راهبرد ایالات متحده آمریکا در قبال تحولات خاورمیانه و شمال آفریقا: مصر و خطای استراتژیک
محورهای موضوعی : فصلنامه علمی تحقیقات سیاسی و بین المللیبشیر اسماعیلی 1 , بهروز مختاری 2 , سمیه ملک جمشیدی خانه زنیانی 3
1 - (bashir_esmaeili@yahoo.com) 1. عضو هیات علمی گروه روابط بین الملل دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرضا
2 - (behrozmokhtari@yahoo.com) 2. دانشجوی دکتری روابط بین الملل دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران
3 - (sarehmalekjamshidi@yahoo.com) 3. کارشناسی ارشد روابط بین الملل دانشگاه آزد اسلامی واحد شهرضا
کلید واژه: مصر, خاورمیانه, خاورمیانه بزرگ, دموکراسی, اخوان المسلمین,
چکیده مقاله :
تحولات غیر منتظره ی خاورمیانه که در سال 2011 میلادی به وقوع پیوست، نظر بسیاری از صاحب نظران در امور بین المللی را به خود معطوف نمود. دیکتاتوری های دیر پای این منطقه در فاصله زمانی کوتاهی به دومینوی بحران گرفتار آمدند و از تغییر رژیم تا نا آرامی های گسترده و جنگ داخلی را از سر گذراندند. این وقایع در حالی پدیدار می گشت که چند سال پیش از آن و در دوران ریاست جمهوری جورج بوش پسر در ایالات متحده، طرحی موسوم به خاورمیانه بزرگ مطرح گردید که قائل به تغییر سازوکار سیاسی منطقه بود. بر اساس این طرح، حکومت های نا کارآمد خاورمیانه که عموما دارای سیستم سیاسی غیر دموکراتیک بوده و از فساد نهادینه شده و سوء مدیریت در تمامی سطوح رنج می برند، در دراز مدت موجب بسط بحران های خطرناکی در این منطقه خواهند گردید. در واقع اوضاع نابسامان بعضی کشور ها در خاورمیانه نه تنها ضایعاتی مثل مساله مهاجرت برای کشور های غربی در پی خواهد داشت، بلکه در دراز مدت به گسترش فعالیت های گروه های افراطی غرب ستیز نیز منجرمی گردد. بنابراین بهتر است الگوی سیاسی دموکراسی جایگزین اشکال کنونی حکومت گردد و در حمایت کشور های غربی از دیکتاتوری های منطقه تجدید نظر به عمل آید. هر چند در عمل جریان های اسلامگرا زمام امور را عمدتاً در کشور های منطقه در دست گرفتند اما این نوشتار می کوشد تا بر مبنای روش توصیفی- تحلیلی، دیدگاه و جهت گیری سیاست خارجی آمریکا نسبت به رخداد های خاورمیانه و شمال آفریقا و به طور مشخص مصر را (به عنوان بازیگر بسیار مهم منطقه) در چهارچوب طرح خاورمیانه بزرگ بررسی نماید. فرض بر آن است که سیاست آمریکا در ارتباط با تحولات مصر با محور های اساسی مندرج در طرح خاورمیانه بزرگ قابل مطابقت می باشد در حالی که پس از سقوط مبارک، تحولات مصر با قدرت گرفتن اخوان المسلمین در تخالف با آنچه مدنظر آمریکا بوده، رقم خورده است.
The unexpected developments in the Middle East which occurred in 2011 have attracted the attention of many experts. The long standing dictatorships of the region were caught in the domino of crisis. Some faced regime change; others faced widespread unrest or civil war. These developments took place at a time that few years ago during George Bush junior presidency in the United States of America, a plan was introduced with the name of “the Greater Middle East” which envisaged mechanism for political changes in the region. On the basis of this plan the inefficient governments of the Middle East which generally have undemocratic political system and are deeply affected by corruption and mismanagement at all levels will eventually create dangerous crises for the region. In fact the chaotic situation of some of the countries of the Middle East region not only lead to widespread migration of people to Western countries but in the long run result into growth and formation extremist anti-West groups. Therefore, it is better that democratic model of government substitute the existing form of government and the Western countries should reconsider their support for the dictators of the region. The present article by a descriptive-analytical method wants to study the United States foreign policy vis-à-vis the Middle East and North Africa developments particularly Egypt (as an important actor of the region) within the framework of the greater Middle East plan. The underlying hypothesis is that the United States policy in connection with Egypt conforms to broad framework of the Greater Middle East plan, although the Egypt’s later developments after the fall of Mubarak which led to coming to power of Muslim Brotherhood was contrary to the United States’ objectives.