کُردان غیرایوبی در جنگهای صلیبی؛ از سقوط تا بازپس گیری بیتالمقدس
محورهای موضوعی :
کلید واژه: کردان غیرایوبی, جنگهای صلیبی, زنگیان, ایوبیان, صلاحالدین ایوبی.,
چکیده مقاله :
در جنگهای صلیبی اقوام و طوایف مختلفی به علل و دلایل گوناگون مشارکت کردند. به علت همسایگی منطقه جزیره با شام، کردان آن منطقه نیز به ناگزیر پایشان به این جنگها کشیده شد. مداخله نظامی زنگیان در اوضاع داخلیِ فاطمیانِ حاکم بر مصر، پای کردان ایوبی و کردان غیرایوبی را بدانجا باز و در آنجا نیز بهناچار آنان را با صلیبیون مواجه کرد. با تشکیل دولت کردنژاد ایوبی از دل دولت زنگی، نیروی سیاسی، نظامی کردان غیرایوبیِ دولت زنگیان به ایوبیان ملحق شد و این الحاق سرعت، شدت و شمول بیشتری پیدا کرد. کرد بودن دولت ایوبیان و نیاز آنان به توان نظامی کردان در مواجهه با صلیبیون، نقش کردان غیرایوبی را نیز در این جنگها پررنگتر کرد. در این مقاله نقش کردان غیرایوبی در جنگهای صلیبی تا بازپسگیری قدس بررسی شده است. یافتهها حاکی است که با تشکیل دولت زنگیان، این حضور نظم بیشتری به خود گرفت، با ایوبیان و در دولت صلاحالدین (ﺣﻜ. 567 ـ 589ق) و بهویژه با ورود وی به فاز تهاجمی از 582ق به بعد، به اوج رسید و به ترتیب نقشآفرینی، طوایف کرد هَکّاری، مِهرانی، حُمَیدی، زَرزاری و شَهرَزوری، در عرصههای سیاسی، نظامی این جنگها خوش درخشیدند.
Two centuries of military confrontation between Western Europe and parts of the Islamic world in the form of the Crusades led to the strengthening and elevation of the military class in the targeted regions. Various ethnic groups and tribes participated in these wars for different reasons. Due to the proximity of the Jazira region to the Levant (Sham), the Kurds of that area were inevitably got involved in these conflicts. Shortly after the onset of the wars, the establishment of the Zengid state in northern Jazira and Mosul to control a limited territory—mostly Kurdish—led to an increased role and elevated political-military status of the Kurds. The Zengids’ military intervention in the internal affairs of the Fatimids, who ruled Egypt, brought both Ayyubid and non-Ayyubid Kurds into Egypt, where they were once again inevitably faced with the Crusaders. With the formation of the Kurdish Ayyubid state out of the Zengid regime, the political and military forces of non-Ayyubid Kurds within the Zengid state joined the Ayyubids, and this integration grew in speed, intensity, and scope. The Kurdish identity of the Ayyubid state and its reliance on Kurdish military capabilities in confronting the Crusaders further amplified the role of non-Ayyubid Kurds in these wars. This study, using a descriptive-analytical method based on library studies, tried to examine the extent and level of non-Ayyubid Kurdish involvement in the Crusades. Findings indicate that with the formation of the Zengid state, their involvement became more organized, and under the Ayyubids—especially during the reign of Salah al-Din (r. 567–589 AH)—it peaked, particularly from 582 AH onward when he entered the offensive phase. In terms of influence, the Hakkari, Mehrani, Humaydi, Zarzari, and Shahrazuri Kurdish tribes played important roles on the political and military fronts of these wars.
ابناثیر، عزالدین ابوالحسن (بیتا). التاریخ الباهر فی الدولة الأتابکیه. به کوشش عبدالقادر احمد طلیمات، قاهره: دار الکتب الحدیثه.
ابناثیر، عزالدین ابوالحسن (1422). الکامل فی التاریخ. به کوشش عمر عبدالسلام تدمری، بیروت: دار الکتب العربی.
ابنخلکان، ابوالعباس شمسالدین (بیتا). وفیات الأعیان و إنباء ابناء الزمان. به کوشش احسان عباس، بیروت: دار صادر.
ابنشداد، بهاء الدین ابوالمحاسن (2012). النّوادر السلطانیه و المحاسن الیوسفیه. قاهر: مؤسسة هنداوی للتعلیم و الثقافه.
ابنکثیر، ابوالفدا اسماعیل (1407). البدایه و النّهایه. بیجا: دار الفکر.
ابنواصل، جمالالدین محمد (1383). تاریخ ایوبیان. ترجمه پرویز اتابکی، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
ابوالفدا، عماد الدین اسماعیل(بیتا). المختصر فی اخبار البشر. بیجا: المطبعة الحسینیة المصریه.
ابوبدر، شاکر احمد (بیتا). الحروب الصلیبیه و الأسرة الزنکیه. بیروت: الجامعة اللبنانیه.
ابودمعه، امین(1988). «الإقطاع العسکری فی العهد الأیوبی» دراسات تاریخیه، شمارههای 29 و 30: صص 211 ـ 237.
ابوشامه، شهابالدین عبدالرحمان (1418). الروضتین فی اخبار الدولتین النوریه و الصلاحیه. به کوشش ابراهیم زیبق، بیروت: مؤسسة الرساله.
اتابکی، پرویز (1383). پاورقی بر تاریخ ایوبیان. نک: ابنواصل.
اشترشی تفرشی، علیرضا و گودینی، مهری (1393). «ارتباط متقابل عالمان سنّی با حاکمان زنگی». تاریخ و تمدن اسلامی. شماره 20، صص 93 ـ 110.
اصفهانی، عماد کاتب (1987). البرق الشامی. به کوشش فالح حسین، عمان: مؤسسة عبدالحمید شومان.
اصفهانی، عماد کاتب (بیتا). الفتح القسی فی الفتح القدسی. بیجا: دار المنار.
انصاری قمی، حسن (1385). «دین و دولت در دولتهای آل زنگی و ایوبیان؛ درآمدی بر ادبیات اسلامی»، کتاب ماه دین. شمارههای 104 ـ 106، صص 6 ـ 33.
ایغلتون، ویلیام (2006). القبائل الکردیه. ترجمه احمد محمود خلیل، اربیل: مؤسسة موکریانی للطباعة و النشر.
ایوبی، مهدی (1389). «تأملی در چگونگی تعامل صلاحالدین ایوبی با اسماعیلیان». فصلنامه علمی ـ تخصصی سخن تاریخ، شماره 10، صص 3 ـ 27.
باسورث، کلیفورد ادموند (1381).« تاریخ سیاسی و دودمانی ایران». تاریخ ایران کمبریج(جلد پنجم)، ترجمه حسن انوشه، تهران: امیرکبیر.
بالار، میشل(1392). پژوهشهای نوین جنگهای صلیبی(جلد 3)؛ جنگهای صلیبی و شرق لاتینی. ترجمه عبدالله ناصری طاهری، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
حتی، فیلیپ خوری ( 1380). تاریخ عرب. ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران: آگاه.
حسن، درویش یوسف (2005). بلاد هکّاری. دهوک: دار سپیریز للطباعة و النشر.
دوسکی، کاروان عبدالعزیز(2013). الکرد المهرانیه، دورهم السیاسی و الحضاری خلال القرنین 6 ـ 7ه. دهوک: مطبعة محافظة دهوک.
ذهبی، شمسالدین (1413). تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام. به کوشش عمر عبدالسلام تدمری، بیروت: دار الکتب العربی.
رائد، عبدالرحیم (2019). «الفقیه عیسی الهکاری، حیاته و دوره فی عهدی اسدالدین شیرکوه و صلاحالدین الأیوبی». مجلة اربد للبحوث و الدراسات الإنسانیه، شماره 1، صص 1 ـ 36.
رانسینمان، استیون (1380). تاریخ جنگهای صلیبی. ترجمه منوچهر کاشف، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
رضایی، جمیله (1399). « شیرکوه بن شاذی». دانشنامه جهان اسلام، جلد 28، زیر نظر غلامعلی حداد عادل، تهران: کتاب مرجع.
ریلی اسمیت، جاناتان (1392). جنگهای صلیبی، مسیحیت و اسلام. ترجمه عبدالله ناصری طاهری و دیگران، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
زرکلی، خیرالدین (2002). الأعلام. بیروت: دار العلم للملایین.
زکار، سهیل (1995). الموسوعة الشامله فی تاریخ الحروب الصلیبیه. دمشق: دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع.
سبط ابنجوزی، شمسالدین ابوالمظفر (2013). مرآة الزمان فی تواریخ الأعیان. به کوشش ابراهیم زیبق، دمشق: دار الرسالة العالمیه.
سید، ایمن فواد (1400). دولت فاطمیان در مصر: تحلیلی جدید، ترجمه اسماعیل باغستانی، تهران: نی.
شاندور، آلبر(1375). صلاحالدین ایوبی. ترجمه محمد قاضی، تهران: زرین.
شریف، حسین شاکر(2016). کورد له کتیبی وفیات الأعیان و أنباء ابناء الزمانی ابنخلکان، لیکولینه وه یه که له رولی سیاسی و شارستانیه تی کورد. اربیل: دهزگای چاپ و په خشی نارین.
صفیزاده، صدیق (1378). تاریخ کرد و کردستان، تهران: آتیه.
طقوش، محمد سهیل (2015). تاریخ الأکراد. بیروت: دار النفائس للطباعة و النشر و التوزیع.
طقوش، محمد سهیل (1380). دولت ایوبیان. ترجمه عبدالله ناصری طاهری، قم: پژوهشکده حوزه و دانشگاه.
طواهیه، فوزی خالد (2020). «الأمیر سیفالدین علی المشطوب الهکاری و دوره العسکری فی الدولة الأیوبیه». المجلة الأردنیه للتاریخ و الآثار، شماره 3، صص 111 ـ 129.
عثامنه، خلیل (2006). فلسطین فی العهدین الأیوبی و المملوکی. بیروت: مؤسسة الدراسات الفلسطینیه.
عسلی، بسام (1433). قادة الحروب الصلیبیه(المسلمون). بیروت: دار النفائس.
عودی، ستار و خاناحمدی، لیلا (1393). «داویه»، دانشنامه جهان اسلام، جلد 17، زیر نظر غلامعلی حداد عادل، تهران: بنیاد دایرةالمعارف اسلامی.
عودی، ستار (1390). جنگهای صلیبی. تهران: کتاب مرجع.
عینی، بدرالدین محمود (1431). عقد الجمان فی تاریخ اهل الزمان. به کوشش محمود رزق محمود، قاهره: مطبعة دار الکتب و الوثائق القومیه.
فرزانه،مریم (1403). «زرزا»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، جلد26، تارنما به آدرس: https://cgie.org.ir/fa/article/274244/زرزا
کریمی، جواد و موجانی، سیدعلی (1393). «بیتالمقدس»، دانشنامه جهان اسلام، جلد5، زیر نظر غلامعلی حداد عادل، تهران: کتاب مرجع.
مونس، حسین (1959). نورالدین محمود. قاهره: الشرکة العربیة للطباعه و النشر.
محمدحسین، محسن (1987). «جیش صلاحالدین»، المورد. شماره 4، صص 38 ـ 68.
مجیدامین، نبز (2002). المشطوب الهکاری؛ دراسة عن دور الهکاریین فی الحروب الصلیبیه. سلیمانیه: بینا.
مجیرالدین حنبلی، ابوالیمن (1368). الأنس الجلیل بتاریخ القدس و الخلیل، قم: انتشارات شریف رضی.
مایر، هانس ابرهارد (1371). جنگهای صلیبی. ترجمه عبدالحسین شاهکار، شیراز: مرکز نشر دانشگاه شیراز.
مینورسکی، ولادیمیر (1387). نگاهی نو به مشرق قفقاز. ترجمه محسن خادم، تهران: کتاب مرجع.
محمدی، مهدی (1401). «سپاه اتابکان زنگی و تحولات آن»، مطالعات تاریخی جنگ. شماره 19، صص 58 ـ 73.
مقریزی، ابوالعباس تقیالدین (1422). اتعاظ الحنفا بأخبار الأئمة الفاطمیین الخلفا. به کوشش عبدالقادر احمد عطا، بیروت: دار الکتب العلمیه.
نقلی، آسیا سلیمان (2002). دور الفقها و العلماء المسلمین فی الشرق الأدنی فی الجهاد ضد الصلیبیین خلال الحرکة الصلیبیه، ریاض: مکتبة العبیکان.
ناصری طاهری، عبدالله ( 1376). «آثار جنگ صلیب در صفحات شرقی جغرافیای اسلام، مطالعات فرهنگ ـ ارتباطات، شماره 4، صص 131 ـ 150.
هسنیانی، صالح شیخو (2014) . «العائلة الشهرزوریة و دورها الحضاری و السیاسی فی التاریخ الأسلامی»، مجلة البحوث و الدراسات الأسلامیه، شماره 35، صص 195 ـ 255.
کُردان غیرایوبی در جنگهای صلیبی؛ از سقوط تا بازپس گیری بیتالمقدس1
امید بهرامینیا2
استادیار گروه معارف اسلامی، دانشکده علوم انسانی و اجتماعی، دانشگاه کردستان، سنندج، ایران.
چکیده
در جنگهای صلیبی اقوام و طوایف مختلفی به علل و دلایل گوناگون مشارکت کردند. به علت همسایگی منطقه جزیره با شام، کردان آن منطقه نیز به ناگزیر پایشان به این جنگها کشیده شد. مداخله نظامی زنگیان در اوضاع داخلیِ فاطمیانِ حاکم بر مصر، پای کردان ایوبی و کردان غیرایوبی را بدانجا باز و در آنجا نیز بهناچار آنان را با صلیبیون مواجه کرد. با تشکیل دولت کردنژاد ایوبی از دل دولت زنگی، نیروی سیاسی، نظامی کردان غیرایوبیِ دولت زنگیان به ایوبیان ملحق شد و این الحاق سرعت، شدت و شمول بیشتری پیدا کرد. کرد بودن دولت ایوبیان و نیاز آنان به توان نظامی کردان در مواجهه با صلیبیون، نقش کردان غیرایوبی را نیز در این جنگها پررنگتر کرد. در این مقاله نقش کردان غیرایوبی در جنگهای صلیبی تا بازپسگیری قدس بررسی شده است. یافتهها حاکی است که با تشکیل دولت زنگیان، این حضور نظم بیشتری به خود گرفت، با ایوبیان و در دولت صلاحالدین (ﺣﻜ. 567 ـ 589ق) و بهویژه با ورود وی به فاز تهاجمی از 582ق به بعد، به اوج رسید و به ترتیب نقشآفرینی، طوایف کرد هَکّاری، مِهرانی، حُمَیدی، زَرزاری و شَهرَزوری، در عرصههای سیاسی، نظامی این جنگها خوش درخشیدند.
کلیدواژهها: کردان غیرایوبی، جنگهای صلیبی، زنگیان، ایوبیان، صلاحالدین ایوبی.
مقدمه
منازعات جانشینی درونخانوادگی سلجوقیان پس از مرگ ملکشاه سلجوقی در 485ق، پای نهاد اتابکی ـ بهعنوان یکی از دلایل سهگانه زوال قدرت سلجوقیان (نک: باسورث، 1381: 197ـ 198)ـ را نیز به کشمکشهای سیاسی کشاند. میل این اتابکان به تحکیم موقعیّت/قدرت و رویکرد آنان در انتصاب پادشاهان و شاهزادگانی ضعیف در این راستا، توان سلاطین سلجوقی برای غلبه بر گرایشهای جداییطلبانه آنان را روزبهروز ضعیفتر کرد. کمی پیشتر، رویکرد غیرمتمرکز آلبویه در کنار علل و عوامل دیگری که موضوع این نوشتار نیست، به نقشآفرینی سیاسی و نظامی پارهای از قبایل و طوایف کرد ـ فارغ از کوچکی یا بزرگی یا میزان قدرت آنان ـ در مناطق شمال اقلیم جزیره و موصل انجامید که مستظهر به صعبالعبوری کوهها، ارتفاعات، دژها و استحکامات نظامی زیستگاه خود، امارتهایی تشکیل دادند. اتابکان زنگی یکی از قدرتهای نوبنیادی بود که در این مناطق محل سکونت کردان منطقه جزیره، قدرت گرفت و وارد معادلات سیاسی این دوره شد. محدودیّت جغرافیایی قلمرو غالباً کردنشین زنگیان، طبعاً به پررنگشدن نقش کردان و ارتقای جایگاه سیاسی و نظامی آنان انجامید و اگر چه این محدودیّت، زنگیان را تا حدودی از بهخدمتگرفتن پیادهنظام دیلمی و خراسانیِ سلجوقیان محروم ساخت، اما امکان بهرهمندی از کردان بهعنوان نیروی ثابت در کنار دیگر عناصری همچون ترکمنان، اعراب بدوی و... بهعنوان نیروی غیرثابت را برایشان فراهم ساخت.
در این میان با تهاجم صلیبیون به جهان اسلام در 489ق و پییشرویهای برقآسای آنان در قلمرو زنگیان و مناطق مجاور آن و بهویژه پس از تصرف بیتالمقدس و کشتار فجیع ساکنانش در492ق، نظامیان اهمّیتی به مراتب بیشتر از قبل یافتند و متناسب با نیروهای نظامی و تسلیحات این مهاجمان، تغییراتی در نیروهای نظامی و تسلیحاتی زنگیان نیز ایجاد و باعث شد که خطمشی سلجوقیان در بهرهمندی از کردان، به سبب مهارت در جنگاوری و بهویژه نیزهاندازی و تحمّل شرایط سخت، بیش از پیش توسّط زنگیان در پیش گرفته شود و با جذب کردان و اتّحاد با آنان و به سیطره درآوردن قلمروشان، نیروی نظامی خود را تقویت کردند و بدینسان کردان به عنصر مهمّی در نبرد با مهاجمان صلیبی تبدیل شدند. با انتقال میراث زنگیان به ایوبیان و بهره گرفتن آنان از دیگر طوایف کرد برای تحکیم ارکان دولت و بهویژه مواجهه با مهاجمان صلیبی، نقشآفرینی کردان در تاریخ اسلام، بسیار پررنگتر از قبل شد و این جابجایی طبقات اجتماعی مسلمانان متعاقب جنگهای صلیبی، کردان و بویژه غیرایوبیان موضوع این نوشتار را به یکی از مهمترین نیروهای جهان اسلام، آن هم در آن شرایط حسّاس، تبدیل کرد (نک: ناصری طاهری، 1376: 139).
بر اساس آنچه گذشت و با عنایت به توجّه پژوهشگران به ایّوبیان در مقام خاندانی حکومتگر و نامدار و غفلت از دیگر کردان غیرحکومتگر در این جنگها، این پژوهش بر آن است تا با رویکرد توصیفی و تحلیلی باتکیهبر منابع اصلی بر 1) کردان غیرایّوبی دخیل در جنگهای صلیبی و 2) میزان و نوع/ سطح نقشآفرینیشان در این نبردها پرتو بیفکند و برایناساس، به اشخاص و طوایفی خواهد پرداخت که منابع به کردبودنشان تصریح کردهاند.
بهرغم اهمّیت موضوع فوق و نقش آن در رفع ابهام از یکی از مهمترین ادوار تاریخ اسلام از یکسو و نیز تبیین نقش کردان در مقام یکی از کهنترین و مهمترین عناصر قومی جهان اسلام در دیگر سو، این مهم چندانکه باید، مطمح نظر پژوهشگران تاریخ نبوده و حتّی شخص صلاحالدّین هم به دلیل کرد بودن، «گمنام» و گمنامیاش نیز «طبیعی» بهحساب آمده است (ریلی اسمیت، 1392: 91)! گویا در طی سالهای اخیر، پژوهشگران و محافل دانشگاهی اقلیم کردستان عراق، با علم بدین واقعیّت، گامهایی در این خصوص برداشتهاند. نبز محمّد امین (2002م) در المشطوب الهکاری؛ دراسة عن دور الهکاریین فی الحروب الصلیبیه و کاروان عبدالعزیز دوسکی در الکرد المهرانیّه، دورهم السیاسی و الحضاری خلال القرنین 6 و 7، که هر دو اثر پایاننامهای دانشگاهی بوده و بعدها در قالب کتاب منتشر شدهاند، بر بخشهایی از این موضوع پرتو افکندهاند. در میان پژوهشگران عرب، عبدالرحیم رائد (2019م) در مقاله «الفقیه عیسی هکاری، حیاته و دوره فی عهدی اسدالدین شیرکوه و صلاحالدین الأیوبی» و فوزی خالد طواهیه (2020م) در مقاله «امیر سیفالدّین علی المشطوب الهکاری و دوره العسکری فی الدولة الأیوبیه» به معرّفی دو نفر از نامداران کرد در این مقطع پرداختهاند. در میان پژوهشهای فارسی، مهدی محمّدی (1401ش) در مقاله «سپاه اتابکان زنگی و تحوّلات تاریخی آن» بدون ورود به مصادیق طایفهای کردان، به نقش و جایگاه آنان در سپاه زنگیان پرداخته و انعکاس بخشی از نظرات داور به عنوان متن مقاله، به علّت عدم دقّت در بازبینی نهایی پیش از انتشار، از ضعفهای این پژوهش است.
با عنایت به آنچه گذشت و باتوجهبه اهمّیّت موضوع، به نظر میرسد که این نوشتار، با گستراندن دایره شمول موضوعی و زمانی، به شرح ذیل، بتواند هم خلأئی بنیادین در این زمینه رفع کند و هم سرآغازی باشد برای پژوهشهای بعدی در این زمینه.
نقش کردان غیرایوبی در دوران فتوح (489 – 541ق)
در این دوران که از ابتدای تهاجم صلیبیون تا پایان حکومت عمادالدّین زنگی )حک: 521 ـ 541ق) و بهویژه فتح رُها به دست وی است، مهاجمان توانستند که با اغتنام فرصت روزگار هرجومرج و جنگ داخلی و درگیریهای مذهبی در جهان اسلام، در بخش شمالی شام و دشت باریک ساحلی، به ترتیب چهار امیرنشین ساحلی رُها، بیتالمقدس، انطاکیه و طرابلس برپا کنند. تجزیه قدرت نهاد خلافت و چنددستگی جهان اسلام و بهویژه کشمکش دیرینه بین عباسیانِ حاکم بر بخش شرقی و فاطمیانِ حاکم بر بخش غربی ـ که از دو سده پیش از تهاجم صلیبیون آغاز شده بود ـ بستر عینی لازم برای گسترش این کشمکش در دیگر مناطق جهان اسلام و تعمیق آن را نیز فراهم کرد و بر این اساس نه تنها خاندانها و امرای حکومتگر، بلکه پیروان فرق و مذاهب (عامه مردم) نیز به حکم تبعیت رعیّت از «خوی شاهان»، به جنگ و نفیر با هم مشغول شدند (جهت تفصیل مطلب، نک: مایر، 1371: 64 ـ 65؛ سید، 1400: 579 ـ 580) و در نتیجه غفلت این سه کانون(نهاد خلافت، نهاد سلطنت، پیروان فرق و مذاهب) از تهدیدات بیرونی، آنان نه تنها امکان واکنش متناسب به این تهاجم را پیدا نکردند، بلکه به جای اتّخاذ رویکرد/راهکاری برای نیل به اتّحاد و مقاومت، عدّهای برای حفظ قدرت و تحکیم موقعیّت خود، با مهاجمان همکاری و مصالحه هم کردند! (نک: عودی، 1390: 10ـ 12، 26) پیشرویهای سریع این مهاجمان و کشتارهای فجیع آنان در مناطق مغلوبه و بهویژه آنچه در جریان تصرّف بیتالمقدس در 492ق گذشت، تعدادی از امرا و قدرتهای محلّی را به تجدیدنظر در رویکرد پیشین و لزوم تشریک مساعی برای مقابله با این تهاجمات واداشت و حضور سربازان کرد در سپاه سههزارنفری جَکرمِش، حکمران مَوصِل، و مواجهه آنان با صلیبیون در کنار رود بَلیخ در شام در 497ق (ابناثیر، 1422: 8/496) و نیز مشارکت ابوالهَیجابن مُوسَک هَذَبانی3، حکمران اِربِل، در سپاهی که با فشار افکار عمومی و سفارش خلیفه مستظهر (حک: 487 – 512ق) در 505ق گرد آمد و بهرغم کسب موفقیت اولیه در مواجهه با صلیبیون در منطقه جزیره، درنهایت از هم پاشید (ابناثیر، 1422: 8/585– 588)، سرآغاز ایفای نقش مستقیم کردان، از طریق مشارکت نظامی، در این جنگهای دویستساله است.
ناکامی قدرتهای حاکم بر مناطق موردتعرّض و متّحدان پیرامونشان در ایستادگی در برابر مهاجمان و سقوط پیدرپی شهرهای شام، برخلاف آنچه که انتظار میرفت از کشمکشها و اختلافات سیاسی، مذهبی سابقهدار موجود در این مناطق نکاست و در 508ق امیر مودود، حکمران موصل، توسّط اسماعیلیه ترور شد و نظر به اهمّیت این شهر و جایگاهش در معادلات سیاسی، نظامی این منطقه، غیاثالدّین محمّد (حک: 498- 511ق) یکی از غلام ـ سپهسالاران دربار سلجوقی به نام آقسُنقُر بُرسُقی را به حکومت این شهر و توابعش گماشت (ابناثیر، 1422: 8/601). عدم توفیق آقسنقر در حل مشکلات و استمرار کشمکشها و نیز وخامت اوضاع، کنشگران سیاسی جزیره و ازجمله کردان، بهعنوان یکی از مهمترین ساکنان آنجا، را به این نتیجه رساند که مهمتر از ایفای نقش مستقیم از نوع نظامی در این مرحله، ایفای نقش غیرمستقیم سیاسی در پشتجبهه نبرد برای سروسامان دادن به وضعیّت ناخوشایند داخلی از طریق انتصاب فردی توانمند است و برایناساس در پی مرگ آقسنقر در 521ق و استیلای جاوُلی نامی سوءرفتار بر شهر، قاضی بَهاءالدّین شَهرَزوری4 در مأموریّتش به نمایندگی از جاولی به درگاه مُغیثُالدّین محمود سلجوقی (حک: 511 ـ 525ق)، بهرغم درخواست مخدومش، از سلطان خواست که باتوجهبه حضور ویرانگر صلیبیون در شام و تهدیدات فزایندهشان بر ضدّ مناطق مصر، شام و جزیره، به فکر فرمانده مؤثری برای مقابله با آنان باشد و خود، پسر آقسنقر به نام عِمادالدّین زنگی را، باتوجهبه ویژگیهای فردی و پیوندش با درگاه سلجوقی، پیشنهاد داد (ابناثیر، 1422: 9/6-8؛ ابناثیر، بیتا: 34– 35؛ ابوشامه، 1418: 1/115؛اشتری تفرشی و گودینی، 1393: 100).
با پذیرش این انتصاب و ظهور عمادالدّین زنگی و واردساختن نخستین ضربات نیرومند به فرنگیان توسّط وی (حتّی، 1380: 817) فصلی نو در تاریخ جنگهای صلیبی گشوده و روند پیشروی فرنگیان با اختلال جدّی مواجه شد (نک: ادامه همین نوشتار).
گفتنی است که بهرغم نفوذ قابلتوجه سربازان کرد در گروه افسران و نظامیان عادّی سپاه زنگیان و تقویت نیروی نظامی این دولت بدین واسطه و نیز جایگاه کردان در مقام عنصری مهم در نبرد با کنتنشین صلیبی رها در بیستسال اول حکومت زنگیان (محمّدی، 1401: 68)، آن هم پس از ادغام نیروی نظامی کردانی همچون مِهرانیان در سپاه زنگیان پس از سیطره عمادالدّین بر قلمرو آنان (دوسکی، 2013: 24) و دستیابی این کردان به مدارج عالی در دولت زنگی (بهعنوان نمونه، نک: دوسکی، 2013:60- 65)، چنین به نظر میرسد که بازتاب ایفای نقش نظامی مستقیم آنان در جریان نبرد با صلیبیون در منابع تاریخی، تحتالشعاع نام و آوازه عمادالدّین، بهعنوان نخستین قهرمان مسلمان در این عرصه که نقش بسیار مهمّی در بازگشت معنای جهاد در اسلام داشت و این فریضه را برای مهار پیشروی صلیبیون و بهصورت متّحد کردن امیران مسلمان تحت لوای خود انجام داد (بالار، 1392: 191)، واقع شده و مورّخان این حوزه، برخلاف دوره ایوبیان (نک: ادامه همین نوشتار) بهصورت مصداقی به کردان حاضر در این نبرد نپرداخته و گوشه چشمی به آنان نیفکندهاند!
پنج سال پس از نقشآفرینی کردان شهرزوری در کمک به جلوس زنگیان بر تخت قدرت در راستای مقابله با صلیبیون، کردان ایوبی نیز به رویکرد ایفای نقش غیرمستقیم در جنگهای صلیبی با حمایت از تداوم حکومت عمادالدین زنگی در کشمکشهای داخلی پیوستند و آن زمان که جان این اتابک زنگی، در جریان مداخله بر سر نزاع درونخانوادگی مدّعیان سلطنت بر سر جانشینی مغیثالدّین محمود با خطر جدّی مواجه شد و در یکقدمی مرگ بود، نجمالدّین ایوب5، دژدار تکریت، به کمکش شتافت و او را از مرگ حتمی (جهت تفصیل مطلب، نک: ابنواصل، 1383: 1/82؛ مونس، 1959: 16) و جهان اسلام را نیز از فقدان «نخستین حلقه از سلسله قهرمانان ضد صلیبی» (حتّی، 1380: 817) رهانید. در ادامه همین رویکرد و این بار با بروز نزاع در میان مدّعیان خلافت، قاضی کمالالدّین شهرزوری که به نیابت از عمادالدّین زنگی به بغداد اعزام شده بود، در تکمیل تلاشهای شهرزوریان و ایوبیان و در راستای تلاش برای جلب مشروعیّت و تحکیم موقعیّت زنگی و با حسّاسیّتی ستودنی نسبت به لزوم حفظ شأن یک عالم دینی در مقام یک سفیر، بیعت با خلیفه جدید را مشروط به انتفاع مخدومش کرد و مقتفی (حک: 530– 55ق) نیز با پذیرش خواستههایش، بر اقطاعات عمادالدّین افزود و ازجمله برای «نخستینبار» از املاک خاص خود به او بخشید (ابناثیر، بیتا: 54؛ ابنواصل، 1383: 1/105؛ نقلی، 2002: 108– 109). این درایت و صلابت و سیاستورزی عزّتمندانه باعث شد که عمادالدّین زنگی یکسال بعد، برای رهایی از بحرانی که در پی حمله صلیبیون به شام دچارش شده بود، دوباره از قاضی کمالالدّین کمک بگیرد و برای جلب حمایت سلطان مسعود سلجوقی (حک: 529- 547ق) به دارالخلافه اعزامش کند. این قاضی نامدار کرد، در دارالخلافه هشدار داد که تهدید فرنگیان بسیار جدّی است و در صورت تصرّف حلب، بغداد نیز با خطر مواجه خواهد شد و چون با بیاعتنایی این سلطان سلجوقی مواجه شد و از «چانهزنی در بالا» نتیجهای نگرفت، با طرح نقشهای، به «فشار از پایین» روی آورد و عوامالناس را در مساجد بغداد به اعتراض به انفعال مسعود و لزوم اعزام نیرو کشاند و با این اقدام، سلطان سلجوقی را به تأمین و تجهیز و ارسال نیرو به شام واداشت و بدینگونه عمادالدّین را از مخمصهای بزرگ رهانید (ابناثیر، 1422: 9/92؛ نقلی، 2002: 111- 112؛ ابوبدر، بیتا: 79). گفتنی است که نقش خاندان شهرزوری در این جنگها محدود به ایفای نقش غیرمستقیم سیاسی در پشت میدان نبرد نبود و قاضی تاجالدّین یحیی شهرزوری در جریان حمله عمادالدّین به بیره در قلب فلسطین در 539ق، دوشادوش وی در سپاه حاضر بود و با شنیدن خبر شورش در موصل در آن برهه حسّاس، به نیابت از عمادالدّین زنگی به این شهر استراتژیک برگشت و با زیرکی و درایتی که از برادرش کمالالدّین آموخته بود، شورش را فروخواباند (ابناثیر، بیتا: 72؛ ابوشامه، 1418: 1/150؛ ابنواصل، 1383: 1/135- 136) و مانع تضعیف عمادالدّین بهعنوان «اوج ستاره اسلام و سنگینی کفّه مسلمانان» (حتّی، 1380: 817) آن هم یکسال پس از توفیق وی در از میان بردن نخستین حکومت صلیبی در شرق در نتیجه فتح درخشان رُها شد.
نقش کردان غیرایوبی در دوران واکنش (541-589ق)
چندصباحی پیش از این دوران ـ که با صلاحالدین ایوبی (حک:564-589ق) به اوج رسید ـ با بازپسگیری رها در 539ق، عامل از هم دور نگه داشتن کشورهای اسلامی و جدا کردن عراق از سوریه، و با تصرّف دمشق در 549ق توسّط نورالدّین زنگی (حک: 541-569ق)، آخرین حایل میان زنگیان و بیتالمقدس برداشته شد و با تکمیل این روند در پی کشیده شدن پای کردان ایوبی به مصر و اقدام آنان در پایان دادن به تقریبا سه سده حکومت فاطمیانِ شیعی و اقامه خطبه به نام عباسیانِ سنّی، تا حدّی زمینههای تفرّق و چنددستگیای که در دوران پیشین مانع واکنش متناسب به تهاجم فرنگیان بود، برچیده و امکان و بستری فراهم شد که جهان اسلام با تکیه بر بخشی از سرمایههای انسانی و نظامیاش از عراق تا مصر، بتواند در برابر مهاجمان بایستد و ضرباتی کاری بر آنان وارد سازد.
با قتل عمادالدّین زنگی در 541ق و جانشینی پسرش نورالدّین محمود در شامِ در معرض تهاجم صلیبیون، عواملی همچون شخصیّت محبوب، پارسایی، دانشدوستی و دادگری وی (نک: ابناثیر، بیتا: 163، 166، 167 و دیگرجاها) و شهرتش به عنوان جنگجوی بینظیر اسلام که وظیفهاش متّحد کردن مسلمانان برای استرداد قدس و دیگر سرزمینهای ساحلی شرق لاتینی بود (بالار، 1392: 191) و نیز بازتاب بیشتر واکنشهای مدافعان، از هر قوم و نژاد، در قالب اسلام/ مسلمانان در منابع، به تبع تشدید تازش فرنگیان و جدّیتر شدن تهدید کیان اسلام، باعث تعمیق رویکرد مورّخان در عدم ورود به مصادیق قومی/ نژادی مسلمانانِ دخیل در این جنگها شد و بجز ایّوبیانی که موضوع این نوشتار نیستند و از همان زمان عمادالدّین و به پاداش نجات جانش به خدمت گرفته شده و در حکومت پسرش نیز به مدارجی عالی دست یافته بودند، از دیگر کردانی که نفوذ درخور توجّهی هم در گروه افسران و هم نظامیان عادی پیدا کرده (مایر، 1371: 132) و در رکاب نورالدّین نیز بر ضدّ صلیبیّون شمشیر کشیدند، نامی نیست و تنها آن زمان که وی در نبرد مشهور بُقَیعَه در 558ق در جریان فرار از کمین سربازان امالریک اول، (حک: 558- 569ق) حکمران صلیبی بیتالمقدس، بر اسبی که از فرط عجله پایبندش را باز نکرده بود پرید و سربازی کرد از موکب خود پیاده شد و با باز کردن پایبند به قیمت قربانی شدن جان، امکان گریز از این کمین و در نتیجه نجات جانش از مرگ حتمی را فراهم کرد (ابناثیر، 1422: 9/302؛ ابوشامه، 1418: 1/398؛ ابنواصل، 1383: 1/182-183؛)، این رویکرد، تعلیق و به «کرد» بودن سرباز مذکور تصریح شد! در آن وانفسایی که عباسیان بهرغم بازیابی اندکی از قدرت از دسترفته، یا نخواستند و یا نتوانستند مستقیماً در این جنگها وارد شوند و سلجوقیان پس از مرگ سنجر در 552ق به سراشیبی زوال افتاده بودند و فاطمیان نیز به علّت وخامت اوضاع ناچار از استمداد از همسایه شامی در سال بعد شدند و خود زنگیان هم به چندین شعبه تقسیم و قدرتشان تجزیه شده بود، ناگفته پیداست که جانفشانی آن سرباز کرد در نجات جان نورالدّین، در مقام چهرهای آرمانی که «بایستی مأموریتی تاریخی را به مرحله اجرا در میآورد» (مایر، 1371: 132) و ایده اصلیاش بازگشت اتّحاد سیاسی اسلام در شرق نزدیک به واسطه یکپارچه کردن سوریه و سپس بازپس گرفتن سرزمینهای تحتسلطه صلیبیون (بالار، 1392: 191) و بزرگترین دستاوردش احیای اسلام در بعد سیاسی و مذهبی و تلاش در راه عقیده جهاد بر علیه فرنگیان بود (مایر، 1371: 148)، شام و در اصل جهان اسلام را از چه سیل بنیانبرافکنی رهانید! خود نورالدّین با علم بدین مهم، این فداکاری تاریخساز را فراموش نکرد و با شناسایی بازماندگان این سرباز کرد، اموال و املاک بسیاری به آنان بخشید (ابناثیر، 1422: 9/302) و بعدها هم در پی درخواست شاوَر، وزیر عاضد فاطمی (حک: 555 ـ 567ق)، برای کمک به تحکیم موقعیّتش در مصر، با توجّه به شناختش از سابقه ایّوبیان و کمک نجمالدّین ایّوب به نجات جان پدرش و نیز از جانگذشتگی آن سرباز در نجات جان خودش و نیز با عنایت به جنگاوری کردان سپاهش، برادر نجمالدّین ایّوب به نام اسدالدّین شیرکوه (جهت تفصیل مطلب درخصوص وی، نک: رضایی، 1399: 28/557 ـ 559) را در 559ق در رأس سپاهی به آن دیار گسیل کرد (ابناثیر،1422: 9/305 ـ 308؛همو، بیتا: 119 ـ 121؛ مجید امین، 2002: 81 ـ 82).
ورود کردان به مصر در مقام نیرویی نظامی و فاتح، فصلی نو در تاریخ اسلام و جنگهای صلیبی گشود و نه فقط ایّوبیان، بلکه کردان غیرایّوبیای همچون هَکّاریان6، مِهرانیان7 و... در تاریخ این سرزمین نقشآفرینی کردند و چنانکه در ادامه این نوشتار خواهد آمد، بزرگانی همچون سیفالدّین مشطوب8 (مجید امین، 2002: 82) و ضیاءالدّین عیسی هکاری9(ابنخلکان، بیتا: 3/497؛ زرکلی، 2002: 5/107؛ شریف، 2016: 118) به نیروی نظامیای که شیرکوه شکل داد پیوستند و نقشی مهم در حملاتش به مصر و نیز جنگهای صلیبی ایفا کردند (نک: دوسکی، 2013: 69 ـ 70).
اسدالدّین شیرکوه با رسیدن به مصر، مستظهر به سپاه تحتسلطهاش، که هسته/رکن اصلیاش متشکل از دستکم پانصد سوارکار از فرماندهان و جنگاوران نامدار کرد بود و «اسدیه» نام داشت (محسن، 1987: 38) شاور را دوباره بر تخت وزارت نشاند و چون با خلف وعده وی و زیر پانهادن تعهداتش مواجه شد، رو به شرق مصر نهاد و در بِلبَیس مستقر شد و تجمیع قوا کرد. استمداد شاور اینبار از امالریک، صلیبیون را، که در پی ظهور زنگیان در شمال عراق و شام از دستیابی به منطقه شمالشرقی در اطراف فرات ناامید شده و بهناچار چشم به سمت جنوبغربی یعنی مصر دوخته بودند و به آن بهعنوان مهمترین مقصد مینگریستند (رانسینمان،1380: 2/393)، به قلمرو فاطمیان کشاند. شیرکوه و کردان سپاهش، ازجمله سیفالدین مشطوب، در این نخستین مواجهه با صلیبیون در مصر، سه ماه در برابر مهاجمان ایستادگی کردند و در نهایت آنان را مجبور به عقبنشینی و دست کشیدن از محاصره کردند (ابناثیر، 1422: 9/305 ـ 308؛ مجید امین، 2002: 83). پیمانشکنی شاور بهانهای شد تا نورالدّین دو سال بعد شیرکوه و برادرزادهاش صلاحالدین را دوباره با سپاهی روانه مصر کند. استمداد مجدد شاور از صلیبیون با دادن امتیازاتی به آنان، شیرکوه و کردان سپاهش را برای دومین بار رویاروی فرنگیان در مصر کرد که فرجامش پیروزی درخشان شامیان و سیطرهشان بر بخشهای مهمی از مصر، از جمله اسکندریه بود (ابناثیر، 1422: 9/ 327 ـ 329؛ مجید امین، 2002: 85 ـ 87). طمع امالریک به مصر با توجه به موقعیّت راهبردیاش در جغرافیای جنگهای صلیبی در آن مقطع در 564ق و استمداد عاضد فاطمی از نورالدین، برای سومین بار پای شیرکوه و کردان را به این دیار باز کرد. امالریک که تجربه شکستهای پیشین از سپاه شیرکوه را داشت، با شنیدن خبر حرکت آنان از شام، به قدس عقب نشست و شیرکوه و سپاهش با استقبال عاضد وارد مصر شدند و فصلی نو در تاریخ این سرزمین گشودند (ابناثیر، 1422: 9/340؛ مجیدامین، 2002: 89).
با استقرار شیرکوه در مصر، کردان سپاهش با درک شرایط حساس و تهدیدات داخلی و خارجی حاکم بر آنجا و لزوم تحکیم نفوذ خود به رهبری شیرکوه، در راستای تمرکز و تجمیع نیرو برای مواجهه با خطر فزاینده صلیبیون، در اولویتبندی تهدیدات و برچیدن آنها به ترتیب، درنگ نکردند و در نخستین گام، ضیاءالدین عیسی هکاری با درایت زمینه را برای قتل شاور در 564ق و جلوس شیرکوه بر منصب وزارت عاضد فراهم کرد (ابنواصل، 1383: 1/211 ـ 212).
با مرگ نابهنگام شیرکوه دو ماه پس از وزارت، عاضد به امید تضعیف نفوذ شامیان و احیای قدرت فاطمیان، صلاحالدین را به وزارت منصوب کرد تا بتواند از بیتجربگی وی و نیز عدم اجماع شامیان بر او، برای نیل به آن هدف بهره بگیرد (ایوبی، 1389: 8). چشمداشت پارهای از امرای نوریه به منصب وزارت، کردان اسدیه و در رأسشان ضیاءالدین عیسی هکاری را، که «لباس رزم بر تن و دستار فقیهان بر سر داشت» (ابنخلکان، بیتا: 3/498) و نامور به درایت و کیاست و مستظهر به محبوبیت و مقبولیت بود، در استمرار خطمشی فوق مصممتر کرد و بر این اساس مانع از مخالفت رقبا با وزارت صلاحالدین شد (ابناثیر، 1422: 9/ 343 ـ 344؛ ابنخلکان، بیتا: 7/154 ـ 155؛ ابنواصل، 1383: 1/ 218 ـ 219؛ زکار، 1995: 23/ 40_ 41) و بدینسان با تحکیم و ترسیخ پایههای دولت نوپای ایوبیان، زمینهای فراهم کرد که توان نظامی مسلمانان، به جای تنشهای درونی، معطوف به مقابله با تهاجم صلیبیون شود.
با به ثمر نشستن تلاشهای ضیاءالدین و جلوس صلاحالدین بر تخت وزارت، شماری از غیرکردان سپاه شام که موافق این انتصاب نبودند، مصر را ترک کردند، اما امرای نظامی و رهبران کردی که در قالب گروه اسدیه در رکاب شیرکوه شمشیر کشیده بودند، به برادرزادهاش پیوستند (دوسکی، 2013: 69 ـ 70). صلاحالدین نیز با همفکری با مشاورانی دوراندیش چون ضیاءالدین عیسی هکّاری بر بیتجربگیاش فائق آمد) مقریزی، 1422: 308) و در نخستین گام، سپاه فاطمیان را منحل و سپاه جدیدی جایگزینش کرد که هسته/رکن اصلیاش کردان بودند و بهویژه با انحلال گروه اسدیه بعد از مرگ شیرکوه و به تأسی از وی، گروهی از زبدهترین و نزدیکترین کردان سپاه به خود را، در قالب گردانی به نام «صلاحیه» سازماندهی کرد و یکی از جنگاوران کرد به نام ابوالهَیجاء السمین10 را به فرماندهیشان برگزید (محمدحسین، 1987: 38؛ ابودمعه، 1988: 214؛ مجید امین، 2002: 62). گردان صلاحیه به فرماندهی ابوالهیجا در نخستین آزمون خود، طغیان خطرناک سیاهپوستان قصر در 564ق را، که در پی قتل فرماندهشان متعاقب افشای توطئهشان برای برانداختن صلاحالدین با همدستی فرنگیان سر به شورش برداشته بودند، به سختی در هم کوفت (ابنواصل، 1383: 1/226 ـ 227) و امید صلیبیون برای جوانمرگ کردن قدرت نوپای صلاحالدین را به یأس مبدل کرد.
استظهار صلاحالدین به سپاه نوبنیادش،بهویژه کردان آن و گردان صلاحیه، در حوزه قدرت سخت و فرآیند کسب تجربه و تسلط وی بر امور در حوزه قدرت نرم، با همفکری و تشریک مساعی مشاورانی چون ضیاءالدین عیسی هکّاری(ابنخلکان، بیتا: 3/497؛ انصاری قمی، 1385: 14)، فرنگیان را از امید بستن به شکافهای داخلی مأیوس کرد و لذا یکسال بعد، بندر دِمیاط در شمال مصر را به محاصره افکندند و صلاحالدین یک نیروی برگزیده و آموزشدیده که سیفالدین مشطوب هکاری هم در میانشان بود را به نبردشان گسیل کرد که در نهایت مهاجمان صلیبی را ناکام گذاشتند (طواهیه، 2020: 118). با انقراض خلافت فاطمیان و تأسیس دولت ایوبیان توسط صلاحالدین در 567ق، قدرت نرم و توان دیپلماتیک هکّاریان، مصروف حل چالش دولت نوپای ایوبیان با زنگیان شد و صلاحالدین در تلاش برای تحکیم موقعیت خود، بعد از بروز تنش با نورالدین بر سر اولویتبندی مواجهه با صلیبیون یا پرداختن به تثبیت اوضاع داخلی، مشاور اعظمش ضیاءالدین عیسی هکّاری را در 568ق برای توضیح و دلجویی و رفع کدورت، به دربار نورالدین در دمشق اعزام کرد و ضیاءالدین در مقام سفیر به خوبی توانست با رفع تنش بین آن دو قدرت جهان اسلام (ابناثیر، 1422: 9/385؛ عسلی، 1433: 78)، مانع از تضعیف جبهه اسلامی در مواجهه با صلیبیون شود.
تعمیق چنددستگی و تنش در شام و جزیره متعاقب مرگ نورالدین در سال بعد و نیز تضعیف توان نظامی مصر در برابر صلیبیون به دلیل شورشهای عدیده بقایای فاطمیان از 564 تا 570ق و سرکوب آنان توسّط ایوبیان، واقعیتهایی نبود که از دیدگان تیزبین ارکان قدرت دولت نوپای ایوبی پنهان بماند و مجموع این شرایط، شخص صلاحالدین را بدین نتیجه رساند که انتظار حصول نتیجه از «نفتاندازی با خانه نیین»، آب دریا گره زدن است و هر گونه پیروزی در جبهه خارجی، مشروط و منوط به انسجام و یکدستی در جبهه داخلی است و در تلاش برای نیل بدین مهم، بر یکپارچه کردن نیروهای پراکنده مسلمان در شام و جزیره متمرکز شد و در مواجهه با صلیبیون در این مرحله، چه برای حفظ سرزمینهای اسلامی، یا ایجاد حائل میان صلیبیون و مسلمانان متحدشان، و یا حفظ مسیر خود از شام تا مصر، رویکرد دفاعی در پیش گرفت و تا حصول نتیجه در در تأسیس کیان متحد اسلامی و بسیج نیرو، به گریز و شبیخون بر پناهگاهها و دژهای صلیبیون و مصالحه کوتاهمدت بسنده (نک: طقوش، 1380: 107، 119) و بر این اساس در 570ق دمشق را تصرف کرد و با ورود به این شهر قاضی کمالالدین شهرزوری، که خود و تنی چند از خاندانش پیشتر در به قدرت نشاندن عمادالدین و نیز تقویت توانش در مواجهه با صلیبیون از هیچ تلاشی فروگذاری نکرده بودند، به وی ملحق شد (ابنواصل، 1383: 2/25؛ نقلی، 2002: 115 ـ 116). با مقاومت قلعه استراتژیک شهر در برابر سپاه ایوبی، این قاضی نامدار کرد، با درک اهمیت رویکرد صلاحالدین در یکپارچهسازی جبهه اسلامی در آن برهه حساس، یکبار دیگر درایت و جایگاه رفیع و نفوذ سیاسی، معنویاش را برای تقویت حکمرانی مسلمان، و البته اینبار کردتبار، به کار گرفت و با مذاکره با مدافعان قلعه، زمینه واگذاریاش به صلاحالدین را فراهم کرد (ابناثیر، 1422: 9/406). سیطره بر شام بهعنوان پایگاه مقاومت بر ضد مهاجمان صلیبی و نزدیکی دمشق به مناطق تحتاشغال صلیبیون و سهولت اعزام نظامیان به آنجاها و تبادل اسیران و برخورداریاش از ویژگیهایی چون استواری دیوارها و برجها، فراوانی امکانات زندگی و خوشآبوهوایی، این شهر را برای صلاحالدین و برنامهاش جهت همسوسازی جبهه اسلامی بر ضد فرنگیان، به شهری بیهمتا تبدیل کرده بود و نقشی بیبدیل در تقویت قدرت نظامی وی در نبردهای بعدی با فرنگیان ایفا کرد و او با توجه به وجود پادگان کهن و مهم جابیه، بهعنوان یکی از بزرگترین پادگانهای شام و مرکزی برای نظامیان و نیز وجود قلعه شهر بهعنوان برجستهترین نماد نظامی و اداری دمشق و اشتمالش بر ساختمانهای دولتی و انبارهای اسلحه و زندان و خزانه بیتالمال (محمدحسین، 1987: 40)، بارها از آنجا برای تجمیع و تجدید قوا و نیز تازش به شهرها و مناطق اطراف از جمله دژ مرتفع کَرَک و حِطّین (نک: ادامه همین نوشتار) بهره گرفت و بیتردید جایگاه و نفوذ قاضی کمالالدین، نقشی بنیادین در امکان و تسهیل سیطره صلاحالدین بر چنین مرکز راهبردیای ایفا کرد و اگر او نبود، چه بسا چنین هدفی محقق نمیشد و یا اگر هم میشد، چنان زمان و توان میبرد که زمینه را برای تحرکات بیشتر مهاجمان فراهم میکرد.
پیشروی صلاحالدین در دیگر مناطق شام در راستای تکمیل برنامهاش در یکپارچگی جبهه اسلامی، نزاریان را ـ که به دلیل انقراض فاطمیان دل خونی از وی داشتند ـ به واکنش واداشت و با همدستی با دیگر مخالفان/ دشمنان داخلی صلاحالدین و نیز مهاجمان صلیبی، چندین بار اقدام به ترور وی کردند و در یکی از خطرناکترین نقشهها برای نیل بدین مهم، با نفوذ به سپاه ایوبی به هنگام محاصره دژ عَزاز در شمال حلب در 571ق، به جانش سوءقصد و وی را مجروح کردند، اما یکی از امرای کرد به نام امیر داود بن منکلان با فدا کردن جان خود، این توطئه را ناکام گذاشت (ابنواصل، 1383: 2/53). ناگفته پیداست که با توجه به آشفتگی موجود در جزیره و شام بعد از مرگ نورالدین و عدم حضور صلاحالدین در مصر، ترورش در این زمان چه پیامدهای سهمگینی در تضعیف، و در حقیقت فروپاشی جبهه اسلامی، و تقویت فرنگیان به دنبال داشت.
در تمام مدّتی که صلاحالدین مشغول تعمیق دایره نفوذش در شام بود، از اینکه فرنگیان با توجه به سوابقشان مجددا به مصر حمله و برنامهاش در پیشروی به شام و بعد جزیره و نیز راههای ارتباطیاش را مختل کنند، نگران بود و بر این اساس پس از تثبیت نسبی موقعیتش در شام، به مصر برگشت و با جدیت در تحکیم استحکامات شهری، نظامی و خطوط دفاعی آنجا کوشید. او در سال بعد، شرایط را برای حمله ناگهانی به شام مناسب دید و بعد از تصرّف عَسقَلان، غیبت پادشاه و ارتش بیتالمقدس در آنجا را فرصت شمرد و بدانجا لشکر کشید و چون سپاهیانش بعد از تصرف رَمله (که دروازه قدس بود) پراکنده و به گردآوری غنایم مشغول شدند، فرنگیان اغتنام فرصت کردند و با حملهای برقآسا و ناگهانی، آنان را به سختی در هم شکستند و شمار زیادی را به اسارت گرفتند که ضیاءالدین عیسی هکاری11ـ که به گفته ابن اثیر «جنگاورترین مرد آن میدان» بود ـ و برادرش ظهیرالدین، از نامدارترینشان بودند (ابناثیر، 1422: 9/ 428ـ 429؛ سبط ابنجوزی، 1434: 21/248؛ ابوالفدا، بیتا: 3/60). این رویداد چنان بر صلاحالدین گران آمد که، بهرغم رویکرد پیشین مهربانانهاش با سپاهیان، در نخستین گام پس از بازگشت به مصر، اقطاعات و مواجب گروهی از کردانی را که به باورش مسبب چنین شکست سهمگینی بودند، قطع کرد (ابودمعه، 1988: 221؛ طقوش، 1380: 116). شکست سهمگین رمله و عقبنشینی صلاحالدین به مصر، فرنگیان را جریتر کرد و با تشکیل جبهه متحدی متشکل از کُنت فلاندر، حکمران بیتالقدس و حکمران طرابلس، به حَماة لشکر کشیدند و با توجه به وضعیت نابسامان آنجا کم مانده بود که شهر را در سیطره بگیرند، اما سیفالدین مشطوب هکّاری که در آن نزدیکی بود، در آستانه سقوط شهر سر رسید و ورق را برگرداند و شکستی سخت بر جبهه متحد فرنگیان وارد ساخت و با توجه به اهمیت این رویداد و نقشاش در التیام ناسور شکست رمله، به خط قاضی فاضل، کاتب و رئیس دیوان انشای صلاحالدین، ماوقع را به مستضئی (حک: 566 ـ 575ق) در دارالخلافه بغداد گزارش کرد (اصفهانی، 1987: 3/53؛ سبط ابنجوزی، 1434: 21/248؛ ابنواصل، 1383: 2/75؛ مجید امین، 2002: 94؛ طواهیه، 2020: 119 ـ 120). نقش بیبدیل و انکارناپذیر مشطوب هکاری در تحقق چنین پیروزی درخشانی، آن هم پس از شکست سهمگین رمله، نام وی را بر سر زبانها انداخت و پایش را به منابع تاریخی کشاند (نک: ادامه همین نوشتار) و مورخان را واداشت که بهرغم رویکرد پیشین12، به نقشاش اعتراف کنند و یادآور شوند که اگر او نبود، سقوط شهر «حتمی» بود (سبط ابنجوزی، 1434: 21/248؛ ابنواصل، 1383: 2/15). پیروزی درخشان مشطوب، هم روحیه صلاحالدین و جبهه اسلامی را ترمیم و زمینه را برای بازگشت مجدد وی به شام جهت پیگیری سیاست همسوسازی جبهه اسلامی فراهم کرد و هم باعث شد که او برای تسریع در سیطره بیشتر بر شام، دست به تغییر آرایش سیاسی، نظامی آنجا بزند و ضمن تغییر حکمرانان دِمَشق و حَماة و انتصاب برادرزادگانش به حکومت آن دو شهر، سیفالدین مشطوب را برای همیشه از مصر به شام منتقل و او و کردان تحت امرش را هم به سپاه حماة منضم کند. مشطوب و یارانش به خوبی از عهده دفاع از جبهه شمالی و میانی شام در برابر تهاجمات توأمان دو قدرت صلیبی انطاکیه و طرابلس و زنگیان حلب و مَوصِل برآمدند و این مهم، خود گواه نهایت همکاری و همدلی این جنگاور هکاری با حکمرانان منصوب صلاح الدین از یکسو و دلیل آشکار اعتماد صلاحالدین به وی در مقابله با مشکلات و چالشهای دولت ایوبیان در سالهای ابتداییاش است (ابنواصل، 1383: 2/89؛ مجید امین، 2002: 95؛ طواهیه، 2020: 119 ـ 120). از آنجا که مشطوب «امیر کردان و بزرگ آنان» بود (ابنخلکان، بیتا: 1/183)، طبیعی است که نتیجه پررنگ شدن نقش وی در این جنگها، ظهور هکاریان در عرصه سیاسی و تبدیل آنان به یکی از ارکان رکین سپاه ایوبیان باشد (مجید امین، 2002: 62) که با آزادی ضیاءالدین عیسی هکاری و برادرش ظهیرالدین در سال بعد توسط صلاحالدین با صرف پول و تبادل اسیر با فرنگیان (ابناثیر، 1422: 9/429؛ سبط ابنجوزی، 1434: 21/ 262؛ ابنواصل، 1383: 2/92)، توان نظامی و میزان و سطح کنشگریشان هم به شدت تقویت شد (نک: ادامه همین نوشتار).
با تعمیق سیطره صلاحالدین بر بخش اعظم شام در نتیجه این آرایش جدید و ملحق شدن مجدد «مرد جنگی» ای چون ضیاء الدین عیسی ـ که جامع لباس رزم و علم بود (ابنخلکان، بیتا: 3/498) ـ به سپاه ایوبی، امکانی فراهم شد که لزوم همسوسازی کانونهای قدرت حاکم بر جهان اسلام در مواجهه با صلیبیون، به دیگر مناطق هم تسری پیدا کند و بر این اساس مشطوب هکاری در 575ق در تکمیل این رویکرد با سپاهی تحت فرمان تقیالدین عمر (برادرزاده صلاحالدین) به نبرد قلج ارسلان سلجوقی (حک: 551 ـ 581ق) در دژ رَعبان، بین سُمَیساط و حلب نزدیک فرات، رفت و برونداد مجدد همسویی و همافزایی این دو فرمانده هکاری و ایوبی، پیروزی با هزار جنگجو بر سپاه بیستهزاری سلجوقیان روم (ابوشامه، 1418: 3/31؛ طواهیه، 2020: 120) و پیامد این پیروزی درخشان نیز ارتقای موقعیت صلاحالدین در میان قدرتهای اطراف خود و بهویژه عباسیان بود. هکاریان در کمک به همسوسازی جبهه اسلامی بر ضد مهاجمان صلیبی، به عرصه نظامی بسنده نکردند و در عرصه سیاسی نیز فعال شدند و در 578ق که صلاحالدین درصدد سیطره بر مَوصِل و ادغام نیروی نظامیاش در سپاهیان خود برآمد و کار به مداخله خلیفه وقت عباسی کشید، این ضیاءالدین عیسی هکاری بود که در مقام سفیر ایوبیان، زمینه صلح بین طرفین را فراهم کرد (اصفهانی، 1987: 5/38؛ نقلی، 2002: 126 ـ 127) و با این کار، مانع از اتلاف توان نظامی مسلمانان در نبردی داخلی شد و با درایت و دوراندیشیای که از او انتظار میرفت، هم نیروی نظامی جبهه اسلامی را تقویت و هم خاطر صلاحالدین را از جانب موصل، آسوده کرد. این فقیه هکاری، با اوجگیری تلاشها برای یکپارچگی جبهه اسلامی و در پی بروز تنش بین ارمنشاهان و ایلدگزیان بر سر حاکمیت شهر اخلاط در آناتولی شرقی در جزیره در 581ق، باز هم به نمایندگی از صلاحالدین بدانجا رفت (ابنشداد، 2012: 47؛ ابنواصل، 1383: 2/22؛ رائد، 2019: 22؛ شاندور، 1375: 216) و با دستیابی طرفین منازعه به صلح، به اردوی صلاحالدین بازگشت.
بعد از استقرار آرامش در مرزهای جزیره با تلاشهای سیاسی، نظامی سرداران هکاری، از آنجا که با روی کارآمدن ایوبیان و بهویژه بعد از تلاشهای صلاحالدین برای یکپارچگی قدرتهای حاکم بر مصر و شام و جزیره، دایره نبردهای صلیبیون در جهان اسلام، در مقایسه با دوره زنگیان، گستردهتر شده بود، مناطق کردنشین در برنامههای ایوبیان برای آزادسازی سرزمینهای اسلامی از وجود فرنگیان، اهمیتی به مراتب بیشتر از قبل پیدا کرد و بر این اساس صلاحالدین بعد از حصول اطمینان از آرامش در مرزهای جزیره، بر گستراندن دایره شمول قدرتش بر مناطق کردنشین جزیره و استظهار به نیروی نظامی کردان متمرکز شد و با توجه به جایگاه راهبردی موصل و مناطق اطرافش برای از سرگیری نبرد بر ضد صلیبیون، تصمیم به تسخیر آنجا گرفت. پیش از اقدام عملی برای این مهم، قاضی ضیاءالدین شهرزوری، که از آغاز کشورداری صلاحالدین آهنگ خدمت به او در دیار مصر کرده بود (ابنواصل، 1383: 2/60)، در 581ق به دارالخلافه رفت تا ضمن تأکید بر خیرخواهی صلاحالدین برای دستگاه خلافت و جهان اسلام، با تشریح اقدامات حاکمان موصل در تضعیف جبهه اسلامی و ازجمله ارتباط آنان با فرنگیان، موافقت ناصر (حک: 575 ـ 622ق) را برای این حمله جلب کند (ابنواصل، 1383: 2/196). با به ثمر نشستن تلاش این قاضی نامدار کرد و موافقت خلیفه عباسی، موصل به محاصره سپاه ایوبی درآمد و با مقاومت شهر در برابر مهاجمان، سیطره بر مناطق مهم و حساس پیرامون در دستور کار قرار گرفت و برای نیل بدین مهم، امرای کرد حُمَیدی13 دژهای مهم کردنشین شرق موصل (ابنواصل، 1383: 2/197) و سیفالدین مشطوب هکاری دژها و مناطق مهم شهر هکاری را به قلمرو صلاحالدین منضم و نیروی نظامی آن مناطق را در سپاه ایوبی ادغام کردند (ابناثیر، 1422: 10/6؛ ابنواصل، 1383: 2/197؛ طواهیه، 2020: 121). پیوستن کردان حمیدی و هکاریِ اطراف شهر به سپاه ایوبی، روحیه موصلیان را به کلی تضعیف کرد و از عوامل مهمی بود که باعث شد حکمران شهر، این بار بهرغم دفعات پیشین، طی صلحنامهای نه تنها به حاکمیت ایوبیان گردن نهد، بلکه متعهد شود که صلاحالدین را نیز در بازپسگیری بیتالمقدس کمک کند (جهت تفصیل مطلب، نک: ابناثیر، 1422: 10/5 ـ 6؛ ابنواصل، 1383: 2/201؛ مجید امین، 2002: 100 ـ 104). ناگفته پیداست که در آن اوضاع ملتهب که دشمنی کینهتوز چون رنودوشایتون، حکمران کَرَک، را چنان جری کرده بود که درصدد به آتش کشیدن کعبه و ویران کردن مکه و مدینه (ابناثیر، 1422: 9/452؛ شاندور، 1375: 179) و به گفته ابنجبیر (د. 596ق)، معاصر او، انتقال مرقد پیامبر به سرزمینهای متصرفی خود برآمد (نک: شاندور، 1375: 186)، عدم دستیابی به صلح و مواجهه نظامی دو سپاه زنگی و ایوبی بر سر شهری راهبردی چون موصل، اگر کل برنامه صلاحالدین برای یکپارچگی جبهه اسلامی و ورود به فاز تهاجمی را به شکست نمیکشاند و یا در فرضی خوشبینانهتر آن را به آیندهای نه چندان نزدیک به تعویق نمیانداخت، دستکم با تضعیف جبهه اسلامی، زمینه پیشروی بیشتر فرنگیان در شرق جهان اسلام را فراهم میکرد و چه بسا نه از تاک نشانی میگذاشت و نه از تاکنشان!
چنانکه گذشت، نقشآفرینی کردان غیرایوبی در عرصههای مشورتی، سیاسی و نظامی، در کنار دیگر ارکان سپاه دولتهای زنگی و بهویژه ایوبی، مانع از پیشروی فرنگیان در مناطق شرقی جهان اسلام شد و با پررنگشدن این نقشآفرینی در دوران نخست رابطه صلاحالدین با صلیبیون، زمینهای فراهم شد تا با یکپارچگی مصر و شام و تضمین پشتیبانی موصل، او از فاز دفاعی به فاز تهاجمی تغییر رویکرد بدهد و به هدف دوم و اصلیاش که دستیابی به بیتالمقدس بود، دست پیدا کند (نک: ادامه همین نوشتار).
دوره دوم رابطه صلاحالدین با صلیبیون و خروج وی از موضع دفاعی به موضع تهاجمی که از 582ق آغاز و به مرگ وی در 589ق ختم شد، اوج نقشآفرینی کردان غیرایوبی و بهویژه کردان مِهرانی14 (دوسکی، 2013: 10) در جنگهای صلیبی و تصریح منابع بر این حضور سرنوشتساز است. کردان در مقام مهمترین رکن سپاه ایوبی که جمعیت آنها پیوسته روبهافزایش بود (مایر، 1371: 150) پس از دوازده سال مبارزه در دوره نخست و برقراری وحدتی یکپارچه در سراسر نیل تا فرات، در دوره دوم با رویکرد تهاجمی به مصاف صلیبیون رفتند و پیروزیهایی کسب کردند که نامشان را در تاریخ این جنگها جاودانه کرد. آنان بهویژه در پیروزی در نخستین نبرد مهم این دوره در حِطّین، نقشی بسیار مهم ایفا کردند (طقوش، 2015: 54) و چنانکه پیشتر بدان تصریح شد، کردان مهرانی در این نبرد بسیار خوش درخشیدند و با دستگیری دو تن از مشهورترین چهرههای نظامی، هیبت و جایگاه پادشاهان و امرای بلندمرتبه صلیبی را در هم شکستند و هم از لحاظ ذهنی و هم از لحاظ عینی، زمینه را برای پیشرفت برقآسای مسلمانان در شام فراهم کردند و نام خود را بر تارک تاریخ جنگهای صلیبی نشاندند؛ عزالدین دِرباس مهرانی در گرماگرم این نبرد پادشاه بیتالمقدس، گی دولوزینیان، را به اسارت گرفت (ابوشامه، 1418: 3/298؛ ذهبی، 1413: 41/20؛ دوسکی، 2013: 74 ـ 75) و امیر ابراهیم غلام مهرانی نیز حلقه اسارت در گردن رنودوشایتون، حکمران کَرَک و شوبَک، افکند که فرمانده سپاه فرنگیان در نبرد رمله و از سرسختترین و بدترین دشمنان مسلمانان بود و چنانکه پیشتر نیز بدان اشاره شد، بجز اسائه ادب به ساحت پیامبر، بر آن بود که با حمله به مکه و مدینه گهواره اسلام را نابود کند (ابوشامه، 1418: 3/298؛ دوسکی، 2013: 75 ـ 76).
طرفه آنکه در چنین نبرد سرنوشتسازی که بزرگترین ارتش صلیبیِ تشکیلشده تا آن زمان را در هم کوفت و جهان شرقی اسلام را سیادت بخشید و سرآغاز پیروزیهای درخشان مسلمانان در نبردهای بعدی بود که در نهایت به بازپسگیری بیتالمقدس بعد از سیزدهماه انجامید (نک: ادامه همین نوشتار) و به گفته تاریخنگاری چون ابنشداد (د. 632ق) شکست دردناک رمله را جبران کرد (ابنشداد، 2012: 97) و چنان ضربهای به فرنگیان وارد ساخت که تا آن روز تجربهاش نکرده بودند (مایر، 1371: 156)، از چهرههای بلندمرتبه شورای عالی جنگ سپاه ایوبی (محمدحسین، 1987: 53) همچون ضیاءالدین عیسی هکّاری، که در این نبردها پیوسته «لباس رزم بر تن و دستار فقیهان بر سر» داشت (ابنخلکان، بیتا: 3/498) و بهویژه سیفالدین مشطوب هکاری که «وی را در جهاد مواقفی بسیار و معروف و معهود و مقاماتی مشهور و مشهود بود» (اتابکی، 1383: 2/483، پاورقی 1) و «با آتش خشمش جنگها را برمیافروخت و از وجودش بر دشمنان درد و رنج و سختی فرومیباراند» (اصفهانی، بیتا: 422) و از «بزرگان سپاه ایوبی و دلاوران اسلام» بود (ابنشداد، 2012: 119)، نامی نیست! از آنجا که او در نبردهایی پیشین و آنهایی که بیدرنگ پس از حطین درگرفت و در نهایت به آزادی بیتالمقدس انجامید مشارکت داشت (نک: ادامه همین نوشتار)، میتوان گفت که در حطین هم شمشیر کشیده و بر دشمن صلیبی رنج و سختی فروبارانده است و بنا به دلایلی همچون: مشارکتش دوشادوش دیگر سرداران و عدم ایفای نقشی متمایز و انحصاری همچون دفاع از حماة که برای مورخان جلب توجه و نگاهها را صرفاً به او معطوف کند از یک سو (مجید امین، 2002: 97؛ طواهیه، 2020: 121) و تمرکز مورخان بر مهرانیان در این نبرد، با عنایت به مسبوق به سابقه نبودن اقدامشان تا آن روز و آوازه و جایگاه بلند اسیرانشان و اهمیت و پیامدهای ژرف اقدام شجاعانه شان از دیگر سو، به نامش در این نبرد اشاره نشده است!
پس از پیروزی حِطّین، صلاحالدین و کردان تحت امرش در نخستین گام برای بازپسگیری دیگر شهرهای شام، باتوجهبه واقعشدن عَکّا بر سر راه موصل به بیتالمقدس از یک سو و لزوم قطع راه اصلی کمک اروپاییان به صلیبیون از دیگر سو با سیطره بر آن، بدانجا لشکر کشیدند و با تسخیرش، صلاحالدین در اقدامی غیرمعمول، باتوجهبه نقش بیبدیل ضیاءالدین عیسی هکّاری در جنگها و بهپاس قدردانی از خدمات سیاسی، نظامیاش تا آن زمان، تمامی داراییهای فرقه داویه15، اعم از خانهها، املاک و... را به وی بخشید (ابناثیر، 1422: 10/28؛ ابنواصل، 1383: 2/238 ـ 239؛ مجیرالدین حنبلی، 1368: 1/323) و این مؤید جایگاه رفیع این سردار کرد هکاری در سپاه ایوبی و قدرشناسی صلاحالدین از اقداماتش در مواجهه با دشمن صلیبی است.
با تضعیف صلیبیون شام به دلیل قطع راه ارتباطی آنان با فرنگیان بعد از سقوط عکا، سپاه ایوبی برای بازپسگیری دیگر مناطق به چند دسته تقسیم شد، اما سیفالدین مشطوب، دیگر فرمانده بلندمرتبه هکّاری، با صلاحالدین ماند و به همراه وی به جنوب شام لشکر کشید و در نبردی سخت ابتدا تِبنین و بعد در مسیر حرکت به صَیدا، صَرَفَند را تصرف کردند (مجید امین، 2002: 98) و در ادامه صَیدا را در جنوب بِیروت از سیطره صلیبیون خارج ساختند و مشطوب به حکومت آنجا منصوب شد (ابنواصل، 1383: 2/288؛ مجید امین، 2002: 98)، اما بدون یک روز اقامت در دارالحکومه، با انتصاب جانشینی بهجای خود، ادامه پیشروی در شام را به ماندن در آنجا ترجیح داد و در رکاب صلاحالدین به بیروت لشکر کشید. بعد از سیطره بر شهر، صلاحالدین در ادامه رویهاش در واگذاری حکومت شهرهای مفتوحه به سرداران ارشدش بهعنوان پاداش، برای تجلیل از شجاعتها و پایمردیهای سیفالدین مشطوب و نیز اِشراف جنگاوری دلیر و باکفایت همچون او بر شهر صور که پس از شکست حطین به مرکز تجمع صلیبیون و تجدید قوای آنان تبدیل شده بود، حکومت این «مستحکمترین، پاکترین و زیباترین شهرهای ساحلی» (ابناثیر، 1422: 10/30) را نیز به این فرمانده نامدار هکاری سپرد (مجید امین، 2002: 98).
پس از بیروت، صلاحالدین در تکمیل تعمیق سیطرهاش بر شام جهت بازپسگیری بیتالمقدس، عَسقَلان را بهعنوان واپسین کانون مقاومت صلیبیون، به محاصره درآورد و ازآنجاکه بر سر راه مصر به شام واقع شده و صلیبیون از آن بهعنوان پایگاهی برای تهدید مصر و نیز قطع راههای مواصلاتی بین آنجا و شام بهره میگرفتند، تسخیرش برایش بسیار مهم بود و برایناساس سپاه برادرش ملک عادل (د. 616ق) را نیز از مصر به یاری طلبید. کردان مهرانی با علم بدین مهم، در جریان محاصره سخت و نفسگیر چهاردهروزه این شهر، نقش اصلی را در اِعمال فشار و تحمیل صلح بر مدافعان ایفا کردند و فرنگیان چون در جریان مبارزات سخت روزهای محاصره، امیر حسامالدین مهرانی را کشته بودند و از انتقام مهرانیان میترسیدند، واگذاری شهر را مشروط به تضمین امنیت و مصونیتشان از شعلههای آتش انتقام این طایفه کرد کردند و با موافقت صلاحالدین و تضمین مهرانیان، این واپسین مانع برای بازپسگیری قدس نیز به تصرف سپاه ایوبی درآمد (اصفهانی، بیتا: 65؛ ابناثیر، 1422: 10/33؛ ابنواصل، 1383: 2/248).
گویی تقدیر چنین رقم خورده بود که پیوسته شهد شیرین این پیروزیها و دستیابی به میوه آنها که فتح بیتالمقدس بود، به کام کردان سپاه تلخ گردد و متناظر بااهمیت و جایگاه بلند این شهرها، هر بار سرداری بزرگ از آنان در پای دیوارشان قربانی گردد، چه با محاصره بیتالمقدس و نزدیکشدن سپاه ایوبی به این شهر نیز، یکی از بلندمرتبهترین و محبوبترین سرداران کرد به نام جمالالدین زَرزاری16 با گروهی از کردان تحت فرمانش در کمین پیشقراولان سپاه صلیبی که برای گشتزنی از شهر خارج شده بودند، افتاد و با مرگش شبحی از اندوه و ماتم بر سپاه ایوبی گستراند (ابنواصل، 1383: 2/250).
البته محروم شدن پیاپی کردان از چنین سرمایههای انسانیای، از دیدگان تیزبین صلاحالدین پنهان نماند و در پاداش این جانفشانیها و در ادامه رویکردش در قدر دانستن و بر صدر نشاندن کردان، با فتح بیتالمقدس در رجب 583ق، حکومت این نخستین قبله و سومین شهر مقدس مسلمانان و نیز شهر مقدس مسیحیان و یهودیان را به مشاور اعظم و جنگاور نامدارش فقیه ضیاءالدین عیسی هکّاری سپرد و او نیز برادرش ظهیرالدین را به نیابت از خود بر آن گماشت و حتی بعد از مرگ ضیاءالدین در 585ق هم صلاحالدین بنا به احترامی که برایش قائل بود، جانشینان منصوب وی را بر حکومت این شهر ابقا کرد (اصفهانی، بیتا: 303؛ زکار، 1995: 21/265؛ عثامنه، 2006: 295). انتصاب این سردار کرد هکّاری به حکومت شهری که در روایات اسلامی «جایگاه انبیاست» و قداستش بهویژه از 539ق در دوره عمادالدین زنگی و در عهد صلاحالدین و سالهای پیشوپس از 583ق به اوج خود رسید و به همین دلیل آثار متعددی تحت عنوان «فضائل القدس» دربارهاش نگاشته شده است (کریمی و موجانی، 1393)، گواه دیگری است بر جایگاه رفیع هکّاریان و بهویژه این عالم ـ مجاهد کرد هکّاری در نزد صلاحالدین و سپاه ایوبی. با شروع روند خروج صلیبیون از شهر، ضیاءالدین در قامت حکمران، لباس رزم از تن درآورد و دستار عالمانِ واقعاندیش بر سر، با شناختی که از تاریخ دیرین و بستر عینی شهر داشت و با درک الزامات حکمرانی و علم به حساسیت و پیچیدگی و ظرافتهای اداره چنان شهری با چنان جایگاهی در میان پیروان ادیان مختلف، در نخستین گام برای استقرار آرامش و امنیت، با مذاکره با صلاحالدین، امنیّت جان و مال اعراب مسیحی شهر، در مقام ساکنان اصلی آنجا، را تضمین و بستر لازم را برای اقامت توأم با امنیتشان فراهم کرد (ابوشامه، 1418: 3/402؛ رائد، 2019: 28). او در ادامه، در مقام عالمی تیزبین و کنشگر در هر دو حوزه نظر و عمل و آگاه به جایگاه قبةالصخره در افکار عمومی مسلمانان و نقش آن در نمادینکردن بصری حضور اسلام در یک شهر مسیحی و اعلام این حضور بهعنوان عرضاندام اسلام در برابر مسیحیت، برای تحکیم هویّت اسلامی شهر و پاسداشت نمادهای هویّتی مسلمانان، آثار و نمادهای مسیحیتی را که صلیبیون بر قبةالصخره افزوده بودند، از این نخستین بنای مبتنی بر خودآگاهی معماری اسلامی زدود (ابوشامه، 1418: 3/398؛ رائد، 2019: 28) و با نصب پنجره آهنین مشبکی بر آن، هر گونه امکان دستکاری مجددش در آینده را سلب کرد (ابنکثیر، 1407: 12/326؛ نقلی، 2002: 153).
با استقرار آرامش در شهر و تمهید شرایط توسط این فقیه هکاری، پس از 92 سال که شهر در تصرف فرنگیان بود، در نخستین جمعه پس از فتح، در آنجا نماز جمعه برگزار و طنین اذان جایگزین ناقوس مسیح در مسجدالاقصی شد و در ادامه ایفای نقش کردان در مسئولیتهای حساس و مهم، قاضی ضیاءالدین شهرزوری برای بشارت فتح قدس، عازم دارالخلافه شد تا بشارت فتح قدس را به الناصر لدین الله عباسی برساند (اصفهانی، بیتا: 82 ـ 83؛ زکار، 1995: 21/265).
نتیجه
با تهاجم صلیبیون به جهان اسلام در روزگار تفرقه و تشتت و ضعف و شکافهای داخلی مسلمانان و پیشروی این مهاجمان در شام، کردان نیز که به علت همسایگی با آن منطقه در معرض امواج سهمگین این تهاجم قرار گرفته بودند، تلاشهایشان را بر کمک به تشکیل کانون قدرتی که بتواند سد راه مهاجمان شود، متمرکز کردند. همسویی تلاشهای آنان با علل و دلایلی که موضوع این نوشتار نیست، به روی کار آمدن اتابکان زنگی در موصل و شمال جزیره انجامید. محدودیت قلمرو غالباً کردنشین زنگیان، آنان را از بهخدمتگرفتن پیادهنظام دیلمی و خراسانیِ سپاه سلجوقیان محروم و بیشتر به کردان متکی کرد و در نتیجه، به پررنگشدن نقش کردان و ارتقای جایگاه سیاسی و نظامی آنان انجامید. در آن سو نیز تهاجم مرگبار صلیبیون و پیشرویهای برقآسای آنان، به تقویت و ارتقای جایگاه نظامیان در مناطق مورد تعرض منجر شد و این، نیاز زنگیان را نیز به کردان بیشتر از پیش کرد. با انتقال میراث زنگیان به ایوبیان و باتوجهبه کرد بودن آنان، روند پیوستن دیگر کردان به این دولت کرد سرعت، شدت و شمول گستردهتری پیدا کرد و نیاز بیشتر سپاه ایوبی به نیروی نظامی، باتوجهبه گستردهتر شدن میدان نبرد آنان با صلیبیون در مقایسه با زنگیان، کردان را به مهمترین رکن سپاه ایوبی تبدیل کرد. این روند جابهجایی طبقات اجتماعی جهان اسلام متعاقب جنگهای صلیبی، در دولت صلاحالدین و دو مرحله روابط وی با صلیبیون، به اوج رسید. کردان غیرایوبی تحت فرمان وی، در مرحله نخست که دوران فاز دفاعی و یکپارچهسازی جبهه اسلامی در مواجهه با فرنگیان بود، عمدتاً بر تعمیق و تثبیت قدرت این حکمران نامدار ایوبی در شام و جزیره متمرکز شدند و ضمن الحاق شهرها و دژهای مهم این دو منطقه به قلمرو وی، در واپسین تلاشها، با انتزاع توان نظامی کردان منطقه مهم هکّاری و اطراف موصل از قدرت زنگیان و الحاق آن به سپاه ایوبیان، هم زمینه سیطره صلاحالدین بر شهر استراتژیک موصل را فراهم ساختند و زنگیانِ حاکم بر آن را هم به حمایت از او در مواجهه با صلیبیون ناچار ساختند و هم قدرت خود را برای ورود به مرحله دوم، دوچندان کردند. با ورود صلاحالدین به فاز تهاجمی در مرحله دوم، به ترتیب، کردان هَکّاری، مِهرانی، حُمَیدی، زَرزاری و شَهرَزوریِ سپاهش، در هر دو عرصه سیاسی و نظامی خوشتر درخشیدند و در تلاش برای عقب راندن صلیبیون از شهرهای اسلامی، هم حلقه اسارت در گردن نامدارترین پادشاهان و فرماندهان صلیبی افکندند و هم بر عالیترین مناصب سیاسیِ شهرهای مهمی همچون بیروت و بهویژه بیتالمقدس نشستند.
کتابنامه
ابناثیر، عزالدین ابوالحسن (بیتا). التاریخ الباهر فی الدولة الأتابکیه. به کوشش عبدالقادر احمد طلیمات، قاهره: دار الکتب الحدیثه.
ابناثیر، عزالدین ابوالحسن (1422). الکامل فی التاریخ. به کوشش عمر عبدالسلام تدمری، بیروت: دار الکتب العربی.
ابنخلکان، ابوالعباس شمسالدین (بیتا). وفیات الأعیان و إنباء ابناء الزمان. به کوشش احسان عباس، بیروت: دار صادر.
ابنشداد، بهاء الدین ابوالمحاسن (2012). النّوادر السلطانیه و المحاسن الیوسفیه. قاهر: مؤسسة هنداوی للتعلیم و الثقافه.
ابنکثیر، ابوالفدا اسماعیل (1407). البدایه و النّهایه. بیجا: دار الفکر.
ابنواصل، جمالالدین محمد (1383). تاریخ ایوبیان. ترجمه پرویز اتابکی، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
ابوالفدا، عماد الدین اسماعیل(بیتا). المختصر فی اخبار البشر. بیجا: المطبعة الحسینیة المصریه.
ابوبدر، شاکر احمد (بیتا). الحروب الصلیبیه و الأسرة الزنکیه. بیروت: الجامعة اللبنانیه.
ابودمعه، امین(1988). «الإقطاع العسکری فی العهد الأیوبی» دراسات تاریخیه، شمارههای 29 و 30: صص 211 ـ 237.
ابوشامه، شهابالدین عبدالرحمان (1418). الروضتین فی اخبار الدولتین النوریه و الصلاحیه. به کوشش ابراهیم زیبق، بیروت: مؤسسة الرساله.
اتابکی، پرویز (1383). پاورقی بر تاریخ ایوبیان. نک: ابنواصل.
اشترشی تفرشی، علیرضا و گودینی، مهری (1393). «ارتباط متقابل عالمان سنّی با حاکمان زنگی». تاریخ و تمدن اسلامی. شماره 20، صص 93 ـ 110.
اصفهانی، عماد کاتب (1987). البرق الشامی. به کوشش فالح حسین، عمان: مؤسسة عبدالحمید شومان.
اصفهانی، عماد کاتب (بیتا). الفتح القسی فی الفتح القدسی. بیجا: دار المنار.
انصاری قمی، حسن (1385). «دین و دولت در دولتهای آل زنگی و ایوبیان؛ درآمدی بر ادبیات اسلامی»، کتاب ماه دین. شمارههای 104 ـ 106، صص 6 ـ 33.
ایغلتون، ویلیام (2006). القبائل الکردیه. ترجمه احمد محمود خلیل، اربیل: مؤسسة موکریانی للطباعة و النشر.
ایوبی، مهدی (1389). «تأملی در چگونگی تعامل صلاحالدین ایوبی با اسماعیلیان». فصلنامه علمی ـ تخصصی سخن تاریخ، شماره 10، صص 3 ـ 27.
باسورث، کلیفورد ادموند (1381).« تاریخ سیاسی و دودمانی ایران». تاریخ ایران کمبریج(جلد پنجم)، ترجمه حسن انوشه، تهران: امیرکبیر.
بالار، میشل(1392). پژوهشهای نوین جنگهای صلیبی(جلد 3)؛ جنگهای صلیبی و شرق لاتینی. ترجمه عبدالله ناصری طاهری، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
حتی، فیلیپ خوری ( 1380). تاریخ عرب. ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران: آگاه.
حسن، درویش یوسف (2005). بلاد هکّاری. دهوک: دار سپیریز للطباعة و النشر.
دوسکی، کاروان عبدالعزیز(2013). الکرد المهرانیه، دورهم السیاسی و الحضاری خلال القرنین 6 ـ 7ه. دهوک: مطبعة محافظة دهوک.
ذهبی، شمسالدین (1413). تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام. به کوشش عمر عبدالسلام تدمری، بیروت: دار الکتب العربی.
رائد، عبدالرحیم (2019). «الفقیه عیسی الهکاری، حیاته و دوره فی عهدی اسدالدین شیرکوه و صلاحالدین الأیوبی». مجلة اربد للبحوث و الدراسات الإنسانیه، شماره 1، صص 1 ـ 36.
رانسینمان، استیون (1380). تاریخ جنگهای صلیبی. ترجمه منوچهر کاشف، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
رضایی، جمیله (1399). « شیرکوه بن شاذی». دانشنامه جهان اسلام، جلد 28، زیر نظر غلامعلی حداد عادل، تهران: کتاب مرجع.
ریلی اسمیت، جاناتان (1392). جنگهای صلیبی، مسیحیت و اسلام. ترجمه عبدالله ناصری طاهری و دیگران، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
زرکلی، خیرالدین (2002). الأعلام. بیروت: دار العلم للملایین.
زکار، سهیل (1995). الموسوعة الشامله فی تاریخ الحروب الصلیبیه. دمشق: دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع.
سبط ابنجوزی، شمسالدین ابوالمظفر (2013). مرآة الزمان فی تواریخ الأعیان. به کوشش ابراهیم زیبق، دمشق: دار الرسالة العالمیه.
سید، ایمن فواد (1400). دولت فاطمیان در مصر: تحلیلی جدید، ترجمه اسماعیل باغستانی، تهران: نی.
شاندور، آلبر(1375). صلاحالدین ایوبی. ترجمه محمد قاضی، تهران: زرین.
شریف، حسین شاکر(2016). کورد له کتیبی وفیات الأعیان و أنباء ابناء الزمانی ابنخلکان، لیکولینه وه یه که له رولی سیاسی و شارستانیه تی کورد. اربیل: دهزگای چاپ و په خشی نارین.
صفیزاده، صدیق (1378). تاریخ کرد و کردستان، تهران: آتیه.
طقوش، محمد سهیل (2015). تاریخ الأکراد. بیروت: دار النفائس للطباعة و النشر و التوزیع.
طقوش، محمد سهیل (1380). دولت ایوبیان. ترجمه عبدالله ناصری طاهری، قم: پژوهشکده حوزه و دانشگاه.
طواهیه، فوزی خالد (2020). «الأمیر سیفالدین علی المشطوب الهکاری و دوره العسکری فی الدولة الأیوبیه». المجلة الأردنیه للتاریخ و الآثار، شماره 3، صص 111 ـ 129.
عثامنه، خلیل (2006). فلسطین فی العهدین الأیوبی و المملوکی. بیروت: مؤسسة الدراسات الفلسطینیه.
عسلی، بسام (1433). قادة الحروب الصلیبیه(المسلمون). بیروت: دار النفائس.
عودی، ستار و خاناحمدی، لیلا (1393). «داویه»، دانشنامه جهان اسلام، جلد 17، زیر نظر غلامعلی حداد عادل، تهران: بنیاد دایرةالمعارف اسلامی.
عودی، ستار (1390). جنگهای صلیبی. تهران: کتاب مرجع.
عینی، بدرالدین محمود (1431). عقد الجمان فی تاریخ اهل الزمان. به کوشش محمود رزق محمود، قاهره: مطبعة دار الکتب و الوثائق القومیه.
فرزانه،مریم (1403). «زرزا»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، جلد26، تارنما به آدرس: https://cgie.org.ir/fa/article/274244/زرزا
کریمی، جواد و موجانی، سیدعلی (1393). «بیتالمقدس»، دانشنامه جهان اسلام، جلد5، زیر نظر غلامعلی حداد عادل، تهران: کتاب مرجع.
مونس، حسین (1959). نورالدین محمود. قاهره: الشرکة العربیة للطباعه و النشر.
محمدحسین، محسن (1987). «جیش صلاحالدین»، المورد. شماره 4، صص 38 ـ 68.
مجیدامین، نبز (2002). المشطوب الهکاری؛ دراسة عن دور الهکاریین فی الحروب الصلیبیه. سلیمانیه: بینا.
مجیرالدین حنبلی، ابوالیمن (1368). الأنس الجلیل بتاریخ القدس و الخلیل، قم: انتشارات شریف رضی.
مایر، هانس ابرهارد (1371). جنگهای صلیبی. ترجمه عبدالحسین شاهکار، شیراز: مرکز نشر دانشگاه شیراز.
مینورسکی، ولادیمیر (1387). نگاهی نو به مشرق قفقاز. ترجمه محسن خادم، تهران: کتاب مرجع.
محمدی، مهدی (1401). «سپاه اتابکان زنگی و تحولات آن»، مطالعات تاریخی جنگ. شماره 19، صص 58 ـ 73.
مقریزی، ابوالعباس تقیالدین (1422). اتعاظ الحنفا بأخبار الأئمة الفاطمیین الخلفا. به کوشش عبدالقادر احمد عطا، بیروت: دار الکتب العلمیه.
نقلی، آسیا سلیمان (2002). دور الفقها و العلماء المسلمین فی الشرق الأدنی فی الجهاد ضد الصلیبیین خلال الحرکة الصلیبیه، ریاض: مکتبة العبیکان.
ناصری طاهری، عبدالله ( 1376). «آثار جنگ صلیب در صفحات شرقی جغرافیای اسلام، مطالعات فرهنگ ـ ارتباطات، شماره 4، صص 131 ـ 150.
هسنیانی، صالح شیخو (2014) . «العائلة الشهرزوریة و دورها الحضاری و السیاسی فی التاریخ الأسلامی»، مجلة البحوث و الدراسات الأسلامیه، شماره 35، صص 195 ـ 255.
[1] . تاریخ دریافت: 13/05/1404 ؛ تاریخ پذیرش: 17/06/1404
[2] . رایانامه: omid.bahraminia@uok.ac.ir
[3] . طایفهای از کردان که بر دژ اربل و اطراف آن حکم میراندند (ابناثیر، 1422: 8/71).
[4] . منسوب به ناحیه وسیعی به نام شهرزور واقع در بین اربل و همدان که همه ساکنانش کردند (عثامنه، 2006: 211). شهرزوریان خانوادهای بلندمرتبه در عرصههای علم و سیاست بودند که در دوران زنگیان و ایوبیان در عرصههای دینی و سیاسی، نقشآفرینی کردند (جهت تفصیل مطلب، نک: نقلی، 2002: 105- 106؛ هسنیانی، 2014؛ نیز ادامه همین نوشتار).
[5] . از کردان روادی بود که بهترین تیره کرد محسوب میشد (ابناثیر، 1422: 9/342) و شاخهای از هذبانیه بود (ابنواصل، 1383: 1/29).
[6] . طایفهای کرد متعلّق به منطقه هَکّاری در شرق موصل در جنوب رود خاور (ابنخلکان، بیتا: 3/345؛ حسن، 2005: 28). شهر هکّاری اینک در جنوب شرق کشور ترکیه کنونی و مرکز استان هکاری است (ایغلتون، 2006: 117).
[7] . از طوایف ریشهدار و اصیل کرد اقلیم جزیره، ساکن در شمال و شمال شرقی موصل، مجاور شهر جزیره ابن عمر در جنوب شرق ترکیه امروزی. اینک در شهر زاخو، از توابع استان دهوک اقلیم کردستان عراق، و اطرافش میزیند (دوسکی، 2013: 9، 28؛ طقوش، 2015: 51).
[8] . رهبر کردان هکاری و در میدان نبرد، دلیر و بردبار بود و هکاریان پیوسته فرمانبردارش بودند. در حملات سهگانه شیرکوه به مصر، در رکابش شمشیر کشید و سپس به صلاحالدین پیوست و از بزرگترین جنگاوران و مشاوران عالیرتبه و برنامهریزان استراتژیک حکومت او شد (عینی، 1431: 2/253 ـ 254). هیچکدام از امرای صلاحالدین به جایگاه و منزلتش نرسید و امیر کردان و بزرگ آنان بود و «امیرکبیر» خوانده میشد (ابنخلکان، بیتا: 1/183). عماد کاتب اصفهانی که خود در جنگها دوشادوش وی حضور داشته است دربارهاش میگوید: «از آتش خشمش جنگها برافروخته میشود و از وجودش بر دشمنان درد و رنج و سختی نازل میکند» (اصفهانی، بیتا: 151 ـ 152، 442). بهخاطر زخمی که در یکی از جنگها بر صورتش عارض شد، به مشطوب (شکافته شده) مشهور شد (ابن خلکان، بیتا: 1/181ـ 182؛ صفیزاده، 1378: 532؛ جهت تفصیل مطلب، نک: طواهیه، 2020).
[9] . فقیه ابومحمد عیسی هکاری، ملقب به ضیاءالدین. در مدرسه زجاجیه در حلب دانش اندوخت و بعد به اسدالدین شیرکوه ملحق شد و امام وی شد و اسدالدین پیوسته در نمازهای پنجگانهاش به او اقتدا میکرد. او «جامع لباس رزم و دستار عالمان بود» و در حملات سهگانه شیرکوه به مصر، در رکابش شمشیر کشید و بعد از شیرکوه نیز به صلاحالدین پیوست و چنانکه در جای خود بدان اشاره خواهد شد، مشاوری امین و دوراندیش و همرزمی دلاور برای وی بود. در 585ق درگذشت و پیکرش در قدس به خاک سپرده شد و مزارش امروز از مزارهای مشهور در مقبره ماملا در قدس است (ابناثیر، 1422: 10/77؛ ابنخلکان، بیتا: 3/497؛ مجیرالدین حنبلی، 1368: 1/362؛ جهت تفصیل مطلب، نک: رائد، 2019).
[10] . حسامالدین ابوالهیجا هَذَبانی، ملقب به السمین (چاق). از بزرگان امرای لشکری صلاحالدین و از اکراد حَکَمیه (زیرمجموعه هذبانیان) اربل و از فرماندهان ارشد ایوبیان در مواجهه با صلیبیون و رقبای داخلی جزیره و شام بود و در 593ق درگذشت (ابناثیر، 1422: 10/71؛ مجید امین، 2002: 160؛ مینورسکی، 1387: 197 ـ 198).
[11] . طرفه آنکه آلبر شاندور بر این باور است که وی در این نبرد کشته شده و صلاحالدین بر مرگش گریسته است (نک: شاندور، 1375: 167)!
[12] . چنین فرماندهی که بتواند چنین سپاهی را در هم بشکند، منطقی نیست پیشازاین گوشه عزلت گزیده و در هیچ نبردی شرکت نکرده باشد و بعد به یکباره «اصبحت کردیا و امسیت عربیا»، چنان توان رزمی و شجاعتی کسب کند که بتواند چنین شکستی بر چنان فرماندهانی بچشاند! بیتردید او پیشتر نیز در نبردهای عدیده شمشیر کشیده بود و به نظر می رسد که فقدان منابع مصری مرتبط با این دوره و ابتنای معلومات ما به مورخان شامیای که تمرکزشان در درجه نخست بر صلاحالدین بود، دلیل عدم تصریح مورخان به نام و نقش او و امثالش در منابع باشد (نک: طواهیه، 2020: 118).
[13] . طایفهای از کردان که بر دژهایی در اطراف موصل حکم میراندند (ابناثیر، 1422: 8/71).
[14] . از قبایل ریشهدار و اصیل کرد اقلیم جزیره و کوههای هکاری در شمال و شمال شرق موصل بودند که امروزه جزء تقسیمات شهر زاخو از توابع استان دهوک اقلیم کردستان عراق است. منطقه محل انتشار آنان در آن روز، بلاد هکاری خوانده میشد و بر این اساس مورخان از دژهای محل سکونتشان، نه بهعنوان دژهای مهرانی که بهعنوان دژهای بلاد هکاری یاد کردهاند (بهعنوانمثال، نک: ابناثیر، 1422: 9/53). مهرانیان همچون دیگر طوایف کرد منطقه جزیره، در پی حملات عمادالدین زنگی و دیگر اتابکان موصل، سیطره و قلاع خود را از دست دادند و با ظهور ایوبیان، به صلاحالدین ایوبی پیوستند و در رکابش در جنگهای صلیبی شمشیر کشیدند (دوسکی، 2013: 9، 28).
[15] . از فرقههای کاتولیک با روحیه جنگاوری. این فرقه در جنگهای صلیبی و پس از آن تا سده سیزدهم، از نظر نظامی، اجتماعی، اقتصادی و اعتقادی، تأثیرگذار بود. ادریسی (د. 560ق)، از معاصران داویه، آنان را خادمان خدا معرفی کرده و یاقوت حموی آنان را فرنگیانی دانسته است که راهب بودند و خود را وقف جنگیدن با مسلمانان کرده بودند. این فرقه در 512ق، سالها پس از نخستین جنگ صلیبی و اشغال بیتالمقدس، به رهبری هوگ پاین و گودفری سن تومر تأسیس شد. آنان تهیدستی، پاکدامنی، و فرمانبرداری را شعار خود قرار دادند و با اعلام محافظت از زائران مسیحی یافا و جنگ با مسلمانان، فعالیت خود را آغاز کردند. عمده پیروزیهای صلیبیون در شام، به اقرار فرماندهان صلیبی، به سبب ایستادگی، سرسختی و خشونت داویه بود (جهت تفصیل مطلب، نک: عودی و خان احمدی، 1393).
[16] . زَرزا (زرزاری)، یکی از ایلات کرد که در مناطق مرزی ایران، ترکیه و عراق زندگی میکنند. نخستین بار یاقوت در اواخر سده ششم هجری از زرزا یاد میکند. وی از دژی به نام خفتیان نام میبرد که متعلق به زرزاها بوده است. به نوشته یاقوت، این دژ در راه اربل ـ مراغه قرار داشته که امروزه در منطقه سوران در اقلیم کردستان واقع است. یک سده بعد ابنفضلالله عمری به تفصیل از پراکندگی جغرافیایی زرزاها سخن میگوید. مناطق مورد اشاره وی، امروزه در حد فاصل اشنویه در ایران تا منطقه رواندز در استان اربیل کردستان قرار دارند(جهت تفصیل مطلب، نک: فرزانه، 1403).