فعالیت¬های هیئتهای میسیونری فرانک در ایران دورۀ محمدشاه و ناصرالدینشاه قاجار؛ موردمطالعه: منطقۀ ارومیه
محورهای موضوعی :
کلید واژه: نصارا, پروتستان¬های آمریکایی, ارتدوکس¬ها, ارامنه, کلیسا, قاجار.,
چکیده مقاله :
در منطقۀ ارومیه با نواحی شهری و روستایی چون سلماس و خوی، در دوره قاجار جمعیت زیادی از عیسویان بومی نصارای ایرانی (آشوری¬ها) و عیسویان ارمنی زندگی میکردند. بهعلاوه این نواحی در مجاورت با مرزهای مسیحینشین روسیه و عثمانی قرار داشتند. در این پژوهش باتکیهبر اسناد و مدارک موجود در آرشیوهای اسنادی، بهویژه مرکز اسناد تاریخ دیپلماسی و گزارش¬های کشیشان فرانک، دگرگونیهای جامعۀ مورد هدف مبلغین و شیوۀ تبلیغ در دورۀ موردبحث پاسخ داده شده و چگونگی سبقت هیئتهای پروتستان آمریکایی از میسیونرهای کشورهای دیگر اروپای غربی در جلب نظر هیئت حاکمه، جامعه نصارا و ارامنۀ ایران موردبحث قرار گرفته است. نتیجۀ بررسی این دادهها از اسناد و گزارش¬ها حاکی از آن است که هیئت میسیونری امریکایی در طی نیمقرن (از 1845 تا 1895م) با تلاش در بهکارگیری شیوههای نوین آموزشی، ایجاد مدارس پسرانه و دخترانه در شهرها و روستاهای ایالت¬های شمالِ غربیِ ایران، بهویژه در حوزۀ جغرافیای ارومیه و فعالیت¬های فرهنگی و مذهبی و ارائۀ خدمات مالی و درمانی در جوار کلیساها، در قیاس با نمایندگان هیئتهای تبلیغی و ارتدوکس¬های روسی به نفوذ بیشتری دست یافتند.
Two centuries of military confrontation between Western Europe and parts of the Islamic world in the form of the Crusades led to the strengthening and elevation of the military class in the targeted regions. Various ethnic groups and tribes participated in these wars for different reasons. Due to the proximity of the Jazira region to the Levant (Sham), the Kurds of that area were inevitably got involved in these conflicts. Shortly after the onset of the wars, the establishment of the Zengid state in northern Jazira and Mosul to control a limited territory—mostly Kurdish—led to an increased role and elevated political-military status of the Kurds. The Zengids’ military intervention in the internal affairs of the Fatimids, who ruled Egypt, brought both Ayyubid and non-Ayyubid Kurds into Egypt, where they were once again inevitably faced with the Crusaders. With the formation of the Kurdish Ayyubid state out of the Zengid regime, the political and military forces of non-Ayyubid Kurds within the Zengid state joined the Ayyubids, and this integration grew in speed, intensity, and scope. The Kurdish identity of the Ayyubid state and its reliance on Kurdish military capabilities in confronting the Crusaders further amplified the role of non-Ayyubid Kurds in these wars. This study, using a descriptive-analytical method based on library studies, tried to examine the extent and level of non-Ayyubid Kurdish involvement in the Crusades. Findings indicate that with the formation of the Zengid state, their involvement became more organized, and under the Ayyubids—especially during the reign of Salah al-Din (r. 567–589 AH)—it peaked, particularly from 582 AH onward when he entered the offensive phase. In terms of influence, the Hakkari, Mehrani, Humaydi, Zarzari, and Shahrazuri Kurdish tribes played important roles on the political and military fronts of these wars.
آدمیت، فریدون (1389). امیرکبیر و ایران. تهران: خوارزمی.
آرشیو مرکز اسناد وزارت امور خارجه ایران )اسنادوخ). سالهای 1256، 1261، 1262، 1265، 1269، 1361.
ابن حوقل، محمد (1345). صورهالارض. ترجمه جعفر شعار، تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
احمدی، حسین (تابستان1387). کوشش میسیونرهای آمریکایی برای جذب نستوریها از دوره محمدشاه تا اوایل سلطنت ناصرالدین شاه قاجار. پژوهشنامه تاریخ، سال 3، ش 11،1- 27.
اردلی، ورا (1341). هنری مارتین. ترجمه سهیل آذری، تهران: نورجهان.
اسناد پادریان کارملی (1383). به کوشش منوچهر ستوده با همکاری ایرج افشار، تهران: میراث مکتوب.
الدر، جان (1333). تاریخ میسیون آمریکایی در ایران. تهران: نور جهان.
الگار، حامد (1369). دین و دولت در ایران: نقش عالمان در دوره قاجار. ترجمه ابوالقاسم سری، تهران: توس.
اوبن، اوژن (1362). ایران امروز 1907- 1906م. ترجمه و حواشی و اضافات از علیاصغر سعیدی، تهران: زوار.
برومند، صفورا(1381). پژوهشی بر فعالیت انجمن تبلیغی کلیسا در دوره قاجار. تهران: مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر.
تشکری ¬بافقی، علیاکبر(1394). نگرشی بر عملکرد مبلغان پروتستان در یزد. تاریخ نامه ایران بعد از اسلام، سال پنجم، شماره دهم، 33 - 59.
تشکری ¬بافقی، علیاکبر (1391). کارکرد انجمن تبلیغی کلیسا در عصر قاجار. مجله تاریخ ایران، شماره 5/17 ، 1 -35.
حائری، عبدالهادی(1387ش). نخستین رویاروئیهای اندیشهگران ایرانی با دو رویه تمدن بوروژوازی غرب. تهران: امیرکبیر.
حائری، عبدالهادی( 1364ش). تشیع و مشروطیت در ایران، تهران: امیرکبیر.
حائری، عبدالهادی (1366ش). پیوند تاریخی کیش مسیح با استعمار غرب و نخستین ستیزههای فکری اندیشهگران ایرانی. مجلۀ دانشکده ادبیات و علوم انسانی مشهد، ش. 76 و 77، 257 - 262.
دوسرسی، کنت (1390ش). ایران در سالهای 1840- 1839م: سفارت فوقالعاده دوسرسی.ترجمه احسان اشراقی، تهران: سخن.
دهقان، علی(1348ش). رضائیه سرزمین زردشت. تهران: ابن سینا.
کاویانپور، احمد (1344ش). تاریخ رضائیه. تهران: آسیا.
عضدالدوله، سلطاناحمدمیرزا (1362). تاریخ عضدی. با توضیحات دکتر عبدالحسین نوایی، تهران: نشر علم.
قائممقامی، جهانگیر(1350). مسئله لازاریها در ایران. بررسیهای تاریخی، سال ششم، شماره 6، 226 -275.
قاسمیپویا، اقبال(1377). مدارس جدید در دوره قاجاریه: بانیان و پیشروان. تهران: نشر دانشگاهی.
فرامین ماتناداران (1956). به کوشش پاسدرماجیان، ج1 تا 4.
محبوبی اردکانی، حسین ( 1370). تاریخ مؤسسات تمدنی جدید. ج 1، تهران: دانشگاه تهران.
مستوفی، حمدالله (1362). نزههالقلوب. به تصحیح گای لسترنج، تهران: دنیای کتاب.
ملیکیان، هواگیم (1369). دریاچه ارومیه.ترجمه امیل هاکوپیان، تبریز: نیما.
موجانی، علی(1375ش). بررسی مناسبات ایران و آمریکا. تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی.
ناطق، هما (1380).کارنامه فرهنگی فرنگی در ایران (1921-1837). با مقدمه فریدون آدمیت، تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی معاصرپژوهان.
واتسن، رابرت گرنت (1354). ایران در دوره قاجار. ترجمه غلامعلی وحید مازندرانی، تهران: سیمرغ.
ویشارد، جان(1363). بیست سال در ایران. ترجمه علی پرینیا، تهران: نوین.
همراز، ویدا (1391). مبلغان مسیحی در ایران از صفویه تا انقلاب اسلامی. تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
همراز، ویدا (1375). میسیونرها و نخستین گام نفوذ آمریکا در ایران. تاریخ معاصر ایران، کتاب دهم، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی (وابسته به بنیاد مستضعفان و جانبازان).
یسیلسون، آبراهام(1368). روابط سیاسی ایران و آمریکا. ترجمه محمدباقر آرام، تهران، امیرکبیر.
فعالیتهای هیئتهای میسیونری فرانک در ایران دورۀ محمدشاه و ناصرالدینشاه قاجار؛ موردمطالعه: منطقۀ ارومیه1
باقرعلی عادلفر 2
دانشیار گروه تاریخ، دانشگاه بینالمللی امام خمینی، قزوین، ایران.
چکیده
در منطقۀ ارومیه با نواحی شهری و روستایی چون سلماس و خوی، در دوره قاجار جمعیت زیادی از عیسویان بومی نصارای ایرانی (آشوری¬ها) و عیسویان ارمنی زندگی میکردند. بهعلاوه این نواحی در مجاورت با مرزهای مسیحینشین روسیه و عثمانی قرار داشتند. در این پژوهش باتکیهبر اسناد و مدارک موجود در آرشیوهای اسنادی، بهویژه مرکز اسناد تاریخ دیپلماسی و گزارش¬های کشیشان فرانک، دگرگونیهای جامعۀ مورد هدف مبلغین و شیوۀ تبلیغ در دورۀ موردبحث پاسخ داده شده و چگونگی سبقت هیئتهای پروتستان آمریکایی از میسیونرهای کشورهای دیگر اروپای غربی در جلب نظر هیئت حاکمه، جامعه نصارا و ارامنۀ ایران موردبحث قرار گرفته است. نتیجۀ بررسی این دادهها از اسناد و گزارش¬ها حاکی از آن است که هیئت میسیونری امریکایی در طی نیمقرن (از 1845 تا 1895م) با تلاش در بهکارگیری شیوههای نوین آموزشی، ایجاد مدارس پسرانه و دخترانه در شهرها و روستاهای ایالت¬های شمالِ غربیِ ایران، بهویژه در حوزۀ جغرافیای ارومیه و فعالیت¬های فرهنگی و مذهبی و ارائۀ خدمات مالی و درمانی در جوار کلیساها، در قیاس با نمایندگان هیئتهای تبلیغی و ارتدوکس¬های روسی به نفوذ بیشتری دست یافتند.
کلیدواژهها: نصارا، پروتستان¬های آمریکایی، ارتدوکس¬ها، ارامنه، کلیسا، قاجار.
مقدمه
تا زمان تأسیس حکومت صفویه در آغاز قرن دهم قمری / شانزدهم میلادی پراکندگی اقلیتهای عیسوی نصارا و ارامنه را در جغرافیای شمالِ غربیِ ایران بهویژه آذربایجان تاریخی آن دوران میتوان مشاهده کرد. اولین نشانههای تغییر در جغرافیای مذهبی مسیحیان بومی منطقه، با ورود فرقه عیسوی کاتولیک دومینیکنها و فرانسیسکنها در قلمرو ارامنه نخجوان، از سال1330م / 731ق، دیده میشود (اسناد پادریان کرملی، 1383: 1/ 276). اکتشافات جغرافیایی و شکلگیری جریان استعماری در آغاز قرن شانزدهم میلادی، ورود هیأتهای مسیونری کاتولیک و پروتستان، به همراه قوای نظامی ـ سیاسی به کشورمان را تسهیل و سرعت بخشید. فرقههای کاتولیک، آگوستینهای پرتغالی و کارملیتهای اسپانیایی، کاپوسنها و ژوزِئیتهای فرانسوی و پروتستانهای انگلیسی با حضور خود در ایران با هدف ایجاد تغییراتی در دین مسلمانان نه تنها موفقیتی کسب نکردند، بلکه در میان فرقههای مسیحی بومی (نسطوری و ارامنه) نیز با اقبال چندانی مواجه نشدند 2/650-700) Chronicle of Carmelites, 1939: .(A اما فعالیت فرقههای عیسوی با وجود فراز و نشیبهای حکومتهای مرکزی در ایران با رویکرد متفاوتی ادامه یافت.
از آغاز قرن نوزدهم میلادی که مقارن با استقرار حکومت قاجار است، روسیه و انگلیس از بازیگران اصلی عرصۀ سیاسی ایران شدند. غیر از این دو، ممالکِ غربی دیگری نیز در صدد تأمین منافع خود در ایران برآمدند. برخی از آنها در این دوره برای تأمین منافع خود بسیار کوشیدند. کشورهایی چون فرانسه، آمریکا و آلمان در اوجگیری رقابتهای استعماری از یک طرف بر اهمیت نفوذ خود در ایران آگاه بودند و از طرف دیگر با دو قدرت قدیمی (روس و انگلیس) در فضای ایران مواجه شدند؛ از اینرو برای پیدا کردن جای پا در ایران به فعالیت در عرصۀ فرهنگی روی آوردند. بیشک یکی از راههای نفوذ از رهگذر فرهنگی، اعزام مبلغان دینی به ایران بود تا در مناطق مسیحینشین به فعالیت بپردازند. اقلیت نصرانی ایران را آشوریان سلماس و ارومیه، ارامنه ارتدوکس و اندکی هم کاتولیکهای تبریز و اصفهان و کردستان و چند شهر دیگر تشکیل میداد. تغییر اساسی در این دوره بر این قرار گرفت که آنان ابتدا در قالب هیأتهای تبشیری به اعزام هیأتهای مذهبی مسیونری به ایران اقدام و اعلام کردند که هدفشان از این کار، نه تبلیغ در بین ایرانیان مسلمان که تبلیغ در بین مسیحیان ایران است. به همین دلیل هم دولتمردان ایران با حضور آنان در کشور چندان مخالفتی از خود نشان ندادند.
از نظر جغرافیایی مذهبی آذربایجان، بهویژه ارومیه و روستاهای اطراف آن، از دیرباز سکونتگاه اقوام مسیحی مانند آشوری و ارمنی به شمار میآید. فرامین موجود از امیرانِ ترکمانِ قراقویونلو و پادشاهان صفوی حاکی از تأکید بر رعایت حقوق اقلیتهای ارمنی و نصاری در منطقه ایروان، نخجوان، قرهباغ و مناطق ارومیه بهمانند معمول است (فرامین ماتناداران، 1956: 1/ صفحات مکرر). آشوریها و کلدانیها دو شاخه از پیروان آیین نسطوری بودند که بهزعم مسیحیان کاتولیک و حتی پروتستان، انحرافی در دین مسیحیت محسوب میشدند. نکته مهم آنکه مسلمانان بهتمامی مسیحیان بهعنوان اهل کتاب نگریسته و حضور آنها را در کنار خود به رسمیت شناخته بودند. ارامنه نیز بهسان آشوریان نسطوری به زندگی در میان ایرانیان عادت کرده و مسلمانان باتوجهبه متون مذهبی خود و فرامین سلاطین و شاهان، امکان تعاملی قابل زیستی را برای اقلیتهای اهل کتاب در جامعه اسلامی ایجاد کرده بودند. بر اساس فرمانهای موجود از جانب حکمرانان ایران در دوره جهانشاه قراقویونلو (1435 تا 1467م) و در فرمان 1475م /880ق، اوزون حسن آققویونلو و جانشینان بلافصلش همانند سلاطین پیشین، نصارا و ارامنه بهعنوان رعایای پادشاهی قلمداد شدند و کلیه اهالی و حکمرانان محلی میبایست در حفظ و رعایت حقوق پیروان آن کلیساها بهشرط اطاعت از دستورات و آموزههای سیاسی حکام، از مالیاتها و رسومات مالی معاف شدند (فرامین ماتناداران، 1956: 1/ 247، 248، 252، 254، 255). این روند در تمامی فرمانهای پادشاهان ایرانِ عصرِ صفوی تأکید شده است. (فرامین ماتناداران، 1956: 2/ صفحات مکرر؛ اسناد کشیشان کارملیت، 60-40) حتی در دوره پس از صفویه تا استقرار قاجارها، باوجود افول قدرت مرکزی، و بروز ناامنی در منطقه مسیحینشین توسط اقوام مهاجم لزگی و داغستانی و تعارض به جان و مال پیروان کلیسای محال منطقه و به اسارت گرفتن 4500 نفر از ساکنان روستاها توسط آنها (فرامین ماتناداران، 1956: 4/ 212، 205) حفظ و ثبات شرایط زیستِ مذهبی و اقتصادی اقلیتهای عیسوی بومی ایران در فرمانها و اسناد دیوانی، به طور مکرر از وظایف حکمرانان تأکید شده است. در سال 1148ق، در پاسخ به درخواست خلیفهٔ اوچکلیسا از نادرشاه، در حمایت از رهبران کلیسای منطقه وان و پیروان آن فرمانی با متن زیر صادر شد: «أعوذ بالله. فرمان عالی شد آنکه حسبالاستدعای عمدهٌ القسیسی عناصر سیاسین عارض و بنا بر مراعات جانب مشارالیه احدی به هیچ وجه منالوجوه مزاحمت سیاهکلاهان کشیشان و خادمان کلیساهای محال ایروان که متعلق به عارض است نرسانیده، چیزی مطالبه و دستانداز ننمایند و اذیت و اضرار نرسانند و درین باب قدغن لازم دانسته و عهده شناسند» (همان، 4/ 214 - 213).
نشانههای رسمی، از جمله حکم محمدشاه قاجار و صاحبمنصبان در تأیید چنین مناسباتی بین حکومت قاجار و رعایای مسیحی به چشم میخورد، به ویژه اینکه متغیرات جدیدی در جغرافیای سیاسی و مذهبی که همراه با حضور مستقیم دولتهای عیسوی در مرزها و مراکز دیپلوماتیک آنها، در پایتخت و شهرهای ارومیه و تبریز و گروههای میسیونری توجه به این امر باید به گونه مضاعف باشد (اسنادوخ، 2گ، 13پ، 5ک، 1262-1265: 2گ، 32پ، 5ک،1260: 1گ، 26پ، 7ک، 1269).
هنگامی که مسیونرها و مبلغانِ تبشیریِ مسیحی به ایران بازگشتند، ارومیه از اولین نقاطی بود که آنان در آنجا استقرار یافتند. از میان گروههای تبشیری، آمریکاییها و فرانسویها نخستین گروههایی بودند که وارد ارومیه شدند و بین مسیحیان آن به تبلیغ پرداختند. در این میان حمایت حکومتگران ارومیه، از جمله ملکقاسممیرزا (حاکم وقت ارومیه) در گسترش فعالیت آنان موثر بود.
در اثر موفقیت آنان در جلب مسیحیان ارومیه، دولتهای دیگر نیز به اعزام هیأتهای مذهبی به ارومیه مبادرت ورزیدند که از آن جمله میتوان به هیأتهای روسی، انگلیسی و آلمانی اشاره کرد. فعالیت آنان در این شهر تا آغاز جنگ جهانی اول (1918-1914م) با شدت تمام ادامه داشت. مبلغان کلیسا در ایران، اقدامات متعددی را در راستای بسط قدرت و نفوذ و منافع دولت متبوع خود، انجام دادند؛ راه اندازی مدارس و چاپخانه در مناطق مسیحی نشین ایران از اولین اقدامات آنها بود و بدین شکل توانستند بخش زیادی از مسیحیان ایرانی را به سوی خود بکشانند؛ این درحالی بود که میسیونرها وضعیت اقتصادی بسیار بدی داشته و به سختی زندگی میکردند. با اینحال مبلغان از تلاش برای تبلیغ آموزههای مسیح و تأمین منافع دول متبوع خود از هیچ تلاشی فروگذار نکردند.
درباره فعالیت مسیحیان و اقدامات آنان در ایرانِ دوره قاجار، کتابها و مقالات متعددی نوشته شده است؛ از جملهٔ آنها میتوان به «پژوهشی بر فعالیت انجمن تبلیغی کلیسا در دوره قاجار» تألیف صفورا برومند، «هنری مارتین» اثر ورا اردلی و «مبلغان مسیحی در ایران» به قلم ویدا همراز اشاره کرد که به بررسی زمینهها و روند ورود مبلغان مسیحیِ اروپایی به ایران و اقدامات آنان در راستای تغییر کیش مسلمانان، پرداختهاند. اما بررسی تغییرات در جامعه هدف و جزئیات بهکارگیری شیوههای جدید تبلیغی در عهد محمدشاه و ناصرالدینشاه قاجار موضوعی است که تاکنون بهندرت در کتاب یا مقالهای مستقل موردتوجه قرار گرفته است. بهمنظور تبارشناسی بحث و درک متغیرات اهداف و شیوههای مبلغان با رجوع به آرشیو منتشر شده از سوی کتابخانه ماتناداران و وقایعنامه کارملیتها، بازخورد حضور هیئتهای میسیونری فرانک در ایران از سدهٔ پانزدهم تا نوزدهم میلادی اشارههایی شده است. پژوهش حاضر با روشی توصیفی ـ تحلیلی، و البته باتکیهبر متون کتابخانهای و اسناد وزارت امور خارجه ایران به موضوع حضور مبلغان در ارومیه، اقدامات فرهنگیِ آنان و انگیزههای موردنظر در این فعالیتها میپردازد. با مطالعه این اسناد و مدارک تاریخی از دورههای صفویه و قاجاریه، میتوان تغییرات جامعه هدف، فعالیت هیئتهای مذهبی و شیوههای تبلیغی آنان را بهروشنی نشان داد.
جغرافیای تاریخی و اجتماعی منطقهٔ ارومیه
شهر ارومیه با بیش از ۳ هزار سال قدمت، از قدیمیترین اماکن و سکونتگاههای مشهور در منطقه شمال غرب ایران به شمار میآید (دهقان، 1348: 12؛ کاویانپور، 1344: 120). در آثار جغرافیدانها و مورخان برجسته، همواره اهمیت این شهر موردنظر بود؛ بهگونهای که مستوفی و ابنحوقل از استعداد و رونق مناسب زراعی و تجاری آبادیها و شهرهای اطراف دریاچه ارومیه، و نیز خوی گزارش میدهند (مستوفی، 1362: 85؛ ابنحوقل،1345: 134). در نخستین سالهای قرن نهم هجری / پانزدهم میلادی، با تصرف ایران توسط تیمور و اعقابش و ایجاد تنگناها و صدمات جدی به نصارای ایران، تغییرات جدی در جغرافیای مذهبی عیسویان ایران (آشوریان و کلدانیان) با تمرکز در آذربایجان و ایالتهای مجاور آن به وجود آمد. از سده پانزدهم میلادی نیز به سبب همین ویژگیِ جمعیتی، منطقه شمالِ غربی ایران میزبان حضور عیسویان اروپایی، از فرقهها و ملتهای گوناگون بوده است. همین ترکیب جمعیتی، موجب بروز حوادث متعددی، با محوریت مناطق مسیحینشین، بهویژه ارامنه و آشوری و کلدانی و حتی عیسویان فرانک شد. به نظر میرسد که در دوره جدید، شهر ارومیه بیش از شهرهای دیگر بستر پذیرش بسیاری از نهادهای مدرن شده است. ملیکیان در توصیف شهر ارومیه مینویسد: کهن شهر ارومیه در دو سده اخیر بهعنوان شهری دارای اولین بیمارستان به شیوه نوین، اولین مرکز آموزش پزشکی، اولین مدرسه به شیوه نوین، شهرِ آب، شهر ادیان و مذاهب و اقوام، پاریس ایران و شهرِ شادی لقب گرفته است (ملیکیان، 1369: 11-10).
در موضوع جمعیت کل این شهر در زمان قاجار، در منابع مکتوب آمار و ارقام موثقی در دست نیست. اما مسیحیان ایران را در اواخر دورۀ سلطنت فتحعلیشاه قاجار، بین 30 تا 200 هزار نفر تخمین زدهاند. بیشتر این مسیحیان در مناطق شمالِ غربی ایران از جمله ارومیه، خوی، مراغه، سلماس و تبریز زندگی میکردند (اسنادوخ، 1256ق: کارتن 5، پروندهی 13، سند 2/6). برخی از نویسندگان همانند جهانگیر قائممقامی، نسطوریان یا آشوریان آذربایجان ساکن در نواحی ارومیه، سلماس، خوی و سُلدوز را در اواسط دورۀ قاجار حدود 4500 خانوار ذکر کردهاند (قائممقامی، 1350: 227). اما بر طبق ارقام به دست آمده از مجموعۀ اسناد وزارت خارجۀ ایران، از جمعیت 250 هزار نفرۀ ارومیه و اطراف آن، در اوایل سلطنت محمدشاه قاجار، 2500 خانوار و 10 هزار نفر مرد و زن و طفل مسیحی بودهاند که بیشترشان در کارهای رعیتی و پیشهوری مشغول بودند (اسنادوخ، 1256ق: کارتن 5، پرونده 13، سند 2/6). از آنجا که آشوریانِ این منطقه ایران، از نظر علمی و فرهنگی و سطح سواد در وضعیت نامطلوبی قرار داشتهاند، میسیون پروتستان آمریکایی کوشیدند که آشوریان را جذب خود کنند (الدر، 1333: 11-9). به همین سبب مسیونرها به محض ورود به ارومیه، برای خود خانه ساخته و در مدارس کشیشان مشغول تدریس میشدند (اسنادوخ، 1261ق: کارتن 5، پرونده 13، 6).
فرقههای مختلف مسیحی در آذربایجان اختلاف عجیبی با یکدیگر داشتند؛ دوسرسی وقتی به تبریز رسید، بهخوبی به این تضاد درونی اشاره کرده است (دوسرسی، 1390: 133 - 132). همچنین دهقان در اثر خود به تنوع جمعیتی، قومی و مذهبی ارومیه در قرن نوزدهم میلادی که شامل ترک، کرد، یهودی، مسیحی، ارمنی و مسلمان (شیعه و سنی) تأکید دارد (دهقان،1348: 49، 53)؛ بنابراین در چنین فضایی مبلغان مسیحی غربی در این دوره، جامعۀ مورد هدف را سرزمینهای شمال غربی ایران با محوریت ارومیه قرار دادند.
زمینههای ورود مبلغان مسیحی به منطقه ارومیه و نحوۀ برخورد با آنها
قاجارها پس از دورۀ فترت سیاسی داخلی (از 1135 تا 1200ق) و شکست نظامی در دو دورۀ جنگ با روسیۀ تزاری، میزبان مبلغان مذهبی مسیحی بودند. آنان در سایۀ توجه و حمایت دولتهای متبوع خود به ایران آمدند و به منظور نفوذ فرهنگی و تسلط بر ِفرَق مذهبی عیسوی ایران (نصارا و ارامنه) تلاش کردند. در این میان، جنگِ مذهبیِ داخلی در جریان بوده، بیثباتی سیاسی هم سبب شده بود که فرقههای مختلف هر کدام برای ترویج آموزههای خود به تکاپو بیفتند. در سوی دیگر نزاع بین اخباریان و اصولیان، جنبشهای فلسفی و صوفیانه، شیخیه و متشرعه و بعداً بابیه هم چشمگیر بود (حائری، 1364: 91- 86؛ الگار، 1391: 498- 487 ).
همانگونه که در سطور بالا اشاره شد، تنازعات مذهبیِ داخلی در ایران و شرایط ویژه در حوزۀ جغرافیایی ارومیه، با دارابودن تنوع جغرافیای مذهبی و همجواری با روسیه ارتدوکس، با ایالتهای مسیحینشین ارمنی و گرجی سلطان عثمانی، عرصهای برای فعالیتهای تبلیغی فرانک از کشورهای فرانسه، انگلستان، آلمان و آمریکا در دور استقرار سلطنت قاجار بود. در ادامۀ این بحث به بررسی اقدامات هیئتها و مبلغان دینی که با نگرشی کاملاً منفعتطلبانه و استعماری به امور تبشیری اهتمام داشتند، خواهیم پرداخت.
مبلغان آمریکایی و اقدامات تبلیغی ـ فرهنگی ایشان در ارومیه و اطراف آن
پروتستانهای آمریکایی از جمله هیئتهای تبشیری خارجی بودند که بهمنظور تبلیغ آئین خود و بهتبع آن برای نفوذ در آسیا وارد سرزمینهای آسیایی شدند. اولین هیئت میسیونری آمریکایی در سال 1827م/1241ق، به ایران اعزام شد. در آن سال، هیئت مرکزی میسیونرهای خارجی که در نیویورک مستقر بود، فردی به نام مریک3 را به سوی ایران راهی کرد (همراز، 1375: 17). دو سال بعد، دو نفر دیگر به نامهای اسمیت4 و دوایت5 به ایران آمدند (موجانی، 1375: 33). این دو پس از سیر و سفر در سوریه، عثمانی و ارمنستان به ارومیه رسیدند و با مسیحیان آشوری ساکن در آن آشنا شدند، سپس برای انجام مأموریت میسیونری با آنان دیدار کرده، به مذاکره نشستند (یسیلسون، 1368: 28).
مطابق روایت کشیشان کارملیتها، پیشینۀ فعالیتهای پروتستانها در ایران به دورۀ اوج قدرت صفویه باز میگردد. آنان پروتستانهای انگلیسی بودند که فعالیت میسیونیشان در دوره شاهعباس صفوی (996 تا 1038ق) با اقبال چندانی همراه نشد و تنها موفقیت کشیشان آنها به اقدام حکومت ایران محدود میشود که برای مقابله با پرتغالیها و اسپانیا و کشیشان فِرَق کاتولیک اگوستین و کارملیت در خلیج فارس و انعقاد قراردادهای تجاری بین دو دولت انگلیس و ایران انجام داد (اسناد پادریان کارملیت، 1383: 210-200). در آغاز دورۀ قاجار، حکومت ایران بهتبع از علمای شیعه، غیر از مذاهب نسطوری (نصارا)، ارامنۀ گریگوری و کاتولیک، فرقهٔ مذهب مسیحی دیگری را به رسمیت نمیشناخت. ازاینرو خواستار جلوگیری از تبلیغات کشیشان پروتستانمذهب ینگیدنیا برای جذب پیروان سایر مذاهب بود تا از نفوذ مذهب مسیحیِ دیگری در ایران جلوگیری شود (اسنادوخ، 1269ق: کارتن 7، پرونده 26، 4؛ 1256ق: کارتن 5، پرونده 13، 1/4). در استقرار این هیئت و دیگر میسیونرهای آمریکایی در ایران، انگلیسیها، بهویژه کشیش ژوزف ولف6 که آن زمان مقیم ایران بود نقش زیادی داشت. او در دورۀ سلطنت فتحعلیشاه، اجازۀ برپایی یک مدرسه دخترانه را از دولت گرفته، علاوهبرآن، موافقتنامهای هم مبنی بر ترجمۀ تورات دریافت کرد (ناطق، 1380: 179).
شایانذکر است که در آن سالها تنها شش درصد از مردان ایرانی قادر به خواندن بودند. در چنین شرایطی مدارس پسرانه و دخترانه در این منطقه تأسیس شده است (ویشارد، 1363: 252). ممکن است هدف از این اقدام تضعیف روسیه و مسیحیان ارتدکس آنجا باشد. هر چند باید به این نکته توجه نمود که در شرایط فرهنگی و مذهبی آن دوره، اقدام به تأسیس چنین مدارس آموزشی در ایران، در جای خود چالشی جدی محسوب میشود.
به نظر میرسد ژوزف ولف بهمحض اطلاع از حضور هیئت آمریکایی در ایران، آنان را در راستای تحقق اهداف خود که در توافق با شاه به دست آورده بود، مناسب یافت به حمایت از آنان بپردازد. این هیئت در بازگشت به آمریکا، گزارشی از اوضاع مسیحیان مقیم ایران، بهویژه ارومیه، آماده و به هیئت مرکزی میسیونرهای خارجی نیویورک ارائه کرد که به استناد همان گزارش، اعضای هیئت مرکزی را مصمم ساخت هیئتی را برای استقرار در ایران گسیل دارد. گفتنی است که آنان در بازگشت به کشور خود، یکی از بزرگان آشوری به نام ماریوحنا7 را به آمریکا برده بودند. این شخص آمریکاییها را در فراهمکردن گزارشی تحت عنوان «پژوهشی در ارمنستان و ایران» یاری کرد. در همین راستا در 1833م / 1212ش، هیئتی به ریاست جاستین پرکینز8 به ایران اعزام شد (یسیلسون، 1348: 28). پرکینز بهمحض ورود به ارومیه با مسیحیان ارومیه، و به طور اختصاصی با آشوریان دیدار کرد. او پس از آن مصمم شد که به تأسیس مدرسهای در آن شهر مبادرت ورزد؛ کوشید جامعۀ مسیحیان نسطوری را که در شمالِ غرب ایران زندگی میکردند، به آئین خود درآورد (واتسن، 1354: 351). همچنین همراه همسرش برای پیشبرد اهداف و فعالیت خود به مدت یک سال در تبریز سکونت گزیند و زبان آسوری را فراگیرد (الدر، 1333: 4). کینز در این مسیر از حمایت انگلیسیها برخوردار بود، ولی رقبای قدرتمندی هم داشت که بهآسانی نمیتوانست با آنان مقابله نماید؛ رقیبانی که هم کیش خود وی و از کشورهای آلمان و فرانسه بودند. برای غلبه بر این گروه از رقبا یافتن حامی مستحکم و قدرتمند در بین مقامات ایرانی برای او ضروری بود. به همین دلیل، به تکاپو افتاده، در نهایت موفق شد حمایت ملکقاسممیرزا، حاکم وقت ارومیه، را جلب کند. ملکقاسممیرزا پسر بیست و چهارم فتحعلیشاه قاجار بود (اوبن، 1362: 129)، ضمن اینکه از دوستداران فرهنگ غرب نیز بوده، به شش زبان فرانسوی، انگلیسی، روسی، ترکی، عربی و هندی تسلط داشت. از سرسختترین حامیان برپایی مدارس نوین در ارومیه به شمار میرفت. همو در 1834م / 1213ش، نزد پرکینز زبان انگلیسی را آموخته بود (عضدالدوله، 1376: 207).
ملکقاسممیرزا با داشتن چنین ویژگیهایی، رابطۀ دوستانهای با پرکینز برقرار کرد که متعاقب آن، در 1839م / 1218ش، فرمانی از محمدشاه برای هیئت میسیونری همراه پرکینز، مبنی بر آزادی پروتستانها در تبلیغات مذهبی و نیز تأسیس مدرسهای در ارومیه برای نشر علوم جدید و تربیت جوانان مسیحی و مسلمانان دریافت کرد (قاسمیپویا، 1377: 513؛ آدمیت،1389: 437). این فرمان به اقدامات و فعالیتهای تبشیری مسیحیان رسمیت بخشید و بدانها وجهۀ قانونی داد. اگر پیش از آن، هیئت آمریکایی بااحتیاط به ترویج آیین پروتستان بین مسیحیان دست میزد، این بار با دریافت فرمانِ شاه، در تحقق اهداف خود مصممتر بود.
اولین اقدام این هیئت در ارومیه، تأسیس مدرسه بود؛ زیرا ارائۀ خدمات آموزشی برای ترغیب افراد به آیین مسیحیت اهمیت زیادی داشت. این مدرسه با هدف ترویج مسیحیت در کنار علوم جدید دائر شد. اشاره به این نکته هم حائز اهمیت است که تحصیل در مدارس مسیحی رایگان و شبانهروزی بود (همراز، 1391: 188). نکته مهمتر آنکه پیوند مراکز تعلیم و تربیت سنتی در میان مسلمانان به مساجد، مکتبخانهها، زورخانهها و بازار و به سبب عدم اقبال عمومی برای آموزش کودکان، کارایی مدارس جدید را کند میساخت (Arasteh, 1963: 6).
اولین مدرسه تبشیری مسیحی در 1836م / 1215ش، با هفت دانشآموز توسط جاستین پرکینز پا به عرصه فعالیتهای آموزشی میسیونرهای آمریکایی گذارد (الدر،1333: 11). اما این مدرسه سه ماه بیشتر دائر نبود و بعد از آن تعطیل شد. در دومین دورۀ بازگشایی این مدرسه، 55 نفر ثبتِ نام کردند که تا چند سال تعداد دانشآموزان از این رقم بالاتر نرفت (احمدی، 1387: 6). با این حال، پرکینز در راه رسیدن به هدف خود مصمّم بود. به همین سبب، برای برقراری ارتباط نزدیک با آشوریان، به پوشیدن لباس آنان و تقلید از آداب و رسومِشان مبادرت ورزید. او به این ترتیب موفق شد در میان آنان نفوذ کند (همراز، 1375: 18). سپس به منظور تسهیل ورود فرزندان آشوریان به مدارس دینی، با مشوق مالی خانواده فرزندان دست به کار شد و با تأکید بر اینکه هزینۀ آنان را تأمین خواهد کرد و خوراک و پوشاک آنان را بر عهده خواهد گرفت، تعدادی از والدین را ترغیب نمود که فرزندانشان را در مدارس آمریکاییها ثبتِ نام کنند (ناطق، 1380: 179). پرکینز گشایش این آموزشگاه را با کار در یکی از اتاقهای محل اقامت خود، و با بودجه و لوازم شخصیاش آغاز کرد. این اولین مدرسه از فرقههای عیسوی بود که در ایران تأسیس شد (تمدن، 1350: 97).
اگر چه پروتستانهای آمریکایی موفق به راهاندازی مدرسه شدند، در این راه، موانعی نیز پیش پایِشان بود: از جملۀ آنها بیاعتمادی و تا حدودی بیاعتنایی آشوریان به پروتستانهای آمریکایی و اهدافشان، مشارکت فرزندان آشوریها در فعالیتهای روزمرۀ خانوادههایشان در کار کشاورزی که در این باره، یاریگر والدینشان بودند و رفتن هر روزهٔ آنها به مدرسه، آنان را از کار بازمیداشت. دلیل دیگر این بود که هر چند آشوریان مسیحی بودند، به سبب تفاوت نگرشی با مسیحیان فرانک، کاتولیک و پروتستان، بهآسانی نمیتوانستند از آن آموزهها دست بردارند. دلیل دیگر شاید اختلاط دانشآموزان دختر و پسر این مدارس بود. زیرا شیوهٔ سنتگرایان و دولتمردان در مورد مدارسِ نوین، عدم اختلاط دختران و پسران بود. به همین سبب نیز، مدارس دخترانهای که معلمان آنها مرد بودند از سوی دولت مرکزی تحتفشار بودهاند. همچنین کشیشان آمریکایی خواستار اعزام معلمان زن برای مدارس دخترانه بودند (اسنادوخ، 1256ق: کارتن 5، پرونده 13، سند 12). سرانجام همسر یکی از اطبای میسیونرهای آمریکایی، به نام خانم گرنت، پس از ورود به ایران اولین آموزشگاه دخترانۀ میسیونرهای آمریکایی را در ایران به راه انداخت. در سال 1843م، میسیون آمریکایی تأمین مخارج شش دختر برای تعلیم شبانهروزی را تصویب کرد. اما دو ماه پس از شروع به کار این مدرسه، حتی یک نفر هم برای ثبتنام اقدام نکرد. این روندِ کند در ورود دختران به آموزشگاهها و مدارس آمریکایی ادامه یافت تا اینکه در سال 1845م، از 40 دختر در این مدارس ثبتنام به عمل آمد. اما تا چند سال بعد در تعداد آنها تغییر چندانی به وجود نیامد (احمدی، 1387: 7).
باوجود تلاش مبلغان آمریکایی برای آموزش زنان، در یک بررسی کلی میتوان گفت که در سالهای اولیه، مدارس دخترانۀ مبلغان آمریکایی در ایران با اقبال چندانی مواجه نشد؛ بهگونهای که تا سال 1845م، حدود 40 دانشآموز دختر در این مدارس آموزش دیدند. این مسئله ناشی از محدودیت زنان در مناطق مسیحینشین کشور دارد. با به گزارش آماری که علیعسگر (سرپرست مسیحیان ارومیه و سلماس) در 1893م / 1271ق، به وزارت امورخارجه ایران فرستاده، در کل 55 مکتبخانۀ منتسب به میسیونرهای آمریکایی، 62 نفر معلم اشتغال داشتند. تعداد شاگردان حاضر در مدارس نیز 1084 نفر بود که 719 نفرشان پسر و مابقی دختر بودند. به سخنی دیگر 66 درصد از آنها را پسران و 34 درصد را دختران تشکیل میدادند. این در حالی بود که در برخی از محلات شهر ارومیه مدارس دیگری هم برپا بود. برای مثال در محلۀ «نهنه مریم» سه باب مدرسه با 6 معلم و 80 دانشآموز و در محلۀ دیگری با نام «کول فتحعلیخان»، یک مدرسه با یک معلم و 16 شاگرد قرار داشت (اسنادوخ، 1269ق: کارتن7، پرونده 26، سند 5). بررسی آمار پسران و دخترانِ مشغول آموزش در گزارش فوق حکایت از تفاوت چشمگیری با آماری دارد که در آغاز تأسیس این گونه مدارس ارائه شده است. در واقع این گزارش نشانگر موفقیت میسیونهای آمریکای در جلب نظر اهالی منطقه برای کسب دانش به شیوۀ نوین، حتی برای دختران، است.
مدارس روستایی
مبلغان مذهبیِ آمریکایی در رقابت با کشیشان ارتدوکس روسی و کشیشان کاتولیک فرانسوی، تبلیغات مذهبی خود را نهتنها در شهرها، بلکه در روستاهای مجاور ارومیه نیز، از طریق تأسیس مدرسه و مکتبخانه برای دختران و پسران، با صرف هزینههای کلان آغاز کردند. در اسناد و منابع این دوره، چند مدرسۀ روستایی در مناطق مجاور ارومیه شاخص هستند که یکی از مهمترین آنها «مدرسهٔ کوه سیر» است. در مورد این مدرسه آمده است: در سال 1846م / 1215ق، میسیونرهای آمریکایی مدرسۀ کوه سیر را در یک فرسخی جنوب ارومیه تأسیس کردند. میسیونرهای پروتستانمذهبِ آمریکایی شاگردان مدارس مختلف را در طول تحصیل، بهویژه در فصول پاییز و زمستان، تحتنظر داشتند. آنهایی را که دارای توانایی بالا در امر یادگیری بودند گزینش و به مدرسۀ کوه سیر منتقل میکردند (اسنادوخ، 1256ق: کارتن 5، پرونده 13، سند 1/9). در سال 1271ق، شاگردان این مدرسه که بهصورت شبانهروزی درس میخواندند، 54 نفر بودند. سه کشیش پروتستانِ آمریکایی هم به نامهای سرکیسصاحب، کاسانصاحب و مشاورانصاحب بهعنوان معلم در این مدرسه مشغول به کار شدند. نکتۀ مهم این بود که «از ورود هر کسی به مدرسه، حتی مأمور دولت ایران، به هر نحو ممکن جلوگیری به عمل میآمد. این مدرسه به حدی امنیتی بود که در منابع دورۀ موردنظر، از آن بهعنوان فراموشخانه یاد شده است» (اسنادوخ، 1265ق: کارتن 5، پرونده 13، سند 1/6). مبلغانِ آمریکایی فارغالتحصیلانِ این مدارس را به سه طبقه تقسیم میکردند: معلمینی را که در درجه اول واقع شده بودند و به آنها خلیفه میگفتند. آنهایی را که در درجه دوم بودند، قشیه و طبقۀ سوم را که در رتبۀ آخر واقع شده بودند، شمسه خطاب میکردند. این افراد بهعنوان معلم در مناطقِ روستایی، توسط مبلغانِ آمریکایی به کار گرفته میشدند. در اسناد مربوطه، در ارقامی که بهصورت منظم و سالانه آمده، آماری از تعداد فارغالتحصیلان وجود ندارد، با جستجو در لابهلای منابع به ارقام محدودی دست یافتیم که هر چند یکروند طولانی را برای نگارنده ترسیم نکرد، اما تا حدی گویای مسیر فعالیت مبلغان در ایران است.
شکل 1. روند رو به رشد فارغالتحصیلان مدرسۀ کوه سیر که بعدها به خدمت مبلغان آمریکایی درآمدند (الدر، 1333: 12)
برنامۀ روزانه در مدرسۀ کوه سیر به این صورت بود: 1 ـ نیایش بامدادی 2ـ نماز و خواندن کتاب مقدس و سرود آشوری 3ـ صرف صبحانه 4ـ شروع کلاسها که شامل قرائت قسمتهایی از کتاب دانیال، قرائت قسمتهایی از زندگانی حضرت عیسی(ع)، آموزش زبان آسوری، فیزیولوژی و انشاء، نوشتن و ستارهشناسی، درس جغرافیا، تعلیم عهد عتیق و رساله به زبان عبرانی و یا کتاب داوران 5ـ شام و پرستش شبانگاهی و مطالعه (تمدن،1350: 98). این برنامه و نظم سازمانی نشان میدهد که مبلغان با هدف سازماندهیشده در راستای تقویت دین مسیح، به ارومیه آمده بودند. در زمان تعطیلی مدارس شهری، تعلیم و تعلم منحصر به همان مدرسههای روستایی و مکتبخانههایی میشد که در خانههای مسکونی دایر شده بود. علاوه بر قشه و شمسه، سایر خلیفههای ینگیدنیا نیز که از بیست سال قبل، نزد کشیشان تربیت یافته بودند رعیت آمریکاییها به شمار میآمدند. در سندی که پیشتر از آن یاد شد، نام تعدادی از مهمترین معلمین آمده است که به برخی از آنها اشاره میشود: خلیفه یوحنا ساکن قریۀ ویکاله، قشیه ابراهیم ساکن اردشاهی، شمسه یوسف ساکن قریۀ ویکاله، شمسه یعقوب ساکن سرقال، حکم یوسف ساکن کولال، شمسه موسی ساکن کوک تپه. اینان اشخاصی بودند که نزد کشیشان ینگیدنیا تربیت یافته، و علوم و مذاهب آنها را آموخته بودند. طریقه و ملیت آنها را اخذ کرده بودند. بدینوسیله هم کشیشان ینگی دنیا به آنها مواجب میدادند. آنها را به دهات میفرستادند که اطفال و متعلمین را تعلیم نمایند و قواعد مذهب خودشان را شایع کنند. در این مدارس دخترها را درس میدادند و جمع مخارج آنان را متحمل بودند که برآورد آن، ماهی 50 تومان میشد. معلمین آنها از زنهای ینگیدنیا و دخترهای مسن بوده، از آنجا آورده میشدند (اسنادوخ، 1256ق: کارتن 5، پرونده 13، سند 4). در سندی دیگر دربارۀ قریههای اطراف ارومیه، تعداد معلمان و میزان حقوق دریافتی آنان چنین آمده است: «مکتبخانههایی که در دهات بنا کردهاند خلیفه و قشیه و شمسیه را مواجب میدهند و اطفال و اناث و ذکور را تعلیم مینمایند و تقریباً 300 نفر از آنها اناث هستند.» در ادامۀ آن آمده است: «قریۀ ریحانآباد که 50 خانوار است و معلم را ماهی دو تومان مواجب میدهند. قریۀ بابارو که 100 خانوار هستند و معلم را ماهی دو تومان مواجب میدهند. قریه چهاربخش که 50 خانوار هستند و معلم را ماهی دو تومان مواجب میدهند. قریه یوسجهلو که 50 خانوار است و معلم را ماهی دو تومان مواجب میدهند. قریه ایزج که 100 خانوار است و معلم را ماهی دو تومان مواجب میدهند. قریه کولال که 50 خانوار است و معلم را ماهی دو تومان مواجب میدهند» (اسنادوخ، 1256ق: کارتن 5، پرونده 13، سند 4 و 5).
نکتۀ قابلتوجه در این سند این است که در قریه اردشاهی که حدود 20 خانوار هستند؛ چون تعداد کاتولیکها زیاد است معلم از کشیشان ینگیدنیا در آن وجود ندارد و این نشاندهنده آن است که در مناطقی که کاتولیکها حضور فعالتری داشتهاند، کشیشان پروتستان ینگیدنیا فعالیت چندانی نداشتهاند، چون در صورت حضور در منطقه، تصادم و کشمکش درونی بین کشیشان عیسوی میتوانست مشکلآفرین باشد و بهانه لازم برای دخالت دولت مرکزی را ایجاد کند تا از فعالیت آنان جلوگیری شود.
با این اقدامات گامهای اولیه برای نفوذ هیئت آمریکایی در میان مسیحیان ارومیه برداشته شد. در اثر فعالیتهای این هیئت در ایران، میسیونهای نسطوریان در ایران به آن هیئت داده شد و جاستین پرکینز بهعنوان کشیش بانفوذ، ادارۀ امور تبلیغی و آموزشی آمریکاییها را در ارومیه بر عهده گرفت. او علاوه بر فعالیت در ارومیه، فعالیتهای تبلیغی خود را وسعت بخشید و اقدام به اعزام مبلغ به نقاط دیگر ایران از جمله تبریز و همدان، نمود. در سال 1839م / 1218ش، تعداد مدارس آمریکایی در ارومیه به 12 آموزشکده افزایش یافت. یک سال بعد نیز، در 70 دهکدۀ نزدیک به ارومیه آموزشکده دایر شد. هفت سال بعد، شمار این گونه مدارس به 81 رسید که 530 نفر در آنها تحصیل میکردند (تمدن،1350: 98 - 97). همانگونه که در گزارشهای مورد اشاره بررسی شد، تلاش تبلیغی کشیشان آمریکایی محدود به شهرها نبود، بلکه در مناطق روستایی نیز فعالیتهای آنان در جغرافیای وسیعی گسترش یافته است. بهگونهای که طبق آمار موجود در اسناد این دوره، شمار مدارس و دانشآموزانِ این مدارس در مقاطعی از روند رو به رشد فعالیت آنان حکایت دارد که این موضوع در جای خود درخور توجه است. در جدول زیر پراکندگی شمار مدارس و دانشآموزان شاغل در آنها به خوبی نشان داده شده است:
شکل 2. تعداد مدارس روستایی و شاگردان آن در طول سالهای 1837 تا 1895م (اسنادوخ، 1256ق: کارتن 5، پرونده 13، سند 4و5)
این آمار و ارقام بهخوبی نشاندهندۀ تلاش مبلغان آمریکایی در امر تبلیغ و اشتغال به امور فرهنگی در ارومیه است. برنامۀ درسی این مدارس بیشتر آموزش مبانی آیین پروتستان و زبان انگلیسی بود. این برنامه به این صورت اجرا میشد: 1 ـ قرائت / دو ساعت 2ـ نوشتن بر روی شن و ماسه و آموختن حساب به وسیله چرتکه / دو ساعت 3ـ قرائت کتاب مقدس به زبان آسوری / دو ساعت (پرکینز قبلا بخشهایی از کتاب مقدس را به زبان آسوری ترجمه کرده بود). 4ـ آموزش زبان انگلیسی / دو ساعت (دهقان، 1348: 143). در این مدارس علاوه بر علوم جدید، قالیبافی و آهنگری نیز به کودکان آموزش داده میشد (محبوبی اردکانی، 1370: 1/241). بنابراین مواد درسی این مدارس با دروس مکتبخانههای سنتی این دوره تفاوت زیادی داشته است.
جدول 1. پراکندگی جغرافیایی مدارس و مکتبخانههای شهری و روستایی پروتستانهای آمریکایی در ارومیه/ سال1271ق (اسنادوخ، 1269ق: کارتن 7، پرونده 26، 5؛ 1256ق: کارتن 5، پرونده13، 1/4)
نوع آموزشگاه | تعداد آموزشگاه | تعداد معلم | تعداد دانشآموز | پسر | دختر |
شهری | 55 | 62 | 1089 | 719 | 365 |
روستایی | 44 | 49 | 889 | 589 | 300 |
دادههای جدول فوق بهروشنی نشان میدهد که سیاستگذاری سازمان میسیونری آمریکا برای فعالیت در روستاهای منطقه ارومیه، موفقیت چشمگیری به دست آورده بود. بهگونهای که اقبال روستاییان از نظر آماری با جمعیت آماری شهری تمایز چندان قابلتوجهی ندارد. بهویژه جمعیت آماری دختران روستایی با شهری که اختلاف زیادی بین آنها دیده نمیشود. به نظر میرسد اقدامات جانبی هیئتهای امریکایی در امور پزشکی و در اختیار گذاشتن مشوقهای مالی در قبال پذیرش تعلیمات جدید و حتی ارائۀ بورسهای تحصیلی و اعزام به امریکا در این رویکرد مؤثر بوده است.
نکتۀ دیگر آنکه فعالیت میسیونرهای آمریکایی تنها به بُعد آموزشی ـ تبلیغی محدود نمیشد. بلکه در زمینههای دیگری نیز فعال بود؛ از آن جمله میتوان به انتشار روزنامهٔ زاریرا دبارا (پرتو روشنایی) در سال 1267ق، اشاره کرد که به همت آنان و بهمنظور رواج کشت پنبه آمریکایی در آذربایجان (آدمیت، 1389: 437) و همینطور فعالیتشان در امور پزشکی و طبابت اشاره کرد. رهبری قسمت طبابت بر عهدهٔ دکتر «گرانت» بود که بهعنوان نخستین پزشک آمریکایی در ایران به شمار میآید. وی در 1848م / 1227ش، و در جریان شیوع مرض طاعون در ارومیه، به مردم کمک زیادی کرد و در جلوگیری از تلفات آن بیماری نقش مؤثری از خود ایفا نمود. مردم نیز به او محبت نمودند و با آغوش باز از وی استقبال کردند. این موضوع بهروشنی در نامههایی که به آمریکا فرستاده، مشهود است (تمدن،1350: 98؛ کاویانپور،1344: 239، 240).
باسمهخانه
باسمهخانه از دیگر اقدامات هیئت آمریکایی در ارومیه و سلماس بود که در آن آثار درسی و دینی به چاپ میرسید. در این اماکن نسخههای متعددی از انجیل گردآوری شده بود (اسنادوخ، 1262ق: کارتن 5، پرونده 13، 6، 7). باسمهخانه که بعدها با نام چاپخانه سر زبانها افتاد، اولینبار در سال 1840م، وارد ارومیه شد. در اسناد وزارت امور خارجهٔ ایران دربارۀ تأسیس این نوع باسمهخانه آمده است: «کشیشان ینگیدنیا چندین سال است در شهر ارومی باسمهخانه ساختهاند و در آنجا از کتب آنچنان زیاد جمع کردهاند و لیکن سالبهسال در آن باسمهخانه از کتب دیگر به خط و زبان نصاری از انجیل انطباع میکنند» (اسنادوخ، 1256ق: کارتن 5، پرونده 13، سند 6).
قبل از تأسیس چاپخانه مشکلاتی چون کمبود کاغذ، کتاب و مداد برای دانشآموزان مدارس آمریکایی وجود داشت. به همین سبب برای رفع این مشکل پرکینز، مطالب انجیل را به زبان آسوری مینوشت و در دسترس شاگردان قرار میداد. اما پس از تأسیس چاپخانه این مشکلات تا حدی برطرف شد. به نظر میرسد همین امر در سرعتبخشیدن به روند فعالیت مبلغان نیز مؤثر بوده است. گفتنی است اولین کتابی که در این چاپخانه ترجمه و چاپ شد در پیرامون لزوم قلب جدید نام داشت (احمدی،1387: 8).
در ابتدا انتظار میرفت که تنها کتب مذهبیِ موردنیاز مبلغین در این چاپخانه چاپ و منتشر شود، اما متن برخی از اسناد گویای آن است که هر ساله علاوه بر کتب مذکور، کتب دیگری هم به زبان آسوری توسط مبلغان آمریکایی چاپ و بین نسطوریان توزیع میشد، تا جایی که هزینۀ چاپ و توزیع آنها را 4 هزار تومان برآورد کردهاند (اسنادوخ، 1256ق: کارتن 5، پرونده 13، سند 4، 12).
در 1869م / 1248ش، با مرگ جاستین پرکینز، نام هیأت از «میسیون نستوریان در ایران» به «میسیون آمریکا در ایران» تغییر یافت (اوبن،1362: 145-144). به این ترتیب گسترۀ فعالیت این هیأت کل ایران را دربرگرفت. هر چند فعالیت عمدۀ آن در ارومیه و روستاهای اطراف آن شهر بود. با مرگ گرنت، دکتر جوزف به ایران آمد و برای درمان بیماران کُرد و ارامنه در ارومیه، بیمارستان مشهوری به نام «وست منچستر» را در 1882م، با هزینۀ شخصی کلمنت تأسیس کرد که به عنوان نخستین بیمارستان آمریکایی در ایران شناخته میشود (کاویانپور،1344: 241). اصولاً هیأتهای مسیحی پی برده بودند که تبلیغی خلاف باور اکثریت، نه تنها با عقل و عُرف ایران سازگار نیست، بلکه احساسات عمومی را نیز جریحهدار میساخت. بنابراین انجمنها با تشخیص افت گستردۀ خدمات درمانی، بخش قابل ملاحظهای از فعالیت خود را صرف تأسیس بیمارستان کردند (تشکری بافقی، 1394: 47). از اینرو بیشترین بیمارستانها در نواحی غرب ایران به دست مبلغان بنا شده است.
اولین مدارس جدید در عصر ناصری، در نتیجۀ تحول فکری و آشنایی با نهادهای آموزشی غرب، رشد روزنامهنگاری و تحولات داخلی ایجاد شد. در اثر فعالیتهای این هیئت، در فاصلۀ سالهای 1835 تا 1851م / 1250 تا 1267ق، آمریکائیان بالغ بر 58 مدرسه در ارومیه و اطراف آن برپا کردند که تعداد 1023 کودک مسیحی و غیرِ مسیحی در آنها تحصیل میکردند (قاسمیپویا، 1377: 102 - 92، 513 ؛ دهقان، 1348: 141). گزارشی که در سال 1269ق، دربارهی وضعیت کشیشان آمریکایی تهیه شده، به خوبی از رونق کار آنان در ارومیه و نواحی مجاور آن حکایت کرده، نشان میدهد که مدارس متعدی را در آنجا تأسیس کرده بودند (اسنادوخ، 1269ق: کارتن 7، پرونده 26، 1 تا 3). در این سند فهرست مدارس، محل تأسیس و معلمان شاغل در آنها به همراه دانشآموزانی که اکثراً مسیحی بودند، ذکر شده است (همان: 4 ، 5).
باید گفت که این هیئتها بیرقیب هم نبوده، همواره با دیگر گروههای میسیونی در ارومیه اختلاف داشتند؛ از آن جمله بایسته است به درگیری این هیئت با هیئت میسیونری کاتولیک فرانسوی اشاره کرد. هیئت فرانسوی پس از هیئت آمریکایی به ایران آمده بود، ولی در اثر فعالیت شایستۀ سفیر فرانسه در ایران، بهویژه بعد از عهدنامۀ پاریس، از حمایت حکومت ایران برخوردار بود، ازاینرو در اغلب دعاوی، شاه طرف هیئت فرانسوی را میگرفت. بااینحال، به علت نفوذ بیشتر انگلیس، بالطبع هیئتهای پروستان آمریکایی آزادی عمل بیشتری نسبت به آنها به دست آورده بودند. یکی از اختلافات آنها آنقدر شدید شده بود که به صدور اولتیماتوم به دولت ایران منجر شد. به این صورت که بعد از نبرد هرات، محمدشاه قاجار، اقدام به اعطای امتیازاتی به هیئت فرانسوی کرد که واکنش هیئت ارتدوکس روسی و پروتستان انگلیسی ـ آمریکایی را برانگیخت. پس از آن فشارها به دولت مرکزی، بهمنظور کاهش امتیازهای داده شده به فرانسویها زیاد شد و روسیه هم اولتیماتومی را به میرزا آغاسی فرستاد. مقاومت آغاسی موجب وخامت اوضاع ایران گردید. تا اینکه ملکقاسممیرزا (حاکم وقت ارومیه) که در آن مقطع بیشتر از فرانسویها حمایت مینمود، از سمت خود معزول گشت و بخشی از اموال کاتولیکها هم در ارومیه به هیئت آمریکایی واگذار گردید (ناطق،1380: 178). در واقع از پیامدهای دیپلماتیک، افزایش فعالیت مبلغان آمریکایی بود که موجب شد تا سال 1313ق تعداد 117 باب مدرسه در ارومیه و روستاهای اطراف آن تأسیس شود. مجموع کودکانی که در این مدارس درس میخواندند، عدد 2410 را نشان میدهد (دهقان، 1348: 142). باوجود این، تلاش روزافزون آنان در عرصۀ تبلیغ، محدودیتهایی9 که پیشتر نیز در جامعه ایران وجود داشت، شدت بخشید و موجب گردید رقابت با دیگر فرقههای مسیحیِ منطقه و عدم اعتماد کامل آشوریان به آنان به یکی از مهمترین دلایل عدم موفقیت مبلغان بدل گردد.
نتیجه
با آغاز اکتشافات جغرافیایی و ورود هیئتهای مذهبی به همراه دولتهای استعمارگر اروپایی به مشرقزمین از جمله ایران، فعالیتهای هیئتهای تبلیغی همراه با دفاع از منافع کشورهای اروپایی در دستور کار آنها قرار داشت، قصد مطلوب این هیئت در مرحلۀ اول ورودشان تغییر دین و مذهب بومی به کیش سرزمین مادر بود، اما با همه تلاشهایی که صورت گرفت علیرغم برتری نظامی و بازرگانی موفقیتی در آیین مسلمانان و حتی بیشتر عیسویان نصارا و ارامنه حاصل نشد، چنانچه در گام دوم که با عصر قاجار آغاز شد، در دورۀ محمدشاه و ناصرالدینشاه قاجاری در تاریخ مناسبات و تحولات مذهبی ایران شاهد رویدادهای مهمی بوده است. در این زمان بستری برای ورود و فعالیت مبلغان مسیحی از کشورهای مختلف دنیا ازجمله انگلیس، فرانسه، آلمان، بهویژه امریکا فراهم شده است. این میسیونرها بعد از ورود به ایران، بیش از همه به مناطق رفتند که بیشتر فِرَق عیسویان ایران در آنها ساکن بودند. یکی از این مناطق، ارومیه و نواحی مجاور آن بود که مبلغان غیرمسلمان در زمان دو سلطان قاجاری (محمدشاه و ناصرالدینشاه)، در زمینههای فرهنگی و آموزشی و رفاهی به فعالیت پرداختند و با هدف پشتیبانی از مسیحیان، و حتی بهصورت غیرمستقیم به تغییر کیش مسلمانان مشغول به کار شدند. حضور این میسیونرهای مسیحی در نواحی شمالِ غربی ایران تأثیرات زیادی در دو نوع کوتاهمدت و درازمدت داشته است؛ در کوتاهمدت موجب اختلاف بین گروههای مذهبی مسیحی (درونگروهی) ازیکطرف و مسیحیان با مسلمانان (برونگروهی) از طرف دیگر شد. علاوهبرآن، در روابط دولت مرکزی ایران با مسیحیان نیز تأثیر گذاشت، به این صورت که آنان تحتتأثیر القائات میسیونرها دست به اقدامات ایذایی زدند و در صدد تهدید تمامیت ارضی کشور برآمدند که ادعای خودمختاری ارومیه از طرف کلدانیها ـ آشوریها به رهبری ماری شیمون در سال 1920م/ 1299ش از جملۀ آنهاست.
فعالیت مبلغان آمریکایی در شهر ارومیه تأثیرات مثبتی هم در برداشت. بهعنوانمثال به تأسیس اولین مدارس نوین به سبک غربی باید اشاره کرد که متفاوت با مکتبخانهها فعالیت میکردند. این امر خواهوناخواه، در فراهمکردن زمینه برای پذیرش جهانبینی غربی نقش بسیار پررنگی ایفا کرد. مبلغان از همان روزهای نخست پی برده بودند که برای تبلیغ آموزههای دینی و مذهبی خود و اجرای مقاصدشان، به نهاد مدرسه نیاز دارند؛ بنابراین بهمحض ورود به ارومیه، نهتنها در شهرها بلکه در روستاها نیز به تأسیس مدارس دخترانه و پسرانه مبادرت ورزیدند که در مقاطعی در اثر حضورشان در ایران، شمار اینگونه مدارس به رقم حائز اهمیتی رسید.
بر پایۀ دادههایی که در منابع قابلدسترس وجود دارد، تعداد باسوادان آن روز، به نسبت کل جمعیت عیسویان، بسیار اندک است. اما بهعنوان اولین مرحلۀ جنبش آموزش بومیان، نقش زیادی در این زمینه ایفا کرده است. همچنین وجود بیماریهای مسری و نبود تجهیزات و پیشرفتهای علم پزشکی در ایرانِ آن روزگار، مقدمات ورود مبلغان را در این زمینه فراهم کرد و با تمرکز بر فعالیتهایی ازایندست، توانستند وجهۀ اجتماعی بسیار مهم و والایی را نزد بومیان به دست آورند. آنان به طور رایگان به مداوای بیماران میپرداختند. بیمارستانهای زیادی را نیز بهصورت رایگان تأسیس کردند و در اختیار اهالی آن مناطق قرار دادند که اقداماتی از این جنس در نوع خود موجبات بهبود وضعیت جسمانی مردم (چه مسیحی و چه غیرمسیحی) را فراهم میکرد. فعالیت این هیئتهای تبلیغی در شهر ارومیه تا آغاز جنگ جهانی اول با شدت تمام ادامه یافت. تا اینکه پس از پایان جنگ و برآمدن رضاشاه پهلوی فعالیتشان تا حدودی روبهکاهش نهاد. هر چند همین فعالیتهای محدود آنان تا سالهای بعد ادامه داشت.
کتابنامه
آدمیت، فریدون (1389). امیرکبیر و ایران. تهران: خوارزمی.
آرشیو مرکز اسناد وزارت امور خارجه ایران )اسنادوخ). سالهای 1256، 1261، 1262، 1265، 1269، 1361.
ابن حوقل، محمد (1345). صورهالارض. ترجمه جعفر شعار، تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
احمدی، حسین (تابستان1387). کوشش میسیونرهای آمریکایی برای جذب نستوریها از دوره محمدشاه تا اوایل سلطنت ناصرالدین شاه قاجار. پژوهشنامه تاریخ، سال 3، ش 11،1- 27.
اردلی، ورا (1341). هنری مارتین. ترجمه سهیل آذری، تهران: نورجهان.
اسناد پادریان کارملی (1383). به کوشش منوچهر ستوده با همکاری ایرج افشار، تهران: میراث مکتوب.
الدر، جان (1333). تاریخ میسیون آمریکایی در ایران. تهران: نور جهان.
الگار، حامد (1369). دین و دولت در ایران: نقش عالمان در دوره قاجار. ترجمه ابوالقاسم سری، تهران: توس.
اوبن، اوژن (1362). ایران امروز 1907- 1906م. ترجمه و حواشی و اضافات از علیاصغر سعیدی، تهران: زوار.
برومند، صفورا(1381). پژوهشی بر فعالیت انجمن تبلیغی کلیسا در دوره قاجار. تهران: مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر.
تشکری ¬بافقی، علیاکبر(1394). نگرشی بر عملکرد مبلغان پروتستان در یزد. تاریخ نامه ایران بعد از اسلام، سال پنجم، شماره دهم، 33 - 59.
تشکری ¬بافقی، علیاکبر (1391). کارکرد انجمن تبلیغی کلیسا در عصر قاجار. مجله تاریخ ایران، شماره 5/17 ، 1 -35.
حائری، عبدالهادی(1387ش). نخستین رویاروئیهای اندیشهگران ایرانی با دو رویه تمدن بوروژوازی غرب. تهران: امیرکبیر.
حائری، عبدالهادی( 1364ش). تشیع و مشروطیت در ایران، تهران: امیرکبیر.
حائری، عبدالهادی (1366ش). پیوند تاریخی کیش مسیح با استعمار غرب و نخستین ستیزههای فکری اندیشهگران ایرانی. مجلۀ دانشکده ادبیات و علوم انسانی مشهد، ش. 76 و 77، 257 - 262.
دوسرسی، کنت (1390ش). ایران در سالهای 1840- 1839م: سفارت فوقالعاده دوسرسی.ترجمه احسان اشراقی، تهران: سخن.
دهقان، علی(1348ش). رضائیه سرزمین زردشت. تهران: ابن سینا.
کاویانپور، احمد (1344ش). تاریخ رضائیه. تهران: آسیا.
عضدالدوله، سلطاناحمدمیرزا (1362). تاریخ عضدی. با توضیحات دکتر عبدالحسین نوایی، تهران: نشر علم.
قائممقامی، جهانگیر(1350). مسئله لازاریها در ایران. بررسیهای تاریخی، سال ششم، شماره 6، 226 -275.
قاسمیپویا، اقبال(1377). مدارس جدید در دوره قاجاریه: بانیان و پیشروان. تهران: نشر دانشگاهی.
فرامین ماتناداران (1956). به کوشش پاسدرماجیان، ج1 تا 4.
محبوبی اردکانی، حسین ( 1370). تاریخ مؤسسات تمدنی جدید. ج 1، تهران: دانشگاه تهران.
مستوفی، حمدالله (1362). نزههالقلوب. به تصحیح گای لسترنج، تهران: دنیای کتاب.
ملیکیان، هواگیم (1369). دریاچه ارومیه.ترجمه امیل هاکوپیان، تبریز: نیما.
موجانی، علی(1375ش). بررسی مناسبات ایران و آمریکا. تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی.
ناطق، هما (1380).کارنامه فرهنگی فرنگی در ایران (1921-1837). با مقدمه فریدون آدمیت، تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی معاصرپژوهان.
واتسن، رابرت گرنت (1354). ایران در دوره قاجار. ترجمه غلامعلی وحید مازندرانی، تهران: سیمرغ.
ویشارد، جان(1363). بیست سال در ایران. ترجمه علی پرینیا، تهران: نوین.
همراز، ویدا (1391). مبلغان مسیحی در ایران از صفویه تا انقلاب اسلامی. تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
همراز، ویدا (1375). میسیونرها و نخستین گام نفوذ آمریکا در ایران. تاریخ معاصر ایران، کتاب دهم، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی (وابسته به بنیاد مستضعفان و جانبازان).
یسیلسون، آبراهام(1368). روابط سیاسی ایران و آمریکا. ترجمه محمدباقر آرام، تهران، امیرکبیر.
[1] . تاریخ دریافت: 27/02/1404 ؛ تاریخ پذیرش: 05/04/1404
[2] . رایانامه: adelfar@hum.ikiu.ac.ir
[3] . Merich.
[4] . Smith.
[5] . Dwih.
[6] . J. Wolf.
[7] . M. Hana.
[8] .Justin Perkins.
[9] . نداشتن آزادی عمل برای چاپ و نشر کتب مقدس مسیحیت در میان مردم منطقه، رقابت با دیگر همکیشان خود شامل ارتدکسها، کاتولیکها و کشیشان ینگیدنیا در این دوره از جمله محدودیتهای اقلیتهای مذهبی به شمار میرود. آنان حتی مجاز نبودند که ناقوس کلیسای خود را به صدا درآورند. چون دولت مرکزی همیشه بیم آن را میداشت که این ایالتها بهکلی تغییر کیش دهند و هر اقدامی از سوی دولت ممکن بود که به جدایی این ایالتها از دولت مرکزی بیانجامد. برای اطلاعات بیشتر رجوع شود به: اسنادوخ، 1256ق: کارتن 5، پرونده 13، سند 1 - 70.