سبکهای مقابلهای والدین با هیجانهای منفی کودکان: نقش واسطهای نظمجویی هیجان در والدین دارای فرزند درخودمانده
محورهای موضوعی : روان شناسی کودکان استثنایی
فرشته بابائی
1
(دانشگاه غیر انتفاعی امام جواد(ع)، یزد، ایران)
مهدی تولائی
2
(گروه روانشناسی و علوم تربیتی ، دانشکده علوم انسانی، موسسه آموزش عالی غیرانتفاعی امام جواد (ع))
علیرضا شریفی اردانی
3
(دکترای روانشناسی تربیتی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه شیراز ، شیراز ، ایران)
ریان رجبی
4
(گروه روانشناسی و علوم تربیتی دانشکده علوم انسانی موسسه آموزش عالی امام جواد یزد)
کلید واژه: تنظیم هیجان, سبکهای برخورد با هیجانات منفی کودکان , والدین دارای فرزند اوتیسم, ویژگیهای سرشت و منش,
چکیده مقاله :
هدف این پژوهش تعیین سبکهای مقابلهای والدین با هیجانهای منفی کودکان با توجه به نقش واسطهای نظمجویی هیجان در والدین دارای فرزند در خودمانیم بود. این پژوهش از نوع توصیفی، از نوع همبستگی بود و جامعه آماری والدین دانشآموزان دارای اختلال درخودماندگی در مدارس کودکان استثنایی شهر بندرعباس در سال تحصیلی ۱۴۰۰-۱۴۰۱ بود که 300 نفر تخمین زده شد. با توجه به محدود بودن جامعه در دسترس تمام والدین بهعنوان نمونه در نظر گرفته شدند که از این تعداد 250 نفر در پژوهش شرکت کردند. ابزارهای پژوهش شامل سیاهه سرشت و منش (کلونینجر، 1986)؛ مقیاس مشکلات در نظمجویی هیجانی (گراتز و روئمر، 2004) و مقیاس سبکهای مقابله با هیجانات منفی کودکان (فابس، آیزنبرگ و برونزوایگ، 1990) پاسخ دادند. یافتهها نشان داد منش همکاری و خود راهبری، تبیینکننده مثبت نظمجویی هیجانی در والدین دارای فرزند درخودمانده است. سرشت آسیبپرهیزی و پشتکار تبیینکنندههای منفی نظمجویی هیجانی و سرشت پاداش وابسته تبیینکننده مثبت نظمجویی هیجانی و همچنین منش خود فراروی تبیینکننده مثبت سبکهای برخورد حمایتی و غیرحمایتی و سرشت آسیبپرهیزی تبیینکننده منفی سبکهای حمایتی بود. سرشت پاداش وابسته تبیینکننده منفی سبکهای غیر حمایتی و سرشت پشتکار نیز تبیینکننده مثبت سبکهای غیر حمایتی بود. هیچیک از مسیرهای واسطهای معنیدار نبودند. به طور کلی میتوان گفت ویژگیهای سرشت و منش والدین میتوانند تبیینکننده سبکهای مقابله با هیجانهای منفی والدین و همچنین نظمجویی هیجان آنها باشند که هر دو نقش مهمی در اجتماعی شدن هیجانی فرزندان دارند.
The purpose of this study was to identify the mediating role of life management strategies in the relationship between generativity-stagnation with subjective well-being in the middle age period. The research method was correlation and the statistical population of the research consisted of all middle-aged citizens of Kermanshah 200 individuals (127 men and 73 women) were selected by voluntary sampling method and responded to four instruments of subjective well-being (Keyes, Shmotkin & Ryff, 2002), Loyola generativity scale) McAdams & de St Aubin, 1992), stagnation scale (Bradley,1997), life management Strate- gies scale (Baltes et al.,1999). For data analysis, we used path analysis. The results showed that generativity has a direct relationship with life management strategies stagnation has an opposite relationship with life management strategies and life management strat- egies have a direct effect on subjective well-being. Also, the results showed that life management strategies can act as a mediator in the relationship between generativity- stagnation and subjective well-being. As a result, considering the importance of subjective well-being in the middle-aged, psychologists can take a step towards increasing the quality of this period by relying on the two variables of generativist- stagnation, and life management strategies and trying to improve and modify them in the middle-aged and performing interventions and treatments in the society.