نقش ویژگیهای شخصیتی همسران در بروز چالشها و تعارضات زناشویی و ازدواج ناکارآمد و ناپایدار
محورهای موضوعی : فصلنامه تعالی مشاوره و روان درمانیطلعت آهنگر 1 , احمد برجعلی 2 , مهدی دوائی 3
1 - دانشجوی دکتری، گروه مشاوره، واحد تهران مرکزی، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
2 - استاد، گروه روانشناسی، دانشگاه علامه طباطبایی، تهران، ایران
3 - استادیار، گروه روانشناسی، واحد تهران مرکزی، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
کلید واژه: ویژگیهای شخصیتی, , , , همسران, , چالشها, , تعارضات زناشویی, , ازدواج ناکارآمد و ناپایدار,
چکیده مقاله :
عوامل متعددی روابط زناشویی را تهدید کرده و باعث فرسودگی صمیمیت زوجین میگردد که در نهایت همسران را به سمت بروز تعارضات زناشویی سوق میدهند. براین اساس پژوهش حاضر با هدف شناسایی عوامل شکلگیری تعارضات زناشویی و ازدواج ناکارآمد و ناپایدار انجام شد. این پژوهش کیفی، روش داده بنیاد بوده است. جمعیت مورد مطالعه پژوهش، ۲۰ نفر از مشاوران و روانشناسان مشاوره پیش از ازدواج، خانواده و زوج در تهران، که حداقل پنج سال سابقه مشاوره داشتند، را شامل شد. مشارکت کنندگان براساس نمونهگیری هدفمند و در دسترس انتخاب شدند.تحلیل مصاحبهها به شناسایی ۴۳ کد باز و ۱۰ کد محوری و کد انتخابی "چالشهاوتعارضات زناشویی،ازدواج ناکارآمد و ناپایدار"منتهی شد. تحلیل یافتهها نشان داد در تعارضات زناشویی عوامل چندوجهی نقش دارند. عوامل فردی(ویژگیهای شخصیتی)، ارتباطی، الگوی خانواده اصلی و ارضاء نیازهای اساسی از جمله عوامل مورد نظر هستند. راهبردهای مستخرج شده از پژوهش، برای پیشگیری از تعارضات زناشویی، باید به اصلاح الگوی خانواده اصلی پرداخت. به این منظور الگوهای دلبستگی و حفظ حریم سیستم زن و شوهری باید مورد توجه قرار گرفته شوند.نتیجه بدست آمده از پژوهش، ویژگیهای شخصیتی (مسئولیت گریزی، تکانشگری، سوءظن و بدبینی،گوشه گیری،بی ثباتی،سلطه جویی،عدم توافق پذیری و درک متقابل و خودشیفتگی) ومهارتهای ارتباطی (مهارت حل مسئله، فقدان مدیریت خشم، عدم مهارت همدلی، عدم مهارت حل تعارض) در تعاملات زناشویی نقش منفی دارند و باعث انباشتگی احساس ناخوشایند خشم و درماندگی، تکانشگری شده و در نتیجه تعارضات زناشویی شکل میگیرد. توجه به ویژگیهای شخصیتی و آموزش مهارتهای کاربردی ارتباطی قبل از ازدواج از عوامل مؤثر بر کیفیت و تعاملات زوجین بوده اند.
Several factors threaten marital relations and cause the couple’s intimacy to wear out, which ultimately lead the spouses to the occurrence of marital conflicts. Therefore,the current research was conducted with the aim of identifying the factors of the formation of marital conflicts in dysfunctions in dysfunctional and un sustainable marriages.The method of this research was qualitative and the foundation data method.The study population included 20 premarital, family and couple counselors and psychologists in Tehran who had at least five years of counseling experience.The participants were and accessible sampling.The analysis of the interviews led to the identification of 4 open codes and central codes and the selected code “marital challenges and conflicts and dysfunctional and un sustainable marriage”.Data analysis showed that multifaceted factors play arole in marital conflicts. Individual factors (characteristics),communication, main family pattern and satisfaction of basic needs are among the desired factors. The strategies extracted from the research,in order to prevent marital conflicts, the main family model should be modified for this purpose, the patterns of attachment and privacy of the husband and wife system should be taken into consideration.The result obtained from the research be the personality traits of irresponsibility pessimism,aloofness,instability,dominance,lack of agreement and mutual understanding,and narcissism-communication skills(problem solving skills,lack of conflict resolution skills)play a negative role in marital interactions and cause the accumulation of unpleasant feelings,anger and helplessness impulsiveness, and as a result,marital conflicts are formed.Paying attention to personality traits and teaching practical communication skills before marriage have been effective factors on the quality of couples’ interactions.
_||_
Title:
The role of spouse’s personality traits in the emergence of marital challenges and conflicts and dysfunctional and un sustainable marriages
Abstract:
Purpose: Several factors threaten marital relations and cause the couple’s intimacy to wear out, which ultimately lead the spouses to the occurrence of marital conflicts. Therefore, the current research was conducted with the aim of identifying the factors of the formation of marital conflicts in dysfunctions in dysfunctional and un sustainable marriages.
Methodoiogy: The method of this research was qualitative and the foundation data method. The study population included 20 premarital, family and couple counselors and psychologists in Tehran who had at least five years of counseling experience. The participants were and accessible sampling.
Finding: The analysis of the interviews led to the identification of 4 open codes and central codes and the selected code “marital challenges and conflicts and dysfunctional and un sustainable marriage”. Data analysis showed that multifaceted factors play a role in marital conflicts. Individual factors (characteristics), communication, main family pattern and satisfaction of basic needs are among the desired factors. The strategies extracted from the research, in order to prevent marital conflicts, the main family model should be modified for this purpose, the patterns of attachment and privacy of the husband and wife system should be taken into consideration. The result obtained from the research be the personality traits of irresponsibility pessimism, aloofness, instability, dominance, lack of agreement and mutual understanding, and narcissism-communication skills (problem solving skills, lack of conflict resolution skills) play a negative role in marital interactions and cause the accumulation of unpleasant feelings, anger and helplessness impulsiveness, and as a result, marital conflicts are formed. Paying attention to personality traits and teaching practical communication skills before marriage have been effective factors on the quality of couples’ interactions.
Keyword:
personality characteristics, marital conflicts, dysfunctional and un sustainable marriage.
نقش ویژگیهای شخصیتی همسران در بروز چالشها و تعارضات زناشویی و ازدواج ناکارآمد و ناپایدار
چکیده
عوامل متعددی روابط زناشویی را تهدید کرده و باعث فرسودگی صمیمیت زوجین میگردد که در نهایت همسران را به سمت بروز تعارضات زناشویی سوق میدهند. براین اساس پژوهش حاضر با:
هدف: شناسایی عوامل شکلگیری تعارضات زناشویی و ازدواج ناکارآمد و ناپایدار انجام شد.
روش این پژوهش کیفی، روش داده بنیاد بوده است. جمعیت مورد مطالعه پژوهش، ۲۰ نفر از مشاوران و روانشناسان مشاوره پیش از ازدواج، خانواده و زوج در تهران، که حداقل پنج سال سابقه مشاوره داشتند، را شامل شد. مشارکت کنندگان براساس نمونهگیری هدفمند و در دسترس انتخاب شدند. تحلیل مصاحبهها به شناسایی ۴۳ کد باز و ۱۰ کد محوری و کد انتخابی "چالشهاوتعارضات زناشویی،ازدواج ناکارآمد و ناپایدار" منتهی شد.
یافتهها:تحلیل یافتهها نشان داد در تعارضات زناشویی عوامل چندوجهی نقش دارند. عوامل فردی (ویژگیهای شخصیتی)، ارتباطی، الگوی خانواده اصلی و ارضاء نیازهای اساسی از جمله عوامل مورد نظر هستند. راهبردهای مستخرج شده از پژوهش، برای پیشگیری از تعارضات زناشویی، باید به اصلاح الگوی خانواده اصلی پرداخت. به این منظور الگوهای دلبستگی و حفظ حریم سیستم زن و شوهری باید مورد توجه قرار گرفته شوند. نتیجه بدست آمده از پژوهش، ویژگیهای شخصیتی (مسئولیت گریزی، تکانشگری، سوءظن و بدبینی، گوشهگیری، بیثباتی، سلطهجویی، عدم توافق پذیری و درک متقابل و خودشیفتگی) ومهارتهای ارتباطی (مهارت حل مسئله، فقدان مدیریت خشم، عدم مهارت همدلی، عدم مهارت حل تعارض) در تعاملات زناشویی نقش منفی دارند و باعث انباشتگی احساس ناخوشایند خشم و درماندگی، تکانشگری شده و در نتیجه تعارضات زناشویی شکل میگیرد. توجه به ویژگیهای شخصیتی و آموزش مهارتهای کاربردی ارتباطی قبل از ازدواج از عوامل مؤثر بر کیفیت و تعاملات زوجین بودهاند.
کلید واژهها: ویژگیهای شخصیتی، تعارضات زناشویی، ازدواج ناکارآمد و ناپایدار
خانواده یکی از نهادهای اجتماعی بسیار مهمی است که بر پایه ازدواج بنا شده است. مسئله ازدواج از مسائل مهم و اساسی جامعه بشری است که اولین جوانههای ارتباط بین انسانها، در حریم خانواده پدیدار میشود. Chang, Lee, & Chen, 2019)). ازدواج ممکن است نیروی هوشمندانه و مفرح باشد که هر دو همسر را غنی و رشد آنها را تقویت کند یا نبردی مهلک باشد که در آن، یکی یا هردو همسر متقاعد میشوند که به لحاظ عاطفی یاحتی جسمی، در خطر است (بهاری، ۱۳۹۵). از آنجاکه ازدواج یک تعهد طولانی بین زن و مرد است، ضروری است که هر دو طرف از زندگی زناشویی راضی و خوشحال باشند ((Anderson 2013.Weib, & Johnson2017)) معتقدند، آجرهای یک خانواده برپیوندهای عاطفی و اعتمادشخصی هریک از زوجین به یکدیگر استوار است که نه تنها آرامش برای فرد بلکه برای کل یک خانواده است. مسائل عاطفی1 و روانی2 و شخصیتی3 نیز تحت تأثير خانواده قرار دارد، چرا که خانواده جایگاهی است که فرد میتواند با تکمیل شخصیت خویش آماده پذیرش نقشهای اجتماعی گردد (ریاحی، ۱۳۹۶). عوامل متعددی روابط زناشویی زوجین را تهدید میکند و سبب فرسایش عشق و صمیمیت آنها میشود (عمادی، شایا؛ میرهاشمی، مالک و پاشاشریفی، حسن. ۱۳۹۹). با گذشت زمان و مواجه شدن با کشاکشهای زندگی زناشویی و فقدان توانش های لازم برای بهبود کیفیت رابطه زناشویی، به تدریج زوجین دچار تعارض میشوند (معصومی تبار، افشاری نیا، امیری و حسینی (۱۳۹۹).
تعارض زناشویی4 به معنی تنش یا استرس بین زوجین است (Tolorunleke 2017)از نظر (Halford, Wilson, Lizzio, 2002), تعارض زناشویی نوعی عدم توافق مداوم ومعنادار بین زن وشوهر است که حداقل یکی از آنها آن را گزارش میدهند. همچنین، تعارض زناشویی میتواند شامل اختلاف نظرها، عدم توافقها، بیزاریها و تنشها باشد (اميری و همکاران، ۲۰۰۳). از نظر (Fincham, 2007) تعارض زناشویی میتواند شامل دامنه گستردهای از آزارهای کلامی و جسمانی تا رفتارها و ویژگیهای شخصیتی باشد. پدید آمدن اختلاف و تعارض بین زن و شوهر طبیعی است و به دلیل ماهیت روابط متقابل همسران، بدیهی است که اختلاف دیدگاه روی دهد یا نیازها برآورده نشوند و در نتیجه همسران نسبت به یکدیگر احساس خشم، ناامیدی و ناخشنودی کنند، در رابطهای به عنوان ازدواج همراه باصمیمیت، رخ دادن درگیریها وتعارضات دوراز انتظار نیست، چرا که هرفردی یک شخصیت منحصر به فرد دارد و نمیتواند و یا نمیخواهد مسائل را دقیقا به همان شیوهای که فرد دیگری میبیند، ببیند؛ بنابر این دریک رابطه زناشویی احتمال بروز دیدگاهها و خواستههای متضاد وجود دارد. (Mbwirire, 2017). از نظر امینی (۲۰۱۶) تعارض زناشویی به دو نوع قابل حل و مداوم تقسیم میشود. تعارضات قابل حل، همانطور كه از نام آن بر میآید، در خلال زندگی قابل حل است؛ اما تعارضات مداوم برای همیشه بخشی از زندگی افراد میشود؛ برای مثال، خانوادهای که نمیتواند در مورد مقصد سفر خود در تعطیلات تصمیم بگیرد، دچار تعارض قابل حل میشود. در چنین وضعی، اعضای خانواده با استفاده از فنون صحیح حل تعارض، سرانجام به تصمیم مشترکی میرسند و تعارض حل میشود؛ اما تعارضات دائمی، عمیقا در اختلاف بر سر موضوعات اساسی همچون ارزشها، نقشها و صفات شخصیتی ریشه دارد. این تعارضات دائما در فضای خانواده جلوهگر میشود و اگر نگوییم غیرقابل تغییر، به سختی قابل تغییر است. تعارض زناشویی به شکلهای مختلفی همچون بدرفتاری با همسر، تجاوز به حقوق همسر، بدکارکردی روابط جنسی با همسر، عدم احساس مسئولیت در قبال همدیگر، تحمیل رابطه جنسی، داشتن دید منفی نسبت به نزدیکان همسر، مشاجرات مداوم برای تسلط برهمدیگر ودیگر رفتارهای نامأنوس در زندگی زن و شوهری نمایان میشود و تداوم این رفتارها، اغلب منجر به طلاق، پریشانی، نگرانیهای شدید، فرزندان تک سرپرست و هزینههای سنگین نگهداری از آنها، بزهکاری فرزندان، مشکلات روانشناختی مانند افسردگی 5و اضطراب6 و به طور کلی شکست در ازدواج میشوند (اسلامی، ۲۰۱۶). پژوهشهای مختلف نشان دادهاند که تعارضات زناشویی منجر به از بین رفتن صمیمیت و جدایی عاطفی زوجها به ویژه زنان میشود و سبب میشود تا آنها نتوانند پاسخ مناسبی برای حل اختلافها با زوج خود بیابند (Roesch, , Warren & Hill, 2021).
از دیدگاه (Iordachescu, Gica, vladislav, Panaitescu, Peltecu, Furtuna, Gica 2021) در واقع هرچه مشکلات هیجانی7 و عاطفی بیشتر باشد سازگاری زناشویی کمتر میشود. نکته قابل ذکر این است که باید بتوان هیجانات را کنترل و مدیریت کرد. چرا که عدم مدیریت هیجان و دشواری درتنظیم هیجان منجر به اختلالات اضطرابی و افسردگی میشود (بشارت و فرهمند، ۱۳۹۶؛ گودمن، کشران و ایماموگلو، ۲۰۲۰؛ آراباتزودیس، رم، رم، ندیلکاویک و مادلینگ، ۲۰۱۷؛ سیلتون، کاریلاس، سیمبا، اسمیت، بریانت و هالر، ۲۰۲۰). رویارویی با این تغییرات و سایر چالشهای زندگی، خانوادهها را ملزم میکند که به طور مداوم راههایی را برای سرمایهگذاری روی ارتباطات مهمشان و درگیری با آن باشند تا صمیمیت بنیادی خانوادهها رابارها و بارها تأکید کنند. خانوادههایی که برای حفظ این ارتباطات کشمکش دارند یا فاقد اصامکانات و توانایی برای حفظ این پیوندها هستند، دچارناسازگاری زناشویی میشوند (Weibe, & Johnson, 2017). وجه روانشناختی بارز در تعارضات زناشویی، ناتوانی افراد در کنترل رفتار و تکانههاست. بنابراین شناسایی سازههای روانی مرتبط با نقص در کنترل تکانهها میتواند گامی مهم در راستای درک بهتر این تعارضات باشد. یکی از سازههایی که به نظر میرسد در کنترل رفتار زوجین مؤثر باشد، تکانشگری است. تکانشگری8 عبارت است از گرایش به واکنشهای سریع و نسنجیده نسبت به محرکهای درونی و بیرونی بدون توجه به پیامدهای منفی آن برای فرد و دیگران (Nederkoon, Hofmann, Roefs, Jansen 2010). مطالعات انجام شده توسط Moeller, Barratt, Dougherty., Schmitz, & Swann, 2013) به خوبی نشان دادهاند که تکانشگری به این دلیل ضعف در عملکردهای اجرایی و توانایی کنترل تکانهها در افراد تکانشگر موجب اختلال در تعادل و اختلال در رفتارهای هدفمند و خودتنظیمی در افراد و در نهایت کاهش عملکرد در خانواده میشود.
Yu & Park, 2016) در تحقیقات خود به این نتیجه رسیدند که، فقدان درک و تفاهم زوجین، در پس زمینههای مختلف تحول، ویژگیهای متفاوت شخصیتی، ارزشها9، نگرشها10، سبکهای تفکر 11و تفسیر و شرایط متفاوت محیطی باعث ایجاد تعارض میگردد. متأسفانه شواهد فراوانی گویای آن هستندکه زوجها درجامعه امروزی در حفظ روابط صمیمی و دوستانه با مشکلات شدید و فراگیری مواجه هستند (علیرضایی، فتحی اقدم، قمری و بزازیان، ۱۳۹۹).
از نظر Goldenberg, Goldenberg 2013) ). بطور کلی به نظر می رسد، بررسی ویژگیهای شخصیتی افراد به عنوان یکی از عوامل ایجاد انواع خشونتها از اهمیت بیشتری نسبت به سایر عوامل برخوردار است. به بیان دیگر، مشکلات اقتصادی، اجتماعی و حتی تفاوتهای فردی که از عوامل بروز خشونت خانگی می باشند، در پرتو یک شخصیت سالم و به دور از مشکل حل شدنی به نظر میرسد ((Pallesen, Nielsen, Mageroy, Andreassen, & Einarsen,2017 Sharker, Heshmati, & Poor Rahimi, 2010) در بررسیهای خود دریافتند که دستیابی به جامعه ای امن نیاز به خانواده سالم دارد و خانواده سالم در صورتی ایجاد میشود که اعضای آن از سلامت روانی برخوردار و ارتباط مطلوبی با یکدیگر داشته باشند (طلوع تکمیلی ترابی و همکاران1399 ) اساسا جامعه سالم از خانوادههایی که با عملکرد سالم برخوردار باشند، تشکیل میشود. همچنین خانواده سالم به شرطی تحقق پيدا میکند که اعضای آن از سلامت روانی و روابط مطلوب و عملکرد مؤثر برخوردار باشند. عملکرد مؤثر خانواده نیز منجر به ارضای نیازهای فردی و اجتماعی خانواده میشود و باعث رشد و تکامل شخصیتی و شکلگیری اعتماد بنفس اعضای خانواده میگردد. در این صورت وقتی که یکی از اعضای خانواده دچار مشکل میگردد طبیعتاً خانواده را تحت تأثیر قرار داده و آنها را دچار بحران کرده و پیامدهایی را به همراه خواهد داشت. پژوهشگران برتناسب ویژگیهای شخصیتی افراد در ازدواج وتأثیر آن بررضایتمندی زناشویی12 و فرزندپروری مطلوب و پرورش فرزندانی مؤثر و کاهش آسیبهای اجتماعی اشاره نمودهاند. همچنین در همین رابطه، Smith, Spinrad, Eisenberg, Gaertner, Popp, & Maxon, 2007) در بررسی های خود متوجه شدند که در زمینه تأثیر شخصیت همسران بر والدگری، مکانیسم های تأثیرگذار بر شخصیت والدین بر پذیرندگی و طردشدگی آنها نسبت به فرزندانشان تأثیر میگذارد، والدینی که سطوح بیشتری از توافق پذیری13 و برونگرایی14 و سطوح کمتری از روان رنجوری15 را نشان میدهند، فرزند پروری گرم تر و ساختار یافتهتر دارند، این والدین تعاملات مثبت بیشتری دارند و به اندازه کافی پاسخگو هستند (عطاییفر و امیری 1395).
تشکیل خانواده و ازدواج مهمترین مرحله در چرخه زندگی خانوادگی است که در آن شریک زندگی فرد انتخاب میشود و معمولاً موفقیت در دیگر مراحل زندگی به موفقیت در این مرحله بستگی دارد. ازدواج و تشکیل خانواده به عنوان یکی از اصلیترین دغدغههای جوانان در جامعه مطرح است، از سوی دیگر ازدواج اساس سازمان اجتماعی هرکشوری را تشکیل میدهد. مسلم است که کسب مهارتهای لازم و استفاده از مشاوره از اقتضائات ازدواج موفق است. تغییر سبک زندگی در روابط درون خانواده و محیط اجتماعی و ضعف در کسب اطلاعات کافی سبب عدم شناخت واقعی افراد از هم شده و در همسرگزینی صحیح و موفق مشکلاتی ایجاد کرده است. از طرفی، آمارها حاکی از این است که طی دهه گذشته شمار زوجینی که ازدواج کرده اند رو به کاهش است، درحالی که شمار طلاقها رو به افزایش است. این نشان میدهد که رضایت از ازدواج به آسانی به دست نمیآید و نهاد ازدواج در معرض نگرانی جدّی است(Kasapoglu, & Yabanigul, 2018) در حال حاضر بیش از90 % مردم حداقل یکبار در طول عمر خود ازدواج میکنند اما متأسفانه، بیش از 50 درصد آنها حداکثر پس از 3 سال طلاق میگیرند، دلایل مثبت زیادی برای ازدواج کردن وجود دارد. افراد متأهل در مقایسه با افراد مجرّد، شادتر، از نظر عاطفی پایدارتر، از نظرجسمی سالمتر، ثروتمندتر، روابط جنسی بهتر و عمر طولانیتر دارند. این حقیقت که بیش از 50 درصد زوجها در نهایت از همدیگر طلاق میگیرند به این دلیل است که زوجها آمادگی لازم برای مبارزه با چالشهای زندگی پیدا نکردهاند. (السون و همکاران، 1969با ترجمه: بحیرایی و فتحی، 1397) مشکلات همسرگزینی و آمار بالای طلاق سبب نگرانیهای بسیاری شده است، باافزایش نگرانیها از گسستگی پیوندهای خانوادگی، ضرورت شناسایی بسترهای شکلدهنده رضایت از ازدواج بیشتر محسوس میشود زیرا لازم است فرایندهایی که میتوانند خانوادهها رادر برابر آسیبها و چالشها محافظت کند، شناسایی شود (میرزا خانی، خدادادی سنگده و بنی پور ،2019). امانی و همکاران (1394) در بررسیهای خود دریافتند، شناخت عواملی که زمینه را برای بروز سازگاری زناشویی زوجها فراهم میکند، نقش مهمی در کاهش تعارضهای زناشویی و آمار طلاق در جامعه دارد (شیخ زین الدین و همکاران،1397). اکبری، (1399) بیان میکند که صاحب نظران در عرصههای گوناگون آسیب شناسی معتقدند که پیشگیری آسانتر و ارزانتر از درمان است. ضمن آنکه عامل جلوگیری از اتلافها و ضایعات عمر و سرمایه و موجب حفظ حیثیت و آبرو و سبب تداوم و تثبیت شخصیت و ایجاد مانع برای از هم گسستگی و گره زدن مجدّد آن است. لذا دستیابی به این هدف مستلزم اطلاعات کافی هر دو طرف است. نتایج تحقیقات نشان دادهاند که تعداد زیادی از مشکلاتی که زوجین در ازدواجشان پیدا میکنند به دلیل عدم اطلاعات کافی قبل از ازدواج است. تحقیقات و شواهد بسیاری نشان میدهد که در جوامع امروز، زوجهای جوان در اوایل زندگی با مسائل و مشکلات گوناگون و گاه شدیدی مواجه هستند. در حقیقت این مشکلات زمینه اصلی رجوع این زوجها به کلینیکهای مشاوره و روان درمانی است که معمولاً با نشانههایی از اختلالات خفیف روانی طرح می شود. متاسفانه با وجود و گسترش خدمات مشاورهای مراجعه زن و مرد به این مراکز گاه بسیار دیر صورت میگیرد و همین امر کمک به حل مشکل را پیچیدهتر میکند. بنابراین پیشنهاد اصلی و اساسی، بهرهمندی از خدمات مشاورهای پیش از ازدواج است تا زن و مرد با آگاهی هرچه بیشتر و تجهیز به دانش کافی در ارتباط با خود، ویژگیهای خود، و ویژگیهای همسرآینده و نیز اهمیت و اهداف ازدواج به این دوره پویا و شکوفا در زندگی خود با آرامش بیشتری گام نهند (نوابی نژاد، 1395). بطور کلی تعارض در زندگی زناشویی زمینهساز بروز استرس برای زوجین میشودو اگر فردی با وقایع به شدت استرسزا مواجه شود، برای ساالم ماندن باید سرسخت باشد. امروزه احساس امنیت و آرامش در روابط صمیمانه بین زن و شوهر به سستی گراییده و خانواده به گونه فزایندهای با نیروهای مخرب مواجه شده است(عظیمی، حسینی و مختار عارفی، 1400).
حجم و تنوع وسیع مشکلات زوجین و خانوادهها و سیر افزایشی آمار طلاق نیاز دارد تا روانشناسان و مشاوران در درجه اول به فکر راهکارهایی به جهت پیشگیری از ایجاد تعارضات زناشویی و در نهایت طلاق باشند. در همین راستا معرفی و طرح یک مدل مربوط به عوامل مؤثر بر کیفیت رابطه زناشویی، جنبههای مختلفی نظير ویژگیهای شخصیتی زوجین میتواند تعیینکننده باشد. از طرفی افزایش اختلافات زناشویی و طلاق و اثر منفی آن بر سلامت روانی زوجین و فرزندان و جامعه، پژوهشگران را بر آن داشته که به دنبال راهکارهایی باشند تا موجب تحکیم روابط زناشویی و نهاد خانواده شوند (Kim, & Yeo, 2017).
در حال حاضر، علیرغم افزایش آگاهی از نقش خانواده در جامعه و زندگی افراد، خانواده بیشتر از گذشته دچار بحران شده و از هم فاصله گرفته اند. نتایج پژوهشهای انجام شده بیانگر آشفتگیهای خانوادگی، نارضایتی از روابط زناشویی و به معنای افزایش طلاق و فروپاشی خانوادهها میباشد. آمارها نیز مؤید پژوهشهای انجام شده میباشند. لذا برای پیشگیری از بروز ناسازگاریها و پدیده طلاق و آسیب پذیری سبکهای فرزند پروری و آسیبهای اجتماعی، ضرورت دارد در این خصوص آسیبشناسی شود و به بررسی علل و عوامل آن توجه گردد. بدیهی است که کلید اصلی برای پیشگیری و کاهش مشکلات زناشویی و آمار طلاق، شناخت عوامل زمینه ساز است. لذا آگاهی از متغیرهای مؤثر بر این مشکلات میتواند باعث ارتقای کیفیت زندگی زناشویی،کاهش تعارضات زناشویی و استحکام زندگی مشترک زوجین شود. بطور طبیعی چنانچه ریشهها و علل یک پدیده مورد بررسی قرارگیرد و شناسایی شود راه مقابله و یا پیشگیری از وقوع آن فراهم میگردد. مطالعات انجام شده نشان داده است، بخش عمده ای از مشکلات زوجین به ناهمسانی و عدم تناسب ویژگیهای شخصیتی آنها برمیگردد. تناسب ویژگیهای شخصیتی در ازدواج از عمدهترین مسائلی است که در زندگی زناشویی نقش تعیینکنندهای در پیشبینی تعارضات زناشویی و پیشگیری از معضل طلاق ایفا میکند. در مجموع باتوجه به اهمیت خانواده به عنوان اولین و مهمترین نهاد اجتماعی که بر پایه ازدواج بنا شده است؛ و باتوجه به اینکه هرگونه اختلال و آشفتگی در روابط زوجین، منجر به آسیبهای اجتماعی زیادی میگردد و بنا بر اهمیت سلامت فردی و برخوردار بودن از سلامتروانی هریک از زوجین، ضروری به نظر میرسد تا در جهت ارتقاء و غنیسازی روابط زوجین و پیشگیری از معضلات جدی مداخلات مؤثری انجام بگیرد، تا از این طریق به سلامت خانواده و جامعه نیز کمک شود. در عین حال با مطالعه و بررسی پژوهشهای پیشین، پژوهشهای زیادی در ارتباط با مؤثر بودن ویژگیهای شخصیتی بر رضایت یا عدم رضایت از زندگی زناشویی صورت گرفته است اما پژوهشی که به طور ویژه و صرفاً به بررسی ویژگیهای شخصیتی بر تعارضات زناشویی و ازدواج صورت گرفته باشد، دیده نشده است. لذا پژوهش حاضر در پی پاسخ به این سؤال است: ویژگیهای شخصیتی چگونه زمینهساز تعارضات زناشویی و افزایش پدیده طلاق (رسمی، عاطفی) میگردد؟
بر اساس کامنت های گذاشته شده لازم است اصلاحات کامل انجام گیرد. هماهنگی عنوان/ هدف/ سوال/ خیلی مهم است.
نکته دیگر اینکه تبین ضعیف است و به خوبی آنچه در پژوهش دنبال کردید را نشان نمیدهد.
علایم نقطه گذاری و قواعد منبع دهی هم به درستی رعایت نشده است
بعداز بیان سوال اصلی اطلاعات جمعیت شناختی؟!!! /
اگر با این افراد مصاحبه کردید قسمت میدان پژوهش
روش
در پژوهش حاضر، از رویکرد کیفی و روش داده بنیاد (استراوس و کوربین16) استفاده شده است. این روش دارای مؤلفههای عوامل علی، عوامل مداخلهگر، راهبردها و پیامدها است.
جامعه آماری
جامعه آماری پژوهش حاضر شامل متخصصان مشاوره پیش از ازدواج شهر تهران بوده، که حداقل پنج سال سابقه کار در این زمینه داشتهاند. اندازه نمونه بر اساس تکمیل نظریه و اشباع مقولههای شناسایی شده، شامل ۲۰ نفر(۱۳زن و۷ مرد) بود. ویژگیهای جمعیت شناختی متخصصان مصاحبهشده در جدول ۱ نشان داده شده است. نمونهگیری این پژوهش با استفاده از نمونهگیری هدفمند و همزمان از روش نمونهگیری گلوله برفی استفاده شد.
جدول(۱) اطلاعات جمعیت شناختی مشاوران حوزه خانواده و ازدواج
ردیف | نام مستعار | سن | تحصیلات | سابقه شغلی |
1 | حسین | 44 | ارشد روانشناسی | 20 |
2 | مهدی | 63 | دکترای روانشناسی | 37 |
3 | احمد | 43 | دکترای مشاوره | 20 |
4 | محمد | 60 | دکترای روانشناسی | 20 |
5 | مسعود | 35 | دکترای روانشناسی | 10 |
6 | مینا | 40 | کاندیدای دکترای روانشناسی | 14 |
7 | نرگس | 67 | دکترای روانشناسی | 26 |
8 | عطیه | 62 | دکترای روانشناسی | 26 |
9 | زیبا | 70 | ارشد روانشناسی | 35 |
10 | حانیه | 46 | کاندیدای دکتری روانشناسی | 5 |
11 | زهرا | 45 | دکترای روانشناسی | 12 |
12 | شهین | 69 | دکترای مشاوره | 35 |
13 | محیا | 50 | دکترای روانشناسی | 22 |
14 | ریحانه | 56 | ارشد روانشناسی | 17 |
15 | مهناز | 55 | دکترای روانشناسی | 25 |
16 | کتایون | 51 | کاندیدای دکترای روانشناسی | 20 |
17 | مریم | 60 | کاندیدای دکتری روانشناسی | 13 |
18 | گلناز | 54 | ارشد مشاوره | 28 |
19 | داریوش | 62 | دکتری تخصصی روانشناسی | 25 |
20 | رضا | 45 | دکترای مشاوره | 17 |
ابزار پژوهش
در پژوهش کیفی از روشهای مختلفی برای جمعآوری دادهها استفاده میگردد. در این پژوهش روش مصاحبه بکار گرفته شد. پس از تماس با مشاوران، مصاحبه عمیق با سؤالات نیم ساختار یافته انجام گردید. در ابتدا از مصاحبهشوندگان سؤالات به صورت کلی پرسیده میشد. سپس به دنبال پاسخگویی آنها در صورت نیاز برای موشکافی بیشتر، توضیحات بیشتری درخواست میشد تا حد امکان از تجربیات راهگشای متخصصان بهرهمند گردیم.
روش اجرا
همانطور که عنوان گردید روش جمعآوری دادهها مصاحبه نیمهساختاریافته بود. به این معنا که سؤالات از پیش تعیین شده بود در عین حال به هنگام مصاحبه به جهت تحلیل بیشتر، انعطاف در سؤالات مصاحبه وجود داشت.
زمان تقریبی برای هر مصاحبه ۴۰ تا ۶۰ دقیقه طول کشید. قبل از انجام مصاحبه با کسب اجازه از مصاحبهشوندگان در پژوهش، مصاحبهها ضبط گردیدند و پس از آن بر روی کاغذ پیادهسازی شدند تا آماده انجام تحلیل و کدگذاریها شوند. باتوجه به روش این پژوهش، انتخاب تعداد نمونهها جهت تحلیل دادهها به میزانی بودکه به اشباع برسد. علاوه براین، به منظور ارتقای کیفیت پژوهش در انتخاب نمونهها، تلاش شد سابقه کاری بالاتری داشته باشند.
در تجزیه و تحلیل دادههای بدست آمده ، از روش نظریه زمینهای داده بنیاد استفاده گردید؛ در روش داده بنیاد، فرایند تحلیل به صورت کدگذاری دادهها است. پس از انجام کدگذاریها با مقایسه عبارات، مفاهیم مشترک و یکسان در یک گروه و تحت عنوان مقوله قرار گرفتند. بعد از جمعآوری دادهها، نتايج هر مصاحبه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. پس از گردآوری دادههای مصاحبهای و متنی، تحلیل و کدگذاری در امتداد با نمونهگیری نظری آغاز گردید. در فرایند کدگذاری، محقق به کدبندی یا مفهوم بندی دادههای گردآوری شده پرداخت. کد به کلمهای اطلاق میشود که به گروه یا طبقهای از اشیاء، رویدادها و کنشهایی که در برخی ویژگیهای عمومی با هم اشتراک دارند، الصاق میگردد. فرایند کدگذاریها در ۳ مرحلۀ کدگذاری باز17، کدگذاری محوری18 و کدگذاری گزینشی (انتخابی) 19صورت گرفت. در نهایت از مقایسه مفاهیم بدست آمده از دادهها، الگوی مفهومی" چالشها و تعارضات زناشویی، ازدواج ناکارآمد و ناپایدار " تدوین گردید. با انجام کدگذاریها ارتباط مقولهها باهم به صورت مدل مبتنی بر روش داده بنیاد شناسایی شد که در شکل شماره ۱ تحت عنوان "مدل مفهومی چالشها و تعارضات زناشویی، ازدواج ناکارآمد و ناپایدار" همه بلوکهای مقوله ای در الگوی پارادایمی(هسته مرکزی) قرار گرفتند و نظریه" چالشها و تعارضات زناشویی، ازدواج ناکارآمد و ناپایدار " را ایجاد کردند؛ به عبارتی، یک هسته مرکزی که سایر مقولهها و طبقات به آن بازمیگردد و پایه و اساس و چارچوب مدل است، شناسایی شد ؛ در نتیجه، یک مقوله به عنوان مقوله هسته مرکزی انتخاب و بر محور این مقوله، مدل مورد نظر پژوهش طراحی شد.
به منظور اعتباریابی و صحت دادههای پژوهش، به معیار قابلیت اعتماد یافتهها از فنون مرسوم برای رسیدن به اعتباریابی و اعتماد در یافتههای کیفی استفاده گردید. برای سنجش اعتبار دادهها در این پژوهش از روش مشارکتکنندگان استفاده شد. بدینگونه که یافتههای بدست آمده از تحلیل دادهها و کدگذاریها در اختیار برخی مشارکتکنندگان (مشاوران) در پژوهش قرار گرفت و از این طریق آنان صحت کدگذاریها را گزارش کردند. همچنین محقق از روش استشهاد نظری نیز، برای اطمینان بیشتر از نتایج استفاده کرد. پژوهشگر با نظارت بر سازههای تدوین شده و فرایند تغییر از آغاز تا پایان پژوهش آن را مستندسازی نمود. این امر توانست با شرکت مشاوران آگاه و همکاران متخصص تحقق پیدا کند. به بررسی نتایج کدگذاریها پرداخته شد و از بازخوردهای لازم استفاده گردید تا نتیجه تحلیل، عینیتر و اعتبار پژوهش نیز افزونتر گردد.
روش دیگری که به جهت اعتباریابی استفاده شد، مشاهده مداوم بود. پژوهشگر به صورت مداوم و به اندازه لازم به مشاهده و تحلیل پرداخت تا موضوعات خاص و مهمتری را شناسایی کند و از تعجیل در نتیجه گیری اجتناب نماید. در نهایت روش درگیری پیوسته و طولانیمدت(اشباع نظری20) نیز، بکار گرفته شد. هرچند پژوهشگر با گردآوری و تحلیل دادههای پژوهشی در تحقیق کیفی محدودیت زمانی ندارد، اما زمانی که احساس کرد کدها و مفاهیم به جای گسترش، تکرار(اشباع نظری) مییابند، به مصاحبهها خاتمه داد. در تحقیق کیفی، روایی21 عبارت است از اطمینان و هم سازی؛ برای دست یافتن به این نتیجه محقق از تکنیکهای مصاحبه و اسناد و مدارک استفاده کرد.
یافتهها:
پس از اشباع نظری دادهها، فرایند تجزیه و تحلیل نظرات مشاوران مصاحبه شونده آغاز گردید. تحلیل نهایی دادهها، ۴۳ کد باز، ۱۰ کد محوری و کد انتخابی "چالشها و تعارضات زناشویی وازدواج ناکارآمد و ناپایدار" شناسایی شد. یافتهها در جدول ۲ نشان داده شده است. مقولههای بدست آمده، بعضی با پژوهشهای گذشته مشترک بوده و بعضی نیز دستاورد پژوهش حاضر است. در ادامه به تفکیک، توضیح یافتهها به همراه نمونههایی از عبارتهای مشاوران مصاحبه شونده آمده است. همچنین نتایج بدست آمده از پژوهش حاضر در قالب الگوی مفهومی(پارادایمی) تدوین شده که در شکل شماره ۱ مشاهده میشود. شکل ۱ قبل از بحث و نتیجه گیری میآید.
جدول 2 مقوله مرکزی: تعارضات زناشویی، ازدواج ناکارآمد و ناپایدار
شرایط علی : ویژگی های شخصیتی مؤثر در تعارضات زناشویی و بروز چالشها | مؤلفه های شخصیتی مؤثر در تعارضات و چالش ساز: کمبود ثبات هیجانی، عدم نعطاف پذیری، عدم تشابه در درونگرایی و برونگرایی، همسو نبودن نگرشها و هیجانات، کمالگرایی افراطی، عدم تعهد و مسئولیت، میزان توافقپذیری، سلطهگری و کنترلگری افراطی، کمبود اعتماد به نفس. |
نداشتن سلامت روانی: کلیه اختلالات شخصیت فقدان کنترل تکانهها، خودشیفتگی، وسواس فکری-عملی، ناپایداری هیجانی، داشتن سوءظن و بدبینی و طرحوارههای ناسازگار و دلبستگی ناایمن. | |
فقدان مهارتهای لازم برای پیشگیری از چالشها و تعارضات: فقدان مدیریت حل تعارض، عدم آگاهی از مهارتهای ارتباطی، انتظارات غیر معقول، تفاوت دیدگاه، عدم مهارت همدلی، عدم مهارت حل مسئله، فقدان مدیریت خشم، عدم مهارت بین فردی، نبود تغافل و خودشناسی. | |
الگوی معیوب در خانواده اصلی: پدران و مادران مسئله ساز، الگوی زنسالاری و یا مردسالاری. | |
عوامل مداخلهگر تعارضات زناشویی | ارضاء نیازهای اساسی: مشکلات اقتصادی و مالی و عدم مدیریت مالی توجه به نیازهای فردی: عاطفی، محبت و احترام، تفریحات مشترک، تأمین نیازهای جنسی |
عدم آگاهی زوجین از تغییر نقشها | |
راهبرد های تعارضات زناشویی | اصلاح الگوی خانواده اصلی: الگوی دلبستگی حفظ حریم خصوصی زن و شوهری |
پیامدهای تعارضات زناشویی | پیامد فردی: عدم مشارکت و همسویی |
پیامد زوجی: منظومه زن و شوهری ناکارآمد (دیدگاه نامناسب به خانواده همسر) و عدم توجه به نیاز های یکدیگر | |
پیامد اجتماعی: بالا رفتن آمار طلاق و مشکلات فرزندان طلاق |
شرایط علی: ویژگیهای شخصیتی مؤثر در تعارضات زناشویی و بروز چالشها
از مصاحبههای انجام شده در پژوهش، اینگونه استنباط میشود که عامل ویژگی شخصیتی، از جمله عوامل مهم و مؤثر در تعارضات زناشویی و چالشساز بوده است. اکثر مشاوران و روانشناسان شرکت کننده، بر تشابه و تناسب ویژگیهای شخصیتی و در دو سر طیف قرار نگرفتن آنها، تأکید داشتند. زیرا با توجه به تجربه کاری این متخصصان در زمینه مشاوره پیش از ازدواج، زوج وخانواده، ناهمخوانی ویژگیهای شخصیتی نقش تعیین کنندهای در ایجاد و بروز تعارضات زناشویی دارند. ویژگیهای شخصیتی مؤثر در تعارضات و چالشساز مورد نظر مشاوران و روانشناسان مصاحبه شونده عبارتند از: عدم انعطافپذیری، کمبود ثبات هیجانی، عدم تشابه درونگرایی-برونگرایی، همسو نبودن نگرشها و هیجانات، کمالگرایی افراطی، عدم تعهد و مسئولیت، میزان توافق پذیری ، سلطهگری، کنترلگری افراطی و کمبود اعتماد بنفس بودهاند. همچنین بعضی از مشاوران به الگوی معیوب در خانواده اصلی و نداشتن سلامت روانی: کلیه اختلالات شخصیتی22: فقدان کنترل تکانهها23، خودشیفتگی24، وسواس فکری-عملی25، ناپایداری هیجانی و داشتن سوءظن و بدبینی 26و طرحواره ناسازگار 27و دلبستگی ناایمن 28اشاره داشتند. فقدان مهارتهای لازم برای پیشگیری از چالشها و تعارضات مانند: فقدان مدیریت حل تعارض، عدم آگاهی از مهارتهای ارتباطی، انتظارات نامعقول، تفاوت دیدگاه، عدم مهارت همدلی، عدم مهارت حل مسئله، فقدان مدیریت خشم، عدم آگاهی از تفاوتهای جنسیتی و عدم مهارت بین فردی، نبود تغافل و خودشناسی نیز از عوامل علی بودند. همچنین الگوی معیوب در خانواده اصلی: پدران و مادران مسئله ساز و الگوی زن سالاری و یا مرد سالاری نیز مواردی بودند که مشاوران مصاحبه شونده به عنوان عامل اثرگذار بر تعارضات زناشویی عنوان کردند. بطور کلی مشاوران مصاحبه شونده پیرامون عوامل علی اینگونه عنوان کردند که، قصه میزان توافق پذیری و استقلال، دو چیز مؤثر و مسئله ساز است که زیر مؤلفههای آن میزان اعتماد، سازگاری، همدردی، تبعیت، درک و تواضع است. همچنین کمبود ثبات هیجانی مسئله سازگاری را زیر سوال میبرد. هیجاناتشان خیلی در دسترس نیست، کم شده و چالش بالا میرود، مسائلشان جدی تر میشود. اگر تنظیم و مدیریت هیجان نباشد و هیجان طلبی بالا باشد، خیانت اتفاق میافتد. ترس و اضطراب زیاد باعث کنترلگری میشود، ترس از دست دادن همسر کنترلگری میآورد. ممکن است به دلیل عدم توجه به استقلال هریک از زوجین، به شأن انسانی آنها لطمه وارد شود و یا حتی گاهی فقط شأن شیئی داده شود و فرد در زندگی زناشویی منفعلانه عمل کند. همچنین تاب آوری کم، عدم انعطافپذیری باعث میشود فرد نتواند خود را با توانمندیهایش در موقعیتهای مختلف زندگی، تطبیق دهد. از دیدگاه بعضی دیگر از مشاوران مصاحبه شونده، افرادی که خیلی مطلق گرا و کمالگرا، "این هست و جز این نیست" مشکل ساز هستند و باعث ناسازگاری میشوند. عامل دیگری که اشارات زیادی به آن شد، خودشیفتگی است. آنها عنوان کردند که افراد خودشیفته معنای همسر بودن را نمیدانند. زن یا مرد میخواهند "من" باشند، در حالی که هرکدام در زندگی سهم دارند. خودشیفتگی بخصوص در مردان بیشتر است. اینگونه افراد خود را بیش از حد معقول دانسته و قبول داشته و به نظرات همسر توجهی ندارند، در حالیکه ازدواج یعنی همفکری که به دنبال آن همدلی خواهد آمد.
حسین: میزان هیجان خواهی و هیجان گریزی، اگر فاصله خیلی زیاد شود بستر تعارضات میشود. فکر میکنند همدیگر را درک نمیکنند. زبان مشترک ندارند، احساس میکنند دنیای متفاوتی دارند. طبیعتا درمیزان صمیمیت و وضعیت علائق و حتی ارزشهای آنها اثر میگذارد. هر چقدر هم فاصله ویژگیهای شخصیتی زیاد باشد اما اگر ثبات هیجانی خوب باشد، بهتدریج ثبات باعث میشود که تنش پیدا نکرده و جدل نکنند. به طور مثال: اگر فردی آرام باشد ولی رانندگی بلد نباشد میتوان به او آموزش داد. ولی اگر کسی رانندگی بلد باشد ولی ناآرام باشد، به در و دیوار خواهد زد.
مهدی: گذشته شکننده خود فرد، فرزند خانواده اغتشاشی باشد همیشه در خانواده دعوا و نزاع بوده است. هرلحظه فکر میکند نکنه زندگی اش را از دست بدهد.
زهرا: انگار آمادگی ندارند تا فرد دیگری را با تفاوتها بپذیرد. فکر میکنند در غير اين صورت طرف مقابل آنها را دوست ندارد و برایش اهمیتی قائل نیست. بیشتر رفتارهای افراطی، بخاطر جبران یک سری مسائل است. اختلال شخصیت، یک سری صفات و الگوهای رفتاری غیر قابل تغییر است. البته مهارت حل تعارض کمک کننده است، شیوههای حل تعارض این است که کمی من کمی تو، من نسبتا راضی باشم تو هم نسبتا راضی باشی.
احمد: در دو سر طیف قرار گرفتن خصوصیات درونگرایی-برونگرایی میتواند سبب تعارضات و اختلافات زناشویی گردد.
مینا: نپذیرفتن تعهد زناشویی، به سمت جدایی و خيانت میرود. پایبند نبودن به یک نفر و ترس از ازدواج کردن مسئله ساز است و سبب نارضایتی زناشویی خواهد شد.
زیبا: همسو نبودن نگرشها در تمام امور زندگی سبب میشود زوجین تدبیر نکرده و درک متقابل نداشته باشند.
کتایون: نداشتن انعطاف و نرمش و گذشت در مقابل مشکلات و مواردی که با نظر او هماهنگ نیست، سبب ناسازگار میگردد. همچنین افکار بدبینانه، خودسرزنشی، عدالتمحوری بیش از اندازه، کنترلگر بودن، بخواهد آدمها را راهنمایی کند و هرچیز را درست کند و دیگران را سرزنش کردن، ایجاد تعارض و ناسازگاری میکند.
مهناز: سلطهگری سبب قدرت طلبی میگردد و به دنبال آن کنترلگری زیادی دیده میشود. همچنین به دلیل عدم شناخت از مهارتهای ارتباطی، بدون شناخت کافی، عجولانه وارد رابطه میشوند. در حالی که ازدواج محصول انتخاب است و گاهی انتخاب درست نیست. زمان کافی برای شناخت نمیگذارند، به دلیل شناخت ناکافی، تفاوتها، انتظارات و نیازها بعد از ازدواج شروع میشود. احتمال بروزچالشها وتعارضات زناشویی زیاد خواهد بود.
رضا: در واقع کسی که مدیریت هیجان بهتری دارد در زندگی آرامش بیشتری دارد، احساس حقارتهای کمتری را تجربه میکند. کسی که احساس حقارت زیادی را تجربه میکند، زود هم بهش برمیخورد و زود هم واکنش نشان میدهند. همچنین کلیه اختلالات شخصیتی، که اگر افراد داشته باشند. یعنی با داشتن اختلالات وارد شوند، این اختلالات طیف گستردهای دارند. از سوءظن و بدبینی و وسواس فکری-عملی بگیریم تا اختلالات شدیدتر.
داریوش: نبود تغافل، که از تجربه نزدیک به ۳۰ سال تجربه کاری من است. تغافل از گذشت بهتر است. تغافل یک طرفش هوشیاری است، با قدرت همراه است. همچنين مسائل ارتباط، بزرگترین چالش است. ارتباط زناشویی که ارتباط هیجانی و ارتباط رومانتیک و ارتباط اروتیک و ارتباط جنسی هست، نبود هرکدام از این چهار ارتباط و یا سست بودن هرکدام باهم خیلی در زوجها دیده میشود. از طرفی یک نوع جابجایی نقش را به لحاظ آموزشی دختران و پسران ما فرا نگرفتهاند و این چالش هست.
محیا: خانواده را منشأ مشکل میدانم. عدم ابراز محبت، طرحوارهها، محرومیت هیجانی یا بازداری هیجانی در ازدواج مشکلساز هستند.
ریحانه: شناخت و مسلح بودن به مهارتها باعث پیشگیری ازآسیبها و تعارضات میشود. به دلیل بلد نبودن مهارتها وعدم مهارت خودشناسی، اول خوب همدیگر را نمیشناسند. مهارت برای انسان، مثل اسلحه و واکسن است. به علت عدم شناخت مهارتهای ارتباطی، عجولانه وارد رابطه میشوند، بدون شناخت کافی، دست به انتخاب میزنند.
شکل 1 مؤلفه های شخصیتی پیش بینی کننده های تعارضات زناشویی
|
شرایط مداخلهگر تعارضات زناشویی
یافتههای پژوهش حاضر بیانگر آن هستند که بسیاری از عوامل اثرگذار در ازدواج ناکارآمد و ناپایدار، ویژگیهای شخصیتی افراد است. مقولههایی که در این زمینه استخراج گردیدند بیشتر نقش مداخلهگر و گاهی تسهیل کننده دارند. نیازهای اساسی، مانند مشکلات اقتصادی و مالی و توجه به نیازهای فردی (عاطفی، محبت و احترام) تفریحات مشترک و تأمین نیازهای جنسی و نداشتن تصویر درست از خود وعدم شناخت زن و مرد از همدیگر، ازجمله این عوامل هستند. از نظر یکی از متخصصان مصاحبه شونده، از میان عوامل مداخلهگر مشکلات اقتصادی و مالی درزندگی زناشویی چالش برانگیز هستند. زیرا مشکلات مالی، کمک خانواده ها را میطلبد که این امر خود تبعاتی به دنبال دارد. احتمال دارد استقلال زوجین مورد تهدید قرار بگیرد. در این موارد توصیه شده است که زوجین با روش اينگونه زندگی کردن، آموزش ببینند. همچنین توجه به نیازهای عاطفی هم مانند محبت و احترام از بسیاری از اختلافات زناشویی جلوگیری میکنند. از نظر آنها در جامعه ما گاهی شاید محبت افراطی هم باشد ولی احترام، به این معنا که همدیگر را بپذیرند و به نظرات هم توجه کرده و به رسمیت بشناسند، کمتر دیده میشود و نیاز به احترام ارضا نمیشود. در زمینه عدم شناخت زن و مرد از هم، به دلیل بلد نبودن شیوه درست ارتباطی و تفاوت نقشهای جنسیتی درگیر چالشها خواهند شد. توجه به نیازهای جنسی هم از درجه اهمیت ویژهای برخوردار است. اختلاف در گرمی و سردی و کشش به روابط جنسی، اگر در یک طيف نباشند مشکل ساز است و عامل نارضایتی میشود، گاه حتی ممکن است به بیماریهای روانی منجر شود. عدم ارضاء و توجه به هر یک از موارد فوق، سبب آسیبپذیری و تعارضات زناشویی میگردد.
مهدی: یکی از چالشها که در بروز تعارضات زناشویی نقش دارد، چالش اقتصادی است. که کمک خانوادهها را میطلبد. از طرفی استقلال زوجین را میگیرد. یعنی به طور پنهان شرایط اقتصادی بر زوجین تحمیل میشود. مجبور هست در منزل و یا نزدیک خانواده همسر زندگی کند. در اینجا باید روش اينگونه زندگی کردن را به زوجها آموزش داد. همچنین نداشتن مطالعه، شناختن مرد و زن و بطور کلی شناختن انسان، در همه ابعاد فلسفی، جامعهشناختی-روانشناختی، مردم شناختی که باید در مشاورههای پیش از ازدواج توصیه به آموزش آنها گردد. در ضمن خانواده بین محبت و احترام را قاطی میکند محبت را میشناسند و گاهی هم افراطی میشود اما احترام را بلد نیستند.
حانیه: مهمترین نیاز مرد قدرت و اقتدار و مهمترین نیاز زن مهر و محبت است. داد و ستد این نیاز اگر به خوبی برآورده نشود رکن مهمی برای تعارضات زناشویی میباشد. همچنین اگر مردها به رسمیت شناخته نشوند به پرخاشگری رو میآورند. خانمها مهر آنان برآورده نشود به کسانی رو میآورند که نیازشان را برطرف کند.
داریوش: وقتی که زنان روانشناسی مردان را نمیدانند، اگر هم بدانند شیوه همدلانه، نه همدردی را بلد نیستند. وقتی شیوه بلد نیستند حرفهای همدیگر را گوش نمیدهند و با سوگیری به همدیگر نگاه میکنند و به همین دلیل با پروژه جابجایی نقشها باید بیشتر کار شود. نکته دیگری که خیلی چالشبرانگیز هست، ولی پنهان است. موضوع بدن اجتماعی است. که گاهی ناخودآگاه دختران و پسران بخصوص دختران و زنان مسن تمایلات خودشان، شوهرانشان نزدیک شدن به بدن اجتماعی طراحی شده است. کمر باریک و تراشیده که سبب اختلال میشود؛ که باید باتوجه به فرهنگ اصلاح شود. البته این زمانی است که یک نفر به ظاهر توجه میکند یکی کمتر توجه میکند، اینها یک روزی به مشکل بر میخورند. همچنین یک نوع جابجایی نقش را به لحاظ آموزشی دختران و پسران ما فرا نگرفتهاند واین چالش هست.
کتایون: مسئله جنسی مهم هست. از نظر سردی و میل و علاقه به روابط جنسی، وقتی اختلاف دارند مشکل ساز است. فردی که سردی را میپذیرد، دچار افسردگی یا وسواس میشود، چون عواطف سرکوب میشود.
راهبردهای تعارضات زناشویی
با تحلیل و بررسی مصاحبهها، راهبردهای بدست آمده از متخصصان شرکت کننده بدین قرار اند. از نظر آنها برای پیشگیری از چالشها و تعارضات باید به اصلاح الگوی اصلی خانوادهها پرداخت. بدین صورت که با توجه به الگوی سبک دلبستگی زوجین، که در مدل ارتباطی آنها مشهود است به آنها کمک شود تا بهتر با مشکلات زندگی کنار بیایند و در نتیجه همسران نسبت به یکدیگر احساس رضایت درونی و امنیت بیشتری را تجربه کنند. همچنین همسران با حفظ حریم شخصی و همسری میتوانند از بسیاری از وقایع تهدیدآمیز که موجب افزایش تشنج در زندگی زناشویی میشوند، جلوگیری کنند.
نرگس: خانوادهها میتوانند عامل مسئله ساز و چالش برانگیز باشند. مادران مسئله ساز و پدرانی که قلدر و سلطهگر هستند.
مریم: الگوی خانوادگی زن سالاری و مرد سالاری میتواند چالش ساز باشد. همچنین توجه بیش از حد از طرف خانواده ها، همان میزان توجه را از خانواده همسر دارند و اگر دریافت نکنند اختلاف برانگیز است.
زهرا: اگر فردی در ارتباط با هیجانات و عاطفه و احساس باهمسرش احساس امنیت نکند و در دسترس و پاسخگو نباشد، از نظر هیجانی و دلبستگی ناایمن را ایجاد میکند.
مینا: رعایت نکردن مرزها، مسئله ساز است. والدینی، فرزندی تا مسائلی که بین خانوادهها پیش میآید.
حانیه: مهمترین عامل تعارضات زناشویی، نداشتن مرز در خانوادههاست. اجازه ورود عوامل را به روابط خود میدهند و آشفتگی ایجاد میکنند.
پیامدهای تعارضات زناشویی
در یافتههای پژوهش حاضر، به پیامدهای تعارضات زناشویی دست یافتیم، که شامل، پیامد فردی: عدم مشارکت و همسویی. همچنین پیامد زوجی: منظومه زناشویی ناکارآمد (دیدگاه نامناسب به خانواده همسر)، عدم توجه به نیازهای همسری و پیامد خانوادگی: پرورش فرزندانی که به جهت دلبستگی ايمن دچار مشکل ودیگر رفتارهای ناسازگارانه میگردند و در نهایت پیامد اجتماعی: بالا رفتن آمار طلاق و فروپاشی خانوادهها.
شکل 2 الگوی پارادایمی:"چالش ها و تعارضات زناشویی، ازدواج ناکارآمد و ناپایدار"
|
بحث و نتیجه گیری
ازدواج یکی از مهمترین ابعاد زندگی بشر است. زندگی زناشویی اغلب بدون تعارض و مشکل نیست، اما مهمترین مسئله این است که هر یک از زوجین چگونه قادر به غلبه بر هر مشکلی که رخ میدهد، هستند. اگر مشکلات پیش آمده بلافاصله برطرف نشود، تعارض طولانی مدت ایجاد میشود. تعارض زناشویی شرایطی است که زن و شوهر در ازدواج خود با مشکلاتی روبرو میشوند و این موقعیت را میتوان از رفتار ناهماهنگ آنها هنگام وقوع تعارض مشاهده کرد (Wisyaningrum, Epifani, & Ediati, 2022). در دنیای کنونی، افزایش روزافزون تعارضات زناشویی خطر بروز جدایی و اثرات منفی آن بر سلامت روانی زوجین و فرزندان خانواده باعث گردید تا مشاوران به تحقیقات بیشتری در رابطه با علل و زمینههای ایجاد تعارضات بپردازند. در این پژوهش از نظر مشاوران مصاحبه شده برای پیشگیری از ازدواج ناکارآمد، ابتدا باید عوامل چالش ساز شناسایی شود. نتایج کدگذاریها نشان داد که از جمله دلایل تعارض زناشویی چند عامل اثرگذار بودهاند. ۱- عوامل فردی (ویژگیهای شخصیتی)، ۲- عوامل ارتباطی، ۳- عوامل الگوی خانواده اصلی و ۴- ارضاء نیازهای اساسی. زوجین به دلیل این عوامل چند وجهی به جای اینکه به حل مشکلات بپردازند و به هم نزدیکتر شده و همدیگر را کامل کنند، از اهدافشان دور شده و رفتارهای تخریبی را در پیش گرفته و دچار بحران و آسیبهای جبران ناپذیری میشوند و روابط منفی بر زندگی آنها حاکم میگردد.
اولین عامل ایجاد چالش، عوامل فردی (ویژگیهای شخصیتی)، شامل خصوصیاتی با ویژگیهای منفی بود که زوجین وارد رابطه زناشویی خودشان میکنند و سبب میشوند تا احتمال فروپاشی نظام خانواده به دلیل تعارضات و ناسازگاریهای پیش آمده، افزایش یابد. ویژگیهای شخصیتی مانند،کمبود ثبات هیجانی، عدم انعطافپذیری، عدم تشابه در درونگرایی و برونگرایی، کمالگرایی افراطی، عدم تعهد و مسئولیت پذیری، میزان توافق پذیری و استقلال از جمله عوامل فردی هستند. براساس یافتههای بدست آمده از تحقیقات گوناگون در حوزه ازدواج عوامل فردی (ویژگیهای شخصیتی) نقش تعیین کننده ای در چگونگی کیفیت زندگی زناشویی ایفا میکند. برای مثال، Olson, , Larson, &Olson-Sigg, 2009)، مطالعهای روی پنجاه هزار زوج آمریکایی نشان دادهاند که ویژگیهای شخصیتی یک عامل تمیزدهنده بسیار قوی برای تفکیک زوجهای موفق و ناموفق است. زوجهای ناموفق خصوصیات روان رنجورانه مانند، بدبینی، گوشهگیری، بیثباتی و سلطهجویی بیشتر و در مقابل زوجهای موفق همراهی، همدلی29، انعطافپذیری30، مسئولیتپذیری 31و خوشبینی بیشتری نشان میدهند (خدادادی سنگده، ۱۴۰۰). ویژگی شخصیتی که مورد توجه مشاوران بود و از نظر آنها باعث چالش زندگی همسران میگردید، میزان توافق پذیری و استقلال بوده است. آنها زیر مؤلفههای اعتماد، سازگاری، همدردی، تبعیت، درک متقابل و تواضع را از از میزان توافق پذیری افراد میدانند. اصولا افرادی که از میزان توافق پذیری پایینی برخوردار هستند، عموما اعتقاد دارند که دیگران نیت خیرخواهانه ندارند، اغلب بدبین هستند و به دیگران شک دارند. همچنین اينگونه افراد در برقراری ارتباط با دیگران مشکل دارند عموما درگیر فریبکاری میشوند و ممکن است در حقایق دست ببرند. به همین دلیل آنها رفتارهای عدم تواضعانه و خودخواهانه را از خود بروز میدهند. افرادی که میزان توافقپذیری آنها کم باشد گرایشی به همکاری و حل مناقشات ندارند در نتیجه پرخاشگر، متخاصم و ستيزه جو و کینه جو میباشند. همینطور پایین بودن میزان توافق پذیری در افراد سبب میگردد تا به تکبر و خود بزرگنمایی تمایل پیدا کنند و فروتنی و تواضع کم باعث خودشیفتگی آنها میگردد و گاه ممکن است به صورت اختلال شخصیت خودشیفتگی بروز کند. آنها در بروز احساسات، جزء افراد سخت دل هستند و همدلی کمتری در آنها دیده میشود. ازمطالعات همسو با پژوهش حاضر ، Thomas, & Tankha, 2017)) در مطالعه خود دریافتند که، عملکرد افراد تحت تأثير ویژگیهای شخصیتی و سرمایه روان شناختی مثبت است. یافته ها نشان دادند که برونگرایی و توافق پذیری پیش بینی کنندههای معناداری می باشند. Schaffhuser, Allemand, & Matin, 2014 در طی مطالعه طولی نشان دادند که در زوجین صمیمی رابطه رضایتمندی با روان رنجورخویی منفی و با توافقپذیری و وظیفهشناسی مثبت است. Sharpe, Martin, & Roth., (2011 در پژوهش خود دریافتند که، رابطهی مثبت بین ثبات هیجانی، برونگرایی، توافق پذیری و وظیفه شناسی با خوش بینی وجود دارد. مکانیسمهای تأثیرگذار بر شخصیت والدین بر پذیرندگی و طردشدگی آنها نسبت به فرزندانشان تأثیر میگذارد، والدینی که سطوح بیشتری از توافق پذیری و برونگرایی و سطوح کمتری از روان رنجورخویی را نشان میدهند، فرزندپروری گرمتر و ساختار یافتهتر دارند. این والدین تعاملات مثبت بیشتری دارند و به اندازه کافی پاسخگو هستند (عطایی فر و امیری، ۱۳۹۵). موسوی (۲۰۱۷) در پژوهشی نشان داد از میان پنج ویژگی شخصیتی، روان رنجورخویی رابطه منفی معنادار و برونگرایی و سازگاری رابطه مثبت معناداری با سازگاری زناشویی دارند. مظلومزاده،هاشمآبادی و جهانگیری(1400)، دریافتند که: افراد روانرنجور مستعد هیجانات منفی و افسردگی و اضطراب بیشتری هستند و از طرفی هوش هیجانی پایینتری دارند که باعث میشود در مدیریت هیجانات خود ضعیف عمل کنند؛ در نتیجه اغلب در حال تجربه هیجانات منفی ناخوشایند هستند که این عوامل منجر به کاهش رضایت از زندگی آنها میشود.
از نظر مشاوران میزان توافق پذیری، کمبود ثبات هیجانی، آگاه نبودن از مهارتهای ارتباطی، حل تعارض گفتگو، اختلالات شخصیتی، زوجین را از داشتن زندگی سالم و سعادتمندانه محروم میکرد و آنها را در جهت نارضایتی و احساس ناخوشایند و اختلاف نظرها در زندگی سوق میداد به عنوان نمونه، به دليل پایین بودن میزان توافق پذیری در همسران، بر میزان اعتماد، سازگاری، همدردی و درک متقابل اثرگذار بودهاند. همچنین کمبود ثبات هیجانی مسئله سازگاری آنها را زیر سوال میبرد. به این دلیل وقتی که هیجانات آنها خیلی در دسترس نيست چالش بالا میرود، مسائل جدیتر میشود و ترس، غم، خشم، استرسها، اضطراب و از همه مهمتر میزان واکنشی و تکانشی بودن آنها، بیشترین آشفتگی رادر زندگی ایجاد میکند. برخی پژوهشگران در مطالعهای به برخی از عوامل شخصیتی که میتوانند پیش از ازدواج پیش بینی کننده قوی برای موفقیت ازدواج باشند، پی بردند. آنها عامل ثبات هیجانی32 را در بین عوامل شخصیتی بسیار مهم و معنادار یافتند. نداشتن انعطافپذیری و قدرت سازگاری از هر دو طرف از جمله عوامل شخصیتی مهم و تاثیرگذار هستند. زوجین نمیدانستند که گاهی باید در زندگی همراه باشند. ویژگی دیگر شخصیتی، درونگرایی-برونگرایی بوده است. از آنجا که این ویژگی شخصیتی باعث ایجاد تفاوتهای رفتاری در افراد میشود و عدم توازن و هماهنگی و قرار گرفتن هر کدام از زوجین در دو سر طیف این ویژگی، سبب بروز سوء تفاهم و چالش در زندگیشان گردیده است. اگر قبل از ازدواج شناخت کافی در این زمینه صورت نگیرد و دو طرف صفات شخصیتی همدیگر را شناسایی نکرده باشند به دليل اقتضائات متفاوت هر کدام و تفاوت نگرش و احساس نیاز در ارتباطات و تعاملات دچارمشکل شده وبه اشکال گوناگون درزندگی بروز منفی ایجاد میکنند. به دلیل عملکرد متفاوت درونگرا و برونگرا، همین موضوع باعث میشود تا بستر سوءتفاهمهای زیادی ایجاد گردد. مثلا: زمانی که فرد درونگرا نیاز دارد خودش تنها باشد، همسر برونگرایش او را فردی سرد و بی عاطفه میبیند و این شرایط سبب ایجاد دلخوری و نارضایتی آنها از هم میشود. در مقابل آن، فرد برونگرا مرتب اصرار درخواست ابراز محبت از طرف همسر درونگرایش دارد، که این رفتارها باعث کلافگی و خستگی او میشود. اصولا افراد برونگرا مایلند، همسرشان صحبت کنند و از این گفتگو لذت میبرند در صورتی که این کار برای فرد درونگرا لذت بخش نیست بلکه سماجت میداند. مواردی شبیه این(علاقه به سکوت یا محیط شلوغ، ارتباطات اجتماعی و...) ازجمله دلایل چالش برانگیز در بین زوجین میگردد. همسو با پژوهش حاضر، Holman, Larson, & Olson, 2002 معتقدند ویژگیهای شخصیتی مانند کنترل تکانه، مقبولیت، برونگرایی (اجتماعی بودن) با کیفیت زناشویی پس از ازدواج در ارتباط است. Agbo, & Ngwu2017) در مطالعهای دریافتند، پژوهشهای انجام شده در زمینههای ویژگیهای شخصیتی و شادکامی نشان داد که شادکامی با سطح بالای برونگرایی و سطح پایین روان رنجورخویی مرتبط است. Timoth, & Poula, 2016) در پژوهشی با عنوان ویژگیهای شخصیتی و خشونت شریک زندگی دریافتند که بین برونگرایی و اضطراب و افسردگی و خشونت خانگی همبستگی معناداری وجود دارد. همچنین نتایج پژوهش، Claxton, O’Rourke, Smith, & Delongis, 2012 نشان دادند که نسبت به دیگر عوامل شخصیتی، برونگرایی با رضایت زناشویی ارتباط بیشتری دارد. در راستای تبیین اثر عوامل فردی (ویژگیهای شخصیتی) میتوان گفت که مسئولیت گریزی، تکانشگری، سوءظن و بدبینی، گوشهگیری، بیثباتی، سلطهجویی، عدم توافق پذیری و درک متقابل همه در تعاملات زناشویی اثر منفی گذاشته و باعث میشود تا احساسات خشم، درماندگی، اضطراب، افسردگی، استرس و نارضایتی روی هم انباشته شوند و در نتيجه تعارضات زناشویی شکل بگیرد.
عامل بعدی، عامل ارتباطی بین زوجین است، که یکی دیگر از عوامل چند وجهی بوده و عدم شناخت از مهارتهای مهم ارتباطی در زندگی، مسئله ساز بوده است. ناپایداری هیجانی، انتظارات نامعقول متقابل از همسر و رابطه، تفاوت دیدگاهها از نشانههای فقدان مهارت ارتباطی بودهاست. یکی از چالشهای مهم، مدیریت حل تعارض است. همسران اگر مدیریت حل تعارض را بلد باشند میتوانند توافق هم بکنند، زیرا توافق محصول مذاکره است و مذاکره در حالی مطرح میشود که اختلاف نظری وجود داشته باشد. همچنین انسانها با هر عقیدهای که داشته باشند، اگر با مهارت حل مسئله آشنا باشند و به تعبیری در کارها آگاهانه با مسائل مواجه شوند و مسائلشان را حل کنند، کمتر درگیر چالشها خواهند شد. تلاش برای کسب مهارت، تلاش برای تعامل با همسر و کم کردن چالشهای زندگی خواهد بود.
از نظر مشاوران مصاحبه شده در پژوهش، ضعف در مهارتهای حل تعارض، استفاده از روشهای هیجانی و تکانشی، عدم همفکری و مشارکت در حل مسائل به دلیل خودشیفتگی یکی از زوجی ، عدم مهارت همدلی، فقدان مدیریت خشم، مشکل در روابط بین فردی، از جمله عواملی هستند که سبب اوجگیری اختلافات میگردند و روابط زوجها رو به سردی عاطفی میرود. تا حدی که طرفی که دیده و شنیده نمیشود به رفتارهای اجتنابی ویاپرخاشگرانه مانند، قهرکردن (انفعالی33)، لجبازی کردن (پرخاشگری34) روی بیاورد. زیر سؤال بردن و کاربرد تعابیر منفی درباره همسر تبدیل به یک امر معمولی در رابطه میشود و رفته رفته تعهد و پیوند در رابطه را از بین میبرد و در این وضعیت به تضعیف ارتباط زوج منجر میشود (Helm, & Carlson, 2013). از چالشهای مهم، مدیریت حل تعارض است. همسران اگر مدیریت حل تعارض را بلد باشند میتوانند توافق هم بکنند، زیرا توافق محصول مذاکره است و مذاکره در حالی مطرح میشود که اختلاف نظری وجود داشته باشد.
از دیدگاه مشهدی (۱۳۹۹) توانایی افراد در مدیریت و حل تعارض متفاوت است، همه زوجها لزوماً با این تعارضها به شیوه بالغانه رفتار نمیکنند و به تدریج گسترش مییابد و الگوی تعاملی به سمت رفتارهای قهری، تدافعی و تهاجمی و در نهایت گسستگی کشیده میشود. این تعارضها چه آشکار یا پنهان، واقعی یا غیر واقعی، منطقی یا غیر منطقی تبعاتی خاص را برای طرفین زوج در پی دارد و چنانچه به شیوه مؤثر حل و فصل نشود، روابط صمیمانه فرو میپاشد.
از منظر پژوهشی دلایل این تعارضها میتواند تحت تأثیر متغیرهای زیادی همچون ویژگیهای شخصیتی (رحمتی، احمد برآبادی وحیدنیا، ۱۳۹۹)، سبکهای دلبستگی و نحوه ادراک عشق ورزی (افشاریان، درتاج، سعدی پور، دلاور و شریعتی، ۱۴۰۰)، نگرشهای مخرب فردی ، نگرش به ازدواج و مهارتهای حل تعارض (اسمعیلی و دهدست، ۱۳۹۳)، تفاوت شخصیتی و سبک دلبستگی (پورمحسنی کلوری، ۱۳۹۵) قرار گیرد. از تحقیقات همسو با پژوهش حاضر، اسمیت و ویلیامز(۲۰۱۶)، صفات شخصیتی و الگوهای تعامل بین فردی در کیفیت روابط زوجین اهمیت دارد. اما آنچه نقش آن به خوبی شناخته شده ترکیب ویژگیهای شخصیت و شیوههای حل تعارضهای بین فردی در تعاملات زوجین است. حاتمی ورزنه (۱۳۹۵) در مطالعه خود عنوان کرده است که، شکلگیری درست ازدواج، جزء شرایط علی برای ازدواج پایدار رضایتمند است. همچنین نگرشهای کار آمد و ویژگیهای شخصیتی پسندیده و منظومه زناشویی، پدر و مادری و چند نسلی کار آمد ومسائل مالی و کاری از جمله عوامل میانجی و راهبردهای گذشت، حل مسئله، پوزش خواستن، شوخ طبعی در خانوادههای اصلی آنها از عوامل منتهی به ازدواج پایدار است. (خدادادی سنگده، ۱۳۹۹). همچنین Olson, , Larson, &Olson-Sigg, 2009)، در یک مطالعه کیفی ملی، توانستند برخی از تفاوتهای تمایزی بین زوجین متأهل ناشاد، را شناسایی کنند. سیاهه زناشویی اینریچ شامل موضوعاتی راجع به ارتباط، نزدیک بودن زن و شوهر، انعطافپذیری زوجین، تطابق شخصیتی و حل تعارض بود. هر یک از این پنج طبقه مشخص گردید که مؤلفههای مهم برای ازدواج های شاد هستند. در پژوهشی قاضی زاده، زهرا کار، کیامنش و محسن زاده (۱۳۹۷)، به این نتیجه رسیدند که، خشونت خانگی زنان علیه مردان، دارای ابعاد اصلی فردی، زوجی، خانوادگی و فراخانوادگی میباشد. عوامل زمینه ساز آن، عوامل فردی بوده که در آن مواردی همچون مسائل فیزیولوژیک و بیولوژیک، اعتیاد، اختلالات شخصیتی و ویژگیهای شخصیتی قرار میگیرد. زن و مرد در مقابل این خشونت، از الگوهای ارتباطی ناکارآمد استفاده میکنند و حاصل این راهکارهای غلط، ایجاد احساس ناکامی، از بین رفتن عشق و صمیمیت، رابطه فرا زناشویی، انحرافات و اختلالات جنسی مردان میشود. در نهایت Grundland, 2016 ، در بررسی خود از افرادی که ازدواج پایدار و شاد داشتهاند موضوعات زیر را شناسایی کردند که عبارتند از: انتخاب هوشمندانه همسر، ایجاد یک هویت زوجی قوی، ایجاد برنامه زندگی واهداف مشترک، شناسایی استرسورهای فرزندپروری، نگهداشتن که به حفظ ازدواج کمک میکنند، یادگیری برخورد مؤثر با تعارض، مدیریت استرس و ارتقای سلامتی، حفظ یک ارتباط قوی.
همچنین خدادادی سنگده (۱۴۰۰) در تحقیق خود که به دنبال شناسایی دلایل شکلگیری تعارض زناشویی دردوران عقد بود دریافت، ویژگیهای ناکارآمد فردی و نقاط ضعف شخصیتی طرفین زوج که تحت عنوان نقصان شخصی شناسایی کرده است؛ رگههای روان رنجوری، تمایل به پنهانکاری، انعطافپذیری پایین، خودارزشمندی کمرنگ، تمایزیافتگی پایین، توجه نداشتن به ظاهر و مسئولیتپذیری پایین دیده میشود. براساس پیشینههای موجود با تداوم تعارض افراد در این شرایط عزت نفس پایین به سردرگمی نقش، خشم ، ابتلا به آسیب روانی، شیوع فزاینده بیماری جسمی، خشونت (Gottman, & Notaries, 2002)، شایستگی پایین، مشکلات تندرستی و اقدام به رفتارهای پرخطر(Miller,2021) همراه است. همچنین انسانها با هر عقیدهای که داشته باشند، اگر با مهارت حل مسئله آشنا باشند و به تعبیری در کارها آگاهانه با مسائل مواجه شوند و مسائلشان را حل کنند، کمتر درگیر چالشها خواهند شد. تلاش برای کسب مهارت، تلاش برای تعامل با همسر و کم کردن چالشهای زندگی است. در ضمن به دلیل آگاه نبودن ازمهارتهای اساسی درزندگی مانند: مدیریت هیجان، حل تعارض گفتگو، حل مسئله و همدلی سبب شده است که زوجین هم در گفتار و هم در کارکرد دچار اختلاف شوند. از نظر یکی از مشاوران، میزان و نحوه گفتگو در خانوادهها چالش ساز است. زمان مناسب برای گفتگو بین اعضای خانواده وجود ندارد و میزان کمی هم اگر وقت بگذرانند در جهت ارضای نیازهای اساسی) عشق و محبت، احترام، مسائل جنسی، تفریح نبوده است. همدلی نیز به صورت طبیعی نقش مهمی در بهبود مهارتهای ارتباطی افراد ایفا میکند و کمک میکند افراد با دنیای اجتماعی خود پیوند برقرار کنند و با افزایش هوش هیجانی در آنان، باعث بهبود روابط اجتماعی بین افراد میشود (Tiwari, & Bhat, 2020). تحقیقات اخیر نشان داده است که همدلی منجر به رفتارهای حل تعارض دوستانهتر میشود و کسانی که همدلی پایین دارند به احتمال بیشتری از نشانههای افسردگی رنج میبرند (Bennik, , Jeronimus & Aan Het Rot2019 ؛ Tully, Ames, Garcia, & Donohue. 2016) و تعارضات بیشتری با همسر خود داشت (Sandy, & Cochran,2006 اصولا همسرانی که در مهارت کلامی ضعیف هستند و بطور کلی از مهارتهای زندگی اطلاعات کافی برخوردار نیستند بیشتر دچار چالش میشوند. مثلا: نداشتن مهارت گفتگو (با طعنه و کنایه حرف زدن)، نداشتن رفتار جرأتمندانه و یا رفتار منفعلانه و یا رفتار پرخاشگرانه و به کار نگرفتن حل مسئله همگی سبب بروز اختلافات میگردند. گاهی افراد به دلیل عدم آگاهی از تفاوتهای فردی، انگار آمادگی پذیرفتن تفاوتهای هم را ندارند و فکر میکنند طرف مقابل آنها را دوست ندارد و برایش اهمیتی قائل نیست. یادگیری شیوههای حل تعارض، به زوجین کمک میکند تا یاد بگیرند، انعطافپذیری بیشتر در برابر خواستهها و نیازهایشان با هم رفتار کنند و هر دو نسبتا از رابطه راضی باشند. در قبل از ازدواج به دلیل عدم شناخت مهارتهای ارتباطی، افراد با عجله و بدون شناخت کافی وارد رابطه میشوند، به همین جهت تفاوتها، انتظارات بعد از ازدواج ظاهر میشود و عامل بروز چالشها میگردد. همسران با ابراز عواطف، احساسات و هیجاناتشان که نسبت به هم دارند و گفتگو درباره افکار، احساسات منفی و احساسات تلخی که نسبت به هم دارند میتوانند از بسیاری از وقایع تهدیدآمیز جلوگیری کنند. یکی از مشاوران در ارتباط با مهارتهای ارتباطی به نبود تغافل که یکی از مؤلفههای مهارت ارتباطی در زندگی است اشاره داشتند. ایشان عنوان کردند که با تجربه کاری بالایشان، اگر تغافل در زندگی باشد که در آن هوشیاری است و فرد آگاهانه از مسئله ای چشم پوشی میکند، بهتر از گذشت است. زیرا تغافل احساس قدرت و توانمندی به او میدهد. در حالی که گذشت به مرور زمان احساس ضعف و یا شاید ناکامی در فرد ایجاد کرده و تبعات روان شناختی مثل، افسردگی در پی خواهد داشت. بنابراین با شناخت و مسلح شدن زوجین به مهارتها، سبب میگردد آنها اول خود و طرف مقابل را خوب بشناسند و با کسب مهارت، خودشان را در برابر ختلاف نظرها و چالشهایی که بطور طبیعی در هر زندگی پیش میآید، واکسینه کنند.
عامل بعدی، الگوی خانواده اصلی بوده است. روابط سیستمی در خانواده اصلی تأثیر زیادی بر ازدواج زوجین میگذارد و از موضوعات مهم مشاوره پیش از ازدواج بخصوص در جامعه ایرانی میباشد. از آنجاییکه زن و مرد با وجود تغییرات شخصی یک عامل زمینه ای، نتیجه خانواده خود هستند. بسیاری از روان بنههای ارتباطی آنها در طول دوران کودکی شان شکل گرفته است. در نتيجه در موقعیتهای بحرانی و مشکل ساز از روشهایی استفاده میکنند که برای آنها آشنا است. نوع روشهای فرزندپروری، حل مسئله بین فردی، تعارضات، ... در زوجین شبيه به روشهای والدین آنهاست. از نظر خدادادی سنگده (۱۴۰۰) مسائل مربوط با نقائص خانواده اصلی که بیرون از مسائل سیستم زن و شوهری است ولی برچگونگی کیفیت زندگی زناشویی اثرگذار است. مسائلی همچون گسستگی روابط خانوادگی، سابقه طلاق در خانواده، مثلث سازیها، رابطه متعارض والدین با خانوادههای اصلی طرفین، دخالتهای نابجا و کمرنگ بودن حمایتگری عاطفی، عوامل بروز تعارضات زناشویی شناخته شدهاند. همچنین طرحوارههای ناسازگار یکی دیگر از مؤلفهها در الگوی خانواده اصلی است. نگرانیها ممکن است موضوعات گوناگونی داشته باشند که از نخستین تجربههای زن و مرد در تعاملشان با هم ایجاد میشود. شناسایی هریک از این زمینهها در مشاوره پیش از ازدواج از اهمیت بالایی برخوردار میباشد. بنابراین افراد پیش از ازدواج زمینههای ذهنی از ازدواج دارند و انتظاراتی در ذهنشان نقش بسته است که احتمالا به طور کامل از آنها آگاه نیستند. یکی از مشکلات زوجین جوان ناشی از استانداردها و فرضیههای ذهنی آنها است. انتظاراتی که هر یک از زوجین از دیگری دارد، مبتنی بر چارچوب از پيش تعیین شدهای است که میتواند ریشه در واقعیت نداشته باشد. باورها و روان بنههای مربوط به روابط بین فردی در بزرگسالی و به هنگام همسرگزینی و در دوران تأهل در روابط زناشویی (Young, klosko, Wieshar, 2003). عواطف مثبت، اعتماد به نفس و سازگاریزوجین(D’Andrea,2004) ؛ (Racine, 2005) (رضایت زناشویی و صمیمیت زناشویی) و هراتیان، جانبزرگی و آگاه، ۱۳۹۳ (سبک فرزندپروری) ؛ دائمی و جان بزرگی، ۱۳۹۰؛ ترنر، رز و کوپر، ۲۰۰۵ تحت تأثیر روان بنههای ناسازگار منفی میشود و یا کاهش مییابد. در پژوهش حاضر نیز مهدی: بیان داشتند که، طرحواره استحقاق مشکل ساز است میتواند خودشیفتگی بدهد. فرد خودش را خیلی قبول داشته باشد.
در رابطه با الگوی خانواده اصلی میتوان گفت مدل ساختار و وضعیت خانواده اصلی بطور مؤثری بر کیفیت زندگی فرزندان بخصوص پس از ازدواج، نمایان میشود. خانوادههای ناکارآمد، گسسته و درهم تنیده در فرایند ازدواج فرزندان طوری عمل میکنند که آشفتگی زناشویی آنها افزایش مییابد (Long, & “Young, 2007). بنابراین الگوگیری که هر کدام از زوجین از رفتارها و روابط و باورهایی که بر خانواده اصلیشان حاکم بوده است و به کارگیری این الگوها و عدم انعطافپذیری، از دلایل عمده ایجاد تعارضات زناشویی میگردد.
عامل بعدی، از عوامل چندوجهی، ارضای نیازهای اساسی بوده است. از جمله نیازهای عاطفی (محبت و احترام)، نیازهای مالی و اقتصادی، نیازهای جنسی و نیاز به تفریحات مشترک میباشند. از نظر مشاوران مصاحبه شونده، در ارضای نیازهای عاطفی، محبت شاید افراطی هم شود، اما احترام به این معنی که دیگری را به رسمیت بشناسیم، اینکه بپذیریم فرد دیگری جز من هم هست، در خانوادهها آموزش ندیدهاند. در حقیقت اگر پذیرش دیگران اتفاق نیافتاده باشد، نیاز به احترام نیز ارضاء نشده است. ارضای نیازهای جنسی نیز بسیار مهم است، زیرا اگر فردی در سطح سردی عاطفی و جنسی را میپذیرد دچار افسردگی یا وسواس شده، به دلیل آنکه احساسات و عواطفش را سرکوب کرده است. از دیدگاه مشاوری دیگر نبود ارتباطی هیجانی و ارتباط رومانتیک و ارتباط اروتیک و ارتباط جنسی و ارتباط جنسی و سست بودن هرکدام در زوجها مسئلهساز است. در ارتباط با نیازهای اقتصادی و مالی، احتمال اینکه همه خانوادهها در زندگیشان با مشکلات مالی مواجه شوند امری طبیعی است. مشکلات مالی در زندگی زوجین به شدت استرسزا بوده و باعث ایجاد اختلافات در زندگی مشترکشان میشود، این در زمانی آشکار میشود که زوجین تحت شرایط دشوار و فشار اقتصادی نتوانند مدیریت شرايط را به عهده بگیرند و در جهت تداوم و حفظ خانواده و زندگی مشترک تلاش کنند. براساس مطالعات، مشکلات مالی و بحرانهای اقتصادی با گذشت زمان تبدیل به مشکلات عاطفی میشود. بخصوص اگر زوجین از مهارتهای حل مسئله آگاهی نداشته باشند. به جای حل کردن، وضعیت را وخیمتر میکنند. به دلیل عدم مهارت زوجین تمام انرژی خود را صرف پیدا کردن مقصر ماجرا میکنند، حالت تدافعی پیدا کرده و رابطه را به سمت کاهش صمیمیت و یا حتی جدایی سوق میدهند. بنابراین زمانی که افراد به خاطر متحمل شدن فشارهای مالی با ناامیدی و ناکامیهایی مواجه میشوند ممکن است سلامت روانی آنها به خطر افتد و با مشکلاتی مانند: افسردگی، استرس، اضطراب و احساس شرمندگی مواجه گردند و مشکلاتی در روابط جنسی را تجربه کنند. در جمع بندی این مبحث به نظر (Pallesen, Nielsen, Mageroy, Andreassen, & Einarsen, 2017) ، اشاره میشود، به طور کلی به نظر میرسد، بررسی ویژگیهای شخصیتی افراد به عنوان یکی از عوامل ایجاد انواع خشونتها از اهمیت بیشتری نسبت به سایر عوامل برخوردار است. به بیان دیگر، مشکلات اقتصادی-اجتماعی و حتی تفاوتهای فردی که از عوامل بروز خشونت خانگی میباشند، در پرتو یک شخصیت سالم و به دور از مشکل، حل شدنی به نظر میرسد.
یکی دیگر از عوامل مهم چالشی که مشکل ساز است سلامت روانی زوجین بوده است. اختلال شخصیت و یا ویژگیهای شخصیتی که افراد قبل از ازدواج شناسایی نکرده باشند، میتوانند مسئله ساز باشند. همانگونه که از مصاحبه با بیشتر مشاوران شناسایی شد شکلگیری چالشها در روابط زناشویی همسران قابل مشاهده بود. به عنوان مثال یکی از مشاوران عنوان کردند: اصلیترین چالشها، درسلامت فردی افراد است؛ به این معنی که سلامتی ریشه در کودکی تا این سن افراد دارد. یعنی فرد دچار درگیریهای عمیق ناخوداگاه روانی نشده باشد. امکان دارد اختلالات واضح نباشد و اختلالات، نوروتیک و سایکوتیک نباشد. در ادامه به تبیین بررسی عوامل چالش برانگیز از دیدگاه مشاوران پرداخته در این پژوهش، ارضای نیازهای اساسی بوده است. از جمله نیازهای عاطفی (محبت و احترام)، نیازهای مالی و اقتصادی، نیازهای جنسی و نیاز به تفریحات مشترک میباشند. از نظر مشاوران مصاحبه شونده، در ارضای نیازهای عاطفی، محبت شاید افراطی هم شود، اما احترام به این معنی که دیگری را به رسمیت بشناسیم، اینکه بپذیریم فرد دیگری جز من هم هست، در خانوادهها آموزش ندیدهاند. در حقیقت اگر پذیرش دیگران اتفاق نیافتاده باشد، نیاز به احترام نیز ارضاء نشده است. ارضای نیازهای جنسی نیز بسیار مهم است، زیرا اگر فردی در سطح سردی عاطفی و جنسی را میپذیرد دچار افسردگی یا وسواس شده، به دلیل آنکه احساسات و عواطفش را سرکوب کرده است. از دیدگاه مشاوری دیگر نبود ارتباطی هیجانی و ارتباط رومانتیک و ارتباط اروتیک و ارتباط جنسی و ارتباط جنسی و سست بودن هرکدام در زوجها مسئلهساز است. در ارتباط با نیازهای اقتصادی و مالی، احتمال اینکه همه خانوادهها در زندگیشان با مشکلات مالی مواجه شوند امری طبیعی است. مشکلات مالی در زندگی زوجین به شدت استرسزا بوده و باعث ایجاد اختلافات در زندگی مشترکشان میشود، این در زمانی آشکار میشود که زوجین تحت شرایط دشوار و فشار اقتصادی نتوانند مدیریت شرايط را به عهده بگیرند و در جهت تداوم و حفظ خانواده و زندگی مشترک تلاش کنند. براساس مطالعات، مشکلات مالی و بحرانهای اقتصادی با گذشت زمان تبدیل به مشکلات عاطفی میشود. بخصوص اگر زوجین از مهارتهای حل مسئله آگاهی نداشته باشند. به جای حل کردن، وضعیت را وخیمتر میکنند. به دلیل عدم مهارت زوجین تمام انرژی خود را صرف پیدا کردن مقصر ماجرا میکنند، حالت تدافعی پیدا کرده و رابطه را به سمت کاهش صمیمیت و یا حتی جدایی سوق میدهند. بنابراین زمانی که افراد به خاطر متحمل شدن فشارهای مالی با ناامیدی و ناکامیهایی مواجه میشوند ممکن است سلامت روانی آنها به خطر افتد و با مشکلاتی مانند: افسردگی، استرس، اضطراب و احساس شرمندگی مواجه گردند و مشکلاتی در روابط جنسی را تجربه کنند. در جمعبندی این مبحث به نظر Pallesenاشاره میشود همچنین نداشتن تصویر روشنتر زن و مرد از هم، مواردی بودند که از بعضی از مشاوران میتوانست برای زوجین چالش ایجاد کند. نظر یکی از مشاورین، یک نوع جابجایی نقش را به لحاظ آموزشی دختران و پسران ما فرا نگرفتهاند واین چالش هست. یعنی زنان روانشناسی مردان و مردان روانشناسی زنان را نمیدانند، اگر هم بدانند شیوه همدلانه را بلد نیستند. وقتی شیوه بلد نیستند حرفهای همدیگر را گوش نمیدهند و با سوگیری به همدیگر نگاه میکنند و به همین دلیل باید روی موضوع جابجایی نقشها یک مقدار بیشتر کار شود. اینکه همسران باید بدانند، هریک از طرفین نیازها و اقتضائات خاص خودشان را دارند. باید هم اقتضائات خود را بشناسند و هم طرف مقابل را اگر زنان بدانند که مهمترین نیاز مرد قدرت و اقتدار و مردان بدانند مهمترین نیاز زن به مهر و محبت است، کمتر دچار تعارض میگردند. اگر زن بداند که مردش را به رسمیت نشناسد و به او توجه نکند سبب بروز پرخاشگری در همسرش میگردد. اگر مردان بدانند نیازهای عاطفی زن اگر ارضاء نشود، جای دیگر به دنبال ارضای نیازهایش میرود و احتمال خيانت در او بالا میرود. اگر مردها بدانند خانمها جزءنگرند و این امری طبیعی، به دلیل فعال بودن نیمکره چپ آنهاست، واینکه خانمها عاطفیتر و سمعی هستند. خانمها بدانند، آقایان کلی نگرند و نیمکره راست مغز آنها فعال است، آقایان منطقیتر و عقلانی ترند، بیشتر لمسی-بصری هستند. با درک این تفاوتها و پذیرش آنها، نگاه هردو طرف به دنیا و زندگیشان متفاوت خواهد شد و با انعطاف و سازگاری بیشتری با هم مواجه خواهند شد. پژوهشها نشان میدهد بسیاری از خصوصیات در زن و مرد مشترک هستند ولی یکی از مهمترین مؤلفههای تفاوت زن و مرد اختلافشان در نیازهای روان شناختی شان است.
پژوهشهای همسو با پژوهش حاضر، جان بزرگی (۱۳۹۵)، آورده است که دو نیاز اساسی در زن و مرد وجود دارد که پیگیری آنها در پژوهشها میتواند به دانش منسجمی در این زمینه بینجامد؛ یکی، نیاز به قدرت و دیگری نیاز به محبت و عشق(صمیمیت) است. در نگاه کلی به نظر میرسد مردان قدرتمندتر از زنان هستند و زنان استعداد صمیمیت بیشتری دارند، در حالی که پژوهشها نشان میدهند که مردان قدرت طلبتر از زنان و زنان مهرطلبتر از مردان هستند. تجارب بالینی بارها نشان دادهاند که زمانی زن به همسر خود قدرت میدهد، مرد ضمن افزایش احساس رضایت و مسئولیتپذیری، توجه معنادار بیشتری به مدیریت منزل خواهد داشت. از سوی دیگر چنانچه مردان به نیاز مهرطلبی زنان به موقع و به اندازه پاسخ بدهند، بسیاری از رفتارهای منفی زنان کاهش و متقابلا دلگرمی او به خانوادهاش افزایش مییابد. Chrisler, & McCreary, 2010)) ، دریافتند که بین به دست آوردن قدرت، هرزگی و فساد رابطه وجود دارد، مگر اینکه فرد در برابر قدرت خود احساس مسئولیت کند. پژوهشگران در حجم بالایی از یافتههای خود به این نتیجه رسیدهاند که مردان روحیه رقابتجویی بیشتر و زنان روحیه تعاون قویتری دارند. مردان نه تنها رقابت را بیشتر دوست دارند، بلکه هنگامی که وضعیت رقابتی به نظر برسد، بهتر عمل میکنند و در برابر آن، زنان بدتر عمل میکنند. در واقع، مطالعات نشان میدهند که هنگام روبهرو شدن با شرایط رقابت آمیز، مردان دارای اعتماد بنفس بیشتر و زنان دارای اضطراب بیشتری میشوند. اما بر عکس آن درست نیست، یعنی مردان هیچ ویژگی جنسی خاصی در یک زن قدرتمند نمیبینند. در واقع، قدرت مرد را مردانهتر میکند، اما یک زن را زنانهتر نمیکند. حتی میتواند مفهوم زنانگی یک زن را به خطر بینداز. آنچه بیشتر زنان خواهان آنند، شوهر و فرزندان مهرورزند. آنها عاشق روابط مستحکم، درازمدت و مسئولانه هستند. چادرو، گیلیگان و گروه استون با همکاری هم رگههایی از شخصیت را برای زنان شامل نیاز به محبت، احساس مسئولیت نسبت به دیگران و احساس هویت ارتباطی معرفی کردند. پژوهشهای اخیر تفاوت زن و مرد را در زمینه انگیزه محبت خواهی تأیید کرده؛ اما بین زن و مرد در زمینه نیاز به قدرت و پیشرفت تفاوت چندانی ملاحظه نشد (Drescher, & Schultheiss, 2016). این یافتهها بیانگر آن هستند که زن و مرد باید پیش از ازدواج برای جلوگیری از آسیبپذیری در زندگی خود برنامهریزی کنند. بدین معنا که، روابط، خواستهها، مسئولیتها و نقشهايشان را به گونهای تنظیم کنند که کمترین آسیب به زندگی آنها وارد شود. شناخت تفاوتها و پذیرش نقشها و مسئولیتپذیری هر کدام در همه ابعاد زندگی و حمایت همه جانبه از هم در مراحل مختلف زندگی میتواند زمینهساز یک زندگی سعادتمندانه را برای زوجین فراهم کرد. به طور کلی به نظر میرسد، بررسی ویژگیهای شخصیتی افراد به عنوان یکی از عوامل ایجاد انواع خشونتها از اهمیت بیشتری نسبت به سایر عوامل برخوردار است. به بیان دیگر، مشکلات اقتصادی-اجتماعی و حتی تفاوتهای فردی که از عوامل بروز خشونت خانگی میباشند، در پرتو یک شخصیت سالم و به دور از مشکل، حل شدنی به نظر میرسد.
میتوان از راهبردهای این پژوهش ازاصلاح الگوی خانواده اصلی نام برد. رعایت نکردن مرزها، مسئله ساز است. زیرا در این صورت اجازه داده میشود تا عوامل و افراد مختلف بر روابط زوجین اثر گذاشته و باعث آشفتگی آنها شوند. نظر یکی از مشاوران در این رابطه اينگونه بود که، خانواده را منشأ مشکل میدانم. عدم ابراز محبت، طرحواره ها، محرومیت هیجانی یا بازداری هیجانی در ازدواج مشکل ساز هستند. همچنین بعضی از مشاوران به الگوی خانوادگی زن سالاری و مرد سالاری اشاره داشتند که موجب تشنج و چالش برانگیزند. بخصوص اگر والدین قصد داشته باشند به گونهای، تجربیات زندگی خود را به فرزندان تازه ازدواج کردهشان تحمیل کنند. در این فرایند گاهی خانواده تازه شکل گرفته، ممکن است حریم مرزهایش شکسته شود و در روابط خود دچار مشکل شوند. از آنجاکه روابط عاطفی برخلاف رابطه بین فردی به راحتی قطع نمیشود و فرد به تمایزیافتگی دست نمی یابد، شرایطی ایجاد میکند که افراد خود بخواهند از خانواده اصلی تأثیر بپذیرند. موضوع الگوهای دلبستگی و روش مدیریت دلبستگی نیز تا حدی به خانواده اصلی و الگوی تربیتی آنها بستگی دارد که میتواند رضایت زناشویی را تحت تأثير قرار دهد. تحقیقات همسو با پژوهش حاضر، (White, 1990) ، گزارش کرد که میزان یادآوری سطح تعارض خانوادگی از سوی زنان با کیفیت زناشویی فعلی آنها در ارتباط است. (Wamboldt, &Reiss, 1989) بر اين نظرند، که نتایج پژوهشهای مختلف بیانگر آن است که اگر رابطه مادر-دختر مناسب و خوب باشد؛ دختر در ازدواج خودش نیز روابط خوبی برقرار خواهد کرد؛ اما نزدیکی مادر-پسر میتواند پیش بینی کننده مشکلات زناشویی آینده در زندگی پسر باشد. نزدیکی و روابط خوب پدر - دختر و پدر - پسر در هردو (هم دختر و هم پسر) موجب افزایش کیفیت ارتباط میان فردی میشود. همچنین، هر اندازه در خانواده اصلی دختر "بنیان عاطفی" قویتر باشد؛ کیفیت روابط میان فردی اش بهتر خواهد بود. (Holman, & Li, 1997) نیز در پژوهشی نشان دادند که روابط خانواده اصلی روی دریافت حمایت ادراک شده از ارتباط فعلی اثر دارد (Doxey, 1994) هم معتقد است شیوه ارتباط والد-کودک میتواند ازدواج فرزندان را از راه دلبستگی و غیره تحت تأثیر قرار دهد. گزارشها و نظریههای بالینی، نشان دهنده آن هستیم که فرایندهای موجود در خانواده اصلی هر فرد میتواند تعیین کند که او چه کسی را برای ازدواج انتخاب و کیفیت ارتباط میان فردی (زناشویی) فرزند را نیز تعیین میکند. همچنین، در صورتی که هر دو زوج متقاضی ازدواج دارای خانواده هایی باشند که از سطوح بالای سلامت هیجانی برخوردار هستند، میتوان سطح بالای سازگاری زناشویی35 را در آنها پیش بینی کرد. در مجموع، با توجه به مطالبی که عنوان گردید میتوان گفت ویژگیهای خانواده اولیه همسر بر رضایت زناشویی فعلی فرد تأثیر گذار است و عوامل جمعیت شناختی خانواده، ساختار و فرایندهای خانوادگی به طور مستقیم و یا غیر مستقیم میتواند روی کیفیت زناشویی زوجین اثر بگذارد. تحقیقات Lemmens, Buysse, Heene, & Eisler, 2007)، Sharker, Heshmati, & Poor Rahimi, 2010))، شيخ زینالدین، فرخی و عباس پور آذر (۱۳۹۷)، حق نسب و پور فرخ(۱۳۹۹) خدادادی سنگده و همکاران (۱۳۹۹)، عباسی و آزادفلاح (۱۳۹۹)، رحیمی و آتش پور (۱۳۹۸) از جمله پژوهشهای همسو با پژوهش حاضر بودند.
با توجه به تبیین یافتههای پژوهش به این نتیجه دست یافتیم. که امروزه تلاش بر این است تمرکز بیشتری بر حرکت به سوی رویکردهای پیشگیرانه و توانمندسازی زوجین اقدام شود. نخستین گام، شناسایی عواملی است که سبب آسیبپذیری روابط زوجین میگردند. یکی از راههایی که میتواند سبب برون رفت از چالشهای موجود در زندگی زوجین گردد و سبب پیشگیری از نارضایتی زناشویی شود، طراحی و برنامهریزی به جهت شناسایی این عوامل (ویژگیهای منفی شخصیتی و مؤثر در سازگاری زوجین) و همچنین کار کردن روی مهارتها و تأکید بر آموزش مهارتهای ارتباطی میباشد. بررسی نظام خانوادگی در مشاوره پیش از ازدواج و آگاهی زوجین ازنقشهای جنسیتی درکمتر کردن چالشها در زندگی از عوامل اساسی و مؤثرند.
از محدودیتهای این پژوهش، در مصاحبه از سؤالهای نیمه ساختاریافته و روش نمونهگیری در دسترس استفاده شد، که این موارد در ذات خود محدودیتهایی را به دنبال داشته است.
همچنین تفاوتهای فردی و نگرشی متخصصان شرکت کننده در پژوهش میتواند نتایج این پژوهش را با محدودیت مواجه کند و قابلیت تعمیم پذیری را محدود کند. با توجه به نتایج به دست آمده از این پژوهش و در راستای پیشگیری از چالشها و تعارضات زناشویی پیشنهاداتی ارائه میشود. برخی پیشنهادها عبارت است از اینکه با توجه به یافتههای این پژوهش و تاکید مشاوران مصاحبه شونده بر نقش ویژگیهای شخصیتی در شکل گیری ازدواج سالم و پایدار، پیشنهاد میشود پژوهشهای آتی در مناطق بحرانی که نرخ طلاق بالا میباشد، انجام گردد و نتایج آن با نتایج پژوهش حاضر مقایسه گردد و قابلیت تعمیم پذیری آن مورد بررسی قرار بگیرد. با توجه به یافتههای به دست آمده از پژوهش، لزوم گسترش خدمات مشاورهای پیش از ازدواج امری ضروری به نظر میرسد به همین خاطر پیشنهاد میشود در جلسات مشاوره پیش از ازدواج به ویژگیهای شخصیتی طرفین توجه بیشتری شده و به آنها کمک شود تا هم به ویژگیهای شخصیتی خود و هم طرف مقابل بیشتر آگاه شوند. در همین راستا پیشنهاد میشود برای شناخت طرفین از خود و دیگری به آموزش مهارتها به خصوص مهارت خودآگاهی (خودشناسی) و مهارت ارتباطی بیشتر تاکید شود؛ تا جوانان از این طریق آگاهانه تصمیم گیری کنند و از بروز اختلافات و تعارضات پیشگیری شود.
فهرست منابع:
_ اسمعیلی، معصومه و دهدست، کوثر. (۱۳۹۳). "ارائه طرحی مفهومی از رابطه تعارضهای دوران نامزدی (پیش از ازدواج) با رضایت زناشویی (پس از ازدواج)، مشاوره و روان درمانی خانواده، سال چهارم، شماره ۳ (پیاپی ۱۵).
_ افشاریان ،ندا ؛درتاج، فریبرز؛ سعدی پور، اسماعیل؛ دلاور، علی و شریعتی، صدرالدین. (۱۴۰۰). "ارائه الگوی مفهومی شناسایی ادراک عشق ورزی در دانشجویان مجرّد "، فصلنامه فرهنگ مشاوره و روان درمانی، سال دوازدهم، شماره ۴۷، ص ۱۲۳ تا ۱۶۰.
_ اکبری، ابوالقاسم. (۱۳۹۹). مشاوره پیش از ازدواج، انتشارات رشد و توسعه، چاپ چهارم.
_ السون، دیوید اچ؛ جان دفرین، ایمی کی و السون. (۱۳۹۷). مهارتهای ازدواج و ارتباط زناشویی کارآمد، مترجمان: احمد رضا بحیرایی و دکتر نادر فتحی، انتشارات روانشناسی و هنر، چاپ چهارم.
_ امانی، احمد؛ عیسی نژاد، امید و عزیزی، آرمان. (۱۳۹۴). "بررسی روابط ساختاری طرحوارههای ناسازگار اولیه و عاملشخصیتی با سازگاری زناشویی"، پژوهشهای نوین-روانشناختی، دوره ۱۰، شماره ۳۷، از صفحه ۴۵ تا ۷۰.
_ بشارت، محمدعلی و فرهمند، هادی. (1396). "ابعاد کمالگرایی و نشانههای افسردگی و اضطراب"، روانشناسی معاصر، ۱۲، (ویژهنامه)، ۳۳۱-۳۳۶.
_ پورمحسنی کلوری، فرشته. (1395). "تفاوتهای جنسیتی در سبکهای دلبستگی و ویژگیهای شخصیتی در پیشبینی سبکهای عشقورزی دانشجویان"، پژوهشهای علوم شناختی و رفتاری، دوره ۶، شماره ۱ (پیاپی ۱۰) ص ۱۷ تا ۳۱.
_ جان بزرگی، مسعود؛ هراتیان، عباس و آگاه، مژگان. (۱۳۹۴)." رابطه پایبندی مذهبی تعارض زناشویی و تفاوت آن در میان زوجین"، پژوهشنامه اسلامی زنان و خانواده، سال ۲، شماره ۵، صفحه ۱۰۱- ۱۱۷.
_ حاتمی ورزنه، ابوالفضل؛ اسمعیلی، معصومه؛ فرحبخش، کیومرث و برجعلی، احمد. (1395). "ارائه الگوی ازدواج پایدار رضایتمند: یک پژوهش گراند تئور "، مجله مشاوره و روان درمانی خانواده، ۶ و ۱ (پیاپی۲۱): ۱۴۹- ۱۲۰.
-حق نسب، شیما و پور فرخ، مینا. (۱۳۹۹). «رابطه ابعاد مثلث تاریک شخصیت و سبکهای دلبستگی با دلزدگی زناشویی»، مجله رویش روانشناسی، سال نهم، اسفند ۱۳۹۹، شماره ۱۲ (پیاپی۵۷).
_ خدادادی سنگده، جواد؛ کلانی، اعظم و گوهری پور، مرتضی. (۱۳۹۹). "تدوین الگوی مفهومی رضایت از ازدواج در بستر خانواده سالم مبتنی بر بافت فرهنگی"، فصلنامه فرهنگ مشاوره و روان درمانی، سال یازدهم، شماره ۴۱، ص ۲۷ تا ۶۰.
_ خدادادی سنگده، جواد. (۱۴۰۰). "شناسایی دلایل شکلگیری تعارض زناشویی در دوران عقد"، فصلنامه فرهنگ مشاوره و روان درمانی، سال دوازدهم، شماره ۴۸، ص ۲۵ تا ۵۴.
_دائمی، فاطمه و جان بزرگی، مسعود. (1390). "تأثیر سبک والدینی و روان بنه های ناسازگار اولیه مادران بر حرمت خود کودکان"، مجله علوم رفتاری، سال ۵، شماره ۲، ص ۱۶۵-۱۷۲.
-رحیمی، محمد و جوانرودی، بیگر، نقش عوامل شخصیتی در خشونت خانگی علیه زنان در بین زوجهای مراجعه کننده به شوراهای حل اختلاف استان کردستان، 1395، کنفرانس بین المللی مدیریت، اقتصاد و علوم انسانی، ترکیه-استانبول، شرکت مدیران ایده پردازان پایتخت ایلیا.
_ ریاحی، م؛ وردی نیا، علی و کاکاوند بهرامی، س. (۱۳۹۶). "تحلیل جامعهشناختی میزان گرایش به طلاق (مطالعه موردی شهرستان کرمانشاه)، زن در توسعه و سیاست (پژوهش زنان)، ۵(۳) (پیاپی ۱۹): ۱۰۹-۱۴۰.
_ رحمتی، مریم؛ احمد برآبادی، حسین و حیدرنیا، احمد. (۱۳۹۹). "تأثیر برنامه غنیسازی روابط زوجین مبتنی بر طرح" وقت زندگی بهتر برای زن و شوهرها "بر سازگاری زناشویی زنان با ازدواج زود هنگام"، فصلنامه فرهنگ مشاوره و روان درمانی، سال دوازدهم، شماره ۴۸، ص ۲۳۵ تا ۲۵۸.
_ شيخ زین الدین، حمیده؛ فرخی، نورعلی و عباس پور آذر، زهرا. (۱۳۹۷). " نقش میانجیگر سرمایه روان شناختی در رابطه بین ویژگیهای شخصیتی با سازگاری زناشویی دانشجویان"، فصلنامه روانشناسی کاربردی، ۱۲(۳): ۴۶۹-۴۳۲.
]پیوندها[
_ طلوع تکمیلی ترابی، نادره؛ وکیلی، پریوش و فتاحی اندبیل، اعظم (۱۳۹۹). "رابطه صفات شخصیت و رضایت زناشویی براساس نقش میانجیگیری جهت گیری مذهبی"، فصلنامه علمی و روانشناسی کاربردی، دوره ۱۴، شماره ۱(۵۳).
-عباسی، لیلی؛ آزاد فلاح، پرویز؛ فتحی آشتیانی، علی و فراهانی، حجت الله، ارتباط بین ابعاد روابط موضوعی و رضایت زناشویی، 1400، دوفصلنامه علمی «روانشناسی بالینی و شخصیت»، دوره ۱۹، شماره ۱-پیاپی ۳۶.
- عظیمی، ناهید؛ حسینی، سعیده سادات و مختارعاطفی، شیما (1399)، "پیشبینی طلاق عاطفی بر اساس سبکهای کنترل تعارض و سرسختی روانشناختی در زوجین"، فصلنامه تعالی مشاوره و رواندرمانی،دوره 9، ص 47-57.
_ عطایی فر، ربابه و امیری، شعله. (۱۳۹۵)." آزمون مدل علی رابطه ارتباط مؤثر همسران دررابطه والد-فرزندی برای آموزش والدین دانشآموزان دوره ابتدایی "، فصلنامه خانواده و پژوهش، شماره ۳۰.
_ عمادی، شایا؛ میرهاشمی، مالک و پاشاشریفی، حسن. (۱۳۹۹). "مدل ساختاری برای پیش بینی دلزدگی زناشویی براساس هیجان خواهی، کمالگرایی و راهبردهای تنظیم هیجان با میانجیگیری تاب آوری در زنان متأهل"، مجله علوم روانشناختی، دوره ۱۹، شماره ۹۲، از صفحه ۱۰۱۱ تا ۱۰۲۲.
_ علیرضایی، مالک؛ فتحی اقدم، قربان؛ قمری، محمد و بزازیان، سعید. (1399). "مقایسه اثربخشی واقعیت درمانی و طرح واره درمانی بر نشانگان تنیدگی در زنان دارای تعارض زناشویی"، نشریه روان پرستاری، ۸ (۲)، ۱۳-۱.
_ قاضی زاده، هادی؛ زهراکار، کیانوش؛ کیامنش؛ محسن زاده. (1397). " مدل مفهومی عوامل زمینهساز خشونت زناشویی زنان علیه مردان از دیدگاه مردان"، نشریه روان پرستاری، دوره ۶، شماره ۴.
-محمد پور، احمد ، روش تحقیق کیفی ضد روش،1392، جلد(1)، چاپ دوم، تهران، انتشارات جامعه شناسان.
- مظلومزاده، محمد رضا؛ هاشم آبادی، بهرامعلی و جهانگیری، عاطفه(1400)، "رابطه صفات شخصیتی و رضایت زندگی با نقش میانجی هوش هیجانی، فصلنامه تعالی مشاوره و رواندرمانی، دوره 10، ص89.
_ معصومی تبار، زینب؛ افشاری نیا، کریم؛ امیری، حسن و حسینی، سعیده سادات. (۱۳۹۹). "بررسی اثربخشی طرحواره درمانی هیجانی بر مشکلات زناشویی زوجین و بررسی مشکلات تنظیم هیجانی و رضایت زناشویی بانوان ناسازگار در دهه اول زندگی"، مجله علوم روانشناختی، جلد ۱۹، شماره ۹۵، صفحات ۱۵۰۶ – ۱۴۹۷.
_ نوابی نژاد، شکوه (۱۳۹۵). مشاوره ازدواج و خانواده درمانی. چاپ ششم، تهران: انتشارات سازمان انجمن اولیاء و مربیان.
-Agbo, A. A. & Ngwu, C. N. (2017). Aversion to happiness and The experience of happiness: The moderating roles of personality. personality and Individual Differences, 111, 227-237. [Link]
-Amani., R. (2016). Comparison of marital Conflict in the Power Distribution Structure in the Family. Journal of Cultural Education of Women and Family32, 41-54. [Link]
-Ameri F, Norbala A, Ejei J, Rasolzadeh SK, Survey of affect of family therapy strategy in marital conflict solving, Journal of Psychology. 2003; 7(3): 127. [Link]
-Anderson, R. T., (2013). Marriage: What It Is, Why It Matters, and the Consequences of Redefining It. Backgrounder #2775 on Family and Marriage, 2775. Retrieved from http://report.heritage. -Org/bg2775. [Link]
-Arabatzoudis T, Rehm IC, Nedeljkovic M, Moulding R (2017). Emotion in individuals with and without trichotillomania. Journal of Obsessive-Compulsive and Related Disorders, 12, 87-94. [Link]
-Bennik, E. C., Jeronimus, B. F. & Aan Het Rot, M. (2019). The relation between empathy and depressive symptoms in a Dutch population sample. Journal of affective disorders, 242, 48-51. [Link]
-Cheng, S. Y., Lin, P. C., Chang, Y. K., Lee, P. H., & Chen, S. R. (2019). Sleep quality mediates the relationship between work-family conflicts and the self-perceived health status among hospital nurses. Journal of nursing management, 27(2), 381-387. [Link]
-Chrisler, J. C., & McCreary, D. R. (2010), Handbook of gender research in psychology (V0l. 1). New York NY: Springer. [Link]
-Claxton, A., O’Rourke, N., Smith, J.Z., & Delongis, A. (2012). Personality traits and marital satisfaction within enduring relationships: An intra-couple discrepancy approach. Journal of social and Personal Relationships, 29(3): 375-396. [link].
-D’Andrea, J. T (2004), An investigation of the relationship between early maladaptive schemasAnd psychological adjustment: The moderating effects of spiritual coping styles, Ph. D. Dissertation. New York: New York University, 15-32. [Link]
-Doxey, C. (1994), Creating couple indentity in the transition to marriage. Unpublished doctoral dissertation, Brigham Young University, Provom UT. [Link]
-Drescher, A., & Schultheiss, O. C. (2016), Meta-analytic evidence for higher implicit affiliation and intimacy motivation scores in women, compared to me. Journal of Research in Personality, 64, 1-10. [Link]
-Fincham F, Beach SR. Forgiveness in marital quality: precursor of consequence in well-established relationships? The Journal of Positive Psychology 2007; 2, 260-268. [Link]
-Goodman FR, Kashran TB, Imamoglu A. (2020). Valuing emotional control in social anxiety disorder. A multimethod study of emotion beliefs and emotion regulation. Emotion. [Link]
-Goldenberg H, Goldenberg I. (2013). Family therapy: An overview: Cengage learning. 8 th ed. [Link]
-Gottman, J. M. & Notaries, C. I. (2002). Marital research in the 20th century and “a research agenda. Family Process. 55, 156-197. [Link]
-Grundland, D. (2016). The lived experience of long-term happily married heterosexual individuals. San Diego. In parital fulfillment of the requirements for the degree of doctor of psychology. [Link]
-Halford W K, Wilson K, Lizzio A, Moore E Does working at a relationship work relationship self-regulation and relationship outcomes. Australian Research Council Grant entitle Chapter Eighteen 2002; 143-160. [Link]
-Helm, K. M. & Carlson, J. (2013). Love, intimacy, and African American couple. New
-Holman, T. B., Larson, J. H., & Olson, J.A. (2002), Individual Characteristics Influencing Marital Quality. pp: 105-118. In T. B. [Link]
-Holman, T., & Li, B. (1997), Premarital factors influencing perceived readiness for marriag. Journal of Family Issues, 18, 124-144. [Link]
-Islami, H. (2016). Marital Conflicts Resolution Styles. In CBU International Conference Proceedings (Vol. 4, pp. 569-572). [Link]
-Iordachescu DA, Gica C, vladislav EO, Panaitescu A M, Peltecu G, Furtuna ME, Gica N. (2021). Emotional disorders, marital adaption and the moderating role of social support for couples under treatment for infertility. Ginekologia Polska, 92(2). [Link]
-Kasapoglu, F., & Yabanigul, A. (2018). Marital satisfaction and life satisfaction: The mediating effect of spirituality. Spiritual psychology and counseling, 3. 177-195. [Link]
-Kim, H. E., & Yeo, J. H., (2017). Impact of sexual attitude and marital intimacy on sexual satisfaction in pregnant couples: An application of the actor-partner interdependence model. Korean Journal of Women Healtch Nursing, 23(3). [Link]
-Lemmens, G.M.D., Buysse, A., Heene, E., & Eisler, I. (2007), Marital satisfaction, conflict communication, attachment style and psychological distress in couples with a hospitalized depressed patient. Journal of Acts Neuropsychiatric a, 19 (2), 109-117. [Link]
-Long, L.L. & “Young, M.E. (2007). Counseling and Therapy for Couples. Thomson: BROOKS/COLE. [Link]
-Mbwirire, J. (2017). Causes of marital conflicts in christian marriages in Domboshava area Mashonaland east province, Zimbabwe, Faculty of Applied SocialScience, Zimbabwe Open University, Harare, Zimbabwe, International Journal of Humanities, Art and Social Studies (JIJHHAS), 1(2), 56-75. [Link]
-Mirzakhany, F., Khodadadi Sangdeh, J., & Nabipour A. R., (2019). Marital factors offecting addition among Iranian women: a qualitative study. Journal of sabstance Use, DOI: 10. 1080/14659891-2019-1659867. 1-60. [Link]
-Moeller, F.G., Barratt, E. S., Dougherty, D, M., Schmitz, J. M., & Swann, A. C. (2013). Psychiatric aspects impulsivity, American. Journal of Psychiatry, 11, 1783-1793. [Link]
-Mousavi, R. (2017). “Relationship between Big Five Personality Factors Neuroticism, Extraversion, Agreeableness, Openness, Loyalty and Marital Adjustmen”, Nevo Quantology. Volume 15, Issue 4. P. 63-68. [Link]
-Miller, P. E. (2021). Partner selection: Decision-making as experienced by engaged and married couples. Marriage & Family Review, 57(2), 93-110. [Link]
-Nederkoon, C., Hofmann, W., Roefs, A., Jansen, A. (2010). Control yourself or just eat what you like? Weight gain over a year is predicted by an interactive effect of response inhibition preference for snack foods. Health Psychology, 29: 389-393. [Link]
-Olson, D. H., Olson-Sigg, A., &Larson, P. J. (2008), The Couple checkup. The relationship. Journal of Couple & Relationship Therapy, 8, 129-142. [Link]
-Olson, D. H., Larson, P. J., &Olson-Sigg, A. (2009), Couple checkup: Tuning up relationships, Journal of Couple & Relationship Therapy, 8, 129-142. [Link]
-Pallesen, S., Nielsen, B., Mageroy, N., Andreassen, C. S., & Einarsen, S. (2017). An Experimental study on the Attribution of personality Traits to Bullies and Targets in a Workplace setting. Frontiers in psychology, 8, 1045-65. [Link]
-Racine, C (2005), Does religious coping moderate the relationship between early maladaptive schemas and negative trait affect, college adjustment, and alcohol use? Ph. D. Dissertation. New Yourk University, 8-79. [Link]
-Roesch, A. K., Warren, A., & Hill, E. (2021). The Relationship Between Menopause and Marital Satisfaction in Adult Women. Journal of Graduate Education Research, 2(1), 10. [Link]
-Sandy, S. V., & Cochran, K. M. (2006). The Development Conflict Resolution Skills. The handbook of conflict resolution: Theory and practice, 356-388. [Link]
-Schaffhuser, K., Allemand, M., & Matin, M. (2014). Personality traits and relationship satisfaction in intimate couples: three pers pective on personality, 28(2): 120-133. [Link]
-Sharker, R., Heshmati, R., & Poor Rahimi, M., (2010). Investigatic of Marital adjustment in people with secure, preoccupied, dismissing and fearful attachment styles. Procedia-social and Behavioral Sciences, 5: 1823-1826. [Link]
-Sharpe, J. P., Martin, N. R., & Roth, K. A., (2011). Optimism and the big five factors of personality: beyond neurotrcism and extraversion. Personality and Individual Differences,51(8): 946-951. [Link]
-Silton RL, Kahrilas IJ, Skymba HV, Smith J, Bryant FB, Heller W. (2020). Regulating positive emotions: Implications for promoting wellbeing in individuals with depression. Emotion, 20(1). 93. [Link]
-Smith, C. L., Spinrad, T. L., Eisenberg, N., Gaertner, B. M., Popp, T., K., & Maxon, E. (2007). Maternal personality: Longitudinal relations to parenting behavior and maternal emotional expressions toward toddlers. Parenting: Journal of science and practice, 7(3), 305-329. [Link]
-Smith, T. W., & Williams, P.G., (2016). Assessment of social triats in married couples: self-reports versus spouse ratings around the interpersonal circumplex. Psychological assessment, 28(6). 726-736. [Link]
-Thomas, E. R., & Tankha, G. (2017). Big five personality and psychological capital among final year medical students. International journal of Advanced Research (IJAR). 91(1), 104-116. [Link]
-Timoth, W. S, & Poula, G. W. (2016). “Assesment of social traits in married couples: self – reprts Versus spouse ratings around the interpersonal circumflex. psychological assessment, 28 (6): 726-736. [Link]
-Tiwari, P., & Bhat, A. K. (2020). The Effect of Emotional Intelligence, Empathy and perceived Social Pressure on Predicting Social Entrepreneurial Intention: A Field Research. In Methodological Issues in Social Entrepreneurship Knowledge and Practice (pp. 137-158). Springer, Singapore. [Link]
- Tully, E. C. Ames, A. M., Garcia, S. E., & Donohue, M. R. (2016). Quadratic associations between empathy and depression as moderated by emotion dysregulation. The Journal of Psychology, 150 (1), 15-35. [Link]
-Turner, H.M., Rose, K.S., & Cooper, M, J. (2005). Parental bonding and disorder symptoms in adolescent: The meditating role of core of beliefs. Journal of Eating Behavior, 113-118. [Link]
-Tolorunleke CA. (2017). Conflict resolution Practices amongst in Ijumu L.G.A. of Kogi state. Unpublished Master’s Thesis, Faculty of education, University of Abuja. [Link]
- Young, J.E., klosko, G., Wieshar, M. (2003). Schema therapy. New York: Guilford, 120-2760. [Link]
-Yu, J. H. & Park, T. Y. (2016). Family Therapy for an Adult Child Experiencing Bullying and Game Addiction: An Application of Bowenian and MRI Theories. Contemporary Family Therapy, 38 (3), 318-328. [Link]
- Wamboldt, F. S. &Reiss, D. (1989). Defining a family heritage and a new relationship identity: Twocentral tasks in the making of a marriage. Family process, 28, 317-335. [Link]
- Weibe, S. a., & Johnson, S. M. (2017). Creating relationship that foster resilience in emotionally focused therapy. Current Opinion in psychology, 13, 65-69. [Link]
- Wisyaningrum, S., Epifani, I., & Ediati, A. (2022). Surviving Marital Relationship During the COVID-19 Pandemic: A Systematic Review on Marital Conflict. Advances in Social Science, Education and Humanities Research, 530, 103-108. [Link]
- White, L. (1990). Determinants of divorce: a review of research in the eighties, Journal of Marriage and the Family, vol 52, pp. 904-912. [Link]
[1] Emotional
[2] Psycholigycal
[3] Personality
[4] Marital conflict
[5] Depression
[6] Anxiety
[7] Emotionality
[8] Impulsivity
[9] Values
[10] Attitudes
[11] Thinking styles
[12] Marital satisfaction
[13] Agreiableness
[14] Extroversion
[15] Neuroticism
[16] Strauss, A. L, Corbin, J. M.
[17] Open coding
[18] Axial coding
[19] Selective coding
[20] Theoretical saturation
[21] Reliability
[22] Personality disorders
[23] Lack of impulse control
[24] Narcissism
[25] Intellectual practical obsession
[26] Suspicion and pessimism
[27] Inconsistent schema
[28] Insecure attachment
[29] empaty
[30] Flexibility
[31] Responsibility
[32] Emotional stability
[33] Passivity
[34] Aggression
[35] Marital compatibility