نگاهی نو به رساله دوم اَبودُلَف مسعر بن المُهَلهِل الخَزرَجی الیَنبوعی در حوزهی شناخت زمین و عوارض آن در ایران قرن چهارم هجری
بی بی منصوره رئیس الساداتی
1
(
دانشجوی دکتری تاریخ و تمدن ملل اسلامی،واحد مشهد، دانشگاه آزاد اسلامی، مشهد، ایران
)
شهربانو دلبری
2
(
استادیار گروه تاریخ وتمدن ملل اسلامی ،واحد مشهد، دانشگاه آزاد اسلامی ، مشهد، ایران (نویسنده مسئول)
)
محسن علامه
3
(
دانشیارگروه مهندسی نفت،معدن و زمین شناسی، واحد مشهد، دانشگاه آزاد اسلامی، مشهد، ایران
)
کلید واژه: ایران, سفرنامه, قرن چهارم, اَبودُلف, شناخت زمین,
چکیده مقاله :
اَبودُلَف مسعربن المهلهل الخزرجی الینبوعی از جهانگردان و سیاحان قرن چهارم هجری از موطن خویش در عربستان به سوی مناطق شرقی جهان اسلام بار سفر بربست و از سرزمین هایی چون چین ، هند و ایران دیدن کرد. ابودلف حاصل مشاهدات و تجربیات خویش از این سفرها را در دو سفرنامه یا رساله به صورت مجزا (رساله اول سفر به چین و هند و رساله دوم سفر به ایران ) ثبت نمود. رساله دوم که در باب سفرهای او در نواحی شرقی و غربی ایران است، حاوی مطالب ارزنده و قابل تأملی در مورد شهرها و نواحی مختلف ایران است. مسئله اصلی این پژوهش این است که ابودلف در رساله ی دوم به چه جنبه هایی از حوزه زمین شناختی در نواحی مختلف ایران پرداخته است؟ به نظر میرسد که اَبودُلَف مسعر بن المُهَلهِل علاوه بر مطالب متداول مطرح در سفرنامه ها به سبب علاقمندی خویش به مباحث زمین شناختی به این موضوع با دقت نظر پرداخته است و اطلاعات ارزنده ای در زمینهی زمین شناسی و عوارض آن از جمله کوه ها، معادن، ذخائر زیرزمینی(به صورت تخصصی)، نوع خاک و چشمه های نفتی در هر ناحیه به خواننده ارائه می دهد. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی صورت پذیرفته است.
چکیده انگلیسی :
Abudolaf Masarabin al-Mahlahal Al-Khazraji Al-Nubai, one of the world travelers and travelers of the 4th century of Hijri, traveled from his homeland in Arabia to the eastern regions of the Islamic world and visited countries such as China, India and Iran. Abu Dolf recorded the results of his observations and experiences from these trips in two separate travelogues or treatises (the first treatise on the trip to China and India and the second treatise on the trip to Iran). The second treatise, which is about his travels in the eastern and western regions of Iran, contains valuable and thought-provoking material about different cities and regions of Iran. The main issue of this research is, what aspects of the geological field in different regions of Iran did Abu Dolf deal with in the second treatise? It seems that in addition to the common topics mentioned in the travelogues, Abudolf Mas'ar bin Al-Mohalhel has paid attention to this issue due to his interest in geological topics, and valuable information in the field of geology and its complications, including mountains, mines, It provides the reader with underground reserves (specialized), soil type and oil wells in each area. This research has been done by descriptive-analytical method.
نگاهی نو به رساله دوم اَبودُلَف مسعر بن المُهَلهِل الخَزرَجی الیَنبوعی در
حوزهی شناخت زمین و عوارض آن در ایران قرن چهارم هجری
چکیده
اَبودُلَف مسعربن المهلهل الخزرجی الینبوعی از جهانگردان و سیاحان قرن چهارم هجری از موطن خویش در عربستان به سوی مناطق شرقی جهان اسلام بار سفر بربست و از سرزمین هایی چون چین ، هند و ایران دیدن کرد. ابودلف حاصل مشاهدات و تجربیات خویش از این سفرها را در دو سفرنامه یا رساله به صورت مجزا (رساله اول سفر به چین و هند و رساله دوم سفر به ایران ) ثبت نمود. رساله دوم که در باب سفرهای او در نواحی شرقی و غربی ایران است، حاوی مطالب ارزنده و قابل تأملی در مورد شهرها و نواحی مختلف ایران است. مسئله اصلی این پژوهش این است که ابودلف در رساله ی دوم به چه جنبه هایی از حوزه زمین شناختی در نواحی مختلف ایران پرداخته است؟ به نظر میرسد که اَبودُلَف مسعر بن المُهَلهِل علاوه بر مطالب متداول مطرح در سفرنامه ها به سبب علاقمندی خویش به مباحث زمین شناختی به این موضوع با دقت نظر پرداخته است و اطلاعات ارزنده ای در زمینهی زمین شناسی و عوارض آن از جمله کوه ها، معادن، ذخائر زیرزمینی(به صورت تخصصی)، نوع خاک و چشمه های نفتی در هر ناحیه به خواننده ارائه می دهد. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی صورت پذیرفته است.
واژگان کلیدی: سفرنامه، اَبودُلف، شناخت زمین، ایران ، قرن چهارم.
مقدمه
سفرنامه ها یکی از ارزشمندترین و گرانبهاترین مکتوبات در دوره اسلامی می باشند که در بردارنده اطلاعات متنوعی از نواحی مورد بازدید سفرنامه نویسان در قرون مختلف می باشد. سفرنامه نویسان بر اساس سطح علمی و حس کنجکاوی خویش در طول سفر و نوع نگاه خود به مسائل پیرامون مطالب مختلفی را در آثار تألیفی منعکس می کردند. قرن سوم تا پنجم هجری در دوره عباسی به عنوان قرون طلایی در تمدن اسلامی یاد می گردد که با گسترش و شکوفایی تمدن اسلامی و تحولات ایجاد شده در بسترهای علمی شاهد رشد سیر و سیاحت و آشنایی مسلمانان با جغرافیای دیگر سرزمین ها گردید. نگاه مسمانان در مبادرت به سیر و سیاحت ریشه در تشویق سیر و سیاحت در کلام الهی و سخنان پیامبر اکرم(ص) پیرامون آموختن و تجربه نمودن و تأمل و تفکر در احوال دیگر اقوام ، تجارت و بازرگانی و تبلیغ دین اسلام و... بود که آنان را به سفر و سیر آفاق ترغیب نمود. برآیند این سفرها و نظاره بر احوال دیگر ملل و سرزمین ها آثاری را در جهان اسلام رقم زد که دربردارنده اطلاعات گوناگون از جمله موقعیت جغرافیایی ، آداب و رسوم، خلق و خوی ،صنایع دستی، محصولات کشاورزی و باغی .... است. برخی از سفرنامه ها اما به صورت تخصصی تر به برخی از جنبه ها چون شناخت زمین و عوارض آن با دقت نظری موشکافانه پرداخته اند که از آن میان می توان به سفرنامه ابودلف در قرن چهارم هجری اشاره نمود. ابودلف در طول حیات خویش به سرزمین های ایران ، چین و هند سفر نمود و درباره سفرهای خود دو رساله نوشت که رساله نخست در شرح سفر و مشاهدات فردی او از سرزمین چین و هند و رساله دیگر مطالبی در مورد شهرهای مختلف ایران که با جزئیات ذکر شده است. اهمیت رساله دوم مولف در این است که سفرنامه او یکی از کهن ترین سفرنامه های اسلامی است و تا آن دوران سفرنامه های اندکی به وسیله مسلمانان تالیف شده بود. سفرنامه های تالیف شده تا پیش از او به مباحث شناخت زمین و عوارض آن توجه نداشتند، همچنین به جستجو و بررسی در این زمینه ی علل و عوامل برخی رخدادهای طبیعی نپرداخته بودند. هدف از تحقیق پیش رو به دست آوردن اطلاعات جدید در باب شناخت زمین و عوارض آن در سفرنامه ابودلف است. به هر روی اهمیت موضوع باعث شد تا مقاله ی با شیوه کتابخانه ای و رویکرد توصیفی–تحلیلی مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد.
پیشینه پژوهشی
با بررسی های صورت پذیرفته پژوهشی در راستای شناخت زمین و عوارض در رساله دوم ابودلف صورت نپذیرفته است، اما می توان به پژوهش های دیگری که اغلب در حول محور شخصیت نویسنده شکل گرفته است، اشاره نمود که از جمله مقاله ی « سفرنامه ابودلف»(1345) تالیف ایرج وامقی اشاره نمود. در این پژوهش نویسنده به معرفی و سیر سفر ابودلف می پردازد و سخنان منیوریسکی را در باب تصحیحات او بر کتاب سفرنامه ابودلف را مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد. در این پژوهش ذکری از شناخت زمین و عوارض آن سخنی به میان نیامده است. مقاله «درآمدی بر سفرنامه های مسلمانان در عصر عباسی(132-656ه) اثر مرتضی رضایی(1391). در این پژوهش به بررسی سفرنامه های 5 قرن در جامعه اسلامی پرداخته شده است . نویسنده سفرنامه ابودلف را در حد جزئی معرفی نموده است و در باب شناخت زمین و عوارض آن نیز سخنی به میان نیامده است.
اَبودُلَف الخزرجی جهانگرد، نویسنده و شاعر
ابودلف مسعر بن المهلهل الخزرجی الینبوعی از سیاحان و جغرافی دانان قرن چهارم هجری است.تاریخ ولادت و وفات او برای پژوهشگران به روشنی مشخص نمی باشد، اما بر اساس برخی قرائن و شواهد موجود در رساله و سخن برخی از معاصران، او تا سال 331هـ در قید حیات بوده است. 1976: 345)،. (BOSWORTHابودلف در شهر ینبع یکی از بنادر عربستان زاده شد و منتسب به خاندان آل ینبوع از قبیله خزرج و از انصار بودند.(بامطرف، 1981: 4: 658). او بر اثر حوادث تلخ زندگی که بر وی گذشت، از موطن خویش بار سفر بربست و بیشتر عمر خود را به سیر و سیاحت در سرزمین های مختلف گذراند.(فدایی عراقی، 1383: 111). ابودلف در حدود سال 321هـ زمانی را در خدمت امیر سامانی نصربن احمد( حک 301-331هـ) بوده است و بنا بر نظر امیر سامانی در میان سال های 331-341هـ به عنوان یکی از همراهان هیأت سیاسی دربار سامانی به چین سفر نمود و در راه بازگشت سرزمین هند را نیز نظاره نمود.( بروکلمان،1975: 4/ 2/ 244). ابودلف در سایه حمایت امیرسیستان اَبوجَعْفَرْ محمد بن احمد بن الیث(حک331 -۳۵۲ ق ) مدت زمانی را گذراند (ابن اثیر،1367: 5/ 129).چنانکه حاکم آن زمان ابوجعفر محمدبن احمد را مردی عالم معرفی می کند. او صنعت گلدوزی محلی این دیار را توصیف می کند و می نویسد حاکم از آن 5000 درهم درآمد داشته است.(Kraemer, 1986.p13). ابودلف در سفرهای خویش به دربار آل بویه وارد گردید و مدتي در مصاحبت صاحب بن عباد (۳۲۶-۳۸۵هـ) وزیر آل بویه (وزیر مؤیدالدوله و فخرالدوله دیلمی) در ری بود و در سراي او روزگار گذراند. او توصیه نامه های برای تامین و گذران زندگی برای ابودلف می نوشت که مانند سفته (سفاتج) براي رفع نيازمنديهاي خويش از آنها استفاده مي كرد (ثعالبي، 3/353 ؛ زرکلی، خیرالدین، 1980م، 7: 216). عون بن حسين همداني، بديع الزمان همداني (شاعر درگاه صاحب به عباد) و محمد العمر بلخي از شخصیت های هستند که دربارة رفتار و منش او اطلاعاتی را برای ثعالبي بیان نمودند (ثعالبي، 1420ق: 3/353 ، 354). چنین می توان استنباط کرد که آنان با آگاهی و شناخت در مورد شخصیت او با ثعالبی سخن گفته اند. بر اساس مستندات تاریخی بدیع الزمان همدانی در سال 380هـ به درگاه صاحب بن عباد خدمت می کرد، و مقارن همین ایام نیز از ابودلف نیز یاد نموده است و ظاهراً شخصیت عجیب ابوالفتح اسکندری، قهرمان اصلی کتاب او در مقامات، مبتنی بر همین شخصیت ابودلف الخزرجی خلق شده است (یاغی،1969: 92) . چنین می توان استنباط نمود که ابودلف الخزرجی تا حدود سال 380هـ نیز در قید حیات بوده است. از جنبه های دیگر شخصیت ابودلف میتوان به قریحهی شاعری او اشاره نمود. عبدالملک ثعالبی نیشابوري در کتاب خویش یتیمه الدهر ، ابودلف الخزرجی الینبوعی مسعر بـن المهلهل، را شاعري خوش قریحه و داراي طبع ظریف و تیغ برنده معرفی می نماید که مدت نود سال در رنج و سختی زندگی میکرد. او در غربت و سفرهاي دشوار عمري سپري کرد و قصیده اي معروف به نام رائیه به تقلید از قصیده ي أحنف العکبري براي صاحب بن عباد سرود که در آن نام خلیفه عباسی المطیع الله را گنجانده بود. ( ثعالبی،1420: 3/414- 413). در کتب دیگر نیز از اشعار ابودلف سخن به میان آمده است.در کتاب ابن عتائقی نیز از اشعار مسعربن مهلهل الخزرجی الینبوعی معروف به ابودلف آمده است،( ابن عتائقی، 1390-1432ق:20). ابوحیان توحیدی نیز در کتاب البصائر و الذخائر نیز اشعاری از آن ذکر کرده است.( ابوحیان توحیدی،1419: 3/ 162).همچنین قصیده ای به نام ساسانیه از اوست که یکی از مهم ترین نکات این قصیده وجود شمار فراوانی از واژه های محاوره ای در روزگار عصر عباسی است که در میان مردم متداول بوده است. (بامطرف، 1981: 4/ 475). ابودلف و ابوالحسن عقیل بن محمد العکبري معروف به أحنف عکبري(قرن چهارم) از شعرای دربار صاحب بن عباد با افتخار خود را از بنی ساسان1 که جماعتی فقیر و محروم بودند و زندگی خود را با داستان سرایی، مرثیه خوانی، معرکه گیري و گدایی و دزدي تأمین میکردند و شأن بسیار پایینی در اجتماع داشتند، معرفی کرده اند(ثعالبی، 1420ق:423- 413) مطالب عنوان شده اما گوشه ی کوچکی از زندگی او را به مان نشان می دهد و اطلاعات ما در باب زندگی ابودلف بسیار اندک و با قرینه سازی های مختلف همراه است.
معرفی نسخه ی رساله دوم ابودلف
اساس پژوهش حاضر نسخه مکشوفه در آستان قدس رضوی که در سال 1923م توسط زکی ولیدی طوغان است. زکی ولیدی دو رساله اول و دوم به ضمیمه رساله ابن فضلان و کتاب البلدان ابن فقیه را در این کتابخانه به دست آورد. برخی محقیقین بر این باورند که شخص ابودلف، خود نام رساله بر آنها نهاده و آنها را به صورت رسالة اول و دوم معرفي كرده است.( 16Bulgakov,1960:). آغاز سفر ابودلف در رساله دوم از شیز2 منطقه ای در آذربایجان است و در ادامه به مناطقی چون باکو و تفلیس و سپس به آذربایجان، اردبیل و شهرزور رفته و از راه کرمانشاهان، همدان، رى، طبرستان، قومس، نیشابور، طوس و هرات رسیده است.( موسوى بجنوردى، 1370: 5/459). به نظر می رسد که انتخاب شهرها در رساله دوم ابودلف با آگاهی او از معادن و ذخائر زیر زمینی هر منطقه صورت پذیرفته است، زیرا خود در اول رساله علاقه خویش به معادن و... را به مخاطب گوشزد می کند. با نگاهی به رساله دوم مخاطب در می یابد که ابودلف سفرهای متعددی را در ایران انجام داده است، اما خط سیر گزارش های او از سفر و شهرها در مقاطعی در رساله منقطع می گردد و پشت سرهم و یکدست نیست. در هر ناحیه ابودلف موقعیت جغرافیایی شهر، محل سکونت، محصولات کشاورزی و باغی و بناهای تاریخی بالاخص دوره ساسانی را مورد توجه قرار داده است و کتاب از لحاظ جغرافیایى و جغرافیاى تاریخى بسیار ارزشمند است، زیرا از مناطقی در ایران سخن می گوید که در دوره های بعد اثری از آنان نیست. (موسوی بجنوردی، 1370 :5/362).
رساله ی دوم جدا از عدم پیوستگی در مبحث شهرها، تفاوت مشخصی بین کیفیت اطلاعات ارائه شده مولف از نواحی غرب ایران و اطلاعات مربوط به نواحی شرق ایران وجود دارد. مطالب نواحی غرب نه تنها فراوانتر است، بلکه حاوی مشاهدات باستانشناسی و افسانههای فراوانی درباره تاریخ مناطق مختلف پیش از اسلام است. اما در نواحی شرقی ایران اطلاعات کوتاهی در باب سفر به شرق ری و گرجستان و خراسان تا هرات ارائه می دهد و در ادامه سفر برگشت از نیشابور به اصفهان در یک تقطیع انجام میشود. این نکته در رساله دوم قابل توجه است که در عین حال که به ذخایر معدنی در مناطق مختلف غرب ایران اشاره ای مستمر و ظاهراً کارشناسی شده است، اما به معادن معروف فیروزه در نزدیکی نیشابور هیچ اشاره ای نشده است. در عوض به معدن بزرگ مس در آنجا اشاره شده است که در منابع جغرافیایی دیگر ذکر نشده است. در رساله دوم ابودلف اطلاعات غرب ایران به وضوح قابل قبول تر و از نظر جغرافیایی سازگارتر از نواحی شرقی تر ایران است.( Bulliet, 1985 : 271–272).
حامی یا حامیان مالی ابودلف در زمینه تالیف رساله دوم تا کنون مشخص نشده است اما به نظر می رسد که اختلافات سیاسی و مذهبی منجر به کاهش چشمگیر ارتباطات ایران غربی آل بویه و ایران شرقی سامانی در ربع سوم قرن چهارم شده بود و همین امر تمایل اشخاص برای حمایت مالی در غرب ایران و دربار آل بویه را تقویت می نماید. حامیانی که بیشترین کنجکاوی و کمترین دانش در مورد آن مناطق را دارا بوده اند ،علاوه بر آن افسانه های محلی بازگو شده در رساله دوم بیشترین علاقه را برای حامیان در غرب ایران داشته است. از آنجایی که ابودلف با دربارهای مختلف آل بویه ارتباط دارد، احتمالاً حامی رساله دوم از این پایگاه بوده باشد( 138: von Rohr-Sauer, 1939). زمان دقیق نگارش رساله دوم نیز مشخص نیست و در طول رساله سال های مختلفی از سوی مولف ذکر شده است. گمان مي رود كه مؤلف، رسالة دوم را در روزگار فرمانروايي ابوالفضل ابوجعفر الثائر علوي در طبرستان نوشته باشد. وي در رسالة خود دربارة طبرستان مي نويسد كه طبرستان در دست علوي هاست و فرمانرواي كنوني آن به «الثائر» مشهور است. (ابودلف،1354: 382 ـ 383). ابوالفضل الثائر علوي(سید ابیض) فرزند سید حسین مُحدث و برادرزاده ناصر كبير بود و از او در سالهاي پس از 331 ق/ 943 م ياد كرده است (مرعشی،1361: 154) چنين به نظر مي رسد كه الثائر علوي در 331ق به قدرت رسيده و در 345ق/ 956م درگذشته باشد، ولي سيد ظهير الدين مرعشي خروج الثائر را در 350ق/ 961م نوشته است كه به گيلان و ديلم و طبرستان لشكر كشيد و با فرمانروايان آل بوية جبال پيكار كرد(همان، 153). مرعشي تاريخ ديگري در ارتباط با زندگي و فعاليت الثائر ذكر نكرده است. در ضمن دو سكة ضرب هَوسَم كه كوهستاني در آن سوي ديلم و طبرستان است، به نام ابوالفضل جعفرالثائر في الله العلوي يافت شده است كه تاريخ 341هـ بر آن نقش بسته است.از اين نوع سكه دو عدد ديده شده است كه يكي از آن دو در استكهلم و ديگري در موزة تاريخ آذربايجان شوروي است (16Bulgakov,1960:). ابودلف خود در ذكر حوادث مربوط به شهرزور از سال 341ق ياد كرده است(ابودلف،1354: 371). علاوه بر آن سال 340هـ نیز در مورد ساخت خانه ای در شهر قرمیسین(کرمانشاه) در رساله به چشم می خورد. گمان مي رود تاريخ نگارش رسالة دوم ابودلف كه متن آن در نسخة خطي آستان قدس ثبت شده است، در همان سال و يا اندكي پس از آن باشد.
بحث
تعریف علم شناخت زمین (زمین شناسی) و عوارض آن
شناخت زمین بهعنوان علم زمین پیکره سازمان یافته دانشهای ماست درباره کرهای که بر روی آن زندگی میکنیم. علم چیستی کوهها، دشتها، ژرفای اقیانوسها و تاریخ پیدایی حیات بر روی زمین . علم شناخت زمین(زمین شناسی) در واقع از پنج منظر زمین را بررسی میکند. الف: فرایندهای زمینشناسی: بررسی کلیه فرایندهای طبیعی فعال در زمین چون آتشفشانی، لرزه خیزی، فرسایش، رسوبگذاری و مانند آنها. ب: ساختارهای زمینشناسی: مطالعه اشکال و ساخت هایی که بر أثر عملکرد فرایندهای زمینشناسی ایجاد میشوند، همچون یک گسل یا مخروط یک آتشفشان، دره یک رودخانه یا لآیههای ناشی از رسوب گذاری در دریا. ج: مصالح زمینشناسی: بخشی از دانش زمینشناسی، به بررسی مواد تشکیل دهنده زمین چون کانیها، سنگها، خاکها و آب میپردازند. د: زمان زمینشناسی: در زمینشناسی، علاوه بر آنکه فرایندها، ساختها و مصالح جداگانه بررسی میشود، تغییراتشان در طول زمان نیز مطالعه میشود، به این ترتیب است که تاریخ کره زمین و وقایع و رخدادهای آن مشخص میشود(معماریان، 1393 : 21). ه: بررسی ویژگیهایی کلی زمین از قبیل حرکت، جاذبه و کرویت زمین(همان، 22). چهره زمین همواره به صورت امروزی نبوده و به آرامی و دائما در حال تغییر میباشد. بلندترین کوهها متشکل از موادی هستند که روزی اقیانوس ها را تشکیل می دادند. سنگواره های بازمانده از جانورانی که دریاها را در میلیون ها سال پیش انباشته بودند امروزه پس از حفاری در صخره های بلند به دست میآیند(علایی طباطبایی،1381: 31). بررسی این گونه موارد همان شناخت زمین است که در طول تاریخ شناخت زمین با فراز و نشیب همراه بوده است.
شناخت زمین و عوارض آن در رساله ی دوم ابودلف
جهانگردان مسلمان پیش از ابودلف نیز در نگارش سفرنامه های خود از سبک و رویه ای معمول در توصیف مناطق گوناگون ،جغرافیای طبیعی ناحیه، کشاورزی، فرهنگ و... پیروی می نمودند، اما رساله دوم ابودلف دارای ویژگی های خاصی است که سبک و سیاق او را از دیگر سفرنامه ها تا عصر خود متمایز می نماید. ابودلف با ورود به هر ناحیه در عین حال مشاهده اطراف و اکناف، دست به تجربه و محک زدن مواد معدنی و آزمودن عمق دریاچه ها و اندازه گیری مساحت و محیط آنها و تحقیق دربارة خاصیت شفابخش چشمه ها و آبها و گیاهان همچنین نقل و حکایت کردن ماجرای ساخته شدن شهرها و بناهای معروف و شگفت انگیز (چه مطابق با واقعیت و چه افسانه آمیز) می زند که بیانگر دقت نظر و طبع جستجوگر وی در مواجه با طبیعت و نشانه های تمدن است. با بررسی رساله ی دوم ابودلف مطالب ذکر شده وی در باب شناخت زمین و عوارض را می توان در چند بخش دسته بندی نمود که بدین شرح است:
الف: کوه ها ، دره ها و معادن
روحیه جستجوگر و علاقمندی او به معادن و کانی ها سبب گردید که این بخش از عوارض زمین با دقت نظری افزون تری مورد سنجش و معرفی قرار گیرد.ابودلف خزرجی در اول رساله دوم خویش چنین می نویسد:«... چون بر هنر شریف و تجارت سودمند تصفیه و تقطیر و اقسام حل نمودن و آهنکی کرن فلزات احاطه یافتم در باب سنگهای معدنی و گیاه های طبی دوچار تردید و اشتباه شدم و لازم دیدم بدنبال سنگهای خام معدنی و چشمه سارها بروم...».(ابودلف،1354: 38). او که با ورود به هر شهر یا ناحیه با تاکید به معادن و کانی های و ذخائر زیرزمینی آن دیار می پردازد و در طول سفر خویش شمار زيادي معادن از جمله طلا، نقره، سرب. مس ، گوگرد، سيماب3، زاج4، شوره و غيره در نقاط مختلف ايران را به مخاطب معرفي می نماید. علاوه بر معرفی کانی ها و معادن ابودلف شيوة استخراج و آماده كردن برخی کانی ها را نیز در رساله دوم توضيح می دهد كه نشانة احاطة او در اين رشته از دانش زمین شناسی است. اولین معادن توصیف شده در رساله دوم از شهر شیز است که شامل معادن نقره، طلا، لعل بنفش، سرب و جیوه است. ابودلف پس از معرفی معادن و کانی های این ناحیه به دسته بندی و مرغوبیت معادن طلای شِیز می پردازد و طلای این ناحیه را به سه دسته تقسیم می نماید: 1- طلا به نام قومسی که عبارت از خاک طلا می باشد و با آب شستشو می دهند خاک طلای باقی مانده را با جیوه ترکیب می نمایند که به رنگ سرخ روشن در می آید از ویژگی های آن سنگین و نرم و پاک و چکش خور است 2- طلا به نام شهربی که تکه های به اندازه یک گندم تا ده مثقال را می توان به دست آورد.رنگ این نوع طلا تند و ثابت است ولی جنس آن مقداری خشک است 3- طلای سجابذی که رنگ آن سفید و هنگام محک سرخ می شود و جنس نرم و محکمی را دارد و با زاج رنگ می شود. این نوع طلا را اصفهانیان انگشتر می سازند.(همان،39). ابودلف علاوه بر مشاهده و دسته بندی طلا این ناحیه برای به دست آوردن خلوص طلای معادن شیز دست به آزمایش می زند، علاوه بر آن به مقایسه کیفیت می پردازد و جیوه طلایی شیز را از جیوه طلای معادن خراسان عالی تر و پاک تر و سنگین تر عنوان می داند. یاقوت حموی در کتاب خویش معجم البلدان سخن ابودلف در مورد شهر شِیز و معادن آن را بی کم و کاست ذکر می کند.(حموی،1995: 3/384).همانطور که بیان گردید ابودلف برای شناخت کیفیت و مرغوبیت کانی ها و ذخائر هر ناحیه به آزمایش می پردازد .در شهر الران5 نیز برای بررسی کیفیت سرب آن ناحیه این اقدام را انجام میدهد و چنین می نویسد: «... آنجا معدنی از سرب یافتم و یک تکه تفاله سُرب (مرده سنگ) از آن برداشته آزمایش نمودم و از هر یک من آن یک دانگ (دانق) و نیم نقره 6 به دست آوردم. اینجاب آن را در معادن سرب دیگر نیافتم».(ابودلف، 1354: 42). علاوه بر آن مطالبی در باب طلای سنگین و سفید فام الران مطرح می کند و برای تغییر رنگ طلای الران دو دستور العمل را ذکر می کند که اولی اگر بر ده قسمت آن یک قسمت نقره اضافه شود، رنگ آن سرخ می شود و دومین راهکار برای به دست آوردن رنگ سرخ به وسیله سنگ محک است.
ابودلف در سفر خویش به همذان یا همدان خاک آن ناحیه را آمیخته با طلا ذکر میکند و با دقت و سنجش مسائلی را در مورد سود و زیان این معادن مطرح می نماید و چنین می گوید به دلیل هزینه بالای استخراج در این ناحیه طلایی که بدست می آید، سودی از آن برای مردم حاصل نمی شود . بجز معدن سطحی سنگ سنباده معدن دیگری در همدان جا یافت نمی شود.(همان،ص68). و نشان می دهد این ناحیه معادن و کانی های ارزشمندی را در دل خود جای نداده است. ابودلف در باب یکی از رشته کوه های دماوند (اما ذکری از محل دقیق نمی کند) می نویسد که در نزدیکی این کوه معدنهای سنگ سُرمِه(انتیمون)7 و کف نقره(مَرتَک)8 و سرب و زاج وجود دارد.(همان،ص79). در برخی موارد کانی های صادراتی را نیز بر می شمارد و به مقایسه با دیگر نمونه های آن بر می خیزد چنانکه زاج در بذین (از توابع اردبیل) را ابودلف یکی از بهترین زاج ها بر می شمرد که از زاج مصری نیز اولی تر است و این زاج به یمن و واسط صادر می شود و در شهر واسط پشم ها با این زاج رنگ می شوند. ابودلف هنگامی که به ناحیه طبرستان وارد می گردد این منطقه را دارای شهرهای زیاد و مناطق وسیع با جنگلهای انبوه و بیشمار، رودها و آب فراوان به مخاطب معرفی می نماید که در آنجا معادن طلا موجود است و بهترین جنس آن در دره ای واقع در یکی از کوههای آنجا بنام «خشم» یافت می شود.(ابودلف،1354: 79) علاوه بر آن وجود معادن زاج و زاج سفید را ذکر می کند و از موارد استعمال زاج را برای سفید کردن نقره سیاه عنوان می کند و بر این باور است که فقط در این منطقه زاج سفید یافت می شود. در طبرستان نیز کف سرب (مرده سنگ) بدست می آید و مانند آن در هیچ شهری وجود ندارد.(همان،ص81). در ادامه مطالب خویش شگفتیهای شهر دامغان می نویسد که در این ناحیه کانهای زاج و نمکهای گوناگون وجود دارد و کبریت ندارد و معدن زر نیکو دارد. گمان می رود که ابودلف در هر ناحیه برای شناخت ارزش مواد معدنی استخراج شده ، دست به آزمایش های می زند و سپس به مقایسه کیفی و کمی مواد معدنی هر ناحیه با ناحیه دیگر برمی آید. اطلاعات او در طول سفر از شهرهای مختلف گستردگی معادن و کانی ها و ذخائر زیرزمینی ارزشمند هر ناحیه را در قرن چهارم هجری به خواننده ارائه می دهد و میزان مرغوبیت و کیفیت آن را برمی شمرد که این امر در میان جهانگردان تا آن دوره بی سابقه می باشد.اغلب جهانگردان به نوشتن مشاهدات یا سخن راویان بسنده می نمودند اما ابودلف در باب منابع زیر زمینی و کانی ها خود دست به آزمایش می زند تا نتیجه آن را به صورت تجربی مشاهده نماید.
ب: معرفی چشمه آب های معدنی، رودخانه ها و دریاچه ها
آب های معدنی و چشمه ها نیز یکی از مطالب مورد توجه در رساله دوم ابودلف هستند و ابودلف در هر ناحیه به وجود آب های معدنی، چشمه ها و تاثیر آنان بر امراض انسانی می پردازد. او در هر منطقه ای که وارد می گردد ، به معرفی دقیق این عوارض می پردازد، هنگامی که به ناحیه الران وارد می گردد، در مورد خاصیت رودخانه الران که اگر مردمان از آن بنوشند مبتلا به سنگ کلیه نمی شوند. توضیحاتی را بیان می نماید اما دلیل و علت این امر را توضیح نمی دهد. در راه سفر ابودلف از شهر الران به دره اسفندویه می رود ، این شهر را دارای آب های معدنی با چند خاصیت درمانی معرفی می نماید، اول آب های معدنی شوره دار بسیار زیاد که فقط برای ورم اعصاب مفید است، دوم آب های معدنی که برای رفع تنگی نفس بسیار مفید است .( همان،ص 43) . در کتاب آثار علویه اسفزاری در باب کیفیت آب ها چنین توضیح می دهد که هنگامی برف روی کوه ها برف بر اثر تابش آفتاب آب می گردد، در محلی که خاکش ریگ یا سنگ ریزه باشد، فرو می رود و هنگامی که آب در زمین فرو می رود و در سراشیبی به مسیر خود ادامه میدهد هنگامی که دیگر راهی نیست در آن محل جمع شده و پس از آن از زمین به بیرون می آید. آب ها از هر زمینی که عبور نمایند خاصیت آن را می گیرند و به همین دلیل برخی از آب ها شور می باشند.(اسفزاری، 2536: 78). همانطور که بیان گردید نگاه ابودلف به چشمه های معدنی علاوه به شناخت عوارض زمین از جنبه طبابت نیز بدان می پردازد. ابودلف در اردبیل به آب های روانی اشاره دارد که برای معالجه بیماری جرب به کار می رود. هنگامی که به شهر طارم می رسد از چند چشمه ای با خاصیت های متفاوت نام می برد، چشمه اول در با مجاورت با هوا تبدیل به سنگ می گردد و در حال مایع برای خونریزی رحمی مفید است و چشمهی دوم که زخمهای کهنه را معالجه می کند اما برای زخمهای تازه مفید نیست(ابودلف، 1354 ،44). ابودلف علاوه بر ذکر ظاهر آب های معدنی به موارد درمانی آنان نیز با دقت نظر می پردازد. ابودلف هنگامی که به نزدیک دریاچه ارومیه می رسد با دقت به محیط اطراف آن را بیان می کند و می گوید که در نزدیکی آن گیاه و حیوان زنده دیده نمی شود ، و دلیل آن را در شوره زار بودن خاک است. زمینهای شور دارای طبقه بندی خاص خود می باشد چنان که ابن وحشیه اینگونه می گوید: شوره زار خالص (مالحة خالصة الملوحة) ، زمین شور و اسیدی (الملوحة حموضة)، نمکی ملایم(ملوحة الخفیفة).(ابن وحشیه،1993: 315). ابودلف علاوه بر بیان شکل ظاهری دریاچه به اندازهگیری مساحت آن نیز می پردازد و بیان می دارد که محیط دریاچه پنجاه فرسخ و عرض آن را در یک شب پیموده است. از این دریاچه نمک بلوری به دست می آید و در ساحل شرقی آن چشمه های وجود دارد9 که آب آن ها در مجاورت با هوا به سنگ تبدیل می شود10 و نیز چشمه های دیگر در این منطقه دیده می شود که آبهای ها تلخ و ترش و شور بیرون می آید و به دریاچه مزبور سرازیر می شود(ابودلف، 1354: 49). علم زمین شناسی نوین در این باب اینگونه پاسخ می دهد که كانيها داراي طعمها و شرايط فيزيكي مخصوص به خود مي باشند مثلا كاني هاليت يا نمك طعام طعم شور دارد , آبهایی که طعم ترش دارند ،داراي منيزيم مي باشند.و آبهاي كه تلخ هستند، داراي كلرور پتاسيم مي باشند(منوچهر دانایی،1352: 442). ابودلف در گزارش خویش از شهر ماسندان یا ماسبذان این شهر را داری آب های معدنی و گوگردی و معدن زاج و شوره و املاح معرفی می کند که آب آن به بند نجین می ریزد. علاوه بر آن ضرر برخی چشمه های این شهر را برای انسان بیان می دارد که در شهر علاوه بر سه چشمه معدنی، چشمه دیگری نیز موجود دارد که هرگاه شخص از آب آن تنقیه کند به اسهال سخت مبتلا می گردد( ابودلف،1354: 61).
ابودلف علاوه بر ذکر چشمه های معدنی در طول سفر خویش در ایران خواص درمانی آنان را نیز بیان می نماید. او با بیان جزئیات ریز و در عین حال ارزشمند ما را با بسیاری از عوارض طبیعی در قرن چهارم آشنا می نماید. او در راه سلماس چشمه ای عالی و پرفایده به زراوند را ذکر می کند که خود خاصیت این چشمه را با درمان شخصی آشنا به چشم دیده بود. او فرد مریض را که مبتلا به جرب و طاسی و قولنج و درد قلب و پا و سستی اعصاب و تب لازم و تیری نیز در گوشت وی فرورفته بود،به مدت سه روز در این آب استحمام نمود که در نتیجه آن تیز از بیخ رانش که سست ترین جابود ، بیرون آمد و مشکلاتش برطرف گردید(همان، 49). از دیگر نمونه های که عوارض طبیعی با تجره طبابت ابودلف درهم آمیخته شده است وجود آب در شهر بسطام است که این آب را تلخ می داند که هر کس با معده خالی بخورد ، گاز معده اش دفع می شود و تنقیه با آن بواسیر درونی را شفا می کند.(همان،ص 83). ابودلف علاوه بر تجزیه و آزمایش کانی ها و بیان خاصیت آب ها و... سخنان مردم محلی را نیز راستی آزمایی می نماید، به طور مثال مردم ناحیه دماوند عقیده داشتند در یکی از کوههای دماوند سلیمان به داود ع یکی از دیوان سرکش را که صخرالمارد نام دارد، در آنجا زندانی نموده است. ابودلف می گوید من این موضوع را مهم تلقی نمودم و خواستم شخص آنجا را ببینم .پس از کوه بالا رفتم و با سختی فراوان و خطر جانی خود را تا نیمه بلندی کوه رساندم . گمان نمی کنم هیچکس از مکانی که من رسیده ام بالاتر رفته باشد و خیال می کنم هیچکس هم تا آن محل نرسیده است. در آنجام کوه را با دقت ملاحظه نمودم و یک چشمه بزرگ صافی یافتم که اطراف آنرا گوگرد سنگ شده فراگرفته بود و چون خورشید بر آن می تابید آن را مشتمل میساخت و آتش از آن نمایان می شد. پهلوی ان چمشه مجرای آبی بود که از زیر کوه می گذشت. بادهای مخالف بر آن می وزید و صداهای نارسائی بطور منظم و موزون از آن بگوش می رسید. یکبار آن صدا چون شیهه اسب و بار دیگر مانند عرعر الاغ و .. بود.اما آن تنوره دود که مردم می گویند نفس دیو است چیزی جز بخار آن چشمه گوگرد نیست .( ابودلف، 1354: 78).اینگونه بود که راز دیوان را ابودلف کشف می نماید. یاقوت حموی مطالب بالا و جستجو و بررسی صدای هولناک در کوه را به نام شخصی.علی پسر زین وزیر مازیار طبری که حکیمی دانشمند عنوان می کند اما در ادامه مطلب عینا به صورت متن ابودلف در کتاب او آمده است (حموی، 1995-1996 :2/404).مشخص است که او مطلب را از ابودلف اخذ نموده است اما نخواسته نامی از ابودلف ببرد. قزوینی نیز در باب دماوند و ماجرای آن در نزد مردمان این دیار گفته های مسعربن مهلهل را در کتاب خویش آورده است(قزوینی، 1373: 1/ 345).
ابودلف در برخی از شهرها به مشخصات ظاهری و فیزیکی چشمه ها اشاره می نماید که به نظر مخاطب حیرت انگیز و اعجاب آور می باشد، اما در دیدگاه زمین شنایی نوین پاسخ آن موجود است . به طور مثال در شهر دامغان قریهای وجود دارد به نام جمالین( دیه شتربانان). در این قریه چشمه ایست که از آن خون می جوشد و در خون بودن آن تردید نیست، زیرا تمام اوصاف خون را در بردارد. از لحاظ زمین شناسی نوین معمولا اكسيدهاي آهن هنگام حل شدن در آب باعث رنگ قرمز آب مي شوند و هرگاه رودخانه يا چشمه اي از محل اين كانيها عبور كند آنها را در خود حل نموده و آب را به رنگ قرمز در مي آورد.(منوچهر دانایی، 1352: 442 ). در مورد این رودخانه نیز ابودلف دست به آزمایش می زند و به کسب تجربه از این راه می پردازد. او می گوید هرگاه در آن جیوه فروبرند به سنگ خشک و سخت و رنگارنگ تبدیل میشود.(یاقوت حموی، 1995-1996: 2/ 358). ابودلف در برخی موارد اخلاق و منش مردمان یک دیار را نیز به عوارض طبیعی نسبت می دهد که قابل تامل است.او آب شهر نیشابور را دارای خاصیتی می داند، نوشیدن این آب باعث بدکاری می گردد، مگر آن که کم بنوشند(ابودلف،1354: 85-86).
ابودلف در طول سفر خویش موارد متعددی از عوارض طبیعی شهرها را بیان می نماید که برخی را با دقت و ریز نگری خویش به مخاطب عرضه می نماید. از میان سوق الاهواز رودهای متعدد از جمله وادی الاعظم می گذرد و آن آب شوشتر(تستر) است که در کنار آن شهر جاری است. از این رودخانه بزرگی (واد عظیم) جدا شده در داخل شوشتر جاری میشود.رنگ آب این رودخانه هنگام بالا آمدن آب سرخ میشود . از این رود نیز شعبه دیگری بنام مسرقان منشعب و از سوق الاهواز میگذرد. این رودخانه نیز از رود شوشتر تشکیل می شود و از عسکر مکرم میگذرد . رنگ آن هنگام پایین آمدن آب سفید است و در زمستان و موقع بالا آمدن آب سفیدتر می گردد.(همان،89). در زمین شناسی نوین رنگ آب معمولا به رسوبات محلول در آن بستگی دارد . در فصل زمستان به علت سرد بودن هوا و یخ زدن بعضی از مسیرهای عبور آب نوع رسوبات آن با زمانی که هوا گرم است متفاوت است.( لیت و همکاران، 1369: 382 ). یاقوت حموی نیز این مطلب را در کتاب خویش بی کم کاست از زبان ابودلف ذکر کرده است. (یاقوت حموی،1995-1996: 1/364).
از دیگر نظرات ابودلف در باب معادن و کانی ها و آزمایش آنان مربوط به ناحیه خوزستان و شهر دورق است که «... چشمه های گوگرد زرد از نوع بحری که برای روشنائی در شب بکار میرود. این قسم گوگرد در جای دیگر یافت نمی شود و در اگر از آن بمکان دیگر ببرند روشن نمیشود و نیز هرگاه از جای دیگر آتش به دروق ببرند و با آن گوگرد بحری را روشن کنند تمام گوگرد می سوزد در صورتیکه آتش خود محل گوگرد آنجارا روشن نمی سازد.(ابودلف، 1354: 90).11 آزمایشات ابودلف در جای جای کتاب به چشم می خورد به طوری که در مورد دیگری چنین می نویسد که هر گاه در آبی که زیر پای شبدیز در قرمیسین(کرمانشاه) جاری است هزار درهم مسکوک فرو برید سپس آنرا با حرارت شمش کنید شش درهم بر وزن آن فزوده می شود . علت آن بر من معلوم نشد(همان،69). سفر ابودلف هنگامی که به قم می رسد، آن شهر تازه ساز اسلامی می داند که اثری از غیر اعراب در آن به چشم نمی خورد. در آن جا چاه های آب وجود دارد و مانند آب آن از حیث خنکی و گوارائی در روی زمین یافت نمی شود. می گویند گاهی در تابستان از آن چاهها برف بیرون آمده است.(همان، 71). ابن وحشیه نیز طعم آب و خاک مرغوب را کاملا شیرین و گوارا میداند و در مقابل طعم مرکب از تلخی و تندی را نشانه ی فرط خشکی و گرمای طبع یک خاک دانسته و آن را بدترین نوع زمین برای کشت معرفی کرده است(ابن وحشیه، 1993: 308 ). ری نیز از دیدگاه ابودلف آب گوارایی دارد اما نکته جالب این آب را آلوده میداند اما دلیلش را نمی گوید.
گرداب
گرداب از دیگر عوارض بر روی زمین است که در میان کتب و آثار کهن و نزد جغرافی نویسان از اهمیت بالایی برخوردار بود و رَسامان نقشه های جغرافیایی گرداب های هر ناحیه را در نقشه های خویش ترسم می نمودند تا دریانوردان با آگاهی از آن از این ناحیه دور گردند. ابودلف در رساله خویش از گردابی به نام «فم البواب» سخن می گوید که در دو فرسخی پل ایذج و در مسیر بصره که چندین رودخانه در آن سرازیر می شده است. گرداب برای او از این جهت جالب توجه بوده است که هرگاه انسان یا حیوانی در آن گرداب بیفتد به درون آن فرو نمی رود ، بلکه در آن می چرخد و آب او را بساحل می اندازد (ابودلف، 1354: 88) و این برعکس دیگر گرداب ها و نحوه عملکرد آنان است اما علل و عوامل این پدیده را توضیح نمی دهد.
ذخایر زیر زمینی ( نفت)
ابودلف را شاید بتوان از اولین دانشمندان و سفرنامه نویسان دانست که در مورد چاه های نفتی در کتاب خویش سخن گفته است و به آن پرداخته است . ابودلف هنگامی که به ناحیه ی آذربایجان بازگشته است و به ناحیه ای به نام باکوبه از توابع شیروان 12(شروان ) رسید است، در این ناحیه چشمه نفتی مشاهده کرد که روزانه یکهزار درهم درآمد داشت. علاوه بر آن در نزدیکی آن چشمه نفت دیگری نیز نام می برد که به قول ابودلف مانند جیوه سیال جریان داشت .(ابودلف، 1354: 46). مبلغ ذکر شده ابودلف در این باره نشان از فراوان بودن ذخیره نفتی در ناحیه باکوبه دارد. درخانقین13 نیز ابودلف به وجود چشمه نفت بزرگ و پرسودی اشاره می نماید ، اما در مورد مقدار و اجاره و.. سخنی نمی گوید (همان، 57). این سخن را نیز یاقوت حموی با ذکر نام ابودلف در جلد 2ص 264 کتاب خویش آورده است.این اولین اشاره ها به وجود ذخایر نفتی در نواحی ایران بوده است.
فرو نشست زمین و زمین لرزه
در دوره اسلامی عوامل وقوع زمین لرزه با نظریات علمی و افسانه ها در نزد ملل قدیم در هم آمیخته بود .در قرون نخستین پیدایش زمین لرزه را به دلایل وجود بخار تر و خشک ذکر می نمودند که اخذ شده از نظریات یونانیان بود. اولین کسی که در جهان اسلام آن را مسبب زلزله قلمداد کرد ، جابر بن حیان در کتاب ثلاثون کتابا و رساله فی الکیمیاء والاکسیر والفلک والطبیعیه بود. بعد از وی دانشمند مسلمان دیگر به نام کِندی رساله مستقلی در زلزله شناسی به نام «علم حدوث الریاح فی باطن الارض المحدثه کثیر الزلازل» نوشت و این نظریه را پذیرفت( ابن ندیم، 1971: 421).در قرن چهارم هجری نیز نویسندگان رسائل اخوان الصفا در رساله هجدهم از تبخیر آب های زیر زمین سخن رانده و آن را عامل زلزله قلمداد کرده اند. ابودلف در رساله دوم خویش در باب زلزله در نواحی مختلف مطالبی را بیان کرده است که اغلب بر اساس مشاهدات وی است و به مانند قسمت کانی ها و معادن به علل و عوامل آن نپرداخته است. اولین مطلب را در مورد ایذج ناحیه ای میان اصفهان و اهواز بیان می نماید که در آن زلزله بسیار روی می دهد (ابودلف، 1354: 87). در مطلب دیگر او با مشاهده مستقیم خویش محل زلزله و پدیده های پیرامون آن را توصیف می نمایند. در دشت خوارزم به دهستانهای نیشابور و همچنین قصبه ای بنام اسسقان یا سوقان نشست زمین روی داده است.ابودلف بیان می کند که در حدود بیش از سی قریه از قصبه مزبور بزمین فرورفت و طوفان سختی از آنجا برپا شد و از شکاف زمین شن و غبار قرمز در فضا برخاست و تا حدود یکصد و پنجاه متر در اطراف طوس و نیشابور پراکنده شد در ادامه می گوید که این حادثه ای بود که شخصا مشاهده نمودم و از آن آگاه شدم و بدین قسم که چون از قصبه مزبور گذشتم آن را با نهرها و باغستانهای فراوان و بسیار آباد دیدم و همینکه به نیشابور رسیدم خبر یافتم که این قصبه بزمین فرورفته است، از اینرو برای مشاهده بازگشتم دیدم زمین آنجا در حدود یکصد قامت یا بیشتر فرو رفته و آب از هر سو بدانجا می ریزد (همان، 87). اسفزاری هم دوره وی نیز در آثار علوی در باب عامل زلزله می نویسد که:« هر زمانی که بخار در زیر زمین تولید شود و راه به بیرون نیابد، و زمین سخت بود در این هنگام بخارات حاصله در زمین باعث جنباندن و تکان خوردن زمین می شود و این عمل تا شکافتن زمین و خارج شدن بخارات از درون آن ادامه دارد»( اسفزاری،2536: 40-41).
خاک و بیابان
خاک به عنوان نخستین و مهمترین عنصر و بستر گونه های گیاهی است و دانشمندان اسلامی به دلایلی چند به بررسی خاک و انواع آن می پرداختند که از جمله زمینه های کشاورزی و جغرافیایی بوده است.نخستین آثار مکتوب در این زمینه با ترجمه کتب یونانی به جامعه علمی مسلمین راه یافت.به طور مثال کتو( 95-46ق.م) (CATO) دانمشند رومی در رساله خویش در باب معرفی خاکهای مناسب می گوید:« خاک باید خوب و به طور طبیعی مستحکم باشد. در صورت امکان باید در دامنه کوه قرار بگیرد و رو به جنوب باشد».(19 :Cato. 1934) . در دوره بعد وارو(Varro )( حدود 37ق.م) دانشمند رومی چهارچوبی برای خاک شناسی تدوین نمود. او چهار اصل شکل و هئیت خاک ، نوع خاک و وسعت و چگونگی حصارکشی زمین را مهم ترین رکن انتخاب زمین برای کاشت محصول می دانست.او اجزای تشکیل دهنده خاک را شامل سنگ، ماسه ، خاک رس و شن و گچ ، خاکستر(آتشفشانی)، خاکه و گرد غبار و خاک سرخ می دانست.( Varro. 1912: 24-26 ). در دوره اسلامی ابن وحشیه(حدود 3-4هـ) از نخستین مسلمانان بود که در باب خاک و امر پرورش محصولات سخن رانده است و کتابی به نام الفلاحه النبطیه را تالیف نمود.او اعتقاد داشت که مهمترین رکن پرورش گیاه خاک است.(ابووحشیه، 1993، 359). به زعم ابن وحشیه طبع اصلی خاک سرد و خشک است و خشکی آن هم بر سردی افزونی دارد. از این رو و بر اساس طبیعت خود به خشکی تمایل بیشتری دارد و از آب متنفر است. ترکیب این طبع خشک و سرد با رطوبت و هوا باعث اعتدال آن شده و بستر رشد گیاهان را فراهم میآورد. پیدایی و تنوع خاکهایی با قابلیت های متفاوت، حاصل زیادی و کمی ترکیب این چهار عامل است(همان،صص 319- 320- 350). ابودلف هنگامی که از ناحیه ی بذ بابک یاد می کند می گوید که در کنار آن نهر رس است و... رودخانه رس به بیابان «بلاسجان» می آید و به کرانه دریا می رسد و در ازای آن از «برزند» تا «برذعه» و از آنجا تا «ورثان» و «بیلقان» و در این بیابان پنج هزار دیهی می باشد... که خاک آن برای ساختمان نیکو و دیرپا می باشد. یاقوت حموی نیز این مطلب را در جلد 2 ص 523 کتاب خود عنوان کرده است. مسعر بن مهلهل در باب اصفهان و خاک آن می نویسد که لاشه مردگان در خاک نمی پوسد و چه بسا هنگامی که در حال کندن زمین باشند لاشه هزاران سال پیش مرده را بیابند که تغییر نکرده و در ادامه آن را سالم ترین خاکها است. ابن وحشیه معتقد است علت پوسیدگی و ترکیب اجساد حیوانات، نباتات و دیگر معدنیات مرکب از عناصر اربعه در خاک غلبه جوهر زمینی در وجود آنها و اشتراک با خاک از این جنبه است. (ابن وحشیه، 1993: 328). در کتاب یعقوبی البلدان نیز سخن مسعر بن مهلهل در باب آب و هوای اصفهان و خاصیت خاکش ذکر شده است(یعقوبی، 2002-1422: 1، 1: 78). ابودلف مسیر بین قم و ری را کویر شوره زار توصیف نموده است که در آن کاروانسرا بنا شده است(ابودلف، 1354: 71).
جدول شماره 1: اسامی نواحی نام برده در رساله دوم بر اساس عوارض طبیعی زمین(کوه،چشمه، رود، دریاچه، کانی، ذخایر زیر زمینی، خاک و بیابان، زلزله)
اسم ناحیه، شهر ، روستا | چشمه،رود، دریاچه | معادن | ذخایر زیر زمینی | زلزله | خاک و بیابان |
شیز | ---------- | طلا، جیوه،سرب، نقره، زرنیخ زرد، لعل بنفش | ---- | ---- |
|
الران | --------- | طلای سنگین و سفید، سرب، نقره | ---------- | ------ |
|
دره اسفندویه | آب های معدنی شوره و شفا بخش | زاج سرج، طلای سفید( مایل به سرخی) |
|
|
|
طارم | آب های معدنی شفابخش | زاج سفید و سرخ، معادن شوره، |
|
|
|
زنجان | ---------- | زاج |
|
|
|
باکویه | ------------ | ---------- | چشمه نفتی |
|
|
ناحیه بذین | چشمه آب معدنی | زاج سرخ(معروف به یمنی) |
|
|
|
رود ارس | ----------- | گوگرد |
|
|
|
ارومیه | دریاچه ارومیه، چشمه های آب تلخ و ترش و شور | استخراج نمک بلورین، | چشمه های آب تلخ و ترش و شور |
|
|
کبوذان | ----------- | سنگ نرم سفید(برای تغییر رنگ سرب به سفید به کار می رفته) |
|
|
|
دره کر | چشمه های معدنی | -------- | چشمه معدنی |
|
|
ولاشجرد(ولاستجرد) | چشمه | -------- | چشمه های فراوان |
|
|
همذان | چشمه های معدنی | طلا،ذغال سنگ، معدن سنگ سنباده | چشمه های معدنی |
|
|
کرج | چشمه آب های معدنی | -------- | چشمه آبهای معدنی |
|
|
ری | چشمه معدنی | --------- | چشمه های معدنی |
|
|
طبرستان | چشمه معدنی | زاج، زاج سفید، کف سرب | چشمه های معدنی |
|
|
دامغان(ناحیه جمالین) | چشمه خونی | زاج، املاح، طلا | چشمه خونی |
|
|
بسطام | آب های تلخ | ماگنزیوم، سنگ سیاه | آب های تلخ |
|
|
نیشابور | ------- | مس |
|
|
|
فم البواب | گرداب | -------- | گرداب |
|
|
سوق الاهواز | رودخانه وادی الاغظم | -------- | رودخانه وادی الاغظم |
|
|
رام هرمز | ------ | نمک سخت |
|
|
|
دورق |
| چشمه های گوگرد زرد(از نوع بحری) |
|
|
|
شوشتر(تستر) | رودخانه مسرقان |
| رودخانه مسرقان |
|
|
اسسسقان(نواحی نیشابور) |
|
|
| زلزله |
|
مسیر ری -قم |
|
|
|
| شوره زار |
اریوجان | آب های معدنی و گوگردی | معدن زاج،شوره |
|
|
|
حلوان | چشمه آب گوگردی |
|
|
|
|
نمودار شماره 1: فراوانی کانی ها در قرن چهارم بر اساس
نتیجه
رساله دوم ابودلف الخزرجی در قرن چهارم هجری یکی از نمونه سفرنامه های عصر اسلامی است .ابودلف الخزرجی در رساله دوم به سفر خویش در نواحی مختلف ایران از شرق تا غرب، شمال و جنوب ایران می پردازد. در رساله دوم ابودلف به آثار باستانی هر منطقه و چگونگی پدیداری و افسانه های پیرامون آن می پردازد و در پی آن آداب و رسوم مردم هر ناحیه را بیان می نماید. محصولات کشاورزی، صنایع دستی و... هر منطقه را ذکر می نماید و در برخی موارد در باب صادرات اینگونه اقلام به دیگر نقاط سرزمین های اسلامی مطالبی را عنوان می نماید. اما شاکله کلی رساله ابودلف در بیان مطالبی در باب شناخت زمین و عوارض آن است و سفرنامه ای محض نیست. ابودلف به سبب علاقه خویش به هر ناحیه که ورود می نماید، معادن ، کانی ها ، رودخانه ها، چشمه ها و کوه های ، سنگ ها و... را بر میشمرد. مهمترین عملکرد او در عرصه شناخت زمین و عوارض آن اقدام به آزمایش های مختلف در زمینه ی شناخت کیفی و کمی کانی های مختلف است. که در پی آن برخی کانی ها از لحاظ کمی و کیفی دسته بندی گردیدند. ابودلف با نکته سنجی و دقت نظر به مقایسه ی کانی های هر منطقه با دیگر مناطق می پردازد و ارزش هر کانی را بیان می داد. ابودلف را می توان که اولین فرد دانست که به منابع زیرزمینی نفتی اشاره دارد و برآورد درآمد آن را نیز بیان می نماید.علاوه بر شناخت کانی ها او به عوارض دیگری چون فرونشست زمین و مشاهده مستقیم خویش، گرداب ها و چشمه های معدنی که هر کدام برای برطرف نمودن عوارض و بیماری مناسب است نیز اشاره دارد.
منابع
1. آلبوگ، جیم کوک.(1371). غارشناسی، مترجم دکتر عبدالکریم قریب،تهران: نشر کوهستان.
2. ابن اثیر جزری. (1367). النهاية في غريب الحديث و الاثر، قم: موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان.
3. ابن عتائقی، عبدالرحمن بن محمد.(1390-1432). مختصر تفسیر القمی، قم: موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث.
4. ابن ندیم، ابی الفرج محمدبن ابی یعقو اسحاق.(1971م). الفهرست، شرح و تعلیق، یوسف علی طویل، بیروت: دارالکتاب العلیمه.
5. ابن وحشیه ،ابوبکر احمد بن علی.( 1993م). فلاحة النبطیه. تصحیح توفیق فهد. دمشق: المعهد العلمي الفرنسي للدراسات العربیة
6. ابوحیان توحیدی، علی بن محمد.(1419ق). البصائر والذخائر، بیروت-لبنان، دارصار.
7. اسفزاری، ابوحاتم مظفربن اسماعیل. (2536). رساله آثار علوی، به تصحیح و تحشیه،محمد تقی مدرس رضوی، تهران: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران.
8. انصاری شیرازی، علی بن حسین،(1371)، اختیارات بدیعی، قسمت مفردات،تصحیح و تحشیه دکتر محمد تقی میر،تهران: شرکت دارویی پخش رازی.
9. بامطرف، محمد عبدالباقر.(1981م). الجامع، بغداد-عراق: دارالرشید للنشر.
10. بروکلمان،کارل. (1975م). تاریخ الادب العربی، تحقیق عبدالحلیم نجار، قاهره-مصر: درالمعارف.
11. ثعالبي، عبدالملك بن محمد.(1420). يتميـة الدهر فی محاسن اهل العصر، گردآورنده: ابراهیم شمس الدین،محقق و شارح: مفید محمد قمیحه، بيروت-لبنان: دارالکتب العلمیه.
12. زرکلی دمشقی، خیرالدین بن محمود بن محمد.(1980م). الاعلام: قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربين و المستشرقين ،محقق محمد نافع، بیروت: دارالعلم للملایین.
13. علایی طالقانی،محمود،(1381)، ژوئومور فولوژی ایران، تهران: قومس.
14. فدایی عراقی، غلامرضا. (1383). حیات علمی در عهد آل بویه، تهران – ایران: دانشگاه تهران.
15. قزوينى، زكريا بن محمد.(1373). آثار البلاد و اخبار العباد ، تهران: اميركبير.
16. لیت، جودسن ، کافمن .(1369). زمین شناسی فیزیکی ،برگردان: دکتر فرید مر، شیراز: چاپخانه مرکز نشر دانشگاه شیراز.
17. مرعشی ، ظهیرالدین بن نصیرالدین، (1361)، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، تهران: موسسه مطبوعاتی شرق.
18. منوچهر دانایی،محسن.(1352). کانی شناسی غیرسییکاتها، مشهد: انتشارات دانشگاه مشهد.
19. المهلهل الخزرجی، ابودلف. (1354). سفرنامه ابودلف در ایران، تعلیقات و تحقیقات: ولادیمیر مینورسکی، ترجمه سید ابوالفضل طبابائی، تهران: زوار
20. موسوی بجنوردی، کاظم.(1340). دایرة المعارف بزرگ اسلامى، تهران، نشر مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامى، چاپ اول.
21. معماریان،حسین.(1393)، زمین شناسی، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
22. یاغی، عبدالرحمن.(1969م). رای فیالمقامات ، بیروت :دارصادر.
23. یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله ،(1996-1995م)، معجم البلدان، بیروت-لبنان:دارصادر.
24. یعقوبی، احمد بن اسحاق.( 2002-1422ق). البلدان، محمد امین ضاوی، بیروت-لبنان، درالکتب العلمیه.
منابع انگلیسی
1. Bulgakov, P. G. &A.B Khalidov .in Vtoraya zapisska .(1960).Abu Dulafa, Moscow.
2. Cato. (1934). De Agricultura. Harvard University Press.
3. J. Marquart, (1903).Osteuropäische und ostasiatische Streifzüge, Leipzig.
4. Joel L. Kraemer,(1986).Philosophy in the Renaissance of Islam: Abū Sulaymān Al-Sijistānī and His Circle, By LEDEN-E.J.BRILL.
5. Richard W. Bulliet,(1985) .“Abu Dolaf al-Yanbu'i, Mes'ar b. Mohalhel al-Kazraji ”, en Enciclopedia Iranica .Londres: Routledge & Kegan Paul.
6. BOSWORTH .CLIFFORD EDMUND (1976)..The mediaeval islamic underworld، LEIDEN، E.J.BRILL.
7. V. Minorsky,(1955). Abū-Dulaf Misʿar ibn Muhalhil’s Travels in Iran, Cairo.
8. V. V. Grigoryev,(1872) .“Ob arabskom puteshestvennike Abu Dolefe,” Zhurnal Ministerstva Narodn. Prosveshcheniya.
9. Varro. (1912). On farming. (storr lloyd & best m.a lond, researchers). London: G. bell and sons, ltd.
10. von Rohr-Sauer,(1939) .Des Abū Dulaf Bericht über seine Reise nach Turkestan, China und Indien, Bonn.
A new look at the second treatise of Abudolf Mas'ar ibn al-Muhallahel al-Khazraj al-Ilanbu'i in the field of knowledge of the earth and its effects in Iran in the fourth century of Hijri.
Abstract
Abudolaf Masarabin al-Mahlahal Al-Khazraji Al-Nubai, one of the world travelers and travelers of the 4th century of Hijri, traveled from his homeland in Arabia to the eastern regions of the Islamic world and visited countries such as China, India and Iran. Abu Dolf recorded the results of his observations and experiences from these trips in two separate travelogues or treatises (the first treatise on the trip to China and India and the second treatise on the trip to Iran). The second treatise, which is about his travels in the eastern and western regions of Iran, contains valuable and thought-provoking material about different cities and regions of Iran. The main issue of this research is, what aspects of the geological field in different regions of Iran did Abu Dolf deal with in the second treatise? It seems that in addition to the common topics mentioned in the travelogues, Abudolf Mas'ar bin Al-Mohalhel has paid attention to this issue due to his interest in geological topics, and valuable information in the field of geology and its complications, including mountains, mines, It provides the reader with underground reserves (specialized), soil type and oil wells in each area. This research has been done by descriptive-analytical method.
Key words: travel book, Abdolf, knowledge of the earth, Iran, 4th century.
[1] -ساسان جمع ساس یا ساسی است که به معنی گدا به کار برده می شود.
[2] - از مهم ترین شهرهای ولایت انجرود از ایالت جبال بوده است.یاقوت اسم فارسی آن را جیس می گوید( حموی،1996-1995: 3/ 353)
[3] - جیوه
[4] - زاج(جوهر گوگرد) از زیبق مرده و کبریت متولد شده و رنگش سرخ و زرد و سیاه و سفید می باشد.(انصاری شیرازی،1371: 197).
[5] . الران شهری در ایالت شمال باختری و در شمال رود ارس قرار دارد.
[6] - هر دانق یک ششم درهم و معادل سه قیراط است( انصاری شیرازی، 1371: 11).
[7] - سنگی که از آن سرمه سازند و این ترجمه اثمد است .
[8] -مردار سنگ، جسمی سرخ یا زردرنگ که بیشتر از سرب و قلع گرفته میشود و برای ساختن مرهم به کار میرود.
[9] . این چشمه ها مربوط به چشمه های شیرامین واقع در ساحل شرقی دریاچه است که باصطلاح مرمر تبریز تولید می کند.
[10] . بعضي از آبها هنگام عبور از روي كانيها آنها را در خود حل كرده و با خود حمل مي نمايند و در مكانهاي ديگر مانند غارها با واكنش هاي شيميايي كاني موجود در خود را رسوب مي دهند و تشكيل سنگ مي نمايند مانند استالاكتيت و استالاگميت يا قنديل هاي موجود در غارها.(کوک آلبوگ، 1371: 173).
[11] -قزوینی نیز با ذکر نام او در باب خوزستان در جلد 1، بخش 1، ص194 مطالب را آورده است
[12] - بندرباکوه یا باکویه(باکوی امروزی) ئر جنوب دربند است
[13] - شهری از بخشهای سواد بغداد و در راه همدان است.