بررسی عوامل بازدارنده از تقوا در عهد عتیق با تأکید بر آیات و روایات اهل بیت علیهم السلام
محورهای موضوعی : نشریه پژوهشنامه معارف اهل بیت علیه السلام
ابراهیم قربانی
1
,
محمدرضا آرام
2
*
1 - دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث، واحد تهران مرکزی، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران.
2 - دانشیار، گروه دانشی فلسفه، الهیات و معارف اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران.
کلید واژه: قرآن, روایات اهل بیت(ع), تقوا, عهد عتیق, یهود, عوامل بازدارنده.,
چکیده مقاله :
یهودیت، یکى از سه ادیان ابراهیمی است که پیامبران بسیارى براى هدایت و راهنمایى ایشان از جانب خداوند آمدهاند که همگان در عصر خویش و رسالت خود متحمل رنجهاى فراوانى شدهاند تا بتوانند مردم عصر خویش را متوجه پروردگار هستى و روز جزا نموده و در پرتو انجام اوامر الهی و پرهیز از نواهی به سعادت و خوشبختى همیشگى هدایتشان کنند. در قرآن، تورات مایه راهیابی انسان به تقوا ذکر شده است. اما یهود از روز نخست تشکّل قومى خود، واکنشهاى ناشایستى نشان داده و در زمان هر پیامبرى به گونهاى نافرمانى و مخالفت خود را ابراز داشتهاند. که صفحات تاریخ گواه گویا و شاهدى بىطرف بر مدعا است. در این نوشتار با تأکید بر آیات قرآن و روایات اهل بیت(ع) موانع تقوا در عهد عتیق بیان شده است و در فرآیند شناسایی عوامل بازدارنده از تقوا در عهد عتیق از طریق آیات قرآن و روایات اهل بیت(ع) موانع تقوا تشریح شده است.
Judaism is one of the three Abrahamic religions that many prophets have come to guide them from God, all of whom have endured great suffering in their era and their mission so that they can direct the people of their era to the Lord of existence and the Day of Judgment and guide them to eternal happiness and prosperity in the light of fulfilling divine commands and avoiding prohibitions. In the Qur’an, the Torah is mentioned as the source of man’s path to piety. However, the Jews have shown inappropriate reactions from the first day of their national formation and have expressed their disobedience and opposition in a way during the time of every prophet. The pages of history are a clear and impartial witness to the claim. In this article, the view of the Qur’an and the words of the Ahl al-Bayt (as) regarding the obstacles to piety in the Old Testament is expressed, and in the process of identifying the factors preventing piety in the Old Testament, the obstacles to piety are explained through the verses of the Qur’an and the hadiths of the Ahl al-Bayt (as).
علاوه بر قرآن كريم
آمدی، عبد الواحد بن محمد (۱۳۶۶)، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، تحقیق: مصطفی درایتی، قم، انتشارات مکتب الاعلام الاسلامی
ابن عاشور، محمد الطاهر (1984ق)، التحرير و التنوير، تونس، انتشارات الدار التونسیه
برازش، علیرضا (1394)، تفسیر اهل بیت(ع)، تهران، انتشارات امیرکبیر
شریف رضی، محمد بن حسین (1379)، نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، قم، انتشارات مشهور
ثقفی تهرانی، محمد (1398ق)، روان جاوید، چاپ سوم، تهران، انتشارات برهان
حسینی شاه عبدالعظیمی، حسین (۱۳۶۳)، اثنی عشری، چاپ اول، تهران، انتشارات ميقات
حسینی شیرازی، سید محمد (1423ق)، تبیین القرآن، چاپ دوم، بیروت، انتشارات دار العلوم
حسینی همدانی، سید محمدحسین (1404ق)، انوار درخشان، تحقیق: محمدباقر بهبودی، چاپ اول، تهران، انتشارات لطفی
حرانی، ابنشعبه (1297ق)، تحف العقول عن آلالرسول صلیاللّه علیهم، قم، انتشارات علیاکبر غفاری
حرعاملی، محمد بن حسن (۱۳۸۶)، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعه، قم، انتشارات کتابچی
حلّی، ورام بن ابی فراس (1301ق)، تَنبیهُ الخَواطِر و نُزهَةُ النَّواظِر، قم، انتشارات مکتبه الفقیه
حویزی، عبدعلی بن جمعه (۱۳۸۳ق)، نور الثقلین، قم، انتشارات مطبعه العلمیه
جنابذی، سلطان محمد (1327ق)، بیان السعادة فی مقامات العبادة، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات
داور پناه، ابوالفضل (1375)، انوار العرفان فی تفسیر القرآن، چاپ اول، تهران، انتشارات صدر
راغب اصفهانی، حسينبن محمد (۱۴۱۲ق)، المفردات فی غریب القرآن، تصحیح: صفوان عدنان داوودی، چاپ اول، بيروت، انتشارات دارالشامیه
صدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی (۱۳۸۶ق)، علل الشرايع، نجف، انتشارات مطبعه الحيدريه
______________ (1377)، الخصال، ترجمه: محمد باقر کمرهای، تهران، انتشارات کتابچی
طباطبايي تبريزي، سيد محمد حسين (۱۴۱۷ق)، الميزان في تفسير القرآن، چاپ پنجم، قم، انتشارات اسلامی
طبرسي، فضل بن حسن (۱۴۱۲ق)، مجمع البيان لعلوم القرآن، چاپ دوم، تهران، انتشارات دارالمعرفه
_______________( 1403ق)، الاحتجاج، چاپ اول، مشهد، نشر المرتضی
طوسی، محمد بن حسن (1389)، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق: احمد قصیرعاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی
عیاشی سمرقندی، محمد بن مسعود (1380ق)، تفسیر عیاشی، تهران، انتشارات مکتبة الاسلامیه
فیض کاشانی، ملامحسن (1415ق)، الصافی، تحقیق: حسین اعلمی، چاپ دوم، تهران، انتشارات الصدر
کاشانی، ملا فتح الله (1344)، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، چاپ دوم، تهران، کتابفروشی اسلامی
کلینی رازی، ابوجعفر محمدبن یعقوب (1407ق)، الكافي، تحقيق: علي اكبرغفاري، انتشارات دارالمكتب الاسلاميه
کوفی، فرات بن ابراهیم ( 1410 ق)، فرات کوفی، تحقیق: محمد الکاظم، چاپ اول، تهران، انتشارات موسسه طبع و نشر
محقق، محمدباقر (1361)، نمونه بينات در شأن نزول آيات، چاپ چهارم، تهران، انتشارات اسلامی
محمدی ری¬شهری، محمد (1419ق)، میزان الحکمه، چاپ اول، قم، انتشارات دارالحدیث
مجلسی، محمدباقر (۱۴۰۳)، بحار الانوار، بيروت، دار احيا، التراث العربي
مکارم شیرازى، ناصر (1374)، تفسیر نمونه، چاپ اول، تهران، انتشارات دارالکتب الاسلامیه
_____________(1385)، اخلاق در قرآن، جلد2، چاپ چهارم، قم، انتشارات مدرسة الإمام علي بن أبيطالب
______________(1383)، معاد و جهان پس از مرگ، قم، انتشارات سرور
مغنیه، محمدجواد (1424ق)، الکاشف، چاپ اول، تهران، انتشارات دار الکتب الإسلامیه
<1> پژوهشنامه معارف اهل بیت (ع)، سال چهارم، شمارۀ یازدهم، بهار 1404 ش
Research for the Studies of the Ahl al-Bayt (as), Year 4, Issue 11, Spring 2025
بررسی عوامل بازدارنده از تقوا در عهد عتیق با تأکید بر آیات
و روایات اهلبیت علیهمالسلام
ابراهیم قربانی1
محمدرضا آرام2
تاریخ دریافت: 07/12/140۳ تاریخ پذیرش: 22/12/140۳، صفحۀ 69 تا 89 (مقالۀ پژوهشی)
چکیده
یهودیت، یکى از سه ادیان ابراهیمی است که پیامبران بسیارى براى هدایت و راهنمایى ایشان از جانب خداوند آمدهاند که همگان در عصر خویش و رسالت خود متحمل رنجهاى فراوانى شدهاند تا بتوانند مردم عصر خویش را متوجه پروردگار هستى و روز جزا نموده و در پرتو انجام اوامر الهی و پرهیز از نواهی به سعادت و خوشبختى همیشگى هدایتشان کنند. در قرآن، تورات مایه راهیابی انسان به تقوا ذکر شده است. اما یهود از روز نخست تشکّل قومى خود، واکنشهاى ناشایستى نشان داده و در زمان هر پیامبرى به گونهاى نافرمانى و مخالفت خود را ابراز داشتهاند. که صفحات تاریخ گواه گویا و شاهدى بىطرف بر مدعا است. در این نوشتار با تأکید بر آیات قرآن و روایات اهل بیت(ع) موانع تقوا در عهد عتیق بیان شده است و در فرآیند شناسایی عوامل بازدارنده از تقوا در عهد عتیق از طریق آیات قرآن و روایات اهل بیت(ع) موانع تقوا تشریح شده است.
کلیدواژهها: قرآن، روایات اهلبیت(ع)، تقوا، عهد عتیق، یهود، عوامل بازدارنده.
درآمد
در قرآن به آداب، اوصاف و اعمال و سرگذشت «یهود» یا «بنیاسرائیل» به نسبت بیش از دیگر اقوام و امتها اشاره شده است. مرحوم علامه طباطبایی درباره علت کثرت اشاره به یهود و بنیاسرائیل در قرآن، نوشته است: «بنیاسرائیل از تمام امتها لجوجتر و کینهتوزتر بودند و در برابر حق، سرکشی بیشتری داشتند؛ چنانکه کفار عرب که پیامبر(ص) مبتلا به آنها بود، نیز چنین اوصافی را دارا بودند».
خصایص و ویژگیهای قوم یهود، آنچنان که در آیات و روایات اهل بیت(ع) اشاره شده، در ردیف بدترین و زشتترین رفتار و صفاتی است که ممکن است انسان یا قومی در زندگی دنیایی خویش داشته باشد.
ابراز علاقه و گرایش به بتپرستی، به عنوان ویژگی بارز یهود در قرآن بیان شده است: «وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلَى قَوْمٍ يَعْكُفُونَ عَلَى أَصْنَامٍ لَهُمْ قَالُوا يَا مُوسَى اجْعَلْ لَنَا إِلَهًا كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ»(اعراف: 138).
از مهمترین عوامل بازدارنده از تقوا و آنچه سبب بیتقوایی بنیاسرائیل شده، نافرمانی از اوامر الهی و ارتکاب گناهان مختلف است. امام حسین(ع) در این باره میفرماید: مَن حاوَلَ أمراً بِمَعصيَةِ اللّه ِ كانَ أبعَدَ لَهُ مِمّا رَجا و أقرَبَ مِمّا اتَّقى(حرانی، 1297ق، کلمات قصار امام حسین). كسى كه با معصيت خدا به دنبال كارى باشد، از مطلوب خود دورتر و به آنچه از آن مىترسيده است نزديكتر گردد. در آیات و روایات عواملی که موجب بیتقوایی قوم یهود شده است، مشخص شده و آنچه سبب بیتقوایی آنها شده، اغلب لجاجت، تکبر، نفاق، فساد و ناسپاسی بوده است.
طرح مسأله
در ابتداى ظهور پیامبر اسلام(ص) چنین به نظر میآمد که قوم یهود پیش از دیگران به نداى اسلام لبیک گویند؛ چرا که آنها بر خلاف مشرکان، اهل کتاب بودند. به علاوه صفات پیامبر اسلام(ص) را نیز در کتاب هاى خود خوانده بودند. اما بر اساس آیات و روایات و با سابقه بدى که اکثریت بنیاسرائیل داشتند، این امر هرگز محقق نشد. چراکه گاهى صفات و روحیات انحرافى یک جمعیت، سبب مىشود که با تمام نزدیکى به حق از آن دور گردند(مکارم شیرازی، 1374ش، 1/314).
مواضع غلط و کفرآمیز و اقدامات فساد انگیز و رفتار ناشایست بنیاسرائیل در طول تاریخ به ویژه یهودیان عصر بعثت نبیاکرم معلول حرص کنترل نشده وابستگی شدید آنها به دنیا و زخارف مادی و حب جاه و مال بود. در این نوشتار رفتار بنیاسرائیل و عملکرد آنها در زمان حضرت موسی و پیامبر اسلام بیان شده و عوامل بازدارنده از تقوا در یهود بر اساس آیات قرآن کریم و احادیث اهل بیت(ع) مورد بحث قرار گرفته است. همچنین به دنبال پاسخ به سوالات ذیل هستیم.
بر اساس آیات قرآن و روایات اهل بیت(ع)، چه عواملی مانع ایجاد تقوا در یهود است؟
آیا رفتار و عملکرد یهودیها، همانند کفار و منافقین است؟ نظر قرآن درباره این موضوع چیست؟
چه عواملی سبب نافرمانی بنیاسرائیل از موسی(ع) گردید و چرا یهودیان پیامبر اسلام را به عنوان پیامبرخاتم نپذیرفتند؟
1. استهزای دین
از اقدامات کفرآمیز یهود که در آن با مشرکین و منافقین همراه و مشترک است، مسخره کردن دین خدا و مقدسات و اعمال عبادی است. چنانکه در قرآن آمده است: یا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذينَ اتَّخَذُوا دينَکُمْ هُزُواً وَ لَعِباً مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ الْکُفَّارَ أَوْلِياءَ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنينَ، وَ إِذا نادَيْتُمْ إِلَي الصَّلاةِ اتَّخَذُوها هُزُواً وَ لَعِباً ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْقِلُونَ(مائده: 57 - 58). در سوره انعام نیز میفرماید: وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِکَ فَحاقَ بِالَّذينَ سَخِرُوا مِنْهُمْ ما کانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ(انعام: 10).
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: دین در نظر آنها هیچگونه واقعیت عقلانی نداشته و تنها جنبه شوخی و تفریحی دارد، بنابراین اگر مردمی دینی از ادیان را استهزا میکردهاند خواستهاند بگویند که دین برای بازی و اغراض باطل بوده و هیچ فایده عقلایی و جدی در آن نیست. از اینکه در صدر اسلام برخی دین اسلام را مسخره میکردهاند، میتوان دریافت که آنان اسلام را یک امر واقعی و جدی و قابل اعتنا نمیدانستهاند و از این رو مومنین نباید با آنها دوستی کنند، زیرا دوستی و پیوند بین دو طایفه باعث اختلاط ارواح آنان است و هرگز بین دو طایفه که یکی مقدسات و معتقدات دیگری را مسخره میکند دوستی و صمیمیت برقرار نمیماند و مسلمین باید دوستی کسانی را که اسلام را به تمسخر میگیرند ترک کنند و زمام دل و جان را به دست اغیار نسپارند گرنه اختلاط روحی که لازمه دوستی است سبب میشود اینان عقاید حقه خود را از دست بدهند(طباطبایی، ۱۴۱۷ق، 6 /27).
استهزا و زخم زبان زدن یکی از مصادیق جنگ روانی است که دشمنان ناتوان از روی عصبانیت در برابر حق و شعائر دینی برای شکستن روحیه مسلمانان انجام میدادند و بهترین راه خودساسازی آن داشتن ایمان راسخ و استقامت و اصرار در انجام دستورات خدا حفظ و تقویت تقوای فردی و اجتماعی است.
يیامبراکرم(ص): درباره استهزا و مسخره کردن میفرماید: إنّهُم لَيَعِيبُونَ على مَن يَقتَدِي بِسُنَّتي فرائضَ اللّه(مجلسی، 1403ق، 77/ 102)، قالَ اللّه ُتعالى: فَاتَّخَذْتُمُوهم سِخرِيّا حتّى أَنْسَوكُم ذِكْرِي و كُنتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَكُونَ. إِنّي جَزَيْتُهُمُ اليَوْمَ بِما صَبَرُوا(مومنون: 110).
2. تحریف حقایق توسط دانشمندان یهود
1-2. انحراف
دوازده نفر از دانشمندان يهود، تصميم گرفته بودند براى ايجاد تزلزل و ترديد در عقايد مسلمانان، صبحگاهان نزد حضرت محمّد(ص) آمده، اظهار ايمان كنند، اما در پایان روز، از اسلام برگردند و بگويند: ما محمّد و آيين او را ديديم، ولى با آنچه در تورات وانجيل آمده، مطابقت ندارد. آنها با این حیله اين طور وانمود میکردند كه اگر اسلام مكتب خوبى بود، اهل علم و كتاب از آن دست برنمىداشتند، و با اين كار هم در عقايد مسلمانان ترديد بوجود آورند و هم ساير يهوديان را از مسلمان شدن بازدارند. خداوند نيز با نزول اين آيه، نقشه آنان را برملا ساخت؛ وَقَالَتْ طَائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ آمِنُوا بِالَّذِي أُنْزِلَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهَارِ وَاكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ(آل عمران: 72).
در روايتى از امام صادق(ع) آمده است: وقتى رسول خدا فرمان تغيير قبله از بيتالمقدس به كعبه را در هنگام نماز ظهر ابلاغ كردند، بنیاسرائیل گفتند: به آنچه در آغاز روز بوده ايمان آوريد، ولى بدان چه در پايان روز آمده (تغيير قبله) كفر ورزيد تا آنان از آن قبله بازگردند و به طرف بيتالمقدس نماز بخوانند(قمى، 1404ق، 1/ 105).
2-2. کتمان حقیقت
دانشمندان يهود و نصارى حقايق تورات و انجيل را براى مردم بيان نمىكردند. در همین رابطه خداوند میفرماید: إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولَئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ(بقره: 159). در احادیث اهل بیت(ع) نیز درباره کتمان کننده حقایق، از پیامبر اسلام(ص) نقل شده است: مَنْ سُئِلَ عَنْ عِلْم یَعْلَمُهُ فَکَتَمَ لُجِمَ یَوْمَ الْقِیامَةِ بِلِجام مِنْ نار: «هر گاه از دانشمندى چیزى را که مىداند سؤال کنند و او کتمان نماید روز قیامت افسارى از آتش بر دهان او مى زنند»(طبرسی، 1412ق، 1/ 215؛ مجلسی، 1403ق، 7/217).
در حدیث دیگرى از امام على(ع) پرسیدند: مَنْ شَرُّ خَلْقِ اللّهِ بَعْدَ إِبْلِیسَ وَ فِرْعَوْنَ: بدترین خلق خدا بعد از ابلیس و فرعون کیست؟ امام در پاسخ فرمود: الْعُلَماءُ إِذا فَسَدُوا هُمُ الْمُظْهِرُونَ لِلْأَباطِیلِ، الْکاتِمُونَ لِلْحَقائِقِ، وَ فِیهِمْ قالَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ أُولئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللاّعِنُونَ.«آنها دانشمندان فاسدند که باطل را اظهار و حق را کتمان مىکنند و همانها هستند که خداوند بزرگ درباره آنها فرموده: لعن خدا و لعن همه لعنت کنندگان بر آنها خواهد بود»(ابن جمعه، 1383ق، 3/139؛ حرانی، 1297ق/35).
3-2. تحریف
دانشمندان بنیاسرائیل حقایق را به سود خود تحریف میکردند چنانکه قرآن درباره این موضوع در آیه 79 سوره بقره میفرماید: وای بر آنها که مطالب را به دست خود مینویسند، و بعد میگویند اینها از سوی خدا است(فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ)، و هدفشان این است با این کار، بهای کمی بدست آورند(لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا)، وای بر آنها از آنچه با دست خود مینویسند(فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ)، و وای بر آنها از آنچه با این خیانتها بدست میآورند(وَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ). از جملههای اخیر این آیه به خوبی استفاده میشود که آنها هم وسیله نامقدسی داشتند، و هم نتیجه نادرستی میگرفتند.
امام عسکرى(ع) در حدیثی بعد از تقبيح تقليدِ عوامِ يهود از علماى فاسقشان میفرماید: فَأمّا مَن كانَ مِن الفُقَهاءِ صائنا لنفسِهِ حافِظا لِدينِهِ مُخالِفا على هَواهُ مُطِيعا لأمرِ مَولاهُ فلِلعَوامِّ أن يُقَلِّدُوهُ ، وذلكَ لا يكونُ إلّا بَعضَ فُقَهاءِ الشِّيعَةِ لا جَميعَهُم(طبرسی، 1403ق، 2/337). اگر (مسلمانان) از چنين فقهايى تقليد كنند، مانند همان يهوديانى هستند كه خداوند آنان را به سبب تقليد و پيروى از فقهاى فاسق و بدكارشان نكوهش كرده است.
در حدیثی دیگر آمده است که مردی از امام صادق(ع) در مورد عوام یهود سؤال میکند که آن حضرت میفرماید: «عوام یهود از وضع علمای خود آگاه بودند و میدانستند آنها صریحا دروغ میگویند، حرام و رشوه میخورند، احکام خدا را تغییر میدهند. آنها با فطرت خود این حقیقت را دریافته بودند که چنین اشخاصی فاسدند و جایز نیست سخنان آنها را درباره خدا و احکام او بپذیرند و سزاوار نیست شهادت آنها را درباره پیامبران قبول کنند(جنابذی، 1327ق، ۱/۱۰6).
یهود با رفتار و کردار خود به ساحت پیامبراسلام(ص) بیاحترامی نموده و به دنبال پوشاندن حقانیت حضرت و تحریف فرمایشهای ایشان بودند. از شیخ طوسی نقل شده است که مسلمانان زمانیكه به رسول خدا ميرسيدند، مىگفتند: يا رسول الله، راعنا، اى اسمع منا؛ به ما گوش فرادار، يهوديان كه اين كلام را شنيدند آن را از حيث معنى تحريف نموده و ميگفتند، راعنا يا محمد و مقصودشان از اظهار اين جمله، گفتن كلمات ناهنجار و ركيك بود وقتى كه به آنها هشدار داده شد كه از اين كلمات به زبان نياورند. مىگفتند: آنچه كه مسلمين مىگويند ما نيز مىگوئيم(محقق، 1361ش/24).
سپس خداوند به وسيله اين آيه مسلمين را از ذكر اين گفتار بازداشت: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقُولُوا رَاعِنَا وَقُولُوا انْظُرْنَا وَاسْمَعُوا(بقره: 104).
در جایی دیگر میفرماید: مِنَ الَّذِينَ هَادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَيَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَاسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَيًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِي الدِّينِ وَلَوْ أَنَّهُمْ قَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاسْمَعْ وَانْظُرْنَا لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ وَأَقْوَمَ وَلَكِنْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا(نساء: 46).
یهودیان باوجود اینکه میدانستند حق چیست و نسبت به آن شناخت داشتند، لکن به حقانیت آن اعتراف نکردند. افرادى حقّ را مىشناسند، ولى حاضر نيستند به آن اقرار كنند. خداوند در قرآن درباره گروهی از یهود میفرماید: أَفَتَطْمَعُونَ أَنْ یؤْمِنُوا لَکمْ وَ قَدْ کانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ یسْمَعُونَ کلامَ اللَّهِ ثُمَ یحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ هُمْ یعْلَمُونَ(بقره: 75).
همچنین در ادامه همین آیه مىفرماید: وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَا بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ قَالُوا أَتُحَدِّثُونَهُمْ بِمَا فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ لِيُحَاجُّوكُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ، أَوَلَا يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ، وَمِنْهُمْ أُمِّيُّونَ لَا يَعْلَمُونَ الْكِتَابَ إِلَّا أَمَانِيَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ(بقره: 76-78).
از مجموع آیاتى که در قرآن درباره تحریف یهود آمده است، استفاده مىشود که آنها به انواعى از تحریف در کتاب آسمانى خود دست مىزدند، گاهى تحریف آن ها تحریف معنوى بود، یعنى عباراتى که در کتاب آسمانى آن ها نازل شده بود، بر خلاف معنى واقعى آن تفسیر مى کردند؛ الفاظ را بصورت اصلى حفظ مى نمودند و معانى آن را دگرگون مىساختند. گاهى دست به تحریف لفظى مى زدند، و از روى استهزاء بجاى اینکه بگویند سمعنا و اطعنا (شنیدیم و اطاعت کردیم) مىگفتند: سمعنا و عصینا! (شنیدیم و مخالفت کردیم!). گاهى دست به مخفى ساختن قسمتى از آیات الهى میزدند، آنچه را موافق میلشان آشکار، و آنچه بر خلاف میلشان بود کتمان مىکردند. حتى گاهى با وجود حاضر بودن کتاب آسمانى براى اغفال مردم دست روى قسمتى از آن مىگذاشتند، که کسی نتواند آن را بخواند(مکارم، 1374ش، 4/314).
4-2. فساد
تلاش برای گمراهی و گسترش تباهی از کارهای یهود است که از گذشته رخ داده است. لجاجت یهودیان نه تنها خود را گرفتار فساد و انحراف کرد بلکه آنها کوشیدند تا فساد را روی زمین گسترانده و دیگران را هم منحرف و از صراط مستقیم خارج کنند و این همان چیزی است که در فرهنگ دینی و تعالیم قرآن کریم و پیامبران مورد مذمت واقع شده است.
خداوند در سوره مائده پس از اشاره به بخشی از دستور خداوند به بنیاسرائیل میفرماید: إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الْآخِرَه عَذَابٌ عَظِيمٌ(مائده: 33).
با اینکه تورات به یهودیان هشدار داده که در برابر فساد آنها روی زمین گرفتار مجازات سختی خواهند شد دست کم دو مورد از فساد آنها روی زمین و سرانجام آن پیش بینی شده بود در سوره اسرا اشاره مستقیم به آن شده است.
مقابله با مفسدان سابقهای طولانی دارد و تلاش همه پیامبران برای استقرار عدالت ریشه کردن همه مظاهر فساد بوده که بزرگترین مانع آنها طاغوتها دنیا طلبان و قومی مانند یهود بودند که تحمل عدالت و حق را نداشتند و آن را مقابل با زیاده خواهی و برتریجوییها و منافع خود میدانستند.
مبارزه با فساد و ریشه کن کردن مظاهر آن تنها با اصلاح فکری و عملی جامعه و مردم میسر خواهد بود. خداوند در سوره هود به این موضوع پرداخته است. إِن أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ(هود: 88). بدترین فسادها آن است که با ظاهری حق طلبانه صورت گیرد. یهود در طول تاریخ از گذشته تاکنون روحیه فساد انگیزی داشته است که از بزرگترین موانع میان آنها و خدا بوده است.
3. دشمنی با خدا و جبرئیل
دشمنی یهود با جبرئیل از زمان پیامبران بنیإسرائیل است و اوج بروز این دشمنی، در زمان پیامبراسلام(ص) بوده است. بر اساس منابع تفسیری، مهمترین بهانههای یهود برای دشمنی با جبرئیل از این قرار است: آورنده عذاب و جنگ و شدّت، عدم جلوگیری جبرئیل از تخریب بیت المقدّس توسط بخت النّصر، تعبیر خواب دانیال توسّط جبرئیل در مورد تخریب اورشلیم، آگاه سازی حضرت محمّد(ص) از أسرار یهود، تغییر نبوّت از بنیإسرائیل به بنیإسماعیل، بشارت به نبوّت پیامبراکرم(ص) و امامت امام علی(ع) و امامان پس از ایشان. همچنین مهمترین عوامل دشمنی یهود با جبرئیل، روحیه خود برتربینی و همچنین نگرش ناصواب نسبت به اصل توحید که موجب عدم تمکین آنان نسبت به اوامر الهی شده است.
موید این مطلب زمانی است که پيامبر اسلام(ص) به مدينه آمدند و «ابن صوریا» دانشمند یهودى با جمعى از يهوديان فدک، نزد پيامبر آمده و سؤالاتى كردند. حضرت تمامی سؤالات آنها را پاسخ داده و هر نشانهاى كه خواستند بيان كردند. تا اینکه نهایتاً از ایشان سوال شد که «از میان فرشتگان خداوند کدام یک به تو نازل میشود و وحى خدا را بر تو نازل مىکند». رسول خدا (ص) فرمودند: «جبرئیل». ابن صوریا گفت: «او دشمن ماست چون جبرئیل همواره براى جنگ و شدت و خونریزى نازل مىشود. میکائیل خوب است که همواره براى رفع گرفتاریها و آوردن خوشیها نازل میشود. اگر فرشته تو میکائیل بود ما به تو ایمان مىآوردیم. ابن صوریا از روى لجاج و عناد به پیامبر اسلام گفت: تو چیزى که براى ما مفهوم باشد نیاوردهاى! و خداوند نشانه روشنى بر تو نازل نکرده تا ما از تو تبعیت کنیم(طبرسی، 1412ق، 1/167).
آیه نازل شد و به او صریحاً پاسخ گفت: قُلْ مَنْ كَانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ(بقره: 97). علیّبنإبراهیم قمی درباره این آیه میگوید: فَإِنَّهَا نَزَلَتْ فِی الْیَهُودِ(مجلسی، 1403ق، ۹/۱۸۶؛ برازش، 1394ش، ۱/۵۶۴).
آیه 101 سورۀ بقره، تأکید صریحتر و گویاترى بر این موضوع دارد: «وَ لَمَّا جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِیقٌ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکتابَ کتابَ اللَّهِ وَراءَ ظُهُورِهِمْ کأَنَّهُمْ لا یعْلَمُونَ.
4. اختلاف افکنی
یهودیان از گذشته به دنبال اختلاف افکنی و ایجاد شبهه میان مردم بودند. چنانکه برخى یهودیان به پيامبراکرم(ص) اشكال مىكردند كه اگر تعاليم او موافق تعاليم انبياى پيشين همچون ابراهيم، موسى و عيسى است، پس چرا گوشت و شير شتر را حرام نمىداند؟ آيه نازل شد كه تمام غذاها براى بنىاسرائيل حلال بوده است و تنها حضرت يعقوب بعضى از غذاها را بر خود ممنوع و حرام كرده بود. چنانکه درباره این موضوع در قرآن آمده است: كُلُّ الطَّعَامِ كَانَ حِلًّا لِبَنِي إِسْرَائِيلَ إِلَّا مَا حَرَّمَ إِسْرَائِيلُ عَلَى نَفْسِهِ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْرَاةُ قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْرَاةِ فَاتْلُوهَا إِنْ كُنْتُم صَادِقِينَ(آل عمران: 93).
دليل اين تحريم نيز چنانكه در بعضى تفاسير آمده، آن است كه وقتى حضرت يعقوب گوشت شتر را استفاده مىنمود، موجب ناراحتى جسمى او مىشد، او از اين غذا پرهيز مىكرد و بنىاسرائيل گمان مىبردند كه اين يك حكم شرعى و حرام ابدى است(عاملی، ۱۳۸۶ش، 18/94 -95).
نقل شده است كه مردى يهودى به امام على(ع) گفت: هنوز آب غسل پيامبرتان خشك نشده بود، اختلاف كرديد، فرمود: شما هنوز آب پايتان خشك نشده بود كه گفتيد «براى ما خدايى بساز». نیز حضرت فرمود: و اين بدان سبب است كه اختلاف در توحيد و نبوت نبوده است بلكه اختلاف در فروع ديگرى كه خارج از اين است نظير امامت و ميراث و اينكه پرداخت زكات واجب است يا نه بوده است و حال آنكه يهوديان چنين اختلافى نكردند و اختلاف ايشان در توحيد كه پايه اصلى محسوب میشود، بوده است.
اهلکتاب در محتوای کتابهای آسمانی اختلاف خصومت آمیزی داشتند؛ ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ نَزَّلَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِي الْكِتَابِ لَفِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ. اینها، به دلیل آن است که خداوند، کتاب (آسمانی) را به حق، (و توأم با نشانهها و دلایل روشن،) نازل کرده و آنها که در آن اختلاف میکنند، (و با کتمان و تحریف، اختلاف به وجود میآورند،) در شکاف و (پراکندگی) عمیقی قرار دارند(بقره: ۱۷۶). سیاق آیه دلالت میکند بر این که فاعل «اختلفوا» اهل کتاباند(ابن عاشور، 1984ق ، ۲/۱۲۷).
مفسران گفتهاند: يهوديان از كنار قومى گذشتند كه بتهايى به شكل گاو را مىپرستيدند، از موسى خواستند كه براى ايشان خدايى چون يكى از آنها بسازد، اين هم پس از مشاهده نشانهها و معجزات بسيار و خلاص شدن ايشان از قيد بردگى و عبورشان از دريا و ديدن غرق شدن فرعون بوده است و اين غايت نادانى است.
آنانكه اختلاف كردند در كتاب تورات به اين وجه كه تخلف نمودند از منهج مستقيم به تأويل باطل، يا وضع نمودند خلاف آنچه خدا نازل فرمود، لَفِي شِقاقٍ بَعِيدٍ: هر آينه در خلافى و عنادى هستند، از الفت به اجتماع بر حق و صواب دور بوده و در شقاق و جدال بسيار فرو رفتهاند(حسینی، ۱۳۶۳ش، 1/321).
5. حسادت
همسويى یهودیان با مشركان و قضاوت بر اينكه شرك شما بهتر از توحيد مسلمانان است، به دلیل حسادت آنها بود. قرآن درباره آنها میفرماید: أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا(نساء: 54). آیه مذکور توبیخ و سرزنش یهودیان است(حسینی همدانی، ۱۴۰۴ق، ۴/۸۰)، که به دلیل حسادت بر پیامبر اکرم(ص) و مؤمنان مکتب بتپرستان را به اسلام ترجیح دادند(قرشی، ۱۳۷۷ش، ۲/۳۸۳). در آیات قبل (۵۱ نساء) آمده که برخی یهودیان بهخاطر جلب توجه بتپرستان مکه، گواهی دادند که بتپرستی قریش از خداپرستی مسلمانان بهتر است. در آیه ۵۴، قضاوت آنان را بیارزش میخواند؛ زیرا نظر آنان از حسادت به پیامبر اکرم سرچشمه میگیرد(مکارم شیرازی، ۱۳۷۴ش، ۳/۴۲۱).
خطاب آیه ۵۴ سوره نساء را به یهودیان و مقصود از «الناس» را پیامبر اکرم(ص) و مؤمنان دانستهاند که به جهت دینِ حق و قدرتی که خداوند به آنها عطا کرد، مورد حسادت قرار میگرفتند(مغنیه، ۱۴۲۴ق، ۲/۳۵۱). براساس روایات متعدد، اهلبیت(ع) افرادی بودهاند که بهجهت مقام امامت مورد حسادت قرار گرفتند(فیض کاشانی، ۱۴۱۵ق، ۱/۴۶۰). تعبیر آلابراهیم در آیه را قرینه بر این دانستهاند که پیامبر اکرم و خاندان او مورد حسادت قرار گرفتهاند. برخی مطرح کردهاند که جواز ازدواجهای متعدد برای پیامبر اکرم موجب حسادت آنها بود(طوسی، 1389ش، ۳ /۲۲۸).
آیه برای از بین بردن حسادتِ یهودیان نعمتهایی که به آلابراهیم داده است را برمیشمارد و اینکه یهودیان آنها را در مورد آلابراهیم پذیرفتهاند اما چرا در مورد اینان نمیپذیرند(کلینی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۲۰۶). براساس آیه مذکور، کتاب، حِکمَت و مُلک عظیم به آلابراهیم داده شده است. مقصود از کتاب را کتابهای آسمانی و نبوت دانستهاند و حکمت را به علم شریعت(حسینی شیرازی، ۱۴۲۳ق/۹۸)، فهم و قضاوت معنا کردهاند(کلینی، ۱۴۰۷ق، ۱/۲۰۶).
نظرات مختلفی پیرامون مقصود از «مُلْک عَظِیم»، که به آلابراهیم داده شده، وجود دارد: قرار گرفتن پیشوایانی در میان آنها که طاعتشان طاعت خداوند و نافرمانی از آنها نافرمانی از خدواند بوده باشد(کلینی، ۱۴۰۷ق، ۱/۲۰۶). سلطه داشتن بر مردم بهجهت دینی و دنیایی(حسینی شیرازی، ۱۴۲۳ق/۹۸). مُلک معنوی که نبوت و ولایت حقیقی برای هدایت و ارشاد مردم است(طباطبائی، ۱۴۱۷ق، ۴/۳۷۷). برخی آنرا طاعت دانستهاند(کلینی، ۱۴۰۷ق، 1/۲۰۶).
6. بهانهجویی
یهود از گذشته و از زمان موسى(ع) بهانهجویی داشته است. چنانکه در آیۀ 67 سورۀ بقره آمده است: «وَاذْ قالَ مُوسى لِقُوْمِهِ انَّ اللَّه یأْمرُکم انْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً قالُوا أتتخِذنا هُزُواً قالَ اعُوذُ بِاللَّهِ انْ اکونَ مِنَ الْجاهِلینَ.
مرحوم طبرسى چنین نقل مىکند: هنگامى که موسى(ع) از کوه طور بازگشت و تورات را با خود آورد، به قوم خویش اعلام کرد کتاب آسمانى آوردهام که حاوى دستورات دینى و حلال و حرام است، دستوراتى که خداوند برنامه کار شما قرار داده، آن را بگیرید و به احکام آن عمل کنید. یهود به بهانه اینکه تکالیف مشکلى براى آنان آورده، بناى نافرمانى و سرکشى گذاشتند(مکارم شیرازی، 1374ش، 1/294).
خواسته يهود از پيامبراكرم(ص) آن بود كه قرآن هم مانند تورات يكجا نازل شود و اين بهانهاى بيش نبود. خداوند در پاسخ آنان مىفرمايد: حتّى اگر قرآن را يكجا در نامهاى قابل لمس فرود آوريم، كافران آن را جادو مىپندارند.
همچنین در سوره نساء آمده است: اَسْأَلُكَ أَهْلُ الْكِتَابِ أَنْ تُنَزِّلَ عَلَيْهِمْ كِتَابًا مِنَ السَّمَاءِ فَقَدْ سَأَلُوا مُوسَى أَكْبَرَ مِنْ ذَلِكَ فَقَالُوا أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ ثُمَّ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ فَعَفَوْنَا عَنْ ذَلِكَ وَآتَيْنَا مُوسَى سُلْطَانًا مُبِينًا(نساء: 153). «شیخ طوسی» از سدى و محمد بن كعب القرظى نقل کرده است كه خطاب آيه متوجه رسول خدا(ص) است و منظور از اهل كتاب يهوديانند و درباره كتابى كه يهود از پيامبر خواسته بودند كه از آسمان براى ايشان نازل شود اختلاف است، بعضى گويند كتاب نوشته شده همانی است که خواسته بودند، همچنانى كه تورات به همين كيفيت از جانب خداوند با الواح براى موسى آمده بود، سپس اين آية نازل گرديد.
همچنین از قتادة نقل شده است که يهوديان كتاب مخصوصى از رسول خدا خواسته بودند، طبرى و ابن جريج گويند: از رسول خدا(ص) خواسته بودند كه براى رجال و بزرگان آنها كتابى آورده شود(محقق، 1361ش/ 259).
7. کفر از روی عناد و لجاجت
یکی از پلیدترین صفاتی که در قرآن از آن به صراحت یا به صورت مفهومی یاد شده و مورد سرزنش قرار گرفته است، لجاجت و اصرار ورزیدن بر سخنان و عقاید باطل است که، منجر به تکذیب انبیاء، آیات الهی و حتّی به قتل انبیای الهی میگردد. نمونه آن در آیه 89 سوره بقره آمده است. وَلَمَّا جَاءَهُمْ كِتَابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ وَكَانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكَافِرِينَ.در خصوص این آیه روایتی از امام صادق(ع) است که یهودیان در کتب خود خوانده بودند که پیامبر خاتم هجرتش مابین دو کوه عیر و اُحد است، پس از بلاد خود به آنجا کوچ کرده بودند اما زمانیکه آن حضرت مبعوث شدند یهودیان ایمان نیاورده و به او کفر ورزیدند. خداوند درباره آنها میفرماید: وَكَانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ(عیاشی، 1380ق، 1/49).
در آيه ۹۰ سوره بقره لجاجت قوم يهود صراحتاً بیان شده است: بِئْسَمَا اشْتَرَوْاْ بِهِ أَنفُسَهُمْ أَن يَكْفُرُواْ بِمَا أنَزَلَ اللّهُ بَغْيًا أَن يُنَزِّلُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ عَلَى مَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ فَبَآؤُواْ بِغَضَبٍ عَلَى غَضَبٍ وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ مُّهِينٌ. در جایی دیگر درباره لجاجت بنیاسراییل آمده است: گروهى از يهود با اينكه به نزول وحى بر حضرت موسى عقيده داشتند، امّا از سر لجاجت مىگفتند: خداوند بر هيچ پيامبرى كتابى نازل نكرده است. وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى بَشَرٍ مِنْ شَيْءٍ قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْكِتَابَ الَّذِي جَاءَ بِهِ مُوسَى نُورًا وَهُدًى لِلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِيسَ تُبْدُونَهَا وَتُخْفُونَ كَثِيرًا وَعُلِّمْتُمْ مَا لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَلَا آبَاؤُكُمْ قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ(انعام: 91).
8. توطئه
پيامبر اكرم و مسلمانان، سيزده سالى را كه بعد از بعثت در مكّه بودند، به سوى كعبه نماز نمىخواندند، امّا بعد از هجرت به مدينه، چند ماهى نگذشته بود كه يهوديان زبان به اعتراض گشوده و مسلمانان را تحقير كردند و گفتند: شما رو به قبله ما بيتالمقدّس نماز مىخوانيد، بنابراين پيرو و دنباله رو ما هستيد و از خود استقلال نداريد. پيامبر اكرم(ص) از اين اهانت ناراحت شد و هنگام دعا به آسمان نگاه مىكرد، گويا منتظر نزول وحى بود تا آنكه دستور تغيير قبله صادر شد. پيامبر دو ركعت نماز ظهر را به سوى بيتالمقدّس خوانده بود كه جبرئيل مأمور شد، بازوى پيامبر را گرفته و روى او را به سوى كعبه بگرداند. در نتيجه پيامبر(ص) يك نماز را به دو قبله خواند و اكنون نيز در مدينه نام آن محلّ به مسجدِ قبلتَين معروف است.
بعداز اين ماجرا، يهود ناراحت شده وطبق عادت خود شروع به خردهگيرى كردند. آنها كه تا ديروز مىگفتند: مسلمانان استقلال ندارند و پيرو ما هستند، اكنون مىپرسيدند، چرا اينها از قبلهى پيامبران پيشين اعراض كردهاند؟ پيامبر اكرم(ص) مأمور شد در جواب آنها پاسخ دهد: مشرق و مغرب از آنِ خداست و خداوند مكان خاصّى ندارد(ابن جمعه، 1383ق، 1/136).
درباره این مطلب خداوند در قرآن میفرماید: سَيَقُولُ السُّفَهَاءُ مِنَ النَّاسِ مَا وَلَّاهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِي كَانُوا عَلَيْهَا قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ(بقره: 142).
9. پیمانشکنی
بنیاسرائیل تمام عهدهایی را که خداوند به وسیله موسی(ع) از آنها گرفت (پرستش خداوند یکتا، نیکی به پدر، مادر، بستگان، یتیمان و مستمندان، گفتار نیک و خوشرفتاری با مردم، بر پا داشتن نماز و ادای زکات، دوری از اذیت و آزار و خونریزی، قبول رسالت پیامبران الهی را زیر پا گذاشتند و برای خداوند شریک قائل شدند و سخنان شرک آلود نسبت به خداوند گفتند(داورپناه، 1375، ۲/۲۵۸).
نقض عهد و پیمانشکنی از جمله مواردی است که قرآن کریم در رابطه با یهود مکررا بیان داشته است. این پیمانها لزوما توحیدی نیست، بلکه یهود پیمانهای توحیدی، اجتماعی، عبادی و اقتصادی خویش را شکسته است. امام علی(ع) در نهج البلاغه میفرماید: اگر پیمانی میان تو و دشمن منعقد شد به عهد خویش وفادار باش(نهجالبلاعه، 1379ش، نامه53، بند133).
از صفات زشت و اقدامات ناپسند بنیاسرائیل و یهود که با تاریخ پیوند خورده و گویا از لوازم ذاتی آنها گشته است، پیمانشکنی و بیاعتنایی به قراردادها و حتی قسمهایی است که خود انشا کننده آن بودهاند. چه بنیاسرائیل زمان حضرت موسی (ع) و انبیای بعد از او و چه یهودیان زمان پیامبر اکرم(ص) بارها و بارها اقدام به پیمانشکنی کردند که قرآن به مواردی از آنها اشاره کرده است. برخی از پیمانهایی که به وسیله بنیاسرائیل شکسته شد و قرآن به آنها اشاره دارد از این قرارند.
الف). پیمانی که در کوه طور بستند و سپس آن را نقض کردند که در سوره بقره آیه 83 تا 85 بیان شده است؛ وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِنْكُمْ وَأَنْتُمْ مُعْرِضُونَ؛ وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ لَا تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَلَا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَأَنْتُمْ تَشْهَدُونَ؛ ثُمَّ أَنْتُمْ هَؤُلَاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَكُمْ وَتُخْرِجُونَ فَرِيقًا مِنْكُمْ مِنْ دِيَارِهِمْ تَظَاهَرُونَ عَلَيْهِمْ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَإِنْ يَأْتُوكُمْ أُسَارَى تُفَادُوهُمْ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ إِخْرَاجُهُمْ أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذَلِكَ مِنْكُمْ إِلَّا خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ.
ب). بنیاسرائیل با این که با موسی پیمان بسته بودند که او را همراهی و یاری کنند زمانیکه موسی(ع) از آنها خواست وارد سرزمین مقدس شده و با طاغوتها جهاد کنند مخالفت کرده و پیمان خود را شکستند و با گستاخی گفتند تو و خدایت بروید جنگ کنید ما اینجا نشستهایم!
خداوند در قرآن درباره این موضوع میفرماید: أَوَكُلَّمَا عَاهَدُوا عَهْدًا نَبَذَهُ فَرِيقٌ مِنْهُم بَل أَكْثَرُهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ(بقره: 100).
یهود التزام به تورات متعهد شده بودند که به پیامبر وعود ایمان میآورند ولی وقتی او را مطابق خواسته خود نیافتند پیمان خود را نقض کردند و با وجود اینکه حقانیت پیامبر خدا را میدانستند قسم خوردند که رسول خدا پیامبری که وعده شده نیست. از این رو آیه ۷۷ سوره آل عمران نازل شد؛ إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَأَيْمَانِهِم ثَمَنًا قَلِيلًا أُولَئِكَ لَا خَلَاقَ لَهُم فِي الْآخِرَةِ وَلَا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَلَا يَنْظُرُ إِلَيْهِم يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَا يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ.
مهمترین عوامل پیمان شکنی و بیاعتنایی یهود به حقوق دیگران و جرئت یافتن آنها در نقض پیمانهای قطعی؛ بیایمانی و ضعف اعتقادی و روحیه نژادپرستی و خود برتر بینی است که به آنها جرئت داده که فکر کنند حق دارند که هر آنچه به نفع آنها نبود را نقض کنند. افرادی که نسبت به عهد و پیمان خود پایبند نیستند نمیتوانند پایبند به اوامر و نواهی الهی بوده و این خود بزرگترین عوامل بازدارنده از تقوا برای آنها محسوب میشود.
10. فتنهگری
فتنه به تعبیر قرآن دارای خطری بزرگتر و شدیدتر از قتل است و یک عمل و رفتار شیطانی است. از شیوهها و روشهای ناپسند و زشتی است که یهود از همه آنها استفاده میکردند، مانند نفاق و تلون، ایجاد اختلاف ترویج خودمحوری به جای خدامحوری و حق مداری، بدعت، شایعه پراکنی، بهانهجویی و سهم خواهی تحریف واقعیات تقدسشکنی.
در آیه «وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ»(بقره: 42)، به دو مورد از مهمترین روشهای یهود برای فتنهانگیزی اشاره میشود؛ نخست: القای شبهه و آمیختن حق با باطل و رنگ حقیقت دادن به مواضع انحرافی آنها است. چنانکه امام علی(ع) میفرماید: شبهه را برای این شبهه نامیدند که به حق شباهت دارد و دیگری کتمان حق و اظهار نداشتن واقعیاتی که به آنها یقین و علم داشتند تا مانع هدایت مردم گردند.
مورد دوم در آیه بعد است که به مصداق دیگر فتنهگری یهود اشاره میکند که گروهی از آنها به پیروان خود میگفتند ابتدای روز به پیامبر و اسلام ایمان آورده و در پایان روز به آنها کافر شوید تا مسلمانان را متزلزل نمایید. وَقَالَتْ طَائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ آمِنُوا بِالَّذِي أُنْزِلَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهَارِ وَاكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ(آل عمران: 72).
امام موسی کاظم(ع) میفرماید: اتق الله قل الحق و ان کان فیه هلاکک فان فیه نجاتک اتق الله و دع الباطل و ان کان فیه نجاتک فان فیه هلاکک(مجلسی، 1403ق، 75/320)، تقوای الهی را پیشه کن و حق را بگو گرچه ظاهرا در حق گویی هلاکت تو باشد زیرا نجات حقیقی در حق گویی است تقوای الهی را پیشه کن و باطل را رها کن گرچه نجات خود در آن بینی زیرا هلاکت تو در باطل است.
11. لجاجت یهود
لجاجت و سرسختى بنىاسرائیل به اندازهاى بود که حتى از گفتن جمله «قُولُوا حِطَّةٌ(بقره: 58)؛ امتناع ورزیدند و به جاى آن کلمه نامناسبى به طور استهزاء گفتند(شیرازی، 1385ش، 1/269). به همین دلیل در قرآن مىفرماید: «فَبَدَّلَ الذَّینَ ظَلَمُوا قُولاً غَیْرَ الَّذى قیلَ لَهُم(بقره: 59).
در مجمع البیان در ذیل همین آیه نقل شده است؛ گروهى از بنىاسرائیل به جاى کلمه «حطة» به معنى «ریزش گناهان»(راغب، 1412ق/122)، از روى مسخره گفتند «حنطة» یعنى گندم(طبرسی، ۱۴۱۲ق، 1/118). خداوند متعال هم به سبب اینگونه لجاجتها آنها را به عذاب دردناک خویش گرفتار نمود. البته لجاجت و بهانه جویىهاى بنى اسرائیل فراوان است که بخشى از آن در سوره بقره آمده است.
درباره واژه «حطّة» گفته شده این واژه را به صورتهاى گوناگون معنا کردهاند که درنهایت، همه به یک حقیقت برمىگردند؛ براى نمونه: بیشتر مفسّران مىگویند: معناى آن این است که «خدایا! گناهان ما را فرو ریز و ما را مورد بخشایش خویش قرار ده».
امام على(ع) میفرماید: نَحنُ بابُ حِطَّةٍ وهُوَ بابُ السَّلامِ، مَن دَخَلَهُ نَجا، ومَن تَخَلَّفَ عَنهُ هَوى وفيه «من دخله سَلِم ونجا ، ومن تخلّف عنه هلك(صدوق، 1377ش/ح626 ؛ فرات كوفي، 1410ق/ح 499 ؛ آمدی، 1366ش،2/50). ما «باب حطّة» هستيم و آن «باب السّلام» است، هر كه از آن درآيد نجات يابد و هر كه از آن كنار مانَد هلاك شود.
12. دنیاطلبی
یهودیان عصر پیامبر اسلام(ص) مردمى فوق العاده حریص به زندگى مادى بودند(مکارم، 1383ش/82). حریص در اندوختن اموال و ثروتها، حریص در قبضه کردن دنیا و حریص در انحصار طلبى(آشتیانی، 1385ش، 2/87). قرآن ابتدا کذب و دروغ بودن ادعای یهود مبنی بر اینکه زندگی ابدی و آخرت به آنها اختصاص دارد را بیان کرده و میفرماید اگر راست میگویید تمنای مرگ کنید. قُلْ إِنْ كَانَتْ لَكُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خَالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ(بقره: 94) سپس علاوه بر اثبات مطلب قبلی بزرگترین عامل انحرافات آنها را دنیا طلبی و حرص شدیدشان به زخارف دنیوی معرفی میکند که آنها از مشرکان دلبستگی و وابستگی بیشتری به دنیا دارند تا جایی که آرزوی عمر هزار ساله داشته و میخواهند برای همیشه در دنیا بمانند در حالی که عمر طولانی برای آنها کارساز نبوده بلکه چون ناه و نافرمانی بیشتری میکنند برای آنها مضر و زیانبار خواهد بود و سرانجام باید در دادگاه الهی حاضر شده و مجازات اعمال خود را ببینند. أُولَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالْآخِرَةِ فَلَا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ(بقره: 86).
مواضع نادرست، شرک آلود و کفرآمیز و اقدامات فساد انگیز و رفتار زشت بنیاسرائیل طی تاریخ به خصوص یهودیان زمان بعثت پیامبر اسلام، به دلیل حرص کنترل نشده و وابستگی شدید آنها به دنیا و حب جاه و مال بود. پیامبر اکرم(ص) میفرماید: حب الدنیا اصل کل معصیه و اول کل ذنب، (حِلّی، 1301ق، 2/122؛ ریشهری، 1419ق، 3/294) محبت و دلبستگی به دنیا اصل و اساس هر معصیتی و اول و شروع هر گناهی است. بزرگترین ابزار شیطان برای به انحراف کشاندن و ابتلای انسانها به معاصی و گناهان حب افراطی به دنیا و دلبستگی به ذخارف مادی است که از این راه توانسته بسیاری از افراد را اسیر خود کرده و به ذلت بکشاند.
13. دشمنی و عداوت
بر اساس نص قرآن و شهادت تاریخ قوم یهود از بزرگترین دشمنان اسلام در طول تاریخ، به شمار میآید(کاشانی، 1344ش، 3 /291). بر همین اساس و شهادت تاریخ تا زمانی که جاه طلبیها و نژاد پرستیها وجود داشته باشد این دشمنی نیز تداوم خواهد داشت(کاشانی، ۱۳۴۴ش، ۳/۲۹۱). یهودیها دشمنی و کینهتوزی نسبت به مومنین به صورتهای مختلف عملی میکردند گاهی با حمله نظامی، گاهی با جاسوسی و کمک و اطلاع رسانی به مشرکین و دشمنان بیرونی، گاهی با ایجاد مشکلات اقتصادی، گاهی با مسخره کردن مسلمانان، گاهی با پیمان شکنی، گاهی هم هماهنگ و هم صدا با مشرکین و منافقین با زخم زبان و رفتارهای تحقیرآمیز و زشت مسلمانان را مورد اذیت و آزار قرار میدادند. در همین رابطه در قرآن آمده است: لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا(مائده: 82). قرآن با افشای این بُعد از دشمنی یهود آن را امتحان بزرگی برای مسلمانان دانسته و آنها را به استقامت و پایداری و تقوای الهی سفارش میکند که مبادا از خط اعتدال و صراط مستقیم خارج شوند. لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُم وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا أَذًى كَثِيرًا وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُور(آل عمران: 186). علامه طباطبایی ذیل آیه ۶۴ سوره مائده؛ وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا، میفرماید: یهود مردمی هستند که در دشمنی با ادیان و در کفر از قدیم الایام شخص و ممتاز بودند و اصولاً مردمی حسود و ستم پیشهاند و معلوم است چنین مردمی وقتی خبردار شوند خدای متعال قریش را بر آنان فضیلت داده و از بین ایشان شخصی را به نبوت برگزیده تا چه اندازه حسدشان تحریک میشود بنابراین نباید از یهود جز دشمنی و طغیان و کفر ورزی توقع داشت(طباطبایی، ۱۴۱۷ق، 6/35).
14. عصیان و تمرد
از رفتارهای زشت و دائمی یهود تمرد و نافرمانی سریع از اوامر خدا بوده است که بارها به شکلهای مختلف آن را ظاهر و عملی ساختند و حتی وقتی با خدا پیمان بسته و به آنها گفته شد فرامین الهی را به بازی نگرفته و آنها را بشنوید و اطاعت کنید به جای شکرگزاری برای هدایت و راهنمایی الهی جسارت و بر اساس همان روحیه کفرآمیز و تعصب بت پرستی پاسخ دادند با فرمانهای الهی را شنیدیم و نافرمانی کردیم. در سوره بقره میفرماید: وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَيْنَاكُمْ بِقُوَّةٍ وَاسْمَعُوا قَالُوا سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَأُشْرِبُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِمْ قُلْ بِئْسَمَا يَأْمُرُكُمْ بِهِ إِيمَانُكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ(بقره: 93). و این در حالی بود که با مشاهده نشانهها و معجزات فراوان در حقانیت و وحیانی بودن دستورات حضرت موسی تردید و کوچکترین شبههای نداشتند. بنابراین یهود نه تنها به پیامبر اکرم ایمان نیاورده و تابع او نگردیدند، بلکه حتی در این ادعا که ما فقط به آنچه بر خودمان نازل شده ایمان میآوریم نیز صادق نبودند. قرآن در توصیف این مطلب میفرماید: وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا نُؤْمِنُ بِمَا أُنْزِلَ عَلَيْنَا وَيَكْفُرُونَ بِمَا وَرَاءَهُ وَهُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقًا لِمَا مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِيَاءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ(بقره: 91).
15. ظلم و تعدی به دیگران
یهودیان بر اساس خودپرستی و خودبرتربینی به خود حق میدهند معترض حقوق دیگران شده و انواع ظلمها و تجاوز را مرتکب شوند و در بین اهل کتاب و یهودیها خواص و عالمان آنها سهم بیشتری دارند که در آیه ۳۴ توبه بدان اشاره شده است. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ كَثِيرًا مِنَ الْأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَيَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ.
تظاهر به زهد و پارسایی آنگونه که احبار و راهبان انجام میدهند و آن را وسیلهای برای فریب مردم و ثروت اندوزی قرار میدهند، از زشتترین و مضمومترین رفتارهای خواص منحرف است که همه ادیان آسمانی و بیش از همه اسلام با آن مبارزه کرده است. زهد آنگاه مطلوب و از فضایل است که اولاً نمایشی و برای فریب دیگران نباشد چرا که حقیقت تقوا عدم دلبستگی و وابستگی به دنیا است نه خود را به دروغ زاهد نشان دادن و در باطن و پنهان اسیر مال و ثروت و دنیا گشتن که این از مصادیق نفاق و برخورد ابزاری با دین و از بزرگترین موانع تقوا و انحرافات است و ثانیاً قلمرو زهد استفاده شخصی است. منافقين در قبول ولايت دروغگويانند و ايمان آنها برسالت و كفرشان بولايت موجب آنشده كه خداوند تكذيب فرموده آنها را و دلهاشان مهر شده و تعقّل مقام نبوّت را نمينمايند و از استغفار و رجوع بولايت روى گردانند و تكبّر مينمايند(ثقفى تهرانى، 1398ق، 5/209). چنین به نظر میرسد که ظلم برخی عالمان یهودی به دیگران و سعی آنها برای فریب اذهان عمومی، نه تنها در تقوای مردمان یهودی تاثیر منفی داشته است، بلکه در سایر اقوام نیز موثر بوده و موجب فریب و گمراهی بسیاری از افراد شده است که این موضوع را میتوان از بزرگترین موانع تقوا بر شمرد. از امام صادق(ع) روایت شده است: الذُّنُوبُ الَّتِي تُغَيِّرُ النِّعَمَ الْبَغْيُ وَ الَّتِي تُنْزِلُ النِّقَمَ الظُّلْمُ؛ گناهی كه نعمتها را تغيير مىدهد، تجاوز به حقوق ديگران است و گناهى كه گرفتارى ايجاد مىكند، ظلم است(صدوق، 1386ق، 2/584).
16. مادهگرایی و اعتقاد به اصالت ماده و حس
مادهگرایی و حسگرایی از بارزترین ویژگیهای اعتقادی یهود و بنی اسرائیل است که بارها آنها آن را ظاهر و علنی کردند. تفکر مادی و حسگرایی و انکار حقایق ماورای حس و تجربه و محدود نمودن گرایشها به مادیات و محسوسات است. آنها در واقع چیزی جز لذایذ مادی و صری نمیفهمیدند. قومی بودند که جز در برابر لذات و کمالات مادی تسلیم نمیشدند و به هیچ حقیقت از حقایق ما برای حس ایمان نمیآوردند قل و ارادهشان در تحت فرمان و انقیاد حس و ماده قرار داشت و جز آنچه راهس و ماده تجویز میکند جایز ندانسته و مادی گرایی جزیی از اصول زندگی آنها بود. خداوند در قرآن میفرماید: وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ(بقره: 155). از امام رضا(ع) نقل شده که آیه فوق درباره هفتاد نفری است که موسی(ع) آنها را انتخاب کرده و به همراه خود به کوه(طور) برده بود. وقتی حضرت موسی الواح را به آنها عرضه کرد، گفتند ما نمیپذیریم و ایمان نمیآوریم مگر اینکه خدا را ببینیم! وقتی خواص و همراهان موسی ایمان خود را به دیدن خدا مشروط کنند از عوام جز این نباید انتظار داشت که در غیاب او به گوساله پرستی روی آورند! منشأ هر دو انحراف روحیه حسگرایی است(فیض کاشانی، 1415ق، 1/134). خداوند در قرآن میفرماید: ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً(بقره: 74). قرآن بعد از بیان داستان گاو بنی اسرائیل، آن قوم را سنگ دل و قلوب آنها را دارای قساوت معرفی میکند به گونهای که هیچ گونه انعطافپذیری ندارند، چرا که با آن همه نشانهها، معجزات و امدادهای غیبی دلهای آنها نرم نشده و به سوی خدا روی نیاورده بود، بلکه هر چه زمان میگذشت و آیات الهی بیشتر تجلی و ظهور میکرد مخالفت و عناد آنها بیشتر میگشت و کوچک ترین عبرت و تأثیری نمیگرفتند. اعتقاد به «اصالت ماده و حس» و تسلیم و انقیاد عقلی، فکری و اخلاقی در برابر این دو و بالعکس، نداشتن اعتقاد و باور قلبی نسبت به حقایق ماوراءالطبیعه و ماوراء حس، «عصاره اصول و فروع یهود است»؛ که برخی آن را «سیره و سنت یهودی» نامگذاری کردهاند.
نتیجه
بر اساس آنچه ذکر شد؛ یهودیان به واسطه عملکرد و عقاید باطل خود، نه تنها از تقوای فردی بهرهای نبردند بلکه از تقوای جمعی نیز هیچ بهرهای نبرده و دچار خسران و زیان شدند. تفکر علمگرایی و محدود نمودن معرفت و علم به آنچه به وسیله حواس درک میشود و انکار معارف عقلانی و آنچه با وحی مسلم اثبات گردیده، همگی را میتوان از موانع بازدارنده از تقوا برای یهود به شمار آورد. با توجه به مطالب فوق نتایج زیر به دست میآید.
1- زمینهها و عوامل به وجود آورنده سنگ دلی و قساوت قلب که بنیاسرائیل به همه یا اکثر آنها مبتلا بودند به موجب رفتار کفرآمیز و شرکآلود این قوم است. برخی از این عوامل از این قرارند: کثرت گناه، آرزوها و امیال دست نیافتنی و خیالی، فراموشی مرگ و حوادث بعد از آن، سخنان و رفتار لغو و بیهوده، ترک عبادت و بندگی خدا، تبعیت از سلاطین و طاغوتها، ثروت اندوزی.
2- بیایمانی و ضعف اعتقادی و روحیه نژادپرستی و خود برتربینی از مهمترین عوامل بازدارنده از تقوی در قوم بنیاسرائیل، محسوب میشود که علاوه بر اینکه آنها را دچار بیتقوایی کرده سبب کفر و عاقبتی ناگوار نموده است.
3- حسگرایی از بزرگترین موانع بازدارنده از تقوا در عهد عتیق به شمار میآید چرا که انسانهای حسگرا هیچ چیز را نمیپذیرند. برای آنها درمان و راه حلی وجود ندارد جز اینکه یکی از مظاهر قدرت خدا و تجلی او را به چشم ببینند تا متوجه شوند.
4- علاوه بر انحراف فکری و اعتقادی، منشأ بسیاری از جنایات و تجاوزات یهودیها، داشتن روحیه نژادپرستی و برتریطلبی آنهاست.
5- هرگاه حب و بغض بر اساس خودمحوری و وابستگیهای دنیوی باشد، انسان را از صراط مستقیم خارج و در جبهه کفر و شرک قرار میدهد آنچنان که کینهتوزی و دشمنی یهود سبب شد آنها حتی از آیین الهی خود کوتاه آمده و اساسیترین دستور همه پیامبران یعنی اجتناب از طاغوت و عبودیت خدای واحد را زیر پا گذاشته و در مقابل بتهای بیخاصیت به سجده افتاده مسیر و روش مشرکین را از صراط مستقیم الهی، به هدایت و سعادت نزدیکتر بدانند و بر آن قسم هم بخورند.
6- یأس و ناامیدی یهودیها از پاداش اخروی و تاریک دیدن آینده سبب شده که آنها از مرگ گریزان باشند و با علم به پرونده سنگین و سراسر مجرمانه خویش به حیات دنیوی دلبستگی کامل داشته باشند و مانند کفار هرگز خود را آماده انتقال از دنیا و مرگ ندانند و در مقابل استدلال قرآن که به آنها فرمود اگر خود را از دوستان ویژه خدا میدانید تمنای مرگ کنید استنکاف نمایند و به واسطه آنچه برای خود از قبل فرستادن از مرگ فراری باشند.
7- یهودیها با نفاق و اظهار دروغین ایمان و مودت و ادعای خیرخواهی برای اهل ایمان و داخل شدن در جامعه دینی، غیر از جاسوسی و همکاری به دنبال هدف دیگر نیز بودند و آن گمراه کردن مومنین و به انحراف کشاندن پیروان پیامبر اکرم(ص) با سالکان صراط مستقیم بود.
منابع
علاوه بر قرآن كريم،
1. آمدی، عبد الواحد بن محمد (۱۳۶۶)، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، تحقیق: مصطفی درایتی، قم، انتشارات مکتب الاعلام الاسلامی.
2. ابن عاشور، محمد الطاهر (1984ق)، التحرير و التنوير، تونس، انتشارات الدار التونسیه.
3. برازش، علیرضا (1394)، تفسیر اهل بیت(ع)، تهران، انتشارات امیرکبیر.
4. شریف رضی، محمد بن حسین (1379)، نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، قم، انتشارات مشهور.
5. ثقفی تهرانی، محمد (1398ق)، روان جاوید، چاپ سوم، تهران، انتشارات برهان.
6. حسینی شاه عبدالعظیمی، حسین (۱۳۶۳)، اثنی عشری، چاپ اول، تهران، انتشارات ميقات.
7. حسینی شیرازی، سید محمد (1423ق)، تبیین القرآن، چاپ دوم، بیروت، انتشارات دار العلوم.
8. حسینی همدانی، سید محمدحسین (1404ق)، انوار درخشان، تحقیق: محمدباقر بهبودی، چاپ اول، تهران، انتشارات لطفی.
9. حرانی، ابنشعبه (1297ق)، تحف العقول عن آلالرسول صلیاللّه علیهم، قم، انتشارات علیاکبر غفاری.
10. حرعاملی، محمد بن حسن (۱۳۸۶)، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعه، قم، انتشارات کتابچی.
11. حلّی، ورام بن ابی فراس (1301ق)، تَنبیهُ الخَواطِر و نُزهَةُ النَّواظِر، قم، انتشارات مکتبه الفقیه.
12. حویزی، عبدعلی بن جمعه (۱۳۸۳ق)، نور الثقلین، قم، انتشارات مطبعه العلمیه.
13. جنابذی، سلطان محمد (1327ق)، بیان السعادة فی مقامات العبادة، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات.
14. داور پناه، ابوالفضل (1375)، انوار العرفان فی تفسیر القرآن، چاپ اول، تهران، انتشارات صدر.
15. راغب اصفهانی، حسينبن محمد (۱۴۱۲ق)، المفردات فی غریب القرآن، تصحیح: صفوان عدنان داوودی، چاپ اول، بيروت، انتشارات دارالشامیه.
16. صدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی (۱۳۸۶ق)، علل الشرايع، نجف، انتشارات مطبعه الحيدريه.
17. صدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی (1377)، الخصال، ترجمه: محمد باقر کمرهای، تهران، انتشارات کتابچی.
18. طباطبايي تبريزي، سيد محمد حسين (۱۴۱۷ق)، الميزان في تفسير القرآن، چاپ پنجم، قم، انتشارات اسلامی.
19. طبرسي، فضل بن حسن (۱۴۱۲ق)، مجمع البيان لعلوم القرآن، چاپ دوم، تهران، انتشارات دارالمعرفه.
20. طبرسي، فضل بن حسن ( 1403ق)، الاحتجاج، چاپ اول، مشهد، نشر المرتضی.
21. طوسی، محمد بن حسن (1389)، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق: احمد قصیرعاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
22. عیاشی سمرقندی، محمد بن مسعود (1380ق)، عیاشی، تهران، انتشارات مکتبة الاسلامیه.
23. فیض کاشانی، ملامحسن (1415ق)، الصافی، تحقیق: حسین اعلمی، چاپ دوم، تهران، انتشارات الصدر.
24. قرشي، سيدعلي اكبر،(1371)، قاموس قرآن، تهران، انتشارات دارالكتب الاسلاميه.
25. کاشانی، ملا فتح الله (1344)، منهج الصادقین فی الزام المخالفین، چاپ دوم، تهران، کتابفروشی اسلامی.
26. کلینی رازی، ابوجعفر محمدبن یعقوب (1407ق)، الكافي، تحقيق: علي اكبرغفاري، انتشارات دارالمكتب الاسلاميه.
27. کوفی، فرات بن ابراهیم ( 1410 ق)، فرات کوفی، تحقیق: محمد الکاظم، چاپ اول، تهران، انتشارات موسسه طبع و نشر.
28. محقق، محمدباقر (1361)، نمونه بينات در شأن نزول آيات، چاپ چهارم، تهران، انتشارات اسلامی.
29. محمدی ریشهری، محمد (1419ق)، میزان الحکمه، چاپ اول، قم، انتشارات دارالحدیث.
30. مجلسی، محمدباقر (۱۴۰۳)، بحار الانوار، بيروت، دار احيا، التراث العربي.
31. مکارم شیرازى، ناصر (1374)، نمونه، چاپ اول، تهران، انتشارات دارالکتب الاسلامیه.
32. مکارم شیرازى، ناصر (1385)، اخلاق در قرآن، چاپ چهارم، قم، انتشارات مدرسة الإمام علي بن أبيطالب.
33. مکارم شیرازى، ناصر (1383)، معاد و جهان پس از مرگ، قم، انتشارات سرور.
34. مغنیه، محمدجواد (1424ق)، الکاشف، چاپ اول، تهران، انتشارات دار الکتب الإسلامیه.
[1] . دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث، واحد تهران مرکزی، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران: tarjome@chmail.ir
[2] . دانشیار، گروه دانشی فلسفه، الهیات و معارف اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران (نویسنده مسئول): mohammadreza.aram@iau.ir