الگوی گاهشماری در اسلام؛ تقویم قمری، الزامی فقهی یا صرفاً یک جواز
محورهای موضوعی : فقه و تاریخ تمدّن
1 - حوزه علمیه قم
کلید واژه: فقه تمدّنی, تقویم, نسیء, بدعت, استعمار, نفوذ فرهنگی,
چکیده مقاله :
مأموریت فقه تمدّنی، استنطاق آموزههای وحیانی برای کشف نظر شارع مقدّس در مورد احکام شرعیِ متعلّق به ساختارها و فرآیندهای جاری در آنهاست. این ساختارها شکلدهندهٔ نظامات اجتماعی هستند؛ و شبکهای از نظامات اجتماعی که تمام نیازهای انسان را به صورت کارآمد و مستمرّ پوشش دهند، «تمدّن» نام دارد. یکی از ابزارهای هویّتبخش به هر تمدّنی، گاهشماری است که محور بیان تاریخ آن تمدّن قرار گرفته و امور فرهنگی، ملی و آیینی بدان پیوند میخورد. مسأله و محل نزاع آنجاست که بنا بر نگاه حداکثری به دین که شریعت مقدّس اسلام را به مثابهٔ یک نرم افزار تمدّنی به شمار میآورد، این شریعت چه تقویمی را برای گاهشماری تمدّن اسلام معیّن فرموده است؟ یعنی آیا تقویم قمری که به عنوان گاهشمار تاریخ اسلام استفاده شده است، صرفاً استفاده از یک تقویم رایج بوده، یا مُلزَم به استفاده از آن هستیم؟ بنابراین محل نزاع، جایی نیست که مثلاً از تقویم شمسی در امور شخصی همچون سررسید یک بدهی استفاده شود. علاّمهٔ طهرانی قدّس سرّه در رسالهٔ نوین این مسأله را با روش اجتهادی مورد بررسی قرار داده و تقویم اسلام را منحصراً هجری قمری دانسته و استفاده از تقویم شمسی را جایز ندانسته است. نقدی بر این نظریه منتشر شد که به خاطر فقدان کلاننگری و عدم تفکیک لایههای مختلف استدلال، تبیین دقیقی از نظریه ارائه نکرده است. در این نوشتار استدلال مؤلّف در چهار لایه تبیین شد: لایهٔ اول، انطباق عنوان «نسیء» در صورت انتقال مناسک عبادی به تقویم شمسی. لایهٔ دوم، بررسی ساختار گاهشماری در نظام اسلامی. لایهٔ سوم، انطباق عناوین «بدعت»، «تفکیک دین از سیاست»، «قطع رابطهٔ نسل خلف با سلف»، «اختلاف میان مسلمین» بر رسمیت دادن به هر دو تقویم. لایهٔ چهارم، حکم تکلیفی استفاده از تقویم شمسی در مقیاس فردی، که خارج از محل نزاع دانسته شد. در نهایت بازگشت به تقویم قمری یک الزام فقهی در تشکیل تمدّن اسلامی دانسته شده و انطباق قاعدهٔ «حرمت تنفیر از دین» بر آن، نفی گردیده است.
The mission of civilized jurisprudence is to derive revelation teachings to discover the opinion of the holy jurists about the Shariah rulings related to the structures and processes in them. These structures shape social systems; And a network of social systems that cover all human needs efficiently and continuously is called "civilization". One of the tools that give identity to any civilization is the chronology, which is the center of the history of that civilization and cultural, national and ritual affairs are connected to it. The issue and the place of dispute is that according to the maximal view of the religion which considers the Islamic holy law as a civilizational software, what calendar has this law determined for the chronology of the Islamic civilization? That is, is the lunar calendar that has been used as a chronology of Islamic history, just a common calendar, or are we required to use it? Therefore, the place of dispute is not a place where, for example, the solar calendar is used in personal matters such as the maturity of a debt. Alama of Tehrani Quds Sarra in his new treatise examined this issue with the method of ijtihad and considered the Islamic calendar to be exclusively the Hijri lunar calendar and did not allow the use of the solar calendar. A critique was published on this theory, which did not provide a detailed explanation of the theory due to the lack of macroscopic view and the lack of separation of different layers of reasoning. In this article, the author's argument was explained in four layers: the first layer, the adaptation of the title "Nasee" in the case of moving worship rituals to the solar calendar. The second layer, examining the chronology structure in the Islamic system. The third layer is the adaptation of the titles of "heresy", "separation of religion from politics", "severing the relationship between the successor generation and the predecessor", "difference between Muslims" and recognizing both calendars. The fourth layer, the obligatory ruling of using the solar calendar on an individual scale, which was considered outside the place of conflict. Finally, returning to the lunar calendar is considered a jurisprudential requirement in the formation of Islamic civilization, and the application of the rule of "rejection of religion" has been rejected.
قرآن کریم، مصحف مدینه.
شریف الرضی، محمد بن حسین. (۱۴۱۴). نهج البلاغة. (صبحی صالح، مصحح). موسسة دار الهجرة.
ابنبابویه، محمد بن علی. (1413). من لا يحضره الفقيه. (علیاکبر غفاری، مصحح). جماعة المدرسين في الحوزة العلمیة بقم، مؤسسة النشر الإسلامي.
ابو ریحان بیرونی، محمد بن احمد. (1380). الآثار الباقیة عن القرون الخالیة. (پرویز اذکایی، محقق). مرکز پژوهشی ميراث مکتوب.
ازهری، محمد بن احمد. (1421). تهذیب اللغة. دار إحياء التراث العربي.
حسینی طهرانی، سید محمدحسین. (۱۴۲۶). رساله نوين درباره بناء اسلام بر سال و ماه قمری. علامه طباطبايی.
خویی، سید ابوالقاسم؛ و فیاض، محمداسحاق. (۱۴۱۷). محاضرات فی اصول الفقه. دار الهادی.
فخر رازی، محمد بن عمر. (1420). التفسیر الکبیر (مفاتیح الغیب). دار إحياء التراث العربي.
کمالی، محمدحسین. (۱۴۰۰). نقدی بر نظریۀ علامه طهرانی مبنی بر حرمت تقویم هجری شمسی. پژوهه های فقهی تا اجتهاد، 9(5)، 113-126.
مطهری، مرتضی. (۱۳۷۷). مجموعه آثار استاد شهید مطهری (ج ۱–28). صدرا.
نوبهار، رحیم. (۱۳۸۴). بررسی قاعده فقهی حرمت تنفیر از دین. تحقیقات حقوقی، (8)، 129-172.
واسطی، عبدالحمید. (۱۳۹۸). روششناسی اجتهاد تمدنی (ابزاری برای استخراج نظامها و فرآیندهای مورد نیاز در مقیاس یک تمدن). فقه و اصول، 51(3)، 159-179.
واسطی، عبدالحمید. (بیتا). فلسفه اجتهاد تمدنی.