طبیعت یا محیط، هستومندی سیستماتیک حاصل از تعامل میان هستومندهای تشکیلدهندهی آن است که در طول زمان نیز تغییر میکنند. تا پیش از داروین تأکید اندیشمندان بر همکاری میان فرد جاندار با محیطشان مبنای نظریههای تبیینکننده بوده است حال آنکه داروین رقابت میان افراد را بر مبن چکیده کامل
طبیعت یا محیط، هستومندی سیستماتیک حاصل از تعامل میان هستومندهای تشکیلدهندهی آن است که در طول زمان نیز تغییر میکنند. تا پیش از داروین تأکید اندیشمندان بر همکاری میان فرد جاندار با محیطشان مبنای نظریههای تبیینکننده بوده است حال آنکه داروین رقابت میان افراد را بر مبنای نظریهای اقتصادی به عنوان پایهی تبیینهای خود برگزید. بنابراین سنگ بنای نظریهی داروین بر رقابت میان هستومندهای زیستی بنا شد و در این رویکرد هر گونه تعاملی میان هستومندها بر پایهی رقابت میان هستومندهای سطح بالاتر توضیح داده میشود. این امر و عدم وجود نظریهی وراثتی مناسب در زمان داروین سبب شد تا نظریهی تکاملیاش همانند دیگر نظریهها با مشکلاتی در تبیین برخی از رویدادهای زیستی مواجه گردد. رویکردهای تعاملی (همکاری) یا تقابلی (رقابت) به تنهایی نمیتوانند مبیّن کامل و یکپارچهای برای واقعیتهای زیستی تلقی شوند. بهنظر میرسد همزمان با اینکه رابطهی اساسی میان هر هستومند زیستی با محیط پیرامونش تعامل و همکاری است، تقابل و رقابتی میان برخی هستومندها بهویژه هستومندهای به شدت شبیه برای برقراری ارتباط بهتر با محیط پیرامونشان نیز برقرار است.
پرونده مقاله
مطالعات گسترده بر روی اختلالات عصبی ـ روانی تأثیر بهسزایی بر درک ما از ساختار و عملکرد مغز و سیستم عصبی گذاشته است؛ تا جاییکه پیامدهای فلسفی مهمی در حوزه ی فلسفه ی ذهن و علوم شناختی، داشتهاند. اُتیسم اختلالی است که از زمان شناسایی آن تا به امروز شاهد تغییرات بسیاری د چکیده کامل
مطالعات گسترده بر روی اختلالات عصبی ـ روانی تأثیر بهسزایی بر درک ما از ساختار و عملکرد مغز و سیستم عصبی گذاشته است؛ تا جاییکه پیامدهای فلسفی مهمی در حوزه ی فلسفه ی ذهن و علوم شناختی، داشتهاند. اُتیسم اختلالی است که از زمان شناسایی آن تا به امروز شاهد تغییرات بسیاری در مفهوم آن بودهایم. پژوهش پیرامون این اختلال آن را تبدیل به یک موضوع در مباحث روانشناسی فلسفی کرده است. روند این پژوهشها بر روی نقایص شناختی و رفتاری افراد دارای اُتیسم، بینش ارزشمندی در توسعه و ساختار شناخت اجتماعی داشته است. در این خصوص سه نظریهی اصلی شناخت یعنی نظریه ی ذهن، نظریه ی شبیه سازی و نظریهی کنترلِ اجرایی یا نظریه فراشناخت هر کدام با رویکردی متفاوت به اختلال اُتیسم، علت های متفاوتی را معرفی می کنند. در این مقاله ابتدا با تعریفِ بالینی از اُتیسم شروع کرده، سپس سه نظریه اصلی شناخت را معرفی کرده و در آخر برتری نظریهی شبیهسازی را در مقایسه با دو نظریهی دیگر نشان خواهیم داد.
پرونده مقاله
وحدت جهان طبیعت از دیرباز موضوع تفکّر و علاقهی فیلسوفان بوده است. در دوران مدرن، این موضوع در میان دانشمندان علوم طبیعی و از جمله علم زیستشناسی نیز مورد پژوهش قرار گرفته است. در این میان پیروان نظریهی فرگشت بر این باوراند که انواع موجودات طبیعی در یک پیوستار تبارمند چکیده کامل
وحدت جهان طبیعت از دیرباز موضوع تفکّر و علاقهی فیلسوفان بوده است. در دوران مدرن، این موضوع در میان دانشمندان علوم طبیعی و از جمله علم زیستشناسی نیز مورد پژوهش قرار گرفته است. در این میان پیروان نظریهی فرگشت بر این باوراند که انواع موجودات طبیعی در یک پیوستار تبارمند به ریشه و منشأ یگانه ای میرسند و یا به سخن دیگر همه انواع طبیعی به نحو پیوسته و تدریجی از یکدیگر و نهایتاً از یک منشأ مشترک، پدید آمدهاند. تقریری که تکاملگرایان از وحدت جهان طبیعت ارائه دادهاند، بنابر ادعای خودشان، مستلزم آن است که حقیقت انواع طبیعی، یک حقیقت صرفاً زیستی باشد و نوع بهمعنای ماهوی آن، هیچ حیثیّت نفسالأمری، مستقل و پایدار نداشته باشد. چنین تقریری همانطور که خود تکاملگرایان نیز اشاره کردهاند، در ناسازگاری با نظریهی حکمای اشراقی است که به وجه نفسالأمری و پایدار انواع قائل بودند. در این مقاله سعی شده است از منظر حکمت اشراقی و خصوصاً آراء سهروردی، دلایل پیروان نظریهی فرگشت در مورد وحدت جهان طبیعت و حقیقت انواع، نقد و بررسی شود. نتیجه این پژوهش نشان میدهد که در سنت اشراقی، از آنجا که جواهر قابل اشتداد ند، انواع میتوانند در نوعیّت خویش تکامل یابند، اما واقعیّت مستقل آنها نه در مرتبهی افراد مادی، بلکه در مرتبهی ارباب انواع و انوار جوهری مجرّد تأمین میشود.
پرونده مقاله
در هنر معاصر، تشخیص ابژهی زیباشناختی از ابژهی غیرزیباشناختی، سخت و گاهی غیرممکن میشود. مونرو سی بیردزلی تلاش دارد با تعریف ابژهی زیباشناختی بر این مشکل فائق آید. او تمام آثار هنری و ادبی را ابژهی زیباشناختی محسوب میکند که برای تمییز آنها کافی است منتقد از وقوع تج چکیده کامل
در هنر معاصر، تشخیص ابژهی زیباشناختی از ابژهی غیرزیباشناختی، سخت و گاهی غیرممکن میشود. مونرو سی بیردزلی تلاش دارد با تعریف ابژهی زیباشناختی بر این مشکل فائق آید. او تمام آثار هنری و ادبی را ابژهی زیباشناختی محسوب میکند که برای تمییز آنها کافی است منتقد از وقوع تجربه زیباشناختی مطمئن شود. ایجاد تجربهی زیباشناختی، کارکرد هنر است که با وجود وحدت، ترکیب و شدت در اثر هنری ایجاد میشود. بیردزلی، منتقد هنری میتواند دیدگاه عینباورانه و یا امپرسیونیستی داشته باشد، اما در هر حال، ارزش هنری، موضوع شناخت ابژهی هنری است و آگاهی از آن برای منتقد شرط لازم است. هدف این نوشتار، بررسی معیارهای تشخیص ابژهی زیباشناختی در نظریه زیباشناسی و نقد هنر بیردزلی است که میتواند ما را به اتخاذ رویکردی خاص در نقد هنر رهنمون کند. در این تحقیق، دادهها از طریق مطالعه کتابخانهای و جستوجوی اینترنتی جمعآوری شده مطالعه و بررسی میشوند تا پس از تجزیه و تحلیل برای پیبردن به نقاط ضعف و قوت تعریف بیردزلی از ابژهی زیباشناختی و کارآیی آن در نقد هنر استفاده شوند.
پرونده مقاله
در نقد ادبی تکاملی از منظر نظریهی تکامل داروینی شاهکارهای ادبی نقد میشوند. هدف عمده ی این سنخ نقد آن است که با نگاهی نو، نوری تازه بر هزارتوهای غامض روابط انسانی بتاباند. جوزف کرول از سردمداران نقد ادبی تکاملی است و معروفترین نقد وی بر تصویر دوریان گری، اثر اسکار وای چکیده کامل
در نقد ادبی تکاملی از منظر نظریهی تکامل داروینی شاهکارهای ادبی نقد میشوند. هدف عمده ی این سنخ نقد آن است که با نگاهی نو، نوری تازه بر هزارتوهای غامض روابط انسانی بتاباند. جوزف کرول از سردمداران نقد ادبی تکاملی است و معروفترین نقد وی بر تصویر دوریان گری، اثر اسکار وایلد، نگاشته شده است. این مقاله مروری انتقادی است بر نقد تکاملی کرول از شاهکار وایلد. دعوی مقاله آن است که کرول در نقد خود با این دشواری روبهروست که هدف اصلی کنشهای آدمی از منظر تکامل زیستی بقا و تولید مثل است در حالی که وایلد هدفی مغایر با این را برای قهرمان داستان خود، دوریان، معرفی می کند. نقد کرول یک نقد ادبی با ارزش است اما شاید نتوان آن را یک نقد ادبی تکاملی تمام عیار بهحساب آورد زیرا توجه کرول عمدتاً معطوف به روانشناسی تکاملی است در حالیکه از تکامل فرهنگی و لایه های فرازیستی انسان در نقد خود بهره نمی برد. با نگاه به نظریه هایی نظیر آراء دی وال می توان این نقد را بیشتر به یک نقد ادبی تکاملی نزدیک کرد.
پرونده مقاله
در تاریخ تفکر بشری هیچ مسئله بنیادینی به اندازه شناخت خدا که جز به واسطه صفات الاهی امکانپذیر نیست، بشر را به اندیشه وادار نکرده است و پاسخ به این مسئله مطالبهای جدی از متفکران هر عصر، خصوصاً فلاسفه بوده است. در این خصوص و در فکر فلسفی اسلامی، اندیشه ی ابن سینا از ام چکیده کامل
در تاریخ تفکر بشری هیچ مسئله بنیادینی به اندازه شناخت خدا که جز به واسطه صفات الاهی امکانپذیر نیست، بشر را به اندیشه وادار نکرده است و پاسخ به این مسئله مطالبهای جدی از متفکران هر عصر، خصوصاً فلاسفه بوده است. در این خصوص و در فکر فلسفی اسلامی، اندیشه ی ابن سینا از امتیازات ویژه ای برخوردار است چراکه به عنوان تأثیرگذارترین و پایدارترین اندیشه ها در حوزه فلسفه تحولات فکری عمیقی را پس از خود سبب شده است. این نوشتار کوشیده است تا با الگو قرار دادن این فکر فلسفی در جغرافیای فکر شیعه، چگونگی رابطه آراء این حکیم در محورهای اساسی بحث اسماء و صفات الاهی یعنی عینیت ذات و صفات و اتحاد مفهومی صفات را تبیین نماید. یافتهی نهایی پژوهش این حقیقت را مورد تأکید قرار داده است که در نظرگاه ابن سینا، عینیت صفات با ذات در حقیقت پایه و سنگ بنای نظریه اتّحاد مفهومی صفات بوده و ملازمه بین هر دو عنوان ضروری است؛ فلذا ابن سینا بر اساس فهم دقیق از عینیت ذات و صفات و مبتنی بر آن، این نظریه اختصاصی خود را در اتّحاد مفهومی صفات مطرح ساخته است.
پرونده مقاله
موضوع مابعدالطبیعه که در فلسفه ی یونان و بهویژه در کتب ارسطو طرح شده بود، پس از ترجمه ی آنها به زبان عربی، در آثار اندیشمندان مسلمان بسط یافت. اغلب ایشان مشهورترین موضوع نزد معلّم اوّل، یعنی موجود از حیث موجودیت را برگزیدند، گاه نیز تحت تأثیر کلمات دیگری از ارسطو، اسب چکیده کامل
موضوع مابعدالطبیعه که در فلسفه ی یونان و بهویژه در کتب ارسطو طرح شده بود، پس از ترجمه ی آنها به زبان عربی، در آثار اندیشمندان مسلمان بسط یافت. اغلب ایشان مشهورترین موضوع نزد معلّم اوّل، یعنی موجود از حیث موجودیت را برگزیدند، گاه نیز تحت تأثیر کلمات دیگری از ارسطو، اسباب برین و گاه به دلیل گرایش های دینی خود، واجب الوجود را موضوع فلسفه دانستند. پژوهش پیش رو عهده دار دیدگاه مبتکرانه ی حکیم سهروردی در این مسئله است. روش بحث نویسندگان، تلفیقی از توصیف تاریخی، تحلیل و مقایسه است. سهروردی در آثار به سبک مشّائی، ظاهراً دیدگاه ابن سینا را پذیرفته، با ادبیات مشّائی، عنوان موجود از حیث موجودیت را بر سایر موضوعات مطرح درباره ی فلسفه ترجیح می دهد و صرفاً در مواضعی، واژه ی وجود را به لحاظ معنای مصدری آن، جایگزین موجود می کند. اما در حکمة الإشراق، با نظام مفهومی نوینی مواجهیم که به مقتضای آن، شیء به عنوان بدیهی ترین مفهوم به جای موجود و وجود می نشیند و فارغ از هر قیدی، موضوع متافیزیک اشراقی قلمداد می شود. سهروردی از ابتدا، شیء را مقسم نور و ظلمت قرار می دهد و در پی آن، سایر مفاهیم حکمت اشراقی شکل می گیرند. از نتایج مهم این رویکرد، نفی اعتباریت ظلمت و طرد انگاره ی هم سانی نور با وجود است که شارحان حکمة الإشراق به درستی آن دو نکته را تبیین نکرده اند. اتّخاذ شیء به عنوان موضوع متافیزیک، بعدها با تقریراتی متفاوت، در آثار برخی حکیمان نظام ساز، از جمله رجب علی تبریزی و شاگردان وی تبلور یافته است.
پرونده مقاله