جایگاه علوم اجتماعی در آموزش رشته شهرسازی؛ تحولات و چالشهای پیشرو
محورهای موضوعی : علوم اجتماعیزینب طالبی 1 , فرح حبیب 2 , ایرج اعتصام 3
1 - دانش آموخته دوره دکتری تخصصی شهرسازی، گروه شهرسازی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات تهران، ایران
2 - استاد شهرسازی، دانشکده هنر و معماری، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات تهران، ایران.
3 - استاد معماری، دانشکده هنر و معماری، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات تهران، ایران
کلید واژه: علوم اجتماعی, رشته شهرسازی, آموزش شهرسازی,
چکیده مقاله :
تلاشهای مستمر برای تعریف و تحدید رشته شهرسازی طی بیش از یک قرن گذشته در ابعاد معرفتشناسانه، جامعهشناسانه، نهادی و ... در جریان بودهاست. مهمترین خصلتهای مورد توافق این ابعاد برای شهرسازی فضا و مکان به عنوان موضوع اصلی رشته، تعدد موضوعات و تخصصهای موجود در رشه شهرسازی و افزایش پیچیدگیهای موجود در این رشته (میان رشتهای بودن)، آیندهگرا بودن، رابطه بین دانش و عمل، سرشت مداخلهگرا و بعد زمانی رشته شهرسازی، هستند. میانرشتهای بودن شهرسازی همواره به عنوان چالشی جدی برای این رشته مطرح بوده و هست و موجب سرگردانی دانشجویان و حتی حرفهمندان شده است. علوم اجتماعی از جمله تخصصهایی است که شهرسازی مرزهای خود را بر آن بنا نهاده است. رابطه بین آموزش شهرسازی و علوم اجتماعی از ابتدای شکلگیری آموزش شهرسازی تاکنون تحولات بسیاری را از سر گذرانده است. این تحولات در محتوای رشته و آموزش شهرسازی طی این دوران، در چهار دوره اصلی قابل بررسی است: دوره اول سیطره کالبدی- طراحانه بر آموزش شهرسازی و حضور کمرنگ علوم اجتماعی در محتوای آموزشی دانشگاهها (اوایل قرن بیستم تا 1950)، دوره دوم تسلط علوم اجتماعی بر آموزش شهرسازی و به حاشیه راندن محتوای کالبدی برای آموزش دانشجویان شهرسازی (1970 تا 1990) است. در دهه 1990 با محوریت یافتن موضوع محیط و برنامهریزی محیطی، علوم اجتماعی تاحدی در محتوای آموزشی تضعیف شده و در نهایت در دوره آخر از سال 2000 تاکنون در محتوای آموزشی اغلب کشورها سعی شده است
تلاشهای مستمر برای تعریف و تحدید رشته شهرسازی طی بیش از یک قرن گذشته در ابعاد معرفتشناسانه، جامعهشناسانه، نهادی و ... در جریان بودهاست. مهمترین خصلتهای مورد توافق این ابعاد برای شهرسازی فضا و مکان به عنوان موضوع اصلی رشته، تعدد موضوعات و تخصصهای موجود در رشه شهرسازی و افزایش پیچیدگیهای موجود در این رشته (میان رشتهای بودن)، آیندهگرا بودن، رابطه بین دانش و عمل، سرشت مداخلهگرا و بعد زمانی رشته شهرسازی، هستند. میانرشتهای بودن شهرسازی همواره به عنوان چالشی جدی برای این رشته مطرح بوده و هست و موجب سرگردانی دانشجویان و حتی حرفهمندان شده است. علوم اجتماعی از جمله تخصصهایی است که شهرسازی مرزهای خود را بر آن بنا نهاده است. رابطه بین آموزش شهرسازی و علوم اجتماعی از ابتدای شکلگیری آموزش شهرسازی تاکنون تحولات بسیاری را از سر گذرانده است. این تحولات در محتوای رشته و آموزش شهرسازی طی این دوران، در چهار دوره اصلی قابل بررسی است: دوره اول سیطره کالبدی- طراحانه بر آموزش شهرسازی و حضور کمرنگ علوم اجتماعی در محتوای آموزشی دانشگاهها (اوایل قرن بیستم تا 1950)، دوره دوم تسلط علوم اجتماعی بر آموزش شهرسازی و به حاشیه راندن محتوای کالبدی برای آموزش دانشجویان شهرسازی (1970 تا 1990) است. در دهه 1990 با محوریت یافتن موضوع محیط و برنامهریزی محیطی، علوم اجتماعی تاحدی در محتوای آموزشی تضعیف شده و در نهایت در دوره آخر از سال 2000 تاکنون در محتوای آموزشی اغلب کشورها سعی شده است
_||_