُوا بِالمَعرُوفِ و نَهَوا عَنِ المُنكَرِ و تَعاوَنُوا عَلَي البِرِّ وَالتَّقوي» (حر عاملی، 1414ق، 123). مردم هميشه در خير خواهند بود تا وقتیکه امربهمعروف و نهي از منكر ميكنند، و در نيكي و پرهيزكاري يكديگر را ياري ميرسانند.
2 – توصیه بر احسان و انفاق برای رفع فقر و گسترش همدلی
راهبرد دیگر که قرآن مجید برای ایجاد تغییر و تحول در نهاد اجتماع، توصیه میکند راهبرد مبتنی بر احسان و گسترش نکوکاری در جامعه است. این راهبرد یک راهبرد حاکمیتی است و آیات فراوان (بیش از 100 آیه) در قرآن بر موضوع انفاق و کمک به دیگرانی که نیازمندند دلالت و تأکید کردهاند.
بهطور مثال، در سوره آلعمران، خداوند در وصف نیکان و مؤمنان خداجو میفرماید: آنها کسانی هستند که در راحتی و سختی انفاق و احسان میکنند، خشم خویش را فرو میخورند و مردمان را مورد عفو قرار میدهند، خداوند نکوکاران را دوست دارد. «الَّذِینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» (آلعمران/ 134).
در برخی از آیات قرآن تأکید شده که احسان و نیکوکاری باید به بهترین وجه باشد و نیکسرشتی برای انسان میسر نمیگردد مگر آنکه از بهترین اموال خودش انفاق نماید: «لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ» (آلعمران/ 92).
لحن قرآن برای ترویج این سنت فرهنگی - الهی در جامعه، در برخی موارد بهصورت جدی و امری است؛ یعنی با صیغه «امر» و بهصورت دستوری بر اجرای آن تاکید کرده است، ازجمله در آیات ۱۹۵ سوره بقره: «وَأَنفِقُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَلاَ تُلْقُواْ بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوَاْ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ» و 294 سوره بقره: «اَنفِقوا مِمّا رَزَقنـاکُم مِن قَبلِ اَن یَأتِیَ یَومٌ لا بَیعٌ فیهِ ولا خُلَّةٌ و لا شَفـعَةٌ...» و آیه ۱۶ سوره تغابن: «... وَأَنفِقُوا خَيْرًا لِّأَنفُسِكُمْ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ». هیئت کلام خداوند، امری و دستوری است. درباره اینکه این دستورات، وجوب این سنت حسنه را ثابت میکند یا آنکه صرفاً «امر» در آنها ارشادی بوده و جنبهی وجوبی ندارند، جای کمی تأمل دارد؛ اما فیالجمله آنچه از سیاق این آیات به دست میآید تأکید قرآن کریم بر اهمیت این سنت الهی است. یعنی وقتی با چنین لحنی به احسان و انفاق به نیازمندان سخن میگوید دستکم تأکید لحن و مؤکد بودن این سنت حسنه را میرساند.
البته این مسئله را نیز نباید از نظر دور داشت که قرآن کریم احسان و نکوکاری را در آیات فراوانی مورد تأکید قرار داده، اما نحوة انفاق و احسان نیز چیزی است که از نگاه قرآن بی مسئله نبوده و چگونگی آن برای خداوند اهمیت دارد. قرآن در اکثر موارد تصریح کرده که اگر احسان میکنید، این احسان باید احسان کریمانه باشد و منتی برای آن نگذارید: «الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ثُمَّ لَایُتْبِعُونَ مَا أَنْفَقُوا مَنًّا وَلَا أَذًی لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ» (بقره/ 262).
چنین انفاق و احسانی را خداوند میپذیرد؛ زیرا این انفاق و احسان، میتواند یکی از مصادیق فرهنگ صحیح انسانی و راه ترویج کمک به همنوعان باشد. ترویج چنین فرهنگی انسانی، خود یک «تحول» به شمار میرود، هرچند که آن را باید در زمره راهبردهای فرهنگی قرآن کریم جای داد.
یکی دیگر از آیاتی که در قرآن کریم درباره احسان و انفاق آمده و میتوان در خصوص این سنت حسنه بدان استناد کرد آیه هفتم سوره طلاق است: «لِيُنفِقْ ذُو سَعَةٍ مِّن سَعَتِهِ وَمَن قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ ...» (طلاق/ 7). لحن این آیه نیز امری است که بازهم باید گفت تأکید و اصرار قرآن کریم را دراینباره میرساند.
مجموعهی آیات فوق و دیگر آیاتی که مجال آوردن آنها نیست، این مطلب را ثابت میکند که مسألهی انفاق و احسان در جامعه ایمانی یکی از ضروریات زیست اجتماعی است، یعنی جامعه ایمانی که بر اساس ارزشهای اسلام و آموزههای قرآنی شکل گرفته است، نمیتواند در رابطه با این امر بیتفاوت باشد. فقر و گرفتاری در میان جامعه، امری غیرقابلانکار بوده و حقیقتی است که نمیشود آن را منکر شد، اما آنچه در چنین جامعهای بهعنوان یک حقیقت ایمانی خودش را نشان میدهد نحوة برخورد افراد این جامعه با این پدیده است. وظیفهای که قرآن برای افراد چنین جامعهای تعیین کرده است همان انفاق و احسان و دستگیری از نیازمندان آن است. حال اینکه آیا عملاً این توصیه قرآنی مورد اعتناء قرار میگیرد یا خیر، بستگی به میزان تربیت فرهنگیای دارد که این جامعه از ناحیهی آموزههای قرآن کریم اخذ میکند. و اینکه چنین فرهنگی در میان جامعه ایمانی باید نهادینه شود یک کار حکومتی و سیاسی است. و این راهبرد قرآنی برای ایجاد تحول در جامعه ایمانی میتواند زمینهساز همان تربیت فرهنگی صحیح باشد.
ج) راهبرد کارکردی و ارزشی
1. تأکید بر اقامه «قسط» و «عدل»
یکی از راهبردهای اساسی برای ایجاد «تحول» در جامعه اسلامی از دیدگاه قرآن کریم وجود یا تأسیس قوانین عادلانه است. در حقیقت، اگر «الگوی قرآنی تحول» را تجزیه نماییم، خواهیم دید که «عدالت» در تمامی ابعاد زندگی فردی و جمعی انسانها، یکی از اجزاء اصلی آن را تشکیل میدهد. عدالت همواره در عرصه اجرا و عمل نتیجه میدهد. به تعبیر بهتر، عدالتی که درد جامعه را مداوا میکند عدالتی است که در منصه عمل، خودش را نشان دهد و عدالتی که صرفاً در اذهان جا داشته باشد دردی را دوا نخواهد کرد. ازاینرو، اجرای عدالت و قوانین عادلانه، مهمترین راهبرد اجرایی الگوی تحول قرآنی در عرصه سیاست و اجتماع است.
به همین خاطر، باید اذعان کرد که عمدهترین تجلیِ تحول بنیادین از نگاه قرآن، تأسیس و شکلگیری جامعهی عادل و مبتنی بر معیار «قسط» و «عدل» است. نشانة اصلی این تحول زمانی به عیان دیده خواهد شد که عدل و قسط به تعبیر قرآن کریم، تمام جامعه را فرا بگیرد. و انبیای عظام الهی نیز بهمنظور تحقق قسط و برپایی عدالت برگزیده و فرستاده شدهاند و یا یکی از اهداف اساسی آنها پیادهسازی قسط در جامعه بوده است. آنجا که قرآن کریم میفرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ...» (حدید/ 25). لام در کلمة «لیقومَ» لام تعلیل است، یعنی علت و دلیل اینکه خداوند پیامبران را با بینههای روشن و کتاب و میزان فرستاده است، آن است که قسط و عدالت را اقامه کنند. پس جایگاه عدالت در میان دیگر ارزشهای الهی مانند جایگاه محور نسبت به سایر اجزای یک دستگاه چرخنده است.
همچنین در آیهای دیگر، قرآن کریم خطاب به مؤمنان میفرماید: «إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُم بَيْنَ النَّاسِ أَن تَحْكُمُواْ بِالْعَدْلِ...» (نساء/ 58).
در این آیه شریف، قرآن از ارزشهایی چون «امانتداری» و «ادای آن به اهلش» و «حکم کردن به عدل» سخن گفته است. یعنی عدالت همچنانکه میتواند جنبه فردی داشته باشد، به همانسان دارای جنبة سیاسی و حکومتی نیز هست. اساساً عدالت، یک حکم اخلاقی، فقهی، سیاسی، اجتماعی و حکومتی است. اجرای عدالت به صورتی که تمامیِ افراد جامعه از آن منتفع شوند، فقط در سایه قوانین حاکمیتی و دولت ممکن است.
اهمیت این سازوکار سیاسی - اجتماعی از نگاه قرآن، تا آنجاست که در آیهای دیگر، اجرای قسط و عدل را نزدیکترین چیز به «تقوا» و پرهیزگاری میداند که جوهره اصلی در ارزشگذاری انسان از نگاه دینی است. یعنی در نگاه قرآن، منزلت اصلی انسان در پرهیزگاری دانسته شده و پرهیزگاری تحقق نمییابد مگر زمانی که انسانها برای اقامه «عدل» و «قسط» قیام نمایند: «یا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُونُواْ قَوَّامِينَ لِلّهِ شُهَدَاء بِالْقِسْطِ وَلاَ يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هم أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى...» (مائده/ 8).
همچنین خداوند در سوره مبارک شورا خطاب به پیامبر گرامی اسلام (ص)، او را به استقامت و پایداری در امر دعوت به خداپرستی فرا میخواند و از متابعت و دنبالهروی خواستههای مشرکان زیادهخواه، نهی کرده و سپس بدو میگوید: بگو من مأمور شدم تا عدالت را میان شما برپا کنم «فَلِذَلِكَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ وَقُلْ آمَنتُ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ مِن كِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ...» (شوری/ 15).
بنابراین، دلیل آنکه پیامبر گرامی اسلام (ص) مأمور به اجرای عدالت شده است، این است عدالت یک راهبرد اساسی در ایجاد تحول در جامعهای است که بر بیعدالتی و کفران الهی خو گرفته و بر سرنوشت آنان هواهای نفسانی مسلط شده بود. و اینکه عدالت همواره در کنار ایمان و دیگر ارزشهای الهی در قرآن آمده است میتواند حکمتش این باشد که اگر بخواهید جامعهای را متحول کنید تا زمانی که عدالت را در میان آنان برقرار نسازید هیچگاه نمیتوانید مدعی ایجاد تحول اساسی در آن باشید؛ حتی اگر ایمان به خدا در میان آن جامعه رایج شود. لذا فقط با قرار گرفتن عدالت در کنار دیگر ارزشهای الهی در جامعه، روند تحول اعم از سیاسی، اجتماعی، اخلاقی و فرهنگی به کمال میگراید.
2. تأکید بر اقامه امربهمعروف و نهی از منکر
راهبرد دیگری که از منظر قرآن کریم میتواند در راستای ایجاد تحول ساختاری در جامعه بسیار کارساز باشد فریضه امربهمعروف و نهی از منکر است. این ارزش معنوی و الهی در موارد بسیاری در قرآن و با بیانات و تعابیر گوناگونی یاد شد است.
در این راستا، نکتهای که مهم و حائز اهمیت است آن است که برپایی جامعة عادله و نظام سیاسی مبتنی بر قسط، بهراحتی تأسیس نخواهد شد مگر آنکه همة مردم نسبت به آن اهتمام بورزند. ازاینرو، از منظر قرآن کریم، انسانهایی که در حلقه حاکمیت دینی زندگی میکنند علاوه بر نظام سیاسی، وظیفه دارند تا در راستای تأسیس چنین ساختاری کمک کنند. و از همینرو، قرآن سازوکارهایی را در این راستا ارائه میکند که ازجملهی آنها فریضه مهم «امربهمعروف» و «نهی از منکر» است. این فریضه سیاسی - که در مجموعهی آموزههای سیاسی اسلام گنجانده شده - کمک بزرگی برای اقامه ارزشهای الهی و گذار جامعه از وضعیت غیر الهی به سمت وضعیت مطلوب قرآنی است. قرآن در این زمینه میفرماید: «وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ...» (توبه/ 71). مشاهده میشود که خداوند امربهمعروف و نهی از منکر را در جملهی اوصاف مؤمنان قرار داده و آنان را به این زینت معنوی و الهی توصیف کرده است.
همینطور در آیهای دیگر خداوند مؤمنان را مورد خطاب قرار داده میگوید: «وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (آلعمران/ 104). فراتر ازآنچه در آیه قبلی گفتیم - که خداوند این عمل نیک و انسانی را در زمره اوصاف و فضایل مؤمنان جای داده است -، اما در این آیه، با لحن جدیتر و با شیوه امری که بهنوعی دلالت بر وجوب دارد، از مؤمنان میخواهد که به این مهم اجتماعی بپردازند. بعد در پایان آیه، همین مؤمنان را با این ویژگی (انجام فریضه امربهمعروف و نهی از منکر)، در زمره رستگاران قرار میدهد.
بنابراین، نتیجهای که از آیات فوق و دیگر آیات فراوانی که مجال آوردن آنها نیست، به دست میآید این است که این ارزش الهی در عین آنکه یک فریضه الهی است - که هر فرد مؤمن مکلف است بدان عمل نماید تا هدف از ایجاد جامعه مطلوب قرآنی محقق شود -، یک راهبرد و راهکار عملیِ سیاسی - اجتماعیِ بسیار تأثیرگذار و ارزشمند نیز هست و با اجرای آن در جامعه، که البته در حقیقت یک شأن حکومتی است، تحول بنیادین در فرهنگ و رفتار اجتماعی مردم ایجاد میشود.
در عرصه سیاست نیز تحول بنیادین برخاسته از این ارزش الهی و قرآنی، قابل تحقق و پیادهسازی است. یعنی امیران و حاکمان فاسد درصورتیکه امربهمعروف و نهی از منکر شوند و جامعه مصرانه آنان را به تسلیم شدن در برابر هنجارها و قوانین الهی فرابخوانند نتیجهاش آن خواهد شد که یا آنان خود را اصلاح میکنند و فساد را ریشهکن، یا آنکه بدان تن نداده و زمینهی انقلاب اجتماعی و سرنگونی نظام سیاسی را که خود آنان بر اریکه آن تکیه زدهاند، فراهم مینمایند. در هردو صورت، تحولی که به دنبال آن بودهایم و آن را از قِبل فریضه امربهمعروف و نهی از منکر میخواستیم دنبال نماییم، محقق خواهد شد. و این همان تأثیر این ارزش الهی در جامعه بهعنوان یک راهبرد قرآنی است.
3. تأکید بر اقامه جهاد و تلاش همهجانبه
يکي دیگر از راهبردهای اجرایی که دارای تأثیرگذاری زیادی است و بر اساس آن، دگرديسي بنياديني در جامعه پدید خواهد آمد و جامعه را بهسوی تحول و توسعه انسانی، اعم از توسعه اخلاقی، علمی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی راهبري ميکند، فریضه الهی «جهاد» است. اصل تشريع اين آموزه آن بوده است تا جوامع از سلطه طاغوتها آزاد شوند و چون نيک بنگريم، درواقع يکي از شاخهها و فروع امربهمعروف و نهي از منکر قلمداد ميشود. هدف اصلي از جهاد برخلاف جنگ، نه انگيزههاي مادي يا گسترش سرزمینی، بلکه تحول جامعه بهسوی خير و مصلحت است. هرچند که مفهوم جهاد، بدواً برای نبردی مقدس جهت برداشتن موانع طاغوتی از سر راه جوامع خواهان تغییر و تحول و گرایش آنها به یکتاپرستی وضع گردیده است؛ اما این مفهوم قرآنی را اگر منسلخ از شأن نزول آن و با قطعنظر از معنای خاص آن در نظر بگیریم، میتواند تمامیِ عرصههای حیات انسان مؤمن را و مهمتر از آن، تمام عرصههای حیات اجتماعی را دربر بگیرد. بنابراین جهاد به معنای تلاش وافر و سازنده، مفهومی را میرساند که حاوی رشد و توسعه فرد و جامعه در تمامیِ زمینههای زندگی است.
علامه طباطبايي (ره)، از جهاد بهعنوان وسیلهای برای برداشتن موانع رسيدن صداي حق به مردم و برخورداري جامعه از حق حيات و آزادي انتخاب تعبیر فرموده است. با جهاد، فرصتهاي تازه براي جامعه پديد ميآيد تا افراد آزادانه آموزههاي وحياني را بشنوند و بيدغدغه انتخاب کنند. (طباطبایی، 1417: 67). قرآن در فضیلت جهاد و مجاهدانی که در راه خدا قیام کردهاند، فراوان سخن گفته است و منزلت فرد مجاهد با غیر مجاهد را در اسلام یکی ندانسته و در افضلیت مسلمان مجاهد فرموده: «لاَّ يَسْتَوِي الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ أُوْلِي الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِينَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِينَ دَرَجَةً وَكُلاًّ وَعَدَ اللّهُ الْحُسْنَى وَفَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا» (نساء/ 95).
خلاصه آنکه، جهاد معیار و محک عمل خالصانه انسان مؤمن به شمار میرود؛ زیرا جهاد عملی است که توأم با خطر بوده و سختیها و مشقات فراوانی را به همراه دارد. جنس عمل جهادی از جنس تلاشهای بیوقفه و خالصانه بهمنظور ایجاد تحول و تغییر در امور مسلمین اعم از ساحت فردی و ساحت عمومی است. جهاد هرچند که در تداعیِ اولیه در ذهن، به «مبارزه مسلحانه» در راه خدا انصراف مییابد؛ اما صرفاً منحصر در این حیطه نیست بلکه - همچنان که معنای لغوی جهاد نیز میرساند - به معنای مطلق جدوجهد برای ایجاد تحول و پیشرفت هست و لذا فرهنگ جهاد میتواند تمامیِ عرصههای زندگی انسان مسلمان را در بر بگیرد.
به همین دلیل، در لسان روایات و فرمایشات حضرات معصومین (ع) نیز از کار و تلاش فردی که برای تأمین معاش خود و خانواده از راه حلال انجام میدهد، به جهاد تعبیر شده است. رسول اکرم (ص) در حدیثی که از وی نقل شده است، میفرماید: «اَلکادُّ لِعِیالِهِ کَالْمُجاهدِ فی سَبیلِ الله».(کلینی، 1429ق: 88). همینطور از امام رضا (ع) نیز نقل شده که فرمود: «إن الذى يطلُبُ من فضلٍ يكف بهِ عياله أعظمُ أجرا من المجاهدِ فى سبيل الله» (حرانى، 1404ق: 445). همچنین در فرهنگ دینی و در سخنان پیشوایان معصوم (ع) از مبارزه با نفس و خودسازی، به «جهاد اکبر» تعبیر شده است. در روایتی که از امام علی(ع) نقل شده است (نقل به مضمون)، فرمود: پس از اینکه از جنگ برگشتیم پیامبر فرمود: خوش آمدید از جهاد اصغر، اما برای جهاد اکبر آماده شوید، گفتیم جهاد اکبر چیست، فرمود «الجهاد مع النفس» (مجلسی، 1403ق: 182). بنابراین، آنچه از فرمایشات قرآن کریم و لسان روایات حضرات معصومین (ع) استفاده میشود این است که جهاد بهعنوان یک عنصر معنوی و اساسی در فرهنگ اسلامی، نقش بسیار مهمی در راستای تحقق تحول سیاسی - اجتماعی در جامعه میتواند داشته باشد.
4. تأکید بر مشورت و همفکری جمعی
مشورت و همفکری بهعنوان یک امر عقلائی، در میان تمام جوامع انسانی وجود دارد و بهعنوان یک کار پسندیده و حتی در مواردی، ضروری تلقی میشود. اما نکتهای که موردتوجه ما باید قرار بگیرد این است که قرآن کریم بهعنوان یک کتاب آسمانی و بیانکننده وحی، امور عقلائی را مورد تأیید قرار داده و بدان اهمیت شرعی بخشیده است. یعنی بسیاری از احکام اسلامی سابقه عرفی داشته است و اینطور نبوده که اسلام ابتدائاً آنها را وضع کرده و قبل از اسلام نبوده است؛ بلی بسیاری از احکام اسلام از قبل وجود نداشته و اسلام مبدع آنها به شمار میرود؛ اما اینکه بسیاری دیگر سابقه عرفی داشته و پیش از اسلام وجود داشته است چیزی است که نمیتوان آن را انکار کرد.
یکی از امور عقلائی که مورد تأیید و پسند قرآن کریم قرارگرفته است "مشورت" و "همفکری" در امور زندگی اعم از فردی و اجتماعی است. قرآن در توصیف مؤمنان و نیکانی که به خصلتهای نیک و ارزشمندی مجهزند میپردازد و در میان این اوصاف، به مسئله مشورت نیز اشاره میکند و میفرماید: «... وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ...» (شوری/ 38). یعنی آنان در کارهایشان به مشورت میپردازند.
مکارم شیرازی در تفسیر نمونه در ادامه شرح این آیه میگوید: «بعد از آن (نماز)، مهمترین مسئله اجتماعى همان اصل «شورى» است كه بدون آن، همة كارها ناقص است، يك انسان هرقدر ازنظر فكرى نيرومند باشد نسبت به مسائل مختلف تنها از يك يا چند بعد مىنگرد، و لذا ابعاد ديگر بر او مجهول مىماند، اما هنگامیکه مسائل در شورى مطرح گردد و عقلها و تجارب و دیدگاههای مختلف به كمك هم بشتابند مسائل کاملاً پخته و كم عيب و نقص مىگردد، و از لغزش دورتر است» (مکارم شیرازی، 1371: 463). در جایی دیگر خداوند، صراحتاً از پیامبر گرامی (ص) اسلام میخواهد که با همراهان و اصحاب خودش مشورت کند: «... وَ شَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ...» (آلعمران/159).
در تفسیر نمونه، ذیل آیه بالا نوشتهاند: «گرچه كلمه «الامر» در «شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ» مفهوم وسيعى دارد و همه كارها را شامل مىشود، ولى مسلم است كه پيامبر (ص) هرگز در احكام الهى با مردم مشورت نمىكرد؛ بلكه در آنها صرفاً تابع وحى بود. بنابراین، مورد مشورت تنها طرز اجراى دستورات و نحوه پياده كردن احكام الهى بود و بهعبارتدیگر پيامبر (ص) در قانونگذارى، هیچوقت مشورت نمىكرد و تنها در طرز اجراى قانون نظر مسلمانان را مىخواست و لذا گاهى كه پيامبر (ص) پيشنهادى را طرح مىكرد مسلمانان نخست سؤال مىكردند كه آيا اين، يك حكم الهى است؟ و يك قانون است كه قابل اظهارنظر نباشد و يا مربوط به چگونگى تطبيق قوانين مىباشد، اگر از قبيل دوم بود اظهارنظر مىكردند و اگر از قبيل اول بود تسليم مىشدند» (مکارم شیرازی، 1371: 144).
خلاصه اینکه پیامبر گرامی، در امور غیر وحیانی خودش را نیازمند به مشورت و همفکری میدید و یا آنکه این کار را صرفاً برای ترویج این سنت عقلائی و انسانی در میان پیروان خودش انجام میداد، هرچند خودش نیاز به آن نداشت. فارغ از شأن نزول آیاتی که بر مشورت تاکید میکنند، چیزی که از سیاق آنها میتوان برداشت نمود تصریح قرآن کریم بر مسئلهی مشورت و همفکری بهعنوان یک راهبرد عقلانی است که اهمیت آن را در این کتاب آسمانی به خوبی بیان میکند.
نتیجه گیری:
از بررسی مجموع آیات قرآن کریم که در بحث «راهبردهای تحول سیاسی - اجتماعی» مورد ارزیابی قرار گرفت به این نتیجه میرسیم که رویکرد اصلی قرآن در راستای ایجاد تحول در جامعه و سیاست رویکردی تربیتی و اصلاحی است، قرآن کریم ابتدا به اصلاح و تغییر افکار و اندیشههای انسانها اهتمام میورزد؛ آنگاه که زمینه تحول در این عرصه فراهم گردید، به تحول فکری و اعتقادی مبتنی بر وحی و توحید در جامعه تاکید میکند. قرآن کریم بر اساس آنچه در مرتبه ایجاد تحول فکری و اعتقادی رقم زده است، عملکرد و کنش فرد و جامعه را بدان سمتوسو رهبری و مدیریت میکند. نتیجه این رویکرد در عرصه اجتماع، تأسیس نظام سیاسی توحیدی خواهد بود.
بنابراین، بر اساس مباني، سازوکارها، و روشهای ایجاد تحول از منظر قرآن کريم، ميتوان باور داشت که الگوي مطلوب تحول سیاسی اجتماعی برخاسته از نظرگاه قرآن، بهگونهاي است که میتواند جامعه انسانی را از وضعیت جاهلي و طاغوتی عبور داده و به جایگاه مطلوب و ارزشمند توحیدی سوق دهد و در فرجام، سعادت دنیوی و اخروی را برای چنین جامعهای نوید میدهد. تحول در ارزشها، هنجارها، رفتارها، گفتارها و همینطور الگوي زیست جمعی نیز، برآیند روشنی از دگردیسی مبتنی بر الگوی قرآنی خواهد بود. در الگوی قرآنی، تغيير و تحول امري هميشگي و جزو سنتهاي ثابت الهي است، تغيیری که بر اساس مباني انسانشناختي قرآني صورت میپذیرد آن تغییری خواهد بود که به دست خود انسانها و با ارده و اختیار خود آنان رقم میخورد و همانها هستند که سرنوشت خويش را ميسازند و بهسوی پيشرفت و تکامل، راه ميبرند. چراکه انسان از منظر قرآن کریم، بهعنوان موجودی دارای اراده و اختیار، این درک و توانمندی را دارد که بتواند مسیر تکامل و پیشرفت را با موفقیت بپیماید. مبنای قرآن کریم در تمام تحولات و تغییرات جهان مادی بر اساس نظم حاكم بر آفرینش بوده و تحولات جامعهي انسانی را نیز خارج از دایره اراده و قدرت خداوند یکتا نمیداند و از همین رو، الگویی را که برای ایجاد، تدبیر و تنظیم تحولات در جامعه انسانی پیشنهاد میکند مبتنی بر همین پیشفرض توحیدی است؛ که اساس رویکرد تربیتی قرآن را تشکیل میدهد. از نظر قرآن کریم در صورتیکه مراحل تربیت روحی جامعه انسانی از سطح فردی گرفته تا سطح کلان - که شامل همهی افراد یک ملت میشود - بهصورت موفق انجام پذیرد، تغییر و دگردیسی موردنظر قرآن بهویژه در ساختارهای سیاسی - اجتماعی امکانپذیر خواهد بود.
منابع و ماخذ:
قرآن کریم
1) ابن شعبه حرانى، حسن بن على، (1404ق). تحف العقول، قم: جامعه مدرسین.
2) ابن فارس، احمد، (1404ق). معجم مقاییس اللغۀ، ج 5، قم: مکتب الاعلام الاسلامی.
3) بصیرت، محمد یاسین، (1402). تأمل در توسعه علمگرایی بر پایه عقلانیت وحیانی از منظر قرآن، فصلنامه علمی پژوهشی قرآن و علوم اجتماعی، سال سوم، شماره 1.
4) حر عاملی، محمدحسن (1414ق). وسائل الشیعه، ج 16، قم: مؤسسه انتشاراتی آل البیت.
5) حیدری، محمدجواد، (1402). رساله دکتری با عنوان: الگوی تغییر سیاسی از منظر قرآن کریم، جامعه المصطفی العالمیه، بدون چاپ.
6) حیدری، محمدجواد، (1403). گونهها و شیوههای تحول سیاسی اجتماعی مطلوب در چهارچوب الگوی متعالی قرآن کریم، فصلنامه علمی پژوهشی قرآن و علوم اجتماعی، شماره 1.
7) دهخدا، علیاکبر، (1377). لغتنامه دهخدا، ج5، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم.
8) راغب اصفهانی، حسین بن محمد (1412ق). مفردات الفاظ القرآن، بیروت، دار القلم، چاپ اول.
9) روشندل، جلیل، (1370). تحول در مفهوم استراتژی، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه، چاپ اول.
10) سورین، ورنر و تانکارد، جیمز، (1386). نظریههای ارتباطات، ترجمه علیرضا دهقان، انتشارات دانشگاه تهران.
11) طباطبایی، محمدحسین (1374). تفسیر المیزان، ج1، قم: جامعه مدرسين، چاپ پنجم.
12) طباطبایی، محمدحسین، (1417ق). تفسیر المیزان، ج2، قم: مؤسسه النشر الاسلامی.
13) فراهیدی، خلیل بن احمد (1409ق). «العین»، ج 8، قم: هجرت.
14) کلینی، محمدبن یعقوب (1429ق). الکافی، ج5، قم: دار الحديث.
15) گل محمدی، احمد (1392). «چیستی، تحول و چشمانداز دولت»، تهران: نی.
16) گولد، جولیوس و همکاران (1376). فرهنگ علوم اجتماعی، گروه مترجمان، تهران: مازیار.
17) گی. روشه (1381). «تغییرات اجتماعی»، ترجمه منصور وثوقی، تهران: «نی».
18) مجلسی، محمدباقر، (1403ق). بحار الأنوار، ج31، بیروت: دار إحياء التراث العربي.
19) مکارم شیرازی، (1371ش). تفسیر نمونه، ج20، تهران: دار الكتب الإسلاميه، چاپ دهم.
[1] . فارغ التحصیل دکتری قرآن و علوم، گرایش علوم سیاسی، جامعه المصطفی العالمیه.، قم، ایران. M,j_hdi@yahoo.com