منطقه بیابانی (BWhs) از گرم و خشکترین مناطق اقلیمی در جهان است که به علت شرایط محیطی نیازمند داشتن الگوها و ضوابطی خاص جهت دستیابی به آسایش حرارتی میباشد و توجه به مولفههای اقلیمی در طراحی معماری و منظر میتواند در تعدیل شرایط محیطی این منطقه موثر واقع شود. باغ ایران چکیده کامل
منطقه بیابانی (BWhs) از گرم و خشکترین مناطق اقلیمی در جهان است که به علت شرایط محیطی نیازمند داشتن الگوها و ضوابطی خاص جهت دستیابی به آسایش حرارتی میباشد و توجه به مولفههای اقلیمی در طراحی معماری و منظر میتواند در تعدیل شرایط محیطی این منطقه موثر واقع شود. باغ ایرانی بهعنوان الگو و پارادایمی از منظر تاریخی این سرزمین، پاسخگوی بسیاری از اهداف اقلیمی در گستره وسیع گرم و خشک بیابانی فلات مرکزی ایران بوده است که شامل کاهش دما، افزایش رطوبت و کنترل بادهای نامطلوب میباشند. از اینرو بهکارگیری الگوهای اقلیمی در معماری عناصر طبیعی و مصنوع باغ ایرانی در طراحی منظر و فضاهای سبز شهری میتواند موجب ارتقای آسایش محیطی شود. این مقاله با بررسی تطابق الگوهای طراحی باغهای دولتآباد و فین واقع در شهرهای گرم و خشک بیابانی یزد و کاشان با مشخصات اقلیمی این مناطق، ضمن مطالعه عناصر طبیعی (آب و گیاه) و مصنوع (کوشک) آنها و مقایسه این باغها با یکدیگر، تاثیرپذیری این الگوها از اقلیم محلی را مورد بررسی قرار میدهد. پژوهش حاضر در زمره پژوهشهای کاربردی و هدف نهایی آن شناخت الگوهای اقلیمی در طراحی باغهای مناطق گرم و خشک بیابانی میباشد. روش تحقیق این پژوهش به صورت توصیفی- تحلیلی از طریق نظریه دادهبنیاد با استخراج دادهها از باغهای دولتآباد و فین در اقلیم گرم و خشک بیابانی(BWhs) است. گردآوری دادهها در دو بخش مطالعات اسنادی و تحلیل مدارک مربوط به این باغها از بعد کالبدی میباشد. بررسی تطبیقی مشخصههای این باغها با مولفههای اقلیم محلی و نیز با یکدیگر با رویکرد اقلیمی نشانگر آن است که الگوهای طراحی باغهای دولتآباد یزد و فین کاشان در انطباق با مولفههای اقلیمی منطقه گرم و خشک بیابانی (BWhs) بوده و شباهتها و تفاوتهای اقلیمی در مقیاس محلی، موجب شباهتها و تفاوتهای میان این دو باغ شده است.
پرونده مقاله
مسیریابی در فضای بینابینی محیط مسکونی اهمیت بسیار دارد و مولفههایی در بالا بردن کیفیت مطلوب مسیریابی موثر میباشند. در بعضــی از مجتمعهای مسکونی برخی از ویژگیهای فضای بینابینی حذف شــده و یــا در صورت وجود از کیفیت مناســبی برخوردار نمیباشــند. ایجاد زمینههای محیطی چکیده کامل
مسیریابی در فضای بینابینی محیط مسکونی اهمیت بسیار دارد و مولفههایی در بالا بردن کیفیت مطلوب مسیریابی موثر میباشند. در بعضــی از مجتمعهای مسکونی برخی از ویژگیهای فضای بینابینی حذف شــده و یــا در صورت وجود از کیفیت مناســبی برخوردار نمیباشــند. ایجاد زمینههای محیطی، برای افزایش کیفیت مسیریابی در فضای بینابینی محیط مسکونی اهمیت بسیار دارد، زیرا این موضوع باعث خوانایی مسیرهای مخاطبان و در نتیجه بالا رفتن کیفیت فضایی میشود. این ارزیابی برای مجتمعهای پس از سکونت صورت پذیرفته و بهواسطه پرسش از ساکنان مجتمعهای مسکونی، نتایج پژوهش حاصل شده است. ارزیابی پس از سکونت وابسته به بررسی چگونگی سازماندهی مولفههای موثر میباشد که شناخت دقیق این مولفهها و چگونگی تاثیرگذاری آنها در مسیریابی، از منظر ساکنان مورد بحث قرار گرفته است. با توجه به پیشینه پژوهشی در این بررسی، این مولفهها در سه حوزه محیطی، انسانی و بصری شناسایی و دستهبندی شدهاند. این پژوهش مولفههای موثر در طراحی فضای بینابینی و ارتباط بین آنها را با توجه به کیفیت مسیریابی ارزیابی میکند. مولفههای سه حوزه محیطی، انسانی و بصری به روش چکلیست مشاهدهای و تحلیل محتوا انتخاب شده و در سه مجتمع مسکونی، مورد سنجش قرار گرفتهاند. در این راستا پرسشنامهای در سه بخش با محوریت عوامل محیطی، انسانی و بصری تدوین و توزیع شده است. این پژوهش کمی با جامعه آماری 90 نفر از ساکنان سه مجتمع مسکونی در شهر کرمان و با تحلیل در نرمافزارSPSS 26 و با استفاده از آزمون فریدمن به اهمیت و ارتباط مولفهها با یکدیگر پرداخته است. نتیجه تحقیق نشان میدهد که تعادل بین سه مولفه محیطی، انسانی و بصری میتواند مخاطب را در انتخاب مسیر یاری نماید. همچنین نتایج پژوهش میتواند طراحان را برای ایجاد یک چارچوب، بر اساس عوامل موثر یاری نموده تا در طراحی پیش از سکونت به علت عدم دسترسی به کاربر محیطی از آن بهره برند.
پرونده مقاله
سرعت پیشرفتهای علمی بهویژه در زمینه فناوریهای نوین در صنعت ساختمان از یکسو و لزوم کاهش مصرف انرژیهای تجدیدناپذیر از سوی دیگر، بهرهگیری از منبع عظیم نور خورشید را یک ضرورت ساختهاند. در این پژوهش در وهله اول کیفیت نور روز در یکی از ساختمانهای قدیمی دانشکده معماری چکیده کامل
سرعت پیشرفتهای علمی بهویژه در زمینه فناوریهای نوین در صنعت ساختمان از یکسو و لزوم کاهش مصرف انرژیهای تجدیدناپذیر از سوی دیگر، بهرهگیری از منبع عظیم نور خورشید را یک ضرورت ساختهاند. در این پژوهش در وهله اول کیفیت نور روز در یکی از ساختمانهای قدیمی دانشکده معماری دانشگاه تهران بررسی شده، سپس میزان تاثیر سایبان پویا در بهبود کیفیت روشنایی محیط داخلی ساختمان مورد ارزیابی قرار گرفته است. فرآیند طراحی با شبیهسازی مدل ساختمان با استفاده از نرمافزارهای طراحی محاسباتی راینو-گراسهاپر و بهکارگیری پلاگین شبیهسازی کلایمت استودیو، مطابق با شرایط زمانی و آب و هوایی شهر تهران آغاز میگردد و سپس شاخصهای روشنایی روز و خیرگی در وضع موجود و پس از نصب سایبان پویا، تحلیل میشوند. یافتههای تحقیق نشان میدهند که در اقلیم تهران، سایبانهای سازگار میتوانند نور روز را بهطور موثری توزیع کنند و آسایش بصری را افزایش دهند. این نتیجهگیری به هیچوجه از کارایی عالی ساختمان آتلیه معماری پردیس هنرهای زیبای تهران در تامین نور روز کافی در فضای آموزشی نمیکاهد و صحت عملکرد آن را تایید میکند. با اینحال، برای تنظیم میزان روشنایی داخلی و سازگاری با تغییرات آب و هوایی، استفاده از سایبان پویای هوشمند، راه حل بسیار ارزشمندی در اختیار طراحان میگذارد. هرچند ساختمان در شرایط قابل قبول قرار دارد اما استفاده از سایبان پویا برای جلوگیری از تابش خیرهکننده در جبهه جنوبی در بیشتر اوقات سال ضروری است. نتایج نشان از قرارگیری شرایط در محدوده آسایش بصری و مصرف بهینه انرژی بهدلیل انطباقپذیری سایبان با شرایط اقلیمی بهصورت هوشمند دارند که در متن تحقیق به تفصیل توضیح داده میشوند.
پرونده مقاله
کریستوفر الکساندر براساس ایده سرشت نظم، همه پدیده های جهان هستی را تحت دو عنوان ساختارهای زنده و ساختارهای غیرزنده مطالعه می کند و به بررسی و شناخت الگوی ساختارهای زنده با توجه به پانزده خصلت بنیادی میپردازد. او معماری مدرن را قبول ندارد و ساختارهای زنده را درمعمار چکیده کامل
کریستوفر الکساندر براساس ایده سرشت نظم، همه پدیده های جهان هستی را تحت دو عنوان ساختارهای زنده و ساختارهای غیرزنده مطالعه می کند و به بررسی و شناخت الگوی ساختارهای زنده با توجه به پانزده خصلت بنیادی میپردازد. او معماری مدرن را قبول ندارد و ساختارهای زنده را درمعماری بومی می یابد. در این میان معماری دستکند، بهعنوان یک نمونه معماری بومی است که به نیازهای انسان، در ارتباط با خود، جامعه، ساختارهای اجتماعی، موقعیت جغرافیایی، اقلیم، حوادث و طبیعت پاسخ مناسب داده است. بر همین اساس پژوهش حاضر قصد دارد با هدف تبیین نقاط مشترک بین معماری دستکند و نظریه الکساندر و تطبیق آن ها با یکدیگر زمینه مناسب تری برای بهره از تجربه معماران گذشته و شناخت هوشمندی بهکاررفته در این آثار و تطبیق آن با بومی سازی و نیازها و ضرورت های معماری امروز ایران در جهت تداوم برای آینده را فراهم آورد. از همینروی، این پژوهش از نظر هدف، بنیادی و در رده پژوهش های کیفی و از نظر روش، از نوع تحقیقات اقدام پژوهی مبتنی بر مطالعات اسنادی و مشاهدات میدانی -پیمایشی طبقه بندی می شود، که بررسی تعمیم پذیری نظریه در حوزه استان اصفهان و بهصورت هدفمند در 6 شهر زیرزمینی انجام شده است. یافته های پژوهش نشان می دهند که این مجموعه ها بهطور نسبی بر پانزده خصلت، قابل تطبیق هستند، اما از این پانزده خصلت، نقش مقیاسهای مختلف، مراکز نیرومند، مرزها، ابهام و انسجام عمیق، تضاد، درجه بندی، ناهمگونی، سادگی و آرامش درونی و جدایی ناپذیری در بومی سازی بسیار زیاد و چشمگیر و نقش تکرار متناوب، فضای معین، شکل خوب، تقارن موضعی، پژواک و فضای خالی کمتر است.
پرونده مقاله
امروزه یکی از مشکلاتی که دامن گیر فضاهای معماری و شهری شده است، بحث سرزندگی میباشد. سرزندگی یکی از نیازهای اساسی شهرها است که با توسعه روند شهرنشینی و آسیبهای اجتماعی، اهمیت آن روزبه روز بیشتر میشود و از آنجایی که میزان سرزندگی افراد با بهبود کیفیت زندگی آن ها رابط چکیده کامل
امروزه یکی از مشکلاتی که دامن گیر فضاهای معماری و شهری شده است، بحث سرزندگی میباشد. سرزندگی یکی از نیازهای اساسی شهرها است که با توسعه روند شهرنشینی و آسیبهای اجتماعی، اهمیت آن روزبه روز بیشتر میشود و از آنجایی که میزان سرزندگی افراد با بهبود کیفیت زندگی آن ها رابطه مستقیمی دارد، بنابراین پرداختن به این موضوع از اهمیت بالایی برخوردار است. مسئله اصلی در این پژوهش عدم پاسخدهی محیط به نیازهای روانی شهروندان است که باعث شده فضاهای موجود با عدم رضایت ساکنین مواجه شوند و محیطهای ناخوشایند و فاقد سرزندگی به وجود آورند. بر همین اساس هدف از پژوهش حاضر، بررسی چگونگی و میزان تاثیر مولفههای عملکردی، اجتماعی، فرهنگی و زیستمحیطی فضاهای باز و نیمهباز بر افزایش حس سرزندگی ساکنین مجتمعهای مسکونی شهر رشت میباشد. روش تحقیق پژوهش ترکیبی (کمی،کیفی) است. در مرحله اول (روش کیفی) با مطالعه ادبیات تحقیق و پیشینه پژوهش عوامل موثر بر سرزندگی استخراج شده، سپس دادهها از طریق پرسشنامه محققساخته از متخصصین معماری جمع آوری و پس از دستهبندی با روش رتبهبندی آزمون فریدمن مهمترین متغیرها و مولفههای موثر بر سرزندگی حاصل شده است. در مرحله بعد (روش کمی) داده های مورد نیاز با روش مطالعات پیمایشی و از طریق پرسشنامه بسته پاسخ محقق ساخته از ساکنین سه مجتمع مسکونی پردیسان، کاکتوس و لاکانشهر رشت جمعآوری و بر اساس پاسخهای ساکنین میزان تاثیرگذاری مولفههای موثر بر سرزندگی در مجتمعهای مسکونی مشخص شده است. در مرحله بعد با آزمون پیرسون درستی فرضیه های تحقیق مورد تحلیل وارزیابی قرار گرفته است. نتایج نشان میدهند که در بعد عملکردی تنوع و انعطاف پذیری در کاربری و فعالیت، آسایش جسمی، صوتی، بصری، امنیت، دسترسی مناسب، کارایی و رضایتمندی، سازگاری و نظارتپذیری در بعد اجتماعی تعاملات اجتماعی، سازگاری اجتماعی، قابلیت حضورپذیری برای همه گروههای سنی در بعد فرهنگ غنای حسی و هویت بومی، هویتمندی و در بعد زیستمحیطی آسایش اقلیمی، همسازی با طبیعت از عوامل موثر بر سرزندگی در فضاهای باز و نیمهباز مجتمعهای مسکونی درشهر رشت میباشند. همچنین در نهایت راهکارهایی درجهت طراحی مبتنی بر این مولفهها در فضاهای باز و نیمهباز ارائه شده است.
پرونده مقاله
شهرها سیستمهای اجتماعی و اقتصادی پایدار و پیچیدهای هستند که اگر عوامل تعادل آنها، مانند امنیت کنترل نشود، روبه نابودی میروند. یکی از جدیدترین رویکردها در برابر بحران امنیت شهری توجه به نسل جدید پیشگیری از جرم از طریق طراحی محیطی است. از این رو تاثیر الگوی رفتاری ساک چکیده کامل
شهرها سیستمهای اجتماعی و اقتصادی پایدار و پیچیدهای هستند که اگر عوامل تعادل آنها، مانند امنیت کنترل نشود، روبه نابودی میروند. یکی از جدیدترین رویکردها در برابر بحران امنیت شهری توجه به نسل جدید پیشگیری از جرم از طریق طراحی محیطی است. از این رو تاثیر الگوی رفتاری ساکنین بر امنیت و سنجش رابطه بین خصوصیات محیط کالبدی و رفتار ساکنین با توجه به رویکرد CPTED که منجر به بالا رفتن امنیت محیطی میگردد؛ ضروری به نظر میرسد. با توجه به موفقیت آمیزبودن CPTED در دنیا طبق هدف میتوان با ارائه مدل به افقهایی در ارتقا مفهومCPTED دست یافت. همچنین طبق فرضیهها دریافت بین خصوصیات محیط کالبدی و ویژگیهای رفتاری ساکنین فضاهای مسکونی رابطه وجود دارد، با تبیین الگوهای محیط های مسکونی امن در شهر ساری آن را با شاخصههایCPTED تطبیق داد و با به کارگیری ویژگیهای رفتاری و طبقاتی متفاوت شهر ساری به الگوهای کالبدی فضای مسکونی امن دست یافت. پژوهش حاضر از نظر روششناسی در دسته تحقیقات آمیخته بوده، در آغاز تجزیه و تحلیل از یک فرآیند نقشهبرداری مفهومی برای کشف موقعیت نظری هر عنوان مفهومی استفاده شده، سپس مؤلفههایCPTED با سه فرضیه ارزیابی شده است. از روششناسی اسنادی و کتابخانهای با رویکرد بازنگری نظاممند منابع مرتبط استفاده شده است، متعاقبا با انجام گونهشناسی کالبدی و اجتماعی محله طبرستان ساری از طریق توزیع پرسشنامه تحقیق و تحقیق میدانی به صورت هدفمند و سپس تحلیل داده های کیفی حاصل با SPSS3 درجه اهمیت هر معیار ارزیابی شد، از مدل تحلیل عاملی، آمار توصیفی در تایید یا ردGOF ، آمار استنباطی از طریق معیار فرضیههای تحقیق و آزمون کولموگروف-اسمرینوف و تحلیل 384 پرسشنامه در سال99 استفاده گردید، طبق خروجیها برای مدل حاضر GOF برابر 0/64 محاسبه که نشان از برازش قوی مدل دارد، کلیه فرضیههای تحقیق تایید گردیده و در خاتمه نتایج تحقیق از طریق ارائه مدل مفهومی CPTED از عوامل تاثیرگذار بر امنیت فضاهای مسکونی ارائه گردید.
پرونده مقاله
فضاهای زیستی در هر منطقه تحت تاثیر خاستگاههای اقلیمی، فرهنگی و گاه ﺗــﺎرﯾﺨﯽ و ﺳﯿﺎﺳــﯽ آن ﻣﻨﻄﻘــﻪ ﺷــﮑﻞ ﮔﺮﻓﺘــﻪاند. بی تردید اولین خاطرات و تجارب انسان در خانه به وجود میآید که نقش بنیادین در جهان بینی او و در نتیجه جهانبینی جامعه دارد. در پژوهش حاضر به شناسایی انواع چکیده کامل
فضاهای زیستی در هر منطقه تحت تاثیر خاستگاههای اقلیمی، فرهنگی و گاه ﺗــﺎرﯾﺨﯽ و ﺳﯿﺎﺳــﯽ آن ﻣﻨﻄﻘــﻪ ﺷــﮑﻞ ﮔﺮﻓﺘــﻪاند. بی تردید اولین خاطرات و تجارب انسان در خانه به وجود میآید که نقش بنیادین در جهان بینی او و در نتیجه جهانبینی جامعه دارد. در پژوهش حاضر به شناسایی انواع فضاهای مسکونی سنتی با محوریت حیاط مرکزی در کشور هندوستان پرداخته می شود و به طور خاص نقش حیاط مرکزی هندی در ارتباط با نوع ویژگیهای اقلیمی و فرهنگی و چگونگی زندگی ساکنینش، در کشور هند مورد بررسی قرار می گیرد. با توجه به وسعت کشور هند و تنوع اقلیمی و فرهنگی آن، تحقیق حاضر به بررسی بخشی از گونههای حیاط مرکزیدار در بخشی از ایالت جنوب هند در منطقه کرالا با استناد به منابع تاریخی میپردازد. ساختار کلی این پژوهش بر دو قسمت استوار است. در قسمت اول به معرفی نمونه هایی از الگوهای مسکن تاریخی با محوریت حیاط مرکزی پرداخته شده است. در قسمت دوم با شناخت و معرفی الگوهای معماری بومی و تاریخی مسکن هند، زمینه مناسب جهت تحلیل فراهم آمده است. سپس در این قسمت از طریق ارزیابی و مقایسه تطبیقی نمونههای انتخابی، وجوه مختلف اشتراک و افتراق آنها به لحاظ نوع ساختار کالبدی، چگونگی وضعیت پلان آن ها و نیز بر اساس چیستی و چگونگی ارتباط بین فضاهای باز و بسته و نیمهباز و روابط عملکردی، هم به لحاظ اقلیمی و هم به لحاظ فرهنگی مورد تحلیل قرار می گیرد. نتایج حاکی از آن هستند نقش کلیدی آیینها و اندیشهها در فضای زندگی مردمان هند چنان در دیدگاه هندیها مقدس است که گاه مسائل اقلیمی و منطقهای را تحت پوشش خود قرار داده است. معماری خانههای سنتی مناطق جنوبی هند در پاسخگویی به شرایط اقلیمی و موقعیت فرهنگی، عنصر ویژهای را عرضه کرده است.
پرونده مقاله
توسعه شهرها در قرن حاضر برای پاسخگویی به معضلاتی مانند رشد جمعیت، تقاضای عمومی برای زندگی و کار، توجه به گسترش عمودی را افزایش داده است. مجتمع مسکونی مرتفع راهکاری برای پاسخدهی به شرایط حاکم است. این مجموعههای مسکونی در ساختار خود دارای مزایا و معایبی هستند و بسیاری ا چکیده کامل
توسعه شهرها در قرن حاضر برای پاسخگویی به معضلاتی مانند رشد جمعیت، تقاضای عمومی برای زندگی و کار، توجه به گسترش عمودی را افزایش داده است. مجتمع مسکونی مرتفع راهکاری برای پاسخدهی به شرایط حاکم است. این مجموعههای مسکونی در ساختار خود دارای مزایا و معایبی هستند و بسیاری از آنها بر اساس ضوابط مدون و آییننامههای موجود ساختار فضایی خود را شکل دادهاند و ضوابط شاکله اصلی ساختار فضایی در آنها بوده است که در بعضی از آنها این امر بهصورت واضحتری خود را نشان میدهد. این پژوهش با بررسی و اولویتبندی ضوابط با توجه به میزان سهم عاملی آنها در شکلگیری ساختمانهای بلندمرتبه شکل گرفته است. روش تحقیق ترکیبی و از نوع آمیخته کیفی در کمی است. در مرحله کیفی از مصاحبه برای گردآوری اطلاعات و از پرسشنامه در مرحله کمی بهره گرفته میشود. نرمافزارهای مورد استفاده در این پژوهش، در بخش کمیJMP و در بخش کیفی ATLASTI است. نتایج نشان میدهد که بیشترین تاثیرگذاری متعلق به: ضوابط محدودیت ارتفاعی بر فاصله بین عناصر با مقدار(000/1)، ضوابط محدودیت مکانی بر اجزای واحد با مقدار(000/1)، ضوابط اطفای حریق بر اجزای واحد با مقدار (982/0)، ضوابط آسانسور بر بافت با مقدار(000/1) اما کمترین تاثیرگذاری شامل ضوابط محدودیت ارتفاعی با پیوستگی کالبدی (388/0)، ضوابط محدودیت مکانی با بافت(514/0)، ضوابط آسانسور بر پیوستگی کالبدی با مقدار(356/0) و ضوابط اطفای حریق بر فرم با مقدار(246/0)، ضوابط راه خروج با اجزای واحد با مقدار(401/0)، ضوابط ساختار کالبدی بر خوانایی با مقدار(213/0)، پیوستگی کالبدی و ضوابط مصرف انرژی و صرفهجویی با پیوستگی کالبدی با مقدار(388/0)، ضوابط استقرار خودروها با تفاوتهای کالبدی با مقدار(255/0) و ضوابط پیشآمدگی بر عرصه بندی فضایی با مقدار(262/0) است. درنهایت برای بهبود ساختار فضایی و کنترل نقشهای مخرب ضوابط به علت عدم هماهنگی بین ابعاد ساختاری فضا راهبردهای زیر پیشنهاد ارائه شده است.
پرونده مقاله