الگوی رفتاری سیاست خارجی روسیه پس از سال 2000 و چشم انداز آینده آن
محورهای موضوعی : فصلنامه مطالعات سیاسیتورج حاتمی 1 , افشین زرگر 2 , آرمین امینی 3
1 - دانشجوی دکتری روابط بین الملل، واحد کرج، دانشگاه آزاد اسلامی، کرج، ایران
2 - استادیار روابط بین الملل، واحد کرج، دانشگاه آزاد اسلامی، کرج، ایران
3 - دانشیار روابط بین الملل، واحد کرج، دانشگاه آزاد اسلامی، کرج، ایران
کلید واژه: بحران, تحریم, رئالیسم نوکلاسیک, نواوراسیاگرایی,
چکیده مقاله :
پژوهش پیرامون سیاست خارجی روسیه، طی دهه های اخیر، همواره یکی از موضوعات مورد علاقه و دارای جذابیت تحلیلی برای محققین حوزه سیاست خارجی و روابط بین الملل بوده است. فدراسیون روسیه به عنوان میراث دار اصلی شوروی، کماکان بسیاری از مولفه های قدرت سخت افزاری خود را در اشکال گوناگون و متعدد حفظ کرده است. این در حالی است که پس از سال 2000و روی کار آمدن پوتین و طیف فکری او، به پشتوانه عوامل قدرت خود(سیاسی، امنیتی، نظامی و اقتصادی)، بازیابی اعتبار روسیه در سطوح منطقه ای و جهانی و همچنین روند اوراسیاگرایی و نواوراسیاگرایی در دستورکار سیاست خارجی قرار گرفت و بر همین مبنا سیاست موازنه سازی منطقه ای و اقدامات تقابلی مقتضی در مقابل برنامه های جاه طلبانه و مداخله جویانه آمریکا را در پیش گرفت. بر این اساس، سوال این پژوهش این است که روسیه در دوره پس از سال 2000 در سیاست خارجی خود در جهت دستیابی به اهداف و منافع ملی چگونه رفتار کرده است و چه مشخصه های بارزی برای الگوی رفتاری آن می توان در نظر گرفت؟در این تحقیق، با بهره گرفتن از نظریه رئالیسم نوکلاسیک، عوامل و متغیرهای داخلی فکری و فرهنگی و جریانات سیاسی روسیه، و همچنین مهمترین متغیرهای منطقه ای و فرامنطقه ای موثر بر روند و رفتار سیاست خارجی روسیه، بررسی می شود. یافته ها و داده های مورد استفاده بر اساس روش توصیفی- تحلیلی و بر پایه مطالعه کتابخانه ای و اینترنتی گردآوری شده است.
Research on Russian foreign policy in recent decades has always been a topic of interest and analytical appeal to researchers in the field of foreign policy and international relations. As the main heir to the Soviet Union, the Russian Federation still retains many of its hardware components in a variety of forms. However, since 2000, when Putin and his entourage came to power, with the backing of his own powers (political, security, military and economic), Russia's recovery at the regional and global levels, as well as the process of Eurasianism and Neo-Eurasianism on the agenda. Russian Foreign policy was pursued, and on this basis a policy of regional balancing and appropriate countermeasures were taken against the ambitious and interventionist plans of the United States. Accordingly, the question of this research is how Russia has behaved in its foreign policy in the post-2000 period in order to achieve national goals and interests, and what are the salient features of its behavioral pattern?In this study, using the theory of neoclassical realism, the internal factors, variables of intellectual and cultural and Russian political currents, as well as the most important regional and trans-regional variables affecting the process and behavior of Russian foreign policy are examined. The findings and data used are collected on the basis of descriptive-analytical methods and on the basis of library and Internet studies.
_||_