شتابدهندهها چگونه با خلق ارزش برای سرمایهگذاران، به تامین مالی استارتاپها کمک میکنند؟
محورهای موضوعی : کارآفرینی
فرشته مشاور
1
,
کامبیز طالبی
2
*
,
علی داوری
3
,
حمیده رشادت جو
4
1 - دانشجوی دکتری، گروه کارآفرینی، دانشکده مدیریت و اقتصاد، دانشگاه علوم و تحقیقات، تهران، ایران
2 - گروه کسب وکار، دانشکده کارآفرینی، دانشگاه تهران
3 - دانشگاه تهران دانشکده کارآفرینی
4 - گروه مدیریت آموزش عالی، دانشکده مدیریت و اقتصاد، واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی
کلید واژه: سرمایهگذاری, شتابدهنده, استارتاپ, عدم تقارن اطلاعاتی, هزینه معامله,
چکیده مقاله :
زمینه: اکوسیستم کارآفرینی همواره با چالشهای مختلفی روبروست اما مشکلات مالی یکی از بزرگترین موانع کارآفرینی محسوب می شوند. شتابدهندهها که بعنوان مکانیسمهای نوظهور تامین مالی به سرعت درحال تکثیرند گزینههای زیادی برای یافتن سرمایهگذاران و مرتبط کردن آنها با استارتاپها دارند و میتوانند به حل این چالشهای مالی کمک کنند. هدف: هدف این مطالعه بررسی مکانیسمهای مورد استفاده توسط شتابدهندهها برای خلق ارزش برای سرمایهگذاران و سنجش تاثیرات آن بر تصمیمات سرمایهگذاری آنها است. روش: این تحقیق از نظر هدف کاربردی و از نظر گردآوری دادهها توصیفی پیمایشی است. جامعه آماری این تحقیق سرمایهگذارانی هستند که حداقل یکبار در استارتاپهای شتابدهندههای کانادایی سرمایهگذاری کردهاند. حجم نمونه از روش بارکلای و همکاران 157 نفر تعیین و با استفاده از پرسشنامه و بهروش تصادفی، 168 نمونه جمعآوری شدهاست. برای تحلیل دادهها از مدلسازی معادلات ساختاری با تکنیک پیالاس استفاده شدهاست. یافتهها: نتایج پژوهش نشان داد که مشارکت دادن سرمایهگذاران در فرایند شتابدهی و افشای اطلاعات مرتبط با تیمهای کارآفرینی و استارتاپها، از طریق کاهش عدم تقارن اطلاعاتی سرمایهگذاران، بر میزان، تعداد دورها و سرعت سرمایهگذاری در استارتاپهای شتابدهندهها تاثیرگذار میگذارد. از سوی دیگر مشخص شد که کاهش هزینههای متداول معامله در سرمایهگذاری از جمله هزینه جستجو، هزینه راستیآزمایی، هزینه امکانات و فضا، هزینه نظارت و هزینه ارزیابی، میتواند به افزایش میزان، تعداد دورها و سرعت سرمایهگذاری کمک کند.
entrepreneurship finance always faces many Challenges. Meanwhile, financial problems are one of the biggest obstacles to entrepreneurship. Accelerators, which are rapidly multiplying as emerging financing mechanisms, have many options for finding investors and connecting them with startups. So, they can help solving these financial challenges. The purpose of this study is to investigate the mechanisms used by accelerators to create value for investors and measure its effects on their investment decisions. The current research was done quantitatively. To collect data, online questionnaires sent to the investors who had invested at least once in startups of Canadian accelerators. Structural equation modeling with PLS technique was used for data analysis. The results of the research showed that the participation of investors in the acceleration process and disclosing information related to entrepreneurial teams and their startups leads to the reduction of information asymmetry for investors and as a result increases the amount, number of rounds and speed of investment in accelerator startups. On the other hand, it was found that reducing common transaction costs in investment, including search cost, verification cost, facility and space cost, screening and evaluation cost, can also help increase the amount, number of rounds, and speed of investment in accelerated startups.
شتابدهندهها چگونه با خلق ارزش برای سرمایهگذاران، به تامین مالی استارتاپها کمک میکنند؟
فرشته مشاور1
کامبیز طالبی 2(مسئول مکاتبات)
علی داوری 3
حمیده رشادت جو4
چکیده
زمینه: اکوسیستم کارآفرینی همواره با چالشهای مختلفی روبروست اما مشکلات مالی یکی از بزرگترین موانع کارآفرینی محسوب می شوند. شتابدهندهها که بعنوان مکانیسمهای نوظهور تامین مالی به سرعت درحال تکثیرند گزینههای زیادی برای یافتن سرمایهگذاران و مرتبط کردن آنها با استارتاپها دارند و میتوانند به حل این چالشهای مالی کمک کنند. هدف: هدف این مطالعه بررسی مکانیسمهای مورد استفاده توسط شتابدهندهها برای خلق ارزش برای سرمایهگذاران و سنجش تاثیرات آن بر تصمیمات سرمایهگذاری آنها است. روش: این تحقیق از نظر هدف کاربردی و از نظر گردآوری دادهها توصیفی پیمایشی است. جامعه آماری این تحقیق سرمایهگذارانی هستند که حداقل یکبار در استارتاپهای شتابدهندههای کانادایی سرمایهگذاری کردهاند. حجم نمونه از روش بارکلای و همکاران 157 نفر تعیین و با استفاده از پرسشنامه و بهروش تصادفی، 168 نمونه جمعآوری شدهاست. برای تحلیل دادهها از مدلسازی معادلات ساختاری با تکنیک پیالاس استفاده شدهاست. یافتهها: نتایج پژوهش نشان داد که مشارکت دادن سرمایهگذاران در فرایند شتابدهی و افشای اطلاعات مرتبط با تیمهای کارآفرینی و استارتاپها، از طریق کاهش عدم تقارن اطلاعاتی سرمایهگذاران، بر میزان، تعداد دورها و سرعت سرمایهگذاری در استارتاپهای شتابدهندهها تاثیرگذار میگذارد. از سوی دیگر مشخص شد که کاهش هزینههای متداول معامله در سرمایهگذاری از جمله هزینه جستجو، هزینه راستیآزمایی، هزینه امکانات و فضا، هزینه نظارت و هزینه ارزیابی، میتواند به افزایش میزان، تعداد دورها و سرعت سرمایهگذاری کمک کند. نتیجهگیری: مرور ادبیات نشان داد در حوزه پژوهش حاضر تاکنون مطالعه ای صورت نگرفته و در نتیجه مدلی که در این مطالعه ارائه شده، اولین مدل در این زمینه است که به کمک آن، شتابدهندهها میتوانند برای سرمایه گذاران ارزش خلق کنند ، تمایل آنها برای سرمایهگذاری در استارتاپهای خود را افزایش دهند و درنهایت به حل مشکل تامینمالی استارتاپها کمک کنند.
واژه های کلیدی: سرمایهگذاری، شتابدهنده، استارتاپ، عدم تقارن اطلاعاتی، هزینه معامله
۱-مقدمه
امروزه بازیگران متعددی در اکوسیستم تامینمالی کارآفرینی فعالیت میکنند(Block et al. 2018). با اینجال مرتبط کردن کارآفرینان بدونسرمایه با ایدههای برجسته، به سرمایهگذاران جویای ایدههای ناب، هنوز هم یک چالش اساسی است(Casanova et al. 2017). شتابدهندهها بعنوان یکی از واسطههای جدید اما بسیار قدرتمند در اکوسیستم کارآفرینی (Cohen et al. 2019)نقش مهمی در حل این چالش و ایجاد رابطه برد- برد میان استارتاپها و سرمایهگذاران ایفا میکنند(Block et al. 2018). این پدیدههای نوظهور بعنوان واسطه میان استارتاپها و سرمایهگذاران، از یک سو باید استارتاپهای شرکتکننده در برنامههایشان را به نقطه ای برسانند که توانایی جذب سرمایه اولیه غیرنهادی داشته باشند(Cohen et al. 2019)و از سوی دیگر لازم است منابع مالی را به سمت استارتاپهای خود هدایت کنند (Roberts et al. 2018). بعبارت دیگر، شتابدهندهها علاوه بر آمادهسازی استارتاپها برای جذب سرمایه، باید بتوانند با ایجاد ارزش برای سرمایهگذاران، تمایل آنها برای سرمایهگذاری در استارتاپهای خود را افزایش دهند(Lall et al. 2013).
سرمایهگذاران معمولا"مشتاق هستند در استارتاپهای شتابدهندهها سرمایهگذاری کنند زیرا فرض بر این است که شتابدهندهها بخوبی آنها را بررسی کردهاند و نظارت خوبی بر آنها دارند(Kim & Wagman, 2012). نتایج مطالعه فدر و هاچبرگ(2014) نیز این موضوع را تایید میکند و نشان میدهد که برنامههای شتابدهی بصورت بالقوه قادر به تسهیل کارآفرینی و آزادسازی منابع مالی برای استارتاپها هستند. اما مسئله اصلی این است که گرچه برخی شتابدهندههای برتر مانند دو شتابدهنده پیشرو و معتبرآمریکا با نامهای"وای کامبینیتر"و"تک استار" در این زمینه موفق بوده و نتایج مثبت قابل توجهی کسب کردهاند(Winston Smith and Hannigan, 2014; Cohen et al. 2014). بسیاری از شتابدهندهها نمیتوانند بطور موثر این نقش را ایفا کنند و در نتیجه فارغ التحصیلان آنها نمیتوانند سرمایه مورد نیاز خود را از منابع مالی بدست آورند(Cohen et al. 2014; Chang 2013; B. Hallen et al. 2020; Uhm et al. 2018). بنابراین، یکی از چالشهای مهمی که بسیاری از شتابدهندهها با آن مواجه هستند عدم توانایی در هدایت سرمایهگذاران به سمت استارتاپها و متقاعدکردن آنها برای سرمایهگذاری در استارتاپهایشان است. این مسئله اهمیت قابل توجهی دارد زیرا بقای شتابدهندهها به جذب سرمایه توسط استارتاپهایشان بستگی دارد(Barrehag et al. 2012 ;Hochberg 2015). خلق ارزش برای سرمایهگذاران یک از راهکارهایی است که می تواند تمایل سرمایهگذاران برای سرمایهگذاری در استارتاپها را به میزان قابل توجهی افزایش دهد(Zat & Khan, 2017) و به شتابدهندهها در حل این چالش کمک کند. از این رو، این مطالعه در پی پاسخ به این سوال است که شتابدهندهها چگونه میتوانند از طریق خلق ارزش برای سرمایهگذاران بر تصمیمات سرمایهگذاری آنها تاثیرگذار باشند؟
برای پاسخ به سوال این پژوهش از ادبیات واسطههای مالی کمک گرفتیم و بر دو مکانیسم کاهش عدمتقارناطلاعاتی و کاهش هزینهمعامله، که بین واسطههای مالی و شتابدهندهها مشترک هستند و بعنوان دو مکانیسم اساسی خلق ارزش برای سرمایهگذاران، بارها در مطالعات مختلف مورد توجه و بررسی قرار گرفتهاند، تمرکز کردیم(Asongu & Odhiambo, 2018; Brealey et al. 1977; Gasparro & Monk, 2020; Huebner et al. 2019; Levine et.al, 2000; Mavlanova et al., 2012; Starks, 2020). در زمینه عدمتقارناطلاعاتی حاصل از کمبود اطلاعات، از تئوری اقتصاد اطلاعات استفاده شدکه براساس آن، افشای داوطلبانه اطلاعات عدمتقارناطلاعات بین کارآفرین و سرمایهگذار را تا حد زیادی کاهش میدهد(Chen & Liu, 2013). در مورد عدمتقارناطلاعات در زمینه قصد و نیت از تئوری کارگزاری که یکی از پرکاربردترین تئوریها برای توصیف و حل مشکل عدمتقارناطلاعاتی است کمک گرفتیم که براساس آن، طرف اصلی همواره نگران است که طرف کارگزار اطلاعات پنهانی داشته باشدکه با استفاده از آنها رفتار سودجویانه انجام دهد(Bergh et al. 2019). بعلاوه، در زمینه کاهش هزینه معامله از نظریه هوبنر و همکاران(2019) استفاده شد که معتقدند، واسطههای مالی ازجمله کارآمدترین سیستمهای مالی هستند که میتوانند از طریق تسهیل فعالیتهای پرهزینهای همچون جستجو، نظارت و ارزیابی، برای سرمایهگذاران ارزش ایجاد کنند. علت استفاده از ادبیات واسطههای مالی، تشابه کارکرد شتابدهندهها به آنها(Kim & Wagman, 2014) و محدودیت موجود در ادبیات شتابدهندهها بود.
مرور ادبیات شتابدهندهها نشان داد که ایفای نقش واسطه میان استارتاپها و منابع مالی، بعنوان یکی از مهمترین فعالیتهای شتابدهندهها در اکوسیستم کارآفرینی، مکررا"در مطالعات مختلف مورد تاکید قرارگرفته اند(Cohen et al., 2019; Cohen & Hochberg, 2014; Dempwolf et al., 2014; Fehder & Hochberg, 2014; Kim & Wagman, 2012; Wright, 2018) . با اینحال به ماهیت دو وجهی نقش شتابدهندهها به عنوان سازمانهای واسطه به اندازه کافی توجه نشده است(Brown et al. 2019) و خدمات و مکانیسمهای بکار گرفته شده توسط شتابدهندهها برای تشویق و هدایت سرمایهگذاران به سمت استارتاپها نادیده گرفته شدهاند و تنها درچند مطالعه بصورت جزئی و محدود به آنها پرداخته شدهاست. کوهن، فدر و همکاران(2019) برکاهش هزینه جستجو و دسترسی به استارتاپها از طریق مکانیسم تایید تاکید کردهاند. فدر و هاچبرگ(2014) معتقدند شتابدهندهها با کاهش هزینه هماهنگی و جستجو باعث میشوند سرمایهگذرانی که ممکن بود به علت این هزینهها از سرمایهگذاری منصرف شوند نیز جذب شوند و سرمایهگذارای کنند. نتیجه مطالعه هالن و همکاران(2020) نشان داد که عملکرد مطلوب شتابدهندهها بدلیل بکارگیری مکانیسم سیگنالینگ برای جذب سرمایهگذاران نیست بلکه بدلیل مکانیسم یادگیری منحصر بفردی است که در برنامههای شتابدهی وجود دارد. کیم و واگمن(2012) به بررسی کاهش عدمتقارناطلاعاتی سرمایهگذاران از طریق مکانیسم تایید پرداختهاند و روستاروا و رنتکوا 2016 در مطالعه خود به تاثیر شتابدهندهها بر سهولت انتخاب برای سرمایهگذارن از طریق کاهش عدمتقارناطلاعاتی اشاره کردهاند. بنابر نظر شین(2016)، شتابدهندهها با ایفای نقش واسطه میان استارتاپها و سرمایهگذاران شرکت کنندگان خود را از مکانهای مختلف انتخاب میکنند و به سرمایهگذاران کمک میکنند که کسب و کارهای دارای پتانسیل را راحتتر و کم هزینهتر شناسایی کنند. لال و همکاران (2013) نیز در مطالعه خود به لزوم توجه شتابدهندهها به ایجاد ارزش برای سرمایهگذاران تاکید کردهاند و معتقدند شتابدهندهها برای اینکه بتوانند عملکرد خود در تسهیل جذب سرمایه توسط فارغ التحصیلانشان را بهبود بخشند نیاز دارند محاسبه کنند که در زمینه کاهش هزینههای جستجو و بررسی دقیق فرصتهای سرمایهگذاری، تا چه حد میتوانند ارزش افزوده ویژه برای سرمایهگذاران ایجاد کنند. در این میان، مطالعهای که بر چگونگی ایجاد ارزش برای سرمایهگذاران توسط شتابدهندهها تمرکز کرده باشد، یافت نشد. به همین دلیل، دراور و همکاران(2017) توصیه کردهاندکه مطالعات آینده به بررسی روابط بین شتابدهندهها و سرمایهگذاران بپردازند. از این رو، مطالعه حاضر قصد دارد با تمرکز بر نقش شتابدهندهها در کاهش عدمتقارناطلاعاتی سرمایهگذاران(از طریق افشای اطلاعات و مشارکت دادن)و بررسی ابعاد مختلف کاهش هزینههای معامله سرمایهگذاری(از قبیل هزینههای شناسایی، نظارت، ارزیابی) توسط شتابدهندهها و سنجش تاثیرات بکارگیری این دو مکانیسم بر تصمیمات سرمایهگذاری به روش کمی، شکاف تحقیقاتی این حوزه را کاهش دهد. از آنجایی محققان این مطالعه متغیرها و شاخصهای سنجش آنها را ادبیات واسطههای مالی استقراض کردهاند به ادبیات شتابدهنده، شاخصها وسنجههایی افزودهاند که میتواند در تحقیقات آینده برای سنجش روابط دیگر مورد استفاده قرار گیرد.
بطورکلی، هدف این مطالعه بررسی تاثیر دو مکانیسم کاهش عدمتقارناطلاعاتی سرمایهگذاران و کاهش هزینه معامله سرمایهگذاری توسط شتابدهندهها بر مبلغ، سرعت و تعداد دورهای سرمایهگذاری در استارتاپهای شتابدهندهها است.
2- مبانی نظری و فرضیات پژوهش
1-2- شتابدهندهها و خلق ارزش برای سرمایهگذاران
شتابدهندهها اهداف متعددی را دنبال میکنند اما هدف نهایی آنها تسهیل و تسریع فرایند جذب سرمایه تکمیلی توسط فارغ التحصیلانشان است(Dempwolf et al. 2014; Hoffman & Radojevich-Kelley, 2012). یکی از اقدامات ضروری برای نیل به این هدف، ایجاد ارزش برای سرمایهگذاران بمنظور افزایش تمایل آنها برای سرمایهگذاری در استارتاپهای شتابدهی شده است .(Lall et al. 2013) خلق ارزش برای سرمایه گذران از همان ابتدای ظهور شتابدهندهها حائز اهمیت بوده است. بطوریکه بلافاصله پس از تاسیس اولین شتابدهنده با نام وای کامبینیتور در سال 2005، سرمایهگذاران در "سیلیکون ولی" از آن بعنوان ابزاری زیر نظر گرفتن استارتاپهای دارای ایده های خلاقانه استفاده کردند(Casanova et al. 2017).
نقش شتابدهنده در خلق ارزش برای سرمایه گذاران و هدایت آنها به سمت شرکتکنندگان را میتوان با نقش یک اطلاعدهنده شخص ثالث و یا یک تضمینکننده مقایسه کرد(Chang 2013). شتابدهندهها در واقع در نقش یک واسطه بسیار ارزشمند، به شرکتهای سرمایهگذاری اطلاعات شخص ثالث ارائه میکند(Carvalho 2016). از میان انواع مختلف واسطههای نهادی، واسطههای مالی از جهت خلق ارزش برای سرمایهگذاران بیشترین شباهت را به شتابدهندهها دارند. آنها اطلاعات و محصولات و یا خدمات ارزشمند برای سرمایهگذاران ارائه میکنند و به حل مشکل انتخاب نامناسب توسط سرمایهگذاران کمک میکنند و به این ترتیب رفاه و سودآوری سرمایهگذاران را افزایش میدهندKim& Wagman, 2012)). به همین دلیل برای پاسخ به این سوال که شتابدهندهها چگونه میتوانند برای سرمایهگذاران ارزش خلق کنند، از ادبیات واسطههای مالی که دربردارنده تحقیقات مفصل و جامع در این زمینه است کمک گرفتیم و بر دو مکانیسم کاهش عدمتقارناطلاعاتی و کاهش هزینهمعامله که بین واسطههای مالی و شتابدهندهها مشترک هستند و بارها در مطالعات مختلف واسطههای مالی مورد توجه و بررسی قرار گرفتهاند، تمرکز کردیم(Asongu & Odhiambo, 2018;Brealey et al. 1977; Gasparro & Monk, 2020; Huebner et al., 2019; Levine et.al, 2000; Mavlanova et al., 2012; Starks, 2020).
2-2- مفهوم عدمتقارناطلاعاتی و نقش آن در بازار سرمایه
مفهوم عدمتقارناطلاعاتی که اولین بار در سال 1970 توسط جورج آکرلف ارائه شد، موقعیتی است که در آن یکی از طرفین رابطه نسبت به طرف دیگر اطلاعات بیشتری در اختیار دارد و معمولا"زمانی اهمیت بیشتری مییابد که دسترسی به اطلاعات مورد نظر، یک امتیاز برای طرفین محسوب شود(Bergh et al. 2019) و یا طرفی که به اطلاعات دسترسی ندارد در صورت داشتن آن اطلاعات بطور بالقوه بتوانند تصمیمات بهتری بگیرد(Connelly et al. 2011).
دربازار تامین مالی کارآفرینی عدمتقارناطلاعاتی به وضوح مشهود است زیرا معمولا"کارآفرینان به اطلاعات گستردهای در زمینه استارتاپهای خود و پتانسیل های اقتصادی آن دسترسی دارند درحالیکه سرمایهگذاران بالقوه به آنها دسترسی ندارند(Brealey et al. 1977). بنابراین اطلاعات سرمایهگذاران درباره استارتاپها در مقایسه با کارآفرینان بسیار محدود و ناقص است(Courtney et al. 2017). این درحالیست که سرمایهگذارن برای کاهش عدماطمینان خود در تصمیمات سرمایهگذاری به اطلاعات معتبر در مورد کیفیت استارتاپهای سرمایه پذیر نیازدارند(Alsos & Ljunggren, 2017). ازآنجایی که اطلاعات دردسترس درباره شرکتها معمولا"منسجم، تاییدشده و قابلمقایسه نیستند، سرمایهدهندگان برای تصمیمات سرمایهگذاری به اطلاعات دردسترس تکیه نمیکنند و از واسطههای مالی کمک میگیرند(Gasparro & Monk, 2020). واسطههای مالی با فراهم کردن امکان دسترسی به اطلاعات استارتاپها، عدمتقارناطلاعاتی سرمایهگذاران را کاهش می دهند و برای آنها ارزش خلق کنند(Huebner et al. 2019). شتابدهندهها نیز بعنوان یک واسطه و یا دلال ارتباطی در پرکردن عدمتقارناطلاعاتی سرمایهگذاران نقش مهمی ایفا میکنند(Dempwolf et al. 2014).
بطور کلی دو دوسته از اطلاعات هستند که عدمتقارن درآنها بطور ویژه دارای اهمیت است: اطلاعات در زمینه کیفیت و اطلاعات در زمینه قصد و نیت(Stiglitz, 2000). در مورد اول، یک طرف رابطه درباره ویژگیهای طرف دیگر اطلاعات کامل ندارد و در مورد دوم یک طرف نگران رفتار و سوءنیت طرف دیگر است(Connelly et al. 2011). برای رفع عدماطمینان حاصل از کمبود اطلاعات دسته اول، شتابدهندهها از طریق افشای اطلاعات مرتبط با کیفیت، عدمتقارناطلاعاتی را کاهش میدهد و در مورد دوم، از طریق فراهم کردن امکان مشارکت فعال برای سرمایهگذاران، به کاهش عدمتقارناطلاعاتی آنها کمک میکنند(LATA, 2020).
1-2-2- افشای اطلاعات توسط شتابدهندهها
براساس تئوری اقتصاد اطلاعات، افشای داوطلبانه اطلاعات عدمتقارن اطلاعات بین کارآفرین و سرمایهگذار را تا حد زیادی کاهش میدهد بطوریکه بهترین راه برای اطمینان از بازگشت سرمایهگذاری، انتخاب شرکتی با اطلاعات افشا شده است(Chen & Liu, 2013). واسطههای مالی نیز از مکانیسم افشای اطلاعات استفاده میکنند. آنها اطلاعاتی تولید میکنند که برای سرمایهگذاران بسیار باارزش است(Kim & Wagman, 2014) و از طریق انتقال این اطلاعات ضمنی و غیرضمنی سرمایهگذاریها را تسهیل میکنند(Gasparro & Monk, 2020). نقش شتابدهندهها در جمعآوری اطلاعات از استارتاپها و افشای آنها برای سرمایهگذاران با نقش واسطههای مالی قابل تطبیق است. شتابدهندهها از طریق ارزیابی دقیق استارتاپها در مرحله انتخاب و پذیرش و همینطور نظارت مستقیم بر فعالیت استارتاپهای شرکتکننده در طول برگزاری برنامههای خود، اطلاعاتی درباره آنها کسب میکنند که بسیار دقیقتر و جامعتر از اطلاعات سرمایهگذاران است و این اطلاعات را در اختیار سرمایهگذاران قرار میدهند(Kim & Wagman, 2014).
افشای اطلاعات درباره ویژگیهایی است که برای سرمایهگذاران ارزشمند است و تصمیمات سرمایهگذاری براساس آنها اتخاذ میشود(Alsos & Ljunggren, 2017). اطلاعات در زمینه شایستگیهای تیم کارآفرینی و تجربه آنها(Carlos Nunes et al. 2014)، اطلاعات مرتبط با نوآور بودن و منحصربفرد بودن محصولات یا خدمات ارائه شده، اندازه و نرخ رشد بازار، کیفیت و مقیاس پذیری طرح کسب و کار(Bose et al. 2019; Carlos Nunes et al. 2014) و اطلاعات مالی مانند نرخ بازده موردانتظار و سرعت خروج، برای اتخاذ تصمیات سرمایهگذاری بسیار ارزشمند هستند(Carlos Nunes et al 2014). بعلاوه، کسب اطلاعات مستند و تاییدشده درباره عملکرد گذشته موسسان و استارتاپها نیز میتواند بر تصمیمات سرمایهگذاری تاثیرگذار باشد زیرا اعتباری که براساس عملکرد گذشته بدست میآید، سیگنال بسیار مهمی برای سرمایهگذاران محسوب میشود(Alsos and Ljunggren 2017).
2-2-2- مشارکت فعال سرمایهگذاران در برنامههای شتاب دهی
یکی از پرکاربردترین تئوریها برای توصیف و حل مشکل عدمتقارناطلاعاتی، تئوری کارگزاری است(Bergh et al. 2019). تئوری کارگزاری رابطه بین طرف اول بعنوان طرف اصلی و طرف دوم به عنوان کارگزار را توضیح میدهد. در این رابطه طرف اصلی مسئول تهیه منابع مورد نیاز است و انتظار دارد سود حداکثری کسب کند اما از آنجایی که نمی تواند همیشه مشاهدهگر رفتار کارگزار باشد (LATA, 2020). همواره نگران است که طرف کارگزار اطلاعات پنهانی داشته باشدکه با استفاده از آنها رفتار سودجویانه انجام دهد. این اطلاعات پنهان که نقطه کانونی این نظریه هستند منجر به انتخاب نامطلوب و سواستفاده اخلاقی میشود(Bergh et al. 2019). یکی از مکانیسمهای بکارگرفته شده توسط سرمایهگذاران برای حل مشکل کارگزاری، مشارکت فعال است(Cumming et al. 2019). از آنجایی که مهمترین دلیل مشارکت، به اشتراک گذاری اطلاعات است(Basuki, 2015)، مشارکت دادن طرف اصلی در ارزیابی و تصمیم گیری میتواند در کاهش عدمتقارناطلاعاتی نقش قابل توجهی داشته باشد(LATA, 2020).
ازاینرو، مشارکت سرمایهگذاران در فرایند ارزیابی و انتخاب استارتاپها توسط شتابدهندهها میتواند عدمتقارناطلاعاتی را کاهش دهد. بعلاوه، سرمایهگذاران میتوانند از طریق حضور فعال در شتابدهندهها بر استارتاپها نظارت کنند (Cumming et al. 2019)و با مشاهده رفتار و فعالیت کارآفرینان، اطلاعات مهمی کسب کنند(Courtney et al. 2017). این نظارت، عدمتقارناطلاعاتی موجود را کاهش میدهد و سرمایهگذاران را مطمعن میکند که تیم کارآفرینی، استراتژیها و ساختار مناسبی دارند و هدفشان به حداکثر رساندن ارزش سهام است(Cormier et al. 2010). این رویکرد مشارکتی، اعتماد سرمایهگذاران در استفاده از اطلاعات در فرایند تصمیمگیری را نیز افزایش میدهد(LATA, 2020).
بطورخلاصه، ازآنجایی که سرمایهگذارن برای کاهش عدماطمینان خود در تصمیمات سرمایهگذاری به اطلاعات معتبر در مورد کیفیت استارتاپها نیاز دارند(Alsos & Ljunggren, 2017)،کاهش عدمتقارناطلاعاتی سرمایهگذاران توسط شتابدهندهها از طریق دو مکانیسم افشایاطلاعات و مشارکتدادن، میتواند بر تصمیمات سرمایهگذارای تاثیر گذار باشد. برایناساس فرضیه زیر مطرح میشود:
فرضیه1:سرمایهگذارانی که کاهش عدمتقارناطلاعاتی بیشتری در شتابدهندهها تجربه میکنند، بیشتر و سریعتر سرمایهگذاری میکنند.
2-3-کاهش هزینهمعامله برای سرمایهگذاران
2-3-1- مفهوم هزینهمعامله و نقش آن در بازار سرمایه
هزینهمعامله در نتیجه فعالیت بازیگران در بازار به وجود میآید(Yousuf, 2017). هر فعالیت در بازار یک نوع معامله است و هزینههای معامله درواقع مجموع هزینههایی هستندکه بازیگران برای انجام معامله در بازار باید صرفکنند(Hennart 1991). در بازار سرمایه، هزینهمعامله بالا میتواند باعث کاهش سود پیشبینیشده و درنتیجه محدود شدن سرعت پاسخگویی سرمایهگذاران به فرصتهای سرمایهگذاری شود(Maxwell & Lévesque, 2014). زیرا هرچه هزینههای معامله بالاتر باشد سرمایهگذاران برای جبران آنها بازده بالاتری نیاز خواهند داشت(Bose et al. 2019) و تصمیمگیری برای حضور در بازار و سرمایهگذاری برای آنها دشوارتر میشود.
واسطههای مالی از جمله کارآمدترین سیستم های مالی هستند که میتوانند از طریق تسهیل فعالیتهای پرهزینهای همچون جستجو، نظارت و ارزیابی، برای سرمایهگذاران ارزش ایجاد کنند(Huebner et al. 2019) و هزینه شرکت در بازار را برای آنها کاهش دهند(Scholtens & Van Wensveen, 2000). شتابدهندهها نیز بعنوان واسطههای نوظهور مالی، هزینههای مختلف سرمایهگذارن را کاهش میدهند و به این ترتیب نه تنها سرمایهگذاران بالقوه و مستعد، بلکه حتی سرمایهگذارانی که ممکن بود بخاطر هزینههای زیاد از سرمایهگذاری منصرف شوند، را جذب میکنند(Fehder & Hochberg, 2014).
2-3-2- کاهش هزینههای شناسایی و عقد قرارداد با استارتاپها برای سرمایهگذاران
اولین قدم در فرایند سرمایهگذاری، جستجو و راستیآزمایی فرصتهای سرمایهگذاری است. فرایند جست و جو شامل فعالیتهای پرهزینه برای یافتن شریک تجاری مطلوب و مذاکره برای یک توافق قابلقبول متقابل است(Dyer & Chu, 2003). علاوه براین، ازآنجایی که اطلاعات در دسترس معمولا"منسجم، تاییدشده و یا قابلمقایسه نیستند(Bose et al., 2019)، سرمایهگذاران معمولا"نیاز دارند به منظور تایید واقعی بودن مشخصات و ویژگیهای مخاطبان بالقوه (Brealey et al. 1977)و تایید چشمانداز ایده ارائهشده توسط آنها در بازار(Parakhina et al., 2018) فرایند پرهزینه راستیآزمایی را نیز تکمیل کنند. این فعالیتهای پرهزینه نه تنها سود سرمایهگذارای را کاهش میدهند بلکه گاهی آنقدر بالا هستندکه به هیچوجه قابلتوجیه نیستند(Fehder & Hochberg, 2014).
واسطههای مالی میتوانند در کاهش هزینه جستجو(Clayton et al. 2018; Huebner et al. 2019; Starks, 2020)،کسب اطلاعات درباره شرکتها(Starks, 2020) و راستیآزمایی(Huebner et al. 2019) موثر باشند. شتابدهندهها نیز بعنوان واسطههای نوپای تامینمالی، با شناسایی کاندیدهای دارای پتانسیل بالقوه از میان تعداد زیادی از استارتاپهای درخواست دهنده، هزینه جستجو را برای سرمایهگذاران کاهش میدهند(Cohen et al. 2019). همچنین، ازآنجاییکه پذیرش در برنامههای شتابدهندهها به منزله یک مکانیسم تایید عمل میکند(Cohen et al. 2019)میتواند هزینه راستیآزمایی سرمایهگذاران را کاهش دهد. در مراسم روز پایانی در شتابدهندهها نیز، سرمایهگذاران میتوانند در عرض چندساعت ارائه چندین استارتاپ را مشاهده کنند که در نتیجه آن هزینه مذاکره و ملاقت اولیه نیز برای سرمایهگذاران کاهش مییابد(Fehder & Hochberg, 2014). بعلاوه، شتابدهندهها با برگزاری سمینارها و فراهم کردن فضای مناسب و امکانات لازم برای جلسات خصوصی میان سرمایهگذاران و استارتاپها(Stayton & Mangematin, 2019)، هزینه تامین فضا و مذاکره را کاهش میدهند.
2-3-3- کاهش هزینه کنترل و نظارت بر استارتاپها برای سرمایهگذاران
انجام اقدامات لازم برای اطمینان از مطابقت اعمال و رفتار طرف معامله با تعهداتش، هزینه زیادی دارد که تحت عنوان هزینه کنترل و نظارت شناخته میشوند(Dyer & Chu, 2003). سرمایهگذاران برای کاهش ریسک سرمایهگذاری خود نیاز دارند از طریق کنترل عملکردی و رفتاری از رفتارهای آتی کارآفرینان اطمینان حاصل کنند. از طریق کنترلهای رفتاری، سرمایهگذارن بر مطابقت رفتارهای کارآفرینان با قوانین مشخص شده نظارت میکنند و احتمال انتخاب نامطلوب را کاهش میدهند. اما درکنترل عملکردی، عملکرد کارآفرین سنجیده میشود(Maxwell & Lévesque, 2014). هر دو نوع کنترل بویژه کنترل رفتاری، مستلزم نظارت از نزدیک است و هزینههای معامله را به همراه دارند که باعث کاهش بازده موردانتظار سرمایهگذاران میشود(Starks, 2020).
واسطههای مالی استارتاپها را زیرنظر میگیرند و ازطرف سرمایهگذارن، روند پیشرفت سرمایهگذاریها را کنترل و نظارت میکنند (Gasparro & Monk, 2020) و بهاینترتیب هزینه نظارت را بویژه برای سرمایهگذاران غیرمحلی که فاصله زیادی با سرمایهپذیران دارندکاهش میدهند(Gasparro & Monk, 2020). شتابدهندهها نیز در طول برنامههای خود بر رفتار و فعالیت استارتاپهای شرکتکننده نظارت دارند(Cohen, 2013; Kim & Wagman, 2014) اما از آنجایی که نقش نظارتی شتابدهندهها مربوط به زمان قبل از سرمایهگذاری است(Bonini & Capizzi, 2019) فقط میتوانند در کاهش هزینههای کنترل رفتاری موثر باشند.
2-3-4- کاهش هزینه ارزیابی استارتاپها برای سرمایهگذاران
هر عامل اقتصادی که در بازار معامله انجام میدهد باید از ارزشمندی مورد معامله اطمینان حاصل کند(Maxwell & Lévesque, 2014). سرمایهگذاران نیز برای کاهش عدم اطمینان خود، به سیگنالهای اطلاعاتی معتبر نیاز دارند(Alsos & Ljunggren, 2017) تا استارتاپها را ارزیابی و برای سرمایهگذاری در آنها تصمیمگیری کنند(Ahlers et al. 2015).فرایند ارزیابی که شامل جمعآوری و تحلیل اطلاعات است و باهدف کاهش عدماطمینان(Ahlers et al. 2015) و پیشبینی ریسک و بازده سرمایهگذاری انجام میشود(Maxwell & Lévesque, 2014)، هزینه بسیار بالایی دارد(Bose et al. 2019). شاید این هزینه برای شرکتهای سرمایهگذاری و فرشتگان کسبوکار معتبر و پرقدرت قابلتوجه نباشد اما برای سرمایهگذاران کوچک بشدت بالاست (Ahlers et al. 2015). بطوریکه درنهایت ممکن است سرمایهگذاری برای آنها توجیه اقتصادی نداشته باشد(Bonini & Capizzi, 2019).
واسطهها امکانات و فرایند خریداریشده و طراحیشده برای جمعآوری اطلاعات و ارزیابی یک شرکت را برای پردازش اطلاعات سایر شرکتها هم استفاده میکنند و درنتیجه بهکمک صرفهجویی در مقیاس با هزینه بسیار کمتری اطلاعات را جمعآوری و ارزیابی میکنند(Starks, 2020) ازاینرو، معمولا"هزینههای مربوط به ارزیابی را متحمل می شوند. شتابدهندهها نیز با ارزیابی دقیق ویژگیها و مهارتهای کارآفرینان و خدمات آنها در طول برنامه شتابدهی و پیشبینی ریسک و بازده مالی استارتاپهای آنها با هزینه کم به کمک صرفهجویی در مقیاس، هزینه ارزیابی را برای سرمایهگذاران به میزان قابلتوجهی کاهش میدهند.
بطورخلاصه، شتابدهندهها از طریق انتخاب استارتاپها در یک فرایند پذیرش رقابتی، هزینه جستجو را تقلیل میدهند(Cohen et al. 2019)و بهکمک صرفهجوییدرمقیاس، هزینههای جمعآوریاطلاعات و ارزیابی استارتاپها را کاهش داده و متحمل میشوند (Starks, 2020). بعلاوه، آنها با فراهمکردن فضای مناسب و امکانات لازم(Stayton, 2019 Mangematin &) هزینه مذاکره را نیز برای سرمایهگذاران کاهش میدهند.کاهش این هزینههایمعامله باعث تسهیل تصمیمگیری برای سرمایهگذاری و درنتیجه افزایش پیشنهادات سرمایهگذاری و جذب سرمایهگذاران میشود(Gasparro & Monk, 2020). برایناساس فرضیه زیر مطرح می شود:
فرضیه2: سرمایهگذارانی که کاهش هزینهمعامله بیشتری در شتابدهنده تجربه میکنند، بیشتر و سریعتر سرمایهگذاری میکنند.
2-4- نقش کاهش عدمتقارناطلاعاتی در کاهش هزینهمعامله
کسب اطلاعات، هزینهمعامله قابلتوجهی در بردارد(Lowe, 2001) که باعث کاهش حاشیه سود سرمایهگذاری میشود و حتی ممکن است منجر به انصراف از سرمایهگذاری شود. براساس تئوری اقتصاد اطلاعات، افشای داوطلبانه اطلاعات نه تنها باعث کاهش عدمتقارناطلاعاتی میشود بلکه هزینه سرمایهگذاری را نیز کاهش میدهد زیرا شفافیت بیشتر باعث کاهش هزینهمعامله برای سرمایهگذاران و افزایش نقدینگی در بازار میشود(Chen & Liu, 2013). براین اساس فرضیه زیر مطرح می شود:
فرضیه3: کاهش عدمتقارناطلاعاتی بر کاهش هزینهمعامله تاثیر مثبت دارد.
شکل 1: مدل مفهومی
جدول شماره 1: متغیرها، شاخصها و سنجههای بکار گرفته شده
متغیرها | ابعاد | شاخصها | |
مستقل | کاهش عدمتقارن اطلاعاتی | مشارکت دادن سرمایهگذاران(LATA, 2020)
افشای اطلاعات(Carlos Nunes et al. 2014) | مشارکت دادن در فرایند انتخاب استارتاپها |
مستقل | کاهش هزینهمعامله | هزینه شناسایی(Huebner et al., 2019)
هزینه نظارت و کنترل(Starks, 2020) هزینه ارزیابی (Maxwell & Lévesque, 2014) | هزینه جستجو هزینه راستیآزمایی هزینه امکانات و فضا هزینه نظارت بر رفتار هزینه ارزیابی تیم کارآفرینی هزینه ارزیابی مزیت رقابتی هزینه ارزیابی ریسک سرمایهگذاری هزینه ارزیابی سودآوری و بازگشت سرمایه |
وابسته | سرمایهگذاری در استارتاپهای شتابدهی شده | مبلغ سرمایهگذاری (Esch et al. 2019) تعداد دورهای سرمایهگذاری (Esch et al. 2019) سرعت سرمایهگذاری(Esch et al., 2019) | مبلغ کل سرمایهگذاری در استارتاپهای شتابدهنده کل تعداد دورهای سرمایهگذاری در استارتاپهای شتابدهنده فاصله زمانی بین شتاب دهی و دور اول سرمایهگذاری |
کنترل | متغیرهای کنترل | محل استقرار نوع سرمایهگذار رتبه سرمایهگذار تعداد سرمایهگذاریها | محل دفتر مرکزی سرمایهگذار شرکت سرمایهگذاری، فرشتگان کسب و کار و یا .... رتبه سرمایهگذار در دیتابیس کرانج بیس تعداد سرمایهگذاریهای سرمایهگذار تا به امروز |
3- روش پژوهش
پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از لحاظ روش گردآوری اطلاعات توصیفی و از نوع همبستگی است. جامعه مطالعه حاضر سرمایهگذارانی هستند که حداقل یکبار در استارتاپهای شتابدهیشده در شتابدهندههای کانادایی سرمایهگذاری کردهاند. برای جمعآوری اطالاعات مرتبط با متغیرهای کاهش عدمتقارناطلاعاتی، کاهش هزینهمعامله و سرمایهگذاری، پرسشنامه ارسال شد. در مواردی که سرمایهگذاران در استارتاپهای بیش از یک شتابدهنده سرمایهگذاری کرده بودند، به تعداد شتابدهندهها، برای سرمایهگذاران پرسشنامه ارسال شد و از آنها خواسته شد سوالات هر پرسشنامه را با توجه به تجربه خود در شتابدهنده مشخصشده، پاسخ دهند. برای شناسایی سرمایهگذاران، اطالاعات تماس آنها و دادههای متغیرهای کنترل، از دیتابیس کرانچ بیس و لینکدین استفاده شد. تعداد حجم نمونه با استفاده از روش بارکلای و همکاران(1995)، 157 نفر تعیین و به روش تصادفی 168 نمونه جمعآوری شدهاست. از دو آزمون کولموگروف-اسمیرنف و آزمون شاپیرو-ویلک همزمان برای تعیین نوع توزیع امتیازات سنجهها استفاده شد. پایایی شاخصها برمبنای بارعاملی سنجیده شد و روایی واگرا و همگرا با شاخص میانگین واریانس ارزیابی شدند. سپس با استفاده از رویکرد مدلیابی معادلات ساختاری و نرم افزار پی ال اس، به ارزیابی مدل پژوهش پرداخته شد.
4- تحلیل دادهها و یافته های پژوهش:
از دو آزمون کولموگروف-اسمیرنف و آزمون شاپیرو-ویلک همزمان برای تعیین نوع توزیع امتیازات سنجهها از نظر نرمالبودن استفاده شده تا نتایج بدستآمده اطمینان بخشتر باشند. نظربه اینکه در هردو آزمون، سطح معناداری برای هیچیک از متغیرها از 0.05 بالاتر نبود، نمیتوان توزیع امتیازات متغیرهای تحقیق حاضر را نرمال درنظر گرفت.
پایایی شاخصها برمبنای بارعاملی ارزیابی شد. درآزمون اولیه، بارعاملی برخی شاخصها کمتر از 0.4 بود. این شاخصها و برخی دیگر که منجربه افت شدید در شاخصهای روایی میشدند، از مدل کنارگذاشتهشدند و مدل بازآزمون شد. نتایج نهایی در جدول2 ارائه گردید.
جدول شماره 2: بارهای عاملی در مدل برازش نهایی
| کنترل | سرمایهگذاری | کاهش عدمتقارناطلاعاتی | کاهش هزینهمعامله |
---|---|---|---|---|
رتبه سرمایهگذار(کنترل) | 1 |
|
|
|
مبلغ (سرمایهگذاری) |
| 93/0 |
|
|
تعداد(سرمایهگذاری) |
| 938/0 |
|
|
سرعت(سرمایهگذاری) |
| 629/0 |
|
|
مشارکت درانتخاب (عدمتقارن) |
|
| 698/0 |
|
مشارکت درشتابدهی(عدمتقارن) |
|
| 883/0 |
|
افشای اطلاعات تیمها(عدمتقارن) |
|
| 863/0 |
|
افشای اطلاعات مالی محصول،خدمت،بازار(عدمتقارن) |
|
| 854/0 |
|
جستجو(هزینهمعامله) |
|
|
| 742/0 |
راستیآزمایی(هزینهمعامله) |
|
|
| 792/0 |
قانونی(هزینهمعامله) |
|
|
| 721/0 |
امکانات و فضا (هزینهمعامله) |
|
|
| 78/0 |
ارزیابی تیم(هزینهمعامله) |
|
|
| 676/0 |
ارزیابی مزیت(هزینهمعامله) |
|
|
| 661/0 |
پس از نهایی شدن ترکیب شاخصهای دارای پایایی داخل هر یک از سازههای مدل، پایایی ترکیبی سازهها مورد بررسی قرارگرفت و نتایج این تحلیل در جدول 3 ارائه گردید.
جدول شماره 3: پایایی ترکیبی
کنترل | سرمایهگذاری | کاهش عدمتقارناطلاعاتی | کاهش هزینهمعامله |
1 | 879/0 | 896/0 | 872/0 |
مقدار حداقل قابل قبول برای شاخص ضریب پایایی ترکیبی برابر با 0.707 می باشد(Chin 1998). چنانکه در جدول فوق مشاهده می گردد، سازه های مدل، شرایط بیان شده برای شاخص را برآورده می سازند.
بنا به نظر چین(1998)، شاخص میانگین واریانس استخراج شده، شاخصی مناسب برای تعیین روایی همگرای سازه های تحقیق می باشد. در جدول 4 شاخص میانگین واریانس استخراجی هر سازه ارائه شدهاست.
جدول شماره 4: روایی همگرا
کنترل | سرمایهگذاری | کاهش عدمتقارناطلاعاتی | کاهش هزینهمعامله | ||
1
| 714/0 | 685/0 | 533/0 |
نظرباینکه مقدار میانگین واریانس استخراجشده برای تمامی سازههای ارائهشده در جدول فوق بالاتر از 0.5 است، روایی همگرا برای تمام سازههای مدل مورد پشتیبانی قرار میگیرد.
برای تعیین روایی واگرا، جذر میانگین واریانس استخراجشده برای هر سازه با همبستگی آن سازه با سایر سازههای مدل مورد مقایسه قرار گرفت.
جدول شماره 5: روایی واگرا
| کنترل | سرمایه کذاری | کاهش عدمتقارناطلاعاتی | کاهش هزینهمعامله |
کنترل | 1 |
|
|
|
سرمایه کذاری | 175/0- | 845/0 |
|
|
کاهش عدمتقارناطلاعاتی | 112/0 | 671/0 | 828/0 |
|
کاهش هزینهمعامله | 121/0- | 488/0 | 489/0 | 73/0 |
ازآنجاییکه جذرمیانگین واریانس استخراجی هرسازه در مقایسه با همبستگی آن با سایر سازههای تحقیق بالاتر است، روایی واگرا برای سازههای تحقیق مورد پشتیبانی قرار میگیرد.
شکل 2: مدل ساختاری
نتایج و جزئیات مربوط به روابط ارائهشده در شکل 2 در جدول 6 ارائه شدهاست:
جدول شماره 6: نتایج و جزئیات
متغیر مستقل | متغیر وابسته | نمونه اصلی | میانگین نمونه | انحراف معیار | آزمون تی | مقدار پی | تفسیر |
---|---|---|---|---|---|---|---|
کنترل | سرمایهگذاری | 117/0- | 123/0- | 095/0 | 236/1 | 304/0 | تایید نشد |
کاهش عدمتقارناطلاعاتی | سرمایهگذاری | 492/0 | 546/0 | 028/0 | 81/17 | 0 | تایید شد |
کاهش عدمتقارناطلاعاتی | کاهش هزینهمعامله | 341/0 | 353/0 | 033/0 | 477/10 | 002/0 | تایید شد |
کاهش هزینهمعامله | سرمایهگذاری | 194/0 | 197/0 | 016/0 | 125/12 | 001/0 | تایید شد |
5- بحث و نتیجه گیری
شتابدهندهها برای بهبود عملکرد خود باید بتوانند با ایجاد ارزش برای سرمایهگذاران، تمایل آنها برای سرمایهگذاری در استارتاپهای خود را افزایش دهند(Lall et al. 2013). از این رو، در مطالعه حاضر، استراتژیها و مکانیسمهای بکارگرفته شده توسط شتابدهندهها برای تشویق و هدایت سرمایهگذاران به سرمایهگذاری در استارتاپهایشان بررسی شدند و تاثیر بکارگیری دو مکانیسم کاهش هزینهمعامله و کاهش عدمتقارناطلاعاتی بر سرمایهگذاری در استارتاپهای شتابدهندهها مورد سنجش قرار گرفت.
با توجه به نتایج مطالعه حاضر مشخص شد که مشارکت دادن سرمایهگذاران در مراحل مختلف فرایند شتابدهی میتواند میزان، تعداد دورها و سرعت سرمایهگذاری در استارتاپهای شتابدهندهها را افزایش دهد. بعبارت دیگر، مشارکت فعال سرمایهگذاران در مراحل مختلف شتاب دهی از جمله فرایند پذیرش استارتاپها و برنامه مرشدی، بازدیدهای مکرر آنها از محل فعالیت استارتاپها، شرکت در جلسات ملاقات و حضور در مراسمهای مختلف شتابدهندهها، به آنها کمک میکند بسیاری از اطلاعات مورد نیاز خود درباره استارتاپها را کسب کنند و در نتیجه با اطمینان و تمایل بیشتر در آنها سرمایهگذاری کنند. بعلاوه، افشای اطلاعات مرتبط با تیمهای کارآفرینی، استارتاپها، محصولات، خدمات و بازار آنها و همینطور انتقال اطالاعات مالی استارتاپها به سرمایهگذاران، میتواند میزان، تعداد دورها و سرعت سرمایهگذاری در استارتاپهای شتابدهندهها را تحت تاثیر قرار دهد. بعبارت دیگر، جمع آوری و آماده سازی اطلاعات در زمینه ویژگیها و جنبههای مختلف فعالیت استارتاپها توسط شتابدهندهها و قراردادن آنها در اختیار سرمایهگذاران، میتواند بر تصمیمات سرمایهگذاری تاثیر مثبت بگذارد و باعث شود سرمایهگذارن تعداد دفعات، مبالغ بیشتر و همینطور سریعتر در استارتاپها سرمایهگذاری کنند. این نتاج با مطالعه آسونگو و اودیامبو(2018) که تأثیر مثبت و معنادار اشتراکگذاری اطلاعات بر دسترسی مالی را تایید میکند، هم راستا است و با نتایج مطالعه اهلرز و همکاران(2015) که نشان میدهد ارائه اطلاعات دقیق تر در مورد ریسکها میتواند به عنوان سیگنالهای موثر تفسیر شود و بر احتمال موفقیت تأمین مالی تأثیر بگذارد، تطابق دارد.
بعلاوه نتایج نشان داد که کاهش هزینههای متداول سرمایهگذاری از جمله هزینه جستجو، هزینه راستیآزمایی، هزینه امکانات و فضا و هزینه ارزیابی، تعداد دورها و سرعت سرمایهگذاری را تحتتاثیر قرار میدهد. بعبارتدیگر، شتابدهندهها میتوانند با کمک به صرفجویی در هزینه شناسایی استارتاپها، هزینه انتخاب و تایید اطلاعات ارائهشده توسط آنها، هزینه امکانات و فضای لازم برای جلسات و مذاکرات، هزینههای فنی و تکنیکی ارزیابی استارتاپها و هزینه برآورد ریسک و سود حاصل از سرمایهگذاری، سود نهایی سرمایهگذاران را افزایش و در نتیجه تمایل آنها برای سرمایهگذاری را بیشتر کنند. این نتایج با یافتههای مطالعه استارکس(2020) که نشان داد واسطههای مالی امکاناتی مهیا میکنند که هزینههای معامله را کاهش میدهند، مطابقت دارد و با مطالعه ادواردز و توتنهاوپت(2020) که ثابت کرد کاهش هزینهها و افزایش سود، میزان سرمایهگذاری در شرکتهای نوپا را در هر دور سرمایهگذاری افزایش میدهد، هم راستا است. بعلاوه، تایید تاثیر مثبت کاهش هزینهها بر سرمایهگذاری در اینمطالعه با نتایج مطالعه هیوبنر و همکاران(2019) که نشان داد واسطههای مالی ازطریق کاهش هزینه تراکنش، بر زنجیره ارزش کسبوکارها تاثیرگذارند، تطابق دارد.
در ادامه مشخص شد هرچه شتابدهندهها در افشای اطلاعات و مشارکتدادن سرمایهگذاران در فرایند شتابدهی بهتر عمل کنند، در کاهش هزینهمعامله بویژه هزینه شناسایی و ارزیابی، برای سرمایهگذاران عملکرد بهتری خواهند داشت. این نتیجه همسو با نتیجه مطالعه چن و لیو(۲۰۱۳) است که نشان داد افشای داوطلبانه اطلاعات نه تنها باعث کاهش عدمتقارناطلاعاتی میشود بلکه هزینه سرمایهگذاری را نیز کاهش میدهد.
منابع:
Ahlers, G. K. C., Cumming, D., Günther, C., & Schweizer, D. (2015). Signaling in Equity Crowdfunding. Entrepreneurship: Theory and Practice, 39(4), 955–980.
Alsos, G. A., & Ljunggren, E. (2017). The Role of Gender in Entrepreneur–Investor Relationships: A Signaling Theory Approach. Entrepreneurship: Theory and Practice, 41(4), 567–590.
Asongu, S. A., & Odhiambo, N. M. (2018). Information asymmetry, financialization, and financial access. International Finance, 21(3), 297–315.
Basuki, F. H. (2015). Participatory budgeting and managerial performance in conditions of information asymmetry. International Journal of Applied Business and Economic Research, 13(6), 4529–4555.
Bergh, D. D., Ketchen, D. J., Orlandi, I., Heugens, P. P. M. A. R., & Boyd, B. K. (2019). Information Asymmetry in Management Research: Past Accomplishments and Future Opportunities. Journal of Management, 45(1), 122–158.
Block, J. H., Colombo, M. G., Cumming, D. J., & Vismara, S. (2018). New players in entrepreneurial finance and why they are there. Small Business Economics, 50(2), 239–250.
Bonini, S., & Capizzi, V. (2019). The role of venture capital in the emerging entrepreneurial finance ecosystem: future threats and opportunities. Venture Capital, 21(2–3), 137–175.
Bose, S., Dong, G., & Simpson, A. (2019). The Financial Ecosystem.
Brealey, R., Leland, H. E., and Pyle, D. H. (1977). Informational asymmetries, financial structure, and financial intermediation. The Journal of Finance, XXXII(2), 371–387.
Carlos Nunes, J., Gomes Santana Félix, E., & Pacheco Pires, C. (2014). Which criteria matter most in the evaluation of venture capital investments? Journal of Small Business and Enterprise Development, 21(3), 505–527.
Casanova, L., Cornelius, P. K., & Dutta, S. (2017). Noninstitutional Forms of Entrepreneurial Finance: Angel Investments, Accelerators, and Equity Crowdfunding. In Financing Entrepreneurship and Innovation in Emerging Markets (pp. 239–262).
Chang, C. (2013). Portfolio Company Selection Criteria: Accelerators vs Venture Capitalists. In CMC Senior Theses.
Chen, C. W., & Liu, V. W. (2013). Corporate governance under asymmetric information: Theory and evidence. Economic Modelling, 33, 280–291.
Clayton, P., Feldman, M., & Lowe, N. (2018). Behind the Scenes: Intermediary Organizations that Facilitate Science Commercialization Through Entrepreneurship. The Academy of Management Perspectives, 32(1), 104–124.
Cohen, S. L. (2013). What do accelerators do? Insights from incubators and angels. Innovations: Technology, Governance, Globalization, 8(3/4), 19–25.
Cohen, S. L., Fehder, D. C., Hochberg, Y. V., & Murray, F. (2019). The design of startup accelerators. Research Policy, 48(7), 1781–1797.
Cohen, S. L., & Hochberg, Y. V. (2014). Accelerating Startups: The Seed Accelerator Phenomenon. SSRN Electronic Journal, 1–16.
Connelly, B. L., Certo, S. T., Ireland, R. D., & Reutzel, C. R. (2011). Signaling theory: A review and assessment. Journal of Management, 37(1), 39–67.
Cormier, D., Ledoux, M. J., Magnan, M., & Aerts, W. (2010). Corporate governance and information asymmetry between managers and investors. Corporate Governance, 10(5), 574–589.
Courtney, C., Dutta, S., & Li, Y. (2017). Resolving Information Asymmetry: Signaling, Endorsement, and Crowdfunding Success. Entrepreneurship: Theory and Practice, 41(2), 265–290.
Cumming, D., Deloof, M., Manigart, S., & Wright, M. (2019). New directions in entrepreneurial finance. Journal of Banking and Finance, 100, 252–260.
Dempwolf, C. S., Auer, J., & D’ippolito, M. (2014). Innovation Accelerators: Defining Characteristics Among Startup Assistance Organizations. In Small Business Administration.
Dyer, J. H., & Chu, W. (2003). The role of trustworthiness in reducing transaction costs and improving performance: Empirical evidence from the US, Japan, and Korea.Organization Science, 14(1), 57–68.
Esch, M., Schnellbächer, B., & Wald, A. (2019). Does integrated reporting information influence internal decision making? An experimental study of investment behavior. Business Strategy and the Environment, 28(4), 599–610.
Fehder, D. C., & Hochberg, Y. V. (2014). Accelerators and the Regional Supply of Venture Capital Investment. In SSRN Electronic Journal.
Gasparro, K., & Monk, A. (2020). Demystifying “localness” of infrastructure assets: Crowdfunders as local intermediaries for global investors. Environment and Planning A, 52(5), 878–897.
Hallen, B., Bingham, C., & Cohen, S. L. (2020). Do accelerators accelerate? If so, how? Organization Science, 31(2), 378–414.
Hoffman, D. L., & Radojevich-Kelley, N. (2012). Analysis of Accelerator Companies: An Exploratory Case Study of Their Programs, Processes, and Early Results. Small Business Institute Journal, 8(2), 54–70.
Huebner, J., Vuckovac, D., Fleisch, E., & Ilic, A. (2019). Fintechs and the new wave of financial intermediaries. Proceedings of the 23rd Pacific Asia Conference on Information Systems: Secure ICT Platform for the 4th Industrial Revolution, PACIS 2019.
Kim, J.-H., & Wagman, L. (2012). Early-Stage Financing and Information Gathering: An Analysis of Startup Accelerators. Journal of Corporate Finance, 1–33.
Kim, J.-H., & Wagman, L. (2014). Portfolio size and information disclosure: An analysis of startup accelerators. Journal of Corporate Finance, 29, 520–534.
Lall, S. A., Bowles, L., & Baird, R. (2013). Bridging the “Pioneer Gap”: The Role of Accelerators in Launching High-Impact Enterprises. Innovations: Technology, Governance, Globalization, 8(3–4), 105–137.
LATA, P. (2020). The Influences of Participatory Management and Corporate Governance on the Reduction of Financial Information Asymmetry: Evidence from Thailand. The Journal of Asian Finance, Economics and Business, 7(11), 853–866.
Levine et.al. (2000). Financial Intermediation and Growth This paper was originally published in the. Journal of Monetary Economics, 46(1), 31–77.
Lowe, R. (2001). Entrepreneurship and information asymmetry: theory and evidence from the University of California. Unpublished Working Paper, Haas School of Business, 1–34.
Mavlanova, T., Benbunan-Fich, R., & Koufaris, M. (2012). Signaling theory and information asymmetry in online commerce. Information and Management, 49(5), 240–247.
Maxwell, A. L., & Lévesque, M. (2014). Trustworthiness: A critical ingredient for entrepreneurs seeking Investors. Entrepreneurship: Theory and Practice, 38(5), 1057–1080.
Parakhina, V. N., Kafyan, K. A., Boris, O. A., & Gorbenko, L. I. (2018). Corporate accelerators as a tool of crisis management. Espacios, 39(12).
Scholtens, B., & Van Wensveen, D. (2000). A critique on the theory of financial intermediation. Journal of Banking and Finance, 24(8), 1243–1251.
Starks, L. (2020). A TRANSACTIONS COST APPROACH TO THE THEORY OF FINANCIAL INTERMEDIATION. The Journal of Finance, 75(6), 3370–3370. https://doi.org/10.1111/jofi.12985
Stayton, J., & Mangematin, V. (2019). Seed accelerators and the speed of new venture creation. Journal of Technology Transfer, 44(4), 1163–1187.
Uhm, C. H., Sung, C. S., & Park, J. Y. (2018). Understanding the accelerator from resources-based perspective. Asia Pacific Journal of Innovation and Entrepreneurship, 12(3), 258–278.
Winston Smith, S., & Hannigan, T. J. (2014). Home Run, Strike Out, or Base Hit: How Do Accelerators Impact Exit and VC Financing in New Firms? Academy of Management Proceedings, 2014(1).
Wright, M. (2018). Accelerators: Successful Venture Creation and Growth.
Yousuf, A. (2017). Transaction Costs: A Conceptual Framework. International Journal of Engineering and Management Sciences, 2(3), 131–139.
عنوان و چکیده انگلیسی
How do accelerators help startups Funding by creating value for investors?
Fereshteh Moshaver5
Kambiz Talebi6
Ali Davari7
Hamideh Reshadatjoo8
Abstract
entrepreneurship finance always faces many Challenges. Meanwhile, financial problems are one of the biggest obstacles to entrepreneurship. Accelerators, which are rapidly multiplying as emerging financing mechanisms, have many options for finding investors and connecting them with startups. So, they can help solving these financial challenges. The purpose of this study is to investigate the mechanisms used by accelerators to create value for investors and measure its effects on their investment decisions. The current research was done quantitatively. To collect data, online questionnaires sent to the investors who had invested at least once in startups of Canadian accelerators. Structural equation modeling with PLS technique was used for data analysis. The results of the research showed that the participation of investors in the acceleration process and disclosing information related to entrepreneurial teams and their startups leads to the reduction of information asymmetry for investors and as a result increases the amount, number of rounds and speed of investment in accelerator startups. On the other hand, it was found that reducing common transaction costs in investment, including search cost, verification cost, facility and space cost, screening and evaluation cost, can also help increase the amount, number of rounds, and speed of investment in accelerated startups.
Key Words: Accelerator, Startup, Transaction Cost, Information Asymmetric, Investment
[1] دانشجوی دکتری، گروه کارآفرینی، دانشکده مدیریت و اقتصاد، واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی. ایمیل: moshaver.fereshteh@srbiau.ac.ir
[2] استاد، گروه کسب و کار ، دانشکده کارآفرینی، دانشگاه تهران. ایمیل: ktalebi@ut.ac.ir
[3] دانشیار، گروه کسب و کار ، دانشکده کارآفرینی، دانشگاه تهران. ایمیل: ali_davari@ut.ac.ir
[4] دانشیار، گروه مدیریت آموزش عالی، دانشکده مدیریت و اقتصاد، واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی. ایمیل:reshadatjoo@srbaiu.ac.ir
[5] PHD Student, Department of Entrepreneurship, Faculty of Management and Economics, Research Sciences Unit, Islamic Azad University
[6] Professor, Department of Business Creation, Faculty of Entrepreneurship, Tehran University
[7] Associate Professor, Department of Business Creation, Faculty of Entrepreneurship, Tehran University
[8] Associate Professor, Department of Higher Education Management, Faculty of Management and Economics, Research Sciences Unit, Islamic Azad University