تطبیق پذیری برنامه های کاربری زمین و سیاست های سازگاری اقلیمی در چهارچوب حکمروایی چندسطحی (مورد پژوهی: منطقه شهری قزوین)
محورهای موضوعی : اقلیم و برنامه ریزی محیطمصطفی مومنی 1 , ناصر برک پور 2
1 - دانشجوی دکتری شهرسازی، دانشکده معماری و شهرسازی، دانشگاه هنر، تهران، ایران
2 - گروه شهرسازی، دانشکده معماری و شهرسازی، دانشگاه هنر، تهران، ایران
کلید واژه: حکمروایی چندسطحی, منطقه شهری قزوین, سیاست های سازگاری اقلیمی, برنامه ریزی کاربری زمین,
چکیده مقاله :
در طول سه دهه گذشته، دولتهای محلی در زمینه سیاستهای تغییرات اقلیمی نقش مهمی ایفا نموده و بسیاری از شهرهای جهان برنامهها و اقدامات اقلیمی خود را در چهارچوب حکمروایی چندسطحی توسعه دادهاند. از سوی دیگر برنامهریزی کاربری زمین یکی از مؤثرترین ابزار برای تسهیل سازگاری محلی با تغییرات اقلیمی است. هدف از این پژوهش ارزیابی برنامههای کاربری زمین در راستای سیاستهای سازگاری با تغییرات اقلیمی در منطقه شهری قزوین بوده است. در این مطالعه از روش پژوهش اسنادی و فن بازبینی نظاممند متون و روش تطبیقی-تحلیلی استفاده شد. پس از استخراج، طبقهبندی و تقلیل دادهها به تحلیل آنها و بررسی میزان مطابقت برنامههای تبیین شده با سیاستهای سازگاری تغییرات اقلیمی پرداخته شده است. ارزیابیها نشان دهنده انطباق نسبتاً بالایی بین سیاستهای سازگاری با تغییرات اقلیمی و سیاستها و برنامههای تدوین شده بود. این موضوع نشانگر توفیق نسبی در برنامهها و سیاستهای موجود در سطح ملی و منطقه ای در راستای مواجهه با تغییرات اقلیمی است، لیکن عدم هماهنگی و اجرای نامناسب برنامهها، موجب بروز مشکلات اجرایی و در برخی جهات منجر به افزایش تغییرات اقلیمی در منطقه و آثار و پیامدهای آن شده است. بنابراین تاکید بر هماهنگی بیشتر بین نهادی و جلوگیری از تضاد منافع چه به صورت افقی و چه به صورت عمودی و به کارگیری تمام ظرفیتهای نهادی و قانونی در زمینه سازگاری با تغییرات اقلیمی باید در دستور کار مدیریت محلی قرار گیرد.
تطبیق پذیری برنامه های کاربری زمین و سیاستهای سازگاری اقلیمی در چهارچوب حکمروایی چندسطحی (موردپژوهی: منطقه شهری قزوین)
مصطفی مومنی *
پژوهشگر دکتری شهرسازی، دانشکده معماری و شهرسازی، دانشگاه هنر، تهران، ایران
ناصر برک پور
استاد گروه شهرسازی، دانشکده معماری و شهرسازی، دانشگاه هنر، تهران، ایران
چکیده
در طول سه دهه گذشته، دولتهای محلی در زمینه سیاستهای تغییرات اقلیمی نقش مهمی ایفا نموده و بسیاری از شهرهای جهان برنامهها و اقدامات اقلیمی خود را در چهارچوب حکمروایی چندسطحی توسعه دادهاند. از سوی دیگر برنامهریزی کاربری زمین یکی از مؤثرترین ابزار برای تسهیل سازگاری محلی با تغییرات اقلیمی است. هدف از این پژوهش ارزیابی برنامههای کاربری زمین در راستای سیاستهای سازگاری با تغییرات اقلیمی در منطقه شهری قزوین بوده است. در این مطالعه از روش پژوهش اسنادی و فن بازبینی نظاممند متون و روش تطبیقی-تحلیلی استفاده شد. پس از استخراج، طبقهبندی و تقلیل دادهها به تحلیل آنها و بررسی میزان مطابقت برنامههای تبیین شده با سیاستهای سازگاری تغییرات اقلیمی پرداخته شده است. ارزیابیها نشان دهنده انطباق نسبتاً بالایی بین سیاستهای سازگاری با تغییرات اقلیمی و سیاستها و برنامههای تدوین شده بود. این موضوع نشانگر توفیق نسبی در برنامهها و سیاستهای موجود در سطح ملی و منطقه ای در راستای مواجهه با تغییرات اقلیمی است، لیکن عدم هماهنگی و اجرای نامناسب برنامهها، موجب بروز مشکلات اجرایی و در برخی جهات منجر به افزایش تغییرات اقلیمی در منطقه و آثار و پیامدهای آن شده است. بنابراین تاکید بر هماهنگی بیشتر بین نهادی و جلوگیری از تضاد منافع چه به صورت افقی و چه به صورت عمودی و به کارگیری تمام ظرفیتهای نهادی و قانونی در زمینه سازگاری با تغییرات اقلیمی باید در دستور کار مدیریت محلی قرار گیرد.
واژگان کلیدی: حکمروایی چندسطحی، برنامهریزی کاربری زمین، سیاستهای سازگاری اقلیمی، منطقه شهری قزوین
* نویسنده مسئول: urp.momeni@yahoo.com
این مقاله مستخرج از رساله دکتری آقای مصطفی مومنی با عنوان «حکمروایی اقلیمی چندسطحی و تطابق پذیری آن با نظام برنامه ریزی کاربری زمین (مورد پژوهی: منطقه شهری قزوین)» به راهنمای آقای دکتر ناصر برک پور در دانشگاه هنر تهران می باشد.
مقدمه
از اواخر دهه 1980 به بعد، یکی از اصلی ترین موضوعاتی که توجه بسیاری از محققان از رشتههای مختلف را به خود جلب کرده است، پدیده تغییرات اقلیمی است. در این دوره، پژوهشهای متعددی در حوزه ابعاد، پیامدها و راهکارهای مواجهه با تغییرات اقلیمی صورت گرفته است. در این راستا شایع ترین آسیب پذیری ناشی از تغییرات اقلیمی در حوزه شهری و منطقه ای را می توان در تغییرات در بارش، افزایش فعالیت طوفان و تغییر سطح دریا جستجو نمود که هر یک از آنها دارای پیامدهایی در سطوح شهری و منطقه ای میباشند. در کشور ایران که در حدود یک درصد از جمعیت و مساحت جهان را در اختیار دارد، حدود دو درصد از تولید گازهای گلخانههای جهان را به خود اختصاص داده است. همچنین طبق گزارش مرکز تحقیقات اتحادیه اروپا1 طی 30 سال گذشته، تولید co2 با رشدی 243 درصدی از 204 مگاتن در سال 1990 به 702 مگاتن در سال 2019 رسیده است که 3.6 برابر بیشتر از متوسط جهانی است. همچنین بیشترین رشد در تولید و انتشار co2 متعلق به بخش نیروگاه با 389 درصد و پس از آن بخش حمل و نقل با 254 درصد میباشد (Crippa, 2020:122). این واقعیات نشانگر اهمیت دوچندان به تغییرات اقلیمی در کشور ایران میباشد که میبایست در برنامههای توسعه اقتصادی بدان توجه گردد.
همچنین آسیب پذیری ناشی از تغییرات اقلیمی در حوزه شهری و منطقه ای را می توان به 4 دسته تغییرات دمایی2، تغییرات در بارش3، افزایش فعالیت طوفان4 و تغییر سطح دریا5 طبقهبندی نمود (Prasad et al., 2009; IPCC, 2007). هر یک از این طبقهبندیها دارای پیامدهایی در سطوح شهری و منطقه ای میباشند که بسته به موقعیت جغرافیایی و طبیعی قرارگیری شهرها می تواند در معرض پیامدهای یک یا چند دسته از این طبقهبندی قرار گیرند.
کشور ایران در معرض پیامدهای هر 4دسته از این طبقهبندی قرار دارد و محدوده مورد مطالعه (مجموعه شهری قزوین) نیز در معرض پیامدهای مربوط به آسیب پذیریهای تغییرات دمایی و تغییرات در بارش در این طبقهبندی قرار میگیرد و طبق پیش بینی هیئت بین دولتی برای تغییرات اقلیمی6، برای سال 2100 میلادی، ایران افزایش میانگین دمای بالای 5 درجه سانتیگراد و کاهش 10 الی 20 درصدی بارش را تجربه خواهد کرد. بدین ترتیب اهمیت پرداختن به موضوع تغییر اقلیم در ایران بیش از پیش مشخص میگردد.
هر چقدر شدت تغییرات اقلیمی بیشتر میشود، ملاحضات و خواسته جوامع برای انطباق با آن بیشتر مورد توجه قرار میگیرد (Kauffman & Hil, 2021:2). تغییرات اقلیمی مسئلهای است که نیازمند اقدام جمعی و واکنش دولت ها از سطوح محلی تا فراملی دارد. با این حال، سیاستهای اقلیمی چند بعدی است و به ترتیب بر اهداف مختلفی در رابطه با کاهش تغییرات اقلیمی و سازگاری متمرکز است. هر یک از این سیاستها دارای راهکارهای عملیاتی در بخشهای مختلف تاثیرگذار و تاثیرپذیر در تغییرات اقلیمی میباشند. از سوی دیگر در 2 دهه اخیر، سطح مدیریتی مواجهه با تغییرات اقلیمی، با چالشهایی روبرو بوده است و با توجه به پژوهشها و تجربیات عملیاتی در حوزه مدیریت تغییرات اقلیمی، حکمروایی اقلیمی چندسطحی در دستور کار بسیاری از کشورهای پیشرو در این حوزه قرار گرفته است (Jensen et al, 2020:1-2). این رهیافت با بهرهگیری از ظرفیتهای عام حکمروایی و با استفاده از شیوههای چندگانه عملیاتی خود توانسته است در بخشهایی همچون کاربری زمین، مسکن، حمل و نقل، انرژی و مدیریت آب و پسماند ورود کرده و در سطوح مختلف مدیریتی و جغرافیایی از سطح بین المللی تا سطح محلی به عنوان مکانیسم یکپارچه عمل کند و طیف گستردهای از تعاملات عمودی و افقی ممکن در بخشهای مختلف چهارچوب حکمروایی را فراهم آورد. در این بین آنچه مبنای عمل این پژوهش قرار دارد برقراری ارتباط بین نظام کاربری زمین به عنوان یکی از حوزههای مداخله حکمروایی اقلیمی چندسطحی و سیاست سازگاری و شیوههای مختلف حکمروایی در این حوزه است. بررسی سازوکار برنامهریزی کاربری زمین و شناسایی ارکان موثر در فرآیند برنامهریزی و مدیریت تغییرات اقلیمی به تحلیل وضعیت در خصوص ظرفیت و روشهای حکمروایی اقلیمی و به تبع آن به تطبیقپذیری چهارچوب حکمروایی اقلیمی چندسطحی با نظام برنامهریزی کاربری زمین می انجامد.
مبانی نظری
فراخوان تغییرات اساسی برای مقابله با چالشهای تغییرات اقلیمی در بسیاری از جوامع علمی و سیاستگذاران کشورهای مختلف در حال افزایش است. برای کاهش سریع انتشار گازهای گلخانه ای، تغییرات دگرگون کننده در سیاست، جامعه و اقتصاد ما لازم است. در عین حال، جوامع باید خود را با تأثیرات عظیم تغییر اقلیم سازگار نمایند (Sanderson et al, 2018: 273). تأثیراتی که در یک افق زمانی سریع رخ می دهد باعث ایجاد هزینههای اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی قابل توجهی می شود. سیاستهای اقلیمی با تعدادی از حوزههای سیاست نیز در ارتباط است که توجه و اولویتهای سیاسی در آنها متفاوت بوده و همه به ایجاد چالشهایی برای راه حلهای جمعی اضافه می شود. مفهوم «سازگاری با تغییرات اقلیمی» و «کاهش خطر بلایا»7 هر دو در راستای کاهش اثرات بلایای مرتبط با تغییرات اقلیمی و خطرات مرتبط با آنها هستند و لازم است تلفیق همافزای آنها در شهرها مدنظر سیاستگذاران شهری قرار گیرد (Dabrowski, 2018: 841). سازگاری با تغییرات اقلیمی به نگرانیهای مربوط به تغییر اقلیمی اشاره دارد. سازگاری عبارت است از "تطابق سامانههای طبیعی و انسانی در پاسخ به محرکهای فعلی یا پیشبینینشده اقلیمی یا اثرات آنها، بهگونهای که منجر به تعدیل خسارات یا بهرهمندی از فرصتهای سودمند شود" (IPCC, 2007: 29). مفهوم جامعتر سازگاری درباره مسائل غیراقلیمی، مانند فرسایش خاک و نشستهای سطحی نیز کاربرد دارد.
برنامههای سازگاری با تغییرات اقلیمی، یک سلسله اقدامات متصل به یکدیگر است، نه یک مسئله مجزا. به عبارت دیگر، مرزهای آن با انواع برنامهریزیها، حوزه فعالیتها و یا گروههایی از سایر کنشگران تعریف شده است. اقدامات و فرایند سازگاری با تغییرات اقلیمی نیاز به اقدام متقابل در بخشهای متعدد توسط انواع کنشگران شهری دارد. در این رابطه آثار مناسبی وجود دارد که اهمیت ادغام اقدامات سازگاری در بخشهای مرتبط در حوزه شهری مانند برنامهریزی فضایی (Hamin and Gurran, 2009; Carter et al., 2015)، انرژی (Neumann and Price, 2009; Williamson et al., 2009; Hammer et al., 2011)، عدالت (Dodman and Satterthwaite, 2008; Anguelovski et al., 2016)، حمل و نقل (Trilling, 2002; Mehrotra et al., 2011)، برنامهریزی و طراحی شهری (Rędzińska & Piotrkowska, 2020) و غیره را نشان می دهد.
حکمروایی اقلیمی از حوزههای تحقیقاتی مهم و برجسته در سالهای اخیر است که با توجه به هدف محققان در حوزه گفتمانها، در راستای نظریههای انتقادی پایه ریزی شده است (Leipold et al., 2019: 450). حکمروایی اقلیمی چندسطحی یک چهارچوب مفهومی انعطاف پذیر برای درک روابط بین شهرها، مناطق و دولتهای ملی در مسائل مربوط به راهبردهای کاهش و سازگاری و در گستردهای از بازیگران دولتی و غیر دولتی را فراهم می آورد (Corfee-Morlot, 2009: 21-22). حکمروایی چندسطحی از سطح جهانی به سطح محلی می تواند به عنوان مکانیسم یکپارچه در نظر گرفته شود و طیف گستردهای از تعاملات عمودی و افقی ممکن، امکان ایجاد نوآوری در بخشهای مختلف چهارچوب حکمروایی را فراهم می آورد. ابعاد عمودی حکمروایی چندسطحی مؤید این موضوع است که دولتهای ملی نمی توانند بدون همکاری با دولتهای منطقه ای و محلی به عنوان عوامل اصلی تغییر، به طور مؤثر از راهبردهای ملی مقابله با تغییرات اقلیمی بهره برداری کنند. از سوی دیگر، برای انجام اقدامات، شهرها نمی توانند در انزوا و فارغ از حمایت دولت ملی موثر باشند. مقامات محلی در زمینههایی که مربوط به تغییرات اقلیمی هستند، میبایست در چهارچوب قانونی و نهادی که در مقیاسهای بالاتر قرار دارد عمل کنند (Hooghe and Marks, 2003: 238). برای مثال، در حالی که سیاستهای منطقه ای و محلی تعیین جزئیات خاصی از کاربری زمین و یا الگوهای برنامهریزی حمل و نقل برای اقدام را بر عهده دارند، لیکن این اقدامات معمولا توسط برنامهها و سیاستهای توسعه ملی و منطقه ای، استانداردهای فنی و بودجه دولتی، تعیین و اولویت بندی می شوند (Sathaye, et al., 2007: 698). در بعد افقی، تعداد بیشتری از الگوهای چندسطحی حکمروایی بر تغییرات اقلیمی و سایر مسائل مربوط به محیط زیست جهانی وجود دارد که در آن بازیگران در نهادهای مختلف برای تأثیر بر نتایج، با یکدیگر همکاری می کنند. در چهارچوب حکمروایی چندسطحی، یادگیری، انتقال اطلاعات و همکاری به صورت افقی صورت میگیرد و ارتباطات به طور فزایندهای میان شهرها، مناطق و دولتهای ملی بوجود می آیند (Bulkeley & Moser, 2007: 5). در سطح ملی، برخی از این روابط افقی بوسیله شبکههای اطلاعات رسمی و ائتلافهایی که در سطح ملی و بین المللی فعالیت می کنند برقرار میگردد.
هماهنگی افقی در سطح محلی فقط مربوط به اتحادیهها و انجمنهای بین المللی مقامات محلی نیست. مهمتر از آن، مسئله مربوط به اشکال مختلف هماهنگی بین حوزههای اختیارات محلی است که متعلق به یک شهر یا مناطق شهری است. مناطق شهری معمولاً دارای تقسیمات سیاسی و سازمانی مشخصی میباشند و بسیاری از تصمیم گیریهای راهبردی و ارائه خدمات در این سطح انجام می شود (OECD, 2006: 28). وجود این جایگاه برای سیاستهای توسعه شهری و به طور کلی مسائل مربوط به محیط زیست بسیار مهم است. صحبت کردن در مورد "بعد افقی" در حکمروایی چندسطحی نیز اغلب با نیاز به بهبود هماهنگی در میان سازمانها و وزارتخانههای مرتبط با مسائل محیط زیست در سطح مرکزی برای مقابله با سیاستهای موازی و یا متداخل همراه است (2006: 33-34؛ Moser & Dilling).
در تحقیقات مربوط به حکمروایی اقلیمی چندسطحی (Bulkeley & Kern, 2006; Kern & Alber, 2009) چهار شیوه حکمروایی از تجزیه و تحلیل فرآیند مدیریت اقلیمی بدست آمده است. این 4 شیوه عبارتند از: خودحکمروایی8، حکمروایی از طریق توانمند سازی9، حکمروایی به وسیله تدارکات10 و حکمروایی به وسیله اختیارات11. این 4 شیوه، روشهای مختلفی را نشان می دهند که در آن، مقامات محلی، تغییرات اقلیمی را در دستورکار خود قرار می دهند، در داخل سازمان خود کار می کنند، و همکاری بیرونی با ذینفعان، شهروندان و سایر سازمانهای دولتی دارند (Lenhart, 2015: 42). در شیوه حکمروایی به وسیله اختیارات، نهادهای مدیریت شهری (به ویژه شهرداری) به عنوان یک تنظیم کننده12 عمل می نمایند. این نهادها در صورتی که دارای صلاحیت قانونی در زمینه سیاستهای مربوطه مانند انرژی، حمل و نقل، برنامهریزی کاربری زمین باشند، می توانند مقرراتی را برای کاهش و یا سازگاری تغییرات اقلیمی همچون محدود کردن انتشار CO2 به اجرا در آورند. اقداماتي كه به طور همزمان باعث كاهش انتشار گازهاي گلخانه اي و ايجاد مقاومت در برابر خطرات اقلیمی مي شود، بايد در همه مقياسهاي منطقه شهری، شهر، منطقه، محله، بلوك و ساختمان اولویت بندی شده و به شیوه ای انجام شود که به شرایط محلی پاسخگو باشد. تصمیماتی که در مورد کاربری زمین اخذ می شود، پیامدهای بلندمدت داشته و شهر از ظرفیت لازم برای کاهش گازهای گلخانه ای و پاسخ به خطرات اقلیمی برخوردار است (Rosenzweig, et al., 2015: 41).
به طور کلی حکمروایی چندسطحی در ارائه سیاستها و راهبردها و همچنین استفاده از همکاریهای افقی و عمودی 5 حوزه اصلی را در بر میگیرد. این 5 حوزه عبارتند از: مسکن و سکونتگاههای غیررسمی، حمل و نقل، مدیریت آب و پسماند، انرژی و برنامهریزی شهری و کاریری زمین. برنامهریزی کاربری زمین یکی از مؤثرترین مراحل برای تسهیل سازگاری محلی با تغییرات اقلیمی است (Davoudi, et al., 2009: 42). از لحاظ تاریخی، دولتهای محلی از ابزارهای برنامهریزی کاربری زمین (مانند طرحهای رسمی، منطقه بندی، مقررات و مجوزهای توسعه و ساخت و ساز، دستورالعملهای طراحی و غیره) استفاده کردهاند تا خطر مواجهه جوامع را از سیل، آتش سوزی، زلزله و سایر خطرات طبیعی کاهش دهند. حال با به وجود آمدن تغییرات اقلیمی، فراوانی و بزرگی خطرات مرتبط با اقلیم، یک چالش برای برنامه ریزان شهری و منطقه ای محسوب می شود. در واقع برنامه ریزان با ابزارهایی که در اختیار دارند به دنبال راههایی برای سازگاری مکانها در هنگام وقوع تغییرات اقلیمی هستند (Davidson & Bowron, 2012: 31). در این زمینه گرانبرگ و همکاران13 (2019) معتقدند که تغییرات کوچک مقیاس در سازگاری اقلیمی در سطح محلی می تواند تقویت شود تا تغییرات تحول آفرین در مقیاس منطقه ای ایجاد شود.
توجه به این نکته ضروری است که برنامهریزی کاربری زمین باید به طور همزمان بسیاری از اهداف سیاست محلی، از جمله ارائه گزینههای مسکن مقرون به صرفه، ارائه محرکهای رشد اشتغال، حفظ میراث فرهنگی جامعه، کاهش انتشار گازهای گلخانه ای، حفاظت از تنوع زیستی، ایجاد حمل و نقل موثر و ... را دنبال نماید. چالش کلیدی برای برنامه ریزان و تصمیم گیرندگان محلی در این مورد این است که چگونه نیازهای سازگاری تغییرات اقلیمی را از طریق انطباق با سایر اهداف توسعه محلی در نظر بگیرند. نکته دیگر این است که چگونه ملاحظات تغییرات اقلیمی را در تصمیم گیریهای مختلفی که از سوی دولتهای محلی اخذ میگردد (از فعالیتهای خدمات شهری گرفته تا سرمایه گذاری و جمع آوری عوارض و مالیات و مدیریت بحران)، ادغام نمایند (Richardson & Otero, 2012: 40).
اولین قدم برنامهریزی در برخورد با سامانههای زیستی، درک عمیق ساختار و رفتار آن است (Meadows & Wright, 2008:32). از آنجا که شهرها سامانههای زیستی - اجتماعی را تشکیل می دهند، تلفیق محیط زیست با برنامهریزی شهری برای ایجاد انعطاف پذیری شهری ، به ویژه در برابر تغییرات اقلیمی، بسیار دارای اهمیت است. این طرز تفکر در مورد برنامهریزی شهری و منطقه ای دارای قدمتی دیرینه است که متناسب با رویکردهای زیست محیطی عصر خود میباشد (Ahern, 2013:1205). طبق گفته مکهارگ و اشتاینر14(2007)، فرایند برنامهریزی باید با یک چک لیست زیست محیطی جامع که متمرکز بر فرآیندهای طبیعی است آغاز شود تا بتواند آنها را در برنامهریزی ادغام نماید. عوامل بوم شناختی، تعیین کننده ظرفیت محیطی برای پشتیبانی از فعالیت انسان برای نوع خاصی از کاربری زمین است. این موضوع همان استفاده از طبیعت به عنوان یک مشارکت کننده راهبردی از طریق برنامهریزی در خصوص خدمات اکوسیستم است. پیکت و همکاران15 (2013) دستیابی به سازگاری زیر سیستمهای طبیعی و اجتماعی را در گرو درک و بهره مندی از ناهمگنی فضایی16 می دانند. محیط زیست می تواند از طریق برنامهریزی، با ترکیب اشکال و ویژگیها و فرایندهای طبیعی خود، در اجزای ساخته شده سیستمهای شهری ادغام شود. پتانسیل سازگاری برای ایجاد ظرفیت سازگاری زیر سیستمهای کالبدی شهری و منطقه ای از ویژگیهای محیطی منطقه مانند زمین شناسی، خاک، آب و پوشش گیاهی تشکیل شده است. این ویژگیها مدیریت آب را بر اساس فرآیندهای هیدرولوژیکی طبیعی و شرایط اقلیمی مطلوب (به ویژه شرایط حرارتی مطلوب) امکان پذیر می کنند (Rędzińska & Piotrkowska, 2020:3). این خواص را می توان برای به حداقل رساندن خطرات اقلیمی به کار برد. همچنین منطقه بندی اجازه می دهد تا اکوسیستمهای محیط زیست، با استفاده از خصوصیات طبیعی مناطق برای ایجاد عملکردهای مناسب توسعه، در انعطاف پذیری محیطهای ساخته شده نقش ایفا نمایند. اثر بخشی این رویکرد اکولوژیکی در برنامهریزی شهری به صورت عملی مورد تایید قرار گرفته است (Yang & Li, 2016: 24).
در مجموع، برنامهریزی کاربری زمین به سه دلیل عمده برای تسهیل سازگاری با تغییرات اقلیمی حیاتی است. اول اینکه، فرایندها و مدلهای برنامهریزی کاربری زمین از ظرفیت موجود برای بکارگیری سیاستهای سازگاری برخوردار هستند. هورلیمان و مارس17 (2012) معتقدند، فرایندهای برنامهریزی به منافع طولانی مدت دست می یابند و فعالیتهای مختلف مرتبط با شهر و منطقه را با هم هماهنگ می کنند و همزمان در چهارچوبهای کلان دولت کار می کنند. این فرایندهای مشترک ظرفیت را برای دستیابی به اقدامات سازگاری ایجاد می کند. از جمله این ظرفیتها می توان به "توانایی اجرایی و هماهنگی امور مربوط به منافع عمومی" و "قدرت اجرایی در مقیاسهای مختلف مکانی ، زمانی و حکمروایی، در ضمن توجه به شرایط و ویژگیهای محلی" اشاره کرد (Hurlimann & March, 2012: 480).
دوم، نهادهای دولتی، عمومی و مردم نهاد و دانشگاهیان اهمیت برنامهریزی کاربری زمین را برای دستیابی به اقدامات سازگاری درک کردهاند. سوم، برنامهریزی توسعه در سطح منطقه ای ایجاب می کند که از طریق مدیریت رشد و طراحی زیرساختها، از سازگاری تغییرات اقلیمی پشتیبانی شود. به طور خاص، در مداخلات مربوط به کاربری زمین، مانند زیرساختها، حمل و نقل و مقررات ساختمان، به عنوان یک رویکرد فعال برای پایداری زیست محیطی مورد قبول واقع شده است. استرن18 (2007) ادعا می کند که برای سازگاری با تغییرات اقلیمی، طیف وسیعی از ابزارهای سیاست گذاری مورد نیاز است. ادغام سیاستهای تغییرات اقلیمی در برنامهریزی کاربری زمین، توسعه زیرساختهای سازگاری را تسهیل می کند و همچنین از طریق تنظیم این زیرساختها، خطرات و آسیب پذیری جامعه را کاهش می دهد.
سیاست اقلیمی برگرفته از یک سیستم اجتماعی-اکولوژیکی جهانی انعطافپذیر است که در عین توانایی تغییر و انطباق، عملکرد و ساختار یکسانی را حفظ میکند (Uyl & Russel, 2017:344). همچنین تفکیک روابط در سیاست های سازگاری تغییرات اقلیمی دارای اهمیت است (Patterson, 2021). اگرچه شواهد مهمی برای حمایت از برنامهریزی کاربری زمین در پرداختن به تغییرات اقلیمی وجود دارد، اما چالشهایی نیز به این رویکرد وجود دارد. به عنوان مثال ، ویلسون و پیپر19 (2010) استدلال می کنند که بکارگیری سیاستهای اقلیمی در برنامهریزی کاربری زمین نیاز به "اصلاح" روشهای برنامهریزی موجود است. این امر به این لحاظ چالش برانگیز است که رویكردهای برنامهریزی در حوزههای مختلف فضایی متفاوت است و بکارگیری رویكرد جدید برای برنامهریزی كاربری زمین مستلزم به چالش کشیدن "فرایندهای معمول برنامهریزی" است (Wilson & Piper, 2010:3). با این وجود ، نمونههای موفقی از سیاستهای برنامهریزی کاربری زمین وجود دارد که سازگاری با تغییرات اقلیمی را بکارگرفته است. تحلیل مواردی از برنامههای محلی کاربری زمین در پرنس جورج در بریتیش کلمبیا، نشان می دهد که چگونه اقدامات سازگاری با موفقیت در سیاستهای برنامهریزی محلی گنجانده شده است (Pickett et al., 2012). نمونههای دیگر مطالعات موردی موفق شامل روتردام در هلند و کوئینزلند در استرالیا است، جایی که سیاستهای سازگاری در تمام سطوح تصمیم گیری و فرایندهای برنامهریزی کاربری زمین نهادینه شده است (Lu & Stead, 2013) که در آن با وجود چالشهایی با اهداف نهادهای فرادستی، برنامه ریزان کاربری زمین برای بکارگیری اقدامات سازگاری در شیوههای برنامهریزی، در قالب حکمروایی چندسطحی از موانع سیاسی عبور کردهاند (McClure & Baker, 2018:84).
مواد و روش ها
در این مطالعه از روش پژوهش اسنادی و فن بازبینی نظام مند متون در قالب اسناد و برنامههای تهیه شده توسعه شهری و پیراشهری در مجموعه شهری قزوین در سطوح مختلف طی دو دهه اخیر استفاده شد. همچنین به منظور انطباق سیاستهای سازگاری اقلیمی و سیاستهای تدوین شده در اسناد از روش تطبیقی–تحلیلی استفاده شده است. در این راستا، پس از استخراج، طبقهبندی و تقلیل دادهها در طرحهای مذکور، به تحلیل دادهها و بررسی میزان مطابقت برنامههای تبیین شده با سیاستهای سازگاری تغییرات اقلیمی با کمک روش دلفی، پرداخته شد. مقیاس اندازه گیری در روش، طیف لیکرت بوده و میزان تطبیقپذیری در 5 سطح (کاملا منطبق، نسبتاً منطبق، تا حدی منطبق، نسبتاً غیرمنطبق و کاملا غیرمنطبق) انجام پذیرفت. اعتبار پاسخها نیز بر اساس روش ممیزی و استفاده از نظرات کارشناسی متخصصین بدست آمده است. از میان اسناد و طرحهای مرتبط با موضوع مورد پژوهش و در سطوح ملی، منطقهای و ناحیهای در یک دهه اخیر به 3 سند (جدول 1) دست یافتیم که به بررسی آنها پرداخته شد.
جدول 1. اسناد مورد بررسی در تحلیل اسنادی
Table 1. Documents reviewed in document analysis
اسناد مورد بررسی | سال تصویب | سطح عملیاتی | مرجع تصویب |
سند آمایش کشور | 1399 | ملی | شورای عالی آمایش سرزمین |
سند آمایش استان قزوین | 1398 | منطقه ای | سازمان برنامه و بودجه |
طرح مجموعه شهری قزوین | 1392 | ناحیه ای | شورای عالی شهرسازی و معماری ایران |
Source: Research Findings, 2021
سیاستهای سازگاری با تغییرات اقلیمی به عنوان مولفه های مورد پژوهش تعریف می شوند (جدول 2). این سیاستها به از تجمیع سیاستهای استخراج شده در مطالعات پژوهشگران مختلف در جهان (Bulkeley & Kern, 2006; Davoudi, et al., 2009; Howard, 2009; McEvoy, et al., 2010; Pizzaro, 2009; Lundqvist & Biel, 2007; Gross, et al., 2016; Rosenzweig, et al., 2015) در این خصوص تدوین شده است.
جدول 2. مولفه های مورد پژوهش
Table 2. Components of the research
مولفه های مورد پژوهش | سیاست 1 | برنامهریزی راهبردی کاربری زمین برای افزایش حمل و نقل عمومی |
سیاست 2 | برنامهریزی راهبردی جهت حفظ و گسترش کاربریهای سبز در داخل و خارج شهرها | |
سیاست 3 | برنامهریزی سایتهای خارج از محدوده شهرها برای تاسیسات و صنایع با انرژی تجدید پذیر | |
سیاست 4 | برنامهریزی جهت استقرار کاربریها مبتنی بر ظرفیت اکولوژیکی | |
سیاست 5 | ارائه دستورالعمل جهت بهینه سازی مصرف انرژی در کاربریهای بزرگ مقیاس | |
سیاست 6 | تحدید فعالیت کاربریهای آلاینده و مکانیابی مناسب آنها با توجه به اریابیهای محیط زیستی | |
سیاست 7 | ارائه برنامه یکپارجه حکمروایی دولت محلی در تصمیم گیری و اجرای برنامههای کاربری زمین |
Source: Research Findings, 2021
همچنین بر اساس مطالب ذکر شده در رویکرد نظری و مبتنی بر فرآیند پژوهش، می توان مدل مفهومی تطابق نظام برنامهریزی کاربری زمین و چهارچوب حکمروایی اقلیمی چندسطحی را بدین صورت نمایش داد (شکل 1).
شکل 1. مدل مفهومی پژوهش
Figure 1. Conceptual model of research
(Source: Research Findings, 2021)
در این مدل محل تلاقی حوزه کاربری زمین و سیاست سازگاری در حکمروایی اقلیمی چندسطحی با نظام برنامهریزی کاربری زمین، موضوع مورد پژوهش میباشد. در این مدل منطقه شهری به عنوان مهمترین عامل ایجاد تغییرات اقلیمی و برنامهریزی کاربری زمین به عنوان مهمترین ابزار سیاستگذاری مدیران شهری و منطقه ای دیده شده است. همراستایی بعد محیط زیستی در نظام برنامهریزی کاربری زمین و سیاستهای سازگاری در حوزه کاربری زمین در حکمروایی اقلیمی چندسطحی، چیزی است که میبایست در تطابق پذیری آن مورد بررسی قرار گیرد. به عبارت دیگر چگونه برنامهریزی کاربری زمین در یک منطقه شهری می تواند با راهکارهای مواجهه با تغییرات اقلیمی از طریق سیاستهای سازگاری و در چهارچوب حکمروایی اقلیمی چندسطحی منطبق شود.
محدوده مورد مطالعه
محدوده مورد مطالعه در این پژوهش مجموعه شهری قزوین میباشد (شکل 2). در واقع مجموعه شهري محدودهاي است جغرافيايي که از يک شهر مرکزي و حداقل دو شهر پيراموني و نواحي روستايي ما بين آنها تشکيل يافته که تمامي شهرهاي پيراموني آن با شهر مرکزي داراي يکپارچگي اقتصادي، اجتماعي و خدماتي بالايي بوده و لازم است تحت مديريت يكپارچه باشد. محدوده مجموعه شهري قزوین به لحاظ تقسيمات كشوري، بخشهاي مركزي شهرستان قزوين و کل شهرستان البرز را در بر ميگيرد. اين محدوده 5/1423 كيلومترمربع وسعت دارد كه 1/9 درصد از استان قزوین است. اين در حالي است كه 57 درصد از جمعيت استان و حدود 72 درصد از جمعيت شهري استان در این محدوده زندگي ميكنند. تمركز بالاي جمعيت به ويژه جمعيت شهري در اين محدوده موجب شده تا تراكم نسبي جمعيت آن (6/457) به بيش از 6 برابر تراكم نسبي جمعيت استان (4/73) برسد و نسبت شهرنشيني در آن به رقم 87 درصد بالغ گردد (Qazvin Urban Complex Plan, 2014).
شکل 2. محدوده مورد مطالعه
Figure 2. Study area
(Source: Qazvin Urban Complex Plan, 2014)
یافتهها
در این بخش، راهبردها و سیاست های 3 سند مذکور در روش پژوهش در مقیاس های ناحیه ای، منطقه ای و ملی بررسی و میزان مطابقت مقررات و قوانین وضع شده با سیاست های سازگاری تغییرات اقلیمی مورد تحلیل قرار گرفتند.
- سند ملی آمایش سرزمین
آمايش سرزمين, ايجاد تعادل بين سه عنصر انسان، فضا و فعاليت تعريف شده است. در سند ملی آمایش سرزمین که در سال 1399 به تصویب رسید، تحقق چشم انداز توسعه فضایی سرزمين، منوط به دستيابی به اهداف زیر است عنوان شده است:
- نقش آفرینی و رقابت پذیري در شبکه جریانهاي منطقه اي و بين المللی
- اقتصاد متنوع، درونزا، برونگرا و ارزش آفرین مبتنی بر سرمایه انسانی، فناوري نوآورانه و تخصصها و مزیتهاي منطقه اي
- حفاظت، احياء و بهره برداري خردمندانه از منابع طبيعی، محيط زیست و ميراث فرهنگی براي نيل به توسعه پایدار
- سازمان فضایی شبکه اي، متعادل، منسجم، هم پيوند، تاب آور و غيرمتمرکز سازگار با تغيير اقليم
- عدالت، رفاه و مشارکت اجتماعی، حفظ و تعميق انسجام ملی، یکپارچگی سرزمين و هویت ایرانی-اسلامی
- امنيت بالنده سرزمين در همه وجوه و قدرت بازدارنده
شکل 3. سازمان فضایی مطلوب در افق 1424
Figure 3. Optimal spatial organization in the horizon of 2045
(Source: National spatial planning Document, 2021)
این سند شامل 24 راهبرد سرزمینی و 254 سیاست سرزمینی است. راهبرد سرزمینی جهت گيري اصلی و بلندمدت توسعه فضایی سرزمين با در نظر گرفتن قابليتها، فرصتها و محدودیتها در مواجهه با چالشها براي تحقق اهداف توسعه فضایی مطلوب سرزمين را مشخص می کند و سیاست سرزمینی بيانگر خط مشی تحقق راهبردهاي توسعه فضایی سرزمينی است (شکل 3). این سند در محدوده مورد مطالعه (منطقه شهری قزوین) بر اساس موضوعات مورد بررسی، نقشهای متفاوتی را برای این محدوده در نظر گرفته است که عبارتند از:
• مرکز لجستیک
• پهنه مستعد تولید انرژیهای تجدید پذیر (بادی و خورشیدی)
• محور خدمات رسان سطح یک و شهر سطح دو در نظام سکونتگاهی
• قلمرو مستعد توسعه کشاورزی استراتژیک و ویژه
• محور گردشگری راه ابریشم
• قرارگیری در 4 گذرگاه ارتباطی شمال جنوب، شرق غرب، تریسیکا و اکو
• منطقه مدیریت شده تحت تاثیر گرد و غبار
• استقرار فعالیت صنعتی در زمینه تولید ماشین آلات الکترونیکی، رایانه ای و نوری و محصولات دارویی
همچنین از میان 24 راهبرد سرزمینی، 8 راهبرد در ارتباط با مباحث محیط زیست، کاربری زمین و فعالیتهای مرتبط با کاربری زمین بودند. در ذیل این 8 راهبرد سرزمینی، 21 سیاست سرزمین مرتبط با عناوین یاد شده شناسایی و در جدول شماره 3 آمده است. تطابق پذیری سیاستهای استخراج شده در این سند با سیاستهای سازگاری با تغییرات اقلیمی مورد بررسی قرار گرفت (جدول 4).
جدول 3. برنامهها و سیاستهای سازگاری و برنامه کاربری زمین و فعالیتهای مرتبط با آن در سند ملی آمایش سرزمین
Table 3. Adaptation plans and policies and land use plan and related activities in the National Spatial planning Document
راهبرد سرزمینی | سیاست سرزمینی |
تقویت نقش مفصلی کشور در شبکه گذرراههای ترانزیتی منطقه ای و بین المللی | 1- ایجاد و توسعه زیربناها و روبناهاي سخت افزاري و نرم افزاري مراکز لجستيک عرصه مرکزي کشور شرق-غرب با اولویت پهنههاي سمنان، قم و قزوین) |
2- توسعه، تقویت، تجهیز و بهره برداری بهینه از شبکه مدهای حمل و نقلی ملی منطبق بر گذرراههای ترانزیتی منطقه ای و جهانی و تمرکز بر ارائه خدمات رقابتی | |
تنوع بخشی به اقتصاد متناسب با مزیتها، قابلیتها و تخصصهای سرزمین | 3- تطبيق برنامههاي توسعه صنعتی (صنایع کشاورزي و صنایع مرتبط) با مزیتها و ظرفيتهاي توليدي محصولات کشاورزي در هر منطقه مبتنی بر توان اکولوژیک و آب قابل برنامه ریزي |
تحول کشاورزی، اصلاح ساختار و نظام بهره برداری و استقرار کشاورزی هوشمند و پایدار با حصول اطمینان از امنیت غذایی، آب و محیط زیست | 4- استقرار حکمروایی مناسب بخش کشاورزی با تمرکز دولت بر سیاستگذاری و تسهیل گری |
5- ممنوعیت تغییر کاربری اراضی مستعد کشاورزی | |
6- استقرار کشاورزی حفاظتی، دقیق، هوشمند و سازگار به تغییرات اقلیمی و تأمین کننده امنیت غذایی | |
سازگاری توسعه با محیط زیست و منابع طبیعی | 7- تقویت و توانمندسازی نظام ملی ارزیابی راهبردی محیط زیست (SEA) |
8- تشویق سرمایه گذاری و حمایت از خلق، تجاری سازی و به کارگیری فناوریهای سازگار با محیط زیست | |
9- تدوین و اجرای برنامه سازگاری با تغییر اقلیم در حوزههای مختلف ازجمله آب، کشاورزی و امنیت غذایی، بهداشت و درمان، گردشگری، سواحل، اکوسیستمهای طبیعی و ... | |
10- مدیریت یکپارچه کانونهای بحرانی محیط زیستی (مدیریت مناطق تحت تأثیر فرونشست) | |
11- بازنگری ضوابط و معیارهای تغییر کاربری اراضی متناسب با ویژگیهای بوم شناختی هر قلمرو | |
12- تقویت و توانمندسازی نظام ارزیابی اثرات محیط زیستی (EIA) و استقرار نظام ممیزی و پایش | |
13- مدیریت کیفی هوای محیط در سطح کشور به ویژه در مناطق کلانشهری | |
14- پایش و حفاظت از خاک و جلوگیری از فرسایش، شور شدن، آلودگی و تخریب آن | |
ساماندهی استقرار صنایع کشور و شکل دهی به زنجیره فعالیتهای صنعتی | 15- کاربست رویکرد توسعه خوشه ای در شهرکها، نواحی صنعتی و معدنی |
تمرکززدایی و تغییر الگوی شبکه شهری سرزمین از تک مرکزی به شبکه چندمرکزی و چندسطحی | 16- تقویت و ارتقاء سطح عملکردی و خدماتی شهرها/شهرمنطقههای ارومیه، اردبیل، زنجان، سنندج، ایلام، خرم آباد، همدان، قزوین، گرگان، سمنان، اراک، قم، یزد، بجنورد، بیرجند، یاسوج، شهرکرد، بوشهر به سطح دو |
17- تمرکززدایی و پالایش عملکردی منطقه کلانشهری تهران با حفظ و توسعه کارکرد پایتختی | |
18- ایجاد پویایی و تقویت پیوند در شبکه چندسطحی و چندمرکزی نظام سکونتگاهی با بهرهگیری از الگوی گوی و میله | |
پیاده سازی الگوی مطلوب توسعه نظام سکونتگاهی در مناطق مختلف سرزمین | 19- استانهای زنجان، قزوین، فارس، کرمان، یزد، سمنان، قم، مرکزی، همدان، چهارمحال و بختیاری، کهگیلویه و بویراحمد، لرستان: به صورت شبکه شهری چندمرکزی خوشه ای با رویکرد توسعه مکانهای مرکزی، تثبیت مناطق کلانشهری، توسعه شهرهای کوچک و میانی، تقویت کانونهای روستایی متوسط و بزرگ |
حفظ و جذب جمعیت در روستاها با تأکید بر ارتقاء پویایی و ماهیت تولید محور بودن روستاها | 20- ممانعت از تبدیل بی رویه نقاط روستایی به شهر |
21- تقویت نظام نهادی و تصمیم سازی پیوستار توسعه شهری-روستایی در بستر شبکه منطقه ای |
Source: National spatial planning Document, 2021
جدول 4. سنجش تطابق برنامهها و سیاستهای سازگاری و برنامه کاربری زمین و فعالیتهای مرتبط با آن در سند ملی آمایش سرزمین
Table 4. Assessing the adaptability of adaptation plans and policies and land use plan and related activities in the National Spatial planning Document
| برنامه کاربری زمین و فعالیتهای مرتبط با آن در سند ملی آمایش سرزمین | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | ||||||||||||||||||||||||
سیاستهای سازگاری در حوزه برنامه کاربری زمین | 1 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
| ||||||||||||||||||||||
2 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
| |||||||||||||||||||||||
3 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
| |||||||||||||||||||||||
4 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
| |||||||||||||||||||||||
5 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
| |||||||||||||||||||||||
6 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
| |||||||||||||||||||||||
7 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
| |||||||||||||||||||||||
مجموع |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
کاملا منطبق | نسبتاً منطبق | تا حدی منطبق، | نسبتاً غیرمنطبق | کاملا غیرمنطبق | بدون ارتباط |
|
|
|
|
|
|
Source: Research Findings, 2021
بر اساس نتایج یافتهها، میزان تطابق برنامه مذکور در حوزه کاربری زمین و سیاستهای سازگاری با تغییرات اقلیمی در محدوده نسبتاً منطبق براورد گردید که نشان دهنده میزان تطابق پذیری بالای این سند در حوزه کاربری زمین، محیط زیست و فعالیتهای مرتبط با آن، با سیاستهای سازگاری با تغییرات اقلیمی است. سیاست شماره 9 در سند ملی آمایش سرزمین که به تدوین و اجرای برنامه سازگاری با تغییر اقلیم در حوزههای مختلف ازجمله آب، کشاورزی و امنیت غذایی، بهداشت و درمان، گردشگری، سواحل، اکوسیستمهای طبیعی و ... اشاره دارد، به صورت مشخص بر روی سازگاری با تغییرات اقلیمی تمرکز نموده است که نشان از اهمیت این موضوع در قانونگذاری است.
- سند آمایش استان قزوین
هدف اساسي از مديريت و برنامه ريزی آمايش سرزمين، توزيع فعاليتهای اقتصادی، اجتماعي، جمعيتي و ظرفيتهای آشكار و پنهان با توجه به تحولات و دگرگونيهای زمان و نيازهاست كه عمدتاً با ديدی درازمدت و به منظور بهره برداری بهينه از امكانات آن و همچنين هويدا كردن نقش و مسؤوليت خاص هر منطقه براساس توانمندیها و قابليتهای آن به طور هماهنگ با ديگر مناطق است. بر اساس اين نقش و مسئوليت كه حاصل روندهای طبيعي و قانون مند هر منطقه به شمار مي رود و هم چنين برنامه ريزیهای منطقه ای، برنامة توسعه ملي مي تواند در مناطق مختلف اجرا شود. بنا به ضرورتهای فضايي كشور مرحله جديد مطالعات آمايش در كشور از چند سال قبل آغاز گرديده، در استان قزوين نيز تهيه اين برنامه از سال 1386 شروع و مطالعات اوليه استان در سال 1392 به پايان رسيده و در سال 1398 تكميل مطالعات و به روز رساني آن صورت پذیرفت (شکل 4). با توجه به اهداف شناسايي شده در سه بخش اهداف اسناد فرادست، اهداف مشكل سو و اهداف ارزش سو، اهداف بنيادين آمايش استان قزوين به شرح زير تدوین شده است:
1 . ارتقای ارتباط پذيری و تقويت نقش مفصلي استان در شبكه حمل و نقل فرامنطقه ای
2 . ارتقا و انتقال از توسعه فضايي كريدوری به توسعه فضايي پهنه ای
3 . ارتقای عدالت فضايي و بين قلمرويي در فرآيند توسعه استان
4 . ارتقای نرخ ، تنوع و بهره وری اشتغال مولد و پايدار
5 . توسعه ظرفيتهای نهادی توسعه و برنامه پذيری كنشگران اصلي استان
6 . كاهش و پالايش شدت و كيفيت وابستگي فعاليتهای اقتصادی به منابع طبيعي و اقليمي
7 . ارتقای پايداری منابع طبيعي بويژه منابع آب و خاک
8 . كنترل و كاهش خطرپذيری پهنههای سكونت، فعاليت و ارتباطات در قبال مخاطرات طبيعي
9 . حفظ هويت و يكپارچگي اجتماعي و فرهنگي متنوع استان
شکل 4. سازمان فضایی توسعه استان قزوین در افق 1424
Figure 4. The spatial organization of the development of Qazvin province in the horizon of 2045
(Source: Qazvin County spatial planning Document, 2019)
این سند شامل 11 راهبرد سرزمینی و 86 سیاست سرزمینی است. سیاستهای سرزمینی توسعه استان بر پایۀ راهبردهای تدوین شده برای توسعۀ استان که به بازتعریف نظام استقرار جمعیت و فعالیت در استان تمرکز نموده و چهارچوب سیاستی توسعۀ زیرساختهای خدماتی و تولیدی را شکل می دهند، تدوین شدهاند. این سند، استان قزوین را به 7 زیرمنطقه تقسیم نموده و منطقه 1 آن دقیقاً منطبق بر محدوده مورد مطالعه (منطقه شهری قزوین) میباشد و تعیین اولویتهای توسعه این منطقه، در انطباق توانهای بالفعل و بالقوه اقتصادی و اجتماعی آنها و مزیتهای نسبی آنها با توان اکولوژیکی انجام پذیرفته است. این سند در محدوده مورد مطالعه (منطقه شهری قزوین) بر اساس موضوعات مورد بررسی، نقشها و تخصصهای متفاوتی را برای این محدوده در نظر گرفته است که عبارتند از:
- کشاورزی (گندم، جو، اسپرس)، باغداری (گردو، آلبالو، گیلاس)، دامپروری و پرورش طیور مکانیزه و بازارگرا
- صنایع تولیدی موادغذایی و کانی غیرفلزی، شیمیایی
- خدمات مالی و بیمه، اطلاعات و ارتباطات و خدمات اداری و پشتیبانی عرصه زیست
- خدمات فناوری سطح بالا و خدمات تحقیق و توسعه
همچنین از میان 11 راهبرد سرزمینی، 6راهبرد در ارتباط با مباحث محیط زیست، کاربری زمین و فعالیتهای مرتبط با کاربری زمین بودند. در ذیل این 6 راهبرد سرزمینی، 22 سیاست سرزمین مرتبط با عناوین یاد شده شناسایی و در جدول شماره 5 آمده است. تطابق پذیری سیاستهای استخراج شده در این سند با سیاستهای سازگاری با تغییرات اقلیمی مورد بررسی قرار گرفت (جدول 6).
Table 5. Adaptation plans and policies and land use plan and activities related to it in Qazvin province Spatial planning Document
راهبرد سرزمینی | سیاست سرزمینی |
توسعۀ کشاورزی، دامداری و آبزی پروری پایدار، مدرن و رقابتی از طریق پالایش، ارتقای سطح فناوری و افزایش بهره وری عوامل تولید و مدرنسازی و توسعۀ صنایع تبدیلی | 1. اولویت دهی به سرمایه گذاری و توسعۀ فعالیتهای کشاورزی بر پایۀ توان اکولوژیک زمین و تغییر الگوی کشت به سمت محصولات کم آب بر و کشت فشرده و توقف کاشت محصولات پرآب بر |
2. جلوگیری از خرد شدن زمین و تجمیع زمینها | |
توسعۀ صنایع پایدار و ارتقای جایگاه صنعتی استان از طریق اصلاح و تکمیل زنجیرههای تولید و توسعۀ خوشههای صنعتی و گسترش رقابت پذیری و تمرکز بر صنایع دارای فناوری بالا و افزایش بهره وری عوامل تولید و تغییر فناوریهای تولیدی و مدرنسازی و تعیین نقش در ارتباطهای بین المللی و افزایش بهره وری معادن و اکتشاف معادن دارای مزیت رقابتی | 3. گسترش صنایع دارای ارزش افزودۀ بالا و رقابتی با توجه به توان اکولوژیک استان و گسترش صنایع تبدیلی مرتبط با بخش کشاورزی |
4. اولویت به توسعۀ صنایعهای تک | |
5. ساماندهی شهرکها و مجتمعهای صنعتی جهت برخورداری از مدیریت واحد و یکپارچه و ارائۀ خدمات مناسب به واحدهای مستقر در آنها | |
توسعۀ خدمات بازرگانی و زیرساختهای مبادلۀ خارجی در استان، در سطوح ملی و فراملی و کاهش تمرکز از بخش مرکزی کشور با کارکرد ارتباطی شمالی-جنوبی و تقویت شبکههای جادهای و ریلی سریع | 6. توسعۀ شبکۀ ارتباطی جادهای استان با توجه به نقش چهار راهی قزوین در برقراری ارتباط بین مرکز کشور با استانهای شمالی، شمال غربی و غربی و قرارگیری در کریدورهای ارتباطی بین المللی |
7. ایجاد شبکههای ارتباط سریع ریلی منطقه ای به منظور ارتقای نقش استان در شبکۀ حمل و نقل کشور | |
8. تقویت شبکههای ارتباطی بین استان قزوین و استانهای قم و مرکزی و ایفای نقش در ارتباطات شمالی جنوبی کشور | |
بهرهگیری از موقعیت ویژۀ جغرافیایی استان و همجواری آن با مجموعۀ شهری تهران و البرز و تعیین نقش استان به عنوان نقطۀ شروع مجموعههای شهری مرکزی کشور وهاب ارتباطی شمال غرب کشور | 9. بهرهگیری از موقعیت ویژه جغرافیایی استان و همجواری آن با منطقه شهری تهران برای افزایش نقش و سهم استان در ساختار اقتصاد ملی |
10. توسعۀ زیرساختهای ارتباطی سریع برای تسهیل خروج از مجموعۀ شهری تهران و البرز به سمت مقاصد غربی کشور | |
11. افزایش مطلوبیت زیست در استان برای جذب جمعیت مهاجر از تهران و سایر استانهای همجوار و نگهداری آنها در استان | |
بهره برداری پایدار از منابع طبیعی استان از طریق تمرکز بر توسعۀ انرژیهای نو، نهادینه نمودن رویکرد عرضه و تقاضا و افزایش سطح آگاهی عمومی در مدیریت بهینه منابع آب، افزایش توان پاسخگویی و تاب آوری در مواجهه با بحرانهای طبیعی درونی و بیرونی استان | 12. ایجاد ساز و کار کنترلی و نظارتی برای انطباق توسعۀ فیزیکی با توانهای اکولوژیکی مناطق استان و اعمال مدیریت جامع زیست بوم |
13. تدوین برنامۀ جامع مقابله با خشکسالی، پیشگیری از سیلاب و استفادۀ مجدد از آبهای غیر متعارف، پسابهای خانگی و صنعتی و مهار آبهای سطحی و راه اندازی نظام جامع مدیریت چرخۀ آب در استان بر پایۀ اصول توسعۀ پایدار | |
14. حفظ و احیاء سفرههای آبهای زیرزمینی و تغذیۀ مصنوعی سفرهها و نظارت بر بهره برداری بهینه از منابع آب سطحی و زیرزمینی | |
15. حفظ، احیاء و بهره برداری اصولی از منابع آب و خاک و جنگل و مرتع و حفاظت از آبخیزها به منظور ایجاد شرایط مناسب برای توسعه پایدار | |
16. تدوین برنامههای مدیریت یکپارچه مخاطرات محیطی و تدوین برنامۀ ارزیابی راهبردی زیست محیطی | |
17. تدوین بستههای سیاستی برای جلوگیری از توسعۀ کاربریها بدون توجه به ارزیابیهای زیست محیطی | |
18. توسعۀ زیرساخت اطلاعاتی و بانک اطلاعات مکانی مخاطرات طبیعی و محیطی استان و شناسایی صنایع و زیرساختهای آلودگی آفرین و سمی استان | |
19. راه اندازی ستاد مدیریت بحران استان و تدوین پروتکلهای استاندارد مدیریت بحرانهای طبیعی و مصنوع در استان و تقویت نظامهای کارآمد کنترل و مدیریت بحران | |
20. برنامهریزی همکاریهای بین سازمانی و بین استانی برای کاهش آسیب پذیری از بحرانها و آمادگی برای همکاری با سایر استانها به خصوص استان تهران | |
تعامل با سایر استانهای همجوار در قالب نهادهای مشترک منطقه ای برای ایجاد هماهنگی و تقسیم کار بین آنها (در مواردی چون توسعۀ منطقه ای، رفع نابرابری و افزایش دسترسی، مدیریت و بهره برداری بهینه و یکپارچه از منابع آب و کاهش اثرات زیستمحیطی) | 21. افزایش همکاری (به هجای رقابت) بین استانی با استانهای همجوار و پایبندی به وظیفۀ همکاری در گشودن مشکلها |
22. تدوین سازوکار یاری در بحرانها و جلوگیری از آسیبهای محیطی ناشی از اعمال توسعه ای برای استانهای همجوار |
Source: Qazvin County spatial planning Document, 2019
جدول 6. سنجش تطابق برنامهها و سیاستهای سازگاری و برنامه کاربری زمین و فعالیتهای مرتبط با آن در سند آمایش استان قزوین
Table 6. Assessing the adaptability of adaptation plans and policies and land use plan and related activities in Qazvin province spatial planning Document
| برنامه کاربری زمین و فعالیتهای مرتبط با آن در سند آمایش استان قزوین | |||||||||||||||||||||||
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | |||
سیاستهای سازگاری در حوزه برنامه کاربری زمین | 1 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
| |
2 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
| ||
3 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
| ||
4 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
| ||
5 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
| ||
6 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
| ||
7 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
| ||
مجموع |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
کاملا منطبق | نسبتاً منطبق | تا حدی منطبق، | نسبتاً غیرمنطبق | کاملا غیرمنطبق | بدون ارتباط |
|
|
|
|
|
|
Source: Research Findings, 2021
بر اساس نتایج یافتهها، میزان تطابق برنامه مذکور در حوزه کابری زمین و سیاستهای سازگاری با تغییرات اقلیمی در محدوده نسبتاً منطبق براورد گردید که نشان دهنده میزان تطابق پذیری بالای این سند در حوزه کاربری زمین، محیط ریست و فعالیتهای مرتبط با آن، با سیاستهای سازگاری با تغییرات اقلیمی است. تعیین تخصصهای اصلی منطقه شهری قزوین در این سند و الگوی استقرار فعالیتها با توجه به اهداف و راهبردها، سناریوهای تدوین شده و توان اکولوژیک اراضی منطقه انجام پذیرفته است. همچنین در حوزه محیط زیست بیشترین و در حوزه حمل و نقل کمترین تطابق با سیاستهای سازگاری اقیلیمی مشاهده شد.
- طرح مجموعه شهری قزوین
طرحهاي مجموعه شهري بر اساس مصوبه هيات وزيران در سال 1374 براي شهرهاي بزرگ و شهرهاي اطراف آنها تهيه ميشود. طرح مجموعه شهری قزوین در سال 1392 به تصویب شورای عالی شهرسازی و معماری ایران رسید (شکل 5). در این طرح با توجه به رويکرد طرح و با توجه به فرازهاي چشم انداز، اهداف كلان به شرح زير تعيين شدهاند:
- دستيابي به منابع زيستي پايدار و مديريت شده.
- پايداري و عدالت اجتماعي ـ فضايي در نظام اسکان جمعيت.
- تبديل مجموعه به شبکهاي از سکونتگاههاي همکار و همپيوند.
- سهم ثابت اشتغال و جمعيت مجموعه شهري از استان.
- ساختار دسترسي و حملونقل منطبق بر الزامات سازمان فضايي.
- ايجاد تعلق خاطر در ساکنان مجموعه شهري به سرزمين و ميراث فرهنگي در پيوند با فرهنگ ملي.
- تنوع درونقلمرويي و رقابت بينقلمرويي در نظام اقتصادي و فعاليتي.
- ارتقا يکپارچگي قلمرويي-عملکردي در مديريت خردمندانهي مجموعه شهري.
شکل 5. سازمان فضايي پيشنهادي مجموعه شهري قزوین
Figure 5. Proposed spatial organization of Qazvin city complex
(Source: Qazvin Urban Complex Plan, 2014)
با توجه به این که در طرح مذکور، بخش قابل توجهی از راهبردها و مولفههای تشکیل دهنده سازمان فضایی تکرار شده بودند، در نهایت 39 سیاست از میان 5 هدف فوق که در ارتباط با برنامه کاربری زمین بودند استخراج (جدول 7) و تطابق پذیری آن با سیاستهای سازگاری با تغییرات اقلیمی مشخص گردید (جدول 8).
جدول 7. برنامهها و سیاستهای سازگاری و برنامه کاربری زمین در طرح مجموعه شهری قزوین
Table 7. Adaptation plans and policies and land use plan in Qazvin urban complex plan
هدف | راهبرد | سیاست |
تبديل مجموعه به شبکهاي از سکونتگاههاي همکار و همپيوند | مهار و پالايش تمرکز فعاليتي و سکونتي در کريدور مرکزي به نفع ساير پهنهها | 1. جلوگيري از پراکندهرويي واحدهاي صنعتي کوچکمقياس و کمبازده در پهنه مرکزي و جانمايي آنها در شهرکهاي صنفيخدماتي مکانيابي شده به صورت مشترک ميان شهرها |
2. جلوگيري از استقرار مراکز فعاليتي کاربر بزرگمقياس در کريدور مرکزي | ||
3. تحديد پراکنش شهرهاي محمديه، قزوين و الوند و تاکيد بر توسعه عمودي | ||
تسهيل رابطهي تعاملي، شبکهاي و مکمل به لحاظ عملکردي (تقسيم کار فضايي و ايجاد رابطهي چندسطحي و چندعملکردي) | 4. تسهيل انتقال صنايع بزرگمقياس کاربر به پهنهي ليا | |
5. رونق و تاکيد بر بخش کشاورزي و صنايع پشتيبان کشاورزي در نيمه جنوبي مجموعه | ||
6. ساماندهي فعاليتهاي صنعتي جديد و ترغيب صنايع موجود کاربر به استقرار در محورهاي کمکي تاکستان و بويينزهرا | ||
تبديل ساختار فضايي مجموعه از تک اندامي به چنداندامي و ايجاد و تقويت مراکز رشد تعادلبخش | 7. استقرار کانونها و شهرکهاي علمي و فناوري، پرديسهاي دانشگاهي و شهرکهاي پزشکي در حوزه مرکزي | |
8. رونق اکوتوريسم در پهنه شمالي، آگروتوريسم در پهنه جنوبي، گردشگري هوايي در محور مرکزي | ||
9. رونق فعاليتهاي تفرجي و گردشگري در پهنه باغستانها | ||
ايجاد تعلق خاطر در ساکنان مجموعه شهري به سرزمين و ميراث فرهنگي در پيوند با فرهنگ ملي | هويتبخشي به سکونتگاههاي رشديافته و يا تازه تأسيس مجموعه شهري | 10. حفاظت بيقيد و شرط از زمينهاي کشاورزي پهنه دشت قزوين |
برقراري آرامش جمعيتي و انتقال عوامل تشديد کننده جمعيت پذيري مجموعه شهري به خارج | 11. جلوگيري از تغيير کاربري زمينهاي کشاورزي و باغات | |
12. توقف احداث مجتمعهاي صنعتي و جلوگيري از بارگذاري بيش از ظرفيت در محدوده مجموعه شهري | ||
13. جلوگيري اکيد از پراکندهرويي و ايجاد سکونتگاههاي غيررسمي در اطراف و درون شهرها | ||
14. تدوين و اعمال ضوابط سختگيرانهي ساخت و ساز در سکونتگاههاي سطح پايين مجموعه | ||
15. اجتناب از احداث مراکز فعاليتي جديد در محور قزوين-آبيک | ||
16. جلوگيري از چسبندگي کالبدي نقاط جمعيتي و فعاليتي به شهر قزوين | ||
17. جلوگيري از استقرار و توسعه کاربريهاي ناسازگار در پهنه دشت قزوين | ||
18. جلوگيري از تبديل روستاهاي نيمه جنوبي (نصرتآباد، پيريوسفيان، مشعلدار، چوبيندر، کوندج و نظامآباد) به شهرهاي مستقل | ||
19. تحديد پراکنش (گسترش و توسعه) کالبدي الوند و اقباليه و روستاهاي نيمه جنوبي (واقع در پهنه دشت قزوين) | ||
توسعه و تعميق گردشگري طبيعي(اکوتوريسم) وگردشگري کشاورزي(اگروتوريسم) در سطح مجموعه | 20. استقرار مراکز و صنايع وابسته به کشاورزي پيشرفته در پهنه دشت | |
21. الزام مالکان به بازگرداندن کاربريهاي تغييريافته به صورت غيرمجاز | ||
22. جلوگيري اکيد از توسعهي کالبدي سکونتگاههاي واقع در پهنه دشت قزوين | ||
حفظ و فراهم ساختن امکان استفاده هر چه بيشتر از باغها و زمينهاي کشاورزي مجموعه | 23. ممنوعيت ساخت واحدهاي صنعتي در مجاورت باغستانها | |
24. حفاظت بيقيد و شرط و جلوگيري از توسعهي فعاليت و سکونت در زمينهاي درجه يک کشاورزي نيمه جنوبي و باغات مجموعه شهري | ||
25. جلوگيري از خرد شدن و تغيير کاربري اراضي کشاورزي | ||
26. ممنوعيت تغيير کاربري باغستانها | ||
27. جلوگيري از توسعهي قزوين و شريفيه به سمت باغستانهاي جنوبي | ||
پالايش فعاليتهاي موجود به نفع فعاليتهاي پاک و تسهيل انتقال فعاليتهاي ناسازگار به نواحي مناسب خارج مجموعه | 28. تغيير مرکز جاذبهي اقتصادي منطقه از صنعت به خدمات برتر و فعاليتهاي دانشبنيان با تاکيد بر پهنه مرکزي | |
29. تسهيل استقرار صنايع پاک طبيعتمحور در مجموعه | ||
30. تسهيل، انتقال و جانمايي صنايع آلاينده در زمينهاي باير جنوب مجموعه شهري قزوين (پهنهي ليا) و خارج مجموعه | ||
31. جلوگيري از احداث واحدهاي صنعتي آلاينده در سطح مجموعه | ||
32. ممنوعيت استقرار مراکز سکونتگاهي جديد در سطح مجموعه | ||
تنوع درون قلمرويي و رقابت بين قلمرويي در نظام اقتصادي و فعاليتي | پذيرش نقش مرکزيت توزيع کالا (تأکيد بر رونق بخش حملونقل و بازرگاني) | 33. استقرار فعاليتهاي حمل و نقل و باراندازي با عملکرد فرامنطقهاي مرتبط با تهران در حوزه شرقي |
34. استقرار فعاليتهاي حمل و نقل و باراندازي با عملکرد فرامنطقهاي مرتبط با غرب در حوزه غربي | ||
35. رعايت حداکثر فاصله از شهر قزوين در استقرار مراکز فعاليتي مرتبط با حمل و نقل و باراندازي | ||
ارتقاء تطابقپذيري ساختار دسترسي با الزامات توسعهي فضايي | تقويت روابط افقي بينکانوني و تسهيل برقراري دسترسي مستقيم کانونهاي مهم فعاليتي و جمعيتي به يکديکر | 36. ايجاد کريدورهاي حمل و نقل همگاني با ظرفيت بالا و يکپارچه با ساير سيستمهاي حمل و نقل تغذيهکننده و متصل به مراکز جمعيتي و فعاليتي |
پايداري و عدالت اجتماعي ـ فضايي در نظام اسکان جمعيت | مهار و پالايش تمرکز فعاليتي و سکونتي و برقراري نظام اقتصادي چندسطحي | 37. ايجاد و تقويت شبکهي همکاري بينسکونتگاههاي سطح مجموعه |
پالايش فعاليتهاي موجود در مجموعه شهري به نفع فعاليتهاي برتر با ارزش افزودهي بالاتر | 38. زمينهسازي براي جذب فعاليتهاي توليدي و خدماتي برتر قابل انتقال از تهران و مراکز استانهاي همجوار و استقرار در حوزه مرکزي | |
جلوگيري از بارگذاري شديد جمعيتي و سکونتي در سطح مجموعه | 39. جلوگيري و عدم صدور مجوز احداث مجتمعها و شهرکهاي مسکوني جديد در اطراف کانونهاي فعاليتي بزرگ |
Source: Qazvin Urban Complex Plan, 2014
جدول 8. سنجش تطابق برنامهها و سیاستهای سازگاری و برنامه کاربری زمین و فعالیتهای مرتبط با آن در طرح مجموعه شهری قزوین
Table 8. Assessing the adaptability of programs and policies of adaptation and land use plan and related activities in Qazvin urban complex plan
| برنامه کاربری زمین و فعالیتهای مرتبط با آن در طرح مجموعه شهری قزوین | ||||||||||||||||||||
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | ||
سیاستهای سازگاری در حوزه برنامه کاربری زمین | 1 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
2 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
| |
3 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
| |
4 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
| |
5 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
| |
6 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
| |
7 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
| |
مجموع |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
| |
| برنامه کاربری زمین و فعالیتهای مرتبط با آن در طرح مجموعه شهری قزوین | ||||||||||||||||||||
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 | 32 | 33 | 34 | 35 | 36 | 37 | 38 | 39 |
| ||
سیاستهای سازگاری در حوزه برنامه کاربری زمین | 1 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
2 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
| |
3 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
| |
4 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
| |
5 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
| |
6 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
| |
7 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
| |
مجموع |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
کاملا منطبق | نسبتاً منطبق | تا حدی منطبق، | نسبتاً غیرمنطبق | کاملا غیرمنطبق | بدون ارتباط |
|
|
|
|
|
|
Source: Research Findings, 2021
بر اساس نتایج یافتهها، میزان تطابق برنامه مذکور در حوزه کابری زمین و سیاستهای سازگاری با تغییرات اقلیمی در محدوده نسبتاً منطبق براورد گردید که نشان دهنده میزان تطابق پذیری بالای برنامههای کاربری زمین در سطح منطقه شهری قزوین با سیاستهای سازگاری با تغییرات اقلیمی است.
دستاورد پژوهشی و نتیجه گیری
مسئله تغییرات اقلیمی و گرمایش کره زمین یکی از دغدغههای بزرگ در جهان امروز و تهدیدی جدی برای حیات در کره خاکی محسوب می شود. گرمایش زمین می تواند به ذوب یخچالهای طبیعی، ایجاد سیلابها و تغییرات اقلیمی شدید در آینده نزدیک منجر شود. نیاز اساسی برای پرداختن به اثر ترکیبی از تغییرات اقلیمی و تغییرات کاربری زمین منجر به ایجاد و اتخاذ سیاستها و اقدامات سازگاری در زمینه کاربری زمین شده است. البته باید این نکته را نیز در نظر داشت که تغییرات اقلیمی خرد کمی متفاوت از تغییرات اقلیمی جهانی است. گرچه یک شکل شهری و الگویی از کاربری زمین ممکن است به خوبی با تغییرات اقلیمی در یک منطقه جغرافیایی خاص سازگار باشد، همان الگو ممکن است تغییرات اقلیمی در سطح کلان تر را نیز تشدید کند. علاوه بر این، ممکن است عکس آن نیز صحیح باشد، به این معنی که یک الگوی شهری که قادر به کاهش تغییرات اقلیمی است، ممکن است به خودی خود با گرمایش جهانی سازگاری نداشته باشد. بنابراین، حتی اگر یک منطقه شهری به عنوان مناسب ترین شکل برای توسعه و کاهش پایدار تغییرات اقلیمی پذیرفته شود، این بدان معنی نیست که انعطاف پذیری لازم برای سازگاری با تغییرات اقلیمی در سطح کلان تر را دارد. از این رو، بدیهی است که هیچ راه حل قطعی و جهان شمول برای تمام شرایط فضایی یک منطقه وجود ندارد.
نکته ای که مهم میباشد این است که سیاستهای اقلیمی در چهارچوب حکمروایی اقلیمی چندسطحی، همراستا با سیاستهای کلی برنامهریزی فضایی و توسعه پایدار باشند. در این زمینه، برنامهریزی کاربری زمین به عنوان یکی از زمینههای سیاستگذاری مدیران شهری و منطقه ای مطرح می شود که می تواند در بعد زیست محیطی بر سازگاری تغییرات اقلیمی تأثیر بگذارد. البته این به منابع موجود، ابزار برنامهریزی و انواع مداخلات بستگی دارد. این امر به این دلیل است که برنامهریزی کاربری زمین ابزاری را فراهم می کند که با استفاده از آنها می توان سیاستهای تغییر اقلیم را جهت بخشید. از طریق برنامهریزی کاربری زمین می توان روشهایی را برای برنامهریزی توسعه شهری و منطقه ای به منظور جلوگیری از خطرات در نظر گرفت و عدم اطمینان و پیچیدگی تغییرات اقلیمی را برطرف کرد. این موضوع همچنین یک مؤلفه اساسی حکمروایی و تعیین کننده توانایی دولت در پاسخگویی مؤثر به تأثیرات تغییرات اقلیمی است. بنابراین، برنامهریزی کاربری زمین می تواند در طراحی رویکردهای یکپارچه برای سازگاری و ادغام و هماهنگی سیاستهای مرتبط با آن نقش داشته باشد. علاوه بر این، از آنجا که برنامهریزی کاربری زمین بر توزیع و بعد فضایی فعالیتها و سرمایه گذاریهای نسلهای فعلی و آینده تأثیر میگذارد، می توان نگرانیهای مربوط به حقوق درون نسلی را در مرتفع نمود. پتانسیل برنامهریزی برای تسهیل تغییرات رفتاری، اقدامات در مقیاسهای مختلف حکمروایی، ارتقاء مشارکت و کمک به تولید و انتشار دانش در مناطق شهری کمک می کند. بنابراین، عوامل تعیین کننده پتانسیل یک منطقه شهری برای توسعه همزمان با عوامل مؤثر بر ظرفیت آن برای سازگاری با تغییرات اقلیمی است. اما با توجه به اینکه نقش برنامهریزی کاربری زمین غالباً تضعیف می شود، این احتمال وجود دارد که رکود و مشکلات اقتصادی تمرکز اولویتهای برنامهریزی زمین را به دور از اهداف اجتماعی و زیست محیطی و به سمت توسعه اقتصادی سوق دهد. در عین حال، محدودیت منابع تحمیل شده در بحران اقتصادی ممکن است فعالیتهای برنامهریزی مربوط به تغییرات اقلیمی را محدود کند.
با توجه به شرایط موجود منطقه شهری قزوین و همچنین از آنجا که مدیریت زمین به عنوان مهمترین ابزار در اختیار مدیران و سیاستگذاران شهری در مواجهه با تغییرات اقلیمی در منطقه شهری قزوین قلمداد میگردد، این پژوهش با هدف ارزیابی برنامههای کاربری زمین در منطقه شهری قزوین در راستای سیاستهای سازگاری با تغییرات اقلیمی به انجام رسید. نقش كلیدی راهبردها و سیاستها در هر سند و برنامه، دادن یك جهت و سمت و سوی واحد به آن است. چنانچه راهبردها و سیاستها، چهارچوب سند را با كانالیزه كردن تصمیمهای عملیاتی تجهیز كنند و هرچه راهبردها و سیاستها با شرایط موجود همخوانی بیشتری داشته باشند به همان اندازه چهارچوب برنامه سازگارتر و كاراتر خواهد بود. در شرایطی كه تغییرات اقلیمی قابل پیشبینی و محتمل است، احتیاط ایجاب میكند در سند و برنامه، مجموعه ای از راهبردها و سیاستهای اصلی و فرعی تنظیم گردد، تا در صورت وقوع تغییرات عمده و تعیین كننده، دچار اختلال در عملکرد نهادها نگردد. در این حوزه، راهبردها و سیاستهای 3 سند در مقیاس های ناحیه ای، منطقه ای و ملی بررسی و میزان مطابقت آن با سیاستهای سازگاری تغییرات اقلیمی تعیین شد. بر اساس نتایج یافتههای پژوهش، در ابعاد سیاستهای سازگاری که از ارکان مهم چهارچوب حکمروایی اقلیمی چندسطحی است، انطباق نسبتاً بالایی بین سیاستهای سازگاری با تغییرات اقلیمی و سیاستها و برنامههای تدوین شده در اسناد مورد بررسی وجود داشت (شکل 6).
Figure 6. Conformity of adaptation plans and policies and land use plan and related activities in the reviewed documents
(Source: Research Findings, 2021)
در این حوزه، سیاستهای سند آمایش استان قزوین دارای بیشترین انطباق بوده است. از میان سیاستهای سازگاری اقلیمی در حوزه کاربری زمین، سیاست «تحدید فعالیت کاربریهای آلاینده و مکانیابی مناسب آنها با توجه به ارزیابی های محیط زیستی» دارای بیشترین همخوانی و سیاست «برنامه ریزی جهت استقرار کاربریها مبتنی بر ظرفیت اکولوژیکی» کمترین همخوانی را با سیاستهای این سند داشته است. راهبرد سرزمینی بهرهبرداری پایدار از منابع طبیعی استان از طریق تمرکز بر توسعۀ انرژی های نو، نهادینه نمودن رویکرد عرضه و تقاضا و افزایش سطح آگاهی عمومی در مدیریت بهینه منابع آب، افزایش توان پاسخگویی و تاب آوری در مواجهه با بحرانهای طبیعی درونی و بیرونی استان، در انطباق این سند با سیاستهای سازگاری نقش مهمی ایفا نموده است. همچنین تعامل با سایر استان های همجوار در قالب نهادهای مشترک منطقهای برای ایجاد هماهنگی و تقسیم کار بین آنها در مواردی چون توسعۀ منطقهای، رفع نابرابری و افزایش دسترسی، مدیریت و بهره برداری بهینه و یکپارچه از منابع آب و کاهش اثرات زیست محیطی، علاوه بر انطباق در حوزه سیاستها، به انطباق در حوزه همکاریهای عمودی و افقی نهادی نیز مرتبط بوده است. از سوی دیگر بهرهگیری از موقعیت ویژۀ جغرافیایی استان و همجواری آن با مجموعۀ شهری تهران و البرز و تعیین نقش استان به عنوان نقطۀ شروع مجموعههای شهری مرکزی کشور و هاب ارتباطی شمال غرب کشور، گرچه در مسیر توسعه فضایی استان گامی رو به جلو محسوب میگردد اما به عنوان یک راهبرد سازگاری، دارای چالشهایی است و موجب بهره برداری بیش از ظرفیت اکولوژیکی منطقه و به تبع آن، ایجاد پیامدهای محیط زیستی در بلند مدت خواهد شد.
طرح مجموعه شهری قزوین سند دیگری بود که مورد بررسی قرار گرفت. از میان سیاستهای سازگاری اقلیمی در حوزه کاربری زمین، سیاست «برنامه ریزی راهبردی جهت حفظ و گسترش کاربریهای سبز در داخل و خارج شهرها» دارای بیشترین همخوانی و سیاست «برنامه ریزی جهت استقرار کاربریها مبتنی بر ظرفیت اکولوژیکی» کمترین همخوانی را با سیاستهای این سند داشته است. حفظ و فراهم ساختن امکان استفاده هر چه بيشتر از زمينهاي کشاورزي منطقه و پالايش فعاليتهاي موجود به نفع فعاليتهاي پاک و تسهيل انتقال فعاليتهاي ناسازگار به نواحي مناسب خارج مجموعه را می توان به عنوان راهبردهای تاثیرگذار در انطباقپذیری این سند نام برد. سیاستهای موجود در این سند، با در نظر گرفتن جایگاه محیط زیستی منطقه تدوین شده است و به جز موارد معدود در خصوص توسعه اقتصادی منطقه که نتوانسته است تعادل را بین حوزه اقتصادی و محیط زیستی برقرار نماید، در سایر موارد خطمشیهای حفظ و نگهداری از کاربریهای سبز و جلوگیری از تغییرات کاربری به چشم می خورد.
سند ملی آمایش سرزمین به عنوان سند بالادستی و مرجع در این مطالعه مورد تحلیل قرار گرفت. بر خلاف اسناد دیگر، در این سند، سیاست «برنامه ریزی جهت استقرار کاربریها مبتنی بر ظرفیت اکولوژیکی» دارای بیشترین همخوانی نسبت به سیاستهای سازگاری اقلیمی در حوزه کاربری زمین داشته است. همچنین سیاست «برنامه ریزی سایت های خارج از محدوده شهرها برای تاسیسات و صنایع با انرژی تجدید پذیر» کمترین همخوانی را با سیاستهای این سند داشته است. راهبرد سرزمینی سازگاری توسعه با محیط زیست و منابع طبیعی و سیاست سرزمینی مرتبط با آن شامل تدوین و اجرای برنامه سازگاری با تغییر اقلیم در حوزه های مختلف، مهمترین نقش را در انطباق پذیری این سند ایفا نموده است. اهمیت آن از آنجا که با تمامی سیاستهای سازگاری اقلیمی در حوزه کاربری زمین در ارتباط و منطبق است، بیشتر نمایان می شود. از سوی دیگر، همانند سند آمایش استان قزوین، تمرکززدایی و تغییر الگوی شبکه شهری سرزمین از تکمرکزی به شبکه چندمرکزی و چندسطحی در دستور کار این سند قرار گرفته است که به تبع آن، تمرکززدایی و پالایش عملکردی منطقه کلانشهری تهران به عنوان یک سیاست سرزمینی میتواند در بلندمدت به ظرفیت های اکولوژیکی منطقه آسیب وارد کرده و در تضاد با سیاستهای سازگاری اقلیمی باشد.
در مجموع، توفیق نسبی در برنامهها و سیاستهای موجود در سطح ملی و منطقه ای در راستای مواجهه با تغییرات اقلیمی نشان دهنده آن است که در این سطح کمتر دچار چالش هستیم و نهادهای تاثیرگذار در این زمینه به موضوعات اساسی اقلیمی توجه کردهاند. ولی چالش اصلی زمانی هویدا میگردد که این سیاستها در راستای اهداف مدنظر به کار گرفته نشوند و عدم هماهنگی و اجرای ناصحیح و (در برخی موارد خلاف قانون)، مشکلاتی را در حوزه اقدام به وجود آورند و در نهایت در برخی جهات منجر به افزایش تغییرات اقلیمی در منطقه و آثار و پیامدهای آن شوند. عدم تطابق سند با اسناد بالادستی خود نیز در برخی موارد موجب تشویش در سیاستگذاریها و برنامهریزیها در حوزه کاربری زمین شده است. همچنین در حوزه عملیاتی شده این چهارچوب، بین وضعیت موجود و وضعیت مطلوب در برخی جهات فاصله وجود دارد که از جمله آنها می توان به وجود تضاد منافع و عدم هماهنگی بین نهادی و لزوم تعیین نهاد هماهنگ کننده، ضعف در اجرای برنامههای توسعه شهری و منطقه ای و لزوم رعایت پیوست زیست محیطی در برنامههای توسعه منطقه و محدودیت منابع و لزوم نگاه بلندمدت مسئولین در تصمیمات و اجرا اشاره نمود. بنابراین تاکید بر هماهنگی بیشتر بین نهادی و جلوگیری از تضاد منافع چه به صورت افقی و چه به صورت عمودی و به کارگیری تمام ظرفیتهای نهادی و قانونی در زمینه سازگاری با تغییرات اقلیمی باید در دستور کار قرار گیرد.
با توجه به ویژگیهای حکمروایی چندسطحی ذکر شده و با توجه به وجود ضعفهایی در بدنه نظام برنامهریزی کاربری زمین چه در حوزه سیاستگذاری و چه در حوزه عملکردی در منطقه شهری قزوین به طور عام، و ضعف در مواجهه با تغییرات اقلیمی در شهر قزوین به طور خاص، بکارگیری رهیافتهای نوین مدیریتی در این حوزه همچون حکمروایی اقلیمی چندسطحی می تواند راهگشا باشد. استقرار چنین سامانه ای مستلزم شناخت بازیگران و ذینفعان موثر و بررسی ظرفیتها و روشهای حکمروایی قابل بکارگیری در این منطقه است.
References:
Anguelovski I, Shi L, Chu E, et al. (2016). Equity Impacts of Urban Land Use Planning for Climate Adaptation: Critical Perspectives from the Global North and South. Journal of Planning Education and Research. 36(3): 333-348.
Ahern, J. (2013). Urban landscape sustainability and resilience: The promise and challenges of integrating ecology with urban planning and design. Landsc. Ecol. 28, 1203–1212.
Bulkeley, H. & Kern, K. (2006). Local government and the governing of climate change in Germany and the UK. Urban Studies, 43(12), 2237-2259.
Bulkeley, H. & Moser, S. C. (2007). Responding to Climate Change: Governance and Social Action beyond Kyoto. Global Environmental Politics, 7, 1-10.
Carter, J.G. et al. (2015). Climate change and the city: building capacity for urban adaptation. Progress Planning, 95, 1–66.
Crippa, M., Guizzardi, D., Muntean, M., Schaaf, E., Solazzo, E., Monforti-Ferrario, F., Olivier, J. and Vignati, E. (2020). Fossil CO2 emissions of all world countries - 2020 Report. Luxembourg: Publications Office of the European Union.
Corfee-Morlot, J. (2009). California in the Greenhouse: Regional Climate Change Policies and the Global Environment, PhD dissertation, Geography Department, University College London.
Dabrowski, M. (2018). Boundary spanning for governance of climate change adaptation in cities: Insights from a Dutch urban region. Environment and Planning C: Politics and Space, 36(5), 837-855.
Davidson, G., & Bowron, B. (2012). Perspectives on Climate Change: Benchmarking CIP Members. Ottawa, Ont.: Canadian Institute of Planners.
Davoudi, S., Crawford, J., & Mehmood, A. (2009). Planning for Climate Change: Strategies for Mitigation and Adaptation for Spatial Planners. Sterling, Va.: Earthscan.
Dodman, D., & Satterthwaite, D. (2008). Institutional capacity, climate change adaptation and the poor. IDS Bull, 39 (4), 67-74.
Granberg, Mikael & Bosomworth, Karyn & Moloney, Susie & Kristianssen, Ann-Catrin & Fünfgeld, Hartmut. (2019). Can Regional-Scale Governance and Planning Support Transformative Adaptation? A Study of Two Places. Sustainability, 11(24). 1-17.
Gross, John E., Woodley, Stephen, Welling, Leigh A., and Watson, James E.M. (eds.) (2016). Adapting to Climate Change: Guidance for protected area managers and planners. Best Practice Protected Area Guidelines Series No. 24, Gland, Switzerland.
Hamin, E. M., & Gurran, N. (2009). Urban form and climate change: balancing adaptation and mitigation in the U.S. and Australia. Habitat Int, 33 (3), 238–245.
Hammer, S.A., Keirstead, J., Dhakal, S., Mitchell, J., Colley, M., Connell, R., Gonzalez, R., Herve-Mignucci, M., Parshall, L., Schulz, N., & Hyams, M. (2011). Climate change and urban energy systems. In: Rosenzweig, C., Solecki, W.D., Hammer, S.A., Mehrotra, S. (Eds.), Climate Change and Cities: First Assessment Report of the Urban Climate Change Research Network. Cambridge University Press, Cambridge, UK, pp. 85–111.
Hooghe, L. & Marks, G. (2003). Unravelling the Central State, but How? Types of Multi-level governance. American Political Science Review, 97(2), 233-43.
Hurliman, A. & March, A. (2012). The role of spatial planning in adapting to climate change. WIRES Climate Change, 3. 477-488.
IPCC. (2007). Climate Change 2007: Synthesis Report. Fourth Assessment Report of the Intergovernmental Panel on Climate Change.
Jensen, A., Nielsen, H., & Russel, D. (2020). Climate Policy in a Fragmented World Transformative Governance Interactions at Multiple Levels. Sustainability, 12, 1-8.
Kauffman, N.; Hill, K. (2021). Climate Change, Adaptation Planning and Institutional Integration: A Literature Review and Framework. Sustainability, 13, 1-28.
Kern, K., & Alber, G. (2009). Governing Climate Change in Cities: Modes of Urban Climate Governance in Multi-Level Systems. In The international conference on Competitive Cities and Climate Change, Milan, Italy, 9 - 10 October, 2009, pp. 171-196.
Lenhart, J. (2015). Urban Climate Governance the Role of Local Authorities. PhD thesis, School of Socio-Economic and Natural Sciences of the Environment, Wageningen University, Wageningen.
Leipold, S., Feindt, P., Winkel, G. & Keller, R. (2019). Discourse analysis of environmental policy revisited: traditions, trends, perspectives. Journal of Environmental Policy & Planning, 21(5), 445-463.
Lu, P. & Stead, D. (2013). Understanding the notion of resilience in spatial planning: A case study of Rotterdam, The Netherlands. Cities, 35. 200-212.
McHarg, I.L. & Steiner, F.R. (2007). To Heal the Earth: Selected Writings of Ian L. McHarg. 2end edition, Island Press: Washington, DC, USA, p394.
McClure, L. & Baker, D. (2018). How do planners deal with barriers to climate change adaptation? A case study in Queensland, Australia. Landscape and Urban Planning, 173, 81.
Meadows, D.H. & Wright, D. (2008). Thinking in Systems: A Primer. Chelsea Green Pub: White River Junction, VT, USA, 218p.
Mehrotra, S., Lefevre, B., Zimmerman, R., Gerçek, H., Jacob, K., & Srinivasan, S. (2011). Climate change and urban transportation systems. In: Rosenzweig, C. et al (Eds.), Climate Change and Cities: First Assessment Report of the Urban Climate Change Research Network. Cambridge University Press, Cambridge, UK, pp. 145–177.
Moser, S., & Dilling, L. (2007). Creating a Climate for Change: Communicating Climate Change and Facilitating Social Change. Cambridge University Press, Cambridge.
National spatial planning Document (2021). Supreme Council of spatial planning of Iran.
Neumann, J.E., & Price, J.C. (2009). Adapting to Climate Change. The Public Policy Response: Public Infrastructure. Resources for the Future, June 2009.
OECD (2006). Competitive cities in the global economy. Paris: OECD publishing.
Patterson, J.J. (2021). More than Planning: Diversity and Drivers of Institutional Adaptation under Climate Change in 96 Major Cities. Glob. Environ. Chang. 68, 102279.
Pickett, S.T.; Cadenasso, M.L.; McGrath, B. (2013). Resilience in Ecology and Urban Design: Linking Theory and Practice for Sustainable Cities. Volume 3. Springer: Berlin/Heidelberg, Germany.
Prasad, N., Ranghieri, F., Shah, F., Trohanis, Z., Kessler, E., & Sinha, R. (2009). Climate Resilient Cities: A Primer on Reducing Vulnerabilities to Disasters. Washington DC: World Bank.
Qazvin County spatial planning Document (2019). Program and budget organization.
Qazvin Urban Complex Plan (2014). Supreme Council of Urban Planning and Architecture of Iran.
Rędzińska, R. & Katarzyna, M. (2020). Urban Planning and Design for Building Neighborhood Resilience to Climate Change. Land, 9(387), 1-19.
Richardson, G.R.A. and Otero, J. (2012). Land use planning tools for local adaptation to climate change. Ottawa, Ont.: Government of Canada.
Rosenzweig C., W. Solecki, P. Romero-Lankao, S. Mehrotra, S. Dhakal, T. Bowman, & Ali Ibrahim, S. (2015). Climate Change and Cities: First Assessment Report of the Urban Climate Change Research Network. Cambridge University Press, Cambridge, UK.
Sanderson, H.; Hildén, M.; Russel, D.; Penha-Lopes, G.; Capriolo, A. (2018). Adapting to Climate Change in Europe. Elsevier: Amsterdam, the Netherlands.
Sathaye, J., A. Najam, C. Cocklin, T. Heller, F. Lecocq, J. Llanes-Regueiro, J. Pan, G. Petschel-Held, S. Rayner, J. Robinson, R. Schaeffer, Y. Sokona, R. Swart, & H. Winkler (2007). Sustainable Development and Mitigation. In: Climate Change 2007: Mitigation. Contribution of Working Group III to the Fourth Assessment Report of the Intergovernmental Panel on Climate Change, B. Metz, O.R. Davidson, P.R. Bosch, R. Dave, L.A. Meyer (eds.), Cambridge, UK and New York, NY, USA: Cambridge University Press.
Stern, N. (2007). The economics of climate change: The stern review. Cambridge, UK: Cambridge University Press.
Trilling, D.R. (2002). Notes on transportation into the year 2025. The Potential Impacts of Climate Change on Transportation Workshop, October 1–2, 2002, Center for Climate Change and Environmental Forecasting, US Department of Transportation, Washington DC, USA, 65–76.
Uyl, R.M.D.; Russel, D. (2017). Climate adaptation in fragmented governance settings: The consequences of reform in public administration. Environ. Politi, 27, 341–361.
Williamson, L.E., Connor, H., & Moezzi, M. (2009). Climate-Proofing Energy Systems. Helio-International, Paris, France.
Wilson, E. & Piper, J. (2010). Spatial planning, climate change and sustainable development. In J.G. Oxford (Eds.). Spatial Planning and Climate Change. New York, NY: Routledge.
Yang, B.; Li, S. (2016). Design with Nature: Ian McHarg’s ecological wisdom as actionable and practical knowledge. Landsc. Urban Plan., 155, 21–32.
Adaptability of land use plans and climate adaptation policies within the multilevel governance framework (Case study: Qazvin urban region)
Mostafa Momeni *
PhD Candidate in Urban Planning, Faculty of Architecture and Urban Planning, University of Arts, Tehran, Iran
Naser Barakpur
Professor in Urban Planning, Faculty of Architecture and Urban Planning, University of Arts, Tehran, Iran
Abstract
Introduction: Over the past three decades, local governments have played an important role in climate change policies. During this period, many cities around the world have developed their own climate plans and measures within the multilevel governance framework. On the other hand, land use planning is one of the most effective tools to facilitate local adaptation to climate change. Accordingly, the purpose of this study is to evaluate land use plans in line with climate change adaptation policies in Qazvin urban region.
Materials and Methods: In this study, the documentary research method and the technique of systematic review of documents and plans prepared for urban and peri-urban development in Qazvin urban complex at different levels during the last two decades has been used. In addition, in order to adapt the climate adaptation policies and the formulated policies in these documents, the comparative-analytical method has been used. The measurement scale in the method was the Likert scale. The validity of the answers has been obtained based on the audit method and the use of expert opinions.
Results and Discussion: The assessments showe a relatively high level of conformity between climate change adaptation policies and developed policies and programs. This indicates the relative success of existing plans and policies at the national and regional levels in the face of climate change, but the lack of coordination, causes implementation problems and in some ways leads to increased climate change and its effects and consequences in the region. The policies of Qazvin province spatial planning document have the most compliance. Among the climate adaptation policies in the field of land use, the policy of "determining the activity of polluting uses and their appropriate location according to environmental assessments" has the most compliance and the policy of "planning for the establishment of uses based on ecological capacity" has the least compliance with the policies of this document.
Conclusion: Considering the mentioned features of multi-level governance and considering the existence of weaknesses in the body of the land use planning system both in the field of policy and in the field of performance in the Qazvin Urban Region in general, and weakness in facing climate changes in the city of Qazvin in particular, using new management approaches in this region, such as multi-level climate governance, can be a way forward. The establishment of such a system requires knowing the effective actors and stakeholders and examining the capacities and governance methods that can be used in this region. Therefore, the emphasis on greater inter-institutional coordination and the prevention of conflicts of interest, both horizontally and vertically, and the use of all institutional and legal capacities in the field of adaptation to climate change should be on the agenda of the local government.
Keywords: Multilevel Governance, Land Use Planning, Climate Adaptation Policies, Qazvin Urban Region
* Corresponding Author: urp.momeni@yahoo.com
[1] JRC
[2] Temperature change
[3] Alterations in precipitation
[4] Storm activity increase
[5] Sea level change
[6] IPCC
[7] Disaster Risk Reduction (DRR)
[8] Self-Governing
[9] Governing through Enabling
[10] Governing by Provision
[11] Governing by Authority
[12] Regulator
[13] Granberg, et al
[14] McHarg and Steiner
[15] Pickett et al.
[16] Spatial heterogeneity
[17] Hurlimann and March
[18] Stern
[19] Wilson and Piper