تشخیص خودکار خط الرأس ها با استفاده از تحلیل الگوی همسایگی کرنل
محورهای موضوعی : توسعه سیستم های مکانیکورش شیرانی 1 , سینا صلحی 2 , فاطمه نعمت اللهی 3
1 - استادیار، بخش تحقیقات حفاظت خاک و آبخیزداری، مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی استان اصفهان، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، اصفهان، ایران
2 - دانش آموخته دکتری ژئومورفولوژی، گروه جغرافیای طبیعی، دانشکده علوم جغرافیایی و برنامهریزی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران
3 - پژوهشگر پسا دکتری ژئومورفولوژی، گروه جغرافیای طبیعی، دانشکده علوم جغرافیایی و برنامهریزی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران
کلید واژه: کرنل, تشخیص خودکار, الگوی همسایگی, خطالرأس,
چکیده مقاله :
پیشینه و هدف لندفرم به هر عارضه فیزیکی سطح زمین با ساختار و شکل قابل تشخیص اطلاق می شود. عناصر لندفرمی و ساختارهای وابسته به فرم که بر روی سطح زمین قرار دارند، به صورت مستقیم و یا غیر مسیتقیم بسیاری از متغیرهای محیطی دیگر را کنترل می کنند. نمایش عددی سطح و الگوی ناهموار زمین، موضوعی مشترک در مطالعات جغرافیایی، ژئومورفولوژیکی، نقشه کشی مخاطرات زمین و ژئوفیزیک و همچنین اکتشافات کف دریا است. ترکیب علوم زمین و کامپیوتر به همراه ریاضیات و مهندسی ژئومورفومتری در تعامل با لندفرم های گسسته و پیوسته قرار دارد. ژئومورفومتری به حدود 150 سال قبل و کارهای الکساندر فون همبلت و زمین ریخت شناسان برمی گردد و امروزه با انقلاب در علوم کامپیوتر و خصوصاً مدل های رقومی کامپیوتری به شدت در حال توسعه است. تشخیص و طبقه بندی لندفرم ها یکی از اهداف توسعه دهندگان GIS، محققین علوم زمین و ژئومورفولوژیست ها است. در این مسیر، انتظار می رود که استخراج این واحدها با سرعت و دقت بیشتری انجام گرفته و نتایج به صورت نقشه های برداری و رستری ارائه گردد. رویکردهای موجود عمدتاً بر اساس ارتفاع، مشتق سطح زمین، گرادیان، انحنا، جهت جریان، موقعیت شیب، نمایه های مورفومتریکی و مواردی از این قبیل قرار دارد. همچنین به چالش تناسب مقیاس تشخیصی با مقیاس لندفرمی کمتر توجه شده و بیشتر مدل ها دارای این نقیصه هستند. از طرف دیگر به امکان برداری سازی نتایج خروجی از مدل ها و همچنین به تحلیل حساسیت و پاسخ زمانی الگوریتم ها به پردازش های ماشینی کمتر توجه شده است. در این پژوهش با استفاده از الگوریتم های پایه ای آنالیز رستری و کدنویسی، روش ها و الگوریتم های جدیدی در تشخیص خودکار عوارض زمین ارائه گردیده است. همچنین آنالیز های رستری از نوع کانونی (Focal) مورد تأکید قرار گرفته است و از تکنیک پنجره متحرک به منظور پیاده سازی الگوریتم ها استفاده شده است. مواجه با چالش مقیاس، آنالیز حساسیت و پاسخ الگوریتم ها به تغییرات ورودی و نیز ارزیابی صحت نیز از جنبه های دیگری است که در این پژوهش به آن پرداخته شده است.مواد و روش ها در این پژوهش از دادههای ارتفاعی سطحی (DSM) منتشر شده توسط آژانس فضایی ژاپن در ماه می و اکتبر 2015 با رزولوشن افقی در حدود 30 متر برای بررسی توپوگرافی منطقه، مورد استفاده قرار گرفت. این دادهها از تصاویر ماهواره ALOS به دست آمده است. این پایگاه بر اساس دادههای DSM (نسخه شبکه 5 متری) توپوگرافی سه بعدی از جمله دقیقترین دادههای ارتفاعی در مقیاس جهانی به دست آمده است. مدل رقومی ارتفاعی در محیط کدنویسی پایتون به ساختار ماتریسی تبدیل شد. سپس ساختار آنالیز رستری با استفاده از تکنیک پنجره متحرک پیاده سازی گردید. الگوریتم پنجره متحرک به صورتی کدنویسی شد که ابعاد پنجره متحرک به صورت آزاد قابل تعیین و تغییر باشد. متناسب با اندازه پنجره متحرک، الگوریتم مواجه با اثر حاشیه ای کدنویسی گردید تا تصحیح و سازماندهی اثر حاشیه ای متناسب با اندازه پنجره متحرک، به صورت خودکار انجام گیرد. در گام بعدی سه الگوریتم تشخیص درجه شباهت به قلل در ساختارهای شبکه رستری تک باند با استفاده از مدل سازی الگوهای کرنلی انجام گرفت. هر سه الگوریتم قابلیت انطباق با تغییرات اندازه پنجره متحرک را داراست که از نقاط قوت این سه الگوریتم به حساب می آید. ابعاد سلول های شبکه رستری و اندازه پنجره متحرک، فاکتورهای تغییر مقیاس در هر یک از این سه الگوریتم هستند. در نهایت حساسیت سنجی زمانی هر یک از این سه الگوریتم به نسبت تغییرات اندازه پنجره متحرک، تغییرات دقت مکانی شبکه رستری و تغییرات وسعت شبکه رستری انجام گرفت. تمامی پروسه به صورتی طراحی گردید که به سادگی قابلیت به کارگیری در یک نرم افزار رسمی را داشته باشد و به طور کامل با ساختار پردازش ماشینی هماهنگی و سازگاری داشته باشد در ضمن اتوماتیک بودن و قابلیت اجرا بر روی پلاتفرم های مختلف نیز از اولویت های ما در این بخش مورد نظر قرار داشت.نتایج و بحث در تشخیص خودکار قلل و خط الرأس ها با استفاده از مدل رقومی زمین، از آنالیز الگوی مکانی کرنل استفاده شد. در این راستا سه الگوریتم پیشنهادی در این زمینه طراحی، طرح بندی، کدنویسی و اجرا گردید. نتایج خروجی از هر یک از الگوریتم ها به صورت ساختار های رستری و برداری ارائه شد. ارزیابی صحت و حساسیت سنجی به نسبت تغییرات اندازه پنجره متحرک، رزولوشن و وسعت شبکه رستری برای هر یک از الگوریتم ها انجام گرفت. الگوریتم MLMSR، در ابعاد پائین تر پنجره متحرک تمایل به تفکیک باینری داشته، در صورتی که الگوریتم های CMLSR و SPSR اینگونه عمل نمی کنند. در تمامی الگوریتم ها، افزایش ابعاد پنجره متحرک باعث کلی سازی نتایج و حذف جزئیات می گردد. الگوریتم های CMLSR و SPSR به دلیل درجه استدراج بیشتر در تفکیک عوارض، برای مقاصد کارتوگرافیکی و نمایشی مناسب تر هستند. از لحاظ عملکرد زمانی یا حساسیت به تغییرات ورودی، الگوریتم SPSR عملکرد بهتری از خود نشان می دهد. این موضوع خصوصاً در مواردی که حجم فایل ورودی پرحجم و تعداد سطر و ستون ها زیاد باشد، اهمیت بیشتری خواهد داشت. با توجه به نتایج اعتبارسنجی و ارزیابی صحت، الگوریتم MLMSR و سپس SPSR عملکرد بهتری داشته اند و الگوریتم CMLSR به نسبت سایر روش ها عملکرد ضعیف تری از خود نشان داده است. در طراحی و اجرای تمامی الگوریتم ها و نیز در بخش حساسیت سنجی و اعتبارسنجی، به طور گسترده از زبان برنامه نویسی پایتون استفاده شده است و مجموعاً بیش از 500 خط کدنویسی بدین منظور انجام گرفت. تمامی الگوریتم ها به طور خودکار بوده و با استفاده از پردازش ماشینی قادر به اجرا و ذخیره سازی نتایج به فرمت رستر و بردار می باشند.نتیجه گیری نتایج نشان می دهد که الگوریتم MLMSR، در ابعاد پائین تر پنجره متحرک تمایل به تفکیک باینری داشته، در صورتی که الگوریتم های CMLSR و SPSR اینگونه عمل نمی کنند. در تمامی الگوریتم ها، افزایش ابعاد پنجره متحرک باعث کلی سازی نتایج و حذف جزئیات می گردد. الگوریتم های CMLSR و SPSR به دلیل درجه استدراج بیشتر در تفکیک عوارض، برای مقاصد کارتوگرافیکی و نمایشی مناسب تر هستند. از لحاظ عملکرد زمانی یا حساسیت به تغییرات ورودی، الگوریتم SPSR عملکرد بهتری از خود نشان می دهد. این موضوع خصوصاً در مواردی که حجم فایل ورودی پرحجم و تعداد سطر و ستون ها زیاد باشد، اهمیت بیشتری خواهد داشت. با توجه به نتایج اعتبارسنجی و ارزیابی صحت، الگوریتم MLMSR و سپس SPSR عملکرد بهتری داشته اند و الگوریتم CMLSR به نسبت سایر روش ها عملکرد ضعیف تری از خود نشان داده است.
Background and Objective Landform refers to any physical feature of the surface with a recognizable structure and shape. Landform elements and structural forms of the terrain surface could, directly and indirectly, drive many other environmental variables. Numerical representation of the surface and uneven pattern of the earth is a common topic in geographical, geomorphological, geological, and geophysical hazard mapping as well as sea-bed exploration. The combination of the earth and computer science with mathematics and geomorphometric engineering interacts with discrete and continuous landforms. Geomorphometry dates back to about 150 years ago and the work of Alexander von Humboldt and geomorphologists, and today with the revolution in computer science and especially digital computer models is developing rapidly. Detection and classification of landforms are of interest to GIS developers, geoscientists, and geomorphometry researchers. In this way, the desired work units are extracted with higher speed and accuracy and used in the form of vector and raster maps. Existing approaches are mainly based on height, terrain derivative, gradient, curvature, flow direction, slope position, morphometric indices, and the like. Also, less attention has been paid to the challenge of matching the diagnostic scale with the Landform scale, and most models have this shortcoming. On the other hand, less attention has been paid to the possibility of vectorization output results and also to the analysis of sensitivity and temporal response algorithms to machine processing. In this research, we attempted to recover and resolve the mentioned shortcoming and problems in the previous works. In this research, using basic algorithms of raster analysis and coding, new methods and algorithms for the automatic detection of landforms have been developed. Focal raster analysis is also emphasized and the moving window technique is used to implement the algorithms. Facing the scale challenge, sensitivity analysis, and the response algorithms to input changes as well as accuracy assessment are other aspects that have been addressed in this research.Materials and Methods In this study, the Digital Surface Model (DSM) published by the Japan Space Agency in May and October 2015 with a horizontal resolution of about 30 meters was used to work on the topography of the region. These data are obtained from ALOS satellite images. This database is based on DSM data (5m network version) 3D topography, one of the most accurate elevation data on a global scale. The digital elevation model was transformed into a matrix structure using a Python coding environment. Then, raster analysis was implemented using the moving window technique. The moving window algorithm was coded in a way that the dimensions of the moving window could be freely determined and changed. In proportion to the size of the moving window, some adaptive algorithms are implemented to automatically correct and organize the edge effect in proportion to the size of the moving window. In this study, automatic landform detection was performed using spatial analysis of kernel patterns in the raster grid of digital elevation models and the results were presented in the form of three algorithms applied in the detection of topographic peaks and ridges. These algorithms include Multilevel Mean Summit Recognition Algorithm (MLMSR), Complex Multilevel Summit Recognition Algorithm (CMLSR), and Single Point Summit Recognition (SPSR). Each of these three algorithms was first conceptually designed and then coded and executed using the Python programming language. In the next step, the sources of error and specific scenarios of the algorithms were examined. The sensitivity of each algorithm related to the dimensions of the moving window, the resolution, and the size of the raster file, was evaluated, and finally, the accuracy and validation of the three models, using reference layers that were manually prepared and plotted, were assessed. All the procedures were designed in a way that could easily be implemented in an official software and were completely compatible with the structure of machinery processing. Also, being automatic and working on different platforms where one of our priorities.Results and Discussion In the automatic detection of peaks and ridges using a digital terrain model, kernel spatial pattern analysis was used. In this regard, three proposed algorithms in this field were designed, coded, and executed. The output results of each of the algorithms were presented in the form of a raster and vector data model. Accuracy and sensitivity assessments were performed by considering changes in moving window size, resolution, and raster grid size (row x column) for each of the algorithms. The MLMSR algorithm tends to be in a more binary result in the lower dimensions of the moving window, while the CMLSR and SPSR algorithms do not. In all algorithms, increasing the size of the moving window causes a more generalization ratio. CMLSR and SPSR algorithms are more suitable for cartographic and visual purposes due to the higher degree of grading in the results. Regarding the temporal performance (Runtime) or sensitivity to input changes, the SPSR algorithm performs better. This is especially important when the input file size (number of rows and columns) is large. According to the results of validation and accuracy evaluation, MLMSR and SPSR had better performance than, the CMLSR algorithm. Python programming language has been widely used in the design and implementation of all algorithms, as well as in the field of sensitivity evaluation and validation. Totally more than 500 lines of codes were done for this purpose. All algorithms are automated and are able to execute and store results in raster and vector format using machine processing.Conclusion The results show that the MLMSR algorithm in smaller dimensions of the moving window is tending to more binary results, which is problematic in some graphical and cartographic applications, but the CMLSR and SPSR algorithms showed more gradual trends in their outputs and so, they performed better in this respect. Researchers who intend to study and develop in this field are advised to focus on adaptive algorithms and optimize the dimensions of the moving window in relation to the volume of input information and so, in this way, they increase the flexibility of algorithms in relation to input changes.
Adediran AO, Parcharidis I, Poscolieri M, Pavlopoulos K. 2004. Computer-assisted discrimination of morphological units on north-central Crete (Greece) by applying multivariate statistics to local relief gradients. Geomorphology, 58(1): 357-370. doi:https://doi.org/10.1016/j.geomorph.2003.07.024.
Ahnert F. 1996. The point of modelling geomorphological systems. Geomorphology Sans Frontières: 91-114.
Azanon J, Delgado J, Gómez A. 2004. Morphological terrain classification and analysis using geostatistical techniques. International Archives of the Photogrammetry, Remote Sensing and Spatial Information Sciences, 34(Part XXX).
Bates RL, Jackson JA. 1987. Glossary of geology, https://www.osti.gov/biblio/5128638.
Böhner J, Selige T. 2006. Spatial prediction of soil attributes using terrain analysis and climate regionalisation. In: SAGA-Analyses and modelling applications. Goltze, 45 p.
Brabyn L. 1997. Classification of macro landforms using GIS. ITC journal(1): 26-40.
Carrara A. 1983. Multivariate models for landslide hazard evaluation. Journal of the International Association for Mathematical Geology, 15(3): 403-426. doi:10.1007/BF01031290.
Chang K-T. 2008. Introduction to geographic information systems, vol 4, . McGraw-Hill Boston, 117-122.
Clayton K, Shamoon N. 1999. A new approach to the relief of Great Britain: III. Derivation of the contribution of neotectonic movements and exceptional regional denudation to the present relief. Geomorphology, 27(3): 173-189. doi:https://doi.org/10.1016/S0169-555X(98)00072-5.
Dikau R. 1990. Geomorphic landform modelling based on hierarchy theory. In: Proceedings of the 4th international symposium on spatial data handling. Department of Geography, University of Zürich Zürich, Switzerland, pp 230-239.
Dikau R. 2020. The application of a digital relief model to landform analysis in geomorphology. In: Three dimensional applications in geographical information systems. CRC Press, pp 51-77.
Dikau R, Brabb EE, Mark R, Pike R. 1995. Morphometric landform analysis of New Mexico. Zeitschrift für Geomorphologie Supplementband(101): 109-126.
Dikau R, Brabb EE, Mark RM. 1991. Landform classification of New Mexico by computer. US Dept. of the Interior, US Geological Survey, https://doi.org/10.3133/ofr91634.
Dobos E, Daroussin J, Montanarella L. 2010. A quantitative procedure for building physiographic units supporting a global SOTER database. Hungarian Geographical Bulletin, 59(2): 181-205.
Dymond J, Derose R, Harmsworth G. 1995. Automated mapping of land components from digital elevation data. Earth Surface Processes and Landforms, 20(2): 131-137. doi:https://doi.org/10.1002/esp.3290200204.
Dymond JR, Harmsworth GR. 1994. Towards automated land resource mapping using digital. ITC journal: 2, 129-138.
Etzelmüller B, Sulebak JR. 2000. Developments in the use of digital elevation models in periglacial geomorphology and glaciology. Physische Geographie, 41: 35-58.
Evans IS. 1980. An integrated system of terrain analysis and slope mapping. Zeitschrift fur Geomorphologie, 36: 274-295.
Evans IS. 2019. General geomorphometry, derivatives of altitude, and descriptive statistics. In: Spatial analysis in geomorphology. Routledge, pp 17-90.
Felicísimo AM. 1994. Modelos digitales del terreno. Introducción y aplicaciones en las ciencias ambientales Oviedo: Pentalfa Ediciones, 122 p.
Fels JE, Matson KC. 1996. A cognitively-based approach for hydrogeomorphic land classification using digital terrain models. In: Proceedings of Third NCGIA International Conference/Workshop on Integrating GIS and Environmental Modeling. Santa Fe, New Mexico. Available: http://www. ncgia. ucsb. edu/conf/SANTA_FE_CD-ROM/sf_papers/fels_john/fels_and_matson. html.
Fenneman N, Johnson D. 1946. Physical division of the United States: US geological survey. Physiography Committee Special Map, scale, 1(7,000,000).
Florinsky IV. 1998. Combined analysis of digital terrain models and remotely sensed data in landscape investigations. Progress in physical geography, 22(1): 33-60.
Hammond EH. 1954. Small-scale continental landform maps. Annals of the Association of American Geographers, 44(1): 33-42.
Hammond EH. 1964. Analysis of properties in land form geography: an application to broad-scale land form mapping. Annals of the Association of American Geographers, 54(1): 11-19. doi:https://doi.org/10.1111/j.1467-8306.1964.tb00470.x.
Hengl T, Reuter HI. 2008. Geomorphometry: concepts, software, applications. Newnes, 796 p.
Hodgson ME. 1998. Comparison of angles from surface slope/aspect algorithms. Cartography and Geographic Information Systems, 25(3): 173-185. doi:https://doi.org/10.1559/152304098782383106.
Irvin BJ, Ventura SJ, Slater BK. 1997. Fuzzy and isodata classification of landform elements from digital terrain data in Pleasant Valley, Wisconsin. Geoderma, 77(2): 137-154. doi:https://doi.org/10.1016/S0016-7061(97)00019-0.
Iwahashi J, Pike RJ. 2007. Automated classifications of topography from DEMs by an unsupervised nested-means algorithm and a three-part geometric signature. Geomorphology, 86(3): 409-440. doi:https://doi.org/10.1016/j.geomorph.2006.09.012.
Lane SN, Richards KS, Chandler JH. 1998. Landform monitoring, modelling and analysis. John Wiley and Sons Ltd, 480 p.
MacMillan RA, Jones RK, McNabb DH. 2004. Defining a hierarchy of spatial entities for environmental analysis and modeling using digital elevation models (DEMs). Computers, Environment and Urban Systems, 28(3): 175-200. doi:https://doi.org/10.1016/S0198-9715(03)00019-X.
MacMillan RA, Pettapiece WW, Nolan SC, Goddard TW. 2000. A generic procedure for automatically segmenting landforms into landform elements using DEMs, heuristic rules and fuzzy logic. Fuzzy Sets and Systems, 113(1): 81-109. doi:https://doi.org/10.1016/S0165-0114(99)00014-7.
Moffat A, Catt J, Webster R, Brown E. 1986. A re‐examination of the evidence for a Plio‐Pleistocene marine transgression on the Chiltern Hills. I. Structures and surfaces. Earth Surface Processes and Landforms, 11(1): 95-106. doi:https://doi.org/10.1002/esp.3290110110.
Moore ID, Gessler PE, Nielsen G, Peterson G. 1993. Soil attribute prediction using terrain analysis. Soil Science Society of America Journal, 57(2): 443-452. doi:https://doi.org/10.2136/sssaj1993.03615995005700020026x.
Moore ID, Grayson R, Ladson A. 1991. Digital terrain modelling: a review of hydrological, geomorphological, and biological applications. Hydrological processes, 5(1): 3-30. doi:https://doi.org/10.1002/hyp.3360050103.
Moore ID, Nieber JL. 1989. Landscape assessment of soil erosion and nonpoint source pollution. Journal of the Minnesota Academy of Science, 55(1): 18-25.
Morgan JM, Lesh AM. 2005. Developing landform maps using ESRI’S Model-Builder. In: ESRI International User Conference.
Mulla DJ. 1988. Using geostatistics and spectral analysis to study spatial patterns in the topography of southeastern Washington State, USA. Earth Surface Processes and Landforms, 13(5): 389-405. doi:https://doi.org/10.1002/esp.3290130505.
Murphy RE. 1968. Annals map supplement number nine landforms of the world. Annals of the Association of American Geographers, 58(1): 198-200. doi:https://doi.org/10.1111/j.1467-8306.1968.tb01643.x.
Nogami M. 1995. Geomorphometric measures for digital elevation models. Z Geomorph, NF, Suppl, 101: 53-67.
Pike RJ. 1988. The geometric signature: Quantifying landslide-terrain types from digital elevation models. Mathematical Geology, 20(5): 491-511. doi:10.1007/BF00890333.
Pike RJ. 1995. Geomorphometry: progress, practice and prospect. Zeitschrift fur Geomorphologie NF SupplementBand, 101: 221-238.
Pike RJ. 2000. Geomorphometry-diversity in quantitative surface analysis. Progress in Physical Geography, 24(1): 1-20. doi:https://doi.org/10.1177/030913330002400101.
Prima ODA, Echigo A, Yokoyama R, Yoshida T. 2006. Supervised landform classification of Northeast Honshu from DEM-derived thematic maps. Geomorphology, 78(3): 373-386. doi:https://doi.org/10.1016/j.geomorph.2006.02.005.
Speight J. 2009. Landform. In ‘Australian soil and land survey field handbook’. CSIRO Publishing: Melbourne, 8-43 p.
Sulebak JR, Etzelmüller B, Sollid JL. 1997. Landscape regionalization by automatic classification of landform elements. Norsk Geografisk Tidsskrift-Norwegian Journal of Geography, 51(1): 35-45. doi:https://doi.org/10.1080/00291959708552362.
Tadono T, Ishida H, Oda F, Naito S, Minakawa K, Iwamoto H. 2014. Precise global DEM generation by ALOS PRISM. ISPRS Annals of the Photogrammetry, Remote Sensing and Spatial Information Sciences, 2(4): 71. doi:https://doi.org/10.5194/isprsannals-II-4-71-2014.
Takaku J, Tadono T, Tsutsui K. 2014. Generation of High Resolution Global DSM from ALOS PRISM. ISPRS Annals of Photogrammetry, Remote Sensing & Spatial Information Sciences, 2(4). doi:https://doi.org/10.5194/isprsarchives-XL-4-243-2014.
Wood J. 1996. The geomorphological characterisation of digital elevation models. University of Leicester (United Kingdom). Thesis submitted for the degree of Doctor of Philosophy at the University of Leicester, 450 p.
Zinck JA, Valenzuela CR. 1990. Soil geographic database: structure and application examples. ITC journal(3): 270-294.
_||_Adediran AO, Parcharidis I, Poscolieri M, Pavlopoulos K. 2004. Computer-assisted discrimination of morphological units on north-central Crete (Greece) by applying multivariate statistics to local relief gradients. Geomorphology, 58(1): 357-370. doi:https://doi.org/10.1016/j.geomorph.2003.07.024.
Ahnert F. 1996. The point of modelling geomorphological systems. Geomorphology Sans Frontières: 91-114.
Azanon J, Delgado J, Gómez A. 2004. Morphological terrain classification and analysis using geostatistical techniques. International Archives of the Photogrammetry, Remote Sensing and Spatial Information Sciences, 34(Part XXX).
Bates RL, Jackson JA. 1987. Glossary of geology, https://www.osti.gov/biblio/5128638.
Böhner J, Selige T. 2006. Spatial prediction of soil attributes using terrain analysis and climate regionalisation. In: SAGA-Analyses and modelling applications. Goltze, 45 p.
Brabyn L. 1997. Classification of macro landforms using GIS. ITC journal(1): 26-40.
Carrara A. 1983. Multivariate models for landslide hazard evaluation. Journal of the International Association for Mathematical Geology, 15(3): 403-426. doi:10.1007/BF01031290.
Chang K-T. 2008. Introduction to geographic information systems, vol 4, . McGraw-Hill Boston, 117-122.
Clayton K, Shamoon N. 1999. A new approach to the relief of Great Britain: III. Derivation of the contribution of neotectonic movements and exceptional regional denudation to the present relief. Geomorphology, 27(3): 173-189. doi:https://doi.org/10.1016/S0169-555X(98)00072-5.
Dikau R. 1990. Geomorphic landform modelling based on hierarchy theory. In: Proceedings of the 4th international symposium on spatial data handling. Department of Geography, University of Zürich Zürich, Switzerland, pp 230-239.
Dikau R. 2020. The application of a digital relief model to landform analysis in geomorphology. In: Three dimensional applications in geographical information systems. CRC Press, pp 51-77.
Dikau R, Brabb EE, Mark R, Pike R. 1995. Morphometric landform analysis of New Mexico. Zeitschrift für Geomorphologie Supplementband(101): 109-126.
Dikau R, Brabb EE, Mark RM. 1991. Landform classification of New Mexico by computer. US Dept. of the Interior, US Geological Survey, https://doi.org/10.3133/ofr91634.
Dobos E, Daroussin J, Montanarella L. 2010. A quantitative procedure for building physiographic units supporting a global SOTER database. Hungarian Geographical Bulletin, 59(2): 181-205.
Dymond J, Derose R, Harmsworth G. 1995. Automated mapping of land components from digital elevation data. Earth Surface Processes and Landforms, 20(2): 131-137. doi:https://doi.org/10.1002/esp.3290200204.
Dymond JR, Harmsworth GR. 1994. Towards automated land resource mapping using digital. ITC journal: 2, 129-138.
Etzelmüller B, Sulebak JR. 2000. Developments in the use of digital elevation models in periglacial geomorphology and glaciology. Physische Geographie, 41: 35-58.
Evans IS. 1980. An integrated system of terrain analysis and slope mapping. Zeitschrift fur Geomorphologie, 36: 274-295.
Evans IS. 2019. General geomorphometry, derivatives of altitude, and descriptive statistics. In: Spatial analysis in geomorphology. Routledge, pp 17-90.
Felicísimo AM. 1994. Modelos digitales del terreno. Introducción y aplicaciones en las ciencias ambientales Oviedo: Pentalfa Ediciones, 122 p.
Fels JE, Matson KC. 1996. A cognitively-based approach for hydrogeomorphic land classification using digital terrain models. In: Proceedings of Third NCGIA International Conference/Workshop on Integrating GIS and Environmental Modeling. Santa Fe, New Mexico. Available: http://www. ncgia. ucsb. edu/conf/SANTA_FE_CD-ROM/sf_papers/fels_john/fels_and_matson. html.
Fenneman N, Johnson D. 1946. Physical division of the United States: US geological survey. Physiography Committee Special Map, scale, 1(7,000,000).
Florinsky IV. 1998. Combined analysis of digital terrain models and remotely sensed data in landscape investigations. Progress in physical geography, 22(1): 33-60.
Hammond EH. 1954. Small-scale continental landform maps. Annals of the Association of American Geographers, 44(1): 33-42.
Hammond EH. 1964. Analysis of properties in land form geography: an application to broad-scale land form mapping. Annals of the Association of American Geographers, 54(1): 11-19. doi:https://doi.org/10.1111/j.1467-8306.1964.tb00470.x.
Hengl T, Reuter HI. 2008. Geomorphometry: concepts, software, applications. Newnes, 796 p.
Hodgson ME. 1998. Comparison of angles from surface slope/aspect algorithms. Cartography and Geographic Information Systems, 25(3): 173-185. doi:https://doi.org/10.1559/152304098782383106.
Irvin BJ, Ventura SJ, Slater BK. 1997. Fuzzy and isodata classification of landform elements from digital terrain data in Pleasant Valley, Wisconsin. Geoderma, 77(2): 137-154. doi:https://doi.org/10.1016/S0016-7061(97)00019-0.
Iwahashi J, Pike RJ. 2007. Automated classifications of topography from DEMs by an unsupervised nested-means algorithm and a three-part geometric signature. Geomorphology, 86(3): 409-440. doi:https://doi.org/10.1016/j.geomorph.2006.09.012.
Lane SN, Richards KS, Chandler JH. 1998. Landform monitoring, modelling and analysis. John Wiley and Sons Ltd, 480 p.
MacMillan RA, Jones RK, McNabb DH. 2004. Defining a hierarchy of spatial entities for environmental analysis and modeling using digital elevation models (DEMs). Computers, Environment and Urban Systems, 28(3): 175-200. doi:https://doi.org/10.1016/S0198-9715(03)00019-X.
MacMillan RA, Pettapiece WW, Nolan SC, Goddard TW. 2000. A generic procedure for automatically segmenting landforms into landform elements using DEMs, heuristic rules and fuzzy logic. Fuzzy Sets and Systems, 113(1): 81-109. doi:https://doi.org/10.1016/S0165-0114(99)00014-7.
Moffat A, Catt J, Webster R, Brown E. 1986. A re‐examination of the evidence for a Plio‐Pleistocene marine transgression on the Chiltern Hills. I. Structures and surfaces. Earth Surface Processes and Landforms, 11(1): 95-106. doi:https://doi.org/10.1002/esp.3290110110.
Moore ID, Gessler PE, Nielsen G, Peterson G. 1993. Soil attribute prediction using terrain analysis. Soil Science Society of America Journal, 57(2): 443-452. doi:https://doi.org/10.2136/sssaj1993.03615995005700020026x.
Moore ID, Grayson R, Ladson A. 1991. Digital terrain modelling: a review of hydrological, geomorphological, and biological applications. Hydrological processes, 5(1): 3-30. doi:https://doi.org/10.1002/hyp.3360050103.
Moore ID, Nieber JL. 1989. Landscape assessment of soil erosion and nonpoint source pollution. Journal of the Minnesota Academy of Science, 55(1): 18-25.
Morgan JM, Lesh AM. 2005. Developing landform maps using ESRI’S Model-Builder. In: ESRI International User Conference.
Mulla DJ. 1988. Using geostatistics and spectral analysis to study spatial patterns in the topography of southeastern Washington State, USA. Earth Surface Processes and Landforms, 13(5): 389-405. doi:https://doi.org/10.1002/esp.3290130505.
Murphy RE. 1968. Annals map supplement number nine landforms of the world. Annals of the Association of American Geographers, 58(1): 198-200. doi:https://doi.org/10.1111/j.1467-8306.1968.tb01643.x.
Nogami M. 1995. Geomorphometric measures for digital elevation models. Z Geomorph, NF, Suppl, 101: 53-67.
Pike RJ. 1988. The geometric signature: Quantifying landslide-terrain types from digital elevation models. Mathematical Geology, 20(5): 491-511. doi:10.1007/BF00890333.
Pike RJ. 1995. Geomorphometry: progress, practice and prospect. Zeitschrift fur Geomorphologie NF SupplementBand, 101: 221-238.
Pike RJ. 2000. Geomorphometry-diversity in quantitative surface analysis. Progress in Physical Geography, 24(1): 1-20. doi:https://doi.org/10.1177/030913330002400101.
Prima ODA, Echigo A, Yokoyama R, Yoshida T. 2006. Supervised landform classification of Northeast Honshu from DEM-derived thematic maps. Geomorphology, 78(3): 373-386. doi:https://doi.org/10.1016/j.geomorph.2006.02.005.
Speight J. 2009. Landform. In ‘Australian soil and land survey field handbook’. CSIRO Publishing: Melbourne, 8-43 p.
Sulebak JR, Etzelmüller B, Sollid JL. 1997. Landscape regionalization by automatic classification of landform elements. Norsk Geografisk Tidsskrift-Norwegian Journal of Geography, 51(1): 35-45. doi:https://doi.org/10.1080/00291959708552362.
Tadono T, Ishida H, Oda F, Naito S, Minakawa K, Iwamoto H. 2014. Precise global DEM generation by ALOS PRISM. ISPRS Annals of the Photogrammetry, Remote Sensing and Spatial Information Sciences, 2(4): 71. doi:https://doi.org/10.5194/isprsannals-II-4-71-2014.
Takaku J, Tadono T, Tsutsui K. 2014. Generation of High Resolution Global DSM from ALOS PRISM. ISPRS Annals of Photogrammetry, Remote Sensing & Spatial Information Sciences, 2(4). doi:https://doi.org/10.5194/isprsarchives-XL-4-243-2014.
Wood J. 1996. The geomorphological characterisation of digital elevation models. University of Leicester (United Kingdom). Thesis submitted for the degree of Doctor of Philosophy at the University of Leicester, 450 p.
Zinck JA, Valenzuela CR. 1990. Soil geographic database: structure and application examples. ITC journal(3): 270-294.
تشخیص خودکار خط الرأسها با استفاده از تحلیل الگوی همسایگی کرنل
چکیده
تشخیص و طبقهبندی لندفرمهای زمین، مورد توجه توسعهدهندگان علم GIS، محققین علوم زمین و ژئومورفومتری است، تا از این طریق واحدهای کاری مورد نظرشان با سرعت و دقت بالاتری استخراج شده و در قالب نقشههای برداری و رستری، استفاده شود. در این پژوهش تشخیص خودکار عوارض زمین با استفاده از آنالیز مکانی الگوهای کرنلی در شبکه رستری مدلهای رقومی ارتفاعی زمین انجام گرفت که نتایج آن در قالب سه الگوریتم کاربردی در تشخیص قلل و خطالرأسهای توپوگرافی ارائه شد. این الگوریتمها، شامل الگوریتم میانگین چند سطحی (MLMSR)، الگوریتم تشخیص چند سطحی پیچیده (CMLSR) و الگوریتم تشخیص چند نقطهای (SPSR) است. هر یک از این سه الگوریتم ابتدا به طور مفهومی طراحی و سپس با استفاده از زبان برنامهنویسی پایتون، کدنویسی و اجرا گردید. در مرحله بعد منابع خطا و حالات خاص اجرای الگوریتمها مورد بررسی قرار گرفت. حساسیت هر یک از الگوریتمها به ابعاد پنجره متحرک، رزولوشن و وسعت فایل رستری، اندازهگیری شد و در نهایت، صحت و اعتبارسنجی مدلهای سهگانه با استفاده از لایههای مرجع که به طور دستی تهیه و ترسیم شده بودند، ارزیابی گردید. نتایج نشان میدهد که الگوریتم MLMSR در ابعاد کوچکتر پنجره متحرک تمایل بیشتری به تفکیک باینریک دارد که در برخی از کاربردهای گرافیکی و کارتوگرافیکی مشکلساز است اما الگوریتمهای CMLSR و SPSR از تغییرات تدریجی بیشتری بهرهمند بوده و از این لحاظ عملکرد بهتری داشتند. هر سه الگوریتم با بزرگتر شدن ابعاد پنجره متحرک، درجه جنرالیزاسیون بیشتری در نتایج اعمال میکنند که البته میتواند توجیه کننده چالش مقیاس باشد و در آخر نتایج اعتبارسنجی نشان میدهد که الگوریتم MLMSR بهترین عملکرد را نشان داده و الگوریتم SPSR عملکرد بهتری نسبت به الگوریتم CMLSR داشته است. نتایج مقایسه سه مدل پیشنهادی با مدل TPI نشان میدهد که مدلهای MLMSR و به خصوص CMLMSR دارای کیفیت تفکیک و نمایش بهتری هستند.
واژههای کلیدی: کرنل، الگوی همسایگی، تشخیص خودکار، خطالرأس
مقدمه
لندفرم به هر عارضه فیزیکی سطح زمین با ساختار و شکل قابل تشخیص اطلاق میشود (4). یک تیپ لندفرم، الگوی ایجاد شده بر روی سطح زمین همراه با تغییراتی در ابعاد، مقیاس، شکل و موقعیت نسبی با عوارض ژئومورفیک مجاور است (50 و5). تیپهای لندفرم1 (13)، به عنوان فرمهای ناهمواری زمین2، پیوندهای مزوفرم3 (10) و الگوی لندفرم4 (45) نیز شناخته میشوند. تیپهای لندفرمها شامل سطوح هموار یا دشتها، تپهها، کوهها، قلهها، درهها و جلگهها در مقیاسهای مختلف قابل رویت هستند (6). نمایش عددی سطح و الگوی ناهموار زمین، موضوعی مشترک در مطالعات جغرافیایی، ژئومورفولوژیکی، نقشهکشی مخاطرات زمین و ژئوفیزیک و همچنین اکتشافات کف دریا است. ترکیب علوم زمین و کامپیوتر به همراه ریاضیات و مهندسی ژئومورفومتری در تعامل با لندفرمهای گسسته و پیوسته قرار دارد. این رشته مطالعاتی به طور گستردهای به نام آنالیز زمین5 و یا ژئومورفولوژی کمی شناخته شده است. در حالیکه واژه جدیدتر، مدلسازی رقومی زمین6 به طور فزایندهای در حال استفاده است (42 و 30).
ژئومورفومتری به حدود 150 سال قبل و کارهای الکساندر فون همبلت و زمینریختشناسان برمیگردد و امروزه با انقلاب در علوم کامپیوتر و خصوصاً مدلهای رقومی کامپیوتری به شدت در حال توسعه است (43). مورفومتری منبع بسیـاری از روشهای قابل اطمینـان در محاسبـات هیـدروگراف حوضهها، برآورد فرسایش خاک، نقشههای حساسیت زمینلغزش، پیشبینی حرکت آبهای زیرزمینی، نمایش توپوگرافی و بسیاری از کاربردهای دیگر در علوم زمین و زمینههای مهندسی است (27 و 23). این تکامل و بلوغ در ظرفیت و تواناییهای جدید مدلسازی زمین7، در سیستم اطلاعات جغرافیایی و استفاده از مورفومتری برای تحلیل چشماندازها مشخص است (9 و 2). تکنیکها و ابزارهای بسیاری در ژئومورفومتری به مانند اصول مفهومی این شاخه علمی مورد نظر قرار گرفته است (10، 42 و 23). در این راستا امروزه سامانههای اطلاعات مکانی با بکارگیری زبان برنامهنویسی پیشرفته و محاسبات ریاضی، برای شناسایی خودکار عوارض زمین در خدمت علم ژئومورفومتری قرار گرفته است. در این پژوهش هدف آن است تا با تحلیلهای ماتریسی بر روی دادههای رستری از نوع دادههای رقومی زمین به عنوان مبنایترین شکل برداشت شده از سطح زمین و همچنین بکارگیری الگوریتمهای آنالیز رستری جدید از طریق کدنویسی، به تشخیص خودکار عوارض زمین دست یافت.
در زمینه آنالیز رقومی زمین، در پژوهشهای متعددی، از روشهای زمینآماری استفاده شده است. به طور مثال سمیواریوگرام8، برای تشخیص مورفولوژی سطح زمین (39) و روشهای کریگینگ برای برآورد ارتفاع، مورد استفاده قرار گرفته است (33). بنابراین برخی محققان از اطلاعات به دستآمده از روشهای آماری و زمینآماری انجام شده بر روی مدلهای رقومی ارتفاعی، اقدام به طبقهبندی سطح زمین9 کردهاند (3). طبقهبندی لندفرمها یکی از شاخههای اصلی ژئومورفومتری یا علم کمی آنالیز سطح زمین است. لندفرمها به عنوان واحدهای همگن از لحاظ پارامترهای سطح زمین10 (LSP) همچون گرادیان شیب، ارتفاع و انحنا، شناخته میشوند. طبقهبندی لندفرمها به عنوان واحدهای مکانی گسسته (آنالوگ و دیجیتال) شرایط قطعهبندی برای کاربردهای هیدرولوژی، ژئومورفولوژی، خاکشناسی و زمینههای مرتبط را فراهم میآورد (26).
بر اساس مقیاسهای فضایی مختلفی، لندفرمها قابل تشخیص هستند. فرمهای کلی مانند ارتفاعات و دشتها در مقیاس بزرگ تشخیص داده میشوند. این در حالی است که لندفرمهای جزئیتر مانند خندقها، قلل و یا سطوح شیبدار در مقیاس کوچک، به صورت زیرگروهی از فرمهای با مقیاس بزرگتر تشخیص داده میشوند. بنابراین سطح زمین نمایشدهنده ساختار سلسلهمراتبی از لندفرمهای مختلف است (11). امروزه ایجاد یک سیستم خودکار که توانایی تشخیص و ترسیم لندفرمها را در مقیاسهای مختلف داشته باشد، هنوز چالش بزرگی است (32). استخراج واحدهای لندفرمی میتواند با استفاده از رویکردهای مختلفی انجام شود که شامل طبقهبندی پارامترهای مورفومتریک، روشهای فیلترینگ، آنالیز خوشهبندی، روشهای آماری چند متغیره و رویکردهای مختلف دیگر میشود (13، 10، 46، 19 و 1). مطالعات مورفومتریکی معمولاً با استخراج مؤلفههای ناهمواری زمین همانند ارتفاع، شیب و جهت شیب آغاز میگردد. توصیف پیچیدهتر لندفرمها ممکن است از طریق استفاده از مشتق مکانی این مؤلفههای مورفومتریکی به دست آید که شاخصهای مفیدی هستند. به طور مثال شاخص رطوبت توپوگرافیکی11، شاخص توان جریان12 و شاخص رسوبگذاری و برداشت رسوب13 را میتوان نام برد (34، 36 و 49). در حال حاضر ژئومورفومتری به طور گسترده از مدل رقومی ارتفاعی به عنوان اطلاعات پایه برای استخراج مؤلفههای پایه و نیز استخراج نمایهها و شاخصها استفاده میکند. وود (49) مجموعه الگوریتمهایی را برای تشریح عددی لندفرمها پیشنهاد کرد و تعداد محدود شدهای از کلاسهای فرمی و یا مورفومتریک را مد نظر داشت. قواعد تعریف شده برای هر کلاس مورفومتریک بر اساس مقدار شیب و تحدب محاسبه شده از مدل رقومی ارتفاعی تعیین میشود. رویکرد وود بر اساس فرضیه ایونس قرار داشت اما سطح زمین میتواند به صورت سطحی پیوسته فرض شود و در نتیجه میتواند به طور ریاضی از طریق توابع چندجملهای درجه دوم نمایش داده شود. کلاسهای مورفومتریک پیشنهاد شده توسط وود شامل خطالرأس، کانال، سطوح مسطح، قله، چاله و گردنه است (17). برخی فرمهای عددی دیگر همچون پرتگاه و رمپها نیز توسط فلسیسیمو ارائه شده است (20). تفسیر عکسهای هوایی و مطالعات میدانی، روشهای قدیمی تشخیص لندفرمها هستند که بسته به کیفیت و توانایی هر تفسیر متفاوت خواهد بود (14). فرایند تشخیص لندفرمها در ابتدا مشکل و زمان بر بود اما اخیراً پژوهشهایی بر روی ژئومورفومتری عمومی منتشر شدهاند که در ارتباط با اندازهگیری شکل سطح زمین میباشند. به طور مثال مجموعهای از 15 لندفرم اصلی بر اساس ویژگیهای هندسی همچون ارتفاع، شیب و انحنا توسط دیکاو تشخیص داده شده است(10). روشهای جدید طبقهبندی، همچون روش فنمن که ایالات متحده آمریکا را از لحاظ فیزیکی تقسیمبندی میکند، دارای مقیاس وسیع بوده و بیشتر به صورت کیفی تعریف میشود (22). هاموند (24) اولین کسی بود که ساز و کاری عددی را به کار برد. اگرچه به صورت دستی، نقشه انواع واحدهای زمین را از طریق آستانههای ژئومورفیکی شامل گرادیان شیب، ناهمواری نسبی، الگو و نیمرخ سطح زمین تهیه نمود. مورفی (38) مناطق توپوگرافیک جهان را طبقهبندی کرده است که به شدت کلی شده14 است. نقشه وی به صورت دستی از ارتفاع و ناهمواری نسبی از نقشه منحنی میزان با مقیاس 1:1000000 به دست آمده است.
سیستم اطلاعات جغرافیایی و علوم کامپیوتر، بسیاری از موانع طبقهبندی سطح زمین، با استفاده از هندسه سطح پوسته زمین برای اراضی وسیع و در قدرت تفکیکهای مختلف را برطرف کرده است (29). توپوگرافی به طور خودکار از طریق ذخیرهسازی ارتفاع سطح زمین به صورت یک آرایه شبکهای از سلولها به صورت مدل رقومی ارتفاعی، قابلیت آنالیز و تحلیل دارد.
توپولوژی منطقهای سطح زمین، از ترکیب ناهمواری، شیب و فواصل عوارض و سایر مشتقات ارتفاع و موقعیتهای جغرافیایی به دست میآید (29). در بسیاری پژوهشهای پیشین، روشهای مختلف طبقهبندی، با فرم سطح زمین و دادههای مکانی دیگر ترکیب شده و در برآورد ناپایداری شیبها و استخراج واحدهای ژئومورفیک زمین مورد استفاده قرار گرفتهاند (45، 18، 7، 41، 35 و 40).
روش تیپشناسی هاموند برای اولین بار توسط دیکائو و همکارانش خودکارسازی شد (25 و 12). سپس توسط برباین15 اصلاح و ویرایش گردید (5). در مرحله بعد توسط مورگان و لش مجدداً برنامهنویسی شد (37). پریما16 و همکاران، هفت تیپ سطح زمین را در هانشو واقع در شمال شرق ژاپن با استفاده از چهار پارامتر مورفومتریک تهیه کردند (44). برخی از طبقهبندیها نظارت شده هستند که برای ترسیم تیپهای توپوگرافی زمین از دادههای آموزشی، استفاده میکنند (25). در حالیکه برخی دیگر، نظارت نشده، غیر جبری و کنترلی بوده و اجازه میدهند که خود دادهها بهترین طبقهبندی را تعریف کنند (31 و 28). بیشتر این طبقهبندیها، تلاشی تجربی در ژئومورفومتری عمومی هستند (17). این طبقهبندیها، لندفرمها را بر اساس ویژگیهای سیستمی و قوانین فیزیکی و مدلهای تکامل چشمانداز و قوانین حمل رسوب و معادلات توزیع رسوب و مسائل احتمالاتی، آماری طبقهبندی و تقسیمبندی میکنند (29).
تلاشهای زیادی در سالهای اخیر برای ایجاد ساز و کاری برای استخراج خودکار عناصر لندفرمهای زمینی از مدلهای رقومی ارتفاعی انجام گرفته است. دایموند و هارمسورس (15)، رویکردی جدیدی در مدلسازی واحدهای اراضی با استفاده از شیب زمین و آنالیز نیمرخ برای تعیین شکستگیهای گرادیانی، ارائه کردند. این روش، بر اساس روش تعیین بیشترین شیب قرار دارد و ویژگیهای دوبعدی سطحی زمین مانند تغییرات کانتوری را تشخیص نمیدهد. دایموند و همکاران، از یک طبقهبندی ترکیبی شامل ارتفاع، شیب و جهت شیب برای استخراج عناصر فرمی استفاده کردند. این الگوریتم شامل یک طبقهبندی اختیاری از 9 کلاس جهت شیب زمین و روشهای فیلترینگ تکرار شونده پیچیده و ترکیبی برای حذف نویزهای دادههای ورودی است (16). این روشها، به طور غیرمستقیم ویژگیهای مقیاس و انحنای زمین در چشماندازها را مدنظر قرار میدهد. فلز و ماتسون (21)، پارامتر مقیاسپذیر موقعیت چشماندازها را معرفی کردند و مدلی بر اساس ترکیب موقعیت شیب و چشمانداز توسعه دادند. در مدل آنها، انحنای زمین، مد نظر قرار نگرفته است. مک میلان و همکاران (31)، یک سیستم ترکیبی طبقهبندی را بر اساس10 مؤلفه ژئومورفومتریک توسعه دادند. این مؤلفهها شامل انحنای زمین، فاصله از خطوط تقسیم آب و قواعد مجموعههای فازی بود که منتهی به تشخیص پانزده عنصر لندفرمی گردید. مدل آنها نیاز به مؤلفهها و آستانههای زیادی دارد. همچنین مراحل اجرای مدل در الگوریتمهای مختلف و پارامترهایی که مورد استفاده قرار میگیرند، متغیر است. بنابراین فرمت و دامنه واحدهای تشخیصی نیز متفاوت خواهد بود. عامل مهم دیگر آن است که آنها مسئله مقیاس لندفرمها را به طور کامل مورد نظر قرار ندادهاند.
در برخی منابع از روشهای طبقهبندی واحدهای فرمی TPI استفاده شده است (51)، در این الگوریتمها از تکنیک پنجره متحرک استفاده میشود و اختلاف ارتفاع بین پیکسل مرکزی با میانگین پیکسلهای مجاور محاسبه میگردد. از نتایج به دست آمده از TPI لندفرمهای زمین طبقهبندی و به نقشه تبدیل میشوند. در برخی رویکردهای دیگر از الگوریتمهای یادگیری عمیق و یادگیری ماشین برای تشخیص لندفرمها استفاده شده است (52). این مجموعه روشها به دنبال تشخیص نظارت شده یا نظارت نشده عوارض سطح زمین با استفاده از دادههای آموزشی و اخذ الگوها و روابط بین آنها میباشند. از جمله رویکردهای دیگر در تشخیص خودکار لندفرمهای زمین با استفاده از مدل رقومی زمین، استفاده از شبکههای عصبی کانولوشن است (53). در این روشها با استفاده از مدل یادگیری ماشین شبکه عصبی و با استفاده از دادههای آموزشی عملیات یادگیری تکمیل و سپس تشخیص و استخراج و طبقهبندی لندفرمهای زمین انجام می پذیرد.
رویکردهای موجود عمدتاً بر اساس ارتفاع، مشتق سطح زمین، گرادیان، انحنا، جهت جریان، موقعیت شیب، نمایههای مورفومتریکی و مواردی از این قبیل قرار دارد. همچنین به چالش تناسب مقیاس تشخیصی با مقیاس لندفرمی کمتر توجه شده و بیشتر مدلها دارای این نقیصه هستند. از طرف دیگر به امکان برداریسازی نتایج خروجی از مدلها و همچنین به تحلیل حساسیت و پاسخ زمانی الگوریتمها به پردازشهای ماشینی کمتر توجه شده است.
در این پژوهش با استفاده از الگوریتمهای پایهای آنالیز رستری و کدنویسی، روشها و الگوریتمهای جدیدی در تشخیص خودکار عوارض زمین ارائه گردیدهاست. همچنین آنالیزهای رستری از نوع کانونی (Focal) مورد تأکید قرار گرفته است و از تکنیک پنجره متحرک به منظور پیادهسازی الگوریتمها استفاده شده است. مواجه با چالش مقیاس، آنالیز حساسیت و پاسخ الگوریتمها به تغییرات ورودی و نیز ارزیابی صحت نیز از جنبههای دیگری است که در این پژوهش به آن پرداخته شده است.
روش تحقیق
در این پژوهش از دادههاي ارتفاعي سطحي (DSM) منتشر شده توسط آژانس فضايي ژاپن در ماه مي و اکتبر 2015 با رزولوشن افقي در حدود 30 متر براي بررسي توپوگرافي منطقه، مورد استفاده قرار گرفت. اين دادهها از تصاوير ماهواره ALOS به دست آمده است (48). اين پايگاه بر اساس دادههاي DSM (نسخه شبکه 5 متري) توپوگرافي سه بعدي از جمله دقيقترين دادههاي ارتفاعي در مقياس جهاني بهدست آمده است (47). مدل رقومی ارتفاعی در محیط کدنویسی پایتون به ساختار ماتریسی تبدیل شد. سپس ساختار آنالیز رستری با استفاده از تکنیک پنجره متحرک پیادهسازی گردید. الگوریتم پنجره متحرک به صورتی کدنویسی شد که ابعاد پنجره متحرک به صورت آزاد قابل تعیین و تغییر باشد. متناسب با اندازه پنجره متحرک، الگوریتم مواجه با اثر حاشیهای17 کدنویسی گردید تا تصحیح و سازماندهی اثر حاشیهای متناسب با اندازه پنجره متحرک، به صورت خودکار انجام گیرد. در گام بعدی سه الگوریتم تشخیص درجه شباهت به قلل در ساختارهای شبکه رستری تک باند با استفاده از مدلسازی الگوهای کرنلی انجام گرفت. هر سه الگوریتم قابلیت انطباق با تغییرات اندازه پنجره متحرک را داراست که از نقاط قوت این سه الگوریتم به حساب میآید. ابعاد سلولهای شبکه رستری و اندازه پنجره متحرک، فاکتورهای تغییر مقیاس در هر یک از این سه الگوریتم هستند. در نهایت حساسیتسنجی زمانی هر یک از این سه الگوریتم به نسبت تغییرات اندازه پنجره متحرک، تغییرات دقت مکانی شبکه رستری و تغییرات وسعت شبکه رستری انجام گرفت. شکل1 مراحل انجام پژوهش را به صورت خلاصه نمایش میدهد.
شکل1. نمودار گردشی مسیر مفهومی پژوهش
Fig 1. Flowchart diagram of the conceptual path of research
تبدیل شبکه رستری به ساختار ماتریسی
شبکههای رستری بایستی به منظور آنالیزهای ماشینی به ساختارهای ماتریسی تبدیل گردند. شبیهترین مدل مجموعهای داده18 به ماتریسها در زبان برنامهنویسی پایتون لیستها هستند. لیستها مدل داده استاندارد19 و درون ساخت20 زبان برنامهنویسی پایتون بوده که در راستای تبدیل شبکههای رستری به ساختارهای ماتریسی از این نوع مدل داده استفاده شد.
آنالیز شبکه رستری با ساختار ماتریسی
در سیستم اطلاعات جغرافیایی چهار حالت کلی برای آنالیز شبکههای رستری وجود دارد که شامل آنالیزهای محلی21، کانونی22، منطقهای23 و سراسری24 میشوند (8). یکی از رایجترین تکنیکهای مورد استفاده در آنالیزهای کانونی، تکنیک پنجره متحرک25 است. در این پژوهش از این تکنیک استفاده شده است.
تعریف پنجره متحرک
اگر پنجره متحرک را mw و تعداد سطر و ستون آن را (r,c) در نظر بگیریم، پنجره متحرک مربعی با سطر و ستون فرد در فرد دارای تعریف ریاضی مطابق با رابطه1 است.
[1]
که در این رابطه، r تعداد ردیفهای پنجره متحرک و c تعداد ستونهای آن است. شروط r mod 2 و c mod 2 نامساوی صفر، به ترتیب فرد بودن تعداد سطر و ستون پنجره را مدنظر دارد. در صورتی که سطر و ستون پنجره متحرک غیر فرد در نظر گرفته میشد، تعیین مرکز هندسی آن با مشکل روبهرو بود در نهایت شرط r = c برای مربعی بودن پنجره متحرک و r,c >2 تعیین حداقل ابعاد پنجره، یعنی بزرگتر یا مساوی 3 در 3 را تعیین میکند.
بعد از تعریف پنجره متحرک بایستی هر یک از درآیههای پنجرههای متحرک با استفاده از یک سیستم نامگذاری یا کدگذاری تعیین حدود گردند. روشهای متفاوتی در آدرسدهی به درایههای پنجرههای متحرک وجود دارد که در شکل2 چند نمونه از آن نشان داده شدهاند. در این پژوهش از روش کدگذاری مختصاتی با مبدأ مرکزی استفاده شده است.
شکل2. روشهای آدرسدهی مکانی به درایههای پنجرههای متحرک الف) روش کدگذاری سطری، ب) روش کدگذاری جغرافیایی ج) روش کدگذاری مختصاتی (با مبدأ مرکزی)
Fig 2. Spatial addressing methods for moving window frames a) Line coding method, b) Geographic coding method c) Coordinate coding method (with central origin)
الگوریتم شناور تغییر مقیاس با تغییر اندازه پنجره متحرک
برای انعطاف بیشتر در مدلسازی الگوهای کرنلی، اندازه پنجره متحرک در روند اجرا با یک الگوریتم خودکار کامپیوتری بهینهسازی شد. این الگوریتم میتواند اندازه پنجره متحرک را با هر عدد صحیح فرد مثبت غیر 1 بازسازی کند. بخشی از قطعه کد تهیه شده برای اجرای این الگوریتم در شکل3 ملاحظه میشود.
شکل3. استخراج ایندکس پنجره متحرک متناسب با اندازه پنجره متحرک
Fig 3. Extract the moving window index to related to the size of the kernel
مواجه با اثرحاشیهای 26متناسب با اندازه پنجره متحرک
در آنالیزهای رستری که از تکنیک پنجره متحرک استفاده میکنند، بخشی از حاشیه ساختارهای رستری بسته با ابعاد پنجره متحرک درگیر اثر حاشیهای میگردد. در کدنویسی الگوریتمهای وابسته به پنجره متحرک بایستی توجه گردد. رابطه2 اثر حاشیهای ایجاد شده به نسبت ابعاد سطر و ستون پنجره متحرک را نشان میدهد.
[2]
که در این رابطه اثر حاشیهای است که برای پنجره متحرک با اندازه سطر و ستون ایجاد میشود. rup و rdown به ترتیب تعداد سطرهایی است که در بالا و پائین شبکه رستری تحتتأثیر اثر حاشیهای قرار میگیرند. به همین ترتیب cup و cdown تعداد ستونهایی است که در سمت چپ و راست شبکه رستری تحتتأثیر اثر حاشیهای قرار میگیرند.
طراحی الگوریتمهای تشخیص قلل با استفاده از آنالیز مکانی الگوهای کرنلی
در ادامه، الگوهای مکانی کرنلها با استفاده از سه مدل مختلف، مدلسازی، الگوریتمسازی و اجرا گردید. این سه مدل که در تشخیص قلل قابل استفاده میباشند، شامل مدلهای MLMSR یا میانگین چندسطحی و CMLSR یا تشخیص چندسطحی پیچیده و SPSR یا تشخیص تکنقطهای قلل میگردد. در ادامه الگوریتم هر یک از این سه مدل به طور تفصیلی شرح داده میشود:
الگوریتم میانگین چند سطحی تشخیص قلل (MLMSR27)
در این الگوریتم پنجره متحرک با ابعاد فرد در فرد در نظر گرفته شده و با توجه به ابعاد پنجره متحرک، تعداد سطوح (L) با استفاده از رابطه3 محاسبه شد. نحوه سطحبندی و پیکربندی پنجره متحرک در این الگوریتم در شکل4 نشان داده شده است.
شکل4. نحوه سطحبندی پیکسلها در الگوریتم میانگین چند سطحی تشخیص قلل (MLMSR)
Fig 4. Leveling pixels in multi-level mean summit recognition (MLMSR) algorithm
[3]
در این رابطه تعداد سطوح بر اساس ابعاد پنجره متحرک است. برای محاسبه تعداد سطوح از رابطه استفاده شد که متناسب با اندازه پنجره متحرک محاسبه میشود. سه شرط در این رابطه وجود دارد یکی فرد در فرد بودن ابعاد پنجره متحرک و دیگر آنکه اندازه سطری و ستونی پنجره متحرک با هم برابر بوده (مربعی بودن پنجره متحرک و داشتن مرکز هندسی) و دیگری حداقل اندازه سطر و ستونی پنجره متحرک بزرگتر و یا مساوی 3 باشد. پیکسلهایی که در سطح L قرار گرفته و با ایندکس i-ام نامگذاری شدهاند. با توجه به توضیحات فوق متوسط ارزش پیکسلی28 هر سطح از طریق فرمول به دست آمد به طوری که تعداد پیکسلهایی که در سطح i-ام قرار گرفتهاند یا از رابطه به دست میآید. حال اگر متوسط ارزش پیکسلی هر سطح از متوسط ارزش پیکسلی سطح بعد از خود بیشتر باشد به مقدار m یک واحد اضافه خواهد شد و کل حالات محتمل در هر پنجره متحرک یا n برابر با تعداد سطوح یا L است. سپس با استفاده از رابطه4 درصد شباهت به عارضه قله به دست آمد.
[4]
که در این رابطه درصد شباهت به عارضه قله و خطالرأس بر اساس الگوریتم طراحی شده MLMSR است به طوری که m,n با استفاده از رابطه3 محاسبه میشوند. الگوریتم پیشنهادی MLMSR توسط زبان برنامهنویسی پایتون پیادسازی شد در شکل 5 قطعهای از کدهای مربوطه نشان داده شده است.
شکل5. بخشی از کدهای اجرایی الگوریتم پیشنهادی MLMSR
Fig 5. Part of Python Code related to the MLMSR suggested algorithm
الگوریتم تشخیص چند سطحی پیچیده قلل (CMLSR29)
در این نوع الگوریتم که تا حدودی به الگوریتم MLMSR شباهت دارد، تعداد سطوح بر اساس ابعاد پنجره متحرک تعیین میگردد که از تا متناسب با اندازه پنجره متحرک تغییر میکند. شکل6 نحوه سطحبندی و توزیع پیکسلهای هر سطح در این الگوریتم را نشان میدهد.
شکل6. نحوه سطحبندی و توزیع پیکسلهای هر سطح در الگوریتم تشخیص چند سطحی پیچیده قلل (CMLSR)
Fig 6. leveling and distributing pixels on the levels in Complex Multi-level summit recognition
در مرحله بعد، مقدار عددی هر پیکسل که در سطح ام قرار گرفته با تمامی پیکسلهایی که در سطح بعدی یا ام قرار گرفته به صورت زوجی مقایسه شده و در صورتی که دارای ارزش ارتفاعی30 بیشتری باشد به مقدار m یک واحد اضافه میشود رابطه5 این شرایط را به زبان ریاضی بیان میکند.
[5]
به طوری که در این رابطه L تعداد سطوح واقع شده در یک پنجره متحرک با ابعاد r,c است و r,c هر دو اعدادی فرد و برابر هستند. مجموعه پیکسلهایی است که در سطح قرار گرفتهاند. برای محاسبه m تمامی حالاتی در نظر گرفته میشود که پیکسلهای موجود در سطح که با نمایش داده میشوند، با تمامی پیکسلهای موجود در سطح که با نمایش داده میشوند، به صورت دو به دو مقایسه شده و در صورتی که ارزش بیشتری داشته باشند به مقدار یک واحد اضافه خواهد شد. تعداد کل حالات ممکن در مقایسه دو به دو است. بدین منظور مجموع ضرب تعداد اعضای مجموعه را که با نشان داده شده در تعداد اعضای مجموعه سطح بعدی یا که با نمایش داده شده است محاسبه کرده و معادل n در نظر گرفته شد. بعد از محاسبه مقدار عددی m,n که از رابطه 5 محاسبه شدهاند به کمک رابطه6، درصد شباهت به عارضه قله و خطالرأس محاسبه شد.
[6]
که در این رابطه درصد شباهت به عارضه قله بر اساس الگوریتم CMLSR است.
الگوریتم پیشنهادی CMLSR توسط زبان برنامهنویسی پایتون پیادهسازی شد در شکل 7 قطعهای از کدهای مربوطه نشان داده شده است.
شکل7. بخشی از کدهای اجرایی الگوریتم پیشنهادی CMLSR
Fig 7. Part of Python Code related to the CMLSR suggested algorithm
الگوریتم تشخیص تک نقطه ای قلل (SPSR31)
در الگوریتم پیشنهادی سوم، سطحبندی وجود نداشته و تمامی پیکسلهای موجود در پنجره متحرک mw با ابعاد سطر و ستونی r,c به طور زوجی مقایسه شده و در صورتی که ارزش پیکسل مرکزی مقدار ارتفاعی بیشتری را دارا باشد به مقدار m یک واحد اضافه خواهد شد. شکل8 نحوه توزیع پیکسلها در الگوریتم تشخیص تکنقطهای قلل را نشان میدهد.
شکل8. نحوه توزیع پیکسلها در الگوریتم تشخیص تکنقطهای قلل (SPSR)
Fig 8. How to distribute the pixels in the single-point summit recognition algorithm
الگوریتم تشخیص تکنقطهای قلل با استفاده از رابطه7 پیادهسازی و با نماد ریاضی نشان داده شده است.
[7]
در این رابطه در صورتی که ارزش ارتفاعی پیکسل مرکزی (C) در هر زوج مقایسه بیشتر از ارزش ارتفاعی سایر پیکسلهای پنجره متحرک با ابعاد سطر و ستونی باشد، یک واحد به مقدار m اضافه میشود. تعداد کل حالات مقایسهای محتمل (n) برابر با ضرب تعداد سطر و ستون پنجره متحرک منهای یک واحد است. بعد از محاسبه مقدار m و n با استفاده از رابطه 8 درصد شباهت به عارضه قله و خطالرأس بر اساس الگوریتم تشخیص تکنقطهای قلل (SPSR) به دست آمد.
[8]
الگوریتم پیشنهادی SPSR توسط زبان برنامهنویسی پایتون پیادهسازی شد. در شکل 9 قطعهای از کدهای مربوطه نشان داده شده است.
شکل9. بخشی از کدهای اجرایی الگوریتم پیشنهادی SPSR
Fig 9. Part of Python Code related to the SPSR suggested algorithm
برداریسازی32 نتایج الگوریتمها و استخراج نقطهای قلل
در مرحله نهایی با استفاده از یک آستانه عددی بر روی مقدار S.S که توسط هر یک از الگوریتمهای سهگانه، محاسبه شدهاند، عملیات برداریسازی نقطهای انجام گرفت. این بخش با استفاده از زبان برنامهنویسی پایتون پیادهسازی و برنامهنویسی شد تا نتایج به صورت فایلهای برداری نقطهای تهیه و فرآوری گردند.
نتایج و بحث
الگوریتمهای سهگانه مطرح شده به طور نمونه بر روی مدل رقومی ارتفاعی اجرا شد که نتایج آن در شکلهای10تا 12 نشان داده شده است. هر یک از الگوریتمها بر روی پنجرههای متحرک با ابعاد 3، 5، 7، و 9 اجرا شدهاند.
شکل10. نتایج خروجی الگوریتم MLMSR
Fig 10. The results of MLMSR algorithm
نتایج خروجی الگوریتم MLMSR در ابعاد پنجره متحرک کوچکتر، تمایل به تفکیک باینری داشته و استدراج کمتری در نتایج دیده میشود که البته با افزایش اندازه پنجره متحرک این وضعیت بهبود مییابد. در پنجرههای متحرک 3، 5 و تا حدودی 7 پیکسلی، نتایج، تمایل به تفکیک باینری داشته ولی از ابعاد 7 پیکسل به بالاتر شروع به تغییر کرده و هر قدر ابعاد پنجره متحرک بزرگتر میشود، مقیاس کلیسازی و تفکیک غیر باینریک، افزایش مییابد.
شکل11. نتایج خروجی الگوریتم CMLSR
Fig 11. The results of CMLSR algorithm
نتایج خروجی الگوریتم CMLSR که در شکل11 ملاحظه شد، تقریباً در تمامی ابعاد پنجره متحرک، تفکیک غیر باینری داشته و بر خلاف مدل MLMSR تفکیک تدریجی در نتایج آن به خوبی ملاحظه میگردد. به طور مشابه با افزایش ابعاد پنجره متحرک، درجه جنرالیزاسیون نتایج افزایش مییابد. از لحاظ بصری و گرافیکی نتایج قابل قبول داشته و از همواری و تطابق بصری با وضعیت و فرم منحنیهای تراز به دست آمده از مدل رقومی ارتفاعی برخوردار است. نتایج این الگوریتم از ظرافت بیشتری نسبت به الگوریتم MLMSR برخوردار بوده و نسبت به مدل MLMSR از لحاظ نمایشی و گرافیکی عملکرد بهتری از خود نشان میدهد. در ضمن به دلیل استدراج بهتر مقادیر در نتایج خروجی این مدل، طبقهبندی و نمایش کارتوگرافیکی عملکرد بهتری دارد.
شکل12. نتایج خروجی الگوریتم SPSR
Fig 12. The results of SPSR algorithm
نتایج الگوریتم SPSR تا حدودی شبیه به الگوریتم CMLSR است. درجه استدراج، قابل قبول و مناسب بوده، تصویر خروجی، حالت غیر باینری داشته و در تفکیکی عوارض، عملکرد خوبی از خود نشان داده است. افزایش ابعاد پنجره متحرک منجر به درجه کلیسازی یا جنرالیزاسیون شده و نتایج از نرمی و تطابق بصری با منحنیهای تراز به دست آمده از مدل رقومی ارتفاعی برخوردار است. به لحاظ مفهومی الگوریتم TPI (54) بیشترین شباهت را به مدلهای پیشنهادی دارد در نتیجه نتایج به دست آمده از سه مدل پیشنهادی در این پژوهش با مدل TPI مقایسه میشوند. به طوری که در شکل 13 نشان داده شده است، مدل پیشنهادی SPSR و به خصوص CMLSR عملکرد بصری بهتری به نسبت مدل TPI نشان میدهد. مدل MLMSR دارای الگوی تشخیصی و بافت متفاوتی است و در کل عملکرد بصری ضعیفتری به نسبت TPI و مدلهای SPSR و CMLSR نشان میدهد.
شکل13. مقایسه مدلهای پیشنهادی با مدل TPI (54)
Fig 13. Comparing the results of suggested models with TPI
بررسی منابع خطا و حالات خاص
منابع خطا در سه بخش خطای ناشی از اثر حاشیهای پنجره متحرک، خطای ناشی از ابعاد پنجره متحرک و موقعیت محلی آن در سطوح توپوگرافیک و در نهایت خطای ناشی از برداریسازی نتایج و تبدیل به الگوهای نقطهای مورد توجه قرار گرفته که در ادامه به بررسی این منابع و حالات خاص آن در عملکرد سه الگوریتم پیشنهادی پرداخته میشود.
خطای ناشی از Ignore کردن اثر حاشیهای
این نوع خطا زمانی اتفاق خواهد افتاد که قله در حاشیه شبکه رستری قرار گرفته باشد و با توجه به ابعاد پنجره متحرک میتواند از برد تشخیصی الگوریتمها خارج شده و باعث خطای عدم تشخیص این عارضه در موقعیت حاشیهای شبکه رستری گردد. شکل14 به طورمفهومی این نوع خطا را نشان میدهد.
شکل14. خطای ناشی از Ignore کردن اثر حاشیهای در تکنیک آنالیز رستری با استفاده از پنجره متحرک
Fig 14. Error resulting from ignoring the edge effect in the raster analysis technique, which is using moving window
خطای ناشی از الگوی کرنل
با توجه به الگوی قرار گرفته در هر فریم کرنل، بعضی مواقع ممکن است یک یا چند قله در محدوده پردازشی پنجره متحرک قرار بگیرد که در آن صورت میتواند باعث ایجاد خطای تشخیصی در الگوریتم حامل پنجره متحرک گردد. در صورتی که قله یا قلل قرار گرفته در محدوده پردازش پنجره متحرک، بزرگتر از قله قرار گرفته در مرکز پنجره باشد، در نتیجه خطای ناشی از الگوی کرنل ایجاد خواهد شد. شکل15 نمونهای از این نوع خطا را نشان میدهد. این نوع خطا، به شدت وابسته به ابعاد پنجره متحرک است. در ابعاد کوچکتر معمولاً این خطا پیش نخواهد آمد اما در ابعاد بزرگتر این نوع خطا افزایش مییابد.
شکل15. خطای ناشی از الگوی محلی واقع شده در محدوده کرنل
Fig 15. Error due to the local pattern located inside the kernel
ارزیابی خطای ناشی از برداریسازی نقطه ای قلل
نتایج خروجی هر یک از الگوریتمهای سهگانه به ساختار برداری با توپولوژی نقطهای تبدیل گردید. آستانه این نوع تبدیل به ساختار برداری33 شباهت (S.S) 100 درصد در نظر گرفته شد. نتایج در شکل 16 نمایش داده شده است که برای پنجره متحرک با ابعاد 3، 7 و 11 پیکسل تهیه گردیدهاند.
به طوری که در شکل16 مشخص است، الگوریتم MLMSR برای استخراج نقطهای قلل عملکرد مناسبی نداشته ولی الگوریتم CMLSR و SPSR در این زمینه عملکرد بهتری از خود نشان میدهند (شکلهای 17 و 18). بین الگوریتم CMLSR و SPSR، الگوریتم SPSR عملکرد بهتری از خود نشان میدهد. الگوریتم CMLSR با افزایش اندازه پنجره متحرک، سختگیرانهتر در تشخیص قلل عمل نموده و در نتیجه با تراکم کمتری لایه نقطهای قلل را استخراج میکند.
شکل16. برداری سازی نتایج الگوریتم MLMSR (تبدیل به نقطه)
Fig 16.Vectorization of the MLMSR results (Create Points)
شکل17. برداری سازی نتایج الگوریتم CMLSR (تبدیل به نقطه)
Fig 17.Vectorization of the CMLSR results (Create Points)
شکل18. برداریسازی نتایج الگوریتم SPSR (تبدیل به نقطه)
Fig 18.Vectorization of the SPSR results (Create Points)
آنالیز حساسیت زمانی الگوریتمها
در این بخش، حساسیت هر یک از مدلها و الگوریتمهای ارائه شده به متغیرهای ورودی سنجیده و بررسی میگردد تا از این طریق عملکرد هریک از مدلها آنالیز و بررسی گردد. حساسیتسنجی هر یک از مدلها که شامل حساسیت زمان اجرای هر یک از مدلها به تغییرات ابعاد پنجره متحرک، قدرت تفکیک مکانی لایه رستری ورودی و وسعت محدوده مورد پردازش است در سه بخش مورد بررسی قرار گرفت:
حساسیت زمانی الگوریتمها به اندازه پنجره متحرک
به منظور بررسی کارایی هر یک از سه الگوریتم ارائه شده در این پژوهش، 50 مدل رقومی ارتفاعی از مناطق مختلف و با شرایط توپوگرافیک محلی متفاوت انتخاب شد و برای هر یک از این فایلها ابعاد پنجره متحرک 3، 5، 7 و9 پیکسلی انتخاب و هر کدام 5 بار تکرار شده و مدت زمان اجرای هر الگوریتم به طور متوسط در نظر گرفته شد. نتایج این آنالیز در جدول1 نمایش داده شده است.
جدول1.حساسیت سنجی زمانی الگوریتمها به ابعاد پنجره متحرک (به توضیحات پاورقی توجه شود34)
Table 1. Temporal sensitivity of algorithms to the dimensions of the moving window
اندازه پنجره متحرک | متوسط زمان اجرا (ثانیه) | توضیحات | ||
الگوریتم 1 MLMSR | الگوریتم 2 CMLSR | الگوریتم 3 SPSR | ||
3 | 591/1 | 287/1 | 1/1 | 50 فایل مدل رقومی ارتفاعی به عنوان نمونه انتخاب شد. برای هر فایل ابعاد پنجره متحرک 7،5،3، و 9 در نظر گرفته شد و برای هر اندازه 5 بار تکرار انجام گردید
|
5 | 075/6 | 096/4 | 733/2 | |
7 | 926/15 | 193/9 | 021/5 | |
9 | 993/32 | 4/19 | 064/8 |
نتایج آنالیز زمان اجرای هر یک از الگوریتمها، در شکلهای19 تا 21 نشان داده شده است. الگوریتم SPSR از لحاظ اتلاف زمان، کارایی بهتری دارد. به طوری که با افزایش اندازه پنجره متحرک، شیب افزایش زمان اجرای الگوریتم، به نسبت الگوریتمهای MLMSR و CMLSR ، شیب بسیار ملایمتری دارد. در نتیجه این الگوریتم برای تغییر مقیاس از طریق اندازه پنجره متحرک دارای کارایی بهتری خواهد بود.
شکل19. حساسیت زمانی الگوریتمهای سهگانه به تغییرات ابعاد پنجره متحرک
Fig 19. Time sensitivity of the algorithms to changes in the dimensions of the moving window
حساسیت زمانی الگوریتمها به رزولوشن
در این بخش حساسیت زمان اجرای هر یک از الگوریتمها به تغییرات رزولوشن فایل رستری ورودی بررسی و اندازهگیری شد که نتایج آن در جدول2 نشان داده شده است.
جدول2.حساسیت سنجی زمانی الگوریتمها به رزولوشن
Table 2. Temporal sensitivity of algorithms to resolution
رزولوشن – متر | متوسط زمان اجرا (ثانیه) | ||
الگوریتم 1 MLMSR | الگوریتم 2 CMLSR | الگوریتم 3 SPSR | |
10 | 503/102 | 131/115 | 352/73 |
20 | 63/25 | 992/28 | 324/18 |
30 | 426/11 | 859/12 | 177/8 |
40 | 412/7 | 412/8 | 329/5 |
50 | 067/4 | 726/4 | 026/3 |
60 | 814/2 | 314/3 | 047/2 |
70 | 088/2 | 492/2 | 516/1 |
80 | 602/1 | 936/1 | 189/1 |
90 | 277/1 | 542/1 | 927/0 |
به طوری که در شکل20 مشاهده میشود، الگوریتم SPSR عملکرد زمانی بهتری به نسبت الگوریتمهای CMLSR و MLMSR داشته و الگوریتم CMLSR نیز به نسبت الگوریتم MLMSR عملکرد زمانی بهتری دارد. حساسیت زمانی الگوریتمهای سهگانه به تغییرات رزولوشن تصاعدی بوده و از حدود رزولوشن 30 متر به پائین با شیب تصاعدی زمان اجرای الگوریتم را افزایش میدهد.
شکل20. حساسیت زمانی الگوریتمها به تغییرات رزولوشن شبکه رستری
Fig 20. Temporal sensitivity of algorithms to changes in raster grid resolution
حساسیت زمانی الگوریتمها به وسعت (مساحت شبکه رستری)
در بخش دوم از آنالیز حساسیت زمانی، پاسخ زمانی الگوریتمهای سهگانه به تغییرات مساحت شبکه رستری اندازگیری و مورد بررسی قرار گرفت. نتایج آن در جدول3 گردآوری شدهاند.
جدول3. حساسیت سنجی زمانی الگوریتمها به وسعت
Table 3. The temporal sensitivity results of algorithms to the area
مساحت (Km2) | متوسط زمان اجرا (ثانیه) | ||
الگوریتم 1 MLMSR | الگوریتم 2 CMLSR | الگوریتم 3 SPSR | |
1233 | 66/6 | 31/7 | 83/4 |
2775 | 70/15 | 69/15 | 39/10 |
11093 | 13/58 | 82/59 | 61/41 |
24980 | 03/123 | 80/133 | 37/98 |
80921 | 31/406 | 12/442 | 77/324 |
شکل21 پاسخ زمانی الگوریتمهای سهگانه به متغیر وسعت شبکه رستری را نشان میدهد.
شکل21. حساسیت زمانی الگوریتمها به تغییرات وسعت (مساحت به کیلومتر مربع)
Fig 21. The temporal sensitivity of algorithms to the area
به طوری که در شکل21 ملاحظه میگردد، حساسیت زمانی تمامی الگوریتمها به تغییرات وسعت شبکه رستری، پاسخهای زمانی تصاعدی را به دنبال دارد که البته الگوریتم SPSR از این نظر بهترین عملکرد زمانی و الگوریتم CMLSR بدترین عملکرد زمانی را از بین سه الگوریتم پیشنهادی نشان میدهند.
ارزیابی دقت و اعتبار سنجی نتایج
برای ارزیابی دقت و اعتبارسنجی نتایج، خطوط خطالرأس با استفاده از مدل هیدرولوژیکی Arc Hydro در نرمافزار Arc GIS به صورت خودکار ترسیم گردید. خطالقعرها نیز با استفاده از نرم افزار Global Mapper استخراج گردید. نتایج در شکل 22 و 23 نشان داده شده است.
شکل22. خطالقعرهای ترسیم شده بر اساس مدل هیدرولوژیکی Arc Hydro در نرم افزار Arc GIS
Fig 22. Drainage line Extraction based on Arc GIS Hydrological Model
شکل23. خط الرأس های ترسیم شده بر اساس مدل استخراج خط الرأس نرم افزار Global Mapper
Fig 23. Ridgeline Extraction based on Global Mapper Model
درصد شباهت به خطالرأس در هر یک از سه الگوریتم MLMSR و CMLSR و SPSR در محدوده لایه مرجع خطالرأسها و خطالقعرها در ابعاد کرنلی فرد در فرد 3 تا 11 محاسبه شد (شکل 22 و 23) و متوسط مقادیر هر یک از سه الگوریتم در این پهنهها به دست آمد، که نتایج آن در جدول4 نشان داده شدهاند.
جدول4. متوسط برآورد صحیح وجود (TP) و برآورد غلط وجود (FP)
Table 4. True and False Positive Average
نوع الگوریتم | ابعاد پنجره متحرک | متوسط درصد شباهت به خط الرأس | متوسط درصد شباهت به خط القعرها | ||||
True Positive () | False Positive () | ||||||
الگوریتم اول (MLMSR) | 3 | 85/87 | 95/9 | ||||
5 | 41/89 | 72/8 | |||||
7 | 57/89 | 78/8 | |||||
9 | 08/89 | 5/9 | |||||
11 | 41/88 | 25/10 | |||||
| متوسط | 17/87 | 44/9 | ||||
الگوریتم دوم (CMLSR) | 3 | 64/60 | 03/38 | ||||
5 | 32/61 | 74/37 | |||||
7 | 47/59 | 05/40 | |||||
9 | 82/57 | 96/41 | |||||
11 | 55/56 | 34/43 | |||||
| متوسط | 22/40 | 55/58 | ||||
الگوریتم سوم (SPSR) | 3 | 64/60 | 03/38 | ||||
5 | 95/63 | 61/34 | |||||
7 | 41/65 | 31/33 | |||||
9 | 12/66 | 74/32 | |||||
11 | 5/66 | 5/32 | |||||
| متوسط | 52/64
| 23/34 |
نوع الگوریتم | درصد شباهت به خط الرأس | برآورد صحت )( | |
محدوده خط الرأسها | محدوده خط القعرها | ||
True Positive () | False Positive () | ||
الگوریتم اول (MLMSR) | 17/87
| 44/9
| 86/88
|
الگوریتم سوم (SPSR) | 29/63
| 23/34
| 52/64
|
الگوریتم دوم (CMLSR) | 55/58
| 22/40
| 16/59
|
مقالات مرتبط
-
-
بررسی پوشش گیاهی اراضی شور حاشیه دریاچه ارومیه با استفاده از تصاویر ماهواره ای
تاریخ چاپ : 1395/01/01
حقوق این وبسایت متعلق به سامانه مدیریت نشریات دانشگاه آزاد اسلامی است.
حق نشر © 1403-1400