گفتمان و امر سیاسی در ایران عصر مشروطه
محورهای موضوعی : باحث معرفتی و روش­ شناختی تاریخ پژوهی
1 - دانشگاه علامه طباطبائی
کلید واژه: تحلیل گفتمان, پهلوی, اسلام سیاسی, امر سیاسی, آنتاگونیسم,
چکیده مقاله :
چکیده امر سیاسی در درون یک گفتمان ، براساس دوگانه ی ضدیت و همدلی و یا رابطه ی متضاد و خصمانه با گفتمان های "دگر" شکل می گیرد.گفتمان ها با تعریفی که از امر سیاسی ارائه می دهند از یک سو مرزهای هویتی میان نیروهای "خودی" و "دیگری" و از سوی دیگر به نزاع های سیاسی در یک جامعه معنا می بخشند. زوال گفتمان مشروطه و در نهایت برچیده شدن آن ، نتیجه ی منازعه با گفتمان هائی بود که در راس آن گفتمان مشروعه خواه قرار داشت.نزاع هائی که کشور را به مسیر گذشته بازگرداند و منجر به بازگشت استبداد در قالب گفتمان پهلوی شد. با مقدمات فوق پژوهش حاضر به بررسی مفهوم امر سیاسی در در ایران دوره انقلاب مشروطه می پردازد.در این پژوهش محقق برآن است تا با استفاده از روش تحلیل گفتمان انتقادی تئون ای ون دایک و استخراج مفاهیم و مقولات مرتبط با این روش نشان دهد که صورت بندی مفهوم امر سیاسی در این دوره چه تاثیری بر سقوط گفتمان مشروطه و شکل گیری و هژمونیک شدن گفتمان پهلوی داشته است.؟ برای دستیابی به پاسخ پرسش فوق ، نخست نحوه صورت بندی امر سیاسی و سپس تاثیر آن بر سقوط گفتمان مشروطه و تفوق گفتمان پهلوی را مورد بررسی قرار دادیم. متونی که برای این تحقیق انتخاب شد، استخراج شده از 4 روزنامه ی حبل المتین، کاوه ، ایرانشهر و نامه ی فرنگستان است. این روزنامه ها گفتمان حاکم در این دوره را نمایندگی می کنند.
The Political is formed within a discourse, based on a dual antithesis and sympathy or an opposing and hostile relationship with the "discourse" discourses. Concepts with the definition of politics provide, on the one hand, the identity frontiers between forces \ "Insider \" and \ "another \", and on the other hand, give meaning to political conflicts in a society. The collapse of the constitutional discourse and, eventually, its dismantling, was the outcome of the conflict with the discourses that were at the head of the catholic discourse. The conflicts that brought the country back to the path and led to the return of tyranny in the form of Pahlavi discourse. With the preliminaries of this article, the present article examines the concept of political affairs in Iran during the Constitutional Revolution. In this research, the researcher is to show that by using the method of analyzing the critical discourse of Theon Van Dyke and extracting the concepts and categories related to this method, what does the concept of the political concept in this period have had on the collapse of constitutional discourse and the formation and hegemony of Pahlavi discourse? To answer the above question, we first examined the formulation of the political and then its impact on the collapse of constitutional discourse and the supremacy of Pahlavi discourse. The texts selected for this research are extracted from four newspapers Hable al-Matin, Kaveh, Iranshahr and Farhangestan letters. These newspapers represent the ruling discourse in this period
_||_
گفتمان و امر سیاسی در ایران عصر مشروطه 1
امر سیاسی در درون یک گفتمان ، براساس دوگانه ی ضدیت و همدلی و یا رابطه ی متضاد و خصمانه با گفتمان های "دگر" شکل می گیرد.گفتمان ها با تعریفی که از امر سیاسی ارائه می دهند از یک سو مرزهای هویتی میان نیروهای "خودی" و "دیگری" و از سوی دیگر به نزاع های سیاسی در یک جامعه معنا می بخشند. زوال گفتمان مشروطه و در نهایت برچیده شدن آن ، نتیجه ی منازعه با گفتمان هائی بود که در راس آن گفتمان مشروعه خواه قرار داشت.نزاع هائی که کشور را به مسیر گذشته بازگرداند و منجر به بازگشت استبداد در قالب گفتمان پهلوی شد.
با مقدمات فوق پژوهش حاضر به بررسی مفهوم امر سیاسی در در ایران دوره انقلاب مشروطه می پردازد.در این پژوهش محقق برآن است تا با استفاده از روش تحلیل گفتمان انتقادی تئون ای ون دایک و استخراج مفاهیم و مقولات مرتبط با این روش نشان دهد که صورت بندی مفهوم امر سیاسی در این دوره چه تاثیری بر سقوط گفتمان مشروطه و شکل گیری و هژمونیک شدن گفتمان پهلوی داشته است.؟ برای دستیابی به پاسخ پرسش فوق ، نخست نحوه صورت بندی امر سیاسی و سپس تاثیر آن بر سقوط گفتمان مشروطه و تفوق گفتمان پهلوی را مورد بررسی قرار دادیم. متونی که برای این تحقیق انتخاب شد، استخراج شده از 4 روزنامه ی حبل المتین، کاوه ، ایرانشهر و نامه ی فرنگستان است. این روزنامه ها گفتمان حاکم در این دوره را نمایندگی می کنند.
---------------------------------
کلمات کلیدی : امر سیاسی ، آنتاگونیسم ، تحلیل گفتمان ، پهلوی ، اسلام سیاسی
انقلاب ما چوشد از دست ناپاکان شهید
نیست غیر از خون پاکان خون بهای انقلاب
«دیوان فرخی،ص 92»
مقدمه
انقلاب مشروطه و روند طی شده برای حدوث این انقلاب نقطه ی عطفی در تطور و تحول تاریخ اندیشه ی سیاسی ایران است. این انقلاب از آن جهت حائز اهمیت است که برای اولین بار مبانی نظری تاسیس سیاست در ایران با توجه به ورود مبانی جدید و مدرن آن بازتعریف شد. برای اولین بار در تاریخ سیاسی ایران مفاهیمی ورود پیداکردند که تا قبل از آن جائی در سپهر تاریخ اندیشه ی سیاسی کشور نداشت.مفاهیمی که انگیزه ی نهادسازی و تعیین ساختار حکومت محدود و مشروط نمودن قدرت در ذهن روشنفکران آن روزگار برافروخت.مفاهیمی همچون قانون،آزادی، تفکیک قوا ،پارلمان ، نمایندگی برای نخستین بار وارد عرصه ی سیاسی ایران شد.
با ورود این مفاهیم ، از آنجا که هاضمه ی فرهنگی ،معرفتی و اندیشگی جامعه برای بلعیدن این مفاهیم آمادگی نداشت، شکاف عمیقی در حوزه ی سیاسی و در چارچوب دو گفتمان مشروعه و مشروعه به وجود آمد که نه تنها در معانی زبانی و فکری ، بلکه در کردارها و کنش های نیروی های اجتماعی قدرت نیز انعکاس داشت.دوانگاری مشروطه و مشروعه ، به بتعویق افتادن آگاهی و ایجاد گنگی،گیجی و ابهام در فضای آگاهی سیاسی و اجتماعی جامعه انجامید و به استبداد بار دیگر این فرصت را داد تا با بهره گیری از این شکاف ، در جامعه حضور قدرتمند یابد.
گفتمان سیاسی مشروطه که مبتنی بر انگاره های پذیرش تنوع اجتماعی و تاکید بر عدالت و تکثرگرائی سیاسی بود و نوید آزادی و مساوات می داد و بر اصول دموکراتیک تاکید می نمود ،بنابردلائلی که بعضاً ذکر شد، به این اصول وفادار نماند و در نتیجه ره به یک دوره ی گسترده ی ناامنی وآنارشی برد و با استقبال روشنفکران آن از مرد پولادینی که جامعه را از آنارشی و ناامنی که مشروطه ایجاد کرده است2 ، برهاند ،ساقط شد و راه را برای استقرار یک مستبد دیگر فراهم نمود.
سقوط یک گفتمان به صورت انقلاب یا کودتا حکایت از نهادینه نشدن مفاهیم و مضامین دموکراتیک در آن جامعه دارد.جامعه ای که در آن معانی و مفاهیم دموکراسی در قالب به رسمیت شناختن دیگری نهادینه نشده است ، فرازو فرود گفتمان های سیاسی در آن تنها به صورت خشونت آمیز و در قالب هائی غیر از انتخابات صورت می پذیرد.اینکه گفتمان سیاسی حاکم به این معانی و فرآیندهای آن معتقد است یا خیر به شناخت "امرسیاسی" یا تعریفی از آن در بین گفتمان های سیاسی بستگی داردکه حق دیگر گفتمان ها را به منظور "تصاحب قدرت" پذیرا باشد.بنابراین مطالعه گفتمان های سیاسی در زمینه ی امر سیاسی ، به معناي شناخت تفكر، ديدگاه و اراده قدرت سياسي حاكم نسبت به توزيع قدرت، رقابت و مشاركت سياسي، آزادي که در ارتباط با گفتمان های سیاسی رقیب و یا در ارتباط با دیگری (دگر) معنا پیدا می کند ، تصویر روشن تری از سقوط گفتمان مشروطه و تفوق گفتمان پهلوی ارائه می دهد.
تحلیل گفتمان مفهوم "امر سیاسی" و تاثیر آن بر سقوط گفتمان مشروطه در کانون تمرکز این مقاله قرار دارد.ازآنجاکه بخش بزرگی از کتاب ها و مقالات منتشر شده درباره ی انتقال قدرت از قاجار به پهلوی و پیدایش دولت مدرن براساس خوانش"خطی" و "تسلسل وار" بر تکرار عناصر خاص و همیشگی در تاریخ ایران نظیر قهرمانان ،دخالت بیگانگان،دوره ی ناامنی ، شورش و... تاکید می کنند ، روش تحلیل گفتمان و امکانات روشی و نظری آن این امکان را فراهم می آورد که با تکیه بر مواد تاریخیِ موضوع مورد بحث خوانشی غیرخطّی و دیگرگونه از موضوع مورد بحث ارائه دهیم.
پژوهش حاضر برای تحلیل بازنمائی و نحوه ی صورت بندی مفهوم " امرسیاسی" از سوی گفتمان حاکم در دوره ی پهلوی درصدد بررسی این موضوع می باشد که گفتمان های رقیب به عنوان گفتمان " دگر" چگونه از سوی گفتمان حاکم به تصویر کشیده می شوند و این نوع بازنمائی و نحوه ی صورت بندی از مفهوم امر سیاسی چه تاثیری بر سقوط گفتمان حاکم داشته است.
چارچوب مفهومی و روشی پژوهش
1- چارچوب مفهومی
نخستین تعریف جامع و کامل از مفهوم امر سیاسی از سوی کارل اشمیت صورت پذیرفت . اولین بار هم او بود که دربارهی امر سیاسیِ موسع، سخن به میان آورد.از دیدگاه اشمیت ،وجه اصلی امر سیاسی مفهوم "دگر" می باشد . به باور وی "دگر" به مثابه ی عنصری هویت ساز و هویت سوز نقش به سزائی در شکل گیری مفهوم "امر سیاسی" ایفاء می نماید. از نظر اشمیت، تضاد یگانه نیروی حاکم بر تحولات اجتماعی بوده و هیچ گونه سازش و وفاقی امکان پذیر نیست.بنابراین به باور وی آنتاگونیسم مهم ترین بنیاد جامعه ی انسانی می باشد. ازینروی فضای سیاسی جامعه همواره در دوگانه ی دوست –دشمن قابل ارزیابی می باشد و دشمن به مثابه دگر ،خصمی است که باید مشمول فرآیند حذف و طرد واقع شود.بنابراین شناسائی دگر و یا به تعبیر هگلی به رسمیت شناختن آن و وفاق و سازش به عنوان عناصر کلیدی دموکراسی در آن یافت نمی شود.
تحت تاثیر رویکرد اشمیت به مفهوم "دگر" به مثابه ی عنصر تعیین کننده در تعین مفهوم امر سیاسی ، دو رویکرد عمده در مباحث نظری و تئوریک به وجود آمد. 1- آنتاگونیسم به مثابه امر سیاسی 2- آگونیسم به مثابه ی امر سیاسی. در رویکرد نخست که اشمیت از بنیانگذاران آن می باشد ،"دگر" به مثابه ی عنصر تعین بخش امر سیاسی ، خصمی است که باید مشمول فرآیند حذف و طرد واقع شود . در این رویکرد، وفاق و سازش به عنوان عناصر تعین بخش یک نظام سیاسی دموکراتیک مطرح نمی باشد.تغییر و یا به زیر کشیدن یک گفتمان سیاسی مسلط در این رویکرد به تاسی از کارل مارکس تنها به واسطه ی خشونت مقدس و یا قهر انقلابی امکان پذیر می باشد. در رویکرد دوم که شانتال موف ضمن تاثیر پذیری از رویکرد اشمیت به مفهوم امر سیاسی آن را دنبال می نماید ، وی می کوشد از امر سیاسی آنتاگونیستی به امر سیاسی آگونیستی به عنوان فضای تلطیف دشمنی ها کوچ نماید.
1-1 آنتاگونیسم به مثابه ی امر سیاسی
بیست سی سال است که لطیفه ی کلاسیکی درباب نقش کلیدی " دیگری" 3در محافل لاکانی رواج دارد: مردی که گمان می کند یک دانه ی ارزن است به آسایشگاه روانی می برند و در آنجا دکترها نهایت سعی شان را می کنند تا قانع شان کنند که دانه نیست بلکه آدم است . وقتی درمان می شود (قانع می شود که دانه ی ارزن نیست بلکه آدم است) و اجازه می یابد آسایشگاه را ترک کند ، بلافاصله ترسان و لرزان بر می گردد. می گوید مرغی بیرون در است و او می ترسد که مرغه او را بخورد. دکترش به او می گوید «مرد حسابی ، تو که خیلی خوب می دانی دانه نیستی ، بلکه آدمی.» بیمار پاسخ می دهد : « البته من این را می دانم ، البته آیا مرغه هم این را می داند؟» (ژیژک، 113:1392)
این مسئله یعنی پیوند با دیگری یا ترس و اضطراب از وی در دیدگاه روانکاوانه، در بهترین شکل مؤید امر سیاسی است. امر سیاسی که در ارتباط تنگاتنگی با دیگری قرار دارد، در دهههای اخیر توجه بسیاری از اندیشمندان را به خود جلب نموده است. نخستین تعریف جامع از این مفهوم که دربردارنده دالی با مدلولهای متعدد میباشد، توسط کارل اشمیت ارائه شده است. وی تعریف خود از امر سیاسی را با این مقدمه آغاز میکند:
تنها با کشف و تعریف مقوله های مشخصا سیاسی می توان به تعریفی از امر سیاسی دست یافت . در تقابل با انواع و اقسام کوشش های بالنسبه مستقل تفکر و کنش بشری ، به ویژه ، تفکر و کنش اخلاقی، زیباشناختی و اقتصادی ، امر سیاسی معیارهای خاص خود را دارد که به طریق ویژه ی خود ، ابراز وجود می کند . بنابراین امر سیاسی لاجرم بر تمایزهای غائی خود متکی است که منشا همه ی کنش هائی به شمار می آیند که معنای مشخصا سیاسی دارند . به فرض در قلمر اخلاقیات ، تمایز نهائی بین خیر و شرند ، در زیبائی شناسی بین زشت و زیبا و در اقتصاد بین سودآور و بدون سود . پس سوال این است آیا می توان تمایز خاصی پیدا کرد که چونان معیاری آسان برای تشخیص و تمییز امر سیاسی به کار آید؟ سرشت یک چنین تمایزی سیاسی بی گمان با سرشت دیگر تمایزها فرق می کند ، از آنها مستقل است و به خودی خود می تواند روشن و بی نیاز از توضیح باشد . (اشمیت ، 95:1387)
اشميت در كتاب مفهوم امر سیاسی به آن خصلت ويژه سياست مي پردازد كه آن را از ساير فعاليتهاي عرصههاي ديگر متمايز و مجزا ميكند. درحالیکه اخلاق به خير و شر، زيبايي شناسي و هنر به زيبا و زشت، اقتصاد به سود و زيان مي پردازد اما سياست به چه چيز مي پردازد و معادل آن چيست؟ به عبارت ديگر، کدام منطق حاكم بر سياست، موفقيت و يا فعاليتِ آن را از ساير حوزهها متمايز ميكند؟ نكتهي مهمي كه براي درك بهتر ديدگاه اشميت در اين مورد مطرح است اين است كه وي عرصه سياست را عرصه جداگانهاي در كنار ساير عرصهها قلمداد نميكند و براي سياست حوزه گستردهتر و متنوعتري قائل است. وي اين موضوع را با صراحت مينويسد كه سياست ميتواند از گوناگونترين حوزههاي زندگي بشري، از دين، اقتصاد، اخلاق و از تقابلهاي ديگر نيرو گيرد. سياست به حوزه خاصي از فعاليت انسان مربوط نيست(شهریوری،1385: 6).
حال با توجه به توضیحات فوق، دوباره به سؤال مطرح شده باز میگردیم. وجه متمایز کنندهی سیاست با سایر حوزهها چیست؟ اشمیت بیان میدارد که تمایز سیاسی مشخصی که کنشها و انگیزههای سیاسی را میتوان به آن بازگرداند تمایز میان «دوست» و «دشمن» است. مفاهیم دوست و دشمن را باید در معنای انضمامی و وجودیشان درک کرد، نه به منزلهی استعاره یا نماد، و نه در حالت رقیقشدهشان بر اثر تلفیق با مفاهیم اقتصادی و اخلاقی و غیره، و به طریق اولی نه به معنایی خصوصی- فردگرایانه به مثابهی جلوهای روانی از عواطف و تمایلات شخصی. مفاهیم دوست و دشمن برابرنهادهایی هنجاربنیاد یا معنویِ محض نیستند(اشمیت، 1389: 97). اشمیت نمیگوید که برداشت فردی ما از اخلاقاً خوب و اخلاقاً بد در رابطهی خصومت سیاسی هرگز نقشی ندارد؛ هر تمایزی که به منزلهی مشخصهی هویت جمعی و تفاوت جمعی به حساب آید، اگر در موقعیتی مشخص این قدرت را داشته باشد که مردم را به دو گروه متخاصم تقسیم کند که مایل باشند در صورت لزوم علیه یکدیگر مبارزه کنند، خصلت سیاسی خواهد یافت. هویتیابی سیاسی به تمایز دیگری مربوط است که وارث خصومت مرگبار منازعهی سیاسی میشود. اما هرگاه تمایز خصلت سیاسی پیدا کند، به هیأت تمایزی تعیینکننده درمیآید و اجتماعی که حول این تمایز سامان یافته، واحد اجتماعی مشخصی خواهد شد، و از آنجا که اجتماع سیاسی واحدی اجتماعی است که حیات و ممات انسانها در دست اوست میتواند بر دیگر گروههای اجتماعی ادعای برتری کند و مانع بروز خشونت در درون مرزهای خود شود. پس یک اجتماع سیاسی آنجا به وجود میآید که گروهی از مردم، با ایجاد تمایز میان خود با غیرخودیها، از طریق ترسیم مرز دوست و دشمن، خواهان مداخله در زندگی سیاسی باشند. پس وجود ملتها، تا جایی که احساس هویت مشترکشان آنقدر قدرتمند باشد که انگیزهی جنگیدن و مردن برای حفظ گروه را داشته باشند مقدم بر همهی شکلهای حقوقی است و تا جایی که انسانها به این شیوه زندگی میکنند، تاب تحمل دیکتاتوری حاکمی را هم دارند که به نامشان دست به هر عملی بزند(اشمیت،1390: 12).
بدینترتیب، امر سیاسی نزد اشمیت شدیدترین و آخرین حدّ خصومت است، و هر خصومت انضمامی هر چه به نقطهی اوج نزدیکتر گردد سیاسیتر میشود، و آخرین حدّ خصومت همان گروهبندیِ دوست- دشمن است.بنابراین امر سیاسی نزد اشمیت به روابط دوست و دشمن محدود می شود و به خلق " ما " 4ی مخالف "آنها" 5سر و کار دارد. این به معنای به رسمیت شناخته شدن وجود امر سیاسی با در نظر گرفتن پیچیدگی آن است.
2-1آگونیسم به مثابه ی امر سیاسی
تعریف کارل اشمیت از مفهوم امر سیاسی زمینهساز تولید شکل تازهای از مواجههی با امر سیاسی از سوی شانتال موف شد. موف به مانند اشمیت ماهیت هستی شناختی امر سیاسی را در ضرورت و بقای رویکرد "آنتاگونیستی" به عنوان واقعیتی گریز ناپذیر می داند که در قالب الگوی"هماوردجویانه یا تخاصمی" است. در تعبیر آنتاگونیستی از سیاست، قدرت، منازعه، تعارض و تخاصم عناصر پویای "هویت سیاسی"(موف،11:1391) قلمداد می شوند. موف در تعریف امرسیاسی می نویسد:
"منظور من از امر سیاسی بعد تخاصم"آنتاگونیسم" است که به نظرم عنصر قوام بخش جوامع بشری است . درحالی که سیاست مجموعه ای از کردارها و نهادهاست که از طریق آن نظم ایجاد می شود. همزیستی بشر در زمینه ی تضادی سازمان می یابد که امر سیاسی فراهم می کند"(همان،160) از دیدگاه موف ساحت امر سیاسی در پیوند با ساحت تعارضی است که در جوامع بشری وجود دارد و امکان همواره حاضر آنتاگونیسم را شکل می دهد، آنتاگونیسمی که ریشه کن ناشدنی است. این امر بدین معنا می باشد که اجماع بدون حذف – شکلی از اجماع که فراتر از هژمونی و حاکمیت است- همواره دسترس نا پذیر خواهد بود.
اما مسئله این است که اگر به این رابطه ی آنتاگونیستی رخصت دهیم که تا آخر نقش خود را در یک اجتماع سیاسی بازی کند به ویرانی اجتماع سیاسی خواهد انجامید. از دیدگاه موف شیوه ی دیگری وجود دارد که در آن تعارض آنتاگونیستی می تواند به ایفای نقش بپردازد ، این آنچیزی است که او آن را "آگونیسم" می نامد. در این حالت با رابطه ی دوست دشمن طرف نیستیم بلکه با رابطه ای طرفیم که آن را رقابت آمیز می دانیم. تفاوت اصلی میان دشمنان و رقیب این است که رقبا به اصطلاح با یکدیگر"دوستانه دشمنی می کنند" بدین معنا که چیز مشترکی دارند .آنها از فضای نمادین مشترکی بهره می برند. بنابراین آنچه یک اجتماع تعارض آمیز نامیده می شود ممکن است میان آنها وجود داشته باشد . آنها به اصول سیاسی- اخلاقی که اجتماع سیاسی نسبت به آن آگاهی دارد، توافق دارند ، اما نسبت به تفسیر این اصول اختلاف دارند.
از دیدگاه موف اگر بخواهیم از یک سو استمرار بعد تخاصم آمیز منازعه را به رسمیت بشناسیم و از سوی دیگر قادر به رام شدنش باشیم باید در پی رابطه ای از نوع دیگر یعنی نوع سوم باشیم. پیشنهاد موف این است که این نوع رابطه ی سوم را "آگونیسم" بنامیم . در حالی که آنتاگونیسم رابطه ی ما و آنهائی است که دوطرف دشمن هم تلقی می شوند که در هیچ زمینه ی مشترکی سهیم و شریک نیستند ، آگونیسم رابطه ی ما و آنهائی است که هیچ راه حل عقلانی برای حل شدن منازعشان وجود ندارد . مع هذا مشروعیت مخالفینشان را به رسمیت می شناسند.آنها مخالف هستند و نه دشمن... ما می توانیم بگوئیم وظیفه ی دموکراسی تبدیل آنتاگونیسم یا خصومت به آگونیسم است.(موف،26:1391-27)
موف به مانند اشمیت معتقد است که بنیاد جامع ی انسانی بر فروپاشی نسبی ،منازعات دائمی و تفرق های سیاسی استوار شده است. لیکن برخلاف وی معتقد است که از سیاست به مثابه ی آوردگاه سیاسی اضداد می توان به امرسیاسی به عنوان فضای تلطیف دشمنی کوچید.موف برای دستیابی به این هدف می کوشد دستاوردهای نظری اشمیت را به کارگیرد تا با ابزارهای نظری اشمیت به سراغ او رود . با این مضمون که او می کوشد با هدف تبدیل دشمن به مخالف، از دوگانه ی دوست و دشمن اشمیت که بقای اجتماع سیاسی را با چالش اساسی مواجه می نماید بگریزد و بقاع اجتماع سیاسی را با پذیرش منازعات سیاسی و به رسمیت شناخت دگر به عنوان مخالف و نه دشمن تضمین نماید.
2- روش پژوهش
مبانی روشی این پژوهش ، بهره گیری از روش تحلیل گفتمان انتقادی می باشد. باتوجه هدف و چارچوب نظری پژوهش و در نظر گرفتن "دیگری" به مثابه ی امر سیاسی ، روش تحلیل گفتمان انتقادی تئون ون دایک و یا به صورت دقیق تر روش" مربع ایدئولوژیک " وی ، از بیشترین ظرفیت و تناسب به منظور عملیاتی کردن مباحث نظری و یا به عبارتی تعیین متغییرها برای تحلیل متن و گفتمان برخوردار است.
ون دایک معتقد است ، قرارگرفتن پدیده ها در قالب ما / آنها و یا خودی /6 دیگری به کمک سازوکارهائی صورت می پذیرد که وی آن را برجسته سازی یا حاشیه رانی می نامد. از دیدگاه وی برجسته سازی و حاشیه رانی مبتنی بر سازوکار چهاروجهی یا مربع گونه است که از آن به عنوان مربع ایدئولوژیک یاد می کند.ون دایک مربع ایدئولوژیک را با چهار اصل زیر بیان می کند:
1- بیان و تاکید بر اطلاعات مثبت ما؛
2- بیان و تاکید بر اطلاعات منفی آنها ؛
3- سرپوش گذاشتن و تاکید نکردن بر اطلاعات مثبت آنها؛
4- سرپوش گذاشتن و تاکید نکردن بر اطلاعات منفی ما.(vandike,1998:267)
تاکید بر نکات مثبت ما | تاکید بر نکات منفی آنها |
عدم تاکید بر نکات منفی ما | عدم تاکید بر نکات مثبت آنها |
مربع ایدئولوژیک ون دایک استوار بر 4 رکن است که به نظر او طرفداران یک ایدئولوژی در سطوح مختلف از آنها استفاده می کنند.این چهار رکن تنها در نزاع های گروهی و تعامل با گروه های مخالف به کار گرفته نمی شود، بلکه غالبا ،آنگاه که درباره ی خود و دیگران فکر می کنیم نیز خودآگاه یا ناخودآگاه همین اصول بر تفکرات، احساسات و رفتارمان حاکم است.ون دایک معتقد است، گفتمان های ایدئولوژیک ، ویژگی ها و اعمال خوب ما و ویژگی ها و اعمال بد آنها را باتاکید نشان می دهند . این گفتمان همچنین ویژگی ها و اعمال بد افراد درون گروه و ویژگی ها و اعمال خوب افراد برون گروه تخفیف می دهد. ون دایک تاکید می کند که ایدئولوژی های اغلب براساس مربع ایدئولوژیک بیان می شوند، یعنی "ما" را در برابر "آنها" قرار می دهند.
3- بازنمائی امر سیاسی از سوی گفتمان سیاسی مشروطه
در ایران قبل از مشروطه دامنه ی کنش گران حوزه ی سیاست از دربار ، دیوان سالاران ، نیروهای نظامی با تبار ایلیاتی و در برخی از حیطه های خاص نظیر روحانیت فراتر نمی رفت.اما سیر تحولات منتهی به مشروطه زمینه ساز ظهور نیروها و عناصر جدید نظیر روشنفکران – انجمن ها و احزاب شد.مداخله ی سیاسی این عناصر در سیاست با شیوه هائی صورت می گیرد که خود آنها نیز مولود وضعیت جدید هستند. در کانون این شیوه ها ، روزنامه ها و نشریه هائی قرار دارند که هم در زمینه سازی تحولات سیاسی و اجتماعی و هم در پیشبرد آنها در کلِّ این دوره نقش ویژه ای ایفاء نمودند.(فاضلی،12:1391)
در این دوره برخی از روزنامه ها و نشریه از دیگران پیشروتر بودند . نشریه هائی مانند نامه ی فرنگستان،ایرانشهر ، کاوه و صور اصرافیل نقش بسزائی در تمهید مقدمات لازم برای شکل گیری یک دولت ملی و مدرن ایفاء نمودند. بنابراین برای بازنمائی و تحلیل گفتمان مفهوم امر سیاسی از سوی نشریه ها و روزنامه های فوق ، ابتدا متن سرمقاله استخراج شده و سپس تحلیل متن از منظر تحلیل گفتمان انتقادی ون دایک مورد بررسی قرار می گیرد.
متن اول: نامه ی فرنگستان
مملکتی که در آن منطق و برهان حاکم است . اداره ی این مملکت تحت قوانین متضی بشر قرن بیستم صورت می گیرد.اینجا خرافات و موهومات سلطنت ندارد.اینجا عمامه به سر بی سواد ، هادی نیست.اینجا علم و آزادی حکمفرما است. اینجا زندگانی است. اینجا سعادت است....آخوندها مایه ی بدبختی ایران هستند ... تا زمانی که دست آخوند ها از امور اجتماعی کوتاه نشود، اصلاح ایران محال است.....ما چه می خواهیم ؟...تفکیک کامل مذهب از حکومت و جلوگیری از مداخله ی آخوند ها در مسائل اجتماعی .... (نفیسی،174:1291)
متن دوم : ایرانشهر
آزادی فکر و عقل و روح و وجدان را از مردم ایران برکنده و ریشه ی ذکاوت و عزم و حمیت را سوزانده اند؛چنانکه هر ذی حس متفکر و متجددی که به نشر حقایق سیاسی و یا دینی و اخلاقی همت کرده و خود را هدف تیر بلا و محنت ساخته پای مردی به میدان گذاشته و به بیدار کردن ملت کوشیده است،فوری او را تکفیر کرده و بی دین خوانده و مردم را به کشتن وی و سوختن خانمان او برانگیخته اند.(ایرانشهر،449:1302-500)
متن سوم : کاوه
تربیت شدگان با معرفت و باهوش هستند که به نکات ملل متمدنه برخورده و درست فرق عظیم زندگی ما و اروپا را ملتف شده و کاملا و یا تا اندازه ی زیادی توفق سیاق زندگی ملل غربی و تمدن یونانی را بر سیاق زندگی مشرقی و حالات بدویت ایلاتی چادرنشینان و نیم بدویت تخته قاپوی خانه ی گلی ما دریافتند و اگر خواسته باشند در خط اصلاحات مملکت قدمی بزنند و شوق و هوس کار برای ترقی ملت خود و محبت وطن خویش داشته باشند ، فقط همین قسمت کوچک است که می تواند راه اصلاح حقیقی و ترقی را در پیش بگیرند و راهنمائی کنند و هم درواقع ماموریت وجدانی و تاریخی نجات و اصلاح ایران بر همین جمع قلیل مرکب از جوانان تربیت شده که علوم فرنگ را فراگرفته اند و برنایان و پیران باتجربه و علم متوجه است که اولاد با رشد و تمیز و بالغ این ملت نابالغ غیر ممیز می باشند و یگانه امید ایران جوان و آینده فقط بر این عده ی معدود است.(تقی زاده،2:1287)
متن چهارم : روزنامه صورالاصرافیل
حكمت و كلام ما، معجوني است مضحك از خيالات بنگي هاي هند، افكار بت پرستهاي يونان، اوهام كاهن هاي كلده، و تخيلات رهابين يهود. پيشوايان پرستندگان گنگ، علماي عابدين لاما و روساي عناصر پرستان هند، هر يك اقلا يك يا دو كتاب مختصر و مفصل در فلسفه مذهب باطل خود نوشته در ميان ملت و امت خويش انتشار مي دهند، اما در هزار و سيصد سال، شهوت رياست، لذت اصوات نعال و حرص قرب سلطان، به علماي ما فرصت نداد كه فلسفه اسلامي را از اين مزخرفات جدا كرده و يك رساله مختصر مشتمل بر حكمت طريقه حقه خودشان به زبان عوام، نوشته، منتشر كنند.(صورالاصرافیل،6:1297-7)
اگر همه اهل ايران با شما كهنه پرستان هم عقيده باشند جمعيتتان بالغ بر سي كرور نخواهد شد. سه هزار و يكصد كرور آدم هاي دنيا كه تمام با عقايد ما شريك اند، شما را خواه نا خواه [خواه، ناخواه]، مجبور به قبول اين اصول مسلمه خواهد كرد... عنقريب سيل اين خيالات تازه، اراضي مقدسه شما را گرفته، لوث اين اوهام و خرافات مندرسه شما را از روي زمين خواهند شست.(همان،3)
علت جايگاه و پايگاه داشتن علما نزد مردم ايران دو امر بيشتر نيست: يك جهل، ديگري عادت به تعبد. درمدت هزار و سيصد سال... چنان ما را به تعبد و قبول كوركورانه اصول و فروع خودمان نمودند و چنان راه غور و تأمل توسعه افكار را بر روي ما سد نمودند كه.(همان،6)
4- تحلیل گفتمان مفهوم امر سیاسی
بر اساس روش تحلیل گفتمان ون دایک ، گفتمان حاکم (مشروطه) از عناصر زیر که حاوی نکات مثبت در مورد " خود" می باشد برای صورت بندی گفتمان حاکم بهره می گیرد:
واژگان: منطق و برهان، علم و آزادی ، سعادت، بیداری ملت، نشر حقایق دینی و سیاسی ، مترقی بودن زندگی فرنگی، متمدن بودن حکمت و کلام غربی، اصول مسلم توسعه ، برنایان و پیران تحصیل کرده و با تجربه، یگانه امید ایران،آینده ایران
اغراق و بزرگنمائی: اینجا زندگاانی است- اینجا سعادت است- اینجا علم و آزادی حکمفرماست- تنها را اصلاح حقیقی و ترقی هستند- یگانه امید ایران جوان هستند.
قطب بندی: ما (تحصیل کردگان و روشنفکران)(مشروطه خواهان)
تلویحات: هرکه با ما (مشروطه خواهان) است مترقی،عامل توسعه و سعادت ملت است.
بر اساس روش تحلیل گفتمان ون دایک ، گفتمان حاکم (مشروطه) از عناصر زیر که حاوی نکات منفی در مورد "دیگری" می باشد برای صورت بندی گفتمان مشروعه استفاده می نماید:
واژگان: خرافات و موهومات،عمامه به سر بی سواد،عامل بدبختی،سوزاندن ریشه ی ذکاوت، برکندن آزادی ، بدوی و ایلاتی بودن زندگی مشرقی،کهنه پرستان، ریاست و جاه طلب بودن علما، مزخرف بودن فلسفه اسلامی ، اوهام و خرافه بودن حکمت و کلام دینی ،مانع توسعه، حاکم بودن جهل بر افکار آنان
اغراق و بزرگنمائی: آخوندها مایه ی بدبختی ایران هستند- ریشه ی ذکاوت و عزم و حمیت را سوزانده اند- حكمت و كلام ما، معجوني مضحك از خيالات بنگي هاي هند، افكار بت پرستهاي يونان، اوهام كاهن هاي كلده، و تخيلات رهابين يهود است
قطب بندی: آنها(علما)(مشروعه خواهان)
تلویحات: هرکه با آنها (مشروعه خواهان) است ضد توسعه، غیر مترقی و عامل بدبختی است
5- امر سیاسی و گفتمان سیاسی مشروطه : آنتاگونیسم یا آگونیسم
به دست دادن تعریفی از امر سیاسی سنگ بنای هرگونه نظریه پردازی درباره ی جامعه ی سیاسی است.ازینروی تعاریف گوناگون سیاست و امر سیاسی می تواند جوامع سیاسی گوناگونی را بنا کند؛زیرا امر سیاسی مشخص می کند عرصه ی سیاست چگونه سامان یابد و کنش گران در این عرصه چگونه عمل نمایند. به بیان ساده،امر سیاسی نه تنها شیوه ی کنش بازیگران سیاسی ،بلکه چارچوب جامعه ی سیاسی را نیز مشخص می کند. .(Barry, 2001:284)
مفهوم امر سیاسی که در ارتباط با مفهوم "خود" و "دیگری" معنا پیدا می کند ، در این پژوهش و در چارچوب روش مربع ایدئولوژیک ون دایک و در قالب واژگان، قطب بندی ، اغراق و بزرگ نمائی نکات مثبت و منفی خود و دیگری ، مورد بررسی قرار گرفته است . تحلیل گفتمان مفهوم امر سیاسی نشان می دهد که گفتمان سیاسی حاکم که در قالب گفتمان سیاسی مشروطه امکان بروز و ظهور یافت ، با اغراق و بزرگ نمائی نکات مثبت "خود"و نکات منفی "دیگری" ، در قالب واژگان سیاه و سفید ، یک قطب بندی آنتاگونیستی با گفتمان سیاسی مشروعه به وجود آورد که با انکار و طرد دیگری، راه سعادت و ترقی کشور را در پیمودن مسیر گفتمان مشروطه و حذف گفتمان سیاسی مشروعه به عنوان یک عنصر و یا گفتمان مخرب می جوید.
در مسیر حذف و طرد گفتمان سیاسی مشروعه ، نامه ی فرنگستان آخوندها را مایه ی بدیختی و راه اصلاح را حذف و کوتاه شدن دست آخوندها از امور اجتماعی می جوید.در متن ایرانشهر ، گفتمان مشروعه به عنوان عامل اصلی در سوزاندن ریشه ی ذکاوت، حزم و حمیت در نظر گرفته شد و مجله ی کاوه تنها را اصلاح حقیقی را پناه بردن به اقلیت کوچکی می داند که علوم فرنگ را فراگرفته اند و می توانند در مسیر اصلاح و ترقی کشور گام بردارند.در روزنامه ی صورالاصرافیل علما و روحانیت به عنوان عامل اصلی جهل و عقب ماندگی مردم به حساب می آیند که شهوت ریاست و حرص قرب به سلطان آنان مانع از آن شد تا جامعه مسیر ترقی خود را پیماید. از نظر این روزنامه با افزایش آگاهی به زودی آنان حذف و اوهام مندرسه ی آنان از روی زمین پاک خواهد شد.
برخورد آنتاگونیستی و به رسمیت نشناختن دیگری از سوی گفتمان حاکم ، در بهترین شکل در قالب واژگان مثبت/ واژگان منفی ظهور و بروز می یابد. در نامه ی فرنگستان ، گفتمان حاکم در خلق واژگان مثبت ، منطق و برهان حاکم بر اداره ی کشور را به قوانین مقتضی بشر یا قوانین عرفی گره می زند و در غیریت سازی و خلق دگر خرافات و موهومات را به عنوان واژگان منفی با قوانین شرعی می آمیزد و به صورت تلویحی حذف این خرافات و موهومات را در قالب تفکیک کامل مذهب از حکومت ، تنها راه اصلاح جامعه می داند. در ایرانشهر تلویحاً به مشروطه خواهان به عنوان پیشرو در بیداری جامعه اشاره می شود و در غیریت سازی و خلق واژگان منفی ، قوانین شرعی و روحانیت را مانع بیداری و آزادی فکر، عقل و روح و وجدان بشر معرفی می کند. در متن کاوه تربیت شدگان با معرفت و باهوش که همان فرنگی مآبان و مشروطه خواهان می باشند به عنوان آینده ی ایران در نظر گرفته می شود و به صورت تلویحی از گروه های دیگر به عنوان مانع توسعه ی ایران یاد می شود. در صورالاصرافیل ، در خلق واژگان منفی حکمت و کلام دینی به معجونی از خیالات و اوهام تشبیه می شود که بیش از هزاروسیصد سال بر ایران حاکم بوده و تلویحاً اسلام (اشاره به هزاروسیصد سال) را دلیل اصلی تداوم این وضعیت در نظر می گیرد.
برخورد آنتاگونیستی و به رسمیت نشناختن دیگری از سوی گفتمان حاکم در در قالب تلویحات و ناگفته های متن نیز تجلی یافت.آنچه در قالب تلویحات بیان می شود موید این موضوع می باشد که تنها عامل بدبختی و عقب ماندگی ملت ایران علما و روحانیت و تنها راه سعادت و ترقی غربی شدن جامعه می باشد.در ناگفته ها گفتمان سیاسی حاکم به این موضوع اشاره ندارد که علما نقش بسزائی در پیروزی مشروطه ایفاء نمودند و آنچه تا حدی مشروطه را به بی راهه و لبه ی پرتگاه کشاند افراط و تندروی آنانی بود که برای حذف گفتمان مشروعه از مشروطه عبور نمودند و دست به دامن استبداد شدند.
تحلیل گفتمان مفهوم امر سیاسی در قالب مربع ایدئولوژیک ون دایک ، به یک مفهوم آنتاگونیستی که مستلزم حذف و طرد "دگر" به مثابه ی یک عنصر مخرب، ضد توسعه، عامل بدبختی و عقب ماندگی... می انجامد.مفهومی که دارای پیامدهای سیاسی - اجتماعی مخربی است. با این مضمون که ، یک جنبش سیاسی و یاگفتمان سیاسی که در آن موضع گیری و ارتباط نیروهای سیاسی آن با دگر خود مبتنی بر خصومت سیاسی است ، فضائی برای گفت و گو و مدیریت اختلافات شکل نخواهد گرفت.در نبود چنین فضائی ، سقوط گفتمان سیاسی تنها به واسطه ی انقلاب،کودتا و یا به تعبیر مارکس خشونت مقدس امکان پذیر است.
6- امر سیاسی آنتاگونیستی، سقوط گفتمان مشروطه و تفوق گفتمان پهلوی
تضاد آنتاگونیستی (آشتی ناپذیر) یکی از ویران سازترین و پرهزینه ترین وضعیت در میان نیروهای در گیر در چنین ستیزی است. این مفهوم چنان که از نامش پیداست به دنبال حذف و یا خنثی کردن کامل طرف مقابل است.یک جنبش سیاسی که در آن، موضعگیری و ارتباط نیروهایش با هم، از منظر تضاد آنتاگونیستی باشد، محکوم به شکست و تاریخی بی آینده است. در آنتاگونیسم سیاسی نه گفتگوئی محتمل است و نه می توان از مدیریت اختلافات حرف زد.جنگ است و نیروها قصد انهدام همدیگر را دارند. این انهدام الزاماً فیزیکی نیست. تهمت های ناروا، ترور شخصیت و پراکندگی تاریکی و ابهام تراشی در فضای سیاسی علیه نیروهای متخاصم نه شفافیت و اعتماد عمومی که سرخوردگی، خستگی و بی تفاوتی توده های مردم را دامن می زند. تضادهای آنتاگونیستی عموما بر بستر کنارگذاشتن مردم از معادله و یک تمامیت خواهی سیاسی تنگ نظرانه شکل می گیرد. در آنتاگونیسم سیاسی نه از تعامل با نیروهای رقیب و حق بقای سیاسی آنان خبری است و نه به قدرت سیاسی به عنوان یک میدان عمل قابل تقسیم بین همه بازیگران نگاه می شود.(افتخاری،3:1395)
علی رغم تبعاتی که آنتاگونیسم سیاسی به همراه دارد ، جامعه ای که عاری از تضاد آنتاگونیستی باشد ، ممکن نیست.ناممکن بودن این امر ضرورت حفظ یک نظم دموکراتیک کثرت گرا را آشکار می سازد.ایجاد چنین نظمی که مبتنی بر تعریف امر سیاسی بر مبنای دوست/دشمن و یا به تعبیری ، تعریف اشمیتی از امر سیاسی که مستلزم نابودی رقیب به مثابه ی دشمن می باشد ،امکان پذیر نخواهد بود.«در چنین شرایطی ،طراحی سامانه ای که در قالب آن ،درگیری های جاری در عرصه ی سیاست به کمک مجموعه ای از نهادها ،احکام و ضوابط مرتبط با اقتضاهای میدان سیاست،«کنترل شده» و از خلال آن ،رفتار کنش گران سیاسی و نیز الگوی حاکم بر روابط بین آنها بایکدیگر سامان یافته و قاعده مند شود ،ضروری است، الگوئی که بدون غفلت از تعارض های بنیادین سیاسی ،مانع فروپاشی آنتاگونیستی جماعت سیاسی شود،الگوی یادشده بیش از هرجای دیگری،در نظریه آگونیستی شانتال موفه ارائه شده است»(راقب،77:1396) مدل آگونیستی موفه بر تمایز میان "دشمن" و "رقیب" مبتنی است.این تمایز در چارچوب همبودی سیاسی مستلزم آن است که مخالف را نه بسان دشمنی که باید تخریب شود ، بلکه بسان رقیبی در نظر گرفت که وجودش مشروع است و باید تحمل شود.ما علیه ی ایده های رقیب مبارزه خواهیم کرد، با این حال حق رقیب در دفاع از خود را به رسمیت خواهیم شناخت. مقوله ی دشمن ناپدید نمی شود، اما دچار دگرگونی خواهد شد.دشمن در مورد کسانی است که قواعد بازی دموکراتیک را رعایت نمی کنند و بالطبع خود را از همبودی سیاسی مستثنی می کنند ،همچنان موضوعیت خواهد داشت.(موفه،19:1391)
تعریف آگونیستی موفه از امر سیاسی ، به یک جامعه ای مربوط می شود که هیچ راه عقلانی برای حل منازعاتشان وجود نداشت ، اما با این حال مشروعیت مخالفان خود را به رسمیت می شناساند.(موفه،27:1391) مشکل طراحی یک مدل آگونیستی برای مفهوم امر سیاسی در دوره ی مشروطه آن بود که علی رغم تلاش های آگونیستی برخی از مشروطه خواهان نظیر میرزایوسف خان در ایجاد قانونی استوار بر مبنای شریعت ، تعریف مفهوم قانون توسط ملکم خان براساس سنت اسلام و متن قرآن و تلاش روحانیت آگاه به شرایط زمان نظیر شیخ هادی نجم آبادی یا علامه نائینی برای تبیین رابطه ی عقل و شرع و...،گفتمان پاتریمونیال سنتی و یا استبداد7 و گفتمان سیاسی مشروعه8 ، قائل به رسمیت شناختن گفتمان مشروطه و یا قواعد بازی دموکراتیک نبودند.
تحلیل گفتمان مفهوم امر سیاسی در بین گفتمان سیاسی حاکم نیز موید موید تضاد آنتاگونیستی (آشتی ناپذیر) بر پایه ی مفاهیم آنتاگونیستی دوست / دشمن، ما/آنهائی که مبتنی بر حذف و طردمی باشد ،است. دو انگاری مذکور که در تحلیل گفتمان فوق در قالب واژگان ، قطب بندی و اغراق و بزرگ نمائی "دیگری" نشان داده شد ، منطق ایدئولوژیکی را به وجود آورد که با انکار دیگری در قالب دوانگاری سیاه/ سفید، زمینه ساز استبداد و توتایتاریسم شد.با این مضمون که تقابل دیدگاه های شریعت خواهان و مشروطه خواهان در چارچوب گفتمان مشروعه و گفتمان مشروعه که فرازهائی از آن را مرور کردیم ، در سطح منازعه مفاهیم و تضاد زبانی باقی نماند و گفتمان های مذکور برای استیلا بر جامعه و تحمیل مفاهیم خود بر آن وارد نبرد گفتمانی می شوند. نتیجه ی این نبرد گفتمانی زمینه سازی برای تشکیل یک دولت ملی و مدرن در ایران بود. مفصل بندی مفاهیم و گزاره ها این دولت که از طریق روشنفکران این عصر شکل گرفته است نقش بی بدلیلی در سقوط این گفتمان ایفاء نموده است.تقی زاده که خود از روشنفکران و مشروطه خواهان اولیه انقلاب بود در سرمقاله ی شماره ی نه روزنامه ی کاوه "استبداد منور " را پیشنهاد می دهد:
در صورت وجود اسباب و ظهور اشخاص لازم آن، ممکن است برای ایران بسیار مفید و موافق صلاح باشد؛ زیرا همانطور که پتر کبیر و میکادو برخلاف میل مردم عوام و اکثریت جاهل مردم خود ، مانند معامله با اطفال مریض خردسال و نوشانیدن جبری دوای تلخ به آنها ،لوازم تمدن و ترقی را در مملکت خود به قهر جاری کردند و به زور مردم را تربیت کردند. حتی پتر کبیر ریش مردم را به زور تراشید و لباس کوتاه در برآنها کرد ، در ایران نیز یک مستبد وطن دوست و متمدن و مقتدر و مسلطی ممکن بود بدون مشاوره با مجامع تجار ورشکسته و روضه خوان های سیاست چی بازار پایتخت اصول و رسوم تمدن را در اطراف و اکناف مملکت اجرا نمایند.(تقی زاده،3:1299)
مشفق کاظمی در شماره ی اول نامه ی فرنگستان و در مقاله ی "انقلاب اجتماعی" از اوضاع نابسامان خود گفته ، ایده های انقلاب، تربیت و سیر تکاملی تدریجی و نیز حکومت اکثریت را ناممکن دانسته و خواهان ظهور دیکتاتور می شود:
من می گویم در مملکتی که وضعیت آن صورت فعلی ایران را دارد فقط فکر فرد می تواند نجات جامعه را باعث شود. فکر فرد عمل فرد.او باید بداند که چه می خواهد بکند و با بهترین طریقی که ممکن است فکر خود را به عمل بیاورد . دارائی یکی از این دو صفت ما را به سر مقصد منزل نمی رساند.(کاظمی،3:1302-11)
تحلیل گفتمان مفهوم امر سیاسی در ایران دوره ی مشروطه موید یک تعریف آنتاگونیستی از امر سیاسی است که ویژگی بارز آن تقابل و کشمکش آشکار و پنهان با نیروهای سیاسی به منظور حذف و طرد آن بود.تجلی این شکاف در حوزه سیاسی در چارچوب دو گفتمان مشروعه و مشروطه تبلور یافت که نه تنها در معانی زبانی و فکری، بلکه در کردارها و کنش های نیروهای اجتماعی قدرت نیز انعکاس داشته است. «وقایع و حوادث پس از مشروطه نظیر اعدام "شیخ فض الله" ، ترور "آیت االله بهبهانی "، مرگ مشکوک آخوند خراسانی ، مفهوم مشروطه را که زمانی مجاهدان مشروطه خواه بر سرآن جان می باختند را همردیف ناامنی ، هرج و مرج و آنارشی قرار داد». (حائری،167:1364) ازینروی گفتمان مشروطه نتوانست رقابت توام با دوستی یا دوستی توام با رقابت (آگونیسم) را جایگزین خصومت و ستیزش (آنتاگونیسم) نماید.
بنابراین مشروطه نتوانست خصومت و طرد را که مهم ترین یادگارهای گفتمان سلطنت ایرانی به شمار می آمد ، به رقابت و منازعه دموکراتیک فروکاسته و بدین ترتیب از منازعه های خشن جلوگیری کند . درواقع هرچند کانون مرکزی گفتمان سنتی متزلزل نشان می داد ولی روح گفتمان سلطنتی همچنان پایدار مانده بود و جامعه ی ایرانی را به منازعه های پایان ناپذیر خشونت بار سوق دهد.(رهبر،188:1392) به این ترتیب مشروطه خواهان که نتوانسته بودند گفتمان مشروطه را از خاصیت سیادت برخوردار نمایند ، صحنه را برای بازسازی مجدد استبداد آماده نمودند و مردم ایران به واسطه ی اشتباه رهبران مذهبی و فکری خود بار دیگر در چنگال استبداد گرفتار شدند.
تضاد و تناقض میان مبانی و معانی گفتمانی مشروطه خواهان و مشروعه خواهان به یک جدال فرسایشی و ناامنی و بی نظمی در سراسر کشور انجامید و سبب شد تا مردم نتوانند ثمره ی مشروطیت و مردم سالاری را ببینند.در چنین شرایطی بودکه ریچارد کاتم در کتاب ناسیونالیسم ایرانی می نویسد:«درحوالی سال 1299 مردم ایران از مشروطیت خسته شده بودند و آرزوی یک حکومت باجربزه و حتی چکمه پوش را داشتند که نظم و امنیت و توسعه و رفاه را ایجاد نماید«فراهانی،26:1383)
با ناتوانی نخبگان سیاسی در دوره ی مشروطه در حل و فصل ناسازگاری بین دین و تجدد و یا مشروطه و مشروعه در قالب به رسمیت شناختن تضاد ها و یا شناسائی دیگری ، که در نظام های سیاسی غرب در قالب کثرت گرائی و در قالب مترقی تر آن درآگونیسم تجلی می یابد ، تضادهای عمومی ادامه می یابد و هرج و مرج فکری و اجتماعی در غیاب یک دولت کارآمد که بتواند مسائل جاری و روزمره زندگی مردم را حل نماید باقی می ماند. نتیجه ی این تضادها آن شد که کشور و جامعه در نوعی بن بست و حرکت در دایره ی بسته قرار گیرد. این بن بست ها به ظهور نظامیان ، کودتای آنها و روی کارآمدن رضاخان در سال 1299 انجامید.
نتیجه گیری
در این مقاله تلاش شد تا با بهره گیری از روش تحلیل گفتمان انتقادی تئون .ای.ون دایک نخست نحوه ی صورت بندی امر سیاسی و سپس تاثیر آن بر سقوط گفتمان سیاسی حاکم را مورد بررسی قرار دهیم. برای دستیابی به این هدف متونی از 4 روزنامه حبل المتین، کاوه ، ایرانشهر و نامه ی فرنگستان که گفتمان سیاسی حاکم را نمایندگی می نمودند را مورد بررسی قراردادیم.
در حالی که اساس مشروطه بر این استوار بود تا با رسمیت شناختن تضادهای موجود در جامعه ، در روش حل منازعات سیاسی تغییراتی ایجاد شود ، یافته های پژوهش در قالب تحلیل گفتمان مفهوم امر سیاسی از یک سو نشان می داد که که ردیف مکرر و ترجیح بند گفتمان سیاسی مشروطه حذف، طرد و نابودی گفتمان دگر یعنی گفتمان مشروعه و از سوی دیگر "هم معنائی" دال ها و مدلول های دموکراتیک بسیار محدود و بالعکس " تضاد معنائی" بین گفتمان سیاسی حاکم و گفتمان سیاسی رقیب ، گسترده می باشد.این امر یعنی ترکیب حذف ، طرد ، نابودی گفتمان دگر و تضاد معنائی گسترده و هم معنائی محدود ، ما را به ارائه ی یک تعریف آنتاگونیستی از امر سیاسی رهنمون ساخت.
با ارائه ی تعریف آنتاگونیستی از امر سیاسی ، تاثیر این نوع برداشت از امر سیاسی را بر سقوط گفتمان سیاسی مشروطه را مورد بررسی قرار دادیم.بررسی های ما در این پژوهش نشان داد که تضاد و تناقض میان مبانی و معانی گفتمانی مشروطه خواهان و مشروعه خواهان و در نتیجه ارائه ی یک تعریف آنتاگونیستی از امر سیاسی به یک جدال فرسایشی و ناامنی و بی نظمی در سراسر کشور انجامید.با بروز این تعارضات آشتی ناپذیر (آنتاگونیسم) و نبود تعاملات بین الگفتمانی همراه با یک دوره ی ناامنی و آنارشی، گفتمان استبداد این فرصت را یافت تا با برجسته نمودن دال امنیت در قالب یک دولت ملی و مطلقه که مفصل بندی مفاهیم و گزاره های آن پیش از آن از طریق روشنفکران حامی مشروطه صورت پذیرفته بود ، بار دیگر در عرصه ی جامعه حضوری قدرتمندانه یابد.
منابع
آبادیان،حسین(1374)،"مبانی نظری حکومت مشروعه و مشروطه"،تهران: نشر نی
اشمیت ، کارل ، (1387) ، " مفهوم امر سیاسی" ، ترجمه ی صالح نجفی ، در گزیده ی مقالات قانون و خشونت گزینش و ویرایش مراد فرهادپور ، امید مهرگان و صالح نجفی ، تهران : رخداد ؛
اشمیت، کارل (1390)، الاهیات سیاسی: چهار فصل در مفهوم حاکمیت، ترجمهی لیلا چمنخواه، چاپ اول، تهران، نشر نگاه معاصر.
اشمیت ، کارل ، (1392) ، مفهوم امر سیاسی ، ترجمه ی سهیل صفاری ، تهران : انتشارات نگاه معاصر ؛
افتخاری،مسعود،(1395)،"سنگرهای زیاد،پایگاه های کم" ، سایت جنبش آزادی خواهی ایران،
H24-files.s3.amazonaws.com/65167/695707-RUNqk.pdf
تقی زاده،سید حسن،(1287)،"بزرگترین بدبختی ایران"،نشریه کاوه، س 5، ش 11
تقی زاده،حسن(1299)،"راعی و رعیت"، مجله ی کاوه، س6،ش9
حائری،عبدالهادی،(1364)،"تشیع و مشروطیت در ایران"،تهران: انتشارات امیرکبیر
راقب،امیر و دیگران،(1396)،"سیاست و حقیقت: یک خوانشی آگونیستی"،پژوهشنامه علوم سیاسی، سال یازدهم ،شماره چهارم
رحیمی صادق، علی،(1395)،"ویروس انقلاب مشروطه"، نشریه بیداری ، دوره سوم، سال بیستم ، شماره 778
رهبر، عباسعلی،(1392)،"قالب نهادهای مدنی ایران در عصر پهلوی"،فصلنامه علمی پژوهشی انقلاب اسلامی ، س 10، ش 35
----------(1302)،"روح ایران زنده و جاوید است"، ایرانشهر، س 2، ش 9
ژیژک، اسلاوی،(1392)،"چگونه لکان بخوانیم؟"، ترجمه ی علی بهروزی، انتشارات :رخداد نو؛
شهریوری، نادر، "کارل اشمیت؛ مرید وفادار هابز"، روزنامه شرق ، شماره 805 به تاريخ 20/4/85
---------(1297)، هفته نامه صورالاصرافیل، ش 4 و 12
فاضلی ،نعمت الله و سلیمانی ، هادی،(1391)،"نقش روشنفکران اواخر دوره ی قاجار در شکل گیری نخستین دولت مدرن در ایران"،فصلنامه ی جامعه شناسی تاریخی،دوره ی 4، ش 2 فراهانی،محمد،(1372)،"کالبدشکافی توسعه در ایران"،انتشارات پرسمان، چاپ اول
کاظمی، مشفق،(1302)،"انقلاب اجتماعی"، روزنامه ی فرنگستان، س 1، ش1
ملک زاده،مهدی، (1395)،" شاه و مشروطهخواهان؛ تندروی نافرجام یا اعتدال ناممکن؟"،سایت تاریخ ایرانی،آدرس لینک: http://tarikhirani.ir/fa/news/30/bodyView/5558
موفه ، شانتال،(1391)،"درباره ی امر سیاسی "،ترجمه ی منصور انصاری،تهران: رخداد نو
نفیسی، حسن،(1291)، ،"مقاله نویسی تقی خانی یا اصول محافظه کاری"، نامه ی فرنگستان ، س اول ،ش4
- Barry, Brian (2001). Culture and Equality: An Egalitarian Critique of Multiculturalism, Cambridge: Polity Press.
- Van Dike, T, (1998), Ideology: A multidisciplinary Approach, London, Sage.
[1] این مقاله مستخرج از رساله ی دکترا با عنوان : امر سیاسی، ظهور و سقوط گفتمان های سیاسی حاکم در ایران می باشد
[2] بنگرید به شعر "چه ذلت ها کشید این ملت زار" محمد تقی بهار که در آن به ستایش رضا خان می پردازد. کسی که با سابقه ی درخشان و افکار بهار در مشروطه آشنا باشد ، با این پرسش مواجه می شود که چه شرایطی سبب شد وی چنین شعری در وصف رضا خان بخواند و دوباره به استقبال استبداد برود؟.
[3] مفهوم " دیگری " که با دستاوردهای " فروید " مطرح شد و در اندیشه " لاکان " بازآرایی گردید از مهم ترین و اساسی ترین مفاهیم روانکاوی است. از دید لاکان ، میل همواره میل دیگری است و سپس از این طریق او مفهوم " دیگری - Otherness" را در سه حوزه امر خیالی ، امر نمادین و امر واقعی توضیح می دهد.
[4] -we
[5] -them
[6] Slash که به صورت / نشان داده می شود از دیدگاه دریدا جزئی از فلسفه ی غرب است و همواره آمده است که دوگانه ایجاد نماید. به همین دلیل دارای بار سیاسی است. دغدغه ی وی این است که چگونه slashرا بردارد.
[7] پس از مرگ مظفرالدین شاه، فقط ۱۶ ماه نیاز بود تا محمدعلی شاه عناد علنی خود با نظام سیاسی مشروطه و نمایندگان برآمده از آن را اعلام کند. 28 دی ۱۲۸۵، تاجگذاری شاه جدید انجام شد، با این حال هیچگونه اطلاعیه رسمی از سوی دربار وی به مجلس ارسال نشد و در یک دهنکجی تمام عیار هیچ کدام از نمایندگان مجلس به مراسم تاجگذاری دعوت نشدند.یرواند آبراهامیان با دقت این تصمیم شاه را در راستای تحقیرنمایندگان توصیف میکند.شاه علنا از امضای متمم قانون اساسی خودداری کرد و ۴ تن از سرشناسترین سران مشروطه، ملکالمتکلمین، میرزا جهانگیرخان (صوراسرافیل)، محمدرضا مساوات شیرازی و جمالالدین را «بابیهای ملحد» نامید و در تاکید بیشتر برای نفرت بیباکانه خود از جمهوریت همچنین آنها را «خرابکاران جمهوریخواه» لقب داد.(ملک زاده،1395)
[8] اگر عده ای عدهای میپندارند مشکلات جدی بر سر اصول مشروطه همچون «مساوات همگان» را میشد با مذاکره و رایزنی حل و فصل کرد بیتردید نوعی خوشبینی همراه با آرزومندی خیالی بر تحلیل آنها سایه افکنده است. شیخ فضلالله به شدت قائل به سرکوب مشروطهخواهان بود و در نامههایش به مشیرالدوله پی در پی شاه را به تشدید قوه قهریه علیه مشروطهخواهان تشویق می کرد و میل عجیبی داشت تا هر طور است به محمدعلی شاه بفهماند که در برخورداری از انگیزه برای سرکوب مشروطهخواهان او حتی از خود شاه نیز چند گام جلوتر است: «صریحا عرض میکنم که به شاه عرض نمایید که اگر فیالجمله سستی اظهار شود، در این موقع به اسوء حال گرفتار خواهید شد. این مردم که شاه را میخواهند، محض این است که علم اسلام دست ایشان است و اگر علم را از دست بدهند، مملکت به صد درجه زیاد اغتشاش میشود.(همان)