با ظهور اقتصاد دانش بنیان، سرمایه انسانی به عنوان مهمترین مزیت رقابتی پایدار و منحصر به فرد برای سازمانها در محیطهای متلاطم امروزی شناخته شده است، بنابراین، امروزه توجه به دانش و مهارت منابع انسانی و توانمندسازی این سرمایههای بیبدیل در سازمانها بسیار ضروری و غیرقا چکیده کامل
با ظهور اقتصاد دانش بنیان، سرمایه انسانی به عنوان مهمترین مزیت رقابتی پایدار و منحصر به فرد برای سازمانها در محیطهای متلاطم امروزی شناخته شده است، بنابراین، امروزه توجه به دانش و مهارت منابع انسانی و توانمندسازی این سرمایههای بیبدیل در سازمانها بسیار ضروری و غیرقابل انکار است. هدف از انجام این پژوهش طراحی الگوی راهبردی توانمندسازی سرمایههای انسانی با استفاده از تکنیک مدلسازی ساختاری تفسیری است. با بررسیهای صورت گرفته از مرور ادبیات پژوهش به روش تطبیقی، دو دسته عوامل توانمندسازی در صنایع کوچک استان کهگیلویه و بویر احمد مورد شناسایی قرار گرفت. در ادامه پس از مشخص شدن سطوح هر کدام از عوامل و همچنین با در نظر گرفتن ماتریس در دسترس پذیری نهایی، مدل نهایی ساختار تفسیری ترسیم گردید. نتایج نشان داد به ترتیب متغیرهای آموزش و بهسازی، تسهیم کارکنان در اطلاعات و دسترسی به اطلاعات، غنای شغلی، دسترسی به منابع و تجهیزات، نظارت و کنترل، بازخورد، تسهیلات رفاهی، جایگزینی هولوکراسی، مدیریت دانش، مدیریت حقوق و دستمزد، مدیریت مشارکتی، شفافسازی اهداف در حوزه عوامل ساختاری توانمندسازی مستقلترین و پرنفوذترین عوامل هستند.
پرونده مقاله
امروزه، یکی از عواملی که سازمانها را بیش از پیش مشتاق بهرهگیری از فرصتهای جدید میکند، کسب رضایت مشتریان است. تلاش در جهت دستیابی به رضایت مشتریان رمز موفقیت سازمانهای پیشرو در صنایع مختلف در سطح جهان میباشد، و بی شک چشم پوشی از چنین متغیری در هر سازمانی منجر به چکیده کامل
امروزه، یکی از عواملی که سازمانها را بیش از پیش مشتاق بهرهگیری از فرصتهای جدید میکند، کسب رضایت مشتریان است. تلاش در جهت دستیابی به رضایت مشتریان رمز موفقیت سازمانهای پیشرو در صنایع مختلف در سطح جهان میباشد، و بی شک چشم پوشی از چنین متغیری در هر سازمانی منجر به سخت شدن رقابت در سطح ملی و بین المللی میشود، و کسب رضایت مشتری در محیط پیچیده و غیرقابل پیشبینی امروزه جز با بهرهگیری از تفکر استراتژیک (بینش و درک شرایط موجود و بهرهبرداری از فرصتها) و به کمک مدیریت کیفیت جامع (ساختار نظامیافته متکی بر بهبود مستمر کلیه فعالیتهای درونی) دشوار به نظر میرسد. بنابراین با توجه به اهمیت موضوع، این پژوهش باهدف بررسی تأثیر تفکر استراتژیک بر مدیریت کیفیت جامع در جهت کسب رضایت مشتریان صورت گرفته است. فرضیهها و الگوی مفهومی پژوهش بر اساس مبانی نظری پژوهش ارائه شده است. جامعه آماری پژوهش شامل مدیران و معاونان بانکهای دولتی است و برای جمعآوری اطلاعات از پرسشنامه استفاده شدهاست. روش پژوهش از نوع توصیفی- پیمایشی و از نظر هدف توسعهای و کاربردی است. برای تجزیهوتحلیل دادهها از تکنیک مدلسازی معادلات ساختاری با کمک نرمافزار اسمارت پی.ال.اس استفاده شده است. نتایج بهدستآمده نشان میدهد تفکر استراتژیک هم بهصورت مستقیم (ضریب مسیر 520/0) و هم بهصورت غیرمستقیم (ضریب مسیر 319/0) از طریق مدیریت کیفیت جامع بر رضایت مشتری تأثیر مثبت و معناداری دارد. همچنین تفکر استراتژیک (ضریب مسیر 711/0) بر مدیریت کیفیت جامع و مدیریت کیفیت جامع (ضریب مسیر 448/0) بر رضایت مشتری تأثیر مثبت و معنادار دارند.
پرونده مقاله