کشورهای جنوب در عرصه جهانی شدن با چه فرصت ها و تهدیداتی مواجه هستند؟ آیا در دوران بلوغ نظام سرمایه داری، هنوز برای برخی از کشورهای جنوب فرصت توسعه وجود دارد؟ در پاسخ به این سوال برخی از کارشناسان عمدتاً چپ این ایده را مطرح می کنند که جهانی شدن در عرصه اقتصادی به معنای گ چکیده کامل
کشورهای جنوب در عرصه جهانی شدن با چه فرصت ها و تهدیداتی مواجه هستند؟ آیا در دوران بلوغ نظام سرمایه داری، هنوز برای برخی از کشورهای جنوب فرصت توسعه وجود دارد؟ در پاسخ به این سوال برخی از کارشناسان عمدتاً چپ این ایده را مطرح می کنند که جهانی شدن در عرصه اقتصادی به معنای گسترش نظام سرمایه داری و در نتیجه افزایش شکاف بین کشورهای فقیر و غنی است. در این راستا، آنها به آمارهای نهادهای معتبر بین المللی چون بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی اشاره می کنند که نشان دهنده افزایش اختلاف بین درآمد کشورهای فقیر و غنی است. با این وجود، تمرکز بر روی این آمارها به معنای ندیدن ابعاد دیگر جهانی شدن می باشد. در کنار این مساله نگران کننده، باید اشاره نمود که به دلیل بروز تغییرات ماهوی در ماهیت نظام سرمایه داری و بروز انقلاب اطلاعات و ارتباطات در عرصه جهانی، زمینه بهتری برای توسعه بعضی از کشورهای جنوب مهیا شده است. در نتیجه، بعضی از این کشورها که شرایط اولیه را دارند، می توانند از فرصت هایی که جهانی شدن از طریق شرکت های چندملیتی در اختیار آن ها قرار داده استفاده نمایند. در این راستا هدف مقاله حاضر ارزیابی این فرضیه و ابعاد مختلف این موضوع در چند بخش می باشد. در پایان این گونه بحث خواهد شد که حتی در دوران بلوغ سرمایه داری امکان توسعه با وجود شرایط مساعد داخلی وجود دارد.
پرونده مقاله
افغانستان به عنوان دولت حائل میان روسیه و اقیانوس هند و راه ترانزیت کالا از جنوب آسیا به آسیای مرکزی و اروپا از دیرباز در نظریات ژئوپلتیک اهمیت ویژهای داشته به طوری که مورد توجه قدرتهای زمان بوده است. با طرح دکترین انزواگرایی توسط مونروئه در سال 1823، آمریکا تا جنگ جه چکیده کامل
افغانستان به عنوان دولت حائل میان روسیه و اقیانوس هند و راه ترانزیت کالا از جنوب آسیا به آسیای مرکزی و اروپا از دیرباز در نظریات ژئوپلتیک اهمیت ویژهای داشته به طوری که مورد توجه قدرتهای زمان بوده است. با طرح دکترین انزواگرایی توسط مونروئه در سال 1823، آمریکا تا جنگ جهانی اول وارد تحولات بینالمللی نگردید. با خروج ایالات متحده آمریکا از انزواگرایی و ورود به صحنه نظام بینالملل، این کشور نیز نه تنها با پی بردن به شاخصههای مادی ژئوپلتیک افغانستان، سیاستهای خود را در این منطقه تنظیم نموده، بلکه با تکیه بر جنبههای نوین ژئوپلتیک اهمیت مضاعفی به افغانستان بخشیده است. این پژوهش سیاست خارجی آمریکا نسبت به افغانستان را بر اساس شاخصه های ژئوپلتیک در دورههای مختلف مورد بررسی قرار داده و نشان خواهد داد که آمریکا برای حفظ جایگاه خود در افغانستان از یک سو و رهایی از مفهوم استعمار سنتی کشورها مبتنی بر مولفه های جغرافیایی و اقتصادی ژئوپلتیک از سوی دیگر، به خلق مفهوم هارتلند ایدئولوژیک منطبق بر افغانستان پرداخته است.
پرونده مقاله
دولت- ملتسازی یکی از دستاوردهای انسان مدرن است و سرچشمه در وستفالی دارد. در حقیقت، ثبات، امنیت، نظم، رفاه، عدالت، وضع و اجرای قانون از کارکرد حکومتها است و اگر کشوری روند دولت- ملتسازی را به خوبی طی نکرده باشد بدیهی است که حکومت آن نه تنها پاسخگوی نیازهای یک جامعه و چکیده کامل
دولت- ملتسازی یکی از دستاوردهای انسان مدرن است و سرچشمه در وستفالی دارد. در حقیقت، ثبات، امنیت، نظم، رفاه، عدالت، وضع و اجرای قانون از کارکرد حکومتها است و اگر کشوری روند دولت- ملتسازی را به خوبی طی نکرده باشد بدیهی است که حکومت آن نه تنها پاسخگوی نیازهای یک جامعه و مردم نخواهد بود، بلکه عامل اصلی بیثباتی، بینظمی و تنش در یک کشور، منطقه و جهان نیز خواهد شد. دو کشور افغانستان و عراق سابقه تاریخی طولانی ندارند. افغانستان طی قرارداد 1957 میلادی پاریس از ایران جدا گشت و در این مدت توسط سه کشور انگلستان، شوروی سابق و آمریکا به ترتیب اشغال شده است. عراق نیز در سال 1920 میلادی استقلال خود را از عثمانی به دست آورد و بلافاصله مستعمره انگلستان گردید. هر دو کشور از مشکلات قومی، نژادی و زبانی رنج می برند این مشکلات موجب گردیده بود که هر دو کشور منبع ناامنی منطقهای و جهانی باشند. حادثه یازده سپتامبر فرصت مناسبی را برای دولت آمریکا فراهم کرد تا ضمن اشغال این دو کشور؛ بر اساس مدل آمریکایی دولت- ملتسازی دولت فراگیر جدیدی را در این دو کشور مستقر سازند. این نوشتار ضمن بررسی روند دولت- ملتسازی در افغانستان و عراق توسط آمریکا، در پی این است که آیا روند دولت- ملتسازی در افغانستان و عراق موفقیتی داشته است؟
پرونده مقاله
غافلگیری نخبگان دانشگاهی و تحلیلگران سیاسی در انتخابات خرداد 76 ، تیر 84 و 24 خرداد 92 نشانگر ناکارآمد بودن ابزارهای تجزیه و تحلیل انتخابات در ایران می باشد. با توجه به اینکه تحلیل گران پدیده انتخابات از ابزارها و نظریههای مختلفی برای تجزیه و تحلیل انتخابات استفاده می چکیده کامل
غافلگیری نخبگان دانشگاهی و تحلیلگران سیاسی در انتخابات خرداد 76 ، تیر 84 و 24 خرداد 92 نشانگر ناکارآمد بودن ابزارهای تجزیه و تحلیل انتخابات در ایران می باشد. با توجه به اینکه تحلیل گران پدیده انتخابات از ابزارها و نظریههای مختلفی برای تجزیه و تحلیل انتخابات استفاده میکنند که از جمله آن میتوان به نظریههای جامعهشناسی سیاسی، توطئه، روانشناسی سیاسی، انتخاب عقلایی، تحلیل گفتمان اشاره کرد؛ اما به نظر میرسد با توجه به واقعیات سیاسی جامعه ایران و نوع خاص فرهنگ سیاسی مردم ایران باید از ترکیبی از روشهای اثباتگرایانه کمی و استفاده بیشتر از روشهای تفسیرگرایانه کیفی در تجزیه و تحلیل انتخابات استفاده کرد. از این رو برای انطباق ابزارها و نظریههای تجزیه و تحلیل بر واقعیات سیاسی ایران ابتدا از طریق پرسشنامه به جمع آوری واقعیات سیاسی جامعه ایران پرداخته خواهد شد و سپس با استفاده از آزمون های مختلف میزان اعتبار و معناداری این ابزارها و نظریهها مورد بررسی قرار خواهد گرفت. به نظر میرسد که هیچ کدام از این نظریهها نمیتوانند به تنهایی پدیده چند وجهی انتخابات را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند وفهم همدلانه و استفاده از روشهای کیفی بهتر میتواند ما را به فهم واقعیات سیاسی جامعه ایران در زمینه انتخابات رهنمون سازد.
پرونده مقاله
رسانههای ارتباط جمعی که وابسته به میزان فناوری ارتباطی و اطلاعاتی که از آن بهره میبرند میتوان آنها را به دو بخش متعامل و غیرمتعامل تقسیم کرد، در جهان امروز دارای نفوذ بسیاری در میان شهروندان و جوامع هستند و به طبع آن، از قدرت بسیاری برای تاثیرگذاری در عرصههای مختلف چکیده کامل
رسانههای ارتباط جمعی که وابسته به میزان فناوری ارتباطی و اطلاعاتی که از آن بهره میبرند میتوان آنها را به دو بخش متعامل و غیرمتعامل تقسیم کرد، در جهان امروز دارای نفوذ بسیاری در میان شهروندان و جوامع هستند و به طبع آن، از قدرت بسیاری برای تاثیرگذاری در عرصههای مختلف برخوردار میباشند. این حوزهها و عرصهها شامل اقتصاد و بازرگانی، فرهنگ، سیاست و... هستند. از این رو، رسانهها این توانایی را دارند که افکار عمومی جوامع را شکل دهند و فرهنگهای خاصی را که مد نظر صاحبان آنهاست، ترویج دهند. رسانههای ارتباط جمعی، در عرصه سیاست از دیرباز فعال بودهاند، اما با ورود به عصر اطلاعات، این رسانهها، به ویژه رسانههای متعامل، دارای قدرت بیشتری شدهاند، به گونهای که امروز در روابط بینالملل، از دیپلماسی عمومی به عنوان بخشی تازه وارد و تاثیرگذار بر سپهر سیاست بحث میشود. بخشی از دیپلماسی عمومی نیز دیپلماسی رسانهای در بخش سیاست خارجی است، که کشورها در حال سرمایهگذاری بر این حوزه در جهت نیل سیاست خارجی خود به اهداف آن هستند. از این رو در این مقاله نگارنده با رویکرد ترکیبیِ عملیاتی و اندیشهمدار از جنس واقعگرایی به بررسی دیپلماسی رسانهای جاری پرداخته است تا از این رهگذر به این پرسش پاسخ دهد که رسانههای ارتباط جمعی تا چه میزان توانایی تاثیرگذاری بر سیاست خارجی از طریق دیپلماسی رسانهای را دارند؟
پرونده مقاله
این پژوهش با هدف بررسی تاثیر اینترنت بر نگرش سیاسی دانشجویان انجام گردیده است. روش تحقیق، از نوع کاربردی، توصیفی- همبستگی و نمونه پژوهش آن، شامل 90 دانشجوی دانشگاه آزاد اسلامی استان سیستان و بلوچستان بود که با روش نمونهگیری خوشهای انتخاب شدند. ابزار پژوهش عبارت از پرس چکیده کامل
این پژوهش با هدف بررسی تاثیر اینترنت بر نگرش سیاسی دانشجویان انجام گردیده است. روش تحقیق، از نوع کاربردی، توصیفی- همبستگی و نمونه پژوهش آن، شامل 90 دانشجوی دانشگاه آزاد اسلامی استان سیستان و بلوچستان بود که با روش نمونهگیری خوشهای انتخاب شدند. ابزار پژوهش عبارت از پرسشنامه محقق ساخته با برآورد آلفای (69/0) بود. تحلیل رگرسیون چندگانه نیز نشان داد، متغرهای داشتن وبلاگ شخصی و میزان جوابگو بودن اینترنت به نیاز فرد، 47 درصد واریانس تأثیر اینترنت بر نگرش سیاسی فرد را پیشبینی میکنند (05/0>P). در مجموع نتایج این پژوهش نشان داده است که تاثیر اینترنت فراتر از آن است که بتوان آن را کنترل نمود، بلکه بایستی جهت حفظ امنیت سیاسی کشور، آموزشهای لازمه به کاربران برای آگاهسازی از تاثیرات پنهان اینترنت در جهت اهداف دشمن داده شود.
پرونده مقاله
واسازی کوششی است برای رهانیدن اندیشه ی غربی از تخته بند انگاره های متافیزیکی؛ سیاست واسازانه نیز به همین منوال به دنبال زدودن این انگاره ها از ساحت سیاستورزی عملی و نظری بر میآید. چنین است که بنیادهای سیاست واسازانه، که یکی از اساسیترین آنها دوستی است، نسبتی با مباحث چکیده کامل
واسازی کوششی است برای رهانیدن اندیشه ی غربی از تخته بند انگاره های متافیزیکی؛ سیاست واسازانه نیز به همین منوال به دنبال زدودن این انگاره ها از ساحت سیاستورزی عملی و نظری بر میآید. چنین است که بنیادهای سیاست واسازانه، که یکی از اساسیترین آنها دوستی است، نسبتی با مباحث کلاسیک سیاست ندارند. دوستی برای دریدا اساس تعیین مشی سیاسی است؛ و رها شدن از دوستی به ارث رسیده از سنت متافیزیکی، که دیگری را به حاشیه می راند و با او به تقابل برمیخیزد، گام اول تحقق سیاست واسازانه خواهد بود. این نوشتار پس از بررسی مختصر چیستی واسازی، به تلقی دریدا از مقوله ی دوستی خواهد پرداخت، و سرانجام نقش دوستی در سامان سیاست واسازانه را خواهد شکافت.
پرونده مقاله