شیوۀ برخورد فردوسی با نظام اساطیری
محورهای موضوعی : اسطورهمسعود آلگونه 1 , لیلا میرمجربیان 2
1 - استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان
2 - هیئت علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان
کلید واژه: تفسیر تمثیلی, تفکّر اسطورهای, تفسیر نامگرایانه, تفسیر اوهمریستی, تفسیر فیزیکی,
چکیده مقاله :
فردوسی در روایتِ شاهنامه با یک مسئلة مهم مواجه شده است؛ آن هم طرز تلقیِ عصرِ وی از اساطیر است. گویی عصری که فردوسی در آن میزیست یکی از شکوفاترین دورانِ خردورزی در ایران زمین محسوب میشود. با این تصور، شیوۀ مواجهه فردوسی با اساطیری که یکسره از بندِ قواعدِ خرد آزاد و رها هستند چگونه میتوانست صورت گرفته باشد. بدیهی است که فردوسی در گرانیگاه دو دنیای متفاوت از هم واقع شده بود: دنیایِ بیرونی خردورزِ قرنِ چهارم و دنیای درونی خردگریزِ اساطیر. گره زدن این دو دنیا به یکدیگر کار سترگی است که میبایست در شاهنامه صورت پذیرفته باشد. این پژوهش به این مسئله میپردازد که شاهنامه چه امکانات و شیوههایی را برای برخورد با نظام اساطیری به کار بسته است. به همین منظور پس از تفکیک اشکالِ متفاوت تفسیر اسطورهها به تفسیر تمثیلی، تفسیر نامگرایانه، تفسیر اوهمریستی، و تفسیر فیزیکی با بررسی متن شاهنامه ـ به صورت استقرای ناقص ـ میکوشیم پاسخی درخور برای این پرسش فراهم آوریم.
Ferdowsi has encountered an important issue during the narration of Shāhnāmeh, and that is the dominant viewpoint of his era about myths. It seems that the age in which Ferdowsi lives is one of the flourishing periods of rationality in Iranian history. Accordingly, how could Ferdowsi’s attitude towards myths be configured? Due to the fact that some myths are completely free of the principles of ration, and Ferdowsi has to reconcile the external world of his intellectual age (the fourth century AH) and the internal irrational world of myths, intermingling such different worlds is possibly a huge task for Ferdowsi to perform. This article aims to explore through what methods and techniques Shāhnāmeh faces the mythological systems. Thus, after dividing the forms of myth interpretation to allegorical, nominal, Euhemeristic, and physical ones, and finding cases of these forms in Shāhnāmeh by using imperfect induction, we try to provide an optimal answer for this question.
