ریخت شناسی شورش های شهری در عصر مظفری
محورهای موضوعی : باحث معرفتی و روش­ شناختی تاریخ پژوهیهاجر صالحی 1 , سهیلا ترابی فارسانی 2 , احمد کامرانی فر 3
1 - دانشجوی دکتری تاریخ ایران بعد از اسلام ، واحد نجف آباد، دانشگاه آزاد اسلامی، نجف آباد، ایران
2 - دانشیار گروه تاریخ . واحد نجف آباد، دانشگاه آزاد اسلامی، نجف آباد، ایران.
3 - استادیار گروه تاریخ ، واحد نجف آباد، دانشگاه آزاد اسلامی، نجف آباد، ایران.
کلید واژه: ریخت شناسی, نان, شورشهای شهری, عصر مظفری, قحطی,
چکیده مقاله :
در دوران مظفرالدین شاه (132۴-1313 هـ. ق)، شورشهای شهری وسیعی شکل گرفت. استبداد حاکمان محلی، درگیریهای مذهبی و کمبود و گرانی مواد غذایی به ویژه نان، از مهمترین علل وقوع این شورشها بود. ریختشناسی شورشهای شهری در عصر مظفری به منظور درک و تحلیل عمیقتر اوضاع اجتماعی قبل از مشروطه، موضوع اصلی این مقاله است که کوشش میشود به روش تاریخی، با شیوه توصیفی_تحلیلی و با استناد به منابع و مآخذ موجود بررسی شود. این پژوهش در پی پاسخ به این پرسشها است که چه عواملی باعث وقوع شورشهای شهری در این دوره بود. گروه ها و اقشار اجتماعی شرکت کننده در آن چه کسانی بودند و این شورش ها چه تأثیراتی داشت. به نظر میرسد عواملی همچون ناکارآمدی حکومت قاجار، ظلم و ستم درباریان و حکام محلی، افزایش جمعیت شهرها، تورم قیمتها و کاهش ارزش داخلی و خارجی واحد پول، منجر به نارضایتی عمومی گردیده است. این نارضایتیها سبب وقوع شورشهایی گردید که پیشدرآمد انقلاب مشروطه است.
During the reign of Mozaffaroddin Shah (1313-1323 AH), extensive urban revolts were formed. The tyranny of local rulers, religious conflicts and the shortage and high price of food, especially bread, have been the most important causes of urban riots. These uprisings damaged the legitimacy of the government and became models for the struggle. The morphology of urban riots in the Mozaffari era in order to understand and analyze more deeply the pre-constitutional social situation is the main topic of this article, which tries to study the historical method, descriptive-analytical method and citing existing sources. This study seeks to answer the questions of what caused urban riots in this period. It is aimed to answer questions including who were the groups and social groups involved and what were the effects of these riots? It seems that factors such as the inefficiency of the Qajar government, the tyranny of courtiers and local rulers, the increase in the population of cities, inflation in prices and the decrease in the internal and external value of the currency have led to public dissatisfaction. These discontents led to riots that preceded the Constitutional Revolution.
_||_
سلام
غیر از مواردی که کامنت نوشتم یا در متن رنگی کردم یا خط زدم و خط کشیدم ، لازم است مقاله ویراستاری شد.
.
ریخت شناسی شورش های شهری در عصر مظفری
چکیده
در دوران مظفرالدین شاه (132۴-1313 هـ. ق)، شورش های شهری وسیعی شکل گرفت. استبداد حاکمان محلی، درگیری های مذهبی و کمبود و گرانی مواد غذایی به ویژه نان، از مهم ترین علل وقوع این شورش های شهری بود. ریخت شناسی شورش های شهری در عصر مظفری به منظور درک و تحلیل عمیق تر از اوضاع اجتماعی قبل از مشروطه، موضوع اصلی این مقاله است که تلاش کوشش می شود به روش تاریخی، با شیوه توصیفی_تحلیلی و با استناد به منابع و مآخذ موجود بررسی شود. این پژوهش در پی پاسخ به این پرسش ها است که چه عواملی باعث وقوع شورش های شهری در این دوره بود. گروه ها و اقشار اجتماعی شرکت کننده ی در آن چه کسانی بوده اند و این شورش ها چه تأثیراتی داشته است. به نظر می رسد عواملی همچون ناکارآمدی حکومت قاجار، ظلم و ستم درباریان و حکام محلی، افزایش جمعیت شهرها، تورم قیمت ها و کاهش ارزش داخلی و خارجی واحد پول، منجر به ایجاد نارضایتی عمومی گردیده است. این نارضایتی ها سبب وقوع شورش هایی گردید که پیش درآمد انقلاب مشروطه است.
کلیدواژه: ریخت شناسی، شورش های شهری، عصر مظفری، قحطی، نان.
مقدمه
ایران در دورۀه قاجار تحولات بسیاری را پشت سرنهاد. از مهم ترین آنها این تحولات، وقوع انقلاب مشروطیت و امضای فرمان مشروطه در عصر مظفرالدین شاه بود که باعث تغییر ساختار حکومت استبدادی ایران شد. از زمان جلوس آقامحمدخان قاجار بر تخت سلطنت تا سال 1324هـ . ق که فرمان مشروطیت به امضای مظفرالدین شاه قاجار رسید، شورش هایی در کشور شکل گرفته است. این شورش ها اغلب تجلی نارضایتی عمومی از مقام های ایالتی بر سر مسائلی همچون مالیات اضافی، قیمت بسیار زیاد مواد غذایی، کمبود نان، حکام و والیان منفور و مانند این ها بود(فوران، 1394: 238).
شورش های شهری در عصر مظفری از شاخصه های زندگی اجتماعی بود. مظفرالدین شاه که در ذی الحجه 1313هـ. ق به تخت سلطنت نشست، مردی علیل و بیمار بود. بحران هایی که در سال های پایانی عصر ناصری در ایران شکل گرفته بود، در زمان حکومت وی ادامه یافت و حتی وخیم تر و ژرف تر شد. ؛ وزارتخانه ها و اداره های دولتی به سمت آشفتگی کشیده شدند و مخارج دولت بر درآمدها فزونی یافت. مظفرالدین شاه، ناتوان از تأمین هزینه های دولت، تهدیداتی را نظیر افزایش مالیات زمین و عدم بازپرداخت وام های دریافتی از طلبکاران را مطرح کرد. همچنین برای دریافت وام های جدید به بانک های روس و انگلیس روی آورد. فشار اقتصادی بر مردم که از دورۀ ه ی ناصری آغاز شده بود، در این دوران شدت یافت و نظام مالی فروپاشید. گسترش شهرهای بزرگ و افزایش جمعیت نیز بر تعداد افراد نان خور افزود و تورم و رکود باعث افزایش بهای کالاهای ضروری گشت و از سوی دیگر بر بیکاری دامن زد و درنتیجه قدرت خرید شهرنشینان کاهش یافت. برخلاف حکومت دورۀهی ناصری که حکومت تلاشهایی در جهت رفع نیازهای اتباع خود، صورت میداد که از آن جمله میتوان به حذف عوارض گوشت و نان انجام داد، اشاره کرد؛ در عصر مظفری چنین تلاشهایی صورت نگرفت. این شرایط سبب گردیده شده بود تا اصلیترین دغدغۀه طبقۀه فرودست شهری، بیکاری، فقر و تأمین معیشت باشد و درنتیجه نسبت به کمبود و گرانی نان و دیگر مواد غذایی واکنش و شورش صورت میگرفتبگیرد.
بیکفایتی پادشاه و فساد حاکم بر دربار و ساختار سیاسی کشور بر وخامت اوضاع افزود و سببساز نارضایتی سیاسی گردید. ظلم و تعدی حاکمان محلی تا آنجا ادامه یافت که برخی از مردم از ترس مأموران مالیاتی خانه و کاشانۀه خود را رها کردند. «جان ویشارد»، پزشک بیمارستان آمریکایی که متجاوز بیش از بیست سال را در عصر ناصری و مظفری میزیسته است، مقایسۀه جالبی از منزلت انسان و حیوان ارائه داده است. او و مینویسد: «به نظر میرسد در تهران دو چیز بسیار ارزان است؛ جان انسان و اسب. زندگی یک دهقان معمولی معمولاً سیوپنج دلار میارزد و اسب خوب نصف این قیمت به دست میآید»(جان ویشارد، 1363: 87). بنابراین میتوان گفت انقلاب مشروطه درنتیجۀه مظالم و فشار روزافزون شاه، و شاهزادگان، و حکام و مأموران دولتی به تودههای محروم و نیز براثر مداخلات خارجی در همۀه امور کشور به وجود آمد. بنا به گفته «ناظم الاسلام کرمانی» مردم چنان به ستوه آمده بودند که «همینقدر منتظر بهانه یا اذنی از طرف علما بودند که دکاکین را ببندند»(ناظم الاسلام کرمانی، 1389: 3/ 268). این بحرانها زمینۀه نارضایتی و شورش را مهیا ساخت. چنانکه از منابع عصر قاجار برمیآید، در دوران مظفرالدینشاه (بین سالهای 1313 تا 1323 هـ. ق)، شورشهای شهری وسیعی شکلگرفته است که می توان آن ها را به شورش های سیاسی، مذهبی و شورش های نان تقسیم کرد.
ازآنجایی که شورش های شهری با ضربه زدن به مشروعیت حکومت و ایجاد پیوستگی و هماهنگی بین قشرهای شهرنشین به الگویی برای مبارزه با حکومت تبدیل شدند و نقش آشکاری را در کسب تجربه برای مبارزه علیه استبداد ایفا کردند، بازخوانی آن ها بر اساس روش ریخت شناسی، تحلیل عمیق تری از اوضاع اجتماعی و فرهنگی ایران پیش از مشروطه ارائه خواهد کردمیدهد که ما را در شناسایی عمیق تر مباحث تاریخ معاصر یاری خواهد کرد. در این پژوهش تلاش کوشش می شود تا به این پرسش ها پاسخ داده شود که؛ چه عواملی بر وقوع شورش های شهری در عصر مظفری تأثیرگذار بودند؟ گروه ها و اقشار اجتماعی شرکت کننده در شورش ها چه کسانی بودند؟ شورشیان چه خواستههایی را دنبال می کردند و این شورش ها چه تأثیراتی بر جای نهاد ه است ؟
عمده اغلب پژوهش ها در رابطه با شورش های شهری دورۀه قاجار، مربوط به عصر ناصری است. می توان گفت مقالۀه ی «دکتر سهراب یزدانی» با عنوان« اعتراضات شهری در دورۀ ه مظفری» تنها پژوهش قابل توجه دربارۀه شورش های این دوره است که نویسنده، مقاله ضمن اشاره به چند نمونه از شورش های این دوران بر اهمیت بررسی این شورش هاآنها در بازخوانی انقلاب مشروطه تأکید کرده است. تا آن جا که نگارندگان مقاله حاضر حاضر اطلاع دارند، موضوع ریخت شناسی شورش های شهری در عصر مظفری به طور مستقل و خاص بررسی نشده است. بنابراین در پژوهش حاضر تلاش سعی می شود به صورت خاص، شورش های شهری در دوران مظفری بررسی و تحلیل شود.
شورش های شهری در عصر مظفری
شورش های سیاسی
برخی از شورشهای شهری در عصر مظفری، حرکتهای اعتراضی شهرنشینان علیه ظلم و ستم حاکمان محلی بوده است. ناظم الاسلام کرمانی دراینباره مینویسد: «عمدۀه هیجان و شورش رعایا و بیداری ایرانیان را پسران مظفرالدین شاه و سلسله شاهزادگان این طایفه باعث شدند»(ناظم الاسلام کرمانی، 1389: 105/1). ظلم و ستم اعیان و حاکمان در ایالتها و شهرهای بزرگ کاملاً عیان بود. رفتار چنین حاکمانی باعث شد که مردم بهتدریج از حکومت جدا شوند و توان و نیروی خود را برای نشان دادن نارضایتی خود بهکارگیرند. در برخی از شهرها حمایت حاکم از جریانهای مذهبی غیرمسلمان مثل ارمنیها بر وخامت اوضاع افزود و سبب ایجاد شورشهای مذهبی را سبب گردیدشد. نمونههای مختلفی از نارضایتی و شورش مردم علیه حاکمان در منابع مختلف این دوره دیده میشود که بهاختصار در جدول زیر آمده است:.
جدول 1- شورشهای سیاسی علیه حکام مستبد در عصر مظفری
شهر | تاریخ | حکام و دیوانیان مستبد | علت شورش |
بروجرد | 1316 | شاهزاده ابوالنصر میرزا حسامالسلطنه | ظلم و تعدی حاکم |
مشهد | 1320 | نیرالدوله | استبداد حاکم |
کاشان | 1321 | رکن السلطنه | استبداد حاکم |
ساری | 1321 | حسام لشکر | استبداد حاکم |
گیلان | 1321 | عضدالسلطان | استبداد حاکم |
بهبهان | 1323 | عظام الممالک | ستم و تعدی حاکم |
با توجه به اطلاعات جمعآوریشده در جدول میتوان به این نتیجه رسید که در سالهای قبل از انقلاب مشروطه، عمدتاً جامعه با حاکمیت سیاسی درگیر بوده است و بین نهادهای مذهبی و نهاد سیاسی نیز کشمکشهای بسیاری وجود داشته است. شورشهای مذهبی بسیاری در این سالها رخداده است که نوعی قدرتنمایی نهاد مذهبی در برابر حکومت است. در همدان در سال 1314 هـ. ق نزاع سختی میان دو فرقۀه متشرعه و شیخیه صورت گرفت؛ بهگونهای که «جماعت به هم ریختند و جمعی از طرفین کشته شد، «فخرالملک»، حاکم همدان از جلوگیری آنها بیچاره ماند»(سپهر، 1368: 163). در ماه صفر سال 1316 مردم بروجرد بر حکمران خود، «شاهزاده ابوالنصر میرزا حسامالسلطنه» طغیان کردند. آنها به ارگ حکومتی ریخته ریختند و اموال شاهزاده را به یغما بردند. وی مجبور شد عازم تهران شود(سپهر، 1368: 257).
در ماه صفر 1320 در شهر مشهد به سبب استبداد «نیرالدوله حاکم»، اغتشاش بزرگی شکل گرفت. در شورشی که به وقوع پیوست، مردم به خانه حاکم ریختند و قصد جان وی نمودند. در ابتدا حکومت از نیرالدوله حمایت نمود و سیصد نفر سوار از تهران به دستور شاه برای کمک به وی فرستاده شد. مردم مشهد اعتنایی نکردند و اغتشاش وسیعتر شد. شاه ناچار گردید نیرالدوله را به عزل کند، نیرالدوله گردید اما مردم از شورش دست نکشیدند و حتی قبر پدر نیرالدوله را آتش زدند (سپهر، 1368: 24). در ادامۀه این اغتشاش، «حاجب التولیه» توسط مردم به قتل رسید. در این شورش تلگرافی از طرف دولت روسیه به شاه فرستاده شد؛ با این مضمون که عمل خراسان مغشوش است و رعیت ما محفوظ نیستند یا آنها را امن نمایید یا خود ما قزاق میفرستیم و شهر را امن میکنیم. شاه مضطرب شد و به اتابک اختیار ویژه داد تا اوضاع را سروسامان دهد (همانسپهر، 1368: 25).
در سال 1320 هـ. ق «شیخالرئیس قاجار» که متهم به طرفداری از بابیها بود به اصفهان وارد شد، اما با اعتراض مردم، اصفهان را ترک کرد. به دنبال این ماجرا عدهای از بابیهای شهر به دعوت «میرزاعلی خان» و «جواد صراف» که هر دو متهم به بابیگری بودند در مقابل کنسول گری روسیه جمع شدند. یک آخوند، حاضرین آنجا را به بهاییت دعوت نمود. مردم خشمگین نیز به در خانۀهی میرزاعلی خان رفته رفتند تا این آخوند را دستگیر نمایند. سرانجام پس از درگیری، او را به منزل «آقا نجفی» بردند. آقا نجفی اعلام کرد که اعتقاد او به بهاییت اثباتشده نیست، اما به جرم نوشیدن شراب او را حد زدند (مهدوی، 1367: 1/ 469).
پسازاین ماجرا جواد صراف درصدد برآمد تا از حمایت کنسول گری روس برخوردار شده و با کمک روسها در باب آزادی عقیده بهاییان و ترویج این فرقه گام بردارد. وی با حمایت روسها تجمعی بزرگ از پیروان این فرقه را سازماندهی کرد. حدود دویست نفر از بهاییان به کنسول گری روسیه پناهنده شدند و خواهان ترویج عقیده برای مسلک خود شدند. آنها هنگام تجمع به آقا نجفی و دیگر علما توهین کردند و حتی شیخالرئیس قاجار را از خود دانستند و او را منسوب به بابیت کردند (مهدوی، 1367: 450/1). مردم شهر، کنسول گری را محاصره کردند. آنان میخواستند کنسولخانه روس را آتش بزنند که آقا نجفی با «ظل السلطان» همراهی نمود و غائله خاتمه یافت (ظل السلطان، 1368: 329-328)؛ اما در سال 1321 هـ. ق دو نفر از تجّار یعنی «حاج حسین» و برادرش «حاج هادی» متهم به بابیگری شدند و به قتل رسیدند. این امر منجر به احضار حاجآقا نجفی به تهران شد؛ چرا که مظفرالدین شاه وی را مقصر میدانست. شاید دلیل احضار او به تهران آن بود که دربار تصور میکرد وی به عنوان رهبر مذهبی اصفهان، در کنترل امور روحانیت اصفهان این شهر از وظایف خود عدول کرده و جلوی اغتشاش را نگرفته است.
در سال 1321 هـ. ق اهالی کاشان در اعتراض به شیوۀ ه حکومت «رکن السلطنه»، برادر شاه به قم آمدند و در این شهر بست نشستند. در جمادیالاول 1321 «وزیر افخم» که به حکومت عراق عجم منصوب شده بود، با مخالفت شدید اتباع خود روبهرو گشت و از ترس آنها پا به منطقه حکومتش نگذاشت. در ماه ذیقعده اهالی ساری بر «حسام لشکر»، حکمران خود شوریدند (سپهر، 1368: 50). در گیلان نیز بر ضد حاکم منطقه، «عضدالسلطان»،، اغتشاش برپا شد.
در 1323 هـ. ق که آن را سال آغاز جنبش مشروطهخواهی میدانند،؛ حرکتهای اعتراضی، شهرهای کشور را فراگرفت. در ماه رمضان ماجرای کرمان پیش آمد. کرمانیها بر حاکم خود رکنالدوله شوریدند. بنا به قول ناظم الاسلام کرمانی وی از روز اول ورودش که ربیعالاول 1322 بود، با هیچیک از طبقات مردم کرمان آمیزش نکرد و بر سبک شاهزادگان بزرگ قدیم سلوک مینمود (ناظم الاسلام کرمانی،1389: 1/237). در زمان وی شهر با شورش مواجه شد. درگیری میان گروه کریمخانیان یا شیخیان با گروه متشرعان یا بالاسریان علت اصلی وقوع شورش بود. در زمان حکومت شاهزاده رکنالدوله و ازآنجا که او اکثر امور دولتی را به گروه شیخیه و خوانین کرمان واگذار کرد و آنها هم با ظلم و ستم به مردم پول خوبی به جیب شاهزاده میریختند، نارضایتی ایجاد شد (کاتوزیان، 1379: /1135). ناظم الاسلام میگوید علاوه بر همه اینها شیخیهای حکومتگر از افراد ثروتمند منطقه بودند، حال آنکه بسیاری از اصولیها در تنگدستی به سر میبردند؛ بنابراین اختلافهای اجتماعی بر ضدیتهای دینی افزوده شده بود. با ورود «شیخ برینی» از خراسان به کرمان، اوضاع به نفع متشرعان تغییر کرد؛ چون شیخ برینی اغلب اوقات در منبر از مذهب و طریقۀهی شیخیه بد میگفت و آنها را گمراه از دین میخواند (ناظم الاسلام کرمانی، 1389: 1/239). اقدامات شیخ برینی منجر شد تا رکنالدوله او را تبعید کند، ولی با مخالفت مردم از این کار منصرف شد و شیخ را به کرمان برگرداند. این اخبار به تهران رسید و رکنالدوله مجبور به استعفا شد. بهجای وی «ظفرالسلطنه» را منصوب کردند که چند سالی در کرمان حکومت کرده بود (ناظم الاسلام کرمانی، 1389: /1243).
انتخاب ظفرالسلطنه به حکومت کرمان از اختلافات نکاست را کم نکرد و دعوای شیخیه و متشرعه همچنان ادامه یافت. ماجرا از این قرار بود که شبی حاج میرزا محمدرضا به خانۀهی یکی از کسبۀهی کرمان که در آنجا مجلس روضهخوانی برپا بود رفت. مردی نزد وی آمد و از دست همسایۀهی شرابفروش خود به حاجی شکایت کرد که او هم با فراخواندن آن فرد به نصیحت او پرداخت؛ اما عدهای دنبال فتنه بودند و به خانۀهی یهودیان رفته رفتند و ظرفهای شراب را شکستند و عنوان کردند که بر طبق حکم آقا عمل کردند (ناظم الاسلام کرمانی، 1389: 245/1). در ماه شعبان 1323 مردم در خانۀه حاجی میرزا محمدرضا مجتهد، مجتمع میشوند شدند (سپهر، 1368: 245). تلاشهای ظفرالسلطنه برای خاموش کردن آتش فتنه به نتیجه نرسید و بعد از زدوخورد و کشته شدن چند تن از مردم، ظفرالسلطنه از حکومت عزل شده و روانۀ ه تهران گردید. حکومت کرمان را به شاهزاده فرمانفرما تفویض نمودند و شهر آرام شد (ناظم الاسلام کرمانی، 1389: 258/1).
در ماه ذیالحجه، اهالی رشت یکبار دیگر از دست حاکم خود عضدالسلطان شکایت کردند. آنها برای شاه تلگراف فرستادند و خواستار عزل حاکم شدند. گروهی از آنها برای پیگیری درخواستهایشان به پایتخت آمدند و گروهی دیگر در یکی از امامزادههای شهر بست نشستند. شهر بهبهان نیز در همان روزها صحنۀه آشوب شد. «عظام الممالک» که از سوی «شعاعالسلطنه» بر بهبهان حکومت میکرد، کمال تعدّی بسیاری را به مردم آنجا کرد. به دلیل خشونت و سختگیریهایی که عظام الممالک برای گرفتن مالیات انجام داد، شهر ناآرام شد و مردم از پرداخت مالیات خودداری کردند. عظام الممالک ابتدا نایب الحکومه را نزد مجتهد شهر، «حاجآقا حسین طباطبایی» فرستاد و از مردم به خاطر ندادن مالیات شکایت نمود. چون فشار عظام الممالک بر مردم برای گرفتن مالیات زیاد شد در تلگرافخانه متحصن شدند و از اقدامات وی نزد امامجمعه شیراز و وزیر مخصوص والی فارس، شکایت نمودند (قائممقامی، 1366: 167). مردم بر او شوریدند و در خیابان سنگر بستند. برخی از ایلات ایالات هم با آنها همراه شدندی نشان دادند. شورشیان بهسوی ارگ حکومتی، آتش گشودند و مدافعان به آنها پاسخ دادند. با بالا گرفتن اعتراضات مردم شهر نسبت به عظام الممالک، وی از سر ناچاری به تهران گریخت (سپهر، 1368: 329). بالاخره با ادامۀهی شورش مردم، عظام الممالک عزل شد و عطاءالدوله به حکومت رسید (قائممقامی، 1366: 168). در جریان شورشهای شکلگرفته در عصر مظفری، حکومت بارها مجبور به عقبنشینی و عزل حکام و والیان گردید. به دنبال چنین نتایجی مردم بر پیگیری مطالبات دیگرشان مصرتر شدند و شورشها ادامه یافت.
جدول2- حکام عزل شده در جریان شورشهای سیاسی عصر مظفری
شهر | تاریخ | حاکم عزل شده |
بروجرد | 1316 | ابونصرمیرزا حسام السلطنه |
مشهد | 1320 | نیرالدوله |
کرمان | 1323 | رکنالدوله و ظفرالسلطنه |
بهبهان | 1323 | عظام الممالک |
شورش های نان در عصر مظفری
از میان اعتراضات شهری در این دوره، شورشهای نان از اهمیت بسیار برخوردار است. بحران نان در این دوران ریشه در بحرانهای دوره ناصری داشت. در عصر ناصری عوامل مختلف سبب شکلگیری بحران نان شد که درنتیجۀه آن، تعداد زیادی از مردم تلف شدند. محمدعلی غفاری دراینباره مینویسد: «از تلف شدن مخلوق خدا و پریشانی عموم خلق، کتابها باید نوشت»(غفاری، 1361: 41). در دوران ده سالۀهی مظفری نیز تقریباً در تمامی سالها شاهد وقوع شورشهای نان در شهرهای مختلف هستیم.
جدول 3- شورشهای نان در عصر مظفری
شهر | تاریخ | شهر | تاریخ |
تهران و ورامین | 1316 | مشهد | 1321 |
قزوین | 1316 | تبریز | 1321 |
تبریز | 1316 | تبریز | 1323 |
تهران | 1317 | شیراز | 1323 |
فسا | 1317 | بهبهان | 1323 |
کردستان | 1317 | مشهد | 1324 |
تهران | 1320 | تهران | 1324 |
اصفهان | 1320 |
|
|
اطلاعات جدول از منابع اصلی دوره مظفری جمعآوریشده است.
بر اساس دادههای جدول، بین سالهای 1316-1313 هـ. ق شاهد وقوع شورشهای نان در هیچ شهری نیستیم، به نظر میرسد علت این مسئله، رفع گرانی نان به دلیل همراهی حکومت با خبازان و معاف کردن نان و گوشت از مالیات بوده است. «افضل الملک» در این رابطه مینویسد: «شاه زمانی که در دارالسلطنۀهی تبریز جلوس کرد، تلگرافی به اولیا دولت کرده، مشعر به اینکه همانطور که شهنشاه شهید نورالله مضجعه در معافی مالیات گوشت و نان تهران امر و مقرر فرمودند، ما نیز امضا آن امر را کرده که رعایا و اهل تهران آسوده باشند. وی سپس مالیات نان و گوشت آذربایجان را بخشید»(افضل الملک، 1361: 1/6).
این وضعیت در سال 1316 هـ. ق و در پی خشکسالی و بد محصولی خرمنها تغییر نمود. نان در این سال با هزحمت تحصیل میشد و آنهم بد و مخلوط از جو و گندم بود (سپهر، 1368: 274). شاه که از خطر شورش مردم ترسیده بود، صدراعظم را جهت تنظیم عمل نان تحت فشار قرار داده و مابهالتفاوت قیمت گندم را از خزانه تأمین نمود. در عشر سوم ذیقعده همین سال، باز در تهران به جهت کمی نان هیاهو شکل گرفت و بر در هر دکان خبازی دویست مشتری بود. یک نفر از سادات قمی قصد داشت در یکی از دکاکین خبازی خواست اغتشاش ایجاد کند که قزاقها او را گرفتند و چماق زدند (سپهر، 1368: 352).
در سال 1316 هـ. ق و به دنبال وقوع خشکسالی و قحطی در تهران شاهد کمبود و شورش نان در شهر قزوین نیز هستیم. قزوین به علت نزدیکی به پایتخت و داشتن زمینهای حاصلخیز، همیشه یکی از منابع مهم تأمین گندم تهران بوده است؛ بنابراین وضعیت نان و گندم در تهران تأثیر مستقیمی بر شهر قزوین گذاشته و در زمان قحطی پایتخت، در قزوین نیز نان گران و کمیاب میشده استشد. محمد شفیع قزوینی ضمن اشاره به این وضع نوشته است: «به همانقدر که خبر اغتشاش نان تهران در آن ولایت (قزوین) انتشار یافت، آن ولایت را هم قدری به وحشت انداخت» (قزوینی، 1370: 77).
درنتیجه این امر، در سال 1316 هـ. ق مردم قزوین به علت گرانی و کمبود نان شورش کردند. «صدق الدوله»، حاکم شهر که از سال 1315 هـ. ق سمت حکومتحاکم قزوین را داشتبود، مجبور شد به فرار به تهران فرار کند شد. عین السلطنه در یادداشتهای خود به در تاریخ چهارشنبه 18 جمادیالاول 1316 از این شورش مردم قزوین یادکرده است. وی دربارۀ مورد این شورش نوشته است: «امسال حاصل خوب نیامده و همهجا گران است. از همدان تلگراف کرده بودند که دوازده تومان است. قزوین یازده تومان است. گفتند نان چهار هزار شده بود. اهل شهر جمعیت کرده الاقاپی (عالیقاپو) را سنگباران کردند. صدق الدوله فراراً تهران آمده. تهران ده تومان است. جو و کاه در دو روز سه تومان و هفت هزار بالا رفت. نان کم شده، دکاکین نانوایی بستهشده، جمعیت در دکان زیاد است» (عین السلطنه، 1376: 2/ 1212-1211).
در جمادیالثانی 1316 نان در تبریز نیز بسیار کم و نامرغوب شد. ابتدا دکانها بستهشده و گروهی از مردم در بقعۀه امامزاده «سید حمزه» اجتماع کردند. روز بعد از بقعه بیرون آمدند و به خانه «نظام العلما طباطبائی» حمله کردند که شایع شده بود که بیش از دیگران، گندم احتکار گندم کرده است. جمعیت به خانه نظام العلما حمله بردند و ه آن را تاراج و ویران کردند. جمعیت ناراضی خانه «ثقه الدوله»، منشی باشی ولیعهد را نیز به تاراج دادند (کسروی، 1369: 142-141). این امر شاه را به توبیخ ولیعهد واداشت. بهگونهای که در عشر دوم جمادی الاخری 1316 به حکم وی مجلسی در دیوانخانۀنهی دولتی به ریاست جناب «امیرنظام مجلسی» از امرا، تجار، اعیان و ملاکان تشکیل شد و با چارهجویی این مجلس مشکل نان در شهر تبریز تا مدتی حل شد.
خشکسالی و کمبود نان در تهران در سال 1317 هـ. ق ادامه یافت. در جمادیالثانی 1317 در تهران اعلانی به دیوار چسبانده شد: «ای مردم امسال از بابت نبودن غله به مردم سخت خواهد گذشت. تا زود است فکری برای خود بکنید یا جلای وطن نمایید که فقرا امسال از گرسنگی خواهند مرد»(سپهر، 1368: 405). این اعلان بسیاری از مردم را به هیجان درآورد. بنا به قول «ملک المورخین»، بحران در این سال بهگونهای است بود که نانواها میگویند میگفتند امسال مردم از بینانی یکدیگر را خواهند خورد (سپهر، 1368: 408).
در ماه صفر، تعدادی از زنان به همراه جمعی از لوطیها به تحریک اصناف پرداختتنده و دکاندارها را مجبور به بستن دکان خود نموده کردند و سپس به دیوانخانه ریختند وه آنجا را تاراج نمودند. سپس به خانۀه آصف الدوله رفتنده و وی را مجبور به فرار کردند. فردای آن روز نیز به خانۀنهی «حاج میرزا حسن آشتیانی» رفتنده تا وی را مجبور به همراهی با خود کنند و چون این امر پذیرفته نشد، به خانۀه او نیز حمله بردنده و تاراج کردند. درنتیجهیدر نتیجۀ این شورش، تعدادی از دیوانیان همچون «معاون الدوله» وزیر تجارت، «سالارالملک» وزیر پلیس، «حاجی حسین آقا» امین دارالضرب و «آقا سید کاظم» سرتیپ قورخانه عزل شدند (سپهر، 1368: 512-511).
در شهر فسا در تاریخ چهارشنبه 8 ربیعالثانی و چهارشنبه 22 ربیعالثانی سال 1317 هـ. ق شورش نان رخ میدهدداد؛ که با جنبوجوش و خروش روبهرو شده و رنگ سیاسی به خود میگیردگرفت. در این وقایع که به کشته شدن تنی چند انجامید، حدود هزار زن به درب ارگ حکومتی شیراز میآیند آمدند و رفتار خشونتآمیز انجام میدهنددادند. همچنین به تهران تلگراف میزنند زدند و در تلگرافخانه مستقرشدنده و بست مینشینند نشستند (وقایع اتفاقیه، 1361: 580-579). در ماه صفر 1317 مردم کردستان شوریدند. در این سال قحطی در کردستان به حدی بود که چندین روز نان پیدا نمیکردند و برگ درخت میخوردند؛ چنانکه زنی که به حسن و کثرت مو معروف کردستان بود و چند طفل داشت، از و برای آنها نان پیدا ننمود نمیکرد،و ناچار شد گیس خود را مقراض کرد کند و به خانهای برده ببرد و به سه هزار و ده شاهی فروختبفروشد. با آن همه، پول را به بازار برد و نان نیافت. شورش مردم، حاکم شهر، «احتشام السلطنه» را وادار نمود که گندم حاضر کند؛ چراکه زیرا مردم وی را تهدید کرده بودند که پول حاضر است. باید گندم از هر جا ممکن است حاضر کنی کند و الّا ترا او را پارهپاره خواهندیم کرد (سپهر، 1368: 403).
در سال 1320 هـ. ق در تهران، شورش زنان در مقابل کمی نان و گرانی آن رقم خورد. اعتراض آنان به شاه در این رابطه بهجایی نرسید. تلاش آنان برای اعتراض به «عین الدوله» به خشونت و زدوخورد با مأموران انجامید (سپهر، 1368: 659). این امر منجر به تهدید عین الدوله به مرگ شده بود. در ربیعالاول این سال جمعی از زنان به درب خانه ولیعهد رفتند وه شکایت از نان و گوشت تهران شکایت میکنندکردند؛ ولی کاری از پیش نمیبرندنبردند. در ذیقعده همان سال شورشی بزرگی توسط زنان در حرم حضرت عبدالعظیم رقم خورد. تجار و کسبه نیز با آنان همراهی نمودند. این شورش با دستگیری جمعی از کسبه و سادات به پایان رسید (سپهر، 1368: 900).
در ربیعالثانی 1320، در اصفهان شورشی عام برای نان صورت گرفت. مردم، آقا نجفی را عامل گرانی نان میدانستند و میخواستند انبارهای او را بشکافند و به خود او صدمه بزنند. وی به ظل السلطان پناه برد و شاهزاده با پرداخت مابهالتفاوت قیمت گندم به شورش پایان بخشید (سپهر، 1368: 958). سال 1321 هـ. ق نیز سالی پرآشوب بود؛ بهگونهای که ملکا المورخین در یادداشتهای خود نوشته است: «در ماه ربیعالثانی 1321 اغلبی از ولایات ایران اغتشاش کامل است و هرجومرج است و دولت از تسکین آنها عاجز است»(سپهر، 1368: 664). در این سال در مشهد نیز شورشی شکل گرفت. حکومت خراسان بر عهده «نیرالدوله» بود. وی با همکاری حکام، دستبهیکی کرده و گندمها را احتکار میکرد. نان کمیاب شد و قیمت آن افزایش یافت. در صفر 1321 شورش مشهد رقم خورد. ده روز دکاکین بسته شد و مردم ناراضی به خانۀه حاکم ریختنده تا وی را بکشند که حاکم فرار کرد. شهر مدتی در دست شورشیان بود. این شورش به عزل نیرالدوله انجامید. مردم از شورش دست نکشیدند و به قبر پدر نیرالدوله را موردحمله و هتاکی قراردادند کردند (سپهر، 1368: 24-23). روسها پیغام میدهند دادند که اگر دولت نتواند شورش را بخواباند خودشان برای حفاظت از اتباعشان نیرو گسیل خواهند کرد. شاه را ترسید برمیدارد؛ اما وزیر میگوید گفت تا اختیار تام نداشته باشد نمیتواند کاری از پیش ببرد و شاه موافقت میکند کرد (سپهر، 1368: 26).
در ربیعالاول 1321 ، تبریز به سمت شورش رفت. کمبود و گرانی نان از علل اصلی این شورش بود؛ اما طغیان گسترش یافت و خواستهای دیگری همچون عزل امین السلطان از صدارت و تغییر رئیس گمرکات آذربایجان مطرح شد. ولیعهد با خرید پنج هزار تومان گندم و توزیع آن بین خبازان و با ایجاد اختلاف بین قشر تهیدست و بازرگانان آتش اعتراض را فرونشاند. در سال 1323 هـ. ق بار دیگر به علت کمبود شدید نان در تبریز اغتشاش سختی رخ داد. در این سال شیراز نیز درگیر شورش نان شد. مردم شهر، بازارها را بستنده و در حرم شاهچراغ بست نشستند. سپس در شهر شورش بر پاشد. این شورش به دستور نایب الحکومه حاکم فارس سرکوب شد و جمعیت به توپ بسته شدند. این شورش نهایتاً به عزل شعاعالسلطنه از حکومت فارس منجر شد (ناظم الاسلام کرمانی، 1389: 317). در بهبهان نیز شورش نان منجر به درگیری شد و ارگ حکومتی توسط شورشیان به آتش کشیده شد. این شورش منجر باعث به فرار عظام الممالک حاکم به سمت تهران شد گردید (یزدانی، 1385: 386).
در اوایل سال 1324 هـ. ق اعتراض به کمبود نان و مواد غذایی و بالا بودن قیمتها همچنان پابرجا بود، چنانکه در ماه صفر، زنان پایتخت سر راه شاه را گرفتند و به علت گرانی نان و گوشت از حاکم شهر شکایت کردند. عین السلطنه در روزنامه خاطرات خود مینویسد: «همهشب اعلان و شبنامه بود به خانهها انداخته، مردم را به جهاد و شورش سفارش و دعوت میکردند. گرانی نان، گوشت و سایر چیزها هم یک شرط عمده این اغتشاشات محسوب میشود» (عین السلطنه، 1376: 2/ 1676).
در این سال در خراسان آصف الدوله حکومت میکرد و در احتکار گندم دست داشت. مردم بهواسطه گران شدن نان و گوشت، در صحن مقدس تجمع نمودند و فریاد الجوع الجوع و نان کو گوشت کو سر دادند. در این تجمع شعارهایی همچون «خدایا تخت سلطنت را سرنگون کن» بر آسمانها بلند بود. بازاریان و علما نیز به این شورش پیوستند. پیام علما به آصف الدوله برای اصلاح عمل نان و گوشت تأثیری نبخشید. مردم با «حاج معاون الدوله» درگیر و شدند و در این درگیری تعدادی کشته شدند. درنهایت آصف الدوله تلاش نمود با ایجاد تفرقه بین شورشیان اوضاع را آرام نموده و شورش را سرکوب کند (ناظم الاسلام کرمانی، 1389: 2/ 321).
عوامل تأثیرگذار در شکلگیری شورشهای نان در عصر مظفری
در دورۀه قاجار، نان غذای اصلی مردم بود. زمانی که قیمت آن تحت تأثیر عوامل متعدد و متنوع طبیعی، مدیریتی و اقتصادی افزایش مییافت، ؛ سبب ایجاد نارضایتی و شورش نان میشد. اصلیترین عواملی که بر گرانی نان تأثیرگذار بوده و سبب باعث ایجاد شورش نان شدهاند شد عبارت است اند از: خشکسالی، سوء مدیریت و احتکار.
خشکسالی و سوء مدیریت
خشکسالی از مهمترین عواملی بود که باعث ایجاد بحران نان در عصر مظفری شده است. ازآنجا ییکه کشاورزی در ایران در بسیاری از مناطق بر کشت دیم مبتنی بود، ارتباط مستقیمی با میزان بارندگی داشت؛ بنابراین در صورت کمی بارندگی، محصولات کشاورزی از جمله غلات آسیب جدی میدید و باعث بحران نان میشد. خشکسالی و کمبود نان در این دوره، سبب نگرانی مردم شد و آنان را به سمت انبار کردن گندم برد. اولین خشکسالی در عصر مظفری سال 1315 هـ. ق رخ داد. عبدالله مستوفی دراینباره مینویسد: «زمستان و بهار 1315 خشک بود. بعد از خرمن که در اوایل 1316 آغاز شد، قیمت گندم ترقی کرد و به ده دوازده تومان رسید»(مستوفی، 1360: 2/ 43). سال 1316 هـ. ق نیز خشکسالی ادامه یافت و سبب واردات گندم به ایران گردیدشد. بنا به گزارش ملک المورخین در این سال در اغلب بلاد، خشکسالی و کمبود غله کمیاب است بود و از بلاد روسیه گندم به ایران حمل میشود. از سمرقند گندم به تبریز میآورند (سپهر، 1368: 301). در سال 1317 هـ. ق نیز قحطی و خشکسالی در اکثر بلاد کشور رخ داد. ملک المورخین مینویسد: «در بیشتر ولایات ایران، حال که جمادی الثانیه و دوم ماه پاییز است، قحطی است. نرخ اجناس گران، در بعضی ولایات گندم صد منی سی تومان، جو بیست تومان است»(سپهر، 1368: 450).
گزارشهای تاریخی حاکی از آن است که در سال 1320 هـ. ق حاصل سال نو خوب شده و از خشکسالی کاسته شده است؛ اما عوامل دیگری چون بینظمی حکومت و سوء مدیریت اشخاصی چون عین الدوله سبب وقوع شورشهای نان در این سال و سالهای بعدی شده استگردید (سپهر، 1368: 658). «کسروی» نیز در تاریخ مشروطه این مسئله را تأیید نموده است و مینویسد: «سه چهار سال پیش از مشروطه را من خود به یاد دارم. این زمان بزرگ میبودم و گاهی به بازار میرفتم و انبوهی از زنان و مردان را در جلو دکانها با دیده میدیدم. در سالهایی که از آسمان باران باریده و از زمین روییده و غله به فراوانی بهدستآمده بود، مردم نان را با رنج و اندوه به دست میآوردند» (کسروی، 1369: 1/ 142).
احتکار
در عصر مظفری یکی از علل عمده کمبود نان در کشور، مسئله احتکار و زمینهای خالصه پادشاه بود. زمانی که مظفرالدین شاه به سلطنت رسید، قافلهای از درباریان گرسنه با خود به همراه داشت که همۀه آنها به طور جدی خواستار آن بودند که املاک و مزارع سلطنتی میان آنها تقسیم شود و شاه نیز قسمت عمده دهات و زمینهای مزروعی خود را به آنها بخشید. درنتیجه، غلات و گندمهایی که سابقاً در املاک سلطنتی به شمار میآمد و قسمتی از آذوقه شهر تهران را تأمین مینمود، به انبار مالکان جدید رفت و در آنجا احتکار شد ؛ تا بعداً به قیمتهای کلان به فروش برسد.
به نظر میرسد در میان عوامل تأثیرگذار بر قیمت نان، احتکار مؤثرترین عامل بوده است. بهگونهای که خشکسالی تنها اثر روانی داشته و به محض بروز خشکسالی و کم شدن بارندگی، مالکان و تجار و حتی برخی از خبازان دست به احتکار میزدهاند. کسروی یکی از گرفتاریهای زمان خودکامگی را انبارداری دانسته است و مینویسد: «همیشه دیه دارانی گندم و جو را نفروختندی تا نان کمیاب و گران شدی و آنگاه به بهای بیشتر فروختندی. این کار در سالهای پیش از مشروطه در آذربایجان رواج بسیار یافته بود و بیشتر دیه داران از ملایان و اعیان و بازرگانها به آن میپرداختند و دولت که میبایست جلو گیرد، نمیگرفت؛ زیرا خود محمدعلی میرزا دیه داشت و او نیز از گرانی غله بهره مند میگردید» (کسروی، 1369: 1/ 140).
«کاساکوفسکی» در رابطه با پدیدۀه احتکار توسط اشراف و بزرگان مینویسد: «در سال 1315 چند محتکر، تمام غله را به قیمتهای ارزان خریداری نمودهاند که وقتی ذخیره مردم بهکلی تمام شد، به بهای گران بفروشند. این محتکران همگی متنفذ و اکثراً از اشراف و روحانیون بزرگ هستند. «امیرنظام»، پیشکار آذربایجان که از دست ولیعهد به تنگ آمده، به شاه تلگراف میزند که اجازه دهد انبارهای بزرگ محتکران را به زور باز و غله را به بهای عادله به فروش برسانند... محتکران عمده عبارت از مقربین فعلی شاه یا از کلهگندههای سابق تبریز و یا از عداد کسانی هستند که در ظرف این دو سال سلطنت مظفرالدین شاه تمول به هم زده و الآان درصدد آناند که از وحشتناکترین بلیه اجتماعی یعنی قحطی استفاده کرده و با سرمایهای که به دست آورده بودند، بازهم بر ثروت و مکنت خود بیفزایند. همین است دلیل تلگراف عجیب غریب شاه در جواب امیرنظام که اجازه شکستن انبارهای محتکرین داده میشود» (کاساکوفسکی، 1355: 251). تا اواخر دورهی مظفری و تاریخ مشروطه افزایش قیمت غلات که گاه تا ده برابر قیمتهای معمول میرسید، وسوسهی احتکار گندم را همچون یک بیماری مزمن در میان طبقات صاحب سرمایه باقی گذاشت.
گروهها و اقشار شرکتکننده در شورشهای نان
زنان
زنان مهمترین گروهی بودند که در شورشهای نان شرکت داشتهاند. در این دوران موقعیت آنها در این دوران، نسبت به مردان زنان در یک موقعیت عدمفاقد امتیاز نسبت به مردان قرار داشتندبود. عموماً فرصت اندکی برای بیرون آمدن از خانه داشتند و به دلایل امنیتی شبها از منزل خارج نمیشدهاند. بااینهمه، رفتن به بازار و مساجد و نیز دیدار فامیل به آنها فرصت میداد تا به مکانهای عمومی بروند. با وجود شرایطی که زنان در این دوره داشتهاند،؛ شاهد حضور آنان در شورشهای نان هستیم. ازآنجا که آنان به دلیل زن بودن، کمتر مورد هجوم فراشها قرار میگرفتند و نیز به این دلیل که مسئول تهیه و تدارک خوراک خانواده بودند،؛ هنگام قحطی و خشکسالی به تظاهرات سیاسی میپیوستهاند. بسیار معمول بود که شورشهایی از طرف زنان آغاز شود و سپس تمام شبکه بازار و علما و سازمانهای صنفی و خدماتی را درگیر کند. اشارات بسیاری در منابع در ارتباط با حضور زنان در شورشهای نان در عصر مظفری موجود است. در خاطرات عین السلطنه از تظاهرات زنان و شکایت آنان دربارۀ مورد گرانی نان که منجر به دستگیری تعدادی از آنها شدهگردید، صحبت شده است (عین السلطنه، 1376: 2/ 1333).
ملک المورخین در ربیعالاول 1317 مینویسد: «معروف است که عدۀهی کثیری از زنهای تهران به سفارت روس به جهت عدم نان، پناه بردهاند» (سپهر، 1368: 415). در ماه رجب 1317 نیز جمعی از زنان تهران به جهت کمی نان به خانه آصف الدوله حاکم رفتند و به فحاشی پرداختنده و فریاد سر میدادند که اگر نمیتوانی حکومت نمیتوانی بنماییکنی، به ما واگذار تا از تو بهتر حکومت میکنیم و عمل نان را منظم گردانیم (سپهر، 1368همان: 456). در شورش مشهد نیز در سال 1324 هـ. ق به حضور زنان در کنار مردان اشاره شده و اینکه آنان فریاد «الجوع الجوع گرسنهام گرسنهام، نان کو گوشت کو و پدر جان از گرسنگی مُردم، مادر جان گرسنگی مرا کشت و ...» سر میدادهاند (ناظم الاسلام کرمانی، 1389: 2/ 319). حضور زنان در شورشهای نان تا پایان عصر مظفری ادامه یافت و در شورشهای دورۀه مشروطه نیز به چشم میخورد.
روحانیان و بازاریان
دومین گروهی که در شورشها حضور داشتند، روحانیان و بازاریان بودند. آنان در تمامی تحولات سیاسی و اجتماعی دوران قاجار حضور پررنگی در کنار یکدیگر داشتندهاند. هنگامیکه بازاریان به دلیل گرانی نان، کسادی بازار و رکود دادوستد به ستوه میآمدند، با روحانیان همکاری میکردند و با سلطۀه خودکامانه حکومت به تقابل برمیخاستند و چون خود صاحب قدرتی برای مصاف با آن نبودند، زیر چتر علما قرار میگرفتند. این پیوند اجتماعی و عقیدتی موجب میشد که بازاریان و علما در جهانبینی و سبک زندگی تا اندازهای به هم شباهت یابند (اشرف و بنوعزیزی، 1377: 124). نزدیکی بازار و مسجد امکانات لازم را برای برپایی بسیاری از گردهماییها مهیا میکرد. بازاریان به پشتوانۀه روحانیان، مردم را با خود همراه نموده مینمودند و با تعطیلی بازار، موجبات فشار بر حکومت را فراهم میساختند و در شورش ها شرکت می کردند. حضور بازاریان را در کنار روحانیان در شورشهای نان عصر مظفری نیز شاهدیم که در ادامه به نمونههایی از آن اشاره میشود:.
در سال 1316 هـ. ق در آذربایجان نان کمیاب شد.« سید محمد یزدی» در مساجد و روضهخوانیها بر منبر رفت و از انبارداران بدگویی کرد. در نتیجۀه فعالیتها و سخنرانیهای وی بازارها بسته گردید شد و شورش رقم خورد (کسروی، 1369: 142-141). در مشهد سال 1324 هـ. ق همراهی وسیعی بین طلّاب و برخی از روحانیون با کسبه شکل گرفت. پس از اینکه همه طلّاب جمع شدنده و کسبه و اهل بازار دکاکین خود را بستند و به حالت اجتماع به طرف خانههای علما راهی شدند، آصف الدوله برای حل مشکل گندم و نان تحت فشار قرار گرفت (ناظم الاسلام کرمانی، 1389: 2/ 321).
لوطیها
لوطیها تاریخی طولانی در فرهنگ و سیاست ایران دارند؛ اما شواهد حاکی از آن است که در این دوره موقعیت آنان از پیروان مجموعهای از افکار متعالی مرتبط با فتوّت و جوانمردی، به گروهی که معمولاً در پی آشوب و طرّاری بودهاند، تقلیل یافته است (لمبتون، 1945: 19-18). در شورشهای نان لوطی ها شرکت داشتند. شاهد حضور این لوطیها در کنار دیگر گروهها هستیم. الواط شهر، دکاندارها را مجبور به تعطیلی دکانهای خود میکردند. با فراشها درگیر میشدند و به تاراج میپرداختند. ملک المورخین در شورش زنان پایتخت در سال 1317 هـ. ق از حضور لوطیان در این شورش یادکرده است (سپهر، 1368: 512).
درمجموع میتوان گفت در شورشهای نان، شاهد اتحاد اقشار مختلف شهرنشینان با یکدیگر هستیم. شکل گرفت. عمدۀهی شورشها از طرف زنان آغاز شده است. نگرانی آنان برای تأمین خوراک خود و فرزندانشان و نیز وضعیت زن بودنشان که امکان شورش بیشتر با برخورد کمتر با فراشها را ایجاد میکرد،؛ باعث حضور جدّی آنها در این شورشها شده بود. سپس نقش علما و روحانیان و بازاریان در کنار یکدیگر در شورشها دیده میشود و نهایتاً گروههایی همچون لوطیان نیز به دلیل ارتباطاتی که با روحانیان یا بازاریان داشتنده یا به منظور پیگیری اهداف و مقاصد سیاسی خود به این شورشها پیوستهاند.
تأثیرات شورشهای نان در عصر مظفری
پس از وقوع شورشهای نان، حکومت به فکر میافتاد تا چارهای اندیشیده بیاندیشد و از شرایط بحرانی خارج شود. نخستین واکنش حکومت به شورشها، سرکوب شورشها بود. آمارها نشان میدهد که در شهرهای زیر شورشها سرکوب شده است:.
جدول4- شورشهای نان سرکوبشده توسط حکومت در عصر مظفری
تاریخ | شهر |
1316 | تهران |
1317 | فسا |
1317 | تهران |
1318 | تهران |
1320 | تهران |
1323 | شیراز |
1324 | مشهد |
بر اساس اطلاعات جدول، عمدهۀی شورشها در پایتخت سرکوب شده است؛ اما علیرغم سرکوب شورشها، حکومت از این شورشها احساس خطر نموده میکرد؛ چراکه زیرا در جریان این شورشها موجودیت حکومت در معرض خطر قرار میگرفت و نسبت به شاه و دیگر درباریان اهانت صورت میگرفتمیشد. در جریان شورشها شعارهایی همچون «آبجی مظفر چرا نون گرونه و خدایا تخت سلطنت را سرنگون کن»، شنیده میشد که موجودیت حکومت را در معرض تهدید قرار داده میداد و اسباب نگرانی شاه و دولتمردان را فراهم میکرد (مستوفی، 1360: 2/ 44). این نگرانیها سبب میشد تا حکومت دست به اقداماتی همچون نرخگذاری نان زده بزند تا از نارضایتیها بکاهد. از اقدامات دیگر حکومت، پرداخت مابهالتفاوت قیمت نان بوده است.
در سال 1316 هـ. ق زمانی که قیمت هر خروار گندم به بیست تومان رسید، شاه دستور داد گندم را از ملاکین به خرواری بیست تومان بخرند و به نانواها دادهبدهند و، از آنها خرواری ده تومان بگیرند؛ که نان از قرار یک من یک هزار به فروش رسانند و از هر خرواری که ده تومان دیگر باقی میماند، تاوان آن را دولت بدهد. درنتیجۀه این کار، تقریباً دولت ایران دویست هزار تومان در توفیر قیمت گندم رعایت کرد که نان ارزان به فروش برسد (افضل الملک، 1361: 4289/). «سال 1317 هـ. ق زمانی که خشکسالی رقم خورد و آسمان خشکی کرد، اقدامات صدراعظم در تعیین نرخ مجلس انتظام نرخ و بذل و عطای شاهانه به خبازان کاری کرد که نگذاشت گرانی نان از تهران به سایر بلدان سرایت کند» (افضل الملک، 1361: 5/ 1393).
جدول5- اقدام به نرخگذاری نان و غلات و پرداخت مابهالتفاوت قیمت نان و غله
تاریخ | شهر |
1316 | تهران و ورامین |
1316 | تبریز |
1317 | تهران |
1317 | قم و کاشان |
1317 | کردستان |
1320 | کاشان |
1320 | اصفهان |
1321 | تبریز |
1324 | تهران |
از جدیترین واکنشهای حکومت در برابر شورشهای نان، عزل حکام و دیوانیانی بود که در گرانی نان و وقوع شورشها دست داشتهاند. سال 1316 هـ. ق مردم قزوین به علت گرانی و کمبود نان شورش کردند که و درنتیجۀه آن «صدق الدوله»، حاکم شهر که از سال 1315 هـ. ق سمت حکومت قزوین را داشت، مجبور به شد به تهران فرار به تهران شدکند (عین السلطنه، 1376/2: 1212-1211). در جمادی الاخری 1316 در تبریز مردم شورشی با حمله به خانۀه نظام العلما طباطبایی وی را وادار به فرار به سمت تهران کردند (نظامالسلطنه مافی، 1386: 318). در ذیالقعده 1316 نیز مردم تبریز بر ضد امیرنظام شورش کردند و گفتند ما او را نمیخواهیم و از شهر بیرونش کردند. امیرنظام از حکومت استعفا کرد و شاه نیز مجبور شد اً قبول کرد کند (سپهر، 1368: 354).
در شورش نان در سال 1317 هـ. ق معاون الدوله وزیر تجارت، سالارالملک وزیر پلیس، حاجی حسین آقا امین دارالضرب و آقا سید کاظم سرتیپ قورخانه عزل شدند (سپهر، 1368: 512-511). در مشهد نیز در سال 1321 هـ. ق آشوب بزرگی به پا خاست. حکومت خراسان در دست نیرالدوله بود و چون وی با ملاکان دستبهیکی همکاری کرده و گندم را به احتکار گندم دستزدهکرده بود، مردم به خانه وی ریختنده و سرانجام شاه مجبور شد به عزل وی را عزل شدکند. در شورش بهبهان نیز عظام الممالک که از سوی شعاعالسلطنه بر آنجا حکومت میکرد، مجبور به فرار به تهران شد و عزل گردید. با توجه به جدول، در تهران حاکم عزل نشده است، بلکه عمدتاً دیوانیان عزل شدهاند؛ این در حالی است که در شهرهای کوچکتر همچون تبریز، مشهد، بهبهان و قزوین عزل حکام به منظور فروکش کردن نارضایتیها صورت گرفته است.
جدول 6- حکام و دیوانیان معزول در شورشهای نان در عصر مظفری
نام | تاریخ | شهر | سمت |
صدق الدوله | 1316 | قزوین | حاکم |
نظام العلما طباطبائی | 1316 | تبریز | معتمد |
حسنعلی خان امیرنظام | 1316 | تبریز | حاکم |
معاون الدوله | 1317 | تهران | وزیر تجارت |
+سالارالملک | 1317 | تهران | وزیر پلیس |
حاجی حسین آقا | 1317 | تهران | امین دارالضرب |
آقا سید کاظم | 1317 | تهران | سرتیپ قورخانه |
نیرالدوله | 1321 | مشهد | حاکم |
عظام الممالک | 1323 | بهبهان | حاکم |
در جریان شورشهای نان مردم مقابله با حکومت را آزمودند. پیروزی آنها در این شورشها به آنان جرأت و اعتماد به نفس لازم را برای مقابله با کل حاکمیت قاجار میداد. آنان حکام نالایق را از اصلیترین عوامل گرانی و مشکلات نان دانسته میدانستند و به تهدید آنها میپرداختند. این تهدیدها به تدریج متوجه شخص شاه شد و مشروعیت حکومت وی را زیر سؤال برد. در جریان شورشها مردم در کوی و برزن با خواندن اشعاری همچون «آبجی مظفر چرا نون گرونه؟ آبجی مظفر چرا گوشت گرونه؟» بهصراحت به شاه توهین میکردند (مستوفی، 1360: 2/ 44). در شورش مشهد نیز مردم، شعارهای «خدایا تخت سلطنت را سرنگون کن» سر میدادند (سپهر، 1368: 319).
به نظر میرسد مردم، حکومت استبدادی شاه را تا زمانی تحمل میکردهاند که آنان حداقل نیازهای معیشتی مردم آنها را برآورند فراهم شود و زمانی که حکومت از انجام این وظیفه فرومیماند، به مخالفت با آن میپرداختند؛ بنابراین مسئلۀمسئلهی کمبود نان را میتوان برخلاف روزنامهها، رسالهها و کتابها که فقط در قشر باسواد و اقلیت جامعه تأثیر داشتند، ؛ از عوامل زمینهساز طغیان و شورش مردم علیه نظام موجود آن زمان دانست. مردم هرچند به نظام جایگزین فکر نمیکردند، ؛ اما مسئله نان و مشکلات اقتصادی دیگر، آنان را به فکر تغییر دادن نظام حاکم برانگیخت. آآنها به این نکته پی برده بودند که شورشهای نان، قدرت چالششان را با حکومت را بالا بردهمیبرد و سیمای موجهی به شورشهای آنان میدهد؛ پس سایر مطالبات خود را در سایه و بستر این موضوع مطرح کردند.
در این شورشها برخی گروهها همچون علما، بازاریان و روشنفکران برای ضربه زدن به گروههایی که در رأس قدرت بودند، یا مخالفت با سیاستهای دولت، مردم را به شورش برمیانگیختند و از این زمینۀزمینهی مساعد یعنی کمیابی و گرانی مواد غذایی و نان و نیز استبداد حاکمان به نفع خود بهره میبردند؛ بنابراین در جریان شورشها همکاری و ائتلاف گروههای مختلف که از این امر موضوع در رنج بودند شکل گرفت. بدین ترتیب زنان، بازاریان و شاگردان آنها، لوطیها و علما همگی یکپارچه علیه حاکم یا محتکران میشوریدند و بعضاً با موفقیت هدف خود را دنبال میکردند و حتی موفق به عزل حاکم میشدند. نکته مهم این است که این گروهها در برابر نیروهای حکومتی قرار میگرفتند و با آنها دستوپنجه نرم میکردند و درنتیجه، این اعتراضها به الگوهایی برای مبارزه مبدّل شد. این امر موضوع سبب شد در شهرهای مختلف که درگیر شورشهای نان بودند، ازجمله تهران، تبریز و قزوین در دوران پیش از مشروطه مسئله نان اهمیت یابد و به یکی از اهداف قیام مشروطه تبدیل شود. بهگونهای که در 24 شعبان 1324، روزی که نمایندگان تهران در حضور «بهبهانی» به میرزا «نصرالله خان مشیرالدوله صدراعظم» معرفی شدند، مسئله نان و حل مشکل آن جزو درخواستهای وکلا از مشیرالدوله بود (کاتوزیان، 1379: 328). اهمیت این موضوع را میتوان از سخنان «شیخ سلیم واعظ تبریزی» در آستانۀ ه مشروطه که در سخنرانیهایش نوید فراوانی گوشت و نان را در حکومت مشروطه میداد دریافت:
«این مرد شیخ سلیم چه در این هنگام و چه پس از آن با زبان ساده روستایی سخن گفته و داستان کمیابی نان و گرانی گوشت را به میان آوردی و نویدها دادی که چون مشروطه باشد، نان فراوان و گوشت ارزان در دسترس همگی خواهد بود»(کسروی، 1369: 1/ 161). درجایی دیگر کسروی مینویسد: «امروز با دستور محمدعلی میرزا در دکانهای نانوایی چراغ روشن گردانیده و بهای نان را کم کردند. چون سالها در آذربایجان نان گران و کمیاب و خود مایه دلآزردگی مردم شده بود، ؛ محمدعلی میرزا میخواست با کاستن از بهای آن از مردم دلجویی کند و از گرایش ایشان به کوشندگان جلو گیرد... به محمدعلی میرزا پاسخ دادند درخواست ما ارزانی نان نیست؛ ما مشروطه میخواهیم»(کسروی، 1369: 1/ 158-157).
می توان گفتدر حقیقت با بررسی علل وقوع انقلاب مشروطه به این نتیجه میرسیم که علل درازمدت انقلاب، در سده نوزدهم ریشه داشت؛ اما دلایل کوتاهمدت آن به واسطه بحران اقتصادی و تورم، باه شدت فزاینده آغاز شد. سال 1324 هـ. ق، ناتوانی دولت در حل مسائل اقتصادی و معضل نان باعث شد زنان به اعتراض در پایتخت پرداخته بپردازند و خشم خود را نسبت به حاکم شهر اعلام کنند. سپس حاکم تهران تلاش کوشش کرد با انداختن تقصیر گردن بازاریان و به چوب بستن سه تن از تجّار قند و شکر، افکار عمومی را منحرف کند؛ اما سبب اعتراضهای وسیعتر و تعطیلی بازار شد (دولتآبادی، 1371: 2/ 11-10). در این میان آشوب نان در مشهد روی داد که در آن چهل نفر از متحصّنین در حرم امام رضا (ع) کشته شدند. در تابستان، بانک استقراضی روس گورستان را در تهران خریداری کرد و باعث درگیری در شهر شده که به قتل یک طلبه انجامید. در تشییع جنازۀهی وی تعداد زیادی از زنان حضور یافتند و انزجارشان را از صدراعظم اعلام کردند. این رویاروییها عملاً راه را برای اعتراضهای سراسری هموار کرد و این اعتراضات نیز به نوبۀه خود زمینه را برای تهیۀه فرمان مکتوب مشروطیت، مهیا ساخت.
نتیجه
شورش های شهری در عصر مظفری از مشکلات حکومت قاجار در این دوره بود. بخشی از این شورش ها را ، شورش هایمسائل سیاسی، مذهبی و بخش عمده ای از آن را شورش های نان به خود اختصاص داده است. عواملی همچون ناکارآمدی حکومت قاجار، اختلافات مذهبی، ظلم و ستم درباریان و حکام محلی، افزایش جمعیت شهرها، تورم قیمت ها و کاهش ارزش داخلی و خارجی واحد پول، از عوامل اصلی نارضایتی در این دوره بود. در این شورش ها زنان، روحانیان، و بازاریان و لوطی ها شرکت داشتند. حکومت در برخورد با شورش ها دست به سرکوب شورشیان و گاهی عزل حکام و دیوانیان زد، اما بهرغم این تلاش کوششها توسط حکومت، اعتراضات ادامه یافت و به تدریج به انتقاد جدّی از حکومت انجامید. این رویارویی ها راه را برای اعتراضات سراسری هموار کرد و این اعتراضات زمینه را برای قیام مشروطه و تهیۀه فرمان مکتوب مشروطیت مهیا ساخت.
منابع و مآخذ
آبراهامیان، یرواند، 1389، تاریخ ایران مدرن، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، چاپ چهارم، تهران: نشرنی.
اشرف، احمد و علی بنوعزیزی، 1377، طبقات اجتماعی دولت و انقلاب در ایران، ترجمه سهیلا ترابی فارسانی، تهران: انتشارات نیلوفر.
افضل الملک، میرزا غلامحسین خان، 1361، افضل التواریخ، به کوشش منصوره اتحادیه (نظام مافی) و سیروس سعدوندیان، تهران: نشر تاریخ ایران.
جان ویشارد، 1363، بیست سال در ایران، مترجم علی پیرنیا، تهران: نشر فرهنگ نوین.
دولتآبادی، یحیی، 1371، حیات یحیی، جلد دوم، چاپ پنجم، تهران: عطار.
سپهر، عبدالحسین خان، 1368، مرآت الوقایع مظفری و یادداشتهای ملک المورخین، با تصحیح عبدالحسین نوایی، تهران: انتشارات زرین.
ظل السلطان، مسعود میرزا، 1368: خاطرات ظل السلطان (تاریخ و سرگذشت مسعودی)، جلد دوم، به تصحیح حسین خدیو جم، تهران: اساطیر.
عین السلطنه، 1376، روزنامه خاطرات عین السلطنه، جلد دوم، به کوشش مسعود سالور و ایرج افشار، تهران: انتشارات اساطیر.
غفاری، محمدعلی، 1361، خاطرات و اسناد محمدعلی غفاری، به تصحیح منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران: نشر تاریخ ایران.
فوران، جان، 1394، مقاومت شکننده، چاپ پانزدهم، تهران: مؤسسه خدمات فرهنگی رسا.
قائممقامی، جهانگیر، 1366، نهضت آزادیخواهی مردم فارس در انقلاب مشروطیت ایران، تهران: مرکز ایرانی تحقیقات تاریخی.
قزوینی، محمد شفیع، 1370، قانون قزوینی، به کوشش ایرج افشار، تهران: انتشارات طلایه.
کاتوزیان، محمدعلی، 1379، انقلاب مشروطیت ایران، ج 1، بیجا: شرکت سهامی انتشار.
کاساکوفسگی، ولادیمیر آندری یوی، 1355، خاطرات کلنل کاساکوفسکی، ترجمه عباسقلی جلی، تهران: سیمرغ.
کسروی، احمد، 1369، تاریخ مشروطه ایران، جلد اول و دوم، چاپ پانزدهم، تهران: انتشارات امیرکبیر.
مستوفی، عبدالله، 1360، تاریخ اداری و اجتماعی دوره قاجاریه یا شرح زندگانی من، جلد دوم، چاپ پنجم، تهران: زوار.
مهدوی، سید مصلح الدین، 1367، تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن اخیر، قم: الهدایه.
ناظم الاسلام کرمانی، 1389، تاریخ بیداری ایرانیان، 3 جلد، تهران: امیرکبیر.
نظامالسلطنه مافی، حسین قلی خان، 1386، خاطرات و اسناد حسین قلی خان نظامالسلطنه مافی و دیگران، تهران: نشر تاریخ ایران.
وقایع اتفاقیه (مجموعه گزارشهای خفیه نویسان انگلیس در ولایات جنوبی ایران از سال 1291 تا 1332 قمری)، 1361، به کوشش علیاکبر سعیدی سیرجانی، تهران: نشر نو.
یزدانی، سهراب، 1385، « اعتراض های شهری در عصر مظفری»، همایش یکصدمین سالگرد انقلاب مشروطیت، مردادماه 85.
Lambton. A. K. S, 1954, Islamic Society in Persia, Oxford.
The Morphology of urban riots in the Mozaffari era
Abstract
During the reign of Mozaffaroddin Shah (1313-1323 AH), extensive urban revolts were formed. The tyranny of local rulers, religious conflicts and the shortage and high price of food, especially bread, have been the most important causes of urban riots. These uprisings damaged the legitimacy of the government and became models for the struggle. The morphology of urban riots in the Mozaffari era in order to understand and analyze more deeply the pre-constitutional social situation is the main topic of this article, which tries to study the historical method, descriptive-analytical method and citing existing sources. This study seeks to answer the questions of what caused urban riots in this period. It is aimed to answer questions including who were the groups and social groups involved and what were the effects of these riots? It seems that factors such as the inefficiency of the Qajar government, the tyranny of courtiers and local rulers, the increase in the population of cities, inflation in prices and the decrease in the internal and external value of the currency have led to public dissatisfaction. These discontents led to riots that preceded the Constitutional Revolution.
Keywords: morphology, riots, urban riots, Mozaffari era. Bread riots.