جُستاری در رویکرد مولوی به از خودبیگانگیِ انسان، با نگرشی به انسانِ معاصر
محورهای موضوعی : اسطورهمجتبی صداقتی فرد 1 , فرهاد ابی زاده 2
1 - استادیار جامعهشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد گرمسار
2 - استادیارعلوم تربیتی دانشگاه آزاد اسلامی واحد گرمسار
کلید واژه: صورت(1), معنا(2), بیخویشتنی ]از خودبیگانگی[(3), از خود رهاشدگی(4), انسان معاصر,
چکیده مقاله :
در این مقاله، نگارندگان با رویکردی برای شناخت چالشهایی که در برابر انسان معاصر قرار دارد با بهرهگیری از آراء مولوی در مثنوی معنوی، پدیدة از خودبیگانگی را مورد توجه قرار دادهاند. در ادبیات کهن پارسی، برخی اندیشمندان با بیان نکات ظریف و مهمی دربارة ازخودبیگانگی انسان، دری دیگر در شناخت اینگونه پدیدارهای گشوده و منظر خاصی را پیش روی انسان نهادهاند که در اطلاقی کلی میتوان آن را نظرگاه عرفانی خواند. در صدر قائلان و حاملان پیام عرفانی در فرهنگ دیرین پارسی، مولوی است که در شش دفتر مثنوی معنوی، بسان معلّمی انسانگرا، هوشمندانه پدیدارهایی را از دل روایات و داستانها استخراج کرده است که تأمل در آنها انسان امروز را نیز به نکات گرانبها و ارزشمند رهنمون میسازد. وی درباره مسخ و از خودبیگانگی بشری در برابر پدیدارهای غفلتساز و فریبای بیرونیِ جهان مادی، معناپردازی و اشارات قابل توجهی کرده است که شرح، تفسیر و تحلیل آن محور محتوای این نوشتار را تشکیل میدهد.
The authors of this article present the concept of "alienation" as a challenge for modern man, based on the thoughts of Mowlānā Jalāl-al Din Balkhī’s Masnavi-e Manavi. As a matter of fact, alienation is not entirely a characteristic of the contemporary age. In Persian Literature the concept of alienation has been proposed and discussed by Islamic mystics long before the dawn of the modern era. Mowlānā Jalāl-al Din Balkhī, in his six books of Masnavi-e Manavi, speaks about alienation and metamorphosis from a mystical point of view.
