کاوشی بر قرآن و اهلبیت (علیهمالسلام) ثقلینِ تمدنساز
محورهای موضوعی : نشریه پژوهشنامه معارف اهل بیت علیه السلام
1 - استادیار گروه معارف اسلامی، واحد تهران شمال، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران.
کلید واژه: قرآن, اهلبیت, تمدن, تمدن اسلامی, عناصر تمدنساز, منابع تفکر اسلامی,
چکیده مقاله :
شکلگیری تمدن در هر جامعهای، بیانگر ترقی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، و نشانة پیشرفت، رشد و توسعه در تمام زمینههای فعالیت آن جامعه است. هدف اصلی این مقاله شناخت و تحلیل عناصر تمدنساز در منابع تفکر شیعه بویژه قرآن و اهلبیت(علیهمالسلام) است. در اين مقاله، به روش توصیفی تحلیلی، و جمعآوری دادهها به صورت کتابخانهای، به دنبال پاسخ به این سؤال هستیم که عناصر تمدنساز در قرآن و عترت کدامند و چه نقشی در تمدن اسلامی ایفا میکنند؟ یافتههای این مقاله نشان میدهد در منابع تفکر اسلامی شاهد سفارشهای زیادی بر عناصر تمدنساز هستیم. عناصری همچون تولید فکر و اندیشه، تعقل و عقلگرایی، عدالتمحوری، امنیت همگانی، نهادینهسازی قانون و نظم، تعهد به اصول اخلاقی، نگرش فراقومیتی، تساهل و مدارا، تولید ثروت و سرمایه، قدرت و اقتدار، همبستگی و مشارکت همگانی و توجه به شهرنشینی و معماری، عناصر تأثیرگذار برای ایجاد تمدن به شمار میروند. ضرورت و اهمیت این پژوهش، در دفع اتهامات ناروا درخصوص شکوفایی و گسترش تمدن اسلامی و ایجاد خودباوری برای شیعیان در حل مسائل مختلف و ایجاد تحول در جامعه است.
The formation of civilization in any society is an expression of social, economic and cultural progress, and a sign of progress, growth and development in all fields of activity of that society. The main goal of this article is to identify and analyze the elements of civilization in the sources of Shiite thought. In this article, we are looking for an answer to the question of what are the civilization-building elements in the sources of Shia thought and what role do they play in Islamic civilization, by descriptive analytical method and library data collection? The findings of this article show that in the sources of Shia thought, we see many orders on civilization-building elements. Elements such as the production of thought, reasoning and rationalism, justice-oriented, public security, institutionalization of law and order, commitment to moral principles, trans-ethnic attitude, tolerance and wealth, production of wealth and capital, power and authority, solidarity and public participation and attention to urbanization and architecture are influential elements for creating civilization. The necessity and importance of this research is in dispelling unjust accusations regarding the flourishing and expansion of Islamic civilization and creating self-confidence for Shiites in solving various problems and creating transformation in society.
1. قرآن کریم.
2. نهجالبلاغه، تحقیق: صالح، صبحی، قم، هجرت، 1414ق.
3. ابنخلدون، عبدالرحمن بن محمد، مقدمه ابنخلدون، ج1، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1408ق.
4. ابنسعد، محمد، الطبقات الکبری، ج2، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1405ق.
5. ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آلابیطالب، ج2، قم، المطبعة العلمیه، 1379ق.
6. اخوان كاظمی، بهرام، عدالت در انديشههای سياسی اسلام، قم، بوستان كتاب، 1382ش.
7. اولیری، دلیساونز، انتقال علوم یونانی به عالم اسلامی، ترجمه احمد آرام، تهران، مركز نشر دانشگاهي، 1374ش.
8. باغستانی کوزهگر، محمد، بافتار کوششهای شیعی در تمدن اسلامی در دوره مغول، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1401ش.
9. برقی، احمد بن محمد بن خالد، رجال برقی، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، 1419ق.
10. پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتاللهالعظمی سیدعلی خامنهای (khamenei.ir).
11. جوادی آملی، عبدالله، ادب فنای مقربان، قم، اسراء، ۱۳۸۲ش.
12. الحاج حسن، حسین، حضارة العرب فی صدر الإسلام، بیروت، المؤسسة الجامعیة للدراسات و النشر و التوزیع، 1426ق.
13. حرّ عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج1و5و11و17و20، قم، مؤسسة آلالبيت(عليهمالسلام)، 1409ق.
14. حرانی، حسن بن علی بن شعبه، تحف العقول، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، 1425ق.
15. خوشنویس، جعفر، خطوط کلّی اقتصاد در قرآن و روایات، ترجمه مهدی انصاری، اصفهان، کتابخانه عمومی امام امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام)، 1364ش.
16. دورانت، ویلیام جیمز، تاريخ تمدن، ترجمه احمد آرام و ديگران، ج1، تهران، آموزش انقلاب اسلامی، 1367ش.
17. دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، 1377ش.
18. سبحانی، جعفر، در سرزمين تبوك، قم، دفتر تبليغات اسلامی، 1380ش.
19. طاهرزاده، اصغر، تمدنزایی شیعه، اصفهان، لب الميزان، ۱۳۸۹ش.
20. طباطبايی، سیدمحمدحسين، المیزان فی تفسیر القرآن، ج18، بیروت، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، 1390ق.
21. طبرسی، احمد بن علی، الإحتجاج علی أهلاللجاج، ج1، مشهد، مرتضی، 1403ق.
22. طبرسی، حسن بن فضل، مكارم الأخلاق، ج8، قم، الشریف الرضی، 1370ش.
23. طبری، محمد بن جرير، تاريخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاينده، ج1، تهران، اساطير، 1398ش.
24. عبدوس، محمدتقی و محمدی اشتهاردی، محمد، فرازهای برجسته از سیره امامان شیعه(علیهمالسلام)، ج1، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۳ش.
25. عمید، حسن، فرهنگ لغت عمید، تهران، امیرکبیر، 1381ش.
26. فاضلقانع، حمید، ظرفیتهای تمدنی اسلام، قم، مرکز بینالمللی ترجمه و نشر المصطفی، 1396ش.
27. فیض کاشانی، ملامحسن، المحجّة البیضاء، ج3، قم، انتشارات اسلامی، 1383ق.
28. قمی، محمد بن بابویه (شیخ صدوق)، الخصال، قم، جامعه مدرسین، 1403ق.
29. قمی، محمد بن بابویه (شیخ صدوق)، من لایحضره الفقیه، ج2، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، 1413ق.
30. الکتانی، عبدالحی، التراتیب الإداریة، ترجمه علیرضا ذکاوتی، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و سازمان سمت، 1384ش.
31. كلينی، محمد بن يعقوب، الكافي، ج1، تهران، دار الكتب الإسلامية، 1407ق.
32. لوبون، گوستاو، تمدن اسلام و عرب، ترجمه سيدهاشم حسينی، تهران، كتابفروشی اسلاميه، 1358ش.
33. مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج2و15و17و75، بيروت، مؤسسة الوفاء، 1404ق.
34. محرمی، غلامحسن، نقش امامان شیعه(علیهمالسلام) در شکلگیری و توسعه تمدن اسلامی، قم، مؤسسه امام خمینی(قدسسرّه)، 1390ش.
35. محسنی گرکانی، احمد، زکات برای همه، قم، پیام مهدی(عجلاللهفرجه)، 1377ش.
36. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج14، قم، صدرا، 1377ش.
37. معین، محمد، فرهنگ فارسی معین، تهران، امیرکبیر، 1363ش.
38. مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الإرشاد، ج1، قم، مؤسسة آلالبیت(عليهمالسلام)، 1413ق.
39. مكارم شيرازی، ناصر و دیگران، تفسير نمونه، ج11، تهران، دار الكتب الإسلامية، 1371ش.
40. نجفی، موسی، تمدن رضوی: مؤلفههای تمدنساز در مکتب سیاسی امام رضا(علیهالسلام)، تهران، آرما، 1397ش.
41. نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج12و13، قم، مؤسسة آلالبيت(عليهمالسلام)، 1408ق.
42. وحیدیمنش، حمزهعلی، عناصر تمدنساز دین اسلام، ماهنامه معرفت، ش 123، اسفند 1386، صص 34-15.
43. ورام بن أبيفراس، مسعود بن عيسی، مجموعة ورّام، ج1، قم، مكتبة فقية، 1410ق.
44. ولایتی، علیاکبر، نقش شیعه در فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، ج1و2، تهران، امیرکبیر، 1392ش.
<29> پژوهشنامه معارف اهل بیت (ع)، سال سوم، شمارۀ دهم، زمستان ۱۴۰۳ ش
Research for the Studies of the Ahl al-Bayt (as), Year 3, Issue 10, Winter 2025
کاوشی بر قرآن و اهلبیت(علیهمالسلام) ثقلینِ تمدنساز
محمد معرفت1
تاریخ دریافت: 09/09/140۳ تاریخ پذیرش: 18/10/140۳، صفحۀ 29 تا 46 (مقالۀ پژوهشی)
چكيده
شکلگیری تمدن در هر جامعهای، بیانگر ترقی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، و نشانة پیشرفت، رشد و توسعه در تمام زمینههای فعالیت آن جامعه است. هدف اصلی این مقاله شناخت و تحلیل عناصر تمدنساز در منابع تفکر شیعه بویژه قرآن و اهلبیت(علیهمالسلام) است. در اين مقاله، به روش توصیفی تحلیلی، و جمعآوری دادهها به صورت کتابخانهای، به دنبال پاسخ به این سؤال هستیم که عناصر تمدنساز در قرآن و عترت کدامند و چه نقشی در تمدن اسلامی ایفا میکنند؟ یافتههای این مقاله نشان میدهد در منابع تفکر اسلامی شاهد سفارشهای زیادی بر عناصر تمدنساز هستیم. عناصری همچون تولید فکر و اندیشه، تعقل و عقلگرایی، عدالتمحوری، امنیت همگانی، نهادینهسازی قانون و نظم، تعهد به اصول اخلاقی، نگرش فراقومیتی، تساهل و مدارا، تولید ثروت و سرمایه، قدرت و اقتدار، همبستگی و مشارکت همگانی و توجه به شهرنشینی و معماری، عناصر تأثیرگذار برای ایجاد تمدن به شمار میروند. ضرورت و اهمیت این پژوهش، در دفع اتهامات ناروا درخصوص شکوفایی و گسترش تمدن اسلامی و ایجاد خودباوری برای شیعیان در حل مسائل مختلف و ایجاد تحول در جامعه است.
کلیدواژهها: قرآن، اهلبیت(ع)، تمدن، تمدن اسلامی، عناصر تمدنساز، منابع تفکر اسلامی.
درآمد
تمدن يك مقولة اجتماعي میباشد که حاصل تفكرات و اندیشههای پنهان در وراي آن است. افتخار هر جماعتی به پیدایش تمدنهای متعدد در دورة تاریخی آنان میباشد. ساختن تمدن در هر گروهی نشانگر پیشرفت و ترقی آن گروه است. براي تمدنسازی، وجود اندیشه و تفکر تمدنساز اجتنابناپذير و ضروری است (ر.ک: دورانت، 1367، 1/5-3).
در این نوشتار با روش توصیفی تحلیلی و گردآوری مطالب به صورت کتابخانهای، سعی شده به این سؤال پاسخ دهیم که عناصر تمدنساز در قرآن و عترت کدامند و تحلیل آنها چگونه است و چه نقشی در تمدن اسلامی ایفا میکنند؟
نویسندة این سطور معتقد است منابع تفکر اسلامی بویژه قرآن کریم و معارف معصومان(علیهمالسلام)، به جهت برخورداري از توان و قابلیتهاي گرانبها و ارزشمند، ميتوانند تمدني متناسب و هماهنگ با احتیاجات بشر معاصر ایجاد کنند؛ همانگونه كه اين توانايي و قابلیت را در گذشته از خود به نمایش گذاردهاند.
تمدن از ریشة «مدن» به معنای پذیرفتن نظم و قانون، پذیرفتن شهرنشینی، مأنوس شدن و عادت کردن به اخلاق و آداب شهریان، و همکاری افراد اجتماع در مسائل گوناگون از جمله مسائل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی میباشد (دهخدا، واژه «مدن»؛ معین، واژه «مدن»؛ عمید، واژه «مدن»).
از نظر ویلیام جیمز دورانت2 (1885-1981م)، تمدن به شكل كليِ آن، نظمي است اجتماعي كه به دنبالِ آن، نوآوری و ابتکارِ فرهنگي ممکن ميشود و تداوم مییابد (دورانت، 1367، 1/3). او چند مؤلفة اساسي را براي تمدنها نام میبرد: 1. پيشبيني در امور اقتصادي؛ 2. داشتن سازمان سياسي؛ 3. رعایت آداب اخلاقي؛ 4. كوشش در راه شناخت و معرفت و گسترش هنر. ویل دورانت معتقد است ظهور تمدن وقتی ممکن است كه ناامني و نابسامانی خاتمه یافته باشد؛ زيرا فقط در چنین زمانی است که ترس از بين رفته و در نتیجة آن، كنجكاوي و نیاز به اختراع و ابداع به كار ميافتد؛ بنابراین، انسان تسليم سرشتی ميشود كه او را به طور طبيعي به راه حصول معرفت و دانش و فراهم کردن وسايل تعالیِ زندگي هدایت میکند (همان).
رهبر معظم انقلاب علاوه بر «تمدن» و «تمدن اسلامی»، تعبیر جدید «تمدن نوین اسلامی» را بکار بردهاند. از نظر ایشان، تمدن نوین اسلامی به معنای پیشرفت همهجانبه است؛ به عنوان یک مصداق عینی و خارجی برای شناخت مفهوم تمدن نوین اسلامی میتوانیم بگوییم هدف ملت ایران و هدف انقلاب اسلامی، ایجاد تمدن نوین اسلامی است. ایشان میفرماید: از یک نگاه، تمدن اسلامی همان تمدن نوین اسلامی است؛ اما از نگاهی دیگر که ما تمدن نوین اسلامی را معنا کردیم، پیشرفت همه جانبه دو بخش اصلی دارد: یک بخش، بخش ابزاری است، و بخش دیگر، بخش اصلی و اساسی است. بخش ابزاری، همین ارزشهایی که ما امروز به عنوان پیشرفت کشور مطرح میکنیم: علم، اختراع، صنعت، سیاست، اقتصاد، اقتدار سیاسی و نظامی، اعتبار بینالمللی، تبلیغ و ابزارهای تبلیغ؛ اینها همگی بخش ابزاری تمدن است؛ یعنی وسیله هستند؛ اما بخش دوم، همان بخش اصلی است؛ یعنی آن چیزهایی است که متن زندگی ما را تشکیل می دهد که همان سبک زندگی است. این بخش، بخش حقیقی و اساسی تمدن مثل مسألۀ خانواده، سبک ازدواج، نوع مسکن و نوع لباس است که متن زندگی انسان هستند (khamenei.ir مورخ 1391: 23 مهر).
با مراجعه به آثار تدوین شده در موضوع مقاله حاضر چنین به دست میآید که کار پژوهشی جامع و منسجمی در زمینه تحلیل عناصر تمدنساز در منابع تفکر اسلامی صورت نگرفته و آثاری همچون «ظرفیتهای تمدنی اسلام» به قلم حمید فاضل قانع، «نقش شیعه در فرهنگ و تمدن اسلام و ایران» از علیاکبر ولایتی، «بافتار کوششهای شیعی در تمدن اسلامی در دوره مغول» نوشتة محمد باغستانی کوزهگر، «تمدنزایی شیعه» تألیف اصغر طاهرزاده، «نقش امامان شیعه در شکلگیری و توسعه تمدن اسلامی» به قلم غلامحسن محرمی، «مؤلفههای تمدنساز در مکتب سیاسی امام رضا(علیهالسلام)» از موسی نجفی و «عناصر تمدنساز دین اسلام، نوشتة حمزهعلی وحیدیمنش، عناصر گوناگون تمدنساز را مورد تحلیل قرار ندادهاند و فقط به جهت یا دورهای محدود و به صورت پراکنده به موضوع پرداختهاند؛ اما در مقاله حاضر به اندازه وسع علمی و گنجایش مقاله به موضوع توجه شده است؛ همچنین مقتضیات عصر حاضر ایجاب مىکند بسیارى از مسائل دوباره مورد بررسی، ارزیابى و تحلیل قرار گیرد و به ارزیابیهاى پیشین بسنده نشود. آنچه که پژوهش حاضر توجه ویژهای نسبت به آن دارد، و میتوان آن را از نوآوریهای این پژوهش دانست، شناخت دقیق عناصر و ويژگيهای تمدنسازِ موجود در منابع اصیل تفکر اسلامی یعنی قرآن کریم و معارف اهلبیت(علیهمالسلام) است؛ همان ظرفیتهای تمدّني که اسلام به کمک آنها توانست تمدنِ طلایی و شکوهمند اسلامي را ایجاد کند. در ادامه، به بررسی این عناصر و مؤلفهها میپردازیم.
تولید فکر و اندیشه
یکی از مهمترین ارکان ایجاد تمدن، گسترش معرفت و علمورزی است که در آموزههای اسلامی به ویژه قرآن کریم از اهمیت زیادی برخوردار است؛ برای نمونه، بر اساس آیة «قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُون» (زمر: ۹) کسانی که میدانند با کسانی که نمیدانند یکسان نیستند.
در احادیث اهلبیت(علیهمالسلام) نیز تأکید بسیاری بر تولید فکر و اندیشه شده است. از نظر مولای متقیان حضرت امیرمؤمنان علی(علیهالسلام)، دین، وقتی درست و کامل است که دانش بیاموزید و دانش خود را بهکار بگیرید؛ همچنین ایشان تحصیل علم را واجبتر از تحصیل مال میداند (کلینی، 1407، 1/30).
بدون قرار گرفتن متفکران و تفکر در جايگاه شايسته، پيشرفت و توسعهای محقق نخواهد شد؛ چراکه نوآوری و خلاقیت، شرط اساسیِ شکلگیری تمدن است. دین مبین اسلام به عنوان آخرین دین الاهي به بهترين شکل، اين زمینه را مهیا نموده است. در زماني كه اعراب جاهلي در جنگها به چيزي جز انتقام و غارت فکر نميکردند، پیامبر خدا(صلیاللهعلیهوآله) همگان را به خواندن و نوشتن ترغیب میکرد و از هر فرصتی برای مبارزه با جهل و بیسوادی استفاده میکرد؛ چنانکه در جنگ بدر فدیة آزادی اسرا را آموزش خواندن و نوشتن قرار داد که این خود سبب گسترش فرهنگ سوادآموزی شد (ابنسعد، 1405، 2/20).
اصل کلمة «علم»، حدود هشتاد بار در قرآن کریم به کار رفته است؛ علاوه بر آن، ترکیب «اولوا الألباب» که به معنای خردمندان است، در قرآن بارها به کار رفته است؛ همچنین واژگانی همچون فکر، حکمت، برهان و فقه در قرآن فراوان به چشم میخورد. خداوند سبحان، مؤمنان را از اینکه از طریق تقلید کورکورانه به او ایمان آورند، نهی نموده است؛ حتی در آیة «وَ قالَ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الْإِيمانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ في كِتابِ اللهِ إِلى يَوْمِ الْبَعْثِ» (روم: 56)، ایمان و علم را در کنار یکدیگر آورده است. افزون بر این، آیات بسیاری در زمینة دانشاندوزی وجود دارد؛ حتی در آیاتی که اختصاص به بیان وقایع و سرگذشتها دارد و هدف از آن، پندآموزی و فراگیریِ عبرت است، میتوان ترغیب به تاریخنگاری و مشاهدة آثار تاریخی و تشویق به روحیة واقعنگری را آشکارا مشاهده کرد (محرمی، 1390، 63).
اسلام از یک طرف، تمام محدودیتها و طبقهبنديها در زمینة علمآموزی را برانداخت و با بیان آموزههایی همچون «طَلَبُ العِلمِ فَرِيضَةٌ عَلَي كُلِّ مُسلِمٍ» (كلينی، 1407، 1/30) فراگیریِ دانش را بر همگان فریضه دانست. از طرف ديگر، حتی به مسلمانان اجازه داد از كفار نیز علم بیاموزند (نهجالبلاغه، حكمت 88؛ مجلسی، 1404، 2/99)، و از تنآسايي و تنپروري دوری کنند و براي تحصیل علوم، دشوارترين گلوگاهها را عبور کنند (مجلسی، 1404، 75/277) و به دورترين مناطق هستی سفر روند (مجلسی، 1404، 75/277؛ 15/13).
با چنین فرهنگسازي، مسلمانان در حدود يك سده، علوم و مطالبی ارزشمند را به عربي ترجمه كردند كه روميها در مدت چند سده توان انجام آن را نداشتند. مسلمانان به همين سرعت، در ايجاد تمدنِ شکوهمند و طلاییِ خود پيش رفتند (مطهری، 1377، 14/384)؛ بنابراین، آنچه بستر ترقی علمي و پيشرفت مادي را براي مسلمانان ميسر ساخت، همان اسلام بود كه با تشويق و ترغیب مسلمانان به علماندوزی، روح همراهی، یاری و گذشت را جانشين تعصبات دوران جاهلیت كرد.
تعقل و عقلگرايي
عقل با ارزشترین قوّهای است که پروردگار متعال برای بشر قرار داده است. در تعالیم شیعی نکات ارزشمندی دربارة جایگاه رفیع عقل بیان شده است؛ چنانکه در روایت مشهوری از امام باقر(علیهالسلام) آمده که خداوند متعال هنگام آفریدن عقل فرمود: «به عزّت و جلالم قسم که آفریدهای نیکوتر از تو نیافریدهام» (کلینی، 1407، 1/26).
با بررسی اجمالیِ منابعِ اصلی تفکر اسلامی، یعنی قرآن و روایات معصومان(علیهمالسلام) درمییابیم که خدا و اولیای او، همواره، نه تنها مسلمانان، بلکه مشرکان و کافران، حتی پیروان سایر ادیان را بر خردگرایی و بهکارگیری تعقل دعوت میکنند؛ تا آنجا که خداوند متعال نه تنها از مؤمنان، ایمانِ کورکورانه نمیخواهد، بلکه ایمان را در کنار علمورزی، تعقل و ژرفاندیشی قرار میدهد (آلعمران: 190؛ روم: 56).
اهتمام جامع، کامل و بدون افراط و تفريط به عقل، پويايي همیشگیِ تشیع را به دنبال داشته است. تا زماني كه اين خصوصیت پابرجا باشد، تمدنسازي شیعه نیز باقی خواهد بود. بیشک نقطة آغاز توجه شیعیان به عقل، دستور قرآن به تأمل، تفکر و اندیشیدن است. خداوند متعال در قرآن در موارد متعددی همچون «كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ» (یونس: 24) و «إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ» (رعد: 3) به مسلمانان دستور میدهد که در آفرینش آسمان، زمین، موجودات هستی، انسان و احوال گذشتگان، تفکر و تدبر کنند (برای نمونه ر.ک: یونس: 24؛ رعد: 3).
بعد از قرآن، سخنان اهلبیت(علیهمالسلام)، یکی از مهمترین عوامل توجه شیعیان به عقل است. در احادیث ایشان، عقل بالاترین آفریده و مخلوق خدا شمرده شده است (کلینی، 1407، 1/10؛ حرّ عاملی، 1409، 1/39). از دیدگاه معصومان(علیهمالسلام)، جهالت شديدترين فقر، و عقل بزرگترين سرماية انسان است (كلينی، 1407، 1/26).
در روایتی امام صادق(علیهالسلام) میفرماید: «هر كه عاقل است، دين دارد و كسی كه دين دارد، به بهشت ميرود» (كلينی، 1407، 1/11)؛ بنابراین، از نگاه اهلبیت(علیهمالسلام) مایة سعادت و تکامل انسانها، بهکارگیری عقل و تعقل است.
بر اساس تعالیم اسلامي، مسلمانها با جوامع شکستخورده، رفتارِ متكبرانه و سلبی نكردند و اقدام به نابودی دستاوردهای علمي و تمدني آنها نکردند؛ بلكه افزون بر کوشش در راستای محافظت و حراست از آثار تمدني آن جوامع، آنچه را كه سودمند و موافق با اصول و ارزشهای خود دیدند، جذب کردند و بنیان علمي و تمدني خویش را نیرومند ساختند. اين روش، حاصلِ مباني عقلاني و منطقی اسلام بود. اين استواری و اقتدار را میتوان به وضوح در هجوم مغولها مشاهده کرد. در اين تاخت و تاز، برخلاف شكست سختي كه مسلمانان خوردند، اسلام شیعی همچنان حيات خود را ادامه داد و در زمان كمی توانست خود را بر مهاجمان چیره کند. از نظر استاد مطهری(رحمهالله)، اسلام بود كه مغولان را در خود هضم کرد و از قاتلانی بیرحم، انسانهايي علمپرور و علمدوست ساخت؛ از نسل چنگيزخان مغول، محمد خدابنده و محمود غازانخان ارائه داد (مطهری، 1377، 14/324).
عدالتمحوری
عدالت در اسلام آنچنان حائز اهميت است كه در شمار اصول دين قرار دارد. آيات و روايات فراوانی، غيرمستقيم یا مستقيم، به مسألة عدالتمحوری پرداخته است (برای نمونه ر.ک: بقره: 282؛ نساء: 58؛ مائده: 8 و 106؛ نحل: 76 و 90؛ حجرات: 9). قرآن مجید، در آیة «لَقَدْ أرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ» (حدید: 25) هدف از بعثت انبیا و فرستادن کتابهای آسمانی را اقامة قسط دانسته است.
در دین مبین اسلام، یکی از اصول محقق شدن عدالت، مساوی بودن همگان در برابر قانون است. پروردگار، هدف از آفرینش، طینت و فطرت همه مشترک است. انسانها به طور ذاتی هیچگونه مزیت و برتری بر همدیگر ندارند. تفاوتهای ناشی از موضوعاتی همچون طبقه، ملیت، نژاد و ثروت، در اسلام جایگاهی ندارد. نه گروه یا فرد خاصی برای سروری آفریده شده و نه برای بردگی. در آیة «إِنَّ أکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللهِ أتْقاکُم» (حجرات: 13) تنها ملاک برتریِ انسانها، تقوا است.
در تفسیر المیزان ذیل آیة 13 سورة حجرات از رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) چنین نقل شده است: «ای مردم! آگاه باشيد كه پروردگارتان يكی است. پدرتان يكی است و هيچ فضيلتی برای عرب بر غير عرب نيست، و هيچ غيرعربی بر عرب فضيلتی ندارد، و هيچ سياهی بر سرخی، و هيچ سرخی بر سياهی، فضيلت ندارد، مگر به تقوا. گرامیترين شما نزد خدا، با تقواترين شما است» (طباطبايی، 1390، 18/334).
اسلام با شعار عدالتمحوری در عصری ظهور كرد كه ظلم و ستم عالمگير بود. در آن شرایط، مظلومانِ عالم كه در اكثريت بودند با دیدن پاكي و صداقتی که در وجود رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) بود و با شنيدن صداي دلنواز عدالتخواهانة آن حضرت، دلباخته و عاشق او ميشدند و اسلام را میپذیرفتند (اخوانكاظمی، 1382، 64).
هرچند همة آموزههایی كه پيامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) درصدد اجرا و تعليم آن بود محقق نشد و بعد از درگذشت ایشان، انحراف بزرگي در عمل و فکر برخی از مسلمانان پديد آمد، و بسياري از تفکرات جاهلي دوباره احيا شد، اما با کوشش و مبارزة اهلبیت(علیهمالسلام)، همانمقدار از تعالیم الاهي که در افكار عمومي باقي بود، تأثیر مبارك خود را بروز داد.
از امیرمؤمنان علی(علیهالسلام) سؤال شد: عدالت یا بخشش، کدام یک بالاتر است؟ امام(علیهالسلام) فرمود: «عدالت کارها را در جایگاهش قرار میدهد، و بخشش از جایگاهش خارج میکند. عدالت سیاست عام است و بخشش سیاست خاص؛ پس عدالت شریفتر و بالاتر است» (نهجالبلاغه، حکمت 437).
همچنین امام صادق(علیهالسلام) در اهمیت عدالت میفرماید: «اگر در ميان مردم عدالت برقرار شود، همه بی نياز میشوند، و به اذن خداوند متعال، آسمان روزی خود را فرو میفرستد و زمين بركت خويش را بيرون میريزد» (کلینی، 1407، 3/568).
امنیت همگانی
امنیت یکی از نیازهای اساسی همة موجودات زنده خصوصا انسان است. بشر در پناه امنیت است که میتواند در مسیر ترقی و پیشرفت قدم بردارد. بدون شک، بدون امنیت نمیتوان در عرصههای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی تولیدکننده بود؛ از اینرو وجود امنیت، جهت کنترل هرج و مرج ضروری است. آیات قرآن مثل آیات مربوط به سرقت (مائده: 38)، قصاص (بقره: 179)، حفظ آبرو و ناموس (نور: 16-11)، مقررات استواری هستند که تضمینکنندة امنیت همگانی میباشند.
نقش معصومان(علیهمالسلام) در شکلگیری نهادهای امنیتی و انتظامی قابل توجه است. پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآله) و اهلبیت(علیهمالسلام) در حکومت خود، به دنبال ایجاد زمینههای امنیت همگانی بودند و در راستای برقراری آن تلاش میکردند. پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) بعد از هجرت به مدینه، دولتی مرکزی تأسیس کرد که امنیت را برای تمام ساکنان جزیرةالعرب فراهم کرد.
امیرمؤمنان علی(علیهالسلام) یکی از اهداف تأسیس حکومت خود را برقراری امنیت میداند (نهجالبلاغه، خطبه 131). ایشان نخستین زمامداری بود که «صاحب الشرطه» یعنی «رئیس پلیس» تعیین کرد و ادارة شهربانی را بنیان نهاد (الحاج حسن، 1426، 194). خود نیز همواره در کوچه و بازار شهر شلوغ کوفه قدم میزد و به محض مشاهدة تخلف، با متخلف برخورد میکرد (الکتانی، 1384، 141).
آن حضرت نیروی نظامی ویژهای به نام «شرطة الخمیس» ایجاد کرد که اعضای آن به امام تعهد داده بودند تا پای جان برای امام بجنگند (برقی، 1419، 34-33). از برخی قضایای تاریخی عصر امیرمؤمنان(علیهالسلام) برمیآید که آن حضرت، آنان را در امور پلیسی به کار میگرفته است (شیخ مفید، 1413، 1/215). ایشان به جز آن گروه امنیتی، نیروهای ویژة اطلاعاتی هم داشت که به طور ناشناس به نقاط مختلف کشور سر میزدند تا بر کار مأموران حکومت نظارت کنند و گزارش وضعیت مردم و مسؤولان را برای امام بفرستند. امام به والیان خود نیز دستور داده بود که مأموران مخفی استخدام کنند، تا همواره از جزئیات رویدادها آگاه باشند. تذکرهای آن حضرت به والیان مناطق مختلف دربارة کارهای خلاف آنها، که در نامههای امام نیز منعکس شده، در پی اطاعاتی بود که این مأموران مخفی به ایشان ارسال میکردند (محرمی، 1390، 234).
این تأکیدات معصومان(علیهمالسلام) بر عنصر امنیت، بیانگر نقش بسزای آن در تمدنسازی است؛ چراکه با عنایت به رابطة دو طرفة امنیت و تمدن، اهتمام به مؤلفههای عرصة امنیت، منجر به حاکمیت اخلاقگرایی و معنویت در جامعه و زایش انسانِ امن، خواه در بُعد امنیت ظاهری و باطنی، خواهد شد که خود، باعث شکوفایی و توسعة تمدنی میباشد.
نهادینهسازی قانون و نظم
قانون باعث تحقق اعتماد متقابل و تحکیم روابط اجتماعی، و به منزلة سنگ زیرین برای پروراندن استعدادها و تواناییهای جامعة بشری است. بدون قانون، نه اجتماعی خواهیم داشت و نه پیشرفتی را شاهد خواهیم بود. تمام انبیا از آغاز تا خاتم(صلیاللهعلیهوآله) برای ایجاد نظم، مقررات فردی و اجتماعی فراوانی را آوردهاند. مقرراتی که وظایف انسانها را نسبت به خود، خانواده، جامعه، حاکمان و محیط زندگی مطرح کرده است؛ چراکه نهادینهسازی قانون و نظم، اهمیت بسزایی در ایجاد تمدن دارد. اولین برآیند قانون، «نظم» است. قانون، مساوی با نظممداری است. در جامعهای که قانون حاکم نباشد، از هرکس، هر رفتاری مورد انتظار است؛ این وضعیت، یکی از بدترین شرایطی است که قابل تصور است. نتیجة نبود قانون، اغتشاش، اضطراب و تجاوز به حقوق دیگران خواهد بود.
قرآن، بر اساس آیة «کانَ النّاسُ اُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ وَ أنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ» (بقره: 213) یکی از دلایل بعثت پیامبران را زدودن اختلاف و برقراری نظم بیان میکند. هنگامی که قرآن بر مردم ارزانی داشته شد، بشر در بینظمی، افتراق و تشتّت به سر میبرد. از خصوصیات آن جامعه، دشمنی (آلعمران: 103)، جهل و گمراهی (یونس: 108)، خرافات (اعراف: 157)، فساد اخلاق (بقره: 219؛ نساء: 16-15؛ نور: 3-2)، ظلم (بقره: 279-278) و پیروی از شیطان (بقره: 208) بود. در مقابل این مشکلات، رنجها و دردها، قرآن کریم شفا و رحمت برای مؤمنان معرفی شد، و سرنوشت آن جامعه را دگرگون ساخت (اسراء: 82).
مولای متقیان علی(علیهالسلام) پس از ضربت خوردن، در وصيت خود، همگان را به تقوای خدا و داشتن نظم در كارها سفارش فرمود (نوری، 1408، 13/441).
بدینگونه، قوانین و مقررات الاهی به جای درگیریها و خونریزیها، برادری و مهربانی، و به جای اضطراب و آشوب، آرامش و آسایش، و به جای بینظمی، نظم را به ارمغان آورد، و زمینة ایجاد فرهنگ و تمدن اسلامی را فراهم کرد.
تعهد به اصول اخلاقی
اخلاق، از مسائل بسیار بااهمیت و تضمینكنندة سعادت فردی و اجتماعی در جوامع بشری است. اگر اخلاق نباشد نه دین برای انسان مفهوم دارد و نه دنیای او سامان مییابد. وقتی انسان لایق نام انسان است كه از اخلاق انسانی بهرهمند باشد؛ در غیر اینصورت، جاندار خطرناكی است كه با استفاده از هوش سرشار انسانی برای تحقق منافع نامشروعش بذر تفرقه و نفاق میپاشد و همه چیز را ویران میكند! اگرچه ممكن است در ظاهر متمدن باشد، ولی در واقع حیوان خوشعلفی است كه حلال و حرام را نمیشناسد و فرقی بین عدالت و ظلم قائل نیست.
دستورها و تعالیم اخلاقی قرآن و سپس اهلبیت(علیهمالسلام) که مفسران دین در جامعة اسلامی بودند، بستری فراهم میکرد که در آن مردم بیشتر همدیگر را تحمل میکردند و به این ترتیب همزیستی مسالمتآمیزتری داشتند. همین، روحیة شهرنشینی را توسعه میداد و مردم را از روحیات زندگی قبیلهای دور میکرد و توانایی زندگی با دیگران را در مردم شهرهای پرجمعیت بالا میبرد؛ زیرا مهمترين عاملِ موفقيت و شکوفایی يك تمدن، ایجاد همبستگی است؛ یعنی بتواند افراد و گروههای بیشتری را با خود همراه کند (ابنخلدون، 1408، 1/301).
دین اسلام، از نظر تأثیر، از بزرگترين اديان محسوب ميشود، و نفوذ آن در دل انسانها، از سایر اديان محكمتر و قویتر است (لوبون، 1358، 141). در طول تاريخ، بیشتر مردم نه از راه استدلال و برهان، بلكه بيشتر با مشاهده یا مطالعة اخلاق و سیرة پيامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) و اهلبیت(علیهمالسلام)، به اسلام مشرف شدند؛ از همینرو است که خداوند در آیة «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللهِ لِنتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ» (آلعمران: 159) به رسولش میفرماید: به بركتِ رحمت الاهی، در برابر مردم، مهربان و نرم شدی، و اگر سنگدل و خشن بودی، مردم از پیرامون تو متفرق میشدند. یکی از مهمترین ابزارهای تربیت معنوی و اخلاقی، موعظه و نصیحت میباشد و انبیا و اهلبیت(علیهمالسلام) همواره از این ابزار، برای هدایت مردم و دعوت آنها به پرستش خدای یگانه سود میجستند (محرمی، 1390، 141). قرآن کریم با تعبیر حکمت و موعظة حسنه از آن یاد کرده (نحل: 125) و بسیاری از مواعظ پیامبران را گزارش کرده است. از آن جمله میتوان نصیحتهای لقمان را نام برد، که در قرآن جایگاهی ویژه دارد (لقمان: 34-13)؛ از همینرو است که پيامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآله) فلسفة بعثتش را اتمام مكارم اخلاق معرفي كرده است (طبرسی، 1370، 8؛ ورام، 1410، 1/89).
در منابع حدیثی و اخلاقی، مجموعهوصایایی گهربار از اهلبیت(علیهمالسلام) خطاب به فرزندان و یارانشان ثبت شده که حاوی مطالب بلند اخلاقی و عرفانی هستند. یکی از آنها وصیت امیرمؤمنان علی(علیهالسلام) به امام حسن(علیهالسلام) است (حرانی، 1425، 68). رسالة حقوق امام زینالعابدین(علیهالسلام)، نمونهای دیگر از تعالیم اخلاقی و تربیتی اهلبیت(علیهمالسلام) است. امام سجاد(علیهالسلام) در این رساله وظایف گوناگون انسان را در برابر خداوند، خویشتن و دیگران، بیان کرده است. امام(علیهالسلام) این وظایف را که شمار آنها به پنجاه حق میرسد، ابتدا به نحو اجمال و سپس به صورت تفصیل بیان کرده است (شیخ صدوق، 1403، 564؛ شیخ صدوق، 1413، 2/681؛ حرانی، 1425، 272-255)
نگرش فرا قومیتی
نگاه قومیتی در بهرهمندی از نیروهای متخصص و کارآمد آسیبزا است. در راستای تحقق تمدن باید از همه قومیتها و گروهها بهره برد. مهمترین ملاک باید شایستگی و توانمندی افراد باشد. اسلام نیز در استفاده از نیروهای متخصص نگاه منطقهای و قومیتی را در نظر نمیگیرد؛ از همینرو هدايت همة بشریت، هدف اصلی قرآن کریم و اهلبیت(علیهمالسلام) است؛ چراکه قرآن به عنوان آخرين کتاب آسماني، به منطقه یا قوم خاصی اختصاص ندارد، و همة انسانها مخاطب قرآن کریم هستند؛ از اینرو مسؤولیت و وظیفة اهلبیت(علیهمالسلام) تفسیر و تبیین قرآن برای همة جهانیان است. يكي از آرمانهاي بزرگ اسلام، گرد آوردن تمام بشريت زير پرچم حكومت واحدي به نام حكومت اسلامي بود؛ از همینرو است که حضرت محمد(صلیاللهعلیهوآله) از ابتدای بعثت ميفرمود: «اگر به آيين توحيد بپیوندید، بر جهان حكومت خواهید کرد» (سبحانی، 1380، 110). برخلاف اينكه معمولا در جنگها فرماندهان، نیروهایشان را به انتقامگيري از دشمن و نابودیِ آنان دستور میدهند و هر نوع ترحم به دشمن را مغایر با قانون جنگ به شمار میآورند، اما معصومان(علیهمالسلام) به شیعیان چنین ميگفتند: از راه راست منحرف نشويد و خيانت نکنید. هيچ كودك يا زن یا پيري را نكشيد. هيچ کشتهای را مُثله نكنيد. درختان را قطع نكنيد و آتش نزنيد. گوسفندان و شترها را نكشيد؛ مگر به اندازهای که برای رفع گرسنگیِ شما نیاز باشد (طبری، 1398، 1/158). اين طرز تفکر والا، به خوبي نشانگر آن است که شیعیان در نبردها به دنبال انگیزههای مادي نبودند؛ بلكه هدف اصلي آنها گسترش اسلام اصیل و هدايت تمام قبایل و اقوام بود.
تساهل و مدارا
تساهل و مدارا به عنوان روش و ابزاری از طرف حکمرانان برای رعایت حقوق شهروندی و اصلاح روابط اجتماعی و سازش میان شهروندان و نیز برای چارهاندیشی در مناسبات انسانی بسیار پسندیده است. امتياز قرآن و اهلبیت(علیهمالسلام) در آن است كه با وجود آنكه انديشههاي بس بلندي دارند و دغدغة سعادت بشريت را در سر ميپرورانند، دستورات خود را به گونهاي آسان و ساده آورده كه تمام افراد به خوبي ميتوانند آن را فهمیده و عمل کنند (لوبون، 1358، 141). اسلام با ندای وحیانیِ «لا يُكَلِّفُ اللهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا» (بقره: 286) در تكاليف و وظایفی كه بر عهدة انسانها قرار داده، توانايي آنها را در نظر گرفته است. این سادگي اسلام و قوانین آن، كمك بسیاری به گسترش اين دين در جهان کرده است؛ به همين دلیل، گروههاي زيادي را ميبينيم که دين اسلام را ميپذيرند و آن را بر مسیحیت و یهودیت ترجيح ميدهند (لوبون، 1358، 142). همچنین شیعیان با تساهل و مدارا در برخورد و رفتار با پیروان ادیان و مذاهب دیگر، به زرتشتیها، یهودیها و مسیحیها اجازه میدادند تا طبق ملاکهای دین و مذهب خویش عمل کنند و در گسترة وسیع اسلام زندگی کنند (اولیری، 1374، 107). این حضور، زمینهسازِ داد و ستد فکری آنها با عالم اسلام بود؛ به همین دلیل، اندیشمندان و علمای زرتشتی، یهودی و مسیحی خدمات درخور و سهم بسزایی در حیات فرهنگی و تمدنی جهان اسلام داشتهاند؛ از اینرو در زمینة گسترش جامعة متمدن شیعی نقش مؤثری داشتهاند.
تولید ثروت و سرمایه
تمدنسازی به شکلی روشمند، ملازم با تولید در عرصة اقتصاد برای ایجاد ثروت و سرمایه میباشد. شایسته است دو عامل اساسیِ اقتصاد اسلامی، یعنی «ثروتمندان صالح» و «ثروت حلال»، همواره الگو و سرمشق زندگی مردم و مسؤولان باشد؛ در این صورت، سعادت و پیشرفتِ معنوی و مادی تضمین خواهد شد؛ از اینرو باید مانع از نفوذ افراد ناصالح و خائن در مدیریت اقتصادی شد؛ در غیر اینصورت، آنها با قدرت و ثروتی که تصاحب کردهاند، نابودی امت اسلامی را زمینهسازی خواهند کرد. از نگاه امام محمد باقر(علیهالسلام)، بقا و دوام فرهنگ شیعه، در صورتی است که گردش سرمایه و ثروت نزد کسانی باشد که حق اموال و مسؤولیت خود نسبت به آن را میشناسند و به معروف عمل میکنند (نوری، 1408، 12/339).
امیرمؤمنان علی(علیهالسلام) از جوانی مشغول کار و تلاش برای کسب روزی حلال بود و هیچگاه آن را برای خود عار نمیدانست؛ ایشان حتی برای به دست آوردن مخارج زندگی، به کار در باغهای دیگران میپرداخت. در منابع تاریخ و روایی چنین آمده که هرگاه حضرت علی(علیهالسلام) گرفتار تنگنای معیشت میشد، از مردم دوری میکرد و به کار و تلاش روی میآورد (ابنشهرآشوب، 1379، 2/125).
شخصی به نام عبدالأعلی در روزی گرم به امام صادق(علیهالسلام) عرض کرد که چرا در چنین روزی در مزرعه کار میکند. امام(علیهالسلام) فرمود: «ای عبدالاعلی! بیرون آمدهام و در طلب روزی تلاش میکنم تا از امثال تو بینیاز باشم» (حرّ عاملی، 1409، 17/20)؛ حتی نقل شده امام صادق(علیهالسلام) بدون اینکه نیازی به تجارت و درآمد داشته باشد، پولی را به یکی از شیعیان داد تا به صورت مضاربه از طرف ایشان تجارت کند (حرّ عاملی، 1409، 17/43).
در برخی از روایاتِ اهلبیت(علیهمالسلام)، از کار تعبیر به عبادت شده است. امام باقر(علیهالسلام) با وجود کهولت سن و داشتن خادم، هرگز از تلاش و کار دست نکشید؛ حتی افرادی گمان کردند تلاش اقتصادیِ امام(علیهالسلام) بیانگر نوعی فاصله گرفتن از قناعت و زهد است؛ از اینرو امام(علیهالسلام) در پاسخِ افراد زاهدنما و ظاهربین فرمود: اگر در حال کشاورزی بمیرم، در حقیقت مرگ در حالی مرا فراگرفته که در مسیر عبادت و بندگیِ الاهی بودهام. هدفِ من از کار و تلاش، این است که خود و خانوادهام را از تو و دیگران بینیاز کنم» (عبدوس، 1373، 1/170و171؛ فیض کاشانی، 1383، 3/142).
قرآن کریم، پرداخت زکات و بهکارگیری مدیریت باکفایت و سزاوار در مصارف آن را یکی از راهکارهای مؤثّر و کارآمد جهت کم کردن فاصلة طبقاتی و ریشهکن نمودن فقر میداند؛ از اینرو خداوند منان در قرآن کریم پرداخت زکات و اقامة نماز را قرین و همراه هم قرار داده است (برای نمونه ر.ک: بقره: 43؛ نساء: 77). از نظر امام باقر(علیهالسلام)، کسی که نماز بخواند، ولی زکات نپردازد، مثل کسی است که نماز را اقامه نکرده است (محسنی گرکانی، 1377، 101؛ خوشنویس، 1364، 584). بنابراین، ادارة جامعة اسلامی، اگرچه جز اندک زمانی در اختیار امامان اهلبیت(علیهمالسلام) نبوده است، نمیتوان تأثیرگذاری آنان را در عرصة اقتصادی، به ویژه در میان شیعیان که خود را ملزم به پیروی از آنها میدانستند، انکار کرد. در واقع فعالیتهای اقتصادی شیعیان، که جمعیت درخور توجهی از جامعة اسلامی را تشکیل میدادند، براساس تعالیم قرآن کریم و سیرة اهلبیت(علیهمالسلام) بوده است.
قدرت و اقتدار
تمدنسازی به شکلی منسجم، ملازم است با تولید در عرصه سیاست که بهطور خاص از آن بهعنوان تولید قدرت یاد میشود؛ در واقع، آنچه روابط سیاسیِ انسانها را از دیگر روابط متمایز میکند، قدرت است که ملتها و نظامهای سیاسی برای بهدست آوردن آن میکوشند تا در عرصة بینالملل از آن، همچون ابزاری برای دفاع ملی یا وسیلهای برای سلطه و تحمیلِ خواست خود بر دیگران بهره گیرند.
آيات متعددی، مسلمانها را به عنوان یک امت مستقل و واحد، از پیوستگی و وابستگيِ سیاسی به سایر ملتها برحذر داشته است؛ البته قرآن کریم تصریح به استقلال سياسي نکرده است؛ ولي در آيات فراوانی خصوصیتهايي را بیان ميكند كه نشانگر مفهوم و معنای استقلال سياسي در علوم سياسيِ عصر حاضر است. برخی از اين خصوصیتها عبارتند از: عدم پيروي از مشركان و اهلكتاب (آلعمران: 149؛ مائده: 49)، نفي سبيل كافران (نساء: 141)، ضرورت عزت مسلمانان (نساء: 139؛ فاطر: 10؛ منافقون: 8)، منع اعتماد و گرایش به كافران (هود: 113)، نپذيرفتن سرپرستي و سلطة كافران (مائده: 51)، خودکفایی و ایستادن روي پاي خود (فتح: 29)، عدم ارتباط صميمي و دوستی با مشركان (آلعمران: 118؛ مائده: 57) و آيات مشابه دیگر (بقره: 105 و 109؛ آلعمران: 119؛ توبه: 8).
تمدن، بدون حکومت شکل نمیگیرد. این حقیقتی است که رویدادهای مهم تاریخی به ما میآموزد. اگر خواهان احیای تمدن اسلامی هستیم، بدون احیای فلسفة سیاسی در دیدگاه اسلام و اندیشة سیاسی شیعه و به وجود آوردن دولت و حکومتی که مورد تأیید فرهنگ اسلامی است، میسّر نخواهد شد؛ از اینرو پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) و اهلبیت(علیهمالسلام) پیوسته درصدد تأسیس حکومت بودند و آن را مسؤولیتی خطیر از طرف خداوند متعال میدانستند (مجلسی، 1404، 17/4).
از منظر اهلبیت(علیهمالسلام)، سیاست عین دیانت است. گواه این ادعا سیرة اهلبیت(علیهمالسلام) است؛ عهدنامة مالک اشتر - که در حقیقت اصول سیاسی اسلام است- با جدایی دین از سیاست چطور قابل جمع است؟ موضعگیری امام علی و امام حسن(علیهماالسلام) در برابر معاویه، موضعگیری امام حسین(علیهالسلام) در برابر معاویه و فرزندش یزید، و همچنین موضعگیری دیگر امامان(علیهمالسلام) در برابر حکام جور و سلاطین فاسد را چگونه میتوان شاهد بود و نوای جدایی دین از سیاست را همراه با ادعای پیروی از آن اولیای الاهی مطرح کرد (جوادی آملی، 1382، ۲۶۲).
بنابراین، قدرت است که در جهان معاصر، سازوکارها، ابزارها و زمینههای ایجاد و بسط و توسعه و تسدید تمدن اسلامی را فراهم میآورد. تشکیل چنین قدرتی در عصر حاضر که بتواند تکثر دولتها را نیز برتابد و در عین حال بستر را برای حکومت جهانی اسلام آماده سازد، احیای پدیده «امت اسلامی» است، که بر اساس آموزههای قرآن و اهلبیت(علیهمالسلام) شکل میگیرد.
همبستگی و مشارکت همگانی
در پیشرفت و شکوفایی تمدنها، همبستگی و مشارکت اقشار گوناگون جامعه نقش تأثیرگذاری دارد؛ بهگونهای که اگر اتحاد و همکاریِ مردم محقق نشود، جوامع از همگسیخته میشوند و به بدویّت رهنمون خواهند شد؛ چراکه تمدن و مدنیّت، در سایة جمعیت و اجتماعِ متعهد به قانون محقق میشود، و پراکندگی از عناصر بدویّت است؛ از اینرو است که قرآن کریم در آیة «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» (آلعمران: ۱۱۳) تصریح به یکدلی و همبستگی میکند، و انسانها را از پراکندگی و تفرقه نهی میکند تا به ترقی و پیشرفت برسند.
همگرایی و همدلی امتها به دور از اختلافات کلان میتواند زمینة مناسبی برای همسو کردن توانمندیها و قدرت ملت پدید آورد و مشکلات اساسی دولت و ملت را حل و فصل نماید. اصولا دولتها زمانی قدرت و اقتدار خویش را از دست میدهند که گرفتار اختلاف شوند؛ از اینرو قرآن کریم در آیة «أطِيعُوا اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِيحُكُم» (انفال: 46) یکی از عواملِ مهم ایجاد قدرت و اقتدار را اتحاد و همبستگی مردم و امت معرفی میکند. اسلام در بین جوامعي كه به آن ايمان آوردند، اتحاد ايجاد کرد. به دنبال آن اتحاد و همبستگی، همة مسلمانان داراي آرمانها و مصالح مشتركي شدند؛ در حالی که قبل از آن، داراي آرمانها و مصالح متفاوتي بودند (لوبون، 1358، 152). حضرت زهرا(علیهاالسلام) در مورد نقش اهلبیت(علیهمالسلام) در ایجاد اتحاد میفرماید: «خدا اطاعت و پیروی از ما اهلبیت را سبب برقراری نظمِ اجتماعی در امت اسلامی، و امامت و رهبریِ ما را عامل اتحاد و در امان ماندن از تفرقهها قرار داده است» (طبرسی، 1403، 1/99).
توجه به شهرنشینی و معماری
شهرنشینی و توسعة معماری بر اساس الگوهای بومی، از عناصر تمدنساز و از لوازم زندگی در جامعة متمدن است. بر اساس آیة «هُوَ أنْشَأكُمْ مِنَ الْأرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فِيها» (هود: 61) پس از اینکه خداوند متعال انسان را از خاکِ بیارزش و بیمقدار آفرید، عمران و آبادانی زمين را به او سپرد و قدرت و وسائل آن را در اختيارش قرار داد. همچنین به حکم آیة «جَعَلَ لَكُمُ الْأرْضَ ذَلُولاً فَامْشُوا فِي مَناكِبِها» (ملک: 15) زمين رامِ بشر است و با وجود چندین گونه حركت از قبیل حرکت وضعی و انتقالی، آرام است. اگر زمین دائما دچار آتشفشان یا زلزله بود، يا مسافت بین خورشید و زمین بیشتر یا کمتر بود، يا هر يك از معادلات موجود بر زمين مستولی نبود، زمين برای آدمی رام نبود. خداوند متعال، زمين را رام نموده تا امكان كوشش و تلاش انسان برای عمران و آبادی آن فراهم باشد.
اهلبیت(علیهمالسلام) نیز پیرو تعالیم پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله)، مردم را به عمران و آبادانی و شهرنشینی تشویق میکردند؛ زیرا شهرنشین شدن شیعیان در معماری شهرها نیز تأثیر میگذاشت و موجب میشد که ظاهر شهرها رنگ و بوی شیعی بگیرد؛ از اینرو است که امیرمؤمنان علی(علیهالسلام) در نامة خود به یکی از شیعیان، وی را به سکونت در شهرهای بزرگ تشویق میکند (نهجالبلاغه، نامه 69).
بیابانگردی، نقطة مقابل شهرنشینی است که اهلبیت(علیهمالسلام) همواره از آن نهی کردهاند. امام صادق(علیهالسلام)، بیابانگردی بعد از هجرت را یکی از گناهان کبیره برشمرده و آن را با شرک یکی دانسته است (حرّ عاملی، 1409، 11/507). امام باقر(علیهالسلام) از ازدواج زن مسلمانِ مهاجر با اعرابیای که او را از دارالهجره به بادیه ببرد، نهی کرده است (حرّ عاملی، 1409، 20/563)؛ زیرا در این صورت آن زن به حالت بیاباننشینی برمیگردد و از اجتماعات مسلمانان دور میشود و این میتواند انحطاط فکریِ او را به دنبال داشته باشد. در عصر اهلبیت(علیهمالسلام)، جامعة اسلامی همواره در حال گسترش بود؛ تا جایی که از لحاظ قلمرو، وسیعترین کشور آن زمان شده بود. پس از دورة فتوحات، با سرازیر شدن اموال کشورهای فتح شده، مرکز خلافت تبدیل به مرکز ساختوساز خانهها و قصرهای مجلل شده بود. احادیثی که از جانب اهلبیت(علیهمالسلام) در نهی از ساختوسازهای اضافی نقل شده (کلینی، 1407؛ 6/529-528؛ حرّ عاملی، 1409، 5/311-310)، ناظر به همین اسراف و تبذیرهای طبقة اشراف جامعه است؛ بنابراین، طبیعی است که اهلبیت(علیهمالسلام) ساختمانهای محکمی مانند قصرهای بنیامیه و بنیعباس نساخته باشند تا قرنها دوام بیاورد و کاملاً نشانگر دیدگاه آنان در معماری باشد؛ پس، نقش آنان بیشتر فکری بوده است و آنان با رهنمودهایشان زمینة فکریِ تطبیق معماری ملتهای مناطق فتح شده را با فرهنگ اسلام فراهم آوردهاند. اگر شیعیان توانایی این تطبیق را نمییافتند، هرگز معماری شیعی شکل نمیگرفت. قرآن کریم به انسانها سفارش میکند که اگر میخواهید درست زیستن را بیاموزید، به اطراف خود بنگرید و از موجودات اطرافتان که بسیار ماهرانه برای خود خانه میسازند، الگو بردارید و برای ساختن خانههای خود از معمارانی که در طبیعت زندگی میکنند، استفاده کنید؛ از اینرو خانة عنکبوت را خانهای سست و آن را نکوهش میکند (عنکبوت: 41)؛ اما خانة زنبور عسل را تمجید و تحسین میکند (نحل: 68). قرآن، نخستين مأموريت وحیانی زنبور عسل را مأموريت خانهسازی بیان میکند (نحل: 68)؛ شايد به دلیل آن است كه مسكنِ مطلوب، اولین شرط زندگی در جامعة متمدن است، و به دنبال آن، فعاليتهای ديگر امكانپذير خواهد شد (مكارم شيرازی، 1371، 11/298).
نتيجه
آنچه از این پژوهش نتیجه میگیریم آن است که درونمایهها و عناصر اصلي تمدنسازي، به بهترين شکل در قرآن کریم و سیرة اهلبیت(علیهمالسلام) وجود دارد. بررسی تاريخ تمدن اسلامی به خوبي نشان میدهد فرآيند ایجاد، شکوفایی و پويايي تمدن اسلامی ارتباط نزدیکی با نقش مؤثر و فعال اسلام در زمینة اجتماع و افراد داشته است. تمدن گذشتة اسلامي هرچند بر اساس اسلام ناب پایهریزی نشده بود، اما همين كه جرعهای از چشمة گوارای اسلام نوشيده بود، توانست آثاري به آن بزرگی و شکوه خلق کند؛ چراکه تولید فکر و اندیشه، تعقل و عقلگرایی، عدالتمحوری، امنیت همگانی، نهادینه سازی قانون و نظم، تعهد به اصول اخلاقی، نگرش فراقومیتی، تساهل و مدارا، تولید ثروت و سرمایه، همبستگی و مشارکت همگانی و توجه به شهرنشینی و معماری، از عناصر برگرفته از منابع تفکر اسلامی و تأثیرگذار برای تمدنسازی محسوب میشوند. به یقین اگر در تمدنسازيِ آینده، اسلام اصیل که همان تمسک به ثقلین یعنی قرآن و اهلبیت(علیهمالسلام) است، مبناي کار قرار گيرد، جهانیان شاهد شکلگیری تمدن بينظيري خواهند بود كه در آن، هم دنيا و هم آخرت جمع خواهد بود. اين نكته قابل اهتمام است كه اسلام برای تفکر ارزش قائل شد، و عقل و دانش را به شکل بينظيری ستایش کرد؛ بدینگونه مسلمان بودن، با تلاش و کار، و با اندیشه و تفکر، و با توحید سرشته شد. تمدنِ باشکوه اسلام كه در زمان کمی، تکامل یافت و میوه داد، ثمرة اين درونمايههاي تمدني بود. اين اتهام كه فرهنگ اسلامی با قدرت شمشير گسترش یافت، با حقایق تاريخي همخوان نیست (ر.ک: لوبون، 1358، 144). ضرورت و اهمیت این پژوهش، در دفع اینگونه اتهامات ناروا و ایجاد خودباوری برای شیعیان در حل مسائل بخشهای مختلف و ایجاد تحول در جامعه است.
منابع
1. قرآن کریم.
2. نهجالبلاغه (1414ق)، تحقیق: صالح، صبحی، قم.
3. ابنخلدون، عبدالرحمن بن محمد (1408ق)، مقدمه ابنخلدون، ج1، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
4. ابنسعد، محمد (1405ق)، الطبقات الکبری، ج2، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
5. ابن شهر آشوب، محمد بن علی (1379ق)، مناقب آلابیطالب، ج2، قم، المطبعة العلمیه.
6. اخوان كاظمی، بهرام (1382ش)، عدالت در انديشههای سياسی اسلام، قم، بوستان كتاب.
7. اولیری، دلیساونز (1374ش)، انتقال علوم یونانی به عالم اسلامی، ترجمه احمد آرام، تهران، مركز نشر دانشگاهي.
8. باغستانی کوزهگر، محمد (1401ش)، بافتار کوششهای شیعی در تمدن اسلامی در دوره مغول، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
9. برقی، احمد بن محمد بن خالد (1419ق)، رجال برقی، قم، مؤسسة النشر الإسلامی،
10. پایگاه طلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتاللهالعظمی سیدعلی خامنهای (khamenei.ir).
11. جوادی آملی، عبدالله (1382ش)، ادب فنای مقربان، قم، اسراء.
12. الحاج حسن، حسین (1426ق)، حضارة العرب فی صدر الإسلام، بیروت، المؤسسة الجامعیة للدراسات و النشر و التوزیع.
13. حرّ عاملی، محمد بن حسن (1409ق)، وسائل الشیعه، ج1و5و11و17و20، قم، مؤسسة آلالبيت(عليهمالسلام).
14. حرانی، حسن بن علی بن شعبه (1425ق)، تحف العقول، قم، مؤسسة النشر الإسلامی.
15. خوشنویس، جعفر (1364ش)، خطوط کلّی اقتصاد در قرآن و روایات، ترجمه مهدی انصاری، اصفهان، کتابخانه عمومی امام امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام).
16. دورانت، ویلیام جیمز (1367ش)، تاريخ تمدن، ترجمه احمد آرام و ديگران، ج1، تهران، آموزش انقلاب اسلامی.
17. دهخدا، علیاکبر (1377ش)، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران.
18. سبحانی، جعفر (1380ش)، در سرزمين تبوك، قم، دفتر تبليغات اسلامی.
19. طاهرزاده، اصغر (1389ش)، تمدنزایی شیعه، اصفهان، لب الميزان.
20. طباطبايی، سیدمحمدحسين (1390ق)، المیزان فی تفسیر القرآن، ج18، بیروت، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات.
21. طبرسی، احمد بن علی (1403ق)، الإحتجاج علی أهلاللجاج، ج1، مشهد، مرتضی.
22. طبرسی، حسن بن فضل (1370ش)، مكارم الأخلاق، ج8، قم، الشریف الرضی.
23. طبری، محمد بن جرير (1398ش)، تاريخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاينده، ج1، تهران، اساطير.
24. عبدوس، محمدتقی و محمدی اشتهاردی، محمد (1373ش)، فرازهای برجسته از سیره امامان شیعه(علیهمالسلام)، ج1، قم، دفتر تبلیغات اسلامی.
25. عمید، حسن (1381ش)، فرهنگ لغت عمید، تهران، امیرکبیر.
26. فاضلقانع، حمید (1396ش)، ظرفیتهای تمدنی اسلام، قم، مرکز بینالمللی ترجمه و نشر المصطفی.
27. فیض کاشانی، ملامحسن (1383ق)، المحجّة البیضاء، ج3، قم، انتشارات اسلامی.
28. قمی، محمد بن بابویه (شیخ صدوق) (1403ق)، الخصال، قم، جامعه مدرسین.
29. قمی، محمد بن بابویه (شیخ صدوق) (1413ق)، من لایحضره الفقیه، ج2، قم، مؤسسة النشر الإسلامی.
30. الکتانی، عبدالحی (1384ش)، التراتیب الإداریة، ترجمه علیرضا ذکاوتی، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و سازمان سمت.
31. كلينی، محمد بن يعقوب (1407ق)، الكافي، ج1، تهران، دار الكتب الإسلامية.
32. لوبون، گوستاو (1358ش)، تمدن اسلام و عرب، ترجمه سيدهاشم حسينی، تهران، كتابفروشی اسلاميه.
33. مجلسی، محمدباقر (1404ق)، بحارالأنوار، ج2و15و17و75، بيروت، مؤسسة الوفاء.
34. محرمی، غلامحسن (1390ش)، نقش امامان شیعه(علیهمالسلام) در شکلگیری و توسعه تمدن اسلامی، قم، مؤسسه امام خمینی(قدسسرّه).
35. محسنی گرکانی، احمد (1377ش)، زکات برای همه، قم، پیام مهدی(عجلاللهفرجه).
36. مطهری، مرتضی (1377ش)، مجموعه آثار، ج14، قم، صدرا.
37. معین، محمد (1363ش)، فرهنگ فارسی معین، تهران، امیرکبیر.
38. مفید، محمد بن محمد بن نعمان (1413ق)، الإرشاد، ج1، قم، مؤسسةآلالبیت(عليهمالسلام).
39. مكارم شيرازی، ناصر و دیگران (1371ش)، تفسير نمونه، ج11، تهران، دار الكتب الإسلامية.
40. نجفی، موسی (1397ش)، تمدن رضوی: مؤلفههای تمدنساز در مکتب سیاسی امام رضا(علیهالسلام)، تهران، آرما.
41. نوری، حسین (1408ق)، مستدرک الوسائل، ج12و13، قم، مؤسسة آلالبيت(عليهمالسلام).
42. وحیدیمنش، حمزهعلی (1386ش)، عناصر تمدنساز دین اسلام، ماهنامه معرفت، ش 123، اسفند 1386، صص 34-15.
43. ورام بن أبيفراس، مسعود بن عيسی (1410ق)، مجموعة ورّام، ج1، قم، مكتبة فقية.
44. ولایتی، علیاکبر (1392ش)، نقش شیعه در فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، ج1و2، تهران، امیرکبیر.
[1] . استادیار گروه معارف اسلامی، واحد تهران شمال، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران:
m.marefat@iau-tnb.ac.ir
[2] . William James Durant.