ارائه الگوی توسعه پایدار ملی بر اساس مبانی مدیریت دانایی استراتژیک متکی بر تئوری نظم در آشفتگی
محورهای موضوعی : Journal of Investment Knowledgeمحسن قدمی 1 , زهره محمدی 2 , مینا قدمی 3
1 - عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم تحقیقات، تهران، ایران (نویسنده مسئول)
2 - دانشجوی دکتری مدیریت گردشگری دانشگاه علامه طباطبایی تهران، ایران
3 - دانشجوی دکتری مدیریت فرهنگی دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، تهران، ایران
کلید واژه: مدیریت دانایی, توسعه پایدار, مدیریت استراتژیک, تئوری نظم در آشفتگی,
چکیده مقاله :
امروزه صاحب نظران معتقدند که هر گونه توسعه ای از طریق تعالی سرمایههای انسانی صورت می پذیرد. مدیریت دانایی سرمایههای انسانی را به عنوان ارزشمندترین دارایی سازمان تلقی میکند و معتقد است که توسعه در گرو داشتن سرمایههای انسانی توانمند و خود کارآمد خواهد بود. توسعه سازمانی، توسعه محلی و در نهایت توسعه ملی را نیز به همراه خواهد داشت که از طریق درونی سازی فرهنگ توسعه در افراد محقق میشود. در این تحقیق از روش اسنادی به صورت توصیفی تحلیلی استفاده شده است. نتایج حاکی از آن است که توسعه جریانی چند بعدی است که مستلزم تغییرات اساسی در ساختار اجتماعی، طرز تلقی مردم، نهادهای ملی و نیز تسریع رشد اقتصادی، کاهش نابرابری و ریشه کن کردن فقر مطلق چه در سطح ملی و چه در سطح سازمانی میباشد که باید در قالب فرهنگ توسعه درون افراد تجلی یابد تا پیاده سازی آن ممکن گردد.
Todays the subject of development in all the countries of the world is the main issue and experts believe that can takes place by promoting human capital development. Knowledge management defines human resources as the most valuable asset of the organization and believes that the development depends on capable and efficient human capital. Organizational development leads to local development and at the end to national development which will be achieved through internalizing development culture in human assets. This research is a descriptive analytical based on documents. The results indicates that the development is multi-dimensional stream which needs fundamental changes in the social structure, attitudes of the people, national institutions, as well as accelerating economic growth, reduce inequalities and eradicate absolute poverty whether in national or organizational level which be expressed in the pattern of development culture in order to be implemented.
