حکمت متعالیه: بنیادهای علوم اجتماعی
محورهای موضوعی : فلسفه سیاسی انقلاب اسلامی
1 - گروه فلسفه سیاسی، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، قم، ج.ا.ایران
کلید واژه: حکمت متعالیه, حکمت عملی, فلسفه علوم اجتماعی, مفروضات پارادایمیک, نظریهپردزای در علوم اجتماعی اسلامی-ایرانی,
چکیده مقاله :
هدف این مقاله آن است که تداوم آموزههای حکمت متعالیه را در شاخه فلسفه علوم اجتماعی نشان دهد. این امر بدان معنی است که این دستگاه فلسفی را از اتهام ابتر بودن در حکمت عملی و انحصار آن در حکمت نظری مبرا کند. از این رو مقاله حاضر برای رسیدن به این هدف مدعی زیرا را مطرح کرده است که آموزههای حکمت متعالیه میتوانند به عنوان مفروضات پارادایمیک به هدایت علوم اجتماعی بپردازند. معنی مدعی مطرح شده آن است که فلسفه مزبور در شاخه فلسفه علوم اجتماعی نیز تداوم داشته و بنابر این حکمت متعالیه در بخشی از حکمت عملی یعنی فلسفه علوم اجتماعی تداوم یافته است. در مقاله حاضر برای بررسی مدعی فوق از استدلال فلسفی مبتنی بر برهان جدلی استفاده شده است که در این نوع از بحثها رایج است. از دستاوردهای مقاله حاضر میتوان به ارایه عناصر پاردایمیک برای علوم اجتماعی بر اساس آموزههای حکمت متعالیه ,و تبیین روششناسی مطالعات انقلاب اسلامی ایران اشاره کرد. نتایج این مقاله میتواند برای نظریهپردازی در علوم اجتماعی اسلامی- ایرانی بهره برد.
The purpose of this article is to show the continuity of the teachings of transcendent wisdom in the branch of philosophy of social sciences. This means that this philosophy has the philosophy of social sciences. Unlike some writers. Hence, the present article claims that transcendent wisdom can guide the social sciences as paradigmatic assumptions. The meaning claims that transcendent wisdom is used in the philosophy of the social sciences.In the present article, a philosophical argument based on polemical argument has been used to investigate the above claim, which is common in this type of discussion. The achievement of the present paper is that it can provide paradigmatic elements for the social sciences based on transcendent wisdom. Another achievement of this article is the introduction of the philosophy of Islamic-Iranian social sciences.The achievement of this article for other studies is that it can be used in theorizing in Islamic-Iranian social sciences and explaining the methodology of studies of the Islamic Revolution of Iran.
_||_